رمان تیغ بر پرنیان
- به قلم نارسیس زد ای آر
- 86 پارت
- در حال نگارش
- 80.3K 👁
- 339 ❤️
- 2K 💬
تیغ بر پرنیان حکایتی غمبار از درد و رنج رعیت در دوره قاجار و پس از آن است که از زبان دو شخصیت اصلی یعنی سیاوش، چوپانی خسته و شکست خورده از نبرد با روزگار، و پریزاد، عزیز کرده خان بزرگ آبادی های الموت شرقی، روایت می شود. داستان با دلباختگی پسر چوپان آغاز می شود و با وقوع اتفاقی شوم به اوج می رسد. پریزاد که بر اثر وحشت مرگ، مجبور به همراهی با چوپان است، اندک اندک پی به راز هایی تاریک می برد و اسرار چوپان یکی یکی فاش می شوند....
اطلاعیه ها :
سلام عرض میکنم خدمت تمام خواننده های گلی که تا اینجا همراه من و رمانم بودید.
روز های زیادی رو در کنار هم گذروندیم عزیزانم... با غم های سیاوش و پریزاد گریه کردیم و با شادی هاشون خندیدیم. با ظلم های نریمان خان و شهباز خان غصه دار شدیم و با جوانمردی های یزدان خان و سیاوش و بقیه دل شاد...
تمام تلاش من این بود که در کنار فضای سرگرم کننده ای که یک رمان ایجاد میکنه، مسائل ارزشمندی چون حق طلبی، مبارزه با ظلم، مهربانی، ارزش های انسانی، یاد خداوند در همه حال و خیلی نکات دیگه رو هم در داستان بگنجونم تا از این رمان به نیکی یاد بشه.
عزیزانم بالاخره این رمان هم تموم شد. تیغ بر پرنیان تنها یک روایت عاشقانه نبود. این رمان داستانی حقیقی و پر فراز و نشیب از رنج رعیت در زمان قدیم بود. تلاش من این بود که به حقایق بپردازم و واقع بینانه داستان رو پیش ببرم.
امیدوارم به خاطر پایان تلخ داستان من رو ببخشید اما نمیخواستم یک رمان زرد با پایانی کلیشه ای و خوش خیالانه تحویل شما خواننده عزیز بدم.
ارادتمند شما
نرگس زارعی (نارسیس زد ای آر)
سلام سلام🤗
خب خب بالاخره عکس شخصیت ها آماده شد. شما عزیزای دل میتونید پایین هر پارت عکس ها رو ببینید. خوشحال میشم نظرتون رو در موردشون بدونم🙏مرسی🥰
سلام عرض میکنم خدمت خواننده های گلی که تا پارت ۲۱ من رو همراهی کردن.
لطفا اگه تازه شروع به خوندن رمان کردید این اطلاعیه رو نا دیده بگیرید و بعد از مطالعه پارت ۲۱ بیاید اینجا چون براتون اسپیول میشه و خب خودتون ناراحت میشید😊
جونم براتون بگه که خیلی سال پیش تو یکی از بخش های الموت شرقی واقع در استان قزوین واقعا یه روستا بوده که بر اثر ریزش صخره بالای کوه زیر خروار ها سنگ دفن شده! و واقعا هم یه چوپان بوده که خبر سست شدن صخره رو چند روز زودتر به اهالی داده اما کسی توجه نکرده.
خواستم بدونید که این بخش از داستان من برگرفته از این اتفاق حقیقی بوده و باقی ماجرا ساخته تخیل نویسنده ست😃 دیگه بیشتر از این وقتتون رو نمیگیرم شبتون بخیر🌹
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.

نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم🌻❣️
۶ ساعت پیشهانا
در پارت 860خسته نباشی گلم بابت رمان زیبات امیدوارم رمان های بیشتری ازت ببینیم
۱۵ ساعت پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
ممنونم از همراهی شما در این مدت💞
۶ ساعت پیشنرگس
در پارت 860واقعا چه داستان غم انگیز و هیجانی بود امید وارم پری زاد نمی ره که ،
۱۶ ساعت پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
🙏♥️
۶ ساعت پیشهستی
در پارت 861ممنون نویسنده جان رومان خیلی قشنگی بود ولی ایکاش پری نمیمرد
دیروز
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
ممنون از همراهیتون🙏🌹
۶ ساعت پیشهستی
در پارت 811پس سیاوش کی قرار برسه پری ازشراین عوضی نجات بده
دیروزسحر
1سلام و عرض ادب تشکر میکنم بابت قلم زیباتون.واقعا رمان رو دوست داشتم
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
نوش نگاهتون عزیز دلم🙏♥️
۲ روز پیشسعادت
در پارت 861خدا قوت خانم نارسیس رمانتون واقعا زیبا و لذت بخش بود ولی حیف که زود تمام شده و انتظار اینکه پریزاد بمیرد را نداشتم کاشکی مجروح می شد بهرحال عالی بود و منتظر رمان جدید تری از شما هستیم موفق باشید🌸🌸💕💕
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
خواهش میکنم. ممنون که این مدت همراه من و رمانم بودید عزیزم♥️🌹
۲ روز پیشفخری
در پارت 860چقدر بد تموم شد سپاس نویسنده جان خسته نباشی قلمت مانا عزیزم
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
سپاس از همراهی شما❣️🌹
۲ روز پیشفاطمه
در پارت 861وای نه من انتظار همچنین پایانی نداشتم قلبم دردگرفت
۲ روز پیشمرضیه
در پارت 865چه غمگین تموم شده😔 🖤🖤.ممنون ازت نویسنده توانمندقلمت مانا
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
🙏ممنون از شما که این دو ماه همراهم بودید🌹
۲ روز پیشمرضیه
در پارت 861فدات عزیزم ان شاءالله همیشه موفق باشی ❤️❤️منتظررمان بعدیت هستم 🌹🌹
۲ روز پیشهناسه
در پارت 862ظلم پایدار نیست شک نکنید ی جایی جواب ظلم و خون هایی که ریخته رو میبینه حتی اگه قصه و داستان باشه.عالی بود تشکر که رمان قشنگت رو رایگان در اختیار ما گذاشتی
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیز دلم.ممنون از همراهی شما❣️🌹🙏
۲ روز پیشپری مامان دخی
در پارت 861ممنون ولی کاش دوتاپایان برامون مینوشتی. این پایان سیاه میشد و یه پایان سفید مینوشتی که سیاوش میرسیدوشهباز را میکشت.
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
این همه فیلم با پایان تلخ میبینیم و برامون عادیه، نمیدونم چرا رمان با پایان غم انگیز انقدر برای همه عجیبه!☹️ رمان هم مثل زندگی عادی انسان هاست همیشه قرار نیست پایانش گل و بلبل باشه😅
۲ روز پیشسهیل۲۹
در پارت 862نههههه فکرنمیکردم اینجوری تموم شه😭😭😭😭 بخدا تنم لرزید😭😭😭
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
همیشه قرار نیست آخر قصه ها خوش باشه😊🌹
۲ روز پیشوووووو
در پارت 861چه پایان غم انگیزو قشنگی
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
ممنونم ازتون 🙏😊♥️
۲ روز پیشمعصومه
در پارت 861خسته نباشید رمانت عالی بود
۲ روز پیش
نارسیس زد ای آر | نویسنده رمان
نوش نگاهتون عزیز دلم ممنون از همراهیتون🙏💖
۲ روز پیش
-
آدرس وبسایت شخصی ثبت نشده است -
صفحه اینستاگرام نویسنده ثبت نشده است -
آیدی تلگرامی نویسنده Hadosnarsis@ -
ارتباط از طریق واتس اپ ثبت نشده است.
انا
0چه غمگین تموم شد فکر میکردم پری و سیاوش به هم می رسن ممنون نویسنده جان قلمت مانا