رمان وام ازدواج به قلم سیاوش 68
قصه در مورد دختر دانشجویی هستش که پدرش بیمار هستش ودر این میان اتفاقاتی پیش میاد که مجبور میشه بخاطر وام ازدواج با استادش به صورت صوری ازدواج کنه البته این آخر ماجرا نیست چون بعد از ازدواج ماجراهایی پیش میاد که خوندنش خالی از لطف نیست … پایان خوش
ژانر : عاشقانه، همخونه ای، ازدواج صوری
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #همخونه_ای #ازدواج_صوری
خلاصه:
قصه در مورد دختر دانشجویی هستش که پدرش بیمار هستش ودر این میان اتفاقاتی پیش میاد که مجبور میشه بخاطر وام ازدواج با استادش به صورت صوری ازدواج کنه البته این آخر ماجرا نیست چون بعد از ازدواج ماجراهایی پیش میاد که خوندنش خالی از لطف نیست …
پایان خوش
قسمت اول وام ازدواج
امروز اصلا حال و حوصله ي درس و دانشگاه رو نداشتم تو افکار خودم بودم که چه جوري بقيه پول عمل بابام رو جور کنم که
ديدم دم در دانشگاهم به ساعتم نگاه کردم کلاس اولو ازدست دادم هنوز تو افکار خودم بودم که فرناز رو از دور ديدم راهم رو
. به سمت اون کج کردم
-سلام چرا دير کردي
-سلام هيچي بعدا برات تعريف مي کنم
-اين ساعت دوباره با استاد شهاب کلاس داريم
-چرا مگه ساعت قبل نبود
-آره ولي چون آخر ترمه و اين استاد هم وظيفه شناس تصميم داره امروز کتاب و تموم کنه
_حالا خوبه امتحان دست خودشه خوب اونجايي که درس نداده رو امتحان نگيره
-آره خوب حالا اين ساعت مياي سرکلاس
-آره ميام راستي پس کلاس استاد زنگنه چي ميشه
-هيچي ديگه استاد زنگنه هم هفته ي ديگه ساعت استاد شهاب و ميگيره
-حالا بهتر بريم سر کلاس
همونجور که به سمت کلاس ميرفتيم فرناز داشت حرف ميزد حرفاي که اصلا من گوش نمي دادم و فقط سرمو به نشونه ي تاييد تکون مي دادم
از دور امير مقدمو ديدم فرناز هم با ديدن اون گفت عاشق دلخستت هم اومد منو به چي فکر مي کردمو اون به چي واقعا خيلي خوش خيال بود آزاد از همه چيز تو
افکار خودم بودم که با صداي مقدم رشته افکارم پاره شد
-سلام خانم اميري سلام خانم فياضي
سلام
سلام
-خانم اميري حالتون خوبه آخه رنگتون پريده
اين ديگه چي مي خواد نه خيلي حوصله دارم با گفتن ممنون حالم خوبه دست فرناز رو گرفتمو وارد کلاس شديم
-چته چرا پاچه ميگري اون که فقط حالتو پرسيد
-فرناز خواهش ميکنم امروز اصلا حوصله ندارم بعد به سمت رديف آخر رفتمو روي اولين صندلي نشستم
فرناز هم کنارم نشست و گفت نه مثل اينکه واقعا امروز اتفاق مهمي افتاده که مخ کلاس که هميشه رديف اول مي نشست اومده رديف آخر نشسته
همچنان که در سکوت بهش نگاه مي کردم گفت فهميدم عاشق شدي پوزخندي زدمو تو دلم گفتم دوست مارو ببين اتفاق مهم زندگي از ديد اون عاشق شدن
وقتي ديد من چيزي نميگم گفت فهميدم طرف ردت کرده ميدونستم داره از فضولي ميميره که بفهمه چه خبره ولي من عادت نداشتم از زندگي واسه کسي بگم از بچگي
همينطور بود دوست دورو ورم بود ولي در حد همون درس و مسائل عادي باهاشون صحبت مي کردم. هيچوقت کسي از زندگيم خبر نداشت
الان دوست داشتم با کسي صحبت کنم ولي نمي دونستم با کي ورود استاد به کلاس جلوي پيشروي افکارم رو گرفت
-يگانه
-چيه
-حواست کجاست استاد اومد
-آره فهميدم
-اين استاد هم که اينقدر بد اخلاق که نميشه با يه من عسل خوردش
-هيس مي شنوه تازه اخلاقش مهم نيست مهم اينه که خوب تدريس مي کنه
-خانمها اگه حرفاتون تموم نشده بفرمايد بيرون تمومش کنيد
ف-نه استاد عذر مي خوام استاد-تکرار شد ميريد بيرو متوجه شدين با شما هم هستم خانم اميري
در سکوت فقط بهش نگاه کردم اون هم که ديد چيزي نميگم چيزي نگفت شروع کرد به تدريس ده دقيقه که گذشت فرناز گفت جون من تو امروز چته پس براي چي جزوه نمي نويسي
-اه تو چرا امروز به من گير دادي
-حالا مطمئن شدم عاشق شدي
غير ارادي صدامو بالا بردمو گفتم ولم کن تورو خدا فرناز با چشماي گرد شده نگام ميکرد وقتي صورتمو به سمت استاد چرخوندم ديدم که با خشم نگاهم مي کنه و همه ي بچه ها با تعجب مي خواستم عذر خواهي کنم که استاد با عصبانيت گفت هر دوتاتون بيرون
سرمو پايين انداختمو کيفمو هم برداشتم به سمت در رفتم فرناز هم دنبالم اومد وقتي از کنا استاد رد مي شدم به صورت زيرلبي گفتم به درک فکر کنم شنيد آخه فکش منقبض شد و
چشماش خشمگين
وقتي از کلاس اومديم بيرون فرناز مي خواست عذر خواهي کنه که گفتم هيچي نگو فقط ولم کن باور کن امروز حوصله هيچي رو ندارم
همینجور که از دانشکده خارح می شدم فرناز هم دنبالم میومد و عذر خواهی می کرد تو یه لحظه جوش آوردمو گفتم چی می خوای ولم کن اون هم با بغض سرشو انداخت پایینو چیزی نگفت قیافه اش رو که دیدم فهمیدم زیاده روی کردم فرناز ببخشید تند رفتم ولی تو رو خدا امروز دور منو خط بکش خواهش می کنم اونم بازم چیزی نگفت رفتم سمتشو گفتم ببخشید این چند روز اعصاب ندارم تو ببخش سرشو بلند کرد و با لبخند نگاهم کرد می دونستم چیزی تو دلش نیست ولی من نمی تونستم به کسی اعتماد کنمو واسه اش درد و دل کنم تنها کسی که باهاش صمیمی بودم خواهرم بود که دو سال ازمن بزرگتر بود ما دو تا حرفای هم دیگرو خوب می فهمیدیم اون سال قبل ازدواج کرد شوهرش باهاش همکلاسی بود نیما پسر خوبی بود فقط وضع مالیش زیاد خوب نبود اونم مطمئنا تا چند سال دیگه بهتر می شد مهم این بود که لیلا دوسش داشت اون هم عاشقانه لیلا رو دوست داشت بعضی وقتا که اونا رو می بینم آرزو می کنم که من هم عاشق بشمو همسر اینجوری دوستم داشته باشه البته از دوستیهای قبل ازدواج بدم میاد پس نتیجه می گیرم من هیچوقت با عشق ازدواج نمی کنم چون من که با پسرا رابطه ساده سلام علیک رو هم ندارم یعنی هیچوقت گرم سلام و علیک نمی کنم بر عکس بقیه دخترا که وقتی اونا رو می بینم میگم نکنه اونا با هم فامیل هستن چون من فقط با پسرای فامیل راحتم اونم در حدی که از حد خودمون تجاوز نمی کنیم ،شوخیهای که احترام دو طرف حفظ شه
همینجور که تو افکارم بودم دست کسی رو روی شونه ام حس کردم وقتی نگاه کردم دیدم فرناز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجایی دختر چند دقیقه است دارم صدات می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همینجام فقط به تنهایی احتیاح دارم من میرم اون پشت کنار درختا میشینم باید یه خورده فکر کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه برو با اینکه خیلی دوست داشتم بدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره ی من باعث شد حرفشو نیمه کاره ول کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب باشه چرا میزنی رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سوی درختای پشت دانشکده رفتم جای خلوتی بود و می تونستم راحت بشینم فکر کنم باید چیکار کنم شروع کردم با خودم حرف زدن که خدا جون چرا پدر من تو که وضعیت ما رو یدونی حالا من باید از کجا پول جور کنم ای کاش حداقل پسر بودم این از بد شانسی بابا بود که پسر نداره آخه سه تا دختر چیکار می تونن بکنن خدا جون مامانم پیش تو ولی بابامو ازم نگیر پاهامو تو بغلم جمع کردم سرمرو رو پاهام گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن در حالی که گریه می کردم شروع کردم به درد و دل با خدا خدا جون پدرمو ازم نگیر خدا جون به هرکی سر زدم نداشت من چیکار کنم پول عمل بابامو از کجا بیارم یهو حس کردم یکی پیشم نشست با خودم گفتم این فرناز اینقدر فوضوله که با اینکه بهش گفتم می خوام تنها باشم اما بازم اومد فوضولی کنه سرمو بلند کردم که چند تا فحش بارش کنم که از چیزی که دیدم خشکم زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت سوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بلند کردم تا چندتا فحش بارش کنم از اونچه که ديدم خشکم زد در حالي که بهش زل زده بودم بغضم رو قورت دادم هر دو تامون فقط بهم زل زده بوديم همينجور که نگاش مي کردم بخودم اومدمو گفتم شما عادت دارين استراق سمع کنين اونکه از رفتارمن جا خورده بود ايستاد بعد کت اسپرتش رو مرتب کرد و گفت زبونت خيلي دراز نمي ترسي بهت نمره ندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندي زدمو گفتم ديگه برام فرقي نمي کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم هم از خودم تعجب مي کردم که چه جوري دارم باهاش حرف ميزنم نه به چند قيقه قبلش که وقتي ديدمش خشکم زد نه به حالا که داشتم باهاش بحث مي کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چيه تو فکري داري به نمره فکر مي کني يا اينکه چه جوري از دلم در بياري (اين حرفارو در حالي بهم ميزد که پوزخندي روي لباش بود)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين ديگه چه قدر از خود راضي بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن در حاليکه سعي مي کردم محکم باشم بهش گفتم اين آرزو رو به گور مي برين که من بيام ازتون عذر خواهي کنم هر کاري هم دلتون خواست با نمره ام بکنين (راستش اولين بارم بود که با يه استاد اين جوري حرف مي زدم خوب تقصير خودش بود من فقط مي خواستم دق دليمو سر يکي خالي کنم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي خواستم از کنارش رد شم که با لحني خالي از عصبانيت گفت صبر کنين خانم اميري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وقت ندارم مي خوام برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه کاري مهمتر از جور کردن پول براي عمل پدرتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما همه ي حرفامو شنيدين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش غير عمدي بود داشتم از اينجا رد مي شدم که شما رو اينجا ديدم صداتون هم ،راستش نمي تونستم جلوي گوشامو بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي خواستم بهش بگم خودتي مگه تو الان نبايد سر کلاس باشي پس اينجا چکار مي کني ديدم اگه نگم بهتر حالا که اون ديگه عصباني نيست بهتر من دوباره عصبانيش نکنم چون با اين وضع من يه ترم زودتر هم فارغ التحصيل بشم بهتره البته کو تا فارغ التحصيلي هنوز دو سال مونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به چي فکر مي کنيد خانم اميري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چيز خاصي نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهرحال اگه کمکي از دستم برمياد در خدمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستش از خودم خيلي خجالت کشيدم که اينجوري باهاش حرف زدم سرمو انداختم پايينو گفتم استاد واقعا معذرت مي خوام سرمو که بلند کردم ديدم داره نگاهم مي کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالي که لبخند کوچيکي گوشه لبش بود گفت اشکال نداره بهر حال مي تونيد روي کمکم به عنوان يه دوست حساب کنيد فعلا خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-استاد بازم عذر مي خوام يه لحظه کنترلم رو از دست دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهم نيست بيين دوتا دوست از اين اتفاقا مي افته درسته ديگه ما مي تونيم دوتا دوست براي هم باشيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي دونستم چي بهش بگم از تعجب کم مونده بود شاخ دربيام جاي فرناز خالي که اين استاد خشک رو اينجوري ببينه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فعلا خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد رفت و من با نگاهم اونو بدرقه مي کردم امروز بدجور شوکه ام کرد قد بلندي داشت که تا حالا بهش توجه نکرده بودم اگه اينو به فرناز مي گفتم بهم مي گفت که تو اصلا به غير درس به چي توجه مي کني حلال زاده است داره به سمتم مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم راهم رو به سمتش کج کردم انگار آروم شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-استاد چکارت داشت ديدم دنبالت مي گرده نه بابا توهم آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي مي گي تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هيچي ميگم خوب دل ميدادين و قلوه مي گرفتين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو هم دلت خوشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يه چيز بگم از تعجب شاخ در مياري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعي داشت با نگاه کردن بهم حرصم رو در بياره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا نگاهم مي کني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-استاد قبل از اينکه (و شروع کرد حالت کسي رو که در حال فکر کردن به خود گرفتن)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب چرا حرف نميزني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش وقتي تو رفتي پشت ساختمون دانشکده يکي دو دقيقه بعدش استاد اومد سراغت رو ازم گرفت منم گفتم کجايي ولي نديدم بره پشت ساختمون پس چه جوري کنار تو بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هيچي داشت از اونجا رد مي شد که منو ديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون که مي دونست تو اينجايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه فرناز چقدر حرف ميزني بعد در حالي که به سمت در خروجي دانشگاه مي رفتم با فرناز خداحافظي کردم فرنازم هنوز همونجا ايستاده بود مطمنا مي خواست بفهمه چه جوري مي تونه يه ربطي بين اونچه که ديده و شنيده پيدا کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت چهارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکليد رو از کيفم درآوردمو در رو باز کردم وارد خونه که شدم بابامو ديدم که داشت توي حوض دستاش رو مي شست وقتي به اين فکر مي کنم که ممکنه يه روز نباشه غم عالم توي دلم ميشينه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام بابا شما باز رفتين سرکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام عزيزم تو که منو مي شناسي، نمي تونم بيکار بشينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي دونستم اينو ميگه