رمان همین که کنارت نفس می کشم به قلم رها امیری
فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد اصلا احساس خوبی با این ادم نداشتم.
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۲۳ دقیقه
منتظر نگاهش کردم چشمانش زیادی مشکی بود
-میتونی چند ملیون بخاطره خسارت ماشین بپردازی وهمینطور میتونی منوبه یه شام اونم توی خونت دعوت کنی؟
- چه دلیلی داره که من تورو به خونم دعوت کنم؟
بیخیال گفت –خب میتونی خسارت بدی؟
خواست پیاده شود که گفتم
- باشه.
راه افتاد
-چرا میخوای بیایی خونه من؟
نگاهم کرد – فکر کن کنجکاوی!
–فکر نمی کنم از من خوشت بیاد که بخوای یه شبم تحملم کنی؟
- درسته خوشم نمیاد ولی دلیل نمیشه کنجکاویم رو سرکوب کنم.
تمام طول مسیر هردو سکوت کردیم. از حوریه خواستم ماشین را از ان ادرس بیاورد.کلید را داخل در چرخاندم ودر را باز کردم. بی توجه به حضورش داخل رفتم ودر را برای ورودش باز گذاشتم
- خواهش میکنم!
شالم را از روی سرم برداشتم
- خودت خودت رو دعوت کردی.
نگاهش موشکافانه به اپارتمانم بود. دکمه های مانتویم را یکی یکی کندم
– داری دنبال تجملات اقازاده ها میگردی؟
روی مبل نشست
- مگه تو پورعرب نیستی؟
-تو هم که زدی به کاهدون!
مانتویم را از تنم دراوردم وبه سمت اتاقم رفتم. لباس عوض کردم پیراهن ودامن کوتاهی تا زیر زانو تنم بود. بدون نگاه کردن به او به طرف اشپزخانه رفتم. قهوه ساز را روشن کردم. میوه وشیرینی داخل ظرف چیدم وبه طرف پذیرایی رفتم. یک تای ابرویش بالا رفت. روی میز چیدمشان.
- شام چی میخوری؟
دوباره ابروهایش بالا رفت پای راستش راروی پای چپش انداخت
- فقط لطفا از اشغال های خارجی نباشه بلد نیستم؟
-هرچی که بتونی درست کنی!
-خب چی؟
انگار درمورد عجایب حرف میزدم
- قورمه سبزی خوبه؟.
بی حرف به طرف اشپز خانه راه افتادم. وسایل مورد نیازم را بیرون کشیدم.بوی عطر تلخ وتندش را نزدیک حس کردم.داخل ماهی تابه روغن ریختم.
- مگه هنوز هم برادر زاده داری؟!
تکیه اش را از چهارچوب اشپز خانه برداشت وپشت میز روی صندلی نشست.
- نترس اشپز نمی خوایم !
پیاز ها راداخل ماهی تابه ریختم.اشکی که بخاطر پیاز روی گونه ام بود را پاک کردم.برنج را داخل قابلمه ریختم.سکوتش که طولانی شد به طرفش برگشتم. فقط نگاه می کرد.
- چیزایی که می گردی فقط تو خونه ایرج پیدا میکنی! پرستو هم خوبه!
از داخل یخچال کاهو هویج گوجه وکلم بیرون کشیدم.
- چرا؟
- من اقا زاده نیستم.
- ایرج که میگه هستی؟
- حتی نمی دونم کدومشون منو پس انداخته.
سبزی ها را داخل ماهی تابه ریختم. وسایل سالاد را جلویم گذاشتم وپشت میز نشستم.صدای حوریه بلند شد.
-هیفا؟
با دیدن من وهاکان کپ کرد. هاکان سرتا پایش را برانداز گرد. خنده ام گرفته بود.
- نترس دختر بهت خیانت نکرده!
حوریه که تازه به خودش امده بود داخل اشپز خانه شد
- سلام عزیزم.
صورتم را بوسید. گوشه لب هاکان بالا رفت.
- نمیخوای معرفی کنی؟
به چشمان سرد ومغرور هاکان نگاه کردم.
- همونیه که از شرکتش پرتم کرد بیرون!
حوریه اخم کرد
- توکه نمیخوای یقه ام رو بگیری یا غیرتی بشی؟!
- نه! به هیفا اعتماد دارم.
دوباره گوشه لبش بالا رفت "لعنتی" امده بود اعصاب مرا بهم بریزد
–هیفا عزیزم باید تنهات بزارم.میدونی که شام دعوتم.
نگاه شماتت باری به هاکان کرد وادامه داد
- مواظب خودت باش مشکلی پیش اومد زنگ بزن؟
لبخندی بدرقه حوریه کرد
- بیشتر از اونی که هست حرف میزنه!
رومی
00این رمان حاصل از یک نویسنده باتجربه است بخونین 😂😁
۸ ماه پیشزهرا
00عالیه
۹ ماه پیشفاطمه
۲۵ ساله 00خیلی قشنگ بود
۱۱ ماه پیشمعصومه
۳۹ ساله 11قلم نویسنده خیلی خوب بود. اما محتوای داستان فوق العاده مزخرف و چرت بود، هیفا دختری که حاصل یه خیانت هست و خودش هم از یه نطفه حرام بوجود اومده یه دفعه هزار نفر عاشقش میشن ، تازه برای اونها کلاس میذاره
۱۱ ماه پیشمرادخانی
10فوق العاده بود
۱۲ ماه پیشفریبا
۶۰ ساله 00سلام بارهاخوانده ام وهربارلذت بردم موفق باشید
۱ سال پیشآشور
30موضوع رمان جدید بود،شخصیت پردازی هارو دوس داشتم..پیچیدگی خیلی خاصی نداشت اما بازم خوب بودش،کوتاه بودن دیالوگا جذاب بود اما تاثیرگذار،مشخصه که نویسنده قلم خوبی داره اما کاش سطحی از همه چیز عبور نمیکرد
۱ سال پیشM....
31محشرررررررررررر بود فوق العاده عالی بنظیر فقط اگر یه کم اخرش ادامه دار تر بود خیلی بهتر میشد خیلی زود اخرشو تموم کرد ولی عالی بود👏🏻👏🏻
۱ سال پیشTara
41خیلییییی قشنگ بود ، ولی چطوری هاکانی که همش به هیفا تیکه مینداخت یهو یک دل نه صد دل عاشقش شد؟
۱ سال پیشجانا
۲۰ ساله 31محشر، درجه یک، با اینکه کوتاه بود اما قلمش فوقالعاده بود، تشکر از نویسنده 🌸
۱ سال پیشمن
21موضوعش خیلی خوب بود اما نویسنده نتونسته کامل بنویسه خیلی خیلی کم گذاشته هرکی بخونه متوجه میشه چی میگم آدم بعضی جاهاشو قاطی میکنه موضوعش خوبه اما متنش نه کاش نویسنده بیشتر وقت میزاشت واسه نوشتنش
۱ سال پیشلیلی
۱۹ ساله 21خیلی قشنگ بود اگه اسم رمان های دیگه نویسنده رو میدونیدحتما بگید
۱ سال پیشالهه
21خیلی عالی وفوق العاده جذاب بود
۱ سال پیشمرساناخانم
۲۹ ساله 11عالیه خیلی
۱ سال پیش
مارال
00عالیییییی