رمان تیری در مسیر به قلم سعیده نعیمی
رمان تیری در مسیر، رمانی با ژانری پلیسی، معمایی و عاشقانه است. داستان از جایی آغاز میشود که دختری به نام ترمه قصد دزدی از فردی به نام مهرداد سنایی را دارد. این دزدی با هدف طرح ریزی شده و در ادامه پرده از رازهایی در زندگی آنها برداشته میشود.
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۷ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #معمایی #پلیسی
خلاصه :
رمان تیری در مسیر، رمانی با ژانری پلیسی، معمایی و عاشقانه است. داستان از جایی آغاز میشود که دختری به نام ترمه قصد دزدی از فردی به نام مهرداد سنایی را دارد. این دزدی با هدف طرح ریزی شده و در ادامه پرده از رازهایی در زندگی آنها برداشته میشود.
مقدمه
خشاب را پراز گلولههای طلایی رنگ میکند؛ یک ،دو، سه ،چهار..ده گلوله دریک جا.از عدد ده بیزار است ،یکی را خارج میکند .نه،عدد بهتری است .خشاب راجا می اندازد، دست میکشد بر روی این محبوب دوست داشتنی.
چشمهایش را میبندد وتک تک اجزایش را لمس میکند روی ماشه متوقف میشود ؛فکر میکند.تنها کلمهای که میتوان برای توصیفش بر زبان راند،زیباست!
لب میزند:-زیبا !
اما این ظاهر فریبنده خواهد کشت.مثل یک عشق ممنوع؛ تیری که با لغزش انگشتی شتاب میگیرد،از مسیر تفنگ میگذرد وتنی را فرو میپاشدو قلبی را منهدم.
عشقو اسلحه هردو همانند هم هستند؛آدم کش.
تنها یک حرکت و.شلیک!
تیری در مسیر ؟
زیپ کاپشنمو باز کردم و مقنعمو داخلش زدم.دوباره زیپو بالا کشیدم .
نیم ساعتی میشد که با فاصله از مجتمع تجاری قدم رو میرفتم .کم کم داشت حوصلم سر میرفت.نکنه اشتباه اومده باشم؟ به موبایلم نگاه کردم ولی آدرس که همینه .پسری از کنارم رد شد ،وقتی فهمید اونجا دارم الکی قدم میزنم ،ایستاد :-عزیزم قالت گذاشتن؟ میخواهی عوضش باهم بریم صفا؟
قیافه بدی نداشت بهش هم نمیومد که اهل این حرفها و برنامه ها باشه. لحن حرف زدنش هم خبر از مسخره کردن میداد. انگار اونم حوصلش سر رفته بود و میخواست سربه سر کسی بذاره .اگه جوابشو نمیدادم پی کارش میرفت؛ اما منم بدم نمیومد یه کمی اذیت کنمو سرم گرم بشه. کولمو بلند کردم و به حالت تهدید ،سمتش گرفتم:-برو گمشو تا نزدم قیافتو بی ریخت کنم.
لبخند کجی روی صورتش نشست :-اِ وا خواهر. دختر که نباید خشن باشه .
قبل از اینکه جوابی بدم دستی تو هوا تکون دادو رفت.اشتباه کردم؛ انگار وقت مناسبی براش نبودو عجله داشت. کولمو پایین آوردم حیف شد که رفت .
به دیوار تکیه زدم.ماشین کمری سفیدرنگی از راه رسید.مرد شیک پوشی که از ماشین پیاده شد رو زیر نظر گرفتم.قفل ماشین رو زد.کیف پول و موبایلشو داخل بارونی مشکیش که تا زانوش میرسید، انداخت.
جیب سمت راستش!اینو باید یادم میموند.نباید اشتباه میکردم.خم شدم وبند کفشهامو محکم کردم .دوباره بهش نگاه کردم .چه خوب که پیاده رو نسبتا شلوغ بود وتوجهش بهم جلب نمیشد اما بازم باید محتاط میبودم ،پشت یکی از درختچه ها مخفی شدم.مرد،با قدمهای محکم از جدول وسط خیابون رد شد وبه سمت مجتمع رفت.
گردنمو کج کردم وکوله پشتی طوسی رنگ تک بندمو که روی شونم انداخته بودم رو از بینش رد کردم.برای فرار کردن نیاز بود که چیزی مزاحمم نشه .
وارد مجتمع شد؛ پشت سرش با فاصله حرکت کردم. یه لحظه ایستاد فورا خودمو پشت یکی از ستونها قایم کردم .یعنی فهمیده کسی دنبالشه؟
سرمو کج کردم تا ببینمش. به ساعت استیلش نگاهی انداخت وبه سمت چپ رفت.از پشت ستون بیرون اومدم وبه تعقیب کردنش ادامه دادم .جلوی مغازه ها کمی شلوغ بود.به مانکن بیرون مغازه که کت سفیدی تنش بود ،دستی کشید.فروشنده با اینکه داخل مغازه پر از مشتری بود، بیرون اومدو با همدیگه مشغول صحبت شدند.اونقدر آدم در حال رفتو آمد بود که کسی نمیفهمید. الان بهترین موقعیت بود.بهش نزدیک شدم .فروشنده روبه روی مرد ایستاده و به من دید نداشت ،دستمو توی جیبش فرو بردم با دوتا انگشت وسطی و سبابم گوشی موبایلشو آهسته بالا کشیدم،بدون هیچ تماسی با بدنش.چیزی به بیرون آوردنش نمونده بود که صدای ویبره موبایلش تنمو لرزوندو از دستم افتاد.مرد سرشو چرخوند ومچ دستمو که هنوز توی جیبش بود،سفت گرفت:-هی هی آقا دستمو ول کن چیکار میکنی؟. ولش کن میگم.
در حین حرف زدن من نگاهی به داخل مغازه کردو به فروشنده گفت :-بعدا حرف میزنیم.
منو دنبال خودش کشوند:-دله دزد بدبخت.
از رو نرفتم :-خودت دزدی به چه حقی دست منو گرفتی ؟ولم کن تا جیغ نزدما.
دستمو محکم فشار دادطوری که نفسم رفت :-حالا صدات دربیاد میشکونمش.
-اوخ .غلط کردم .تو روخدا ولم کن .آی آی دستم .
فشار دستشو کمتر کرد از در چرخون مجتمع بیرون رفتیم :-،منو داری کجا میبری ؟
جواب نداد.
-میبری کلانتری؟ آره؟ به جون خودم غلط کردم .بار اولم بود.آقا.آقابا توام.
روشو برگردوند ؛دستمو سمت خودش کشید و به همراهش بدنم هم به جلو کشیده شد.ازبین دندونهای قفل شدش گفت:-یه لحظه خفه شو.
ساکت شدمو باز راه افتاد .اصلا نمیدونستم چه قصدی داره با صدای کنترل شده گفتم :-بخواهی ببریم کلانتری واسم بد میشه.جون بچت، جون مادرت ولم کن نکنه خودت پلیسی آره؟پلیسی؟لعنت به این شانس من. ببین گیر کی افتادم . آخه یکی بگه نونت نبود، آبت نبود؛ آخه دزدی کردنت واسه چی بود؟حداقل دستمو شلتر بگیر الان میشکونیش.دستبند نداری؟
دستمو ول کرد و به عقب هلم داد:-اَه.سرمو بردی .
از فرصت استفاده کردم و عقبتر رفتم،مچ دستمو مالش دادم:-وحشی.
دندوناشو به هم سایید:-گمشو تا وحشی بودنو نشونت ندادم .دزد بدبخت.
دستمو پایین انداختم:-یه دزد از یه وحشی خیلی بهتره.
منتظر نشدمو پا به فرار گذاشتم.لبخند روی لبم نشست با اینکه اونجوری که میخواستم نشد اما واسه اولین بار بدنبود.گوشیمو از جیبم بیرون کشیدم ومسیجی تایپ کردم:-اولین قدم .
یه آیکون چشمک هم گذاشتمو فرستادمش. تأیید ارسال که زد محض احتیاط پاکش کردم.
دیگه امروز کاری نداشتمو باید میرفتم خونه.
پوزخندی روی لبم نشست، خونه!
