سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت یکم
زمان ارسال : ۱۲۵۷ روز پیش
به نام خداوندی که از روح خود در ما دمید!
فریادی کشیدم و پی در پی مشت هایم را بر پشتش کوبیدم ولی به گمانم جنسش از سنگ بود که دردش نمی آمد. خسته از آن ها همه تقلا نالیدم: ولم کن عوضی، چیکارم داری؟ مگه چیکارتون کردم؟
بی توجه به حال و ناله های من، تک خنده ای کرد و محکم تر پاهپارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
توجه کنید :
سلام به همه خوانندگان عزیز
رمان سنسار برای چاپ ارسال شده است و امکان مطالعه آن دیگر امکان پذیر نیست.
با تشکر
پارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
هدیه ناز
30عکس شخصیت هارو هم بزارین خاهشا 🙏
۳ سال پیشZeinab gh
130خوبه ولی خط آخرش رو از آخر به اول بخونید😁😁🤗
۳ سال پیشآپریل
60براچی از اول به آخر؟مگه چیه؟😐🤔
۳ سال پیشK.j
101خوندم چیزی نفهمیدم😂🤦🏼 ♀️😐مگ چی نوشته
۳ سال پیشپرینار
131هنو که اولشا اما امید وارم خوب باشه
۳ سال پیشز
00انشا الله اولش عالی بود ولی امیدورام بقیش هم خوب باشه راستی هر شب یه پارت میاد از رمان؟؟؟
۳ سال پیشنیلا
۱۴ ساله 10دوستان میگم این رمان قشنگه
۳ سال پیشعسل
40هکساشون کو؟
۳ سال پیشپانی
۱۴ ساله 10جالبه
۳ سال پیشAsal
00تا اینجا بد نبود ببینیم بعدش چی میشه
۳ سال پیشسارا
20خوب
۳ سال پیششیلا
۱۶ ساله 20اقا حسش نیست فک کنم نکته هوم چرت بودن و اصلا ربطی نداشتن بزارید پارتا رو زود تر از خماری دربیایم
۳ سال پیشبارین
10تا اینجا بدک نی امیدوارم ادامه ش خوبتر باشه
۳ سال پیشآسمان
۱۷ ساله 31تا اینجا که بد نبود حالا ببینیم بعد چی میشه😐✌
۳ سال پیشftm
23رمان باحالی بود تا اینجا
۳ سال پیشم
72رمان جالبی ب نظر میاد
۳ سال پیش
یاس
13بد