رمان برج زهرمار و دختر شیطون بلا به قلم کیانا بهمن زاد
غرورم... لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است... زندگیم بر پایه اش بنا شده... همه چیزمه... غرور منو نشونه نگیر... چون... هستیتو به آتیش میکشم... من برای هرچیزی نمیجنگم... اما غرورم... فرق میکنه... من یه مردم... یه مرده مغرور سرد... سرد و مغرور نبودم اما زمانه باهام این کارو کرد... مغرورم به خاطر همین تنهام شاید چون تنهام مغرورم... اکنون به اینجا رسیدم... اما وقتی تو آمدی... زندگیم خلاصه شد در حرص خوردن و عاشقی کردن و این بود نقطه آغاز زندگی مجدد من...
ژانر : عاشقانه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۲۰ دقیقه
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
غرورم...
لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است...
زندگیم بر پایه اش بنا شده...
همه چیزمه...
غرور منو نشونه نگیر...
چون...
هستیتو به آتیش میکشم...
من برای هرچیزی نمیجنگم...
اما غرورم...
فرق میکنه...
من یه مردم...
یه مرده مغرور سرد...
سرد و مغرور نبودم اما زمانه باهام این کارو کرد...
مغرورم به خاطر همین تنهام شاید چون تنهام مغرورم...
اکنون به اینجا رسیدم...
اما وقتی تو آمدی...
زندگیم خلاصه شد در حرص خوردن و عاشقی کردن
و این بود نقطه آغاز زندگی مجدد من...
همیشه با خودم فکر میکنم چرا یه شب گردن این پسره بیشعورو محکم با این دستام نمیگیرم تا خفش کنم از شرش خلاص بشم ولی هربار که فکر میکنم کنارش چه قدر کیف میکنم از تصمیمم پشیمون میشم
یکهو از روی تخت جستی میزنم یه جرقه بزرگ توی سرم زده شده بود
_وایسا ببینم چرا که نه؟یه طوری این کارو میکنم که نمیره فقط زجر بکشه یا اصلا میتونم بدتر مثلا....
خنده مرموزانه ای کردمو با تخسی گفتم:آقا آرسام بچرخ تا بچرخیم لاستیک ماشین خوشگل منو پنچر میکنی؟دارم برات
با هیجان پتوی رو تختمو کنار زدم و برای عملی کردن نقشم راهی شدم و...
غرورم...
لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است...
زندگیم بر پایه اش بنا شده...
همه چیزمه...
غرور منو نشونه نگیر...
چون...
هستیتو به آتیش میکشم...
من برای هرچیزی نمیجنگم...
اما غرورم...
فرق میکنه...
من یه مردم...
یه مرده مغرور سرد...
سرد و مغرور نبودم اما زمانه باهام این کارو کرد...
مغرورم به خاطر همین تنهام شاید چون تنهام مغرورم...
اکنون به اینجا رسیدم...
اما وقتی تو آمدی...
زندگیم خلاصه شد در حرص خوردن و عاشقی کردن
و این بود نقطه آغاز زندگی مجدد من...
برای آخرین بار خودمو توی آیینه نگاه میکنم
پسری قد بلند با موهای مشکی که به راحتی حالت میگرفتن چشمای آبی پررنگ خیره کننده بامژه های نسبتا بلند مشکی هیکلی پر و ورزشکاری که برای به دست آوردنش تلاش زیادی کرده بودم
به خودم نگاه می کنم خیلی وقت بود خوده واقعیمو فراموش کرده بودمو توی این شخصیت فرو رفته بودم دیگه چیزی از اون آرسام نه سال پیش باقی نمونده بود کلا اون ارسام مرده بودو ارسام دیگه ای به جاش متولد شده بود شهرت و مقام و جایگاهم و اضافه کنم ثروتم خیلی بالاتر از قبل رفته بود غرورم جای شیطنتام جدی بودنم جای مزه پرونیهام و سرد و خشک بودنم جای محبت کردن به اطرافیانم نشسته بودو مبانی تمامیه این اتفاقات دختری بود به اسم آرمیتا
حتی با فکر کردن بهش و به یاد اوردنه یاد و اسمه کثیفش حالم بد میشد اما چاره چی بود جزئی از خاطرات گذشته ام بود
با نامردیی که بهم کرد باعث شد که اعتمادم نسبت به همه دخترها شکسته بشه و از همشون متنفر بشم این حس تنفرم با دیدنه دخترهایی که اطرافمن و سعی دارن باهام باشن یا آویزونن افزونو افزون تر میشه
من در خانواده ثروتمندی متولد شده بودم بیست سالم بود که توی یک مهمونی با آرمیتا دختری که زیبایی خیره کننده ای داشت آشنا شدم
مثل خودم بود سنگین بود و سبک وارانه رفتار نمیکرد از یه خانواده پولدار بود و از همه مهمتر غرورش پرستیدنی بود دختری آویزون نبود اما طرز پوشش و حتی آرایش کردنش مثل بقیه دخترهای اطرافم بود جلف بود اما زیبا بود و این زیبایی بهش می اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوسال باهم بودیم و صمیمیتمون هر روز بیشتر از روزهای قبل میشد ازهیچ چیزی چه از نظر مادی چه معنوی براش کم نمیذاشتم و کم کم احساس کردم که دارم عاشقش میشم بیست و دو سالم بود که متوجه شدم کمی سرد شده و رفتارش نسبت به قبل تغییر کرده گفتم شاید کم محلی ازم دیده یا باهاش بدرفتاری کردم که اینطوری شده به خاطر همین بیشتر از قبل بهش محبت کردم عشق ورزیدم باهاش بیشتر وقتمو میگذروندم حتی از کارهای شرکت میزدم تا با اون باشم اما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه روز که توی شرکت نشسته بودمو داشتم به یه سری نقشه رسیدگی میکردم یه بسته که توش یه سری عکس همراهه یه نامه بود برام آوردن که وقتی بازش کردم متوجه شدم که از طرفه آرمیتاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخله همه عکسها کناره یه پسر بور مو طلایی بودو اونو عشقش معرفی کرده بود داخل نامه گفته بود که من هیچ وقت تورو نخواستم و فقط خواستم که کمی باهات وقت بگذرونم از اون روز به بعد ازش نفرت به دل گرفتم نه تنها از اون بلکه از همه دخترهای دیگه چون همشونو به یه چشم میبینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون روز به بعد از یخ شدم بی احساسه بی احساس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا الانی که نه سال از اون ماجرا گذشته بود نفرتمو نسبت به آرمیتا از دست ندادم و نخواهم داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپی گیر ماجرا نشدم چون غرورمو خورد شده میدونستم و نمیخواستم بیشتر از این خورد بشه دو روز توی خودم بودم و به این فکر میکردم مگه چی براش کم گذاشتم من آدمی بودم که همه چیرو توی پول خلاصه نمی کردم به خاطر همین طوری نبودم که براش خرج کنمو بهش محبت نکنم هرچند هربار که باهم بیرون میرفتیم فاتحه جیبمو باید میخوندم اما بازهم خوشحال بودم که پول دارم و میتونم نیازهای کسیرو که دوسش دارم برطرف کنم بعد از دو روز شدم یه آدمی که الانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمین تا اسمون تغییر کردم و شدم یه ارسام دیگه روز به روز موفق تر از قبل و سردتر از گذشته شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی این فکرها بودم که یکهو موبایلم زنگ خورد نگامو از تصویر خودم توی آیینه گرفتمو به سمت گوشیم رفتم بعد از برقراری تماس مثل همیشه بالحن خشکی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کاری داشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرخی_راسیتش یه اتفاقی افتاده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب خبر تازه ای که نیست...میشنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز معلوم نیست چه غلطی کرده که این طوری به تته پته کردن افتاده با صدای محکم و جدیم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باز چه دست گلی به آب دادی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرخی_شعبه توی کانادا که به اسم مادر خدا بیامرزتونه طبق اطلاعاتم امروز صبح دویست و پنج میلیون ازش برداشت شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شده که شده هرروز از حساب های من میلیون میلیون پول برداشت میشه نمیشه که تو بیایی همشو به من خبر بدی احمق مگه وکیلی بهت نگفته که اخر هرماه باید گزارش این برداشت هارو بدی؟الان وقتشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرخی_معلوم نیست این پول به کجا رفته وصرف چه چیزی شده به خاطر همین بهتون خبر دادم گفتم شاید خودتون برداشت کردید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمام بیشتر توهم رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صدبار گفتم بازهم میگم شما ها باید به کارهای مهمتری برسیدو اونارو الویت قرار بدید اونو بسپار به اون پسره اسمش چی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرخی_ناظمی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره همون...بهش بگو هرچه قدر پول لازم داشته باشه بهش میدم فقط بفهمه کی برداشت کرده مهم نیست پوله برگرده یا نه بهش بگو میتونه چیزهایی هم که لازم داره رو هک بکنه توام به کارهای دیگت رسیدگی کن ما یه هدف دیگه داریم اینو صدبار براتون تکرار کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرخی_ چشم آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون خداحافظی تماسو قطع کردمو گوشیو پرت کردم روی تخت یه سری چیزها داشت از کنترلم خارج میشد باید یه کاری میکردم اینطوری نمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.............................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خسته نباشید گفتنم همه بلند شدن و از اتاق کنفرانس بیرون رفتن اما من حرکتی نکردم به امیر و یاشار نگاه کردم هر دوشون خوشحال بودن من هم ای بگی نگی خوشحال بودم لزومی نمیدیدم برای یه امرعادی زیاد خوشحال باشم یعنی باید این اتفاق می افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خیلی خوشحالم باورم نمیشه بالاخره موفق شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_منم همین طورمبارک باشه داداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهشون نگاه کردمو پوزخندی زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چتونه عین بچه ای که براش پفک خریدن خوشحالید؟مگه غیر از این هم انتظار دیگه ای داشتید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_آرسام میدونی با چه شرکت بزرگی تونستی قرارداد ببندی؟این شرکت دست همه شرکتهای استرالیارو از پشت بسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نکنه خودتو دست کم گرفتی؟مام دسته خیلی از شرکتهارو از پشت بستیم واقعا دیوونه اید دیدید وقتی داشت قرار داد و امضا میکرد چه قدر خوشحال بود همه شرکتها مایه افتخارشونه با ما وارد معامله بشن یعنی ما دست روهر شرکتی بذاریم با کله قبول میکنه پس توی معامله های این چنینی نباید اینقدر خوشحال بشید اینو صدبار بهتون گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر نوچ نوچی کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ضد حال میمیری خوشحالی مارو ببینی که اینطوری میزنی تو ذوقمون؟چشم که نداری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار تک خنده ای کردو نگاهشو از امیر گرفت بعد رو به من گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_اینو میدونیم پسر ولی نباید یادت بره که تمامیه موفقیت های شرکتو مدیون مدیر برنامه و....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر به خودش اشاره کردو دنباله حرف یاشاروگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_مدیر مالیت هستی گلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_اگه مدیر برنامه و مدیرمالی های خوب و گل و آقایی مثله منو امیر خان نداشتی الان هنوز داشتی سرجات درجا میزدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیرو یاشار زدن زیر خنده که چشم غره ای به هردوشون رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خب بابا بمیرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خب مگه دروغ میگیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچپ چپ نگاشون کردم که دوباره زدن زیر خنده سری به نشونه تاسف براشون تکون دادمو از سرجام بلند شدم این دوتا هیچ وقت آدم نمیشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق کنفرانسو ترک کردمو به اتاقم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینکه روی صندلی ریاستم نشستم منشیم وارد اتاق شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با من امری داشتید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جلسه تموم شد میز و تخته هوشمندو خاموش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درضمن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله رئیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برق میز سه بعدی رو هم حتما قطع کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم همشونو چک میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میتونی بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با اجازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا رفتن منشیم یه فکری به کلم زد به خاطرهمین گوشیمو برداشتمو یه تک برای امیر انداختم که چند دقیقه نبرد که بدون در زدن و کسب اجازه وارد اتاقم شد اخمی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چراعینه خر سرتو میندازی پایین و میایی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_منو تو که این حرفارو با هم نداریم تو تا وقتی که موهات هم رنگ دندونهات بشن به من بگی آقا...پسرمن...خوشگل من...عزیز من...دردت به جونم...اول در بزن بعد بیا تو بدون اجازه وارد اتاقه همسرم میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایییییی این دوباره به من گفت "همسرم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا چی کار کنم این کلمه از زبونش بی افته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس به زبون نفهمیت اعتراف کردی درسته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر با حالت لودگی طوری که انگار بخواد به این بحث خاتمه بده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_درسته!حالا بگو با من چی کار داری ای سرورم من فقط میتونم یک آرزو از آرزوهای شما را برآورده کنم راسیتش دستو بالم تنگه البته بگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت صندلیم رفتو دستشو روی شونم گذاشتو انگشت اشارشو به معنای کشتن کشید روی گردنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_کشتن کسی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعینه هیولا ها دستاشو باز کردو با اون دکوپزش تو هوا تکون تکون دادو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خوردنو (بعد ادای دزد هارو درآوردو ادامه داد) بردن کسی...