که من ناراحت نشم والا اون نمي تونه کار کنه فقط مجبوره کار کنه براي ازدواج ليلا اون همه ي پس اندازش رو براي خريد جهيزيه خرج کرد الان هم که بازنشسته آموزش پرورش هستشه و يه حقوقي مي گيره که تو اين گروني فقط مي تونه زندگيمون رو بچرخونه. من و مينا و بابام. مينا هم که دانشجوي سال اول دانشگاه آزاد هستش بابام دوست نداشت دلش رو بشکنه و زماني که حقوق دانشگاه آزاد قبول شد بابام هر طور که بود شهريه اش رو جور کرد و اونو فرستاد ثبت نام کنه حالام که روي ماشين يکي از دوستاش از صبح تا ظهر به صورت شراکتي کار مي کنه خوب معلوم وقتي ماشين مال خودش نباشه سهمش هم کمتر هستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يگانه جان ،تو چرا هنوز اونجا وايسادي نمي خواي يه ناهار به ما بدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اومدم بابا لباسامو عوض کنم ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اتاقم رفتم بعد از اينکه لباسامو عوض کردمو دستامو شستم به سمت آشپزخونه رفتم و غذايي که از ديشب آماده کرده بودم رو گرم کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين جور که غذا رو گرم مي کردم به بابام فکر مي کردم که تو اين مدت چقدر شکسته تر شده بعد از فوت مادربزرگ که بابام يهو حالش بد شد بعد از اينکه برديمش بيمارستان متوجه شديم يه سکته رو رد کرده بعد از اون اتفاق تحت نظر پزشک بود تا اينکه دو ماه پيش دکتر صريحا اعلام کرد بابام بايد عملش و الا با اين وضعش نمي تونه بيشتر از اين دووم بياره اون روز رو خوب يادمه وقتي وارد مطب دکتر شديم دلشوره داشتم انگار مي دونستم قرار اتفاقي بيفته وفتي دکتر نتايج آزمايشات و نوارهايي که از بابام گرفته بودن رو ديد گفت خانم اميري پدرتون بايد هر چه سريعتر عمل بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه چي شده آقاي دکتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانم توي اين چند ماه وضع قلب پدرتون بهتر که نشده هيچ، بلکه بدتر شده اگه وضع همينطور پيش بره من نمي تونم چيزي رو تضمين کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقاي دکتر چکار بايد بکنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پدرتون بايد هر چه زودتر عمل بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون روز نمي دونم چه جوري از مطب دکتر خارج شدم تو راه که به اين موضوع فکر کردم قطرات اشک روي گونه هام راشونو پيدا کردن و انگار قصد تموم شدن نداشتن امروز با اينکه دو ماه از اونروز مي گذرد ولي هنوز هم نتونستم پول عمل پدرم رو جور کنم حدود دو سه ميليون تونستم با قرض گرفتن از عموم که وضع اون هم بهتر از ما نيست و پس اندازي هم که داشتيم رو هم روي اون بذاريم که تازه بشه حدود سه ميليون حالا سه ميليون باقي رو از کجا بيارم نمي دونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يگانه آماده شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تويي مينا سلام کي اومدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام تازه رسيدم الان لباسامو عوض مي کنم ميام کمکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خواهر فکر کردم که با اينکه يه سال از من کوچکتر بود ولي هيچ وقت نتونستم مثل ليلا با اون راحت باشم حس مي کردم هنوز براي مشکلات بچه است براي همين تا حالا از موضوع عمل بابا چيزي بهش نگفتم به بقيه هم گفتم فعلا چيزي بهش نگن نمي دونم آخرش چي ميشه شروع کردم به چيدن ميز بعد هم بابا و مينا رو صدا کردم ناهار که تموم شد مينا داوطلب شستن ظرفا شد من هم براي بابا چاي ريختم و رفتم کنارش نشستم البته چاي بابا رو کم رنگ ريختم بابا بعد از خوردن چاي شروع کرد به صحبت کردن در مورد درسام و اينکه آرزو داره هر چي زودتر فارغ التحصيل بشم و اون خانم مهندس صدام کنه وقتي اين حرفارو ميزد بغض گلومو گرفت براي همين به بهانه ي درس رفتم تو اتاقم گريه سر دادم دوست داشتم الان ليلا کنارم بود و سرم رو ميذاشتم رو شونه اش ولي حيف که الان اون تو خونه اشه يهو ذهنم رفت سمت استاد شهاب ،استاد ماني شهاب از سال قبل که تدريسش رو توي دانشگاه ما شروع کرد همه ي دخترا دنبال اين بودن که ته و توي زندگيش رو در بيارن آخرش هم بعد از کلي تحقيقات فقط تونستن بفهمن مجرد. من که نمي دونم اين دخترا چرا وقتي يه پسر مي بينن زود دوست دارن بفهمن مجرد يا متاهل چه مي دونم اونروز که فهميده بودن مجرد فرناز با چه آب و تابي اومد تعريف کرد که استاد شهاب مجرد منم بهش گفتم مجرد يا متاهل باشه چي به تو ميرسه اونم گفت بابا تو چقدر بي ذوقي همه دخترا برا يه نگاش مي ميرن تا حالا به چهرش دقت نکرده بودم جز امروز وقتي به چشماش زل زدم اولين چيزي که منو به خودش جذب کرد آرامش چشماش بود الان که فکر مي کنم مي بينم شايد بتونم به اون اعتماد کنم و اون کمکم کنه خودش گفت روم مثه يه دوست حساب کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه دختر حالا اون يه چيزي گفت يعني تو مي خواي چيزايي رو که تا حالا براي دوستات تعريف نکردي بري براي اون تعريف کني نمي دونم شايد بهش گفتم، خواب به سراغ چشمام اومد بدون اينکه نتيجه اي بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت پنجم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با صداي زنگ موبايلم بيدار شدم به صفحه گوشيم نگاه کردم شماره ناشناس بود مي خواستم قطع کنم که با خودم گفتم شايد کار مهمي داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون شما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نشناختين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا لطفا مزاحم نشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مزاحم کيه شهاب هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا گفتم لطفا مزاحم نشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مزاحم کدومه يعني واقعا نشناختين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا مگه مسابقه بيست سوالي،آقا ميشه فاميليتونو بگيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آها عرض کردم که ماني شهاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتا شاخ روي سرم سبز شد اين ديگه چکار داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يگانه خانم گوشي دستتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله ببخشيد يه خورده غيره منتظره بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش مي خواستم ببينمتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-در چه مرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-در مورد مشکلتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لطفا هر چي ديروز شنيديد فراموش کنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا من يه راه حل پيدا کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جدي مي گيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله فقط بايد حضوري ببينمتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستش نمي دونستم قبول کنم يا نه تو افکار خودم بودم که گفت يگانه خانم چي مي گيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينم با اين يگانه گفتنش چه زود چاي نخورده پسر خاله شد حالا واي به حال اينکه چاي بخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش نمي دونم چي بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مطمئن باشيد ضرر نمي کنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه کجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دو ساعت ديگه آدرس کافي شاپ رو هم براتون اس ميزنم پس به اميد ديدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق که اومدم بيرون ديدم خونه ساکت، فهميدم باز بابا رفته سرکار و مينا هم که دانشگاه . زود صبحونه ام رو خوردم و ميز رو جمع کردم مي خواستم برم آماده شم يه نگاه به يخچال کردم مينا ناهار رو آماده کرده بود پس با خيال راحت مي تونستم برم بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم به اتاقم مانتو مشکي به همراه شلوار جينم رو پوشيدم مي خواستم مقنعه بپوشم که با خودم گفتم نه مگه مي خوام برم دانشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه شال مشکي داشتم با طرح خطوط ريز سفيد به صورتم ميومد چون پوستم روشن بود و چشمام عسلي يه جلوه اي به صورتم مي داد حوصله آرايش رو نداشتم براي همين گفتم همينجور بهتره چه معني داره آرايش کنم البته خودم هميشه طوري آرايش مي کردم که زياد معلوم نباشه ولي امروز نمي خواستم اصلا آرايش کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر خونه رو بستمو به سمت ايستگاه اتوبوس رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت ششم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کافي شاپ که رسيدم دودل شدم برم تو يا نه که صدايي از پشت سرم گفت چي شد هنوز مرددين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پشت سرم نگاه کردم استاد شهاب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شمام تازه رسيدين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از وقتي شما رسيدين من اومده بودم ولي چون حدس ميزدم ممکنه پشيمون بشين با خودم گفتم بيرون منتظرتون مي مونم که نتونيد پشيمون بشيد راستي سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشيد سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب بريم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهم داخل کافي شاپ شديم يه کت اسپرت سفيد تابستوني پوشيده بود با يه شلوار جين به نظرم ترکيب خوبي بود تي شرتش هم کرمي روشن بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب چي مي خوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون چيزي نمي خورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کافي گلاسه مي خوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نذاشت حرفم رو ادامه بدم باشه پس کافي گلاسه سفارش مي دم گارسونو صدا کرد و سفارش دو تا کافي گلاسه داد بعد هردومون سکوت کرديم تا اينکه گارسون کافي گلاسه ها رو جلومون گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب بخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين چرا اينقدر راحت شده اصلا حس مي کنم اين استادي نيست که مي شناختمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش شما گفته بودين که (اصلا نمي دونستم چه جوري بهش بگم ما قرار بود در مورد جور کردن پول عمل پدرم صحبت کنيم راسش مي ترسيدم فکر کنه من چقدر پرروام)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا حرفتونو خوردين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب قرارمون براي اين بود که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله متوجه شدم راستش من يه پيشنهادي داشتم ولي راستش اول چند تا سوال ازتون داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمايد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش اونطور که من فهميدم شما دو تا خواهر دارين و با پدر و خواهر کوچکتر از خودتون زندگي مي کني درسته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خواهر بزرگم متاهل و مادرم هم چند سال پيش فوت کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستش نمي دونم چرا بهش اعتماد کردم و دارم از زندگيم براي اون مي گم ولي تو نگاهش آرامشي بود که مي تونستم بهش اعتماد کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چقدر براي پول عمل پدرتون لازم دارين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حدود سه ميليون تونستيم از عموم و پس اندازي که خودمون داشتيم جور کنيم حالا سه ميليون باقي رو نمي دونم از کجا بيارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانواده مادريتون چي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش وضع اونا بد نيست واقعيتش وضعشون خوبه ولي اونا از اول هم با ازدواج مادرم با پدرم مخالف بودن بعد از فوت مادرم هم که ديگه با ما قطع رابطه کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رفتين پيششون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش حاضر نيستم باعث کوچيک شدن پدرم جلوي اونا بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولي جون پدرتون در ميونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همينه که دار منواز پا درمياره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش يه پيشنهاد داشتم ولي مي ترسم ناراحت شين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم با کافي گلاسه مشغول شد مثل اينکه اينم قراره حرصمو دربياره بهش زل زدمو منتظر شدم حرف بزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو گرفت بالا بعد با شک همونطور که به چشمام نگاه مي کرد گفت من حاضرم اون پولو بهتون بدم ولي به يه شرط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه حرفاشو نمي شنيدم اينقدر خوشحال شدم که نفهميدم که چي مي گفت تا اينکه گفت خوب چي مي گيد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگيج بهش نگاه کردم اون هم با شک و نگراني نگاهم مي کرد با گيجي گفتم شما چي گفتين ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عذر مي خوام من قصد جسارت نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنذاشتم حرفش رو تموم کنه گفت مگه شما چي گفتين ببخشيد من اصلا حواسم به حرفاتون نبود نفسي از سر راحتي کشيد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس بايد دوباره از اول بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي رو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پيشنهاد و