دوست داشتی؟
رمان عاشقانه و جنایی بادافره اثر معصومه ابدالی

رمان بادافره

  • 24.3K 👁
  • 314 ❤️
  • 264 💬

سیاهیِ اشتباهی خلاصه شد در سپیدیِ داری که گردن‌ها به بند کشید و نفس‌ها خفه کرد؛ اما امان از جانان... محکوم شده‌ای به هزاران بار مرگ و دوباره از نو زیستن به حکمِ خفگی با همین دار و آنقدر به این دورِ باطل ادامه می‌داد تا نهایتاً برقِ تیزیِ خنجری که انتقام تیز کرده بود، شاهرگی را خونین کند! جانان خواهانِ نجات بود، خواهانِ زندگی و ناجیِ بسیاری؛ ولی اگر روزی ورق برمی‌گشت و آیینه‌ی اتفاقاتِ شوم مقابلش قرار می‌گرفت و خودِ رو مرگش را می‌دید، باز هم ناجی باقی می‌ماند؟ یا که تشنگیِ خنجرِ انتقامش عاقبت به سرخیِ خون سیراب می‌شد؟

بیشتر...
121
۲ ساعت پیش

120
۶ روز پیش

119
۶ روز پیش

118
۷ روز پیش

2
۱۵۲ روز پیش

1
۱۵۲ روز پیش

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • بانو

    در پارت 1190

    لطفا روزای پارت گذاری بیشتر کنید هرروز منتظر پارت جدیدتونم

    ۶ روز پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    عزیزم...🫶 روزهای پارتگذاری سه روزه تا در طول هفته وقتِ نوشتنش رو داشته باشم؛ ولی چشم اگه تونستم حتما اضافه می‌کنم به روزهای پارتگذاری، مرسی که همراهمی بانو🤍

    ۶ روز پیش
  • بانو

    در پارت 1190

    مثل همیشه خاص وغیره قابل پیش بینی

    ۶ روز پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    مرسی از همراهی و لطفِ نگاهت قشنگ من🫶🤍

    ۶ روز پیش
  • بانو

    در پارت 1150

    خسته نباشید خیلی زیبا بود پارت هدیه لطفا

    ۲ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیت قشنگم🤍 با پارت امروز اگه بتونم هدیه هم می‌ذارم🫶✨

    ۲ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 390

    شاهین بیجا کرده فقط محبتش نصیب خواهرش میشه😠

    ۳ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    واقعیته خب😂

    ۳ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 380

    نمی خوام زود قضاوت کنما ولی چرا گفتین جرقه ای میان نگاهشان برای اینده ای دورتر؟!😭 تفاوت دو خواهر رو خیلی خوب توصیف کردین👏

    ۳ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    به نظرم به قضاوتت اعتماد کن🙄✨🫶 عزیزم... مرسی از انرژی و همراهیت🥺✨🫶

    ۳ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 370

    هامین یه وقت عاشق جانان نشه؟

    ۳ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    بعید نیست🤔

    ۳ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 370

    وای نههههه خدا نکنه. می دونی چیه🤦 ♀️ من شاهین و جانان رو باهم شیپ کردم. عاشق انیمی لاورم.

    ۳ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    میفهمم.. ولی طرف شیپِ غیرممکنی رفتی😂 نفرتِ جانان از شاهین و باید تو تاریخ بنویسن به شیپ شدن نمیرسه😂

    ۳ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 360

    این رمان خط به خط، پاراگراف به پاراگراف غمگینه و همش انگار حین خوندن این رمان لبخند و خنده ای رو لبامون نمیاد!

    ۳ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    طبیعیه. شما قصه رو با جانان دنبال می کنین و اون هم بعد از دست دادن خانواده اش خیلی سخته همون زن سابق شه... آیا اصلا میشه!

    ۳ هفته پیش
  • ترنم

    در پارت 340

    ای بابا شاهین باران خودش باهات تموم کرد و محل نداد دیگ دنبالش نرو

    ۴ ماه پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    شاهین پیگیرتر از این حرفاست😂😂🍃

    ۴ ماه پیش
  • آذر

    در پارت 340

    شاهین کَنه😂 ولی من دوست ندارم پایان این رمان غمگینه باشه🥺😥

    ۳ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    یه چیزی که مطمئنم ازش اینه که پایانش و قطعا همه‌تون دوست دارین😁🫶

    ۳ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 330

    من که واقعا منظور حرف شاداب رو نفهمیدم

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    به علاقه ی خودش نسبت به هامین تیکه میندازه. منظورش اینه بعید نیست زود دلتنگ بشه تا مجبورشون کنه برگردن.

    ۴ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 320

    آره این باران گور به گور شده معلوم نیست کجا رفته پنهون شده که حتی شاهین هم قادر به پیداکردنش تا الان نبوده!!!

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    اون که... حالا حالاها خبری ازش نیست!

    ۴ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 320

    شاهین خدا بکشتت. یعنی اونموقع هم که بهزاد و جانا رو می کشت می فهمید؟

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    قطعا نمی‌فهمید! انقدر که داغ بود از خشم؛ شاید اگه صبر می‌کرد و یکم تحقیقِ بیشتر، الان بهزاد و جانا هم زنده بودن.

    ۴ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 310

    البته کلا جدا از این رمان میگم و اینکه هردو هم چهره شون مثل همه و...

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    درسته.

    ۴ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 310

    وای خاک عالم بر سرت شاهین که میدونی این باران نیست بعد چی پررو اومده خونش و تهدیدشم میکنه عذاب وجدان نداری تو؟اصلا یه لحظه دلت واسه اون بچه چهارساله نسوخت؟وای نویسنده خدا میدونه دیگه چی نقشه هایی برامون کشیدی.ولی من حس میکنم قراره شاهین عاشق جانان بشه.البته چقدبده عاشق دختری باشی که خواهردوقلو داره

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    شاهین دقیقا از بعدِ کشتنِ جانا وجدان رو کاملا بوسید و گذاشت کنار؛ این یه جوری به دیدگاه و طرز فکر خودشم برمی‌گرده که جلوتر می‌بینی. بدبین نباش، نقشه‌های خوبی دارم🫣🍃 آره درسته.

    ۴ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 280

    واقعا آدم دلش میشکنه واقعا که سخته

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    آره واقعا.

    ۴ هفته پیش
  • آذر

    در پارت 270

    ولی رفتارش با خواهرش خیلی خوبه... خییییلی!

    ۴ هفته پیش
  • معصومه ابدالی | نویسنده رمان

    فقط با شاداب انقدر خوبه✨

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.