اخراج کردن و بگم رفتن برای نهار خریدنو بازرسی و سر زدن به ساختمانهای توی زعفرانیه و برج توی کرجو و سفارش سرویس داخله اتاق و هال ساختمانو متاسفانه نمیتونم براتون برآورده کنم سرورم اصرار نکن چون ازعهده من این کارها خارجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با لحن بامزه ای ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون هفته پیش رفتم به برجها و ساختمون ها سر زدم و الان نوبته یکی دیگس منظورم مدیر برنامتونه(یاشار)قربان جدیدا دارن زیادی تنبل بازی درمیارن درضمن امروز نوبته یاشاره که بره برامون غذا بخره مادر ماشاءالله هزار ماشاءالله شما که هیچ وقت نمیرید برامون غذا بگیرید به کلاستون بر میخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرویی بالا انداختم که جدی شدو راست وایساد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_حالا ارباب از من چه میخواهید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ایم خب برده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره ای بهم رفت که دستمو به لبام کشیدم تا خندم نگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گفتم بیایی اون دکمه رو بزنی تا فضای اتاقم عوض بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکهو با چشمای گرد شده بهم نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_چی گفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صندلیم تکیه دادمو با ابروهام به دکمه کنار آب سردکنی که گوشه اتاقم بود اشاره کردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امر کردم اون دکمرو فشار بده تا محیط اتاقم دگرگون بشه فهمیدی یا دوباره برات تکرار کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای عصبی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ای دگرگونی بخوره توی سرت منو به خاطره فشردن یه دکمه از اتاقم تا اینجا کشوندی؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشیطونی ابرویی بالا انداختمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میدونی چه سعادت بزرگی نصیبت شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص دکمرو فشار داد که همه پرده ها کنار رفتن اینطوری دیوارشیشه ای که دورادور اتاقم وجود داشت نمایان شد امیر جلو اومد دستشو روی میز گذاشتو به سمتم خم شد خودمو عقب کشیدم که تک خنده جذابی کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_نترس نمیخوام کاری کنم عشقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم دیگه خم تر شد و ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_تو فقط شیطونی بکنو بخند به خدا منو یاشار نوکرتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کمرنگی زدم که مردونه خندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_نمیدونی چه قدر دلم برای اون آرسام چند سال پیش تنگ شده البته این شخصیتتم دوست دارم اما اون یکی یه چیز دیگه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو اومد و روی برگه جلوی دستم با ماژیک یه چیزی نوشت و سریع از اتاقم زد بیرون به برگه نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"دوست دارم عشقم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه علامت لبخند بزرگ هم کشیده بود نیمچه لبخندی زدمو سری به نشونه تاسف تکون دادم این پسره آدم نمیشه همیشه کارش همینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پشت سر چرخیدم دورتادور اتاق شیشه های بزرگی قرار داشت که کاملا شهر غبار آلود تهران زیر پاهام بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه شهر نگاه کردم همه آدمها برای یه هدف و یه چیز تلاش میکردن و من فقط برای رسیدن به پله های بالاتر و انتقام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانندم در عقب ماشینمو باز کرد نشستم که درو بست ماشینو دور زد و خودشم سوار شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برو ویلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پنجره به بیرون نگاه میکردم دخترها و پسرهایی رو میدیدم که کناره هم راه میرفتن مردیرو دیدم که دسته دختر کوچولوشو گرفته بود و باهم راه میرفتنو میخندیدن ناخواسته لبخند محوی زدم که سریع پاکش کردم یعنی میشه منم یه روز یه دختر کوچولوی خوشگل داشته باشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم این اتفاق هرگز نمی افته چون من هرگز ازدواج نخواهم کرد مگر اینکه امیر برام یکی بزاد!!!!!!!با تصور اینکه امیر شکمش بالا اومده باشه توی دلم کلی خندیدم اما عکس العملم یه لبخند بود که روی لبم ظاهر شد چه قدر باحال میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکهو اخمی کردم این حرفهای امیر و شوخیهاش روی منم تاثیر گذاشته نکنه جدی جدی باورم شده که امیر زنمه؟!؟!!! پوف خدایا خنگی این دوتا به من هم سرایت کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین طور با خودم درگیر بودم که یکهو چشمم به یه کوچه افتاد که داخلش یه دختر و سه مرد قوی هیکل وجود داشتن بی تفاوت به سمت دیگه ای نگاه کردم ولی وایسا ببینم دختر تنها...سه تا مرد...این یعنی این که دارن اذیتش میکنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکهو چهره بیخالی به خودم گرفتم اصلا به من چه بذار باشه اما اون قدر سنگدل نبودم که نسبت به این ماجرا بیتفاوت باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای پر از تحکمم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وایسا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانندم وایساد وبه سمتم برگشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مشکلی پیش اومده آقا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به بچه ها بگو توی اون کوچه دارن یه دخترو اذیت میکنن برن ببینن مشکل چیه و کمکش کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانندم اولش تعجب کرد اما با بیشتر فرو رفتن اخمام تو هم سریع گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم آقا همین الان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانندم پیاده شدو به سمت بی ام وی مشکی رنگ پشت سرمون که آدمام توش بودن رفت یا به قول امیرو یاشار بادیگارد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمم از ماشین پیاده شدم دونفر از بچه ها با اون سه تا مرده گلاویز شدن به دختره نگاه کردم بهش نمیخورد اهل پایین شهر یا حتی فراری باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از اون پسرا خواست چوپ و تو سره یکی از افراد من بکوبه که دختره با یه پا بوکس پرتش کرد اونور با تعجب بهش نگاه کردم یکی دیگه با چاقو خواست بره جلو که یکی از محافظام محکم زد زیر چونش و دختره هم محکم زد توی شکمش دخله اون سه تا توسط ادمام و کمک ناچیز دختره اومد ولی خدایی هم من و هم افرادم با تعجب داشتیم به دختره نگاه میکردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره لبخند خجولانه ای زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون که جونمو نجات دادید آقایون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیثم_وظیفه بود ماشاءالله شمام خوب مبارزه میکنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_خب من خودم چند ساله کلاس های رزمی رفتم و با...