رمان زندگی همچنان در جریانه به قلم سمیرا نظری
سرگذشت دختری به نام ترگل که بخاطر شرایط نا بسامانی که وجود داره سختی های زیاده میکشه و ... .اما اتفاقاتی براش رقم میخوره که تو برهه ای از زندگیش درمونده تر از همیشه میشه اما اگه با هرسقوطی زندگی معنی خودش واز دست میداد که هیچ سراغازی برای خوشبختی نبود....
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۵ دقیقه
ویراستار : ایدا
تعداد صفحات : 191
ژانر : عاشقانه , اجتماعی
دانلود رمان زندگی همچنان در جریانه
خلاصه رمان :
سرگذشت دختری به نام ترگل که بخاطر شرایط نا بسامانی که وجود داره سختی های زیاده میکشه و ... .اما اتفاقاتی براش رقم میخوره که تو برهه ای از زندگیش درمونده تر از همیشه میشه اما اگه با هرسقوطی زندگی معنی خودش واز دست میداد که هیچ سراغازی برای خوشبختی نبود....
ادامه رمان:
کابوس مگه همیشه توخواب اتفاق می افته زندگی روزمره من از کابوسم بدتره ای کاش هیچوقت پامو تواین دنیا نمیذاشتم.
اوایل وقتی کوچیه بودم باگریه کردن سبک میشدم اما حالا دیگه گریه ام سبکم نمیکنه.
من ترگلم دختر کوچیهه عبد مفنگی و خواهر ابی دست کج اینا صفتایی بود که پسرای محله وقتی پاپیچم میشدن ومحلشون نمیذاشتم میگفتن وباکلمه کلمه از حرفاشون خردم میکردن حرفایی که دروغ نبود تهمت نبود عین واقعیت بودومن محکوم به بودن درکنار خانواده ای بودم که از خانواده فقط اسمش وبه یدک میکشیدن وبرای خماریشون حاضر به هرکاری بودن .
زندگی دوتا خواهردیگمم بهتر ازمن نبود اون بیچاره ها هم بایکی بدتر از اینا به اجبار ازدواج کردن اخه کسی که سرش به تنش بی ارزه که سراغ همچین خانواده ی درب وداغونی نمی یاد.
حسرت خیلی چیزا به دلم موند مثل ادامه تحصیل با اینکه درسم خیلی خوب بود وهمیشه شاگرد اول میشدم اما پدرم اجازه نداد بیشتراز اول دبیرستان ادامه بدم میگفت:تاهمین جاشم زیادی خوندی دختروچه به درس خوندن .
اما باتمام این چیزا سعی میکردم کنار بیام تا اینکه پدرم تصمیم گرفت منو به ممد دلال بده بهتر بگم منو در ازای یک زندگی راحت وبدون خماری بفروشه به کسی که برای پول دست به هرکاری میزنه .
وقتی شنیدم کم مونده بود سکته کنم اخه اینو دیگه کجای دلم می ذاشتم من هنوز ۱۸سالمم تموم نشده بود چرا باید با یک مرد همسن بابام ازدواج میکردم سرنوشت تا اینجا شوبرای من خیلی بد نوشت.
شب موقع خواب تصمیمی که خیلی وقتا بهش فقط فکر می کردم وعملی کردم وبرای همیشه اون خونه ی لعنتی رو که بعدفوت مادرم هیچ وابستگی ودلگرمی بهش نداشتم وترک کردم و زدم بیرون(کوله بارمم فقط یک شناسنامه بودو یک دست لباس یکم خرت وپرت ویک کم پول که خیلی وقت بود دوراز چشم بقیه پس انداز کرده بودم)
فقط میدونستم باید برم کجاشو نمیدونستم رفتم ترمینال چشمم به اتوب*و*سی افتادکه میخواست حرکت کنه خودمو به سرعت بهش رسوندم راننده گفت چندنفرید بابغض گفتم یک نفر گفت سریع بیا بالا
سوار شدم بدون اینکه حواسم به مقصد باشه.دم دمای صبح بود باصدای خانوم ب*غ*ل دستیم از خواب بیدارشدم کرایه رو حساب کردم ومتوجه شدم اومدم تهران -شهری که همیشه دوست داشتم از نزدیک ببینمش
اما نمیدونم چرا از بدو ورودم دلهره ی عجیبی به دلم افتاد هیچ جا رو بلد نبودمو هیچ هدفی نداشتم می رفتم ومی رفتم ....
تا با صدای بوق یک ماشین به خودم اومدم.
پسرجوونی که با نیش باز می گفت کجا میری خاله ریزه چراتاالان بیرون موندی بیا برسونمت مسیرمو عوض کردم اما بازم صداش می اومد خانوم خانوما بیابرسونمت.....
اصلا برنگشتم به راهم ادامه دادم اما این شاید اولین اتفاق بود به محض رسیدنم اما صحنه ای بودکه از همون روز اول مدام با ماشینا وادم های مختلف برام تکرار شد وفهمیدم چه راه پرخطری پیش رو دارم.
بدون اینکه گذرزمان ومتوجه بشم ساعت ها از ورودم به این شهر جادویی میگذشت به یک دکه روزنامه فروشی رفتم اولین کار که باید میکردم پیدا کردن کاربود .
چه خوش خیال بودم فکر میکردم میتونم خیلی سریع یک کاربرای گذر زندگیم پیداکنم.
تا غروب مدام به شماره هایی داخل روزنامه اگهی شده بود زنگ زدم اما دریغ از یک جواب درست حسابی.
هوارو به تاریکی بود تازه متوجه شدم از صبح چیزی نخورده بودم رفتم تویک ساندویچی یک ساندویچ گرفتم وموقعی که میخواستم بیام بیرون یک خانوم خیلی خوش لباس صدام کرد وگفت ببخشید خانوم خوشگله چیزی شده مشکلی داری من خیلی وقته بیرون از اینجا هواسم بهت هست خیلی توفکری کمکی میتونم بهت کنم؟؟؟
خیلی جاخوردم با من من گفتم نه مشکلی نیست ممنون
خانمه باخنده گفت دیگه مطمئن شدم چیزی شده این شماره منه خوشگلم اسمم ستاره است دوست داشتی بهم زنگ بزن.