کلید انداختمو وارد شدم.لباسهای شسته شدم خشک شده بودند وهنوزم روی بند بود.باید برشون میداشتم ممکن بود شب بارون بیاد. اینجاهم مثل قانون جنگل بود هرکی هرچی میخواست از وسایل بقیه برمیداشت گرچه درمورد وسایل من اینطوری صدق نمیکرد.یعنی کسی جرأت نداشت بهشون دست بزنه.همون یک ماه پیش که وارد اینجا شدم چنان زهر چشمی ازشون گرفتم که دیگه کسی جرأت پیدا نکنه به وسایل شخصیم چپ نگاه کنه.حتی سیمین که صاحب این خونه بودو کنارمون زندگی میکرد.اونم یه جورایی ازم حساب میبرد.میدونست هممون تو کار خلافیم اما چون پول بیشتری بهش میدادیم ،خودشو به ندیدن میزد و میگفت من تنها اجارمو میگیرم کاری هم به کارتون ندارم فقط گند کاریهاتونو به خونه نکشونید. همه قبول کرده بودیم اما تنها کسانی که همیشه دنبال شر بودند،سحرو شهره که به هیچ وجه ازشون خوشم نمیومد.هردوشون از اون آدمهای هرزه و خیابونی بودند. بیشتر از شهره ،از سحر موذی خوشم نمیومد که مدام تو کارام سرک میکشید.
با کمک لاله که توی پارک سرگردون بودم این خونه رو پیدا کردم.ولی سحر از همون روز اول میخواست خودشو ارباب خونه جا بزنه که ازش حرف شنوی داشته باشمو کمی از پول موادو اجاره خونشو بدم اما نمیدونست توری که پهن کرده سوراخه.
لباسامو از روی بند جمع کردم .با صدای در برگشتم،سحر با لبخندی گوشه لبش داخل اومد-به به .سلام ترمه خانم گل گلاب .
سلامی زیر لب گفتمو برگشتم سمت ورودی خونه .
-امروز چیکاره بودی؟ چیزی هم عایدت شد؟
حرفش کمی مشکوک بود .بدون اینکه برگردم گفتم:-نه، رو دور شانس نبودم .
-تف تف . ،دوروزه که دست خالی برمیگردی خونه .گمونم یکی چشمت کرده.
شاخکهام به کار افتاد ولی به روی خودم نیاوردم :-خب به تو چه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر هالو باز کردمو رفتم داخل ،دنبالم راه افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نیشخند کریهی گفت:-دو روزه دارم تعقیبت میکنم خانمی ،آخه میدونی خیلی واسم عجیبه یه دختر تیتیش مامانی که تازه از خونه فرار کرده باشه از همون اول اینقدر تو دزدی مهارت داشته باشه و از قضا پولهای قلبمه به چنگ بیاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسهامو توی اتاق ریختم.دست به کمر برگشتم سمتش،با کف دستم یکی زدم تخت سینش که باعث شد کمی عقب تر بره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به تو چه فوضول هان؟؟تو بیخود کردی که منو تعقیب کنی..از همون اول دستم کج بود نمیدونی بدون .واسه همینم ننه بابام ازم خوششون نمیومد منم زدم به چاک. حالا هم این فوضولیا به تو نیومده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاشو دور انگشتش تاب دادو خندید .خودشو روی تشک فاطمه انداخت :-ولی خودمونیما خیلی حوصله داری که صبرمیکنی یه کیس تپل بیاد بعد جیبشو بزنی.من که فکر کردم ایستادنت اونجا واسه فروش مواده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو چندبار روی پاش کوبید وبلندتر خندید :-عجب جیگری بود اون پسره ،دلت اومد بخواهی ازش دزدی کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوصله دهن به دهن شدن باهاشو نداشتم ،نشستم همون قسمتی که قلمرو من حساب میشد و لباسهامو یکی یکی با حوصله تا زدم و توی یه باکس چوبی گذاشتم. فاطمه اومد داخل .سحر پاهاشو روی هم انداخت و درحالی که تکونش میداد گفت:-برو یه چایی واسم دم کن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه یه دختر آرومو بی دستو پا بود که نمیتونست از حق خودش دفاع کنه از این همه مطیع بودنش لجم میگرفت .خواست بره چایی دم کنه که جلوشو گرفتم:-کجا؟ بیا اینجا کارت دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به سحر ادامه دادم:-،تو هم گمشو برو اتاق خودتون اینقدرم رو اعصاب من راه نرو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم محل نداد،به چشمهای فاطمه زل زد:-برو چایی درست کن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم نمیره من باهاش کار دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم خیز شد :-چه کاری مثلا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیز بهتری اون لحظه به فکرم نمیرسید:-میخوام لباسامو مرتب کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تنهابلوزی که تو دستم مونده بود نگاه کرد:-فقط همون یه دونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسهای تا زدمو مچاله کردمو از باکس بیرون ریختم :-نه ! همشون، تا زدن خودم چنگی به دلم نمیزنه میخوام از اول مرتب بشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه حرکت از جاش بلندشدو به سمتم اومد.فاطمه ترسید که دعوا بشه :-تو رو خدا دعوا نکنید هم چایی میارم هم لباسهای تو رو مرتب میکنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون هیچ ترسی تو چشمهای طوسی و وحشی سحر زل زدم. خم شد ودستی به سر شونم زد :- یه روزی چنان حالی ازت بگیرم که نفهمی از کجا خوردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند صدا داری زدم:-به همین خیال باش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمرشو راست کرد انگشت کوچیکشو روی زخم کهنهی کنار بینیش که سه روز بعد ورودم باهاش درگیر شده بودمو با ناخن براش یادگاری گذاشته بودم،کشید:-:میبینیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فاطمه که هنوز بلاتکلیف جلوی درگاه اتاق ایستاده بود ،تنهای زدو بیرون رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه کنارم نشست و بلوزمو برداشت.اصلا بلد نبود صاف ومرتبش کنه شایدم بخاطر وسواسی بودن خودم بود که اینطوری به نظرم میرسید؛از دستش گرفتم:-نمیخواد خودم انجام میدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس فقط میخواستی دعوا راه بندازی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه ولی از حرف زور خوشم نمیاد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه لباسی که داشتم با وسواس تا میزدم نگاه کرد:-اصلا اخلاقات باهم جور درنمیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیرچشمی نگاهش کردم:-کدوم اخلاقام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم..مممم. یه جوری هستی مثلا همین وسواسی بودنت برای منظم بودن؛ اصلا روی یه اصول خاصی هستی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسمو توی باکس گذاشتم :-،تو هم اگه چندسالی مثل من زندگی میکردی اینطوری میشیدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه تو چجوری زندگی کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنباید چیزی میدونست ؛مسیر صحبتو عوض کردم:-تو چرا هرکی بهت زور میگه سریع کوتاه میایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میترسم دعوا بشه و کتک بخورم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبمو کج کردم:-ترس؟از کتک خوردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلوار مچاله شدمو برداشتم:-دیوانه .ترسیدن از دردو کتک خوردن که خیلی عذاب آوره تا خودش .یه چندبار که مشتو لگد بخوری دردشو کمتر احساس میکنی چون ترست ریخته ومیدونی فوقش چندساعت بعد از بین میره. نمیگم با چند بار کتک خوردن درد برای آدم عادی میشه ولی ترسو از بین میبره. اگه همیشه بترسی خیلی چندشناکه.باعث میشه درد حتی یه ضربه کوچیک رو هم، چند برابر احساس کنی.ترس با خودش بدبختی میاره مثل الان تو . خودتو ببین، بخاطر یه چندتا ضربه کوچیک حاضری خارو خفیف بشی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه بالا انداخت:- درست میگی ولی بازم میترسم .اگه وسط دعوا مثلا چشمم کور بشه چی؟ یا قطع نخاع بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دختر حرف منو نمیفهمید .انگار میگم بره با ماشین یا یه ربات آهنی دعوا کنه که بزنه خودشو ناقص کنه.بهتر بود دیگه باهاش حرفی نزنم چون معلوم نبود واقعا اگه بخواد با یکی مثل سحر یا شهره دربیفته چه اتفاقی براش میفته .هرچی باشه مثل من نمیتونه از خودش دفاع کنه.نمیدونم با این بی دستو پایی چجوری جرأت کرده بود از خونه فرار کنه .هیچ وقتم نمیخواستم بدونم چون مطمئنا برام از رنجها و غصه های راستو دروغشون میگفتند که خودشونو توجیه کنند وبگن که راه دیگه ای نداشتند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشو قوسی به بدنم دادمو از جام بلند شدم.طبق معمول ،همه اول صبح رفته بودند بیرون تا یه پولی بدست بیارند.منم آدمی نبود که تا لنگ ظهر بخوابم ولی دیشب با ضربه ای که لاله تو خواب بهم زد، اونقدر سر جام غلت خوردمو فکر کردم که بدخواب شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای پچ پچ سیمین و شهره از پشت در میومد.گوشامو تیز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهره:-جون من، فقط همین یه بارو بذار،پول خوبی بهم میده.خیلی پولداره فقط لنگ یه جای خوب موندیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیشه صد دفعه گفتم خوشم نمیاد گندکاریاتون به خونه کشیده بشه.