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدمو به رانندم با سر اشاره کردم که "بریم" نمیخواستم حرف ها و اراجیف یه دخترو بیشتر از این بشنوم سوار ماشین شدم هنوز هم برام جایه تعجبه چه طوری تونست پا بکسشو با اون قدرت بزنه که مرده بیفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال به من چه هرچی بود تموم شد فکر کردن به افکار بی ارزش کاریه بیهوده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.........................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خب دیگه حالا نوبته منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_چی چیرو نوبته توهه مگه نوبتیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ن.پ پولیه...حالام برو کنار تا پرتت نکردم اون ور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه جرو بحث های اون دوتا توجهی نکردمو گوش بندو روی گوشام گذاشتم اسلحرو برداشتم به سمته هدفم نشونه گرفتمو بعد شلیک...به وسط هدف خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیرو یاشار بهم نگاه کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_براوو(عالیه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_حالا منو نگاه کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار هم ژست گرفتو شلیک کرد که به یه دایره مونده به وسط هدف خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر با لودگی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_گود(خوب)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_خودت بیا بزن ببینم میتونی یانه؟بعد بگو گود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خب بدش به من بابا تو و این آقا آرسام نمیذارید من استعدادامو شکوفا کنمو به رختون بکشونم تا چشاتون دراد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اسلحتو بده بهش ببینیم چه استعدادی داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_بیا پسرم بگیر فقط مواظب باش خودتو باهاش زخمی نکنی چون اسباب بازی نیست واقعیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_بابا خیار شور چه قدر خوشمزه ای عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون شلوغ بود تونسته بودیم که فقط دو کوپه بگیریم از اونجایی که زور منو یاشار بیشتر بود امیر اسلحه و کوپه جدا برای خودش نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر ژست گرفت و با کلی دکو پزو این حرفا شلیک کرد نگاه گذرایی به شلیکش کردم که یکهو به سرعت به سمته محل برخورد شلیکش برگشتم به هدف خورده بود!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_آفریــــــــن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر نمایشی دهانه اسلحشو فوت کردو با حالت غروری که سرتاپاشو گرفته بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_من باید تک تیرانداز میشدم همش تقصیر شما بود که اومدم توی این رشته به به به دست و نشانم بنازم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_خیلی خب بابا حالا قمپز در نکن یه شلیک کردی آپولو که هوا نکردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار نگاشو از چشمای متعجب و حرصی امیر گرفتو روبه سمت من گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_آرسام برگردیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره بهتره برگردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا اینا دیوونن خیر سرشون سی و یک سالشونه ولی رفتاراشون عینه یه پسره چهار سالس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_راستی بچه ها کورس بزاریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_پایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من حوصلشو ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_اه آرسام ضد حال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خودتون برید دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_بدون عشقمون حال نمیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_بازتو حرف زدی نه بازتو حرف زدی اون عشقه منه نه تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_خیلی خب ارزونیه خودت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پس کله ای زدم پسه کله امیر که زد زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بچه ها خداحافظی کردمو سوار ماشینم شدم به سمته خونه روندم اونام بیخیال کورس شدن و فکر کنم که برمیگردن خونه کمتر پیش می اومد که خودم رانندگی کنم اما عاشق رانندگی بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خسته بودم و حسابی خوابم می اومد با سرعت توی مسیر خونه بودم که یکهو صدایی به گوشم رسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ولم کن عوضی آخه تو چی کار به من داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرعتمو کم کردم دیدم همون دختره که اون روز توی کوچه دیده بودمش با کیفش زد تو صورت پسره و سریع فرار کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرعتمو زیاد کردمو زدم جلوش با ترس بهم نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سوار شو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پشت سرش نگاه کرد که وقتی دید دنبالشن دره جلورو باز کرد و سریع سوار شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برو...برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپامو روی پدال گاز فشار دادمو ماشین با یه تیکاف از جاش کنده شدو از اونجا دور شدم پوووف اینبارم معلوم نیست چه غلطی کرده که دوباره دنبالش کردن آخه دختر باید توی همچین ساعتی بیرون باشه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهه سنگینشو روی خودم حس می کردم اما اهمیتی نمی دادم چون نگاه سنگین دیگران برام عادی شده بود کلا بخشی از زندگیم بود چه از طرف جنس مونث و چه از طرف جنس مذکر اما رنگ نگاهه این یکی با بقیه فرق داشت انگار داشت با یه سوظن بهم نگاه میکرد که خب اینم مهم نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_وایسا ببینم تو همون پسره نیستی که هفته پیش تو کوچه همراهه چندتا دیگه به من کمک کرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اونا آدمام بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_معلوم بود چون شما که دست به سیاه و سفید نمیزدید فقط دست به سینه بااخم به منو اون بدبختها و به فیلم سینمایی اکشنی که به طور زنده مقابلتون درحاله اجرا بود نگاه میکردید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایی عجب رویی داشت چه قدر پروو بود جای تشکر کردنش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_اسمت چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم اینم مثل همه اون دخترهای دیگه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_چرا جواب نمیدی زبونتو موش خورده آقا غوله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچپ چپ نگاش کردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همین آقا غوله الان شمارو نجات داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر_میدونم بر منکرش لعنت ولی حالا...