نمیدونم چرا اما شمارشو گرفتم وزدم بیرون.از گشنگی نفهمیدم چه جوری ساندویچمو خوردم
یکم دیگه با گیجی چرخیدم وهرچی هواتاریک تر میشد ترس منم بیشتروبیشتر میشد با هجوم چندتا مزاحم که به سختی از شرشون راحت شدم تصمیم گرفتم با ستاره تماس بگیرم .کارت تلفنمو دراوردم وبا دستای لرزون شمارشو گرفتم سریع جواب دادوباقهقه گفت سلام خوشگله من اینور خیابون منتظرتم برگردتامنو ببینی.
منم ازهمه جا بی خبر برگشتم وبا دیدن ستاره کلی ذوق کردم ودوپا داشتم دوتا دیگه قرض گرفتم ومثل جت رفتم سوارماشینش شدم سلام دادم واونم با چهره ی دلنشینش جواب سلاممو دادوگفت بریم خوشگل خانوم گفتم بریم اما کجا فهمیدی من جایی روندارم
خندیدوگفت صبح اتفاقی دیدمت خیلی پریشون بودی بخاطرهمین نظرمو جلب کردی یک کم که زیرنظرگرفتمت احساس کردم اینجا کسی ونداری ودلم خواست کمکت کنم موردیک ؟؟
گفتم ممنون از لطفت درست فهمیدی من کسی وندارم واگه تو نبودی حتی جای خوابم نداشتم.
یک برقی افتاد تو چشاش وگفت تامنو داری غم نداری راستی اسمت چیه
گفتم ترگل اسمم ترگل
ستاره گفت وای چه اسم بامزه ای داری ترگل
ادامه دادخب ترگل خانم چند سالته
گفتم ۱۸،یعنی تازه رفتم تو ۱۸سال
قهقه زدوگفت بااین سن کم مجبوربودی از خونه در بری
بابغض گفتم ازت میخوام تا همه چیز ودرموردم نشنیدی قضاوتم نکنی ستاره خانوم
دستمو فشار دادوگفت قضاوت نکردم اما خیلی اشتباه کردی
اینو گفت وجلوی یک خونه نگه داشت وگفت رسیدیم پیاده شو.
پیاده شدم وبا پایی لرزون وارد خونه ستاره شدم .
خونه ی خیلی شیک وقشنگی بود انصافا توعمرم همچین خونه ای ندیده بودم.
محو خونه بودم که ستاره صدام کردوگفت حموم واماده کردم برو یک دوش بگیر تا تو درای منم برات لباس اماده می کنم
ازش تشکرکردم وگفتم پدر مادرت نیان یک وقت
گفت من تنها زندگی میکنم راحت باش بابا بی خیالی سیر کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(تعجب کردم چرا باید تنها زندگی میکرد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم یک دوش گرفتم واومدم بیرون ستاره یک تاپ شلوارک خیلی خوشگل گذاشت رو تخت وگفت اینا برای تو بپوش با لبخند ازش تشکر کردم ورفت بیرون منم لباسم پوشیدم وتو اینه خودم ونگاه کردم همیشه ارزوم بود اینجوری تو خونه بگردم همیشه دوست داشتم به خودم برسم اما ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای بلندمو مرتب کردم ورفتم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره با دیدنم شروع کرد به دست زدن وگفت اینه افرین چقد خوشل شدی بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی بود اون لباسات همشوبریز دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه هیکلی داری دختر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خجالت سرخ شدم وگفتم ممنون از لطفت هروقت برم سرکار همه خوبیهات وجبران میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره خندیدوگفت تو الانم سر کاری فکر کردی من خیریه زدم که هرکی بی جا بود جا بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجاخوردم وبا سردرگمی نگاش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادامه داد نترس بابا کار سختی نیست اما درامدش خوبه حالا برو بخواب فردا راجع به جزئیاتش حرف میزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اتاق واز خستگی سرم به بالش نرسیده خوابم برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح وقتی بیدارشدم صدای ستاره می اومد که داشت باکسی حرف میزد ومیگفت نمیدونی چیه خیلی کیس توپیک فقط خیلی پاستوریزست که اونم چند روزه راش میندازم حله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرفاش چیزی نفهمیدم از جام بلند شدم ورفتم بیرون تا منو دید سریع حرف وعوض کردوگوشی و قطع کردواومد سمتم وگفت خوب خوابیدی عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم وگفتم اره خیلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت چه خوب بیا صبحونتو بخور که امروز کلی کار داریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم چه کاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره گفت :اول باید بریم ارایشگاه تا یک دستی به ابروهاتو یک هایلات توپم تو موهات در اریم بعدشم بریم خرید ویک سری لباس اینا بخریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو انداختم پایین وگفتم امامن پول زیادی همرام نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت میدونم اما تو فعلا مهمون منی تا به موقعش باهات حساب کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وگفتم لباس وهستم اما رنگ اینا لازم نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره گفت اتفاقا خیلیم لازمه اگه بدونی چقد روچهرت تاثیر داره هرچند اون چشای عسلی تو به اندازه کافی جذابه وادموجادو میکنه اما بزک دوزک برای یک خانم لازمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز صبحونه ستاره از لباسای خودش دادبهم وگفت سایزمون تقریبا یکیه بعد باخنده ادامه دادفقط تو یکم از من خوش اندام تری بپوش تا بریم برات خرید کنیم ومجبور نباشی از لباسای من بپوشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدیم بیرون اول ارایشگاه وبعد خرید ونزدیک ۱۰شب بود که کارمون تموم شدوبعداز خوردن شام اومدیم خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی گیج شده بودم برای چی ستاره اینقدبه من خوبی میکرد چرا من احمق به هر سازش میر*ق*صیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم میرفتم تو اتاق که ستاره صدام کردوگفت اهای خانوم از وقتی خوشگلتر شدی تحویل نمیگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وگفتم این حرفا چیه ستاره خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت راحت باش بابا بگو ستاره خانومش چیه دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم باشه ستاره جون خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت عالیک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اتاق وتواینه به خودم ذل زدم چقد تو چند روز تغییرکردم اصلا با قبلم قابل مقایسه نبودم هایلات موهام چقدبارنگ چشام ست خاصی شده بود مدل ابروهامم که بالا کشیده بودو حسابی چهرمو باز کردبود به خریدا نگاه کردم چیزایی که همیشه حسرتش به دلم بود حسابی مشغول بودم که صدای یک مرد منو به خودم اوردو حراسون شالم وسرکردم ورفتم پشت در اتاق تا ببینم چی میگن اما خوب متوجه نشدم فوضولیم گل کردواز اتاق رفتم بیرون وسلام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره خیلی عصبی دادزدوگفت کی بهت گفت از اتاق بیای بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اومدم چیزی بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون پسره اومد جلو وگفت چته باز سیسی چیکارش داری میلاد گفته بود کیس جدید داری اما فک نمیکردم همچین هلویی باشه پس بخاطر این فرشته کوچولو جواب تلفن منو نمیدادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردم به وپسره وگفتم درست حرف بزن اقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت ستاره وگفتم این اقا از چی حرف میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاری که میگفتی چیه مگه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره خندیدوگفت نگو که خبرنداری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم وگفتم شما از چی حرف میزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره دادزدوگفت تو یا احمقی یا خودت وزدی به خریت واقعا متوجه نشدی کارمن چیه وتو باید چیکار کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج نگاش کردمو گفتم نه نمیدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگو تامنم متوجه شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره شروع کردبه حرف زدن ومن هرلحظه بیشتراز خودم بدم می اومد زدم زیر گریه وگفتم ازت متنفرم چه جور دلت میاد با هم جنسای خودت این کارو کنی بجای اینکه دستشون بگیری مثل تو کثیف نشن خودت تو لجن فرومیکنی شون من هق هق افتادمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره گفت مگه کسی به من رحم کردکه من رحم کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون پسره روکردبه ستاره وگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چی میگه سیسی مگه اینم مثل بقیه خودش اینکاره نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره گفت مگه کربودی سیاوش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشنیدی چی گفت ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون پسره که دیگه فهمیده بودم اسمش سیاوش گفت حالم ازت بهم خورداینومیخواستی ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره دادزدوگفت تویکی دیگه ببر صداتو یکی باید گندکاریای تورو جمع کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:چه گندکاری اونا خودشون جنسشون خرابه وباپولی که میگیرن دعامم میکنن توروسنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد سمت منوگفت برو وسیله هات وجمع کن تاببرم خونتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هقهق گفتم خونمون تو این شهر نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت اشکال نداره هرجا باشه میبرمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره رفت سمت سیاوش وحلش داد وگفت به توچه اصلا هری بیرون دایه مهربان تر از مادر شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرکردی بادسته کورا طرفی از اینجا به بهونه خونشون بکشی بیرون وببری خونه خالی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن برای بیچارگی خودم زار میزدم که سیاوش کوبیدتو صورت ستاره وگفت هنوز اونقدر بی غیرت نشدم عوضی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دادزدوگفت چقدبابتش میخوای لعنتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره با وقاحت گفت هرچقدبرات می ارزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش روکردبه منوگفت توبرو وسیله هاتو جمع کن به من اعتمادکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتونگاش مردونگی موج میزد از اعصبانیت چشاش سرخ شده بود نمیدونم چرا ولی رفتم سمت اتاق و وسیله هامو برداشتم واومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقعی که داشتیم از خونه می اومدیم بیرون ستاره گفت سیا تا حالا اینجور غیرتی ندیده بودمت نکنه سریدی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش ببرصداتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازخونه دراومدیم سیاوش سوار یک ماشین شاسی شدومنم مثل جوجه ها پشتش رفتم وسوار شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خونه ستاره دور شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش گفت تو میدونی ستاره کیه اصلا چه جوری باهاش اشنا شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم چیز زیادی ازش نمیدونم ونحو اشناییمون وبراش تعریف کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش گفت دختر تو چه جور ندیده ونشناخته بهش اعتماد کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم از رو ناچاری همون جور که الان تو ماشین شمام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند زدوگفت منو که خدا برات فرستاد وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرت بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم من نمیتونم برگردم خونمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش گفت چرا ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :اگه برگردم پدرم وبرادرم زنده زنده خاکم میکنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش گفت مگه چیکارکردی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :من کاری نکردم باورکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:پس چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم توحرفش وگفتم میشه کمکم کنی کار پیدا کنم یک جای خواب امن هم برام پیدا کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش :اینجا جای تو نیست برگرد پیش خانوادت اینجا پراز گرگه نخوری خورده میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:خواهش میکنم شما خانواده منو نمیشناسی اگه میشناختی بهم حق میدادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش گفت مگه خانوادت چه جورین که تو اینجوری ازشون فراری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم پدروبرادرمن واسه خماریشون میشن یکی بدتر ستاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند دقیقه هیچ حرفی بینمون رد وبدل نشد تا سیاوش گفت میخوای امشب بریم خونه ی من بمونی من میرم خونه بابام اینا تا راحت باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکامو پاک کردم وگفتم اره خیلی اقایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش گفت :خواهش میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدیم خونه سیاوش وبعداز اینکه رفتیم توخونه گفت میشه همه چیزو راجع به خودت برام بگی وادرس خونتون بهم بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم برای چی میخوای گفتم که من دیگه برنمیگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:حالا تو بگو مگه کار نمی خوای واسه کار معرف میخوای منم باید کاملا تورو بشناسم تا معرف بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراش چیزایی که لازم بود بدونه رو گفتم وبعدش ادرس خونمون نوشتم ودادم بهش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم خداحافظی کردورفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم سریع دروقفل کردم و خوابیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوروز گذشت واز سیاوش خبری نبود تا بالاخره نزدیکای ۱۲شب بود که دیدم درو میزنن خیلی ترسیدم با دلهره رفتم سمت در از چشمی بیرونو نگاه کردم سیاوش بود درو باز کردم اومد تو اما خیلی اشفته بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب دادوگفت میشه چند لحظه بشینی باهات کار دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم وسیاوشم رفت اشپزخونه یک لیوان اب برداشت واومد روبه روم نشست وگفت من برات یک پیشنهاد دارم اما قبل از اینکه بگم ازت میخوام خوب بهش فکرکنی چون هم به نفع تو هم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم باشه چه پیشنهادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت صیغه من شو منم در عوض اخر صیغه به عنوان مهریک برات یک خونه رهن میکنم کارم میتونی بیای شرکت ما اما به هیچ عنوان هیچ احدی نباید از قضیه صیغه چیزی بفهمه فهمیدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن داغونتر از قبل شدم وگفتم حالا چرا صیغه شیم شما به من کمک کن رو پای خودم وایسم منم دستم باز شدوام میگیرم پولتون میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید وگفت من عادت ندارم روزه شک دار بگیرم حالا کو تا تو دستت باز شه فکر کردی تنها زندگی کردن کارتو ئه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز خیلی بچه ای نمیدونی دنیا چه خبره بعدشم من همیشه اینقد دل رحم نمیشم میتونم خیلی راحت بدون اینکه اینقد ریخت وپاش کنم کارمو با یک زنگ به سیسی سه سوت حل کنم اما حالا دوست دارم هم به تو کمکی کرده باشم هم ببینم مامانم اینا اینقداز زندگی متاهلی میگن ارزششو داره یانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم اما اینجوری من نابود میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت چه نابود شدنی ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجوری سر۶ماه هم میتونی خونه مستقل داشته باشی هم یک کار خوب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم اگه قبول نکنم چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت :اون وقت دیگه من شرمندم برگرد پیش خانوادت چون اینجا جای موندن برای تو نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم باشه من از اینجا میرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت اومدی ونسازی من خودم میبرمت خونتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحالت اعتراض گفتم به شما چه ربطی داره من کجا باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت ربط داره با پولی که دیشب به ستاره دارم ربط پیدا کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض گفتم من خیلی بدبختم اینو هر روز بیشتر متوجه میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدجلوتر وگفت چرا فکر میکنی بد بختی من پیشنهاد بدی بهت ندادم اینو خودت بعدها متوجه میشی فقط فرصت بده به خودت به من چند روز وقت داری فکراتو بکنی وتصمیمتو بگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع رفتن یک گوشی گذاشت رو میزو گفت با این در ارتباطیم باهم اگه چیزی کم وکسر داشتی بهم بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک باشه اروم گفتم وسیاوش رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون رفت ومن تا خود صبح سرسجاده باخودم دودوتا چهارتا کردم و ازخداخواستم همینطور که نذاشت این مدت برام مشکلی بیاد ازاین به بعدم دستمو ول نکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم کی خوابموبرده بود باصدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم سیاوش بود سلام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب گفت سلام خواب بودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم اره دیشب وکلا بیدار بودم صبح خوابیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت خوب به چه نتیجه ای رسیدی ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم فعلا هیچی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت چه رویی داری تو دختر باید از خداتم باشه من همیشه اینقدمهربون نیستما گفته باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناخداگاه خندم گرفت وگفتم باشه تاغروب جوابمو میدم خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت اره به جنب تا نظرم عوض نشده.وقطع کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم وساعت ۲بعدازظهربود یک چیزخوردمو تا ساعت ۶غروب با خودم درگیر بودم تا برای بار هزارم به این نتیجه رسیدم قبول کنم یعنی راه دیگه ای نداشتم بین بد وبدتر بد وانتخاب کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سیاوش زنگ زدم وگفتم موافقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم خیلی ریلکس گفت مطمئن بودم قبول میکنی شب میام تا باهم صحبت کنیم وقطع کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت نزدیک ۱۰بود اومدزنگ وزد رفتم دروباز کردم سلام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:سلااام خوبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم ممنون بد نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت بد نیستی باید بگی عالیم شوهر به این گلی گیرت اومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندم گرفت هیچی نگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستیم گفت برام شربت میاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم بله الان میارم رفتم سمت اشپزخونه گفت شام چیه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب پرسیدم شام؟؟مگه شام نخوردی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت :به نظرت اگه خورده بودم میپرسیدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم به هرحال من چیزی درست نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بد جنسی گفت خوب پس لازم شد من نظرمو عوض کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم بخاطر یک غذا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت اره دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم وانداختم پایین ودیگه چیزی نگفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم بعد گفت بابا شوخی کردم بی جنبه بعدشم زنگ زد غذا سفارش داد رفت میزدچیدوغذاهارو اوردن تحویل گرفت وبرد اشپزخونه بلند شدم رفتم تو اتاق.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند دقیقه بعد اومد وگفت پاشو بیا غذاکه نذاشتی حالا که گرفتمم میخوای کوفتم کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض گفتم کوفت چی تو برو بخور نوش جونت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت اخه تو نخوری منم نمیخورم اون وقت صبح نمی تونیم بریم محضرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(چقدمهربون ومتین رفتار میکرد هر لحظه بیشتر به دلم می نشست منی که هیچ وقت هیچ کس نازم نکشیده بود سیاوش مدام با اون همه جذابیتش ازم دلجویی میکرد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخنده گفتم یعنی اینقد گشنته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت اوهوم امروز تو شرکت سرمون خیلی شلوغ بود دیگه دارم متاهل میشم فکرمم درگیر بود خلاصه ناهارم یادم رفت بخورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول غذا خوردن شد ومنم اشتها نداشتم وباغذا بازی میکردم که یکهو قاشقشو گرفت سمت دهنم وگفت بخور خودم وکشیدم عقب وگفتم ممنون خودم میخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفت دهنی دوست نداری اما باید عادت کنی چون من خیلی دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم تو مطمئنی از ازدواج دائم بدت میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت اره چطور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم اخه خیلی مرد خوب ومهربونی هستی بهت نمیاد تو زندگی متاهلی ناموفق عمل کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهقه زدوگفت نبابا پس دست به کار شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا جواب بدم گفت دستم رو هوا خشک شد نمیخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تردید خوردم با بدجنسی نگام کردویک لیوان اب گرفت سمتم وگفت بیا اب بخور الان خفه میشی چقد سوسولی تو یک قاشق غذا دهنی خوردن که این همه ادا اصول نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وگفتم شما عادت داری به اینکار امامن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدتوحرفمو گفت اهان از الان گیر دادن وتیکه انداختنا شروع شد از همینه زن گرفتن بدم میاد دیگه مدام باید حساب پس بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نگفتم دیگه بعدازشام گفت صبح میریم محضر صیغه ۶ماهه میکنیم وبعدشم می ریم بانک یک حساب باز میکنم برات وپولی که گفته بودم میریزم به حسابت نظرت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم باشه قبوله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت پس من امشب همینجا میمونم تا صبح باهم بریم ok
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وگفتم خونه خودتونه صاحب اختیارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند بلند خندیدوگفت نه خوشم اومد کم کم داری دلبری میکنی اقا من تسلیمم من تونگاه اول برای اولین بار فهمیدم برای تو حاضرم هرکاری کنم حالاهم اگه ناراضی برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(داشتم ذوق مرگ میشدم از این همه ابراز علاقه یکهویی )بالبخند گفتم من جدی گفتم حالاهم میرم تو اتاق تا راحت باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(از زبان سیاوش)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلی به خودم لعنت میفرستادم که چرا پامو گذاشتم تو خونه ستاره وبا ترگل اشنا شدم اخه یکی نیست به من بگه تو این اوضاع درهم برهم من فردین بازیم چیه از یک طرف قضیه شرکت ازدواج اجباری با رویا دختر خالم حالا هم که ترگل واحساس مسئولیت شدیدی که درقبالش می کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتمام درگیرام رفتم به ادرسی که بهم داده بود توکوچه با خانمی روبه رو شدم وپرسیدم که ترگل ومیشناسه خانومه با ناراحتی گفت اره دختر بیچاره اخر دووم نیاورد واز دست این خدانشناسا فرار کرد اگه می موند معلوم نبود اون دلاله چه بلایی سرش بیاره.(حساب کار حسابی دستم اومد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانومه ادامه داد شما پلیسی دیگه اومدی اینارواز محلمون بیرون کنی دیگه درسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموندم چی بگم گفتم هرچی خدا بخواد (خودم از کاراگاه بازیم خندم گرفته بود)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت شماره پلاکی که تو ادرس بود زنگ وزدم با یک ادم درب وداغون روبه روشدم حالم خراب شد گفتم اینجا منزل رضایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زور خودش وجمع کردوگفت بله فرمایش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم ترگل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنذاشت حرفم تموم شه وگفت اون دیگه دختر من نیست من دختری به این اسم ندارم اصلا برو بهش بگو پاش وبزار این ورا برادرش زنده نمیزارتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(از اعصبانیت داشتم منفجر میشدم مگه میشه اینقدبی غیرت بود من که یک غریبه بودم غیرتم نمی داشت نسبت بهش بی تفاوت باشم اما اینا دیگه کی ان)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو یک لحظه نمیدونم چی شدکه گفتم من شوهرشم برای عقد رضایتت لازمه بیا بریم یک وکالت محضری به من بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ صورتش عوض شد وگفت مفتی مفتی که دختر به کسی نمیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم این یعنی چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت یعنی قبل از رضایت باید صورت حساب وپرداخت کنی ومنو راضی کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم ازش بهم خورد گفتم باشه چقد میخوای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت هرچقد برات می ارزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(یک لحظه ذهنم رفت سمت ترگل سمت اینکه واقعا چقد برام می ارزه ضربان قلبم تا جایی که میتونست بالارفت اما ....)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک چک گرفتم سمتش وگفتم یا همین وقبول میکنی یا اصلا بی خیال میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهول شد وچک وازم گرفت وگفت چند لحظه صبر کن تابیام بریم .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو ماشین موقع برگشت تمام مسیر به این فکر کردم ترگل وامثال ترگل گ*ن*ا*هشون چیه که باید پاسوز خانواده هاشون بشن.اما به هیچ نتیجه ای نرسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسردرگمیای خودم کم بود حالا یک وکالت نامه -ترگل که اگه ولش کنم معلوم نیست چه بلاهایی بخاطر سادگیش سرش بیادم بهش اضافه شددروغ چرا با دیدنش حال دلم خیلی خوب میشه از همون اول حسی که هیچ وقت نسبت به هیچ کی نداشتم وهر لحظه با بیشتر دونستن راجع بش شدت میگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه بخاطر اینکه بخوام ترحم کنم نه بخاطر اینکه میفهمیدم تو دنیایی که دختر خوب وپاک کم شده این دختر مظهر پاکی ونجابت اما حیف که.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرگیرام وکنار زدم وتصمیم گرفتم بهش پیشنهاد بدم زنم بشه اما موقت چون باشرایط خانوادگی که من داشتم خانوادم عمرا با ازدواجم با ترگل موافقت میکردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(اخه برای بابا اینا اصالت خانوادگی خیلی مهمه پدر زن سامان برادر بزرگم مهندس شناسیه وپدر زن سهیلم قاضیه )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتصمیم گرفتنم یک طرف شد چه جوری گفتنش یک طرف .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم جلوی اپارتمانم نگه داشتم اما اصلا نمیدونستم به ترگل چی باید بگم از رفتنم پیش پدرش از تصمیم بی خیال شدم ورفتم خونه پدرم اینااز شانس بد من خاله ایناهم اونجا بودن وبازم قضیه ازدواج ماوسند خوردن شرکت به نامم بعداز عقدوعروسی وحرفای همیشگی مثل همیشه خیلی ماهرانه قضیه رو پیچوندمو رفتم تو اتاقم واز خستگی به تختم نرسیده بی هوش شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره به ترگل پیشنهاد دادم و وقت خواست وتهش قبول کرد وفردا میریم محضر (نمیدونم چه مرگم شده منی که همیشه از ازدواج فراری بودم وهیچ وقت نسبت به چیزی احساس مسئولیت نداشتم حالا دارم برای صیغه لحظه شماری می کنم فکر کنم این همون حس دوست داشتنه که مادرم همیشه میگفت اما چرا حالا چرا باترگل )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ترگل)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با صدای در زدن سیاوش بیدار شدم بعداز صبحونه رفتیم محضر وچندتا از دوستاشم بودن بعداز احوال پرسی عاقد شناسنامه ها روگرفت وسیاوش یک برگه هم داد وچند دقیقه صبحت کردن که اصلا متوجه نشدم قبل از خوندن صیغه اصلا حس بدی به سیاوش نداشتم اما وقتی عاقدشروع به خوندن صیغه کرد یاد تک تک ارزوهایی