به همه گفتم اینجا رو به چندتا دختر دانشجو اجاره دادم اگه همسایه ها به پلیس خبر بدن که پسر اومده تو خونه اونوقت باید چه گلی به سرم بریزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهره لحنشو ملایمتر کرد:-باور کن هیشکی نمیفهمه بچه ها که خونه نیستن ماهم یواشکی میاییمو میریم توهم نه چیزی دیدی و نه شنیدی قول میدم این ماه پول بیشتری بهت بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم از حرفها و رفتارهای شهره به هم میخورد.اونم لنگه سحر عوضی بود؛هرزه و خودفروش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه یه کم دیگه رو مخ سیمین کار میکرد مطمئنا اونم قبول میکرد؛ هیچوقت از پول بیشتر نمیگذشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر نیمه باز اتاقو چهارطاق کردم :-مگه کری؟ مگه نمیشنوی سیمین بانو میگه نمیشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اینکه سیمینو طرف خودم بکشم یه کم چاپلوسی لازم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی دستشویی ایستاده بودند ونگاهشون به سمتم کشیده شد..شهره رو ترش کرد:-خودمون داریم حلش میکنیم تو دخالت نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دوقدم بزرگ خودمو بهش رسوندم:-اون پسر پولداری که مکانشو نداشته باشه مطمئن باش چیزی تو بساطش نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط برای اینکه نفرتمو ازش یه جوری تخلیه کنم ادامه دادم:-اگه پول درست درمونی داشت هم نمیومد سراغ تو ،میرفت یکی بهترشو پیدا میکرد..خشمگین سرتاپامو نگاه کرد:-پس میخواستی بیاد سراغ تو آره؟ با اون قیافه زشتت .دزد حروم لقمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی اینجوری جلزو ولز میکرد خوشم میومد .لبخند کجی زدم:-حروم لقمه بهتر از یه هرزه حرومزاده است .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتم حمله کرد:-میکشمت عوضی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط راه سیمین نگهش داشتو داد زد :-جفتتون گمشیدتا از خونه ننداختمتون بیرون.دفعه قبلم بهتون اخطار دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهره رو هل داد سمت اتاقی که با سحرو گلی مشترکاً استفاده میکردند :-اون بحثم دیگه تمومش کن یه جای دیگه رو پیدا کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به من ادامه داد:-تو هم دیگه نبینم تو کاری که بهت مربوط نیست دخالت کنیا زیادی قلدور شدی. روت خیلی زیاد شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من واسه خاطر خودتون میگم که یه وقت گیر پلیس نیفتید. نگرانم این دیوونه ها کار دستت بدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیمین چشمهاشو رو هم گذاشتو با آه نصفه نیمهای به سمت آشپزخونه رفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه خودمم از ترکش سیمین در امان نبودم اما با اقتدار به چشمهای شهره نگاه کردم.اگه میتونست همین الان با ناخن های مانیکور شدش چشمامو درمیاورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه بهش رفتم دستشویی .باید امروز یه فکری میکردم ممکن بود بازم سحر بخواد تعقیبم کنه.شیر آب گرمو باز کردم،من که هیچکدوم از رفتارم مشکوک نبوده پس چرا بهم شک کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صورت لاغر و چشمهای قهوه ای سوخته ام ،توی آیینه نگاه کردم ؛ از هوش زیادشه یا توهم موادیه که میزنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف بود اونهمه زیبایی وهوشش که با مصرف مواد خودش و مغزشو حراج میزد. چند مشت آب به صورتم زدمو بیرون اومدم .بسته نانی که گرفته بودم ،هنوز تموم نشده بود.شکلات صبحانمو روش کشیدمو خوردم .امروز اصلا حوصله بیرون رفتن نداشتم. خیالم از بابت پول راحت بود پس باقی روزو میتونستم خونه بمونم .گرم کن آبی ورزشیمو تنم کردم و رفتم تو حیاط برای ورزش کردن .حسابی گرم شده بودم و با کمک لبه حوض وسط حیاط شنا میرفتم.از هر حرکت ورزشی معمولا یازده تاشو انجام میدادم از ده متنفر بودم ده با خودش برام نحسی آورده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه با رنگ وروی بر افروخته از در اومد داخل.یازدهمین حرکتو انجام دادمو بلند شدم .قبل از اینکه عکس العملی نشون بدم ،خودشو توی بغلم انداخت .اگه خودمو محکم نگرفته بودم هردومون توی حوض میافتادیم.شروع کرد به زار زدن.عضلات دستم سفت شده بود از ابراز محبتو همدردی کردن خوشم نمیومد.دستامو مشت کرده کنار بدنم نگه داشته بودم.چندلحظه که گذشت دیگه نتونستم تحمل کنم. از خودم جداش کردم :-چت شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز میون هق هقای بی امونش گفت:-امرو.امروز با لاله رفتیم دزدی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب؟ گرفتنتون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکاشو با پشت دست پاک کرد:-نه .اونی که میخواستیم ازش دزدی کنیم .بابام بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم :-برای اینکه میخواستی از بابات دزدی کنی اینجوری زار میزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای هق هقاش به آسمون رسید:-دلم براش تنگ .شده .واسه مامانم،خواهرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب اگه دردت اینه پس چرا برنمیگردی پیششون؟اینجا موندی که چی؟یه معجزه بشه وپول قلنبه از آسمون بریزه رو سرت؟ خب گمشو برو خونت دیگه اینقدرم آبغوره نگیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشست لب حوض ،دستاشو روبه روی صورتش گرفت:-آخه با چه رویی میتونم برگردم ،کی دختری مثل منو به خونش راه میده که اونا بدن؟ اصلا دیگه خجالت میکشن که بگن من دخترشونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدمهای زیادی بودند که بچه هاشونو نخوان یکیش مثل پدرو مادرِخودم ولی برای اینکه حداقل حال خرابشو کمی بهتر کنم گفتم:-همه بچه هاشونو دوست دارند کسی نیست که بچشو تو خونه راه نده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولی نه یکی مثل منو ،منی که بخاطر یه آشغال خونوادمو بی آبرو کردم. تو روی خانوادم،پدرم ، ایستادم وباهاش از خونه فرار کردم. یه روز نبود که تو گوشم نخونه دوستم داره ..بخاطرش به همه زندگی و آیندم پشت پا زدم ولی آخرش باهام چیکار کرد؟ بعد یه ماه که صیغش بودم گفت دیگه نمیخوامت از خونش پرتم کرد بیرون،گفت دیگه به درد هم نمیخوریمو مامانش یکی دیگه رو واسش انتخاب کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صورتم نگاه کرد:-وقتی همه از فرارم خبر دارنو یه روز نبوده که به پدرم سرکوفت نزنند، بنظرت رام میده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت موندم. جواب این سوالو نمیدونستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکاش بیشتر شدند:-،دیگه هیچ جایی رو ندارم فقط خونه سیمین واسم مونده میبینی چه بدبختم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم براش میسوخت به یه دلگرمی نیاز داشت مخصوصا که اون یه دختر ترسو و دلنازک بود.کنارش نشستم. دستمو بلند کردمو پشت کمرش گذاشتم نمیدونم چون خودمو میشناختم این حسو داشتم یا واقعا ناشیانه نوازشش میکردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان که دیگه هرچی بوده تموم شده. به گذشته هم که نمیتونی برگردی ،گریه کردن فایده ای نداره حالا که اینجا رو داری،هروقت از اینجا آواره شدی اون موقع بشین غصشو بخور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی ممکنه یه روزی اینجا رو هم از دست بدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسمو فوت کردم :-نه یه چیزی گفتم .ولی همیشه باید احتمالات دیگه رو هم درنظر بگیری.ماهم مثل توییم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدو به سمت در سالن رفت :-امیدوارم اگه قراره از اینجا برم حداقل قبلش یه جای دیگه رو پیدا کرده باشم، نمیخوام بازم مثل قبل شبها رو با ترسو لرز صبح کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایستادم تا دوباره به ورزشم ادامه بدم که لاله با شدت در ورودی رو به هم کوبید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو سمتش دراز کردم :-مگه سر آوردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این روانی برگشته خونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-،اگه منظورت فاطمه است آره، داخله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این دختره روانیه یه دفعه دیوونه بازیش گل کردو پا به فرار گذاشت. نزدیک بود از ترس سکته کنم فکر کردم پلیس اون دورو بره .من که دیگه با خودم نمیبرمش بزار از بی پولی بیفته به گدایی کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو بالای سرم قفل کردموکشیدم -باباشو دیده به هم ریخته.همونی که خواستین جیبشو خالی کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اااا.