ایم...میگم حالا داریم کجا میریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه کلا این دختره عینهو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال چرا دارم اعصاب خودمو بابت این داغون میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر_آدرس خونمونو میدم منو برسون اونجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمهای گرد شده نگاش کردم این بشر چه قدر پرو تشریف داشت با چشمای خاکستری وحشیش به سمتم برگشت و بهم نگاه کرد وقتی نگام به نگاش خورد یه لحظه انگار یه چیزی ته دلم لرزید اما اهمیتی ندادمو به روبه رو نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_میدونم خیلی پروام اما خب حق بده تو که ازم نپرسیدی خونمون کجاست تا منو برسونی منم دیدم که باید خودم دست به کار بشم آقا پسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خب بده ادرسو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدنه آدرس خونشون چشمام گرد شد این دختره تو همچین جایی زندگی میکرد؟پس چرا عینه دختر فراری ها شب زده بیرونو همش درحاله فراره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_اسم من آرامه اسمه تو چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مطمئنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_به چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به اینکه اسمت آرامه و طوفان نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_خب محظه اطلاعتون طوفان اسمه پسره نه دختر دوما اتفاقا همه اینو بهم میگن که اسمم اصلا بهم نمیاد درواقع دقیقا ضده خودمه چون یه دختره شر و شیطون هستم یه آرام ناآرام حالا نگفتی اسم تو چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرویی بالا دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باید بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_آره دیگه چرا نگی بهت میاد که اسمه قشنگی داشته باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم حدسم درست بود با این وجود با بی تفاوت ترین لحن ممکن گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرسام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_ایم اسمه قشنگیه پس حدسم درست بود بهت میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنجکاو بودم بدونم اینا کین که دنباله این دخترن اما نمیخواستم فضولی کنم حتما فکر میکنه ازش خوشم اومده یا قصد نزدیکی بهشو دارمو بعد امیر بیارو باقالی بار کن!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی کوچشون پیچیدمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کدوم خونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_همین جاست وایسا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا متنفر بودم از یکی که اینطوری بهم دستور بده مخصوصا اگه دختر باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر کوچولو راننده یا بردت نیستم که اینطوری باهام حرف میزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_اولا کوچولو خودتی کوری منو به این بزرگی نمیبینی که بهم میگی کوچولو؟دوما میخوایی با عزیزمو گلمو عشقم بگم وایستی اون وقت تو زیادی پرو نمیشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدو ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_همه مردها لنگه همن همشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دهن باز داشتم به پروییش نگاه می کردم تا حدودی توی کف حرفش بودم که با صدای گنگ و متعجبی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من کوچولوام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام_از بینه همه اون حرفایی که زدم فقط اینو حالیت شد؟پوف عجب مارمولکی هستیااا اصلا به قیافت نمیاد حالام برو خونه بهش فکر کن میفهمی کوچولویی یا نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص بهش نگاه کردم که از ماشین پیاده شدو درو بست زنگ آیفونو فشردو در با صدای تیک باز شدو رفت داخل دستام از شدت خشم و حرص مشت شدن تا حالا کسی جرات نکرده بود اینقدر جلوم پرو بازی دربیاره و این طوری باهام رفتار کنه البته اگه امیر و یاشار رو ازش فاکتور میگرفتیم این دختره چه قدر پرو بود یعنی این جوجه منو کوچولو میدید؟باحرص به سمته در خونشون برگشتم به موقعش باید حالشو بگیرم چه طور جرات میکنه به من میگه کوچولو هنوز منو نشناخته نمیدونه من کیم وگرنه همچین غلطی نمی کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبین این حرص خوردنمم خندمم گرفته بود تا حالا دختر به این پرویی ندیده بودم که شکر خدا الان دیدم همه دخترهای اطرافه من آویزون بودن ولی این دختره تخس بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا دختری که توی بالا شهر زندگی میکنه باید اینطوری...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکهو یاد حرفی که زد افتادم "همه مردها لنگه همن" یعنی اونم دقیقا مثله من طرز فکرش نسبت به جنس مخالف این بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپووف بیخیال چرا دارم بهش فکر میکنم موضوع مهمی که نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی خسته شدم امروز روز استراحتم بود که به لطف این دوتا دیوونه از کله سحر بیدار شدمو بیرون بودیم تا الان که نصفه شبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(آرام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حرفش اصلا توجهی نکردم در واقع خیلی وقته که حرمت ها توی این خونه شکسته شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پله ها بالا رفتم که با دادش سره جام میخکوب شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گفتم کجا بودی؟اون پسره کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی روی لبام نشست پس بهش خبر داده بودن که یه پسر منو نجات داده و همون پسر منو رسونده بود با یه پوزخند گوشه لبم به سمتش برگشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالمو از سرم برداشتمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه برات مهمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درست حرف بزن احمق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پله پایین رفتمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پله دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چون بابامی آره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پله دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه بابای نامرده نامردیکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پله دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه بابایی که از سه سالگی مادرمو ازم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پله دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابایی که دخترش بیست و سه سالشه اما نمیذاره آزاد باشه و آدم دنبالش میفرسته تا مراقبش باشن یا حتی اذیتش کنن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پله دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابایی که تنها یه دختر به اسم آرام رستگار داره اما یه ذره بهش محبت هم نکرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کم پول به پات ریختم؟کم سفر خارج رفتی؟چی برات کم گذاشتم دختره چشم سفید؟تویه یه سال تو بیست بار به این کشور و اون کشور میری تا خوش بگذرونی مانعت شدم؟آزادی یعنی چی؟برای تو این کلمه یعنی چی؟چی از این کلمه برات کم گذاشتم؟هااااان؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_محبت چی؟کردی؟عشق چی؟ورزیدی؟طلا...سفر خارج...مهمونی...پول...کوفت...میخوام چی کار هـــان؟من دخترم یه ذره بهم محبت بکن اما تو اون اتاق زندونیم کن یه ذره بهم عشق بورز از همه چیز محرومم کن همه چی پول نیست میفهمی بابا اینو یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدمو با یه لحن طعنه دار ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حیفه اسم بابارو رو تو بزارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو اومدو یه سیلی توی صورتم زد سرمو چرخوندمو بهش نگاه کردم بااین که عصبانی بود اما توی چشاش یه غم خاص و بزرگی پنهون شده بود بی توجه به اون غم توی چشاش زهرخندی زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سیلی خوبی بود یادم میمونه ولی بذار یه چیزی رو بهت بگم ازت متنفرم میفهمی؟با تمامه وجودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پله ها بالا رفتم که یکهو ایستادم به سمتش برگشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون پسره کسی بوده که دوبار منو از دست آدمای جنابعالی نجات داد پسری که غیرت داشت غریبه بود نه من اونو میشناختم نه اون منو میشناخت اما بازهم نسبت به منی که به عنوان یه دختر توی این جامعم غیرت به خرج داد مردونگی کردو منو از دست آدمای به اصطلاح بابام نجات داد واقعا براتون متاسفم بابا واقعا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام جاری شده بودن رومو ازش گرفتم تا بیشتر از این غرورم نشکنه به سمت پله ها راه افتادم که با شنیدنه صداش و لحن غمگینش وایسادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_چرا دلت میخواد ازاین خونه بری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو بذار پای اینکه توش نفسم میگیره چون کسی توش زندگی میکنه که قاتله مادرمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_داری اشتباه میکنی دخترم من قاتل مادرت نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو بودی که با اون گندی که بالا آوردی دقش دادی فکر میکنی چون اون موقع سنم کم بود هیچی حالیم نبود؟نه پدره من اشتباه میکنی هرچی باشه دختره خودتونم نباید منو دست کم بگیری با یه سری حرف که من اسمشو میذارم دروغ واقعیتو کتمان کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_دلت میخواد از این خونه بری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از بن جانم میخوام...یکی از آرزوهای این دلمه نمیبینی چه قدر دارم تلاش میکنم و همش فرار میکنم؟نمیبینی خیلی وقتها خونه نیستم و پیشه دوستامم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_ازدواج کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حتما...همین الان...امره دیگه نوه چی؟نوه هم نمیخوایی؟بگو تعارف نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_مودب باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مودب باشم؟که چی بشه؟بیایی به زور شوهرم بدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_من روی ازدواج تو اصراری نمیکنم دارم میگم اگه دلت میخواد بری جایی که نفست بالا بیادو از اینجا دور باشی ازدواج کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_و اگه نخوام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_اینش دیگه مشکله توهه...تو با اینجا موندن مشکل داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ولی من فعلا قصد ازدواج ندارم یعنی اصلا دلم نمیخواد با هیچ مردی وصلت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_هر چی باشه بالاخره ازدواج که میکنی حالا دیر یا زود داره اما سوخت و ساز نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از همه مردها متنفرم شما چهره همه مردهارو برام خراب کردین نمیتونم به مردها اعتماد کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخشم بهم نگاه کرد که ادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه برای خلاصی از این زندان شوهر کردن راه چاره باشه این کارو میکنم البته اون طوری که خودم میخوام نه اون طوری که شما میخوایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد که منم درجوابه پوزخندش زهرخندی زدمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شب خوش پدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرو با طعنه گفتمو رومو ازش گرفتم به سمته اتاقم رفتم درشو باز کردمو واردش شدم بلافاصله درو بستمو مثل همیشه قفلش کردم اشکام جاری شدن به سمته عکس مامانیم رفتمو بوسش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامانی کاشکی نمیرفتی کاش تنهام نمیذاشتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو عوض کردمو خودمو روی تخت انداختم خیلی خسته بودم اما یه چیزی توی ذهنم ولم نمیکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرسام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره جذابی بود نمیدونم چرا نسبت به بقیه مردها که یه حس نفرت یا یه بی اعتمادی بهشون داشتم به اون این حسو نداشتم به خاطر همین سوار ماشینش شدم یه طورایی حس امنیت بهم میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپف چه قدرم خوش هیکل بود لامصب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(آرسام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دهنتو میبندی یا ببندم برات؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_اوه اوه اوه اوه آرسام خشمگین میشود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شما یکی لطفا ساکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_نچشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودکارمو برداشتمو به سمتش پرت کردم که جاخالی دادو بهش نخورد امیر زد زیر خنده که باعث شد کلافه شقیقه هامو مالش بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_ببین آرسام تو باید حتما بیایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه نخوام بیام باید کی رو ببینم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_روی گل منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم باش آرسام...