که برای عروس شدنم داشتم افتادمو وبرای تک تک شون فاتحه خوندم وفرقی بین پدرم اینا سیاوش ندیدم چون هیچکدوم به من فکر نکردن ذهنم درگیر بود که سیاوش دستمو گرفت وبله روبگو دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض بله رو گفتم وبعداز بله گفتن سیاوش همه چیز تموم شدومن با یک صیغه نامه متاهل شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دوستای سیاوش خداحافظی کردیم ورفتیم بانک وبعدش برای ناهار رفتیم رستوران ومنو رسوند خونه ورفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم تا رسیدم خونه خوابیدم غروب با صدای زنگ گوشیم بیدارشدم سیاوش بود باخنده گفت چقد میخوابی تنبل پاشو غذا درست کن اقاتون میخواد بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تفاوت گفتم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت ازچیزی ناراحتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم نه دلم گرفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم بیخیال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت چیزی لازم نداری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم نه ساعت چند میای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت برا۱۰خونم وقطع کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای شام زرشک پلو با مرغ درست کردم ویکم خونه رو مرتب کردم ساعت ۹بود رفتم یک دوش گرفتمو تازه لباسامو پوشیده بودم که سیاوش یکهو وارد اتاق شد شوک شدم وگفتم چرا زوداومدی اصلا چرا زنگ و نزدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت مگه واسه اومدن تو خونه خودمم باید زنگ بزنم بعدش ناراحتی برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم نه منظورم این ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد تو حرفم وگفت بیخیال خوبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم بد نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت چیزی شده یک جوری شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم نه بریم شام امادست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیزو چیدمو شام کشیدم وسیاوشم اومد وگفت به به چه میزی نه خوشم اومد بعدم شروع به خوردن کردو گفت دست پختتم عالیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشام وخوردیم وبعداز شام یک فیلم دیدیم ورفتیم تواتاق خواب......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح وقتی بیدار شدم سیاوش نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک برگه رو پاتختی بود برداشتم (سلام خانومم من رفتم شرکت ظهر نمیام اما حتما یک چیز مقوی بخور غروب میام میریم بیرون مواظب خودت باش ب*و*س)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندم گرفت حالم اصلا خوب نبود رفتم یک چیز خوردم ونشستم جلوی تلویزیون وکانالارو بالا پایین میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(سیاوش)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای رفتن به خونه لحظه شماری میکردم به سرعت داشتم کارامو انجام میدادم که گوشیم زنگ زد با ذوق رفتم سمتش فکر کردم ترگل اما مادرم بود اتصال وزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام مادر خیرایشااله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام پسرم بله خیره زودتر بیا شام خونه خالت اینا دعوتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما من نمی تونم بیام بایکی از دوستام قرار دارم به هیچ عنوانم نمیتونم بهم بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سیاوش باز دهن منو باز نکن پامیشی میای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم که نمیتونم مادرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اصلا کدوم دوستته باز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه شما همه دوستای منو میشناسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هر کی میخواد باشه میای حرف نباشه وگوشی وقطع کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعصابم بهم ریخت موندم چیکار کنم .تا غروب کلی فکرکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبعدش رفتم یک سبد گل سفارش دادم وخواستم برای ساعت ۹بفرستن خونه ی خالم اینا تا اینجوری یکم از غر غرای مامانم کم بشه گوشیم خاموش کردم وچندتا شاخه گل رزم برای ترگل گرفتم ورفتم سمت خونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه که شدم بوی غذا گیجم کرد باذوق رفتم سمت اشپزخونه با دیدن ترگل غذا دیگه یادم رفت با چهره ی دلبرش گفت سلاااام خسته نباشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون خانومم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت گلارو برای خودت گرفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم وگفتم نه برای تو گرفتم اما شرط داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردوگفت قبول نیست تو برای هرچیزی شرط میزاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهقه زدم وگفتم اخه هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره رفت وگفت یعنی الان من موشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم بله تو موشیو اقا گربه دلش میخواد یک لقمه چپت کنه تا خواستم ب*غ*لش کنم از زیر دستم فرارکرد سمت اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبالش رفتم وتا خواست درو ببنده پامو گذاشتم لای در گلارو گرفتم سمتشو گفتم بیا بابا ب*و*س نخواستم الان پامم نابود میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت در رفت کنار منم با بدجنسی ب*غ*لش کردم ودوتایی افتادیم رو تخت وگفتم فکرکردی میتونی از دستم در بری موش کوچولو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع کرد به بلند بلند خندیدن دلم ضعف رفت براش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه دور و ورم پر دختر بود اما ترگل یک چیز دیگه بود خیلی خاص بود برام همه چیزش جذبم میکرد وکنارش هیچ چیز برام مهم نبود.حسم بهش ه*و*س نبود واین وبا بند بند وجودم حس میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خندش تموم شد گفتم چه عجب بالاخره ریس رفتنت تموم شد گوشم کر شد با ناز بهم نگاه کرد بلندشدم نشستم وگفتم تسلیم اقا خودت مثل گربه شرک لوس نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص زد با بازوم وگفت خجالت بکش پرو یامیگی موش یا گربه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irب*و*سش کردم وگفتم اینا همه تعریف عزیزم ناراحت نشوتا من یک دوش میگیرم حاضر شو بریم بیرون یک دور بزنیم یکم خرید کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا از حموم دراومدم دیدم اماده شده بود یک نگاه بهش کردم خیلی ساده وشیک رنگ ابی به پوست سفیدش می اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(اه من چه مرگم شده انگار یک پسر بچه ۱۶سالم وترگلم اولین دوست دخترم که اینجوری دارم براش غش وضعف میرم جای رضا خالی ببینه غرورمو برای اولین بار چه جور از دست دادم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع اماده شدم تا ترگل معطل نشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق اومدم بیرون وگفتم بریم عزیزم تو ماشین هیچ حرفی نزد جلوی یک پاساژ نگه داشتم و پیاده شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ترگل)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اولین بار با سیاوش رفتیم خرید خیلی خوش گذشت خیلی خندیدیم سیاوش دستمو محکم گرفته بود دستم دردگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سیاوش راحتی تو دستم شکست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من راحتم عزیزم .