پس بگو چرا مثل جن زده ها شده بود. طفلک شانسم نداره شهر به این درندشتی صاف باید به پست باباش بخوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه وقت سربه سرش نذاریا حالش خوب نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا اونقدرا عقل تو سرم هست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله قیافه مهربونو معصومی داشت طوری که هیچکس تصور نمیکرد این دختر حتی فکرش به سمت خلاف کشیده بشه چه برسه به دزدی کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا سرجای قبلی فاطمه نشست:-امروز چکارهای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنابمو برداشتم واز زیر پاهام رد کردم :-چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه میگم این که امروز دمغه دیگه نمیاد،میایی باهم بریم یه پولی کاسب بشیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم بالا و شروع به طناب زدن کردم:-نوچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قبول کن دیگه، یه بارم میخوام روش کار تو رو ببینم از همه بیشتر پول میقاپی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپولای من شده خار تو چشم همشون، دفعه بعدی پول کمتری دستم ببینند واسه خودم بهتره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروز حسش نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب اگه دردت اینه پس چرا برنمیگردی پیششون؟اینجا موندی که چی؟یه معجزه بشه وپول قلنبه از آسمون بریزه رو سرت؟ خب گمشو برو خونت دیگه اینقدرم آبغوره نگیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشست لب حوض دستاشو روبه روی صورتش گرفت:-آخه با چه رویی میتونم برگردم ،کی دختری مثل منو به خونش راه میده که اونا بدن اصلا دیگه خجالت میکش بگن من دخترشونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدمهای زیادی بودند که بچه هاشونو نخوان یکیش مثل پدرو مادرِخود من ولی برای اینکه حداقل حال خرابشو کمی بهتر کنم گفتم:-همه بچه هاشونو دوست دارند کسی نیست که بچشو تو خونه راه نده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولی نه یکی مثل منو ،منی که بخاطر یه آشغال خونوادمو بی آبرو کردم تو روی خانوادم،پدرم ایستادم وباهاش از خونه فرار کردم یه روز نبود که تو گوشم نخونه دوستم داره ..بخاطرش به همه زندگی و آیندم پشت پا زدم ولی آخرش باهام چیکار کرد؟ بعد یه ماه که صیغش بودم گفت دیگه نمیخوامت از خونش پرتم کرد بیرون،گفت دیگه به درد هم نمیخوریمو مامانش یکی دیگه رو واسش انتخاب کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صورتم نگاه کرد:-وقتی همه از فرارم خبر دارنو یه روز نبوده که به پدرم سرکوفت نزنند بنظرت رام میده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت موندم جواب این سوالو نمیدونستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکاش بیشتر شدند:-،دیگه هیچ جایی رو ندارم فقط خونه سیمین واسم مونده میبینی چه بدبختم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم براش میسوخت به یه دلگرمی نیاز داشت مخصوصا که اون یه دختر ترسو و دلنازک بود.کنارش نشستم دستمو بلند کردمو پشت کمرش گذاشتم نمیدونم چون خودمو میشناختم این حسو داشتم یا واقعا ناشیانه نوازشش میکردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان که دیگه هرچی بوده تموم شده به گذشته هم که نمیتونی برگردی گریه کردن که فایده ای نداره حالا که اینجا رو داری،هروقت از اینجا آواره شدی اون موقع بشین غصشو بخور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی ممکنه یه روزی اینجا رو هم از دست بدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسمو فوت کردم :-،نه یه چیزی گفتم ولی همیشه باید احتمالات دیگه رو هم درنظر بگیری.ماهم مثل توییم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدو به سمت در سالن رفت :-امیدوارم اگه قراره از اینجا برم حداقل قبلش یه جای دیگه رو پیدا کرده باشم نمیخوام بازم مثل قبل شبها رو با ترسو لرز صبح کنم .ایستادم تا دوباره به ورزشم ادامه بدم که لاله با شدت در ورودی رو به هم کوبید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو سمتش دراز کردم :-مگه سر آوردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این روانی برگشته خونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-،اگه منظورت فاطمه است آره داخله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این دختره روانیه یه دفعه دیوونه بازیش گل کردو پا به فرار گذاشت نزدیک بود از ترس سکته کنم فکر کردم پلیس اون دورو بره .من که دیگه با خودم نمیبرمش بزار از بی پولی بیفته به گدایی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو بالای سرم قفل کردموکشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir:-باباشو دیده به هم ریخته.همونی که خواستین جیبشو خالی کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اااا.پس بگو چرا مثل جن زده ها شده بود طفلک شانسم نداره شهر به این درندشتی صاف باید به پست باباش بخوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه وقت سربه سرش نذاریا حالش خوب نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا اونقدرا عقل تو سرم هست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله قیافه مهربونو معصومی داشت طوری که هیچکس تصور نمیکرد این دختر حتی فکرش به سمت خلاف کشیده بشه چه برسه به دزدی کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا سرجای قبلی فاطمه نشست:-امروز چکارهای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنابمو برداشتم واز زیر پاهام رد کردم :-چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه میگم این که امروز دمغه دیگه نمیاد،میایی باهم بریم یه پولی کاسب بشیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم بالا و شروع به طناب زدن کردم:-نوچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قبول کن دیگه یه بارم میخوام روش کار تو رو ببینم از همه بیشتر پول میقاپی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپولای من شده خار تو چشم همشون دفعه بعدی پول کمتری دستم ببینند واسه خودم بهتره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروز حسش نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنابو کنار گذاشتم وبخار دهنم همراه نفسهای تندم بیرون زد:-یه روز دیگه باهم میریم .شما گاگولید هرکی از راه رسید میرید جیبشو خالی میکنید. من از قیافه طرف میفهمم کی چقدر پول داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمم میدونستم از اون حرفها بود ولی کسی چه میدونست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عقب خم شد ودستاشو از هم باز کردوبه لبه حوض تکیه داد:-آخه از قیافه که چیزی معلوم نمیشه سرو وضعشونو بگی شاید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب اونی که جیبش پر پوله قیافه بشاش تری داره ولی اونایی که ته جیبشون تار عنکبوت بسته قیافه هاشون مچاله شده است .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این مرده شورا که الان همه عابربانک دارند، خیلی کم پیش میاد یکی پول نقد تو کیفش داشته باشه .واسه آب کردن گوشی و طلا هم که دنگو فنگ داره .نامردا فقط یه چندغاز پول میدن دستت. خطر اصلیش مال ماست ،سودش واسه این بی مروتها .لامصب دیگه بانکم نمیشه زد از بس دوربین موربین گذاشتن خودمونم که همه پخمه. باید یه روش جدید واسه دزدی پیدا کنیم یه روشی که خطرش کمتر ولی سودش بیشتر باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله چونهش گرم شده بود اگه ولش میکردم تا شب مخمو به کار میگرفتو درمورد آداب دزدی وخطرات ناشی از اونو ردیف میکرد.به سمت در ساختمون رفتم:-اوهوم.میایی داخل یا باز میری کاسبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه دیگه ولش کن عصر میرم. بریم داخل که از سرما یخ زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه ناهارو بکشن رفتم دستشویی تا وضو بگیرم.اگه سر هیچی به توافق نمیرسیدیم سر غذا تفاهم داشتیم. هرکس به نوبت ناهارو درست میکردو پولشم دونگی میدادیم .از دستشویی بیرون اومدم ورفتم توی اتاق خودمون .جانمازمو به سمت قبله انداختم وچادرمو سرم انداختم .رکعتهای آخربودم که حضور کسی رو پشت سرم احساس کردم .برگشت ،صدای شیرین هم اتاقیم بود که به بقیه گفت:-داره نماز میخونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم حواسمو به نماز بدم ولی صدای سحر اومد:-این دختره یه تختش کمه مشکوکم هست .ازیه طرف میره جیب مردمو خالی میکنه از یه طرف دیگه هم واسه خدا دولا راست میشه ،یکی نیست بگه آخه تو که هرروز داری آهو نفرین مردمو میخری اصلا دیگه جایی پیش خدا داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام دادم،جانمازمو جمع کردمو رفتم بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار سفره برای خودم جا باز کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهره طعنه زد:-قبول باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش محل ندادم ،قاشق چنگالمو برداشتم و مشغول خوردن شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم سحر خودشو نخود آش کرد. انگشتشو روی لبش گذاشت وآهسته گفت:-هییییششش.قدیسه متبرکه الان تو حالو هوای معنویه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردو به این حرفش خندیدند.قاشقمو انداختم تو بشقاب.سیمین که میدونست هرلحظه ممکنه دعوا بالا بگیره غرید:-غذاتونو بخورید تاسفره رو جمع نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه غضب آلودی به سحر انداختم.انگشتمو طرفش گرفتم :-اینقدر به پر وپای من نپیچ که بدمیبینی. تو فکر کن از سر عادته که باید حتما نمازمو بخونم (انگشت شصتمو چند بار روی سینم کوبیدم )من اگه نماز میخونم واسه دل خودمه ولی دزدیم واسه خاطر جیب خالیم .پس اینقدر زر زر نکنو غذاتو کوفت کن قبل از اینکه لنگو لگد نوش جونت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر حضور سیمین ساکت موندو جوابی نداد وگرنه آدمی نبود که ساکت بشینه.شهره و سحر اول از همه از سر سفره بلند شدند.بدون اینکه به کسی نگاه کنم گفتم:-مگه امروز نوبت کیه که ظرفهارو بشوره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلی:-من که دیروز شستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله پفی کرد:-اَه بازم نوبت من شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف شد که نوبت سحر یا شهره نبود دلم یه کم دعوا میخواست .غذامو تموم کردمو بلند شدم .سیمین همون جا کنار سفره دراز کشید.:-شیرین برو یه چایی واسم بیار .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستم بنده بعد میارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونست بعدا شیرین معلوم نیست کی میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اجبار به فاطمه که توی جمع کردن ظرفها به لاله کمک میکرد گفت:-یه چایی واسم بریز .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه فقط یه آدم دیگه مثل منو سحر به این خونه میومد، سیمین تمام اقتدارو فرمانروایی که برای خودش ساخته بود رو از دست میداد.چون با سرکشی های منو سحر بقیه هم کمی گستاخ شده بودند. فقط فاطمه میترسید که از خونه بیرونش کنه .سیمین خودش هم قبلا تو کار خلافو آواره کوچه خیابونها بوده .با مردن زن باباش برگشته به خونه پدریش وبا اجاره دادن اتاقهاش به چندتا دختر آسمون جل واوباش روزگارشو میگذروند.انگار کسی که نافشو با خلاف بریده باشند عوض بشو نیست اگه واقعا اینجارو به چندتا دختر دانشجو اجاره میداد ؛هم خطرش کمتر بود وهم دعواهای هرروزه رو نداشت اما این ریسکو بخاطر پول بیشتر به جون خریده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین به لحاف خودش تکیه زده بود وآهنگ گوش میداد .منم هدفونمو که صدتا گره خورده بود ،برداشتم وتوی گوشم گذاشتم اما آهنگی رو نذاشتم.به یکی از پشتیها تکیه دادمو به پنجرهی روبه روم که ماراتون قطرات بارونو نشون میداد زل زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله و فاطمه با دستهای خیس از ظرف شدن اومدند داخل .فاطمه روی طاقچه نشست .کمی از دید منظره منو گرفته بود ولی بخاطر اینکه یه کم ازش خوشم میومد چیزی بهش نگفتم .آهی کشیدو با سوز گفت:-چه بارونی میاد .بیچاره اونهایی که الان جایی رو ندارن بمونند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه ماکرد:-میدونید من روزای اول که جایی رو نداشتم یه شب تاصبح توی یه ساختمون نیمه کاره خوابیدم از ترس تا خود صبح صدبار بیدار شدم خیلی خوبه که الان حداقل یه خونه گرم دارم که بتونم راحت توش بخوابم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی گوشه لبم نشست. چشمامو بستم تا نبینمش؛ خونه!به همون اندازه که از اینجا بدم میومد از خونه قبلیم متنفر بودم .خونهای که توش تمام دوران کودکیم با یه مادر عصبی گذشته بود.از ده سالگی آرزوی فرار از خونه رو داشتم ولی راه به جایی نمیبردم ،بچه بودمو ترسو .روز تولد ده سالگیم یعنی شوم ترین روز زندگیم اما الان که ۱۳سال گذشته بود همه چیز فرق میکرد.من دیگه اون دختر قبل نبودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای شیرین افکارمو به هم زد. برخلاف تصورم که همیشه شیرین نامها توی ذهنم چاقو خپل بودند ،اون ریزنقشو لاغر بود.شاید بخاطر همسایه قبلیمون بود که بخاطر چاقیش فکر میکردم هرکس اسمش شیرین باشه، حتما تپله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من که دارم پولامو جمع میکنم یه مدت دیگه میرم یه جایی بهتراز اینجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-از اینجا بهتر مثلا کجا؟برو خدارو شکر کن که یه خونهای مثل خونه سیمین گیرمون اومده.یه جاهایی رو میشناسم که صدتا خلاف دیگه هم ازت انتظار دارند تهشم هیچ پولی نصیبت نمیشه.ولی اینجا فقط پول اجارهتو میدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین پاهاشو جمع کردو صاف نشست:-خره منظورم تهرون که نیست، با چند نفر آشنا شدم بهم گفتن اگه پول جور کنم منو قاچاقی میبرن ترکیه بعدشم میریم اروپا عشقو صفاااا.اونجا مخزن طلاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-دیوونهای به همین راحتیا که نمیتونی بری میدونی چقدر دردسر داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه با شوق از روی طاقچه پایین پرید وبه شیرین نگاه کرد:-مثلا چقدر پول داشته باشی میتونی بری خارج؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به من که گفتن با سه میلیون کارم حله ولی یه مقدارم واسه خرج خودمو خوردو خوراکم باید داشته باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منم اگه پولشو جور کنم میتونم باهات بیام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم ریسکو خطر قاچاقی رفتن چقدر بالاست ومعلوم نیست اونهایی که این پیشنهادو دادن واقعا قصدشون چیه. دلم نمیخواست فاطمه قاطی این کارها بشه نیم خیز شدم :-شما عقل تو اون کله پوکتون هست؟ میخواهین از اینجا برید که چی بشه،خارج پول ریختن رو زمین که شما دوتا چُلمن برید جمعشون کنید؟ همون لب مرز ممکنه دوتا گلوله بزنن تو اون مغز نداشتتون که دیگه از این غلطا نکنید. حالا گیرم که از مرز هم رد شدید ،معلوم نیست چه نقشهای واستون کشیده باشن.یا میفروشنتون برای روسپی گری یا هم دلو رودتونو درمیارن برای فروش.میخواهید یه همچین بلایی سرتون بیاد؟ تو کشور خودتون هر غلطی که میخواهید بکنید دیگه لازم نیست برید کشورهای دیگه رو هم آباد کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه بخاطر تأثیر حرفهام ترس کاملا از چشمهاش هویدا بود. منم همینو میخواستم ،که بترسه و هیچوقت دنبال دردسرهای تازه نباشه.دستشو از روی زانوی شیرین برداشت:-من که این همه پول ندارم، اصلا نمیتونم حتی به خارج رفتن فکر کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین اما بازم کوتاه نیومد:-آدمهای مطمئنیاند تا حالا خیلیهارو از مرز رد کردند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم:-کی گفته؟ خودشون یا اونایی که رفتنو برگشتن؟ از کجا میدونی این آدمهای مطمئن همه ی اون کسایی رو که با خودشون بردن سالم به مقصد رسوندن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتردید از لحن حرف زدنش مشخص بود اما هنوزم ته دلش به رفتن راضی بود:-نمیدونم ولی تعریفشونو زیاد میکنند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزایی که لازم بودو گفتم دیگه تصمیم با خودتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه عاقل بودند حرفمو گوش میکردند .خیالم بابت فاطمه راحت شده بود میدونستم که دیگه کاملا از این تصمیم منصرف شده.برای شیرین هم فقط میتونستم دعا کنم که حماقت نکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-راست میگه بابا مگه مغز خر خوردید که بخواهید ازاینجا برید؟ به فکر یه کار نون وآبدارتر باشید نه آواره کردن خودتون.من که فکرهای زیادی تو سرمه ولی حیف که دست تنها نمیتونم کاری از پیش ببرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-مثلا چکاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبزارید مطمئن بشم بعد بهتون میگم اگه موافق بودید با هم عملیش میکنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسهامو سریع پوشیدم با پیامی که برام اومده بود باید زودتر میرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله درگاه اتاق ایستاد:-ترمه میری کاسبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرسری جوابشو دادم:-هیییی.ببینم چی پیش میاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چطوره منم امروز همراهت بیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخکوب شدم الان وقت مناسبی نبود .شالو پیچیدم دور گردنم:-یه روز دیگه میریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فاطمه که در حال اتوی مانتوش بود اشاره کرد:-بریم دیگه این فاطم هم که همیشه ول معطله .بذار یه چیزی یاد بگیره بلکه دیگه شل بازی درنیاره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه گوشاشو تیز کرده بود که ببینه چه نظری میدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم زیربار نرم ولی فکری به ذهنم رسید شاید اگه اونها هم همراهم میومدند ،کمتر کسی بهم شک میبرد:-اوکی پس جَلدی آماده بشید وگرنه تنها میرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله پرید سمت لباسهاش ویه مانتوی چروک شده بیرون کشید و بدون اتو کردن ،همونو تنش کرد وکاپشن سبز بهاریشم روی مانتوش پوشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حداقل یه اتو میزدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ترسیدم قالمون بذاری وتنها بری اینم که زیر کاپشنمه معلوم نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسهای به هم ریختشو که بخاطر پیدا کردن مانتو پخشو پلا شده بودو جمع کردو روی هم تلنبارشون کرد.نفس عمیقی کشیدمو ازش چشم برداشتم.نمیتونستم بی نظمی رو تحمل کنم نمیدونم چرا اینقدر شلخته بودند. فقط فاطمه مرتبتر از بقیه بود.اونم مانتویی که اتو کرده بود رو پوشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز در بیرون رفتیم به ساعت مچی یادگاریم نگاه کردم.باید زودتر میرسیدم به آدرسی که بهم داده بودند.قدمهامو تند کردم دخترا پشت سرم میومدند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-کجا میری یواشتر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب ندادم سرخیابون که رسیدیم برای یه تاکسی دست بلند کردم در ماشینو باز کردم ؛ رو بهشون گفتم:-یه امروزو بیخیال مال دنیا،میریم یه جای خوب مهمون من چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردونیشاشون شل شد:-اوووو.عالیه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار هم توی تاکسی چپیدیم.آدرسو که به راننده دادم لاله سقلمهای بهم زد:-نه بابا دستو دلباز شدی واسه یه چایو کیک میبریمون بالا شهر،نکنه گنج پیدا کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-بالا شهر گرونه بهتره همین دورو بر یه چیزی بخوریم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط برای اینکه زیاد پیله نکنند خندیدم:-داریم پول درمیاریم واسه زندگی کردن نه اینکه زندگی کنیم برای پول درآوردن .پس این دو روز عمرمون که پول داریم بهتره لذتشو ببریم مگه ما از پولدارا چی کم داریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:- کاشکی زودتر میگفتی حداقل یه کم آرایش کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله که وسط نشسته بود ،کمی خم شد وبهش نگاهی انداخت:-راست میگی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست روی گونه خودش گذاشت ورو به من ادامه داد :-منم که عین مرده هام ،میمردی بگی کجا میخواهیم بریم تا یه کم به خودمون برسیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندم گرفت ولی جلوی خودمو گرفتم:-خفه شید دیگه حالا انگار با آرایش کجای دنیا رو میگیرن.میبینید که خودمم آرایش نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله به حرفهام توجهی نکرد:-فاطم اون برق لبتو بهم بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه بخاطر پوسته شدن لبهاش همیشه یه برق لب تو کیفش داشت .بیرونش آورد:-ولی نزدیک تمومه دیگه چیزی داخلش نمونده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اشکالی نداره بهتر از هیچیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون یه ذره برق لب که تهش مونده بود واسه خودشو فاطمه زد.رو بههم گفت :-بیا واسه تو هم بزنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو پس زدم:-نمیخواد. نه که حالا شما با یه برق لب زیبای خفته شدید، میترسم اگه منم بزنم دیگه رسما بدزدنمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر برق لبو گذاشت وبه فاطمه پس داد:-به جهنم نزن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی کافی شاپ لوکس شمال شهر پیاده شدیم یه جای دنجو خلوت.امیدوار بودم به موقع رسیده باشیم.لاله نگاهی به لبه ی مانتوش که از زیر کاپشنش بیرون زده بود انداخت وبا حسرت گفت:-کاش حداقل اتوش کرده بودم،اصلا تیپمون با اینجا همخونی نداره من که پشیمون شدم نمیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به سینه روبه روش ایستادم:-هرچقدرم تیپمون ضایع باشه کسی جرأت میکنه مارو بندازه بیرون؟ همه فقط پولو میشناسن که ما به اندازه خودمون داریم.رو پیشونیمون که ننوشته دزدو بی پول.لباسهامونم که پاره پوره نیست ؛خیلی هم ساده و شیکیم.یه کم اعتماد به نفس داشته باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوصله موعظه کردنش رونداشتم وقتی هم نبود که اونجا معطل کنم رفتم داخل. اون دوتا هم یک قدم عقب تراز من میومدند.چشم گردوندم تایه میز خالی پیدا کنم.یه میز که دید خوبی هم به اطراف داشته باشه .صندلی رو عقب کشیدم و نشستم.به اطراف نگاه کردم تا ببینم سوژه اومده یا نه.شال گردنمو باز کردم وروی شونم انداختم .لاله و فاطمه هم کنار همدیگه نشستند.تا به حال پامو اینجا نذاشته بودم .حق داشتند که نخوان بیان.به قدری همه شیک بودند که منم یه کمی خودمو باخته بودم.اما همچنان اعتماد به نفسمو بالا نگه داشته بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالن با نورپردازیهایی که بیشتر طیف قهوهای_نارنجی به خودش گرفته بود، چشم آدمو خیره میکرد .وسط سالن یه آکواریوم بزرگ پر از ماهیهای رنگی بود.یه گوشه هم آبشار کوچیک مصنوعی با نمای دیدنی وزیبا قرار داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیشخدمت که اومد ،منو رو گرفتم وبرای هرسه نفرمون معجون مخصوص سفارش دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-بخدا تو عمرم همچین جایی پا نذاشتم از کجا پیداش کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو بیخیال نشون دادموشونه ای بالا انداختم :-،پیدا کردم دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیمو از کیفم بیرون آوردم تا مطمئن بشم پیام دیگه ای برام نیومده باشه .گارسون سه تا معجون پرو پیمون روی میز گذاشت به محض رفتنش فاطمه گفت:-وای عجب چیزیه ولی پولش خیلی میشه هاااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمال خودمو کشیدم جلوتر وگفتم:-بخور بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله-دستو پنجولت نرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول خوردن شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه به اطراف نگاه میکردم تا بلکه پیداش کنم.لاله مشکوک نگام کرد:-دنبال کسی میگردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.ببین چه تیپ آدمهایی اومدند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-بنظرت بازیگرها میان اینجور جاها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم شاید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کاشکی یکی از بازیگرها رو اینجا ببینم، مثلا گلزار اگه میومد خوب بود اونوقت کلی عکس باهاش مینداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله خندید:-فکرشو بکن مثلا اون بازیگر بدبخت که هی مجبوره با مردم عکس بگیره یه روز بفهمه با یه دزد یا قاتل عکس انداخته چه شودددد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمی روی صورت فاطمه نشست میفهمیدم چرا ناراحت شده. هنوزم از اینکه مجبوره برای خرج زندگیش دزدی کنه و کسی اونو با چشم دزد ببینه غمگینش میکنه.اما این راهی بود که خودش انتخاب کرده بود میتونست بره پیش خانوادش حداقل یه بار شانسشو امتحان کنه که اونها میبخشنش یا نه.اما فرار از اونها رو ترجیح داده بود تا رو در رو شدن .چشمم به در ورودی افتاد. همونی که چندروز پیش میخواستم موبایلشو بدزدم همراه یه خانمی وارد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا وقتی سر یه میز دیگه بشینن، چشم ازشون برنداشتم .بهانه نزدیک شدن بهش دستم اومده بود؛خوب میدونستم چیکار باید بکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به سینه روبه روش ایستادم:-هرچقدرم تیپمون ضایع باشه کسی جرأت میکنه مارو بندازه بیرون؟ همه فقط پولو میشناسن که ما به اندازه خودمون داریم.رو پیشونیمون که ننوشته دزدو بی پول.لباسهامونم که پاره پوره نیست خیلی هم ساده و شیکیم.یه کم اعتماد به نفس داشته باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوصله موعظه کردنش رونداشتم وقتی هم نبود که اونجا معطل کنم رفتم داخل اون دوتا هم یک قدم عقب تراز من میومدند.چشم گردوندم تایه میز خالی پیدا کنم.یه میز که دید خوبی هم به اطراف داشته باشه .صندلی رو عقب کشیدم و نشستم.به اطراف نگاه کردم تا ببینم سوژه اومده یا نه.شال گردنمو باز کردم وروی شونم انداختم لاله و فاطمه هم کنار همدیگه نشستند.تا به حال پامو اینجا نذاشته بودم .حق داشتند که نخوان بیان.به قدری همه شیک بودند که منم یه کمی خودمو باخته بودم.اما همچنان اعتماد به نفسمو بالا نگه داشته بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالن با نورپردازیهایی که بیشتر طیف قهوهای_نارنجی به خودش گرفته بود چشم آدمو خیره میکرد وسط سالن یه آکواریوم بزرگ پر از ماهیهای رنگی بود.یه گوشه هم آبشار کوچیک مصنوعی که نمای دیدنی وزیبایی داشت ،قرار داده بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیشخدمت که اومد منو رو گرفتم وبرای هرسه نفرمون معجون مخصوص سفارش دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-بخدا تو عمرم همچین جایی پا نذاشتم از کجا پیداش کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو بیخیال نشون دادموشونه ای بالا انداختم :-،پیدا کردم دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیمو از کیفم بیرون آوردم تا مطمئن بشم پیام دیگه ای برام نیومده باشه .گارسون سه تا معجون پرو پیمون روی میز گذاشت به محض رفتنش فاطمه گفت:-وای عجب چیزیه ولی پولش خیلی میشه هاااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمال خودمو کشیدم جلوم:-بخور بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-دستو پنجولت نرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول خوردن شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه به اطراف نگاه میکردم تا بلکه پیداش کنم.