آروم باش تو نباید عصبی بشی اینا میخوان عصبیت کنن...پس به اعصابت مصلت باش ولی نمیتونم...نمیتونـــــــــــــــــــــــــــم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت امیر خیز بردم که با خنده سریع بلند شدو از اتاق زد بیرون یا بهتر بگیم فرار کرد یاشار هم از اونور داشت مبلو گاز میزد سرجام نشستمو خنده مردونه ای کردم که در توسط امیر دوباره باز شد با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_تورو خدا بزار بیام تو ماجرا داره جالب میشه آمدن یا نیامدن آرسام...مسئله این است کدامیک برنده میشوند مظلوم(یاشار) یا دیو دوسر(آرسام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو پاتو اینجا بذار ببین چه طوری سیاه و کبودت میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_با کمربند؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره ای بهش رفتم که خندیدو با یه لحن بامزه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خب عشقم نمیگی کمربندتو باز میکنی شلوارت از پات می افته بی حیثیت میشیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقندونو برداشتم و به سمتش پرت کردم که سریع درو بست قندون به در خوردو با صدای بلندی خورد شد یاشار یه لحظه با شنیدنه صدای شکستنه قندون خندش قطع شدو از گاز گرفتن مبل بیچارم دست کشید با بهت و تعجب بهم نگاه کرد وقتی موقعیت و دیدو فهمید که چه اتفاقی افتاده دوباره به گاز زدن مبل ادامه داد بدبخت چه قدرم گشنش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر دوباره درو باز کرد که باعث شد به سمتش برگردم این بار بالحن تاسف و قیافه ناراحتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ببین چه طوری جهیزیمو میشکونه!!ای الهی خیر نبینی مرد اگه جهیزیه خودت بود پرتش میکردی؟وایسا یکم اوضاع اروم بشه بیام تو اگه اون ظرف شیرینی خوری که جهیزیه توهه رو نشکوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کلافگی دستی تو موهام کشیدم باس حالا خوبه الان ساعت کاری شرکت نیست مگرنه آبرومون توی شرکت رفته بود خدایا شکرت که این زنه من نیست وگرنه تا الان دقم داده بود!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واااااای دیوونم کردین باشه میام...میام...فقط ساعت چند؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکهو امیر اومدتو وهمراهه یاشار بلند گفتن "ایـــــنه"و زدن قد هم چپ چپ نگاشون کردم که امیر خندیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_میبینی از چه روش هایی مجبورت میکنیم بیایی عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار برای جلوگیری از فحش هایی که میخواستم به امیر بدم سریع صاف نشست و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_ساعت هشت مهمونی شروع میشه ما هفت خونه تواییم جنابعالی فقط یه ساعت میبره خودتونو آماده کنید و راه بیفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب بهش نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من کی یه ساعت میبره تا خودمو اماده کنم؟!چرا دروغ میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار خواست حرفی بزنه که امیر با لحن مسخره ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_اون که آرسام نیست چرا تهمت میزنی برادر من؟خجالت بکش تو روز روشن؟اون منم باید کلی ژل به موهام بزنم و موهامو خوشگل بکنم باید سه ساعت با ادکلن دوش بگیرمو لباسهامو باهم ست کنمو در انتخاب ماشینی که باید با خودم ببرم تصمیم بگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به سینه بهش داشتم نگاه می کردم به این حرفاش عادت داشتم دیگه چرا باید حرص بخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آی امیر بذار بریم خونه ببین چی کارت میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_وا مگه میخوایی چی کار کنی؟ببین اگه میخوایی بچه مچه تو دامنم بذاری باید بهت بگم من حوصله دامن پوشیدن ندارم پس لطفا بیخیال این قضیه شو بچرو بذار تو شلوارم اونم از اون شلوار جینای تنگ...بذار بچه از همون نوزادی رنج کشیده بار بیاد چون تنگی شلوارم بهش فشار میاره و در آینده مقابله سختی های روزگار سر خم نمیکنه اگه پسر باشه مرد بار میاد و اگه دختر باشه زن بار میاد و اگه دوجنسه باشه نمیدونم باید از پزشک مامام بپرسم ببینم بچه دوجنسه در اینده چی بار میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار زد زیر خنده که امیر بهم چشمکی زد دستمو به گوشه لبام کشیدم تا خندمو پنهون کنم از دست این امیر همیشه همین قدر پر انرژی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای خلاصی از دستشون گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خب هفت منتظرتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر با بیخیالی پاشو رو هم انداختو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_باشه تو هفت منتظر باش ما شیش اونجاییم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی ایینه به خودم نگاه کردم کت و شلوار سفید با یقه های مشکی به همراه لباس مردونه مشکی کفش های ورنی مردونه مشکیمو پام کردمو با حرص به موهام ژل زدم مثل همیشه بالا زدمو کجش کردم این امیر داشت مغزه منو میبرد طبق گفته خوده امیر که گفت هفت منتظر باش ما شیش اونجاییم همین کارو کردن یعنی سره ساعت شیش زنگ آیفون خورد الانم داره بدجوری روی مغزم اسکی میره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_به خدا خوشگلی آرسام دل بکن از اون اتاق خودم قول میدم امشب باهات برقصم فقط جونه این یاشار گور به گور شده که معلوم نیست تو آشپزخونه داره چه غلطی میکنه که اینقدر سرو صدا میکنه بیا پایین بابا دیر شــــــــــــــــد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد یکهو داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_اه یاشار چرا اینقدر سروصدا میکنی سرم رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی ریلکس بدون اهمیت دادن به جوش هایی که امیر اون پایین میزد ساعتمو دستم کردمو کمی عطر به خودم زدم از اتاق بیرون زدم امیرو که با حرص پایین پله ها وایساده بود دیدم درحالی که داشتم آستین لباسمو درست میکردم از پله ها پایین میرفتم ریلکس بودم انگار نه انگار که امیر از حرص سرخ شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_پوف چه عجب تشریف آوردین یکم دیگه میموندید فعلا تا آخر شب وقت داریما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکهو لحن و حالت چهرش تغییر کرد لبخند شیطونی زدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_اوله له چه خوشتیپ شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ژست عاقل اندر سهیمی به خودش گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ولی حیف تو در برابر من شانسی نداری چون من از تو خوش شانسترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اینقدر مزه نریز امیر...