نترس نمیشکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش رفتیم تو یک بوتیک وبرای سیاوش لباس گرفتیم وبعدشم به اصرار سیاوش یک سری هم برای من خرید کردیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای شامم برگشتیم خونه وبعداز شام از سیاوش خواستم هرچه زودتر کارمو تو شرکت شروع کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لازم نکرده تو کار کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اتفاقا خیلی لازمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اونوقت میشه بپرسم چرا هرچی بخوای من برات میگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان تو میگیری چند وقت دیگه که صیغه تموم شه چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخماش رفت توهم وگفت حالا که تموم نشده چیه خیلی عجله داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه عجله ندارم اما حقیقته من باید بتونم بعدتو روپای خودم وایسم اگه ام تو شرکت شما نمیشه جای دیگه دنبال کار میگردم بعدشم غیر حضوری میخوام ادامه تحصیل بدم -من با درس خوندنت مشکلی ندارم کارم (کمی مکث کرد)کارای قرار دادتو انجام میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنونم ازت خوبیات هیچ وقت فراموش نمیکنم امیدوارم یک زن خوب نسیبت بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نگفت رفت تو اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی دونم چرا ناراحت شد من که حرف بدی نزدم خودش از اول گفت سر ۶ماه همه چیز تموم میشه تو فکر بودم که سیاوش صدام وگفت نمیای بخوابی دوساعت منتظرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هان منتظرمنی الان میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم اتاق سیاوش نشست وگفت میشه ازت یک خواهشی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشه یکی درمیون نگی صیغه تموم میشه حالا ۶،ماه مونده بعدشم صیغه است میشه دوباره تمدیدش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چقد راحت حرف میزنی تا کی میخوای تمدید کنی تا وقتی بخوای ازدواج رسمی کنی اون وقت به منم فکر کردی به اینکه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضم وقورت دادم بی خیال شب بخیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irب*غ*لم کردوگفت قربون اون بغض کردنت برم به من اعتماد داشته باش من بیشتر به تو فکر میکنم کمتر به خودم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دیگه مثل روز عقد فکر نمیکردم سیاوش خیلی با اونا فرق داشت حمایتاش خیلی دلگرمم میکرد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوروز بعدش سیاوش زنگ زدوگفت که شب خونه نمیاد منم چیزی نپرسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(سیاوش)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر اون شب که نرفتم خونه خالم اینا مامانم حسابی شاکی شده بودوازم خواست برا مهمونی پنج شنبه برنامه ای نریزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافکارم بهم ریخت باید ترگل وتنها میذاشتم اما چاره ای نبود پنج شنبه شدوبه ترگل گفته بودم خونه نمیرم حتی نپرسید چرا نمیرم ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه رفتم خونه بابا اینا خیلی شلوغ بود کل فامیل حتی دوستامم بودن یک لحظه شک کردم نکنه تولدمه اما نه خیلی مونده رفتم پیش مامانم وموضوع رو پرسیدم واشاره کرد بریم اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سیاوش جان امشب میخوایم نامزدی تو ورویا رو اعلام کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یک لحظه کنترلمو از دست دادموبا تمام قدرتم داد زدم با اجازه کی میخوایید اینکارو کنید الان باید به من بگید من نمیخوامش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صدات وبیار پایین ببینم میخواستی اون شب بیای تا بفهمی بعدشم غلط میکنی نمیخوایش حالا یادت افتاد نمیخوایش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من حرفمو زدم مامان اگه یک کلمه حرف از نامزدی بشه همون لحظه میرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تاکی میخوای امروز فردا کنی ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مادرمن عجله شما برای چیه من تازه ۲۶سالمه حالا کلی وقت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسه بسه تا الان اشتباه کردم زنت ندادم من موندم طفلی رویا چه جوری با این همه غرور ومنم منم تو کنار بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون لحظه وپدرم اومد تو اتاق وگفت بیاید بیرون زشته مهمونا منتظر شمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اتفاق مادروپدرم وارد سالن پذیرایی شدیم رضا پسر داییم اومد کنارم وگفت شنیدم نامزدیت -خفه شو رضا نامزدی چیه چرا چرت میگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خندیدوگفت خداشانس بده یکی مثل تو دو تا دوتا زن میگیره یکی مثل من یک دونه ام گیرش نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چپ چپ نگاش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه مگه دارم دروغ میگم .جدااز شوخی سریع تر اون دختررو ردش کن بره نزار برات مشکل ساز شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هی بفهم چی میگی اون دختر اسم داره بعدش تا وقتی زن منه حق نداری هر اراجیفی که دوست داری بگی فهمیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه اوه پیاده شو باهم بریم چه خبرته چته سیا نکنه گلوت پیشش گیر کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو فرض کن اره چیه مگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو دیونه شدی بابا خودت وبه دکتر نشون بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسخت مشغول سروکله زدن با رضا بودم که گوشیم زنگ زد با دیدن شماره ترگل جا خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جانم عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام سیاوش کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونه بابام اینا چیزی شده چرا صدات گرفته داری گریه میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من حالم اصلا خوب نیست میای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره قربونت برم الان میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع از رضا خداحافظی کردم وبدون اینکه مادرم بفهمه جیم زدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفهمیدم چه جوری رسیدم خونه.