رمان بازمانده ای از طبیعت به قلم الهه یخی
اگه یک روز از خواب بیدار بشی و خودت رو تو جنگل ببینی چیکار میکنی؟؟بعد ازت بخوان دنبال یکی بگردی که معلوم نیست زندست یا مرده.
تیارانا ی قصه ی ما باید با تمام مشکلات کنار بیاد و آروم آروم راز های مخفی تاراگاسیلوس رو آشکار کنه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۱۰ دقیقه
سالن طبقه ی سوم قصر.و الان همراه آدم های عجیب و غریبی با لباس های به رنگ های مختلف روی
صندلی هایی که به صورت نیم دایره قرار دارن نشستیم. بالاخره ملکه لب به سخن گشود:
-میدونم که الان میخواین علت حضورتون رو در این مکان بدونین(به من خیره شد و ادامه
داد)مخصوصا تو......تیارانای عزیز!!!!!!
تیارانا؟؟؟؟اسم من تیارانا بود؟؟؟پس چرا خودم هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟خواستم این سوال رو با صدای
بلند بپرسم که دستش رو به نشانه ی سکوت بالا آورد:
-همه ی شماها میدونین که ما چه جنگی رو در پیش داریم. ولی برای اینکه تیارانا هم متوجه بشه،از
اول توضیح میدم.سالهاست که سرزمین ما تاراگاسیلوس،در صلح زندگی میکرد.تاراگاسیلوس
سرزمینی بزرگ و زیبا و پهناوری بود که بامناطق: ساینتلند، شاینتلند، دارچفینلند، گیرسلند، بادرلند،
آبرفیند، آترلند وخاکساران تشکیل میشد.این اتحاد پا برجا بود تا اینکه اهالی منطقه ی دارچفینلد و
شاینتلند برای کشور گشایی باهم متحد شدن و با ما جنگیدن.
ما خیلی سعی کردیم تا در مقابلشون بایستیم. ولی قدرت ما در برابر قدرت اونها خیلی کمه. تنها امید
ما بازماندست. بازمانده ای از طبیعت......
بازمانده ای از طبیعت آخرین فرزند از خانواده ی سلطنتی تاراگاسیلوس هست که گم شده و ما
نمیتونیم اون رو پیدا کنیم. هنگامی که جنگ شروع شد،خانواده ی سلطنتی تاراگاسیلوس بنا به دلایل
نامعلومی به قتل رسیدند. و ما الان باید اون بازمانده رو پیدا کنیم و......
دیگه نتونستم صبر کنم. آخه اینا چ ربطی به من داشت؟؟؟؟از جام بلند شدم و با صدای بلندی گفتم:
-یه لحظه صبر کنین. اینا چ ربطی به من داره؟؟؟اصلا این بازمانده چیکار میتونه بکنه؟؟؟؟
-تیارانای عجوووول!!!!صبر داشته باش.بازمانده ای از طبیعت که آخرین فرزند خانواده ی
سلطنتی،میتونه تمام عناصر طبیعت رو کنترل کنه. میتونه آتش ایجاد کنه. سوار بر باد بشه. آب رو
کنترل کنه. خاک رو حرکت بده. با حیوانات حرف بزنه. با گیاهان ارتباط برقرار کنه. اون قدرتش از همه
ما بیشتره. اون باید توی جنگ به ما کمک کنه.
-باید؟؟؟؟خب حالا این قضیه به من چه ربطی داره؟؟؟من حتی ماهیت مردم دارچفینلد و شاینتلند رو
نمیدونم.
-بله. اون باید در جنگ به ما کمک کنه. دارچفینلد منطقه ی دیو ها. و شاینتلند منطقه ی شیطان هاست.
شاه زاگورا(پادشاه دارچفینلد)و شاه سلفوس(پادشاه شیطان ها)باهم متحد شدن. ببین تیارانای عزیز،تو
اگه به ما کمک نکنی، زندگی مردم زمین هم به خطر میفته.
-گذشته ی من چیه؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟
-گذشته ات رو هرچی که هست. ما خواستیم فراموش کنی. پس بهتره که زیاد در موردش فکر نکنی.
موقعی که لازم باشه همه چیز رو میفهمی. و.......
-و من باید چطوری به شما کمک کنم؟؟؟؟
-سادست. تو باید بازمانده رو پیدا کنی.طبق پیش بینی که گذشتگان کردن،دختری با موهای سپید،با
نشان گل سرخ،از زمین میتونه بازمانده رو پیدا کنه.
از روی عصبانیت و حرف مسخره ی ملکه ،خنده ی عصبی کردم و گفتم:
-با موهای سپید؟؟؟با نشان گل سرخ؟؟؟واقعا که!!!!من موهام مشکیه. و هیچ نشانی هم ندارم.
-مطمئنی؟؟؟؟
- بـــــــ......بله.....بله مطمئنم!!!
لبخند مرموزی زد و دستاش و جلوی صورتش بهم چسبوند و نفس عمیقی کشید و بعد دستش رو به
صورت دایره وار جلوی صورتش چرخاند و به سمت پنجره برد و بعد از چند لحظه مقداری آب رو ا
پنجره به داخل آورد و به من نزدیک شد.
دستش رو که پر اب بود گذاشت رو موهام و در مقابل چشم های بهت زده ی بقیه موهای سفید رنگم که
به رنگ مشکی در اومده بود نمایان شد.بفرما ضایع شدم رفت پی کارش!!آخه مگه نمیدو نی اینا همه
چیو میدونن بعد میگی موهام مشکیه؟؟؟؟خو به من چه. منکه از گذشته هیچی یادم نمیاد.
دستش رو گذاشت روی پیشونیم و موهام رو انداخت پشت گوشم و گل رز کوچکی که کنار پیشونیم
بود نمایان شد:
-خب......اینم از نشانه ها. همین حالا لوازم سفرتون آمادست. تو به همراه شارل و الکس برای پیدا کردن
انگشتری میرین که وقتی بازمانده رو احساس کنه تبدیل به تاج میشه. اینم بگم که اون انگشتر رو فقط
تو میتونی برداری. نه کس دیگه ای موفق باشین.
به به!!!!بدبخت شدم رفت پی کارش!!!!
*************
کلاه شنلمونو انداختیم رو سرمون و سوار اسب هامون شدیم.تازه فهمیدم که الکس اهل ساینتلنده. و
شارل هم اهل بادرلند!!!!!از شهر خارج شدیم و وارد جنگل شدیم. کسی چه میدونست چی در انتظار ما
سه نفره؟؟؟؟من بخاطر اینکه دوباره به زمین برگردم باید کمکشون میکردم. چون تنها کسی که
میتونست منو برگردونه بازمانده بود.......... هنوز که خوب فکر میکنم میبینم انگار توی خوابم یا بهتر
بگم توی یه کابوس که قرار نیس ازش بیدار بشم با صدای شارل به خودم امدم:
کارول-بانو...بانو
با حواس پرتی جوابشو دادم:
-چیه شارل چی میخوای؟
^_^
165چقدر رمان شبیه رمان افسانه آرابلاست و انگار که فقط گسترشش دادی، شخصیت هارو عوض کرده باشی، حادثه هارو تغییر دادی ولی موضوع اصلیش به نظر من شبیه افسانه آرابلاس. ولی خب، قشنگ بود(: موفق باشی🖌🌱
۴ سال پیشBTS♡Army
۱۵ ساله 141افسانه ارابلا با این فرق داره درسته هردو رمان توی ی دنیای دیه بودن ولی موضوعاتش باهم فرق میکرد😊دست نویسنده درست❤