شرط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله بفرماييدراستش هر شرطي باشه قبول مي کنم زندگي پدرم خيلي برام ارزش داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببينيد من مي تونم يه وام براتون بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه وامي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وام کمي مکث کرد بعد گفت ازدواج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولي آخه من که مجردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب ازدواج بکنيد يه ازدواج صوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب چرا وام ازدواج نميشه يه وام ديگه گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا خوب شايد بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب ،پس براي چي وام ازدواج بگيرم تازه چطور مي تونم بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب هر وام ديگه اي بگيرين ضامن مي خوات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه عاقل اندر سفيه اي بهش کردم و گفتم مگه وام ازدواج ضامن نمي خواد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب چرا اونم ضامن مي خواد ولي من جورش مي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببينيذ البته ببخشيد ولي شما مي تونيد ضامن رو براي يه وام ديگه جور کنيد حتما که نبايد من وام ازدواج بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببينيد بر فر هم ضامن جور شد شما بعد مي تونيد قسطهاش رو بديد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر نمي کنم ولي براي وام ازدواج همين قضيه پيش مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اونش با من ،من حلش مي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب بر فرض من قبول کنم وام ازدواج بگيرم اولا من مجردم پس بهم وام نميدن در ثاني اگه بخوام ازدواج کنم توي اين چند روز چطوري مي تونم ازدواج کنم نکنه توقع دارين اولين مردي رو که ديدم بهش پيشنهاد ازدواج بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندي گوشه لبش نشست و گفت نترسين به اونجا نميرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي لبخند رو لباش ديدم لا خودم گفتم اين منو سر کار گذاشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشيد من فکر کنم زياد به خودتون زحمت دادين من بايد برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيفم رو برداشتم مي خواستم بم که گفت يگانه بشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين ديگه شديدا پررو شده بود در حالي که مي نشستم گفتم ميشه منو به اسم کوچيک صدا نکنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه عذر مي خوام حالا اگه ميشه بشينيد خانم اميري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببيندمسلما کسي که شما رو نشناسه نمي تونه ،ميشه از فعل جمع استفاده نکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله داشتم مي گفتم کسي که شما رو نشناسه قبول نمي کنه ضامن شما بشه درست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولي اگه ضامن رو من جور کنم چون منو مي شناسه قبول ميکنه درست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بازم بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببين من و تو به چشمام زل زد انگار هنوز شک داشت بگه يا نه بعد يه نفس عميث کشيد و گفت اگه با هم ازدواج کنيم من براي گرفتن وام ضامن دارم بعد از عقد هم که وامو گرفتيم تو مي توني پدرت رو عمل کني بعد هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاملا گيج شده بودم نمي دونستم چي بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت هفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاملا گيج شده بودم نمي دونستم چي بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما چي مي گيد من که گيج شدم شما در مورد من چي فکر کردين ببخشييد پررويي ولي شما اگه مي خوايين ضامن جور کنيد خوب با عنوان يه وام ديگه جور کنيد که ديگه لازم نباشه ازدواج کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب درست ميگي ولي من که تو رو نمي شناسم رو چه حسابي بايد بهت اعتماد کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب حتي اگه عقد کنيم من ممکنه قسطها رو ندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه اگه ما عقد کنيم و تو بياي خونه ام من هم در عوض کارهاي خونه چه مي دونم پخت و پز شستن لباسام و بقيه کارهاي خونه حقوقي برات در نظر مي گيرم که بخشيش رو به عنوان قسط وام بر مي دارم بقيه اش هم بهت ميدم بعد سه سال هم که قسطا تموم شد طلاقت ميدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشيد ولي شما چيزي به سرتون نخورده صحبت سه ساله تازه بعد از طلاق براي شما که بد نميشه يه عيب و ايرادي ميزارين رو زنتونو مي گين طلاق دادم ولي من چي ديگه نمي تونم موقعيت اولمو داشته باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم که من ازت توقع خاصي ندارم ما مثل خواهر و برادر با هم زندگي مي کنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شرم سرخ شدم و سرم رو انداختم پايين بعد گفتم ولي اين تغييري توي موضوع نميده بالاخره اسم شما تو شناسنامه ام مي مونه راستش مي دونم نهايت پرروييه ولي نميشه اين پولو بهم قرض بدين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-متاسفم شرط من اينه من بايد مطمئن شم پول برگشت داده ميشه از کجا معلوم پولو برنداري بزني به چاک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حيف که استادم هستين و الا خوب مي دونستم چه جوري جوابتونو بدم مطمئن باشيد هيچ وقت اينقدر ارزش خودم رو پايين نميارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کي گفته ارزشت پايين مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روي صندلي بلند شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهر حال شماره من که رو گوشيت هست اگه نظرت عوض شد بهم خبر بده راستي..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه نتونستم بايستم و به حرفاش گوش بدم از کافي شاپ زدم بيرونشروع کردم بهقدم زدن تو خيابونا خدايا اين چه بلايي بود به سرمن اومد آخه چرا پدر من آخه اين در مورد من چي فکر کرده ميگه مثل خواهر و برادر آره جون خودت وقتي به اسم زنت ميام تو خونه ات ،اي خداراهنماييم کن چرا من بايد اين همه بدبخت باشم ،من چي ميگم خدا جون حالم خوب نيست نمي دونم دارم چي ميگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پارکي رسيدم روي يه نيمکت نشستم هر چي فکر کردم نتونستم قبول کنم ازيه طرف آينده ام از يه طرف زندگي پدرم سر دوراهييه بدي گير کرده بودم وقتي به خودم اومدم که ساعت دو بعداز ظهر بود حتما الان پدر و مينا نگران شده بودن مي خواستم بهشون زنگ بزنم که فهميدم گوشيم تو خونه مونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه لعنتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکايي که نمي دونستمکي روي گونه ام روون شده بودند رو پاک کردم و بلند شدم که پسري 17يا18ساله ازکنارم رد شد با ديدن چشماي گريونم گفت نبينم اشکاتو دوست پسرت قالت گذاشته نگران نباش من هستم پوزخندي زدمو از کنارش رد شدم شنيدم که گفت ديوانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت در که رسيدم چند تا نفس عميق کشيدم و در رو باز کردم صداي ليلا از تو هال ميومد خوشحال شدم که اون اينجاست مي تونستم سرم رو روي شونه اش بذارم و راحت گريه کنم وارد هال که شدم چشم به نيما افتد که خندان به ليلا نگاه مي کردسرمو بلند کردمو سلام کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خواهر خانم عزيز ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا بلند شد من رو در آغوش کشيد گفت خوبي عزيزم کجا بودي تو چرا چشمات قرمزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چيز خاصي نيست بهاره و حساسيت فصلي بابا کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-تازه رسيد رفت نمازش رو بخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من برم لباسامو عوض کنم ميام خدمتتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا-برو عزيزم من هم برم کمک مينا ناهار رو بکشيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر ميز ناهار با شوخيهاي نيما و ليلا از حالت سکوت خارج شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-يگانه بابا جون چرا چيزي نمي خوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سر راهم شکلات خوردم براي همين احساس سيري مي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گل بابا من چند بار بگم شيريني جات رو قبل غذا نخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمينا-ااا بابا فقط يگانه گلتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-نه عزيزم سه تاتون دختراي گل منيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-پس من چي? اگه از روي کمبود محبت افتادم مردم کسي نگه چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا دستي به کمر نيما زد و خندان گفت تو که قند عسل بابايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااين حرف پدر همه شروع به خنده کردند و من هم سعي کردم تبسمي روي لبهام بنشونم با اين که سخت بود ولي نبايد پدر مي فهميد من ناراحت هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت هشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از شام دور هم نشسته بوديم و با هم حرف ميزديم که نيما شروع کرد به صحبت کردن در مورد انتقالي که قرار به اون بدن و اون قراره تا آخر ماه به اهواز ميرفت وقتي پدر اين حرف را شنيد گفت پس ليلا چي ميشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-خوب ليلا هم باهام مياد چون فکر مي کنم چند سالي بايد اونجا باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس کردم بابا ناراحت شد ولي به روي خودش نياورد به ليلا نگاه کردم اون هم ساکت بود مثل من و مينا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-بابا جون جاي خوبيه بالاخره بايد پيشرفت کنم مجبورم برم چون شرکت منو انتخاب کرده که برم اونجا،تابستون هم شما مياييد پيش ما با هم خوش مي گذرونيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-آره بابا درست مي گي بالاخره بايد از يه جايي شروع کني،حالا چرا همتون ساکت نشستين ،مينا بابا جون بلند شو شطرنجو بيار يه دست با پسرم بزنم ببينيد بازم من مي برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهره همه ي ما باز شد مينا رفت شطرنجو بياره منو ليلا هم کنار هم نشستيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما -بابا جون نميشه اين دفعه من ببرم نذارين حسرت به دل برم جنوب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-اي ناقلا من که مي دونم عمدا ميذاري من ببرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-ا قرار نشد از بازي پدر زن من ايراد بگيريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازي بين نيما و بابا شروع شد مينا هم گفت من درس دارم ميرم تو اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت ليلا نگاه کردمو گفتم ليلا قرار نيست من خاله شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زرنگي اگه دلت بچه مي خواد برو شوهر کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خيلي بدجنسي ليلا من گفتم دوست دارم خاله شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا زوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستي پول عمل بابا چي شد نتونستي جور کني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه خودت که بهتر مي دوني راستش شايد تونستم جور کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه جوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نکنه يه بچه پولدار تور کردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو منو خوب مي شناسي ميدوني که اهل اين حرفا نيستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره دلم از اين ميسوزه که اون پسره مقدمم هم رد کردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان نمي خوام ازدواج کنم مي خوام فعلا درسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صداي نيما که مي گفت چي شد بابا جون حرفمو قطع کردمو به سمت بابا رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي شد نيما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمي دونم يهو دستشو رو قلبش گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ليلا قرص بابا رو بيار نيما به اورژانس زنگ بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به اورژانس زنگ زدم يگانه آروم باش گريه نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صورتم دست زدم ديدم خيس شده بود سرم رو که برگردوندم ديدم مينا هم داره گريه مي کنه بغلش کردم _بابا حالش خوب ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره اون که چيزيش نيست همونجور که مينا تو بغلم بود به ليلا نگاه مي کردم و به نيما که سمت چپ بدن بابا رو ماساژ ميداد صداي بابا رو شنيدم که مي گفت من چيزيم نيست گريه نکنيد در همين حين آمبولانس رسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir********************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي شده آقاي دکتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالي که سرش رو با تاسف تکون مي داد گفت هر چه زودتر بايد عمل بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-حالا حالش چطوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه زودتر عمل نشه حالش بدتر ميشه فعلا خداحافظ بايد به بقيه مريضا برسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از کنا ما رد شد چشمهام روي صورت نيما ،ليلا و مينا مي چرخيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما-شرمندهام که نتونستم کاري بکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه نيما جان همين که الان پيش ما هستي کليه ،ما ميدونيم اگه داشتي دريغ نمي کردي من خودم اين پول رو جور مي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اينکه منتظر جوابش بمونم از بيمارستان خارج شدم گوشيم رو درآوردم و به شماره استاد شهاب نگاه کردم بايد بهش زنگ ميزدم غرور اينجا معنا نداشت نبايد بزارم بابام از دستمون بره دستم رو روي شماره ش فشار دادم بعد از دو بوق صداي جدي استاد به گوشم رسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو اگه نمي خواي حرف بزني قطع کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چيه چرا دوباره ساکت شدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صداي که بغض تو اون معلوم بود گفتم کمکم کنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو صداش نگران شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي شده يگانه اتفاقي افتاده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام تورو خدا هر شرطي بگين قبول فقط کمکم کنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو الان کجايي مي خوام ببينمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بيمارستان ...بابام حالش بده بايد زودتر عمل شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه من الان ميام اونجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه ،هيچي پس منتظرتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اينکه جوابش رو بدم گوشي رو قطع کردم حالا بايد به نيما و ليلا چي بگم با همين فکر به سمت بيمارستان رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت نهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از نيم ساعت رسيد کنار نيما ايستاده بودم و مينا و ليلا روي صندلي نشسته بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خانم اميري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام استاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترا و نيما با تعجب به ما نگاه مي کردندن به سمتشون چرخيدم و گفتم:استاد شهاب که قرار کمکمون کنن ،دامادمون آقا نيما خواهر بزرگم ليلا و بعد با اشاره به مينا گفتم و خواهر کوچيکم مينا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماني-سلام از ديدارتون خوشوقتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيما هم دستشرو به سمت اون دراز کرد من هم همينطور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ليلا و مينا هم سلام عليک کرد بعد رو به من کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماني-خوب چقدر لازم دارين که چکش رو بنويسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اينکه بقيه اعتراضي کنن گفتم سه ميليون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماني-طبق صحبتهايي که کرديم من پنج تا مي نويسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه نيما متعجب بين استاد و من مي چرخيد دسته چکش رو از کيفش خارج کرد بعد از چند ثانيه چکي با مبلغ پنج ميليون دستم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا جلوتر اومدرو به استاد کرد واقعا ممنون نمي دونم چه جوري تشکر کنم هم من هم خواهرام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلم بهش خنديدم لازم نيست تشکر کني اين عوضش رو که سه سال از زندگيم ازم مي گيره دوست داشتم اينارو بهش بگم ولي حيف که نميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب خانم اميري من دارم ميرم فقط اگه ميشه مي خواستم چند دقيقه باهاتون صحبت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله البته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو به سمت نيما دارز کرد نيما هم صميمانه دستش رو فشرد آقاي شهاب اميدوارم بتونم لطفتون رو جبران کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماني-خواهش مي کنم کاري نکردم فعلا خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت محوطه بيمارستان حرکت کرديم به يه نيمکتي اشاره کرد مي شينيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروي نيمکت نشستم اون هم با فاصله کمي از من نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يگانه خانم قرارمون يادت نرفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه ولي نميشه بدون ازدواج من هر روز صبح بيام کارهاي خونتونو بيام انجام بدم سفته هم به عنوان ضمانت بهتون ميدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه قرار نشد زيرش بزني تو پشت تلفن گفتي شرطمو قبول کردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه نداريم الانم که ميري بالا به خواهرات و نيما مي گي که من خواستگارتم ،ولي تو بهم گفتي که تو اين وضعيت نمي توني درست تصميم بگيري بعدش به من گفتي که قرار خواستگاري رسمي بمونه براي بعد از عمل پدرت در ضمن ميگي که تو نظرت در مورد من مثبته متوجه شدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولي من چه جوري اين حرفا رو بزنم خجالت مي کشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بايد آمادشون کني به خواهرت بگو اون بقيه اش رو درست مي کنه مطمئن باش ،حالا هم ديگه بايد برم، راستي ديگه اينقدر به من نگو استاد خوب، من اسم دارم اگه هم کاري داشتي بهم زنگ بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي دونم چرا ساکت شده بودم و به حرفاش گوش ميدادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون رفت ومن رفتنش رو نگاه مي کردم اون مي تونست يه ايده ال باشه ولي حيف که ازدواج ما الکيه نه من عاشقش نيستم فقط از نظر منطق چنين آدمي آرزوي هر دختريه خوشتيپ،جدي و احساس مي کنم مهربون آخه اگه مهربون نبود براي چي بايد به من کمک مي کرد نميدونم حالا من براي چي نشستم دارم رفتار اين استاد بدعنق رو تحليل مي کنم حالا به ليلا چي بگم نمي دونم ولي آخرش که بايد بفهمن من قرار با ماني ازدواج کنم منو نگاه چقدر راحت اسمش رو مي گم خوب خودش گفت اون يه چيزي گفت تو ديگه چقدر پررويي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت دهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقضيه رو به ليلا البته اصل قضيه رو نگفتم اون هم از اينکه دامادي فهميده ،تحصيلکرده و پولدار گيرشون مياد خيلي خوشحال شد گفت بعد از عمل با بابا صحبت ميکنم که اجازه بده بياد خواستگاري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو هفته مثل باد گذشت بابا رو عمل کرديم و