
رمان دیوهای بیگانه
- به قلم آیناز تابش
- 41 پارت
- غیر قابل مطالعه
قاضی شهر قضاوت شطرنجی را در پیش گرفته است: مهرههای سفید خوب و دوستند و مهرههای سیاه بد و دشمن. افکارش مطلق است؛ بدها تا ابد عذاب میکشند و خوبها لذتی ازلوار در پیش دارند. بدهایی که گویا بد زاده شدند و بد زندگی میکنند؛ اما هرگز قرار نیست بمیرند. دیوها در قاب عکس قضاوت قاضی حبس میشوند و تا ابد در آن رنج میکشند. ترحم برای بدها مضحک است و گناهکار نامیدن خوبها ممنوع. قاضی تنها لکهی ننگین سیاهی را روی پارچهی زندگیشان میبینند و به یاد نمیآورد دستشان از چه لرزید که جوهر پلیدی را روی سفیدیها ریختند. غبار فراموشی روی شهر نشسته و تنها او در بالاترین اتاق برج نظارهگر این قصه و تک تک تار و پودهایش است...
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است
-
صفحه اینستاگرام نویسنده ثبت نشده است
-
آیدی تلگرامی نویسنده @Ayta_catbird
-
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.