پس این یاشار کو؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_گفت املت درست میکنم گشنمه توی اشپزخونس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چـــــــــــــی؟الان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر باصدای آروم و یواشکی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_گفت آرسام تا یه ساعت دیگه هم موهاش فر نمیشه مام از این موقعیت استفاده کنیمو یه املت بزنیم تو رگ بعد بریم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_که موهام دیر فر میشه آره؟!؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه ای با بیخیالی بالا انداختو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_من که نگفتم اون گفته چرا از دست من عصبانی میشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکوک بهش نگاه کردم این حرفا اصلا از زبون یاشار زده نمیشد قطعا کار کار خودشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خیلی خب بابا این طوری نگام نکن خودمو کثیف کردم اون قسمتو خودم بهش اضافه کردم اون نگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی دونستم که این حرف یاشار نیست و حرف خودش بوده به سمته آشپزخونه رفتم که دیدم آقا با اون تیپ و قیافش نشسته داره املت میخوره!!!شما یه مردو که با کلی دکو پز به خودشو تیپش رسیده باشه در حال املت خوردن تجسم کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر پشت سرم ریز ریز میخندید که چشم غره ای بهش رفتم و از اون جایی که این بشر کلا از رو نمیرفت با صدای بلند زد زیر خنده یاشار سرشو بالا اوردو بهمون با تعجب نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_به سلام چه خوشتیپ شدی آرسام امشب هم کله دخترا و زنها و ندیمه ها و پیرزن ها بیوه ها برات به صف میشن کلا خوش به حالت میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی زدم تو سرشو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بمیر خوب به خودت میرسیا خدایی نکرده که تلخ بهت نمیگذره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_نه بابا فقط هرچی گشتم این سس و پیدا نکردم یکم توش بریزم ولی خب اشکالی نداره خالی هم میشه خورد دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.........................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی ویلایی که قرار بود مهمونی اونجا برگزار بشه وایسادیم خدایا این ویلا چه قدر برام آشناس احساس میکنم قبلا هم دیدمش اما هرچی فکر میکنم یادم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ببین مهمونی شروع شده مام دیر رسیدیم همش تقصیر شماست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاشار_یکم گریه کن عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_من عزیز تو نیستم عزیز یکی دیگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد بهم چشمکی زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ای خدا از دست تو کی میشه زن بگیری آدم بشی مام از دستت خلاص بشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_من آدمم فقط تو ادم نیستی تا منو بشناسی حیف اون همه عشقی که به پات میریزم حرومت باشه شیرمو حلالت نمی کنم ببین کی گفتم اون دنیا گردنتو میگیرنو میگن چرا به زور شیر امیرو خوردی مگه خودت پول نداشتی بری از سره سوپری کوچتون شیر بخری اون که حلالت نکرده پس باید مجازات بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد از ماشین پیاده شد یاشار خندید و من هم تک خنده ای کردمو همزمان از ماشین پیاده شدیم این پسره دیوونه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسه مون کناره هم شونه به شونه هم محکم قدم بر میداشتیم که امیر بالحن باحالی برای جو دادن گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_سه تفنگدار بی تفنگ وارد میشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد صدای فیلمو با دهنش در آورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر با لحن باحالی ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_سه تفنگدار در یک مهمانی بزرگ پر از دخترهای قشنگ و رنگارنگ در حاله انجام یه ماموریت هستن اما درهمین لحظه هاست که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اینجای حرفش که رسید یکهو یه پس کله ای بهش زدمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میبندی یا ببندم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن اعتراض مانندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا سحر
۱۸ ساله 00واقعاً که رمان شما خیلی جالب است
۲ ماه پیشنازنین
00رمان های دیگه کیانا بهمن زاده هوش از سرتون میبیره فوق العاده اس رماناش کلیشه ای نیست من خودم شوهر هیولا رو به شدت دوست داشتم و همه رمانای کیانا رو خوندن پیج اینستاش هم هست
۳ ماه پیشپری
۲۲ ساله 00مزخرف ...چه وزنی بود این...مگه داری خلاصه تعریف میکنیم نویسنده محترم؟ دوتا رمان درست حسابی بخون بعد رمان بنویس
۴ ماه پیش:)
00باحال بود:))
۸ ماه پیشفاطمه
00این رمان واقعا مسخره بود با خوندنش فقط وقتتون هدر میره این چی بود آخه دیگه نتونستم تا آخرش ادامه بدم بخونم اصن اینکه بیش از حد روت حساس باشه و بزنتت ینی غیرت ؟ بعد دختره ذوقم میکنه بخاطرش !!!!
۹ ماه پیشسوین
00چی میشد که فصل3 رو هم بنویسد این بهترین رمانی بود که تا حالا خوندع بودم کاش نویسندش این داستان رو ادامه بدع
۹ ماه پیشمهسا
00رمان خیلی خوبی بود
۱۰ ماه پیشایلی
10قشنگ بود و پایانشم خوش تموم شد ارسام یادش اومد ارام رو
۱۰ ماه پیشحسین
۱۸ ساله 10عالی بود ولی اخرش جالب نبود
۱۰ ماه پیشزهرا
۴۲ ساله 00عالی بود
۱۱ ماه پیشهانیه
۲۰ ساله 01و بعد فراموشی میگیره و دخترکه عشقش بودرویادش نمیادیک سال اخرازذهن پاک شده بوده نامزده سابقش میادوذهنشومنحرف میکنه و جوری وانمود میکنه که انگارهنوز نامزدشه دقیقا مث آرمیتاوقتی این رمانو خوندم یاده اونم
۱ سال پیشهانیه
۲۰ ساله 00رمانش عالی بود بعضی جاهاش خیلی خنده داربود بعضی جاهاش واقعا اشکه ادمودرمیومداخریای رمان که ارسام تصادف میکنه شبیه سریال ترکیه تودرم رابزنه اونجا که سرکان باهواپیمای شخصیش تصادف میکنه
۱ سال پیش...
20خیلییییییییی عالی خیلی قشنگ بود من از هر دو شخصیت اصلی خیلیییی خوشم اومد لطفا جلد ۳ رو هم بسازید ممنون از نویسنده
۱ سال پیشزهرا
۱۵ ساله 00رمانش عالیی برای دومین بار خوندمش ولی باز هم برام جذاب بود
۱ سال پیش
هستی، ستی
۱۲ ساله 00عالی بود :) یکم خلاصه بود :) و آخرش خوب تمام شد