خوشبختانه نتيجه عمل موفقيت آميز بود تو اين دو هفته دو ماني دوبار به ديدن بابا اومد نمي دونم اين چکار کرده بود که به دل بابا نشسته بود البته بابا هنوز از جريان خواستگاري خبر نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز قراره بابا رو مرخص کنن من و ليلا پشت در اتاق ايستاده بوديم و نيما در تعويض لباس به بابا کمک مي کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا-چه خبر از آقاي استاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جلوش استاد استاد نکنيا که اصلا خوشش نمياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا-نه بابا تا ديروز اسمش رو مي آوردم سرخ و سفيد مي شدي حالا امروز لزش دفاع مي کني بشکنه اين دست که منو به آقاي استاد فروختي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ليلا مگه نگفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا-اومد حلال زاده است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جلوش چيزي نگيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا-نه بابا چي بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قدمهايي محکم راه ميرفت وقتي به ما رسيد سلام کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام ليلا خانم خوبي يگانه جان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام گرد شد به ليلا نگاه کردم سعي داشت خنده اش رو پنهون کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليلا-ببخشيدمن برم ببينم بابا اماده شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به سمت اتاق بابا رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببينيد آقاي شهاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله آقا ماني ميشه اينقدر زود صميمي برخورد نکنيد حالا بقيه نمي دونن ما که مي دونيم قضيه چيه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب من هم به خاطر ديگران اينجوري برخورد ميکنم فقط يادت باشه خودت خواستي بعدا پشيمون نشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مطمئن باشيد پشيمون نميشم من نيازي به محبت شما ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خيلي تند ميري تقصير منه مثل اينکه فراموش کردي که من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آقا ماني خوبي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاضافه شدن نيما باعث شد که حرفش نيمه کاره بمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون نيما جان تو خوبي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو گوش ليلا که اونم کنارم ايستاده بود گفتم اينا کي با هم پسر خاله شدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسودي بالاخره که بايد باهم باجناق بشن پس بهتر هواي هم رو داشته باشن البته آقا ماني شما بايد احترام نيماي ما رو نگه داره بالاخره نيما حق آب و گل داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا چقدر تحويلش ميگيري اتفاقا شوهر شما بايد تحت امر ماني باشه چون ماني يه سه سالي از شوهر شما بزرگتره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختر هم دختراي قديم ،هيچي نشده اينقدر شوهر شوهر مي کني واي به حال زماني که ازدواج کني اونوقت حتما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي تويم بگيم بالاي چشم آقا ابرو (البته همه ي اين حرفا رو به شوخي مي گفت)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم ما اينيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه شوهر ذليل،راستي اين دو تا کجا رفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اونهاشونن دارن با بابا ميان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به چه دامادهاي برازنده اي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت يازدهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره بابا رو به خونه آورديم ليلا و نيما در مورد ماني با بابام صحبت کردن بابا هم موافقتش زو اعلام کرد چون تحقيقي که نيما کرده بود نتيجه اش مثبت بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو روز پيش ليلا که خونمون بود اومد کنارم نشست و گفت بابا گفت که آقا ماني مي تونن تشريف بيارن خواستگاري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفتم حالا چرا لفظ قلم حرف ميزني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست به کمر زد و گفت اه اه نيشتو ببند دختر هم دختراي قديم چيه تا اسم خواستگار اومد نيشت باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسودي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسود اونم به اين آقاي عصاقورت داده من يه تار موي نيما رو با آقاي شما عوض نمي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي شد تا ديروز که خوب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت فکر کردن به حودش گرفتو گفت خوب که بود ولي خوب به نظرم يه خورده شوخي و خنده هم خوبه مثل نيماي من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آها حرفت رو بگو مي خواي نيشش بيست و چهار ساعته مثل نيما باز باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صورتي عصباني نگاهم کرد به کنار دستش نگاه کرد کتابم که کنار دستش بود رو برداشت و کوبيد روي سرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا شوهر من هميشه نيشش بازه بد مي خواد بخندونتتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتا
۲۹ ساله 10رمان خیلی چرتی بود واقعا ارزش خواندن نداشت
۳ هفته پیشتارا
10اصلا خوب نبود
۳ هفته پیشانای
01مانی عاشق بود عالی
۳ هفته پیشM
10مزخرف ترین رمانی بودکه خوندم
۳ هفته پیشM
01به نظر من که شاهکار بود و من یک خسته نباشید جانانه به نویسنده این رمان زیبا میگم
۴ هفته پیشM
01به نظرمن خیلی عالی بود و خیلی عالی تمام شد
۴ هفته پیشباجلانی
۲۷ ساله 20باسلام وخسته نباشید رمان خوبی بود ولی چند ایراد داشت قسمت هایی از آن نصفه نیمه بود از یک موضوع به موضوع دیگری میرفت ولی آخر رمان به خوبی به پایان رسید
۴ هفته پیشمانا
10چرا رمانا اینقدر چرت شدن شاید کمتر رمانی باشع که جذب کنه ادمو این واقعا چرت پرت بود خوشم نیومد
۴ هفته پیشفاطمه
۲۳ ساله 12آبکی بود. خیلی هم آبکی بود. معلوم بود که روش کار نشده و نویسنده تازه کاره.
۴ هفته پیشریجانه
۴۰ ساله 01عالی بود
۴ هفته پیشندا
۱۹ ساله 01خیلی عالی بود احسنت
۱ ماه پیشمعصومه
۳۱ ساله 00خیلی ابکی و به درد نخور بود
۱ ماه پیشهلیا
10زیاد جالب نبود جایی که تصادف کرد چطور یهویی امیر پیداش شد پدرش چطور انقد بیخیال بود خیلی ابکی بود
۲ ماه پیشریحانه
۱۸ ساله 01عالی بود خیلیییییی خیلی خوب بود کاش هیچوقت تموم نمیشد😭🥺😍😍😍
۲ ماه پیش
مهدیه
۱۸ ساله 00رمان نسبتا خوبی بود ولی میتونست پایان بهتری داشته باشه راستش پایانش رو دوست نداشتم