
رمان دیوهای بیگانه
- به قلم آیناز تابش
- 7 پارت
- در حال نگارش
- 1.1K 👁
- 11 ❤️
- 6 💬
قاضی شهر قضاوت شطرنجی را در پیش گرفته است: مهرههای سفید خوب و دوستند و مهرههای سیاه بد و دشمن. افکارش مطلق است؛ بدها تا ابد عذاب میکشند و خوبها لذتی ازلوار در پیش دارند. بدهایی که گویا بد زاده شدند و بد زندگی میکنند؛ اما هرگز قرار نیست بمیرند. دیوها در قاب عکس قضاوت قاضی حبس میشوند و تا ابد در آن رنج میکشند. ترحم برای بدها مضحک است و گناهکار نامیدن خوبها ممنوع. قاضی تنها لکهی ننگین سیاهی را روی پارچهی زندگیشان میبینند و به یاد نمیآورد دستشان از چه لرزید که جوهر پلیدی را روی سفیدیها ریختند. غبار فراموشی روی شهر نشسته و تنها او در بالاترین اتاق برج نظارهگر این قصه و تک تک تار و پودهایش است...
۱۱ ساعت ۲۹ دقیقه آینده
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آنیا
در پارت 400طفلک جوزف😔گناه داره
۲ ساعت پیشآنیا
در پارت 300نه مثل اینکه بی گناه نیست وواقعاکشته طرفو😐
۲ ساعت پیشآنیا
در پارت 200سلام ممنونم نویسنده عزیز ازقلم روانت فقط نمیدونم چرااحساس میکنم جوزف بی گناه🤔🧐
۲ ساعت پیشLuna
در پارت 100قلم روان و پیوستگی لذت بخش خواندن صحنه های یک قصه! و البته تصویرسازی فوق العاده✨️🌙❤️
دیروزآیناز تابش
در پارت 100خوشحالم خوشتون اومده🤍
دیروز
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است
-
صفحه اینستاگرام نویسنده ثبت نشده است
-
آیدی تلگرامی نویسنده ثبت نشده است
-
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
آنیا
در پارت 700یعنی چیشده چراهمه ازدستش شکارن😕 متشکرم جانان قلمت مانا🌹🙏