برج زهرمار و دختر شیطون بلا

به قلم کیانا بهمن زاد

عاشقانه

غرورم...
لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است...
زندگیم بر پایه اش بنا شده...
همه چیزمه...
غرور منو نشونه نگیر...
چون...
هستیتو به آتیش میکشم...
من برای هرچیزی نمیجنگم...
اما غرورم...
فرق میکنه...
من یه مردم...
یه مرده مغرور سرد...
سرد و مغرور نبودم اما زمانه باهام این کارو کرد...
مغرورم به خاطر همین تنهام شاید چون تنهام مغرورم...
اکنون به اینجا رسیدم...
اما وقتی تو آمدی...
زندگیم خلاصه شد در حرص خوردن و عاشقی کردن
و این بود نقطه آغاز زندگی مجدد من...


454
89,148 تعداد بازدید
380 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۲۰ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هستی، ستی

    ۱۲ ساله 00

    عالی بود :) یکم خلاصه بود :) و آخرش خوب تمام شد

    ۲ هفته پیش
  • صحرا سحر

    ۱۸ ساله 00

    واقعاً که رمان شما خیلی جالب است

    ۴ هفته پیش
  • نازنین

    00

    رمان های دیگه کیانا بهمن زاده هوش از سرتون میبیره فوق العاده اس رماناش کلیشه ای نیست من خودم شوهر هیولا رو به شدت دوست داشتم و همه رمانای کیانا رو خوندن پیج اینستاش هم هست

    ۲ ماه پیش
  • پری

    ۲۲ ساله 00

    مزخرف ...چه وزنی بود این...مگه داری خلاصه تعریف میکنیم نویسنده محترم؟ دوتا رمان درست حسابی بخون بعد رمان بنویس

    ۳ ماه پیش
  • :)

    00

    باحال بود:))

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    این رمان واقعا مسخره بود با خوندنش فقط وقتتون هدر میره این چی بود آخه دیگه نتونستم تا آخرش ادامه بدم بخونم اصن اینکه بیش از حد روت حساس باشه و بزنتت ینی غیرت ؟ بعد دختره ذوقم میکنه بخاطرش !!!!

    ۸ ماه پیش
  • سوین

    00

    چی میشد که فصل3 رو هم بنویسد این بهترین رمانی بود که تا حالا خوندع بودم کاش نویسندش این داستان رو ادامه بدع

    ۸ ماه پیش
  • مهسا

    00

    رمان خیلی خوبی بود

    ۹ ماه پیش
  • ایلی

    10

    قشنگ بود و پایانشم خوش تموم شد ارسام یادش اومد ارام رو

    ۹ ماه پیش
  • حسین

    ۱۸ ساله 10

    عالی بود ولی اخرش جالب نبود

    ۹ ماه پیش
  • زهرا

    ۴۲ ساله 00

    عالی بود

    ۱۰ ماه پیش
  • هانیه

    ۲۰ ساله 01

    و بعد فراموشی میگیره و دخترکه عشقش بودرویادش نمیادیک سال اخرازذهن پاک شده بوده نامزده سابقش میادوذهنشومنحرف میکنه و جوری وانمود میکنه که انگارهنوز نامزدشه دقیقا مث آرمیتاوقتی این رمانو خوندم یاده اونم

    ۱۲ ماه پیش
  • هانیه

    ۲۰ ساله 00

    رمانش عالی بود بعضی جاهاش خیلی خنده داربود بعضی جاهاش واقعا اشکه ادمودرمیومداخریای رمان که ارسام تصادف میکنه شبیه سریال ترکیه تودرم رابزنه اونجا که سرکان باهواپیمای شخصیش تصادف میکنه

    ۱۲ ماه پیش
  • ...

    20

    خیلییییییییی عالی خیلی قشنگ بود من از هر دو شخصیت اصلی خیلیییی خوشم اومد لطفا جلد ۳ رو هم بسازید ممنون از نویسنده

    ۱۲ ماه پیش
  • زهرا

    ۱۵ ساله 00

    رمانش عالیی برای دومین بار خوندمش ولی باز هم برام جذاب بود

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.