رمان سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
شده گاهی دلتنگ خواب هایت شوی؟ دلتنگ لحظه هایی که انگار وجود داشته اما هیچ وقت نبوده اند؟ وجود غریبهای آشنا در لا به لای ذهنی آشفته و خاطرات غریبه ای که وجودش پر از رمز و راز است. راز هایی از گذشته... راز هایی که بهای دانستنشان سنگین است. پریزاد، دختری که هر شب کابوس هایی نا آشنا می بیند، تصاویری غریبه از پسری که انگار نقش پررنگی در زندگی اش داشته است و اما او به یاد نمی آورد. یک بو، یک صحنه، یک خواب... او را به شدت آشفته و دلتنگ می کند تا جایی که این بار این صحنه ها با اتفاقاتی همراه می شوند... اتفاقاتی که او را به سمت دانستن دلایلشان می کشانند.
مقدمه:
تولد آغاز نیست... مرگ پایان نیست... وجود داشتن بدون محدودیت است... کسی چه می داند که ما کیستیم؟ جسممان تازه است روحمان چه؟ شاید روحی که در تنت است از آن تو نباشد...ما باید بهای این تناسخ را بپردازیم. احساساتی که تجربه کرده بودیم را از سر تجربه می کنیم. ما روی دور زندگی افتاده ایم و یک زندگی را صد باره زندگی می کنیم. این من هزارساله است... میلیون ساله است... سن من، سن جسمم است، روحم کهن سال است.
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان سنسار برای چاپ ارسال شده است و امکان مطالعه آن دیگر امکان پذیر نیست.
با تشکر