رنگ به صورتش نبود بی حال افتاده بود رو تخت دلم ریخت سریع لباس تنش کردم تا اومدم بلند کنم باصدای بی جون گفت خودم میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم لازم نکرده تومگه جون داری راه بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراهی بیمارستان شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا دکتر معاینه کنه جونم به لبم رسیدو دکتر گفت مسمومیت چیز خاصی نیست براش سرم مینویسم از اتاق رفت بیرون دست ترگل گرفتم چشاشو بازکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید مزاحم تو هم شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این حرفا چیه از کی حالت بد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از صبح که بیدار شدم حالت تهوع داشتم اما دیگه از غروب خیلی شدید شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتیم حرف میزدیم که دکتر اومد وگفت خانم شما باردار نیستید رنگم پرید ترگل بی جون گفت نه فکر نکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر پوزخند زدوگفت یعنی چی فک ونکنم یک ازمایش مینویسم براتون ورفت بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار اومدچقد کشید تا بتونه ازش خون بگیره وبعدش گفت اقا خانمتون کم خونی شدید داره یکم بهش برسید با اینکه کلافه بودم گفتم چشم حتما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض خارج شدن پرستار به ترگل گفتم فعلا وقت بچه نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه بود سقط میکنی باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند زد وگفت نترس پاگیرت نمیکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص گفتم خیلی احمقی بخاطر خودت میگم تو خیلی ضعیفی سنی نداری از الان درگیر بچه بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعصبانی شد وگفت مگه من گفتم بچه میخوام بعدشم وقتی به خودت اعتماد نداری سمتم نیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم دستشو بگیرم اما دستشو کشید وروش برگردوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم صددفعه زنگ زد بالاخره جواب دادم حرف نموند بهم نزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدم دمای صبح کارمون تو بیمارستان تموم شد برگشتیم خونه( جواب ازمایش منفی بود )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ترگل)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وقتی از بیمارستان اومدیم تو صورت سیاوش نگاه نکردم میدونم حق داره نخواد بامن بمونه با اینکه چیز زیادی از خونوادش نمیدونم اما از وضع مالیشون معلومه که دوست دارن با یکی مثل خودشون وصلت کنن.اما با همه اینا دلگیرم ازش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح به خیال اینکه سیاوش شرکته از خواب بیدار شدم ومستقیم رفتم حموم یک دوش گرفتم بعداز لباس پوشیدن رفتم سمت اشپزخونه که دیدم میز صبحونه امادست با تعجب به میز نگاه میکردم که سیاوش از پشت ب*غ*لم کردوگونم وب*و*سید وگفت سلام بهتر شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمتش وبدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم سلام اره خوب شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادستش سرم واوردبالا وگفت هنوز قهری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قهربرای چی حق باتو رابطه موقت جای بچه نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالانم گشنمه از دیروز چیزی نخوردم بهتر بحث نکنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیزی نگفت مشغول صبحونه خوردن شدیم یکهو گفتم چرا شرکت نرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت خب خانومم حالش خوب نبود گفتم مواظبش باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمیق بهش نگاه کردمو گفتم فکر نمیکنی زیادی داری خوبی میکنی من یک زنم خیلی زود وابسته میشم ودل میبندم به فکردل منم باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغمگین نگاه کردوگفت فکر کردی چون مردام دل کندن اسونه ترگل من دوست دارم وبرعکس تو اصلا به بعدفکرنمیکنم نمیخوام از الان فکر چند ماه دیگه باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو نمیخوای فکر کنی چون بعداز من شرایطت فرقی نمیکنه اما اونموقع من نابود میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نمیزارم به اونجا برسه که تو نباشی.بعدشم تو فکر میکردی بامنم نابود میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم رفتم تو اتاق قبل صیغه حرفاش با الان با رفتاراش زمین تا اسمون فرق کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد تو اتاق ترگل این روزا رو این لحظه ها زهرمون نکن الان نزدیک دوهفته است باهمیم اما هرشب تو خواب گریه میکنی حتما دلیش همین بی قراریاته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوکه شدم بهش نگاه کردم وگفتم من تو خواب گریه می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره هرشب تو خواب گریه میکنی خودت متوجه نمیشی اما برای من دیدن اشکات خیلی سخته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر همین از یک روانشناس برات وقت گرفتم بعداز ظهر میریم وپیشش تا بیام چیزی بگم از اتاق رفت بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش شرکت نرفت وکلی ازم پرستاری کرد وبعداز ظهر رفتیم مطب روان شناسی که وقت گرفته بود بعداز چند نفر نوبتم شد رفتم داخل با یک خانم خنده رو مواجه شدم سلام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام عزیزم بفرما بشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک لبخند زدم ونشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب عزیزم من فرنوش صداقتی هستم امیدوارم بتونم کمکت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لبخند زدم وگفتم منم ترگل رضایی هستم.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه متوجه بشم سرصحبت با فرنوش صداقت شروع شد وبه جای یک ساعت دوساعت به سرعت برق وباد گذشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به خودم اومدم فهمیدم چقد گریه کردم وقتی میخواستم از مطب درام بیرون خانم صداقت شماره همراهش وداد بهم وشمارم وگرفت وگفت ترگل جون دوست دارم به اسم کوچیه صدام کنی وهروقت بهم احتیاج داشتی بدون توجه به ساعت بهم زنگ بزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش تشکر کردم واومدم بیرون واز منشی یک وقت گرفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم حالم اصلا خوب نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:خوبی ترگل چقد چشات پف کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم خوب نیستم میشه بریم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره عزیزم چرا نمیشه.اما میخوای بریم یک جا یکم هوا بخوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره فقط برو واشکام بازم سرازیر شد شاید یاداوری گذشته تا به امروز اینقدر بهم فشار اورده بود که کنترلی روی اشکام نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش یک جای دنج وخلوت نگه داشت خیلی فضای قشنگ و دنجی داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بالاترین قسمتش واستادم ۲۰دقیقه بعد سیاوش باکلی خوراکی اومد با دیدنش ناخداگاه خندم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم لبخند زدوگفت خداروشکر امروز خندیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir