دوست داشتی؟
رمان عاشقانه، جنایی, رمان ناجوری, نویسنده مهدیه فیروزی

رمان ناجوری

  • 4.1K 👁
  • 37 ❤️
  • 23 💬

در ظاهر همه‌چیز بر وفق مراد بازیکنی است که با تقلبی به قدمت بیست‌سال تمام مهره‌های جور را از هم جدا کرده و آن‌ها را با قاعده‌ی ناجور خود جلو می‌برد؛ اما درست لحظه‌ای که یک قدم با برد فاصله دارد، حریفی مقابلش می‌نشیند که تنها با یک مهره توان بهم ریختن بازی و جور شدن با تمام مهره‌ها را دارد. در میان جدال پنهانی که بین چشمان دو حریف در جریان است، بهم‌ریختگی مهره‌ها آن‌ها را به ناجورترین شکل ممکن در زمین بازی می‌چیند. حال هریک از مهره‌ها برای فرار از این ناجوری دو راه بیشتر ندارند؛ تقدیم برد به متقلب بازی یا حریفی که علت این ناجوریست. این آوای قلب و منطق هریک از مهره‌هاست؛ دیگر راه بازگشتی نیست، جورِ خود را در این ناجوری پیدا کنید!

بیشتر...
11
۵ روز پیش

10
۵ روز پیش

9
۵ روز پیش

8
۵ روز پیش

2
۱۱ روز پیش

1
۱۱ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • Mahya

    00

    با رمانت خیلی زود خو گرفتم و قلمتو دوست داشتم شخصیت جلاد خیلی برام جالبه و بیشتر از بقیه شخصیت ها ب دلم نشسته در کل عالی بودی همینطور قوی ادامه بده

    ۲۳ ساعت پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    جلاد فرزند محبوب ماست:) با نظر قشنگت خیلی خوشحالم کردی عزیزدلم، ممنون از نگاهت

    ۲۱ ساعت پیش
  • زهرا

    در پارت 900

    یه کم ازجلاد بگید آشناشیم باهاش

    ۴ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    چشم عزیزدل

    دیروز
  • فیونا

    در پارت 1100

    آفرین به رامی که سکوتش و ادامه نداد👌🏻✨

    ۴ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    آره، به‌موقع سکوتش رو شکست

    دیروز
  • فیونا

    در پارت 1000

    این خانواده، در واقع خانواده نیست! باز ایرج عقب می ایسته و هیچی نمی گه که این یه جورایی ترسناک تره ولی زبون گزنده ی بانو، آزاردهنده تره...

    ۴ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    کاش ایرج هم زبون گزنده داشت، آرامش و سکوتش هیچ نشونه خوبی نیست

    دیروز
  • مینا

    در پارت 1120

    چه عجب بلاخره زبون وا کرد خیلی خوب بود

    ۵ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    رامی یه‌جاها خوب با حرفاش دل خنک می‌کنه:)

    دیروز
  • ....

    در پارت 800

    رازان دختره یا پسر؟

    ۵ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    دختر

    دیروز
  • ملی

    در پارت 1020

    چقد از بانو بدم میاد

    ۵ روز پیش
  • فیونا

    در پارت 720

    هومن، رامی و دوست داره؟

    ۶ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    آره

    ۵ روز پیش
  • فیونا

    در پارت 600

    چی تو سر ایرجه؟ از بانو و ایرج خوشم نمیاد. دو تاشون زیادی سرد و بی خیالن... رامی واقعا دختر این دوتاس؟

    ۶ روز پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    جلوتر مشخص میشه ایرج چه فکرهایی داره اما بگم که فکرهای خوبی نیستن. رامی درواقع دخترخوانده‌ی ایرج و بانو هست.

    ۵ روز پیش
  • فیونا

    30

    تا این جا که خیلی قشنگ بود... همون اول جذبم کرد👌🏻✨ شخصیت پردازی جالبی هم داره:)

    ۱ هفته پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    خوشحالم که خوشتون اومده

    ۱ هفته پیش
  • نادیا

    50

    شخصیت جلاد به دلم نشست

    ۱ هفته پیش
  • مهدیه.ف | نویسنده رمان

    جلاد در آینده دلبری‌ها میکنه

    ۱ هفته پیش
  • معصومه

    51

    اصلا من هر چی از قشنگی این رمان بگم کم گفتم، پیشنهاد میکنم حتما بخونین

    ۱ هفته پیش
  • هانیه

    در پارت 561

    میشه گفت عالی وارزش خواندن داره

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.