۴ سال پیشهیناتا
۲۰ ساله 22ببین جفت رمانارو ونده باشی میبینی یه کپی کامل از ارابلاس🤧 مثلا اومده اسم مامان بزرگ شخصیتو گذاشته ارابلا 😂 یا اسم اژدهارو از اسم بابای یه شخصیت توی اربلا برداشته😂 کپی ضعیف و داغون
۳ سال پیشزهرا
۱۴ ساله 00سلام و معذرت میخوام اگه این حرفی که دارم میزنم واقعا واقعیت هست و شما یک عقده ای حسود هستین که به نویسندگان بی احترامی میکند و اینکه رمان ها و داستان ها در اصل برای نویسنگان هست که از اونها الهام بگیر
۲ هفته پیشمرووو
11دقیقا باهات موافقم
۳ سال پیشTaka
20در اصل افسانه آربلا از روی این رمان نوشته شده به زمان نوشتار شون دقت کن
۶ ماه پیشNajme
10عاشقش شدم دستت طلا نویسنده جان🥰😍کسایی که میگن از افسانه ارابلا یاهرچی کپی شده باید بدونن درس اصل اون کپی کرده و رمانش تکراریه چون ایده ی اصلی رو خانم اله نوشتن لطفا تهمت نزنین چون تقصیر نویسنده نیست
۲ هفته پیشالهه یخی
۲۴ ساله 00ممنون از عزیزانی که رمانم رو خوندن. عادت به دنبال کردن نظرات تو سایت های مختلف ندارم، و اینجا رو تازه پیدا کردم. رمان رو حدودای سال ۹۰ نوشتم و تا تموم و فایل بشه، طول کشید. میگید کپی؟
۶ ماه پیشسنا
۳۴ ساله 00من دنبال جلدسوم هستم میشه کمکم کنین
۲ ماه پیشآزاده | ناظر برنامه
دوست عزیز روی نام نویسنده که با رنگ آبی زیر اسم رمان مشخص شده کلیک کنید؛ اگر این رمان جلد سومی داشته باشه و در اپلیکیشن هم موجود باشه بهتون نمایش داده میشه💚
۲ ماه پیشالهه یخی
۲۴ ساله 13میگید کپیه ولی فکر نمیکنین شاید من جزو اولین هایی بودم که دست به نوشتن رمان فانتزی زدم و خودم شدم منبع الهام. میگید بچگونه و لوس؟ خب اره، واسه کسی که ۱۲،۱۳ سالش بود حین نوشتن، قطعا بچگانه و لوسه
۶ ماه پیشحدیثه ,
10عالی بود نویسنده قلم بسیار زیبایی داشت و اتفاقات رو به خوبی شرح داده بود
۹ ماه پیشSaheliii
10واقعا واقعا عالی بود هر چی بگم کم گفتم 👏🏻👏🏻 واقعا آفرین به نویسنده این داستان🩵 خسته نباشید 💚🪻
۱۰ ماه پیشمهرسا جمالی
۱۲ ساله 20خیلی قشنگ و زیبا بود
۱ سال پیشمهرسا جمالی
۱۲ ساله 20خیلی خیلی عالی بود بی صبرانه منتظر ادامش هستم خیلی خوب مینویسی پر انرژی تر بنویس
۱ سال پیشمانیا
10سلام میشه اسم جلد سوم بازمانده ای از طبیعت رو بگین لطفن
۱ سال پیشبهار
۲۰ ساله 10خوب بود یکم قلمش بچگانه و ساده بود و میتونست بهتر باشه اما در مجموع خوب بود و خوندنش پشیمونی نداره
۲ سال پیشSahar
10جالبه..
۲ سال پیشAski
۲۱ ساله 10😘😘😘😘
۲ سال پیشفاطمه
۱۴ ساله 31خیلی رمان قشنگیه
۲ سال پیشفاطمه
۳۲ ساله 20رمان خوبی بود ممنون نویسنده جان 🌟🌟🌟👏🌹
۲ سال پیش
ریحآنه
00اینکه از اتفاقات سرسری رد میشه و توضیح کاملی نمیده یکم غیرحرفه ایه