لاله مشکوک نگام کرد:-دنبال کسی میگردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.ببین چه تیپ آدمهایی اومدند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-بنظرت بازیگرها میان اینجور جاها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم شاید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کاشکی یکی از بازیگرها رو اینجا ببینم مثلا گلزار اگه میومد خوب بود اونوقت کلی عکس باهاش مینداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله خندید:-فکرشو بکن مثلا اون بازیگر بدبخت که هی مجبوره با مردم عکس بگیره یه روز بفهمه با یه دزد یا قاتل عکس انداخته چه شودددد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمی روی صورت فاطمه نشست میفهمیدم چرا ناراحت شده. هنوزم از اینکه مجبوره برای خرج زندگیش دزدی کنه و کسی اونو با چشم دزد ببینه غمگینش میکنه.اما این راهی بود که خودش انتخاب کرده بود میتونست بره پیش خانوادش حداقل یه بار شانسشو امتحان کنه که اونها میبخشنش یا نه.اما فرار از اونها رو ترجیح داده بود تا رو در رو شدن .چشمم به در ورودی افتاد همونی که چندروز پیش میخواستم موبایلشو بدزدم همراه یه خانمی اومد داخل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا وقتی سر یه میز دیگه بشینن چشم ازشون برنداشتم بهانه نزدیک شدن بهش دستم اومده بود خوب میدونستم چیکار باید بکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله که متوجه نگاه خیره ام شده بود، نگاهی به سمتشون انداختو پرسید:-میشناسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هووم؟.کمو بیش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-از کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیازی نبود که از همه چیز با خبر باشن پس جواب سربستهای دادم -یه بار که میخواستم ازش دزدی کنم، فهمید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-وای عجب شانس گندی .پس بهتره زودتر از اینجا بریم تا مارو ندیده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نترس کاری بهمون نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه-از کجا میدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم ولی امیدوارم کاریمون نداشته باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله-خیلی کله خری پاشو بریم اگه مارو به پلیس لو بدن چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم ظریفی کردم-یه جوری حرف میزنی انگار از این کله گنده های باند دزدی هستی، بشین سرجات ،با دزدای خرده پایی مثل ما که کاری ندارند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله که قصد رفتن داشت ،کلافه به صندلیش تکیه دادو زیرلب غر میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنگینی نگاهم به قدری بود که مرده سرشو به سمتم چرخوند و منو دید .یه لحظه از دیدنم جا خوردو ابروهاش بالا رفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه سرشو خم کرد:-وای دیدت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبه پس منو یادش مونده، لبخندی روی لبم نشست اما اون اخم کردو ازم رو برگردوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه-ترمه .چی تو سرته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاش کردم -میخوام حال این مردکو بگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از خر شیطون بیا پایین یه بار که میگی فهمیده میخواستی ازش دزدی کنی الان مطمئنا حواسش بیشتر جمعه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو از پشت میز بلند شدند-باید همین الان بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما برید من بعدا میام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله-ترمه.میخواهی چه غلطی بکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما برین تا غلط من دامن گیرتون نشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله سرجاش نشست-گمشو بابا چه زود بهش برمیخوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشک نگاش کردم:-ناراحت نشدم جدی گفتم، برید چون ممکنه توی دردسر بیفتین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-اینجوری حرف نزن دارم میترسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خندهای کردم :-نترس فقط میخوام جیبشو بزنمو الفرار .اگه شما اینجا بمونید ممکنه بیاد خفت شما رو بگیره ،پس بهتره ازاینجا برید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله دست فاطمه رو کشید :-دیوونهای ،فقط حواست باشه یه وقت خونه رو لو ندی که آلاخون والاخون بشیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حواسم هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:-مواظب خودت باش ،بابت امروزم ممنون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خواهش میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد رفتنشون یه قهوه سفارش دادم وخواستم همراه قهوه صورت حسابمم بیارن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صندلی تکیه زدم ،دستامو بغل گرفتمو نگاهشون کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم شیکو قدبلندی که همراهش بود، روبه روی من نشسته بود. اندام استخوانی و درشتی داشت ولی زیبا بود.قهومو که آوردند تشکری کردم و پولشو روی میز گذاشتم.درحالی که هنوز چشمم به اونها بود ،فنجونمو به لبم نزدیک کردم.بازم متوجه نگاههای من شد.بالبخند سرمو به معنی سلام تکون دادم.اخم غلیظی روی صورتش نشست .اون خانم متوجهمون شد. صداشونو نمیشنیدم ولی از طرز اشاره و حرکت لبهاش فهمیدم که پرسید:-میشناسیش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون داد ولی نفهمیدم چی بهش گفت.چندلحظه بعد خانمه بلند شد وبه سمت جایی که احتمال میدادم دستشویی باشه رفت .حتما رفته بود تجدید آرایش کنه .از فرصت استفاده کردم و به سمتش رفتم .روی صندلی کناریش نشستم -چطوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم محل نداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانمته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خشک گفت:-از سرمیز ما بلند شو تا نگفتم بندازنت بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس خانمته ،میترسی مارو با هم ببینه و بعد کارتون به طلاقو طلاق کشی بیفته؟ نترس داداش من، یه دویست بدی میرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماشو روی هم گذاشت-گمشو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنباید کوتاه میومدم:-اَه.چقدر تو ناخن خشکی خب صدو پنجاه بده، بهت نمیاد ندار باشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم کم داشت عصبی میشد:-چطور ،آدمهایی که در حدو اندازه ی اینجا نیستنو راه میدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازومو روی میز فشار دادم وبه سمتش خم شدم:-اگه در حدو اندازه اینجا نبودم ،مطمئنا رام نمیدادند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد:-معلوم نیست پول کدوم بیچارهای رو دو دره کردی که اومدی واسه خودت جشن گرفتی.خوب میدونی که اگه کل هیکلتم بفروشی نمیتونی اینجا حتی یه لیوان آب بخوری .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنمو قورت دادم خودم میدونستم حرفاش درست نیست اما یه تلخی خاصی داشت که مثل یه خار زهر دار توی قلبم فرو رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون خانم به سمتمون اومد وبا تعجب گفت:-مهرداد .؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواسش که سمت اون کشیده شد ؛سوئیچ کمری خوشگلشو که روی میز گذاشته بود؛کش رفتم. به تلافی این حرفهایی که زد باید تنبیهش میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید بخاطر این کار توبیخ میشدم ولی برام مهم نبود. من که نمیخواستم ماشینو بدزدم، فقط یه دور قرض میگرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irریموت ماشینو زدم که بفهمم کجا پارک کرده به جای کمری یه مازراتی سفیدو خوشگل بهم چشمک زد.بی اختیار اوه گفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ماشینو باز کردمونشستم. تا حالا پشت یه مازراتی ننشسته بودم به فرمونش دست کشیدم ،چه صندلی نرمو راحتیه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی سوراخ سمبهها و داشبوردشو نگاه کردم که ببینم چیز بدرد بخوری پیدا میشه یا نه؛ ولی هیچی نبود. هرلحظه ممکن بود بفهمه سوئیچش نیست پس باید زودتر میرفتم. روشنش کردمو از پارک بیرون اومدم .کمی جلوتر ایستادم همونطور که حدس میزدم با عجله از کافی شاپ بیرون اومد.براش دوتا بوق زدم .سرمو از پنجره بیرون آوردم و دست تکون دادم -بای بای مستر مهرداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستاشو از سر خشم مشت کردو با فک قفل شدش رفتنمو نگاه کرد.خودم میدونستم که دارم با دم شیر بازی میکنم اما من، من بودمو مرض این داشتم که جنگو دعوا راه بندازم و کسی رو حرص بدم .خیابونو تا آخر رفتمو دوباره برگشتم .چند متر عقبتر از کافی شاپ ایستادم .یه تاکسی گرفتمو سوار شدم. روبه راننده گفتم:-اگه میشه جلوی اون کافی شاپ سرعتتون رو کم کنید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفمو گوش داد .مهرداد هنوز جلوی در قدم رو میرفت و با گوشیش صحبت میکرد. حتما نگران ماشین جونش بود اون خانم هم کنارش ایستاده بود .یعنی به پلیس زنگ زده بود؟ ولی اون که نیازی نداشت و احتمال زنگ زدنش به پلیس خیلی کم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو کامل از شیشه بیرون آوردمو داد زدم:-هااای آقاااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بهم نگاه کرد سوئیچو با قدرت پرت کردم سمتش ؛خورد به سینش و با دست آزادش اونو گرفت.با خشم بهم نگاه کرد .دستمو بالا گرفتم وبا انگشت شصتم بهش اشاره کردم تا بفهمه ماشینشو کجا پارک کردم .لبخندی زدمو نشستم سرجام :-آقا لطفا حالا تندتر برید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خونه که رسیدم کفشمو درآوردمو رفتم داخل .لاله با دیدنم پرسید:-شیری یا روباه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده خبیثانهای روی لبم اومد:-گرگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید:-نخوریمون .حالا باهاش چیکار کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشال گردنمو باز کردم وبه سمت اتاق رفتم، کسی داخلش نبود.از لاله پرسیدم:- تا حالا سوار مازراتی شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه ،چه شکلیه اصلا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوشگله،از اون ماشینای گرونو میلیاردیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش کاملا بازشد:-تو خوابم جرأت سوار شدن چنین ماشینی رو ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولی من شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منظورت چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم که باید حال این آدمو بگیرم ،ماشینشو دزدیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل برق گرفته ها از جا پرید:-پاک عقلتو از دست دادی؟ اگه یه همچین ماشینی رو بدزدی سه سوته پیدات میکنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل دیوونه ها راه میرفتو دور خودش میچرخید:-بدبخت شدیم هممونو میگیرن .روانی بدبختمون کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقنعه و کاپشنمو بیرون آوردم -هول نکن فقط یه دور باهاش زدمو پسش دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به کمر نگام کرد:-فقط دنبال شر میگردی آخرش سرتو به باد میدی هم خودتو هم مارو بیچاره میکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وروی طاقچه نشستم :-نترس هیچی نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای پیام موبایلم اومد. بازش کردم،نوشته بود:- شنیدم خارج از برنامه یه کارهایی کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکمه های مانتومو باز کردم وزیرلب غریدم:-جاسوسها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله:-کیه؟کی بهت مسیج داده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاش کردم:-هیشکی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از ابروهاشو بالا برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منظورم پیام تبلیغاتیه ،چیز مهمی نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه معناداری بهم انداختو از در بیرون رفت.حرفمو باور نکرد اما خوب بود که اصراری برای دونستن بیشتر هم نمیکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراش نوشتم:-کاری نمیکنم که به ضررمون بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلافاصله جوابش اومد:-هنوزم میگم کارت اشتباهه با بچه بازی پشیمونمون نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم عصبی میشدم هیچ وقت تواناییهای منو قبول نداره. فکر میکنه یه مرد بهتر از پس کارها برمیاد اگه اصرارهای خودم نبود مطمئنا نمیذاشت وارد این ماجرا بشم .جوابشو ندادم چند دقیقه بعد بازم پیام فرستاد:-عصبانی نباش، نگرانیمون رو درک کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا انگشتهایی که بخاطر عصبی بودن لرزش خفیفی داشت نوشتم:-کارتونو خراب نمیکنم.تمام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم دیگه جوابی نمیده هروقت کلمه تمام رو تایپ میکردم دیگه پیامی نمیفرستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنجره رو نیمه باز کردم هوای سرد به صورتم خورد. خونی که تو سرم جریان داشت متوقف شدو عصبانیتم کاهش پیدا کرد .حق با اون بود یه کم از حد خارج شدم نباید برنامه رو به هم بزنم. هدف ما یه چیز دیگه بود .شیرین و لاله برگشتند داخل .لاله طعنه زد:-دیگه پیام تبلیغاتی واست نمیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخند زدم:-نه لغوش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنجره رو بستمو کنار شیرین نشستم تا توی سیب زمینی پوست کندن بهش کمک کنم -میخواهی شام چی بهمون بدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوراک سبزیجات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوووم.تازه یاد گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید:-نمیدونستم چی درست کنم از هرچی تو یخچال داشتیم،کاهو گوجه خیارشور با سیب زمینی سرخ کرده میپیچم لای نون همونو بخورید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما که هممون پوستو استخونیم از این غذاها بهمون بدی که دیگه چیزی ازمون نمیمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب بیشتر بخور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله یکی از سیبهای پوست کنده و کوچیکو برداشتوخام خام ،گاز زد-خوشمزه میشه قبلا هم از این رژیمیها به خوردمون داده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نخور کرم روده میگیری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاز دیگهای بهش زد:-خودم یه پا کرمم هیچیم نمیشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین-روی گاوو هم کم کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه این حرفش خندیدیم ولی لاله بهش چشم غره رفت:-نکبت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه نشسته بود وناخنهاشو لاک میزد.زیاد از لاک زدن خوشم نمیومد چون بعدش مجبور بودم پاکش کنم تا نمازمو بخونم اما وقتی فاطمه اونجوری با سلیقه و دقت لاک میزد ،دلم کشید که منم بزنم:-فاطم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو بالا آورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدی منم لاک بزنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش گرد شده بود .نمیدونم بخاطر این بود که اسمشو شکسته بودم یا چیز دیگه؛چون فقط لاله فاطم صداش میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی،آخه هیچوقت ندیدم لاک بزنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاک فیروزهایشو سمتم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونقدر تعجب کرده بود که صبر نکرد دوتا انگشت باقی موندشو لاک بزنه ،بعد به من بده .یعنی من تا این حد آدم خشکو سردی بودم که فاطمه هم فهمیده بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بچه که بودم با.بابام برام یه لاک قرمز خریده بود.مامانم که حوصله نداشت واسم لاک بزنه، نه اینکه خودش لاک نمیزد ،فقط واسه من وقت نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی دلم میخواست.خودم دست به کار شدم ولی همش ریخت رو فرش. یه دست کتک مفصل خوردم دیگه بعد از اون جرأت نداشتم سمت لاک برم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت چشماش یه کم غمناک شد. خوشم نمیومد کسی دلش برام بسوزه شاید بهتر بود چیزی نمیگفتم .بلند بلند خندیدم تا فکر نکنه با یادآوری این خاطره ناراحت میشم:-ولی حقم بودا فرشو به گند کشیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم خندید:-منم یه بار تامرز کتک خوردن رفتم ولی بابام مانع شد. میخواستم به مامانم کمک کنم کلید پریزا رو تمیز کنم آب رفت تو پریز برق، فیوز پرید.سشوار مامانم که همون لحظه داشت باهاش موهاشو خشک میکردبدجور اتصالی دادو سوخت .(قهقهه زد)رنگش مثل گچ سفید شده بود. وقتی فهمید زیر سرمنه نتونست خودشو کنترل کنه .مامانم زن مهربونیه ولی اون لحظه خون جلوی چشماشو گرفته بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید این حرفو زده بود تا حال منو خوب کنه ولی برعکس حالم گرفته شد.خوبه که حداقل میدونه فقط یه لحظه ی آنی عصبانی شده وته دلش دوستش داره.اصلا امروز نمیدونم چم شده بود .بدجوری دلم گرفته بود و حال خودمو نمیفهمیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاکو پس دادم:-من میرم بیرون یه هوایی بخورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-،مگه نمیخواستی لاک بزنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه ،تو اول همه ناخوناتو بزن بعدا اگه خواستم میزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ترمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir