رمان سه کله پوک به قلم mhdye_pordln
داستان ما راجبه سه تا دختر شروشیطونه لجبازه که باهم یه جا قبول میشن و قرار میزارن خونه بخرن ازشانس خوب یابدشون یه خونه مفتی گیرشون میاد که صاحب اون خونه ازشون میخواد فقط تا یه مدتی اونجا بمونن همه چی ارومه تا وقتی که سروکله ی سه تا پسر جذاب میرسه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۱ دقیقه
موضوع:طنز،عاشقانه
خلاصه رمان :
داستان ما راجبه سه تا دختر شروشیطونه لجبازه که باهم یه جا قبول میشن و قرار میزارن خونه بخرن ازشانس خوب یابدشون یه خونه مفتی گیرشون میاد که صاحب اون خونه ازشون میخواد فقط تا یه مدتی اونجا بمونن همه چی ارومه تا وقتی که سروکله ی سه تا پسر جذاب میرسه
-----------
سحر:چخبره!!!مگه سر گردنس...پراید دیگ من ۲۵ بدم به پراید!!!
یارو:خانوم!مث اینکه تو بازار نیستیا...من دارم لطف میکنم میگم۲۵
سحر:لطفتو واسه بابات بکن...من بیشتر از ۲۰نمیدم...ندارم که بدم...
روبه منومریم کرد و گفت بریم...دستگیره در دسم بود کشیدم پایین بریم بیرون یاروع صدامون زد....
یارو:جهنم و ضرر همون ۲۰ بده بردار ببر....
سحر:حله..بیاید سریع قولنامه کنیم...
یع نیم ساعتی طول کشید...قرار شد فردا بیایم ماشینو ببریم...
_سحر دمت گرممم...چقد خوب شد اینجوری ۱۰تومنم دسمون موند...
+چاکریم...مری حرف زدی با بابات!
مری با ذوق روب منو سحر کرد...
مری_اره تازه قرار باباهای شمام راضی کن
جیغ خفه ای از شادی کشیدیم...و با خط واحد به سمت خونه هامون حرکت کردیم...
باکلید در حیاطو باز کردم هرکدوم از کفشامو ی جا شوت کردم و صدامو انداختم رو سرم:
ضیفه کجای...بیا تا سیاه و کبودت نکردم
مامان:صداتو ببر...تا نیومدم قیافتو کج و کوله تر نکردم...
_ینی قیافع من کج و کووولس؟؟؟
مامان:پس چی ب همون عمه هات رفتی دیگ...جدا از شوخی قیافت بدک نیس
جواب مامانو ندادم چون میدونستم بدتر از خودم جوابمو مید...در اتاقمو باز کردم...هیچ جای دنیا اتاق خود ادم نمیشع...اتاقمو خودم رنگ کردم طوسی
مشکی...کیفمو شوت کردم رو تخت و رفتم دسشوی...بعد از انجام کارهای که اصن به شما ربطی ندار...دسم و شستم...نگام به آینه افتاد ...قیافم اصلا شبیع
پدرومادرم نبود...چشم طوسی دماغ عملی(خدا دادیااا...)پوستمم سفید بودو ابروهامم کلفت گرفته بودم ویه لب ک نه نازک بود نه کلفت...دسامو خشک
کردم ...رو تختم خوابیدم و بالشتمم بغل کردم...خِرپف...خِرپف
_آباجی میپاشی یا نه...تا ۳میشمرم بیدار نشی خیست میکنم...۳..۲..۱
اه باز این مهبد اومد...میدونسم زر میزنه واس همین با خیال راحت خوابیدم..تو خواب و بیداری بودم احساس کردم پرت شدم ی جا بدنم یخ زد...هنگ
بودم که باصدای قهقه مهبد اومدم بیرون
_زهر ماار...چقد یه ادم میتونه بی مزه باشه؟؟؟
+ب تو هیچ ربطی نداره...سریع بیا پایین شام بخوریم
از حموم رف بیرون...یع دوش سرسری گرفتم و لباس های کاملا دخترونم(شلوارچارخونه بابا که واسه من گشاد بود...با پیرن طوسی مهبد)و پوشیدم...
_اکسیژنتون اوووومد...
مامان و بابا خندیدن اما مهبد هیچ عکس العملی نشون نداد دهنشم بسته بود
من:واه چرا همچین میکنی؟؟
مهبد:اکسیژنی ک تو باشی میخوام تا عمر دارم کربن بِبَلعم..
بعد از این حرفش پقی زد زیر خنده و منم یه مشت زدم ب بازوش که مثل نوازش بود و شروع کردم ب خوردن کوکو سبزی ...از مامان تشکر کردم و رفتم
تواتاقم...
گوشیمو برداشتم... شماره مریم و گرفتم
مریم_هن؟
+درد هن...حوصلم سررفت بیا یکم درباره دانشگاع حرف بزنیم
مری_مهتا توام بیکاریا...درباره دانشگاه؟؟؟...راسی پول خونه رو چیکار کنیم؟؟
_منک بابام لج کرده...دنبال بهونس نزاره برم...میخوام انگشتر و گردنبند و بفروشم تووسحرم اینکارو کنین به نفعمونه
+حواست هست چی میگی؟...ما پس اندازمونم جم کردیم ماشین گرفتیم...باز خداروشکر۱۰تومن از اون دسمون هس... من و تو وسحرم بخوایم انگشترو
گردنبند بفروشیم مگه چقد میشه...
_یه دقیقه فکتو ببند...بلاخره اینور اونور میکنیم۳۰تومن دستمون هس...میریم پایین شهر اجاره میکنیم ...اون ۱۰تومنم باهاش تاچند وقت اجاره خونه
میدیم...
+فکر خوبیع...به سحرم میگم فقط در جریان باش خانوم خانوما...یه هفته دیگه باید بریم تهران...
_حواسم هس...خب مزاحم نشو خدافس
+مزاحم قیافته...بای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب خب بزارید یه بیو از خودم و دوسام بدم مهتا بهرامی..مریم سجادی...سحراکبری..من و مریم ۱۹ سالمونه ولی سحر ۱۸ (نیمه اولیع)اسم بابام محمد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانم محترم..اسم بابا و مامان سحر...سعیدوفرشته..و اسم بابا و مامان مریمم..رضا وسمیه...مریم یه داداش داره به اسم ماهان که ۲۷سالشه دبیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیست...اوووه چقد فک زدم ساعت ۱۲گذشته فردا باید بریم رخشو بگیریم...با یاد اوری ماشین نیشم تا بناگوش در رفت...انقد فکر کردم تا خوابم برد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مهتامامان..پاشو سحر زنگ زده کارت داره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ولم کن مامان...من بااهاش کاری ندارم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زشته ...شاید کار مهمی داشته باشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپووف...کله صبح زنگ زد چی میخواد گوشیو از مامان گرفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هان چی میخوای؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+درد...تونفله قرار نبود ۹اماده شی بیای من و مریم سر کوچتونیم زود بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببینم چی میشه...فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه منتظر جوابش باشم قطع کردم و مانتوشلوار مشکی با شال کرم و کفش مشکیمو پوشیدم بامامان خدافظی کردم و سوار تاکسی شدیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_وای که دارم میمیرم...داارم تبخیر میشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_خداروشکر حلوا ...ببین پودر نارگیل روش نباشع من نمیخورما سفارش کن بپاشن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_من تا وقتی که اون عینک دودی مارک دارم و نزنم و نیام سرقبرت نمیمیرم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_اه ببندین دیگ...جفتتون تا بقیه رو نکشید نمی میرید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر خواس جوابمو بده که اقای سهرابی اومد(همون یاروعه^^)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهرابی_خب خوش اومدید...اینم سوییچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سوییچ وازش گرفتم و تشکر کردم با بچه هارفتیم سوار پرایدسفیدمون شدیم.....رو به بچه ها گفتم ناهار مهمون من...اونام از خدا خواسته قبول کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ماشین و روشن کردم پیش به سوی غذاااا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای بابا انگار همین دیروز بود مریم گفت باید بریم تهران...بارو بندیل و جم کردم...رفتم پایین مهبدو دیدم که رو کاناپه نشسته و سرش تو گوشیشِ کرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرونم وول خورد در یه حرکت ناگهانی کوبیدم پشت سرش دادش دراومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عوضییی...خبرت نیاد دانشجو شدی این کارا چیه...خیرسرم ۴سال ازت بزرگتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اولا خودتی دوما از قدیم گفتن به عقل نه سن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر بودم مهبد جواب دندون شکن بده...ک یهو من و پرت کرد بغلش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نکبت خانوم...من اونجا نیسم مراقبت باشم...حواست به خودت باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چشممم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسایلمو برداشت وگزاشت تو صندوق...از مامان و بابا برعکس بقیه دخترا که تو این مواقع با ناراحتی خدافظی میکردن با شادی و شوخی خدافظی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند مامان زهرشو ریخت و گریه کرد ماشین و روشن کردم و رفتم دنبال اون دوتا نخاله...بعد از کلی چشم چشم گفتن راهی شدیم از اراک به سمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتهران خوبیش این بود که صبح حرکت کردیم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر:خب کی فلش اورده!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم:بیه...من اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفلش و از مریم گرفتم و اهنگ محسن ابراهیم زاده بود شروع کردیم به همخونی و همزمان اداواطوار مخصوص خودمونم در میاوردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرهمه جان من تویی جانه جوان من تویی , ورد زبان من تویی عینه عیان تو منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهره ی مار من تویی چشم خمار من تویی ایل و تبار من تویی , جانه جوان تو منم , جانه جوان تو منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستم به دستم کار دادی دستم که مستم که مستم تو که باشی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستم به دستم آخ کار دادی دستم که مستم که مستم تو که باشی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزلف کمند من تویی حال دلپسند من تویی بند بند دلبند من تویی حال دلپسند تو منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا خود تهران فقط اهنگ گوش کردیم...بعدش ادرس خونه عمو مریم و پرسیدم ...عموش بهمون لطف کرد تا موقع ای که خونه پیدا نکردیم...اونجا بمونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_مهتا بیا این چمدونو ببر...مریم توام زنگو بزن دروبازکنن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف سحر رفتم و چمدونمو گرفتم ...در باز شد...خونه ویلایی دوطبقه شیکی بود تو حیاطش دوتا ماشین جا میشد...زنعمو مریم اومد و با خوشرویی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوش امد گفت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش فهمید خسته ایم ...کلید اتاق بالارو داد بریم بخوابیم...وقتی که وارد اتاق شدیم چشمم به تخت افتاد که داشت جای نخ بهم طناب میداد منم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاااایه...سری پریدم رو تخت و خوابیدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گوریل..پاشو شام بخوریم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مریم ولم کن خوابم میاد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر:راست میگه دیگ مریم ولش کن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالهی بمیری برام...چقد خوب درک میکنه...یه ذره از شعور این و مریم داش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_خیس شدمممم...سیل اووومد...فراررر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر و مریم افتادن رو زمین و دهنشونو باز کردن ولی صدای در نمیومد و خودشونو میزدن...همیشه انقد دلبرانه میخندن...تازه به خودم اومدم فهمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکار میکنن...دهن سحر باز بودو هنوزداشت میخندید..منم از فرصت استفاده کردم و پام و کردم تو حلقش...ایندفعه منو مریم خندیدیم.. سحر حرصی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگامون کرد...زنعمو صدامون زد...رفتیم پایین....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز خوردن غذا فاطمه(زنعمو مری)اومدیم اتاق...مریم افتاد روتخت..سحرم رفت سمت چمدونا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچه ها..مادرحال حاضر۵۰تومنم داریم..که۱۰تومنش ماال ماشینه...بنظرتون کجا خونه میدن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_من میگم بیاین از ونک شروع کنیم همیشه جاهای که به ظاهر گرون ارزون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_اخه عقل کل..اینای کع میگی واسه شهرستاناس...نه تهران..حالا بگیرید بکپید..یکاری میکنیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسمو برداشم و یه دوش نیم ساعتی گرفتم و خوابیدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مهتا...پاشو بریم جیش دارم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو باز کردم و جلوش گرفتم باچشمای بسته گفتم:بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر:من یک و دو ندارم..بروبالاتر...بیا بریم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباچشمای باز دنبال سحررفتم...دسشویی تو حیاط بود..هوام سوزداشت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_خب تموم شد بیا بریم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش بعد رفت..چن دقیق چشمامو رو هم گزاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم شما خونه ما چیکار میکنی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشامو باز کردم و چن بار پلک زدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اینجا خونه ماس اگه راس میگی خودت اینجا چیکار میکنی هاها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبش و ی وری کرد خب که چی الان پوزخند زدی بااون قیافت...چشم مشکی و ابروهای پُرمشکی پوستش سبزه بوددماغش عقابی...اندامیم نداشت لاغر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تموم شدما...چی دیدی؟نگاه دارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشمو بازکردم با دیدن نیش بازم..اونم متقابلا بازکرد نیششو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره عزیزم دیدن خر صفا داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینک منتظر جوابش بمونم دویدم و به ادامه خوابم پرداختم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ایکبیری...زشت...پاشواماده شو باید بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا بریم...کله صبح...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر:اسگل..ساعت۱۰کجا صبح...پاشو اماده شو بریم تاکی اینجا باشیم..پاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه تا فردا میخواد همینجوری فَک بزنه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و مانتوخردلی با شلواروشال مشکی...رژقرمز زدم و روبه بچه ها کردم:اماده؟؟...دوتاشون عین گاوسرشونو تکون دادن...از فاطی و(چه سریع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترخاله شد)عمو خدافظی کردیم...وسوارماشین شدیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارتا, [۱۶.۰۸.۱۸ ۱۳:۴۸]
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت12
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از۳تایه ربع رسیدیم...دوتا املاکی کنار هم بودن...اولی که جوون بود صاحابش ...رفتیم دومی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_سلام حاج اقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاج اقا_سلام دخترام...بنشینین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به پسره اشاره کرد..بره بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه ما کردادامه و ادامه داد:خب...خونه چجوری میخواید...پولی که دارید چقدر..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_راستش حاج...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر مث خریونجه خوار پرید وسط حرفم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_بله حاج عاقا داشتم میگفتم...ماسه تا از اراک اومدیم..پدرمادرای هرسه مون راضی نبودن که بیایم تهران...ما پولامونو جم کردیم اومدیم...درحال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضر۴۰تومن داریم...جای و سراغ دارین؟اپارتمانی باشه بهتر...بلاخره سه تا دختریم دیگ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی لبخندی زدبه سحرروبه سه تامون کرد:مثل اینکه این خونه قسمت بود برسه به شما...خونه بااین مشخصات سراغ دارم ولی شرط دار....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_چه شرطی...؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاج اقا_شرطم اینه که پولاتون دست خودتون باشع...فقط من ازشما میخوام برید خونه من...من تاعید نیستم...امروزم دنبال یه ادمی بودم که خونه فعلیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بدم بش...وسایلم نیاز نیس بگیرید همه چی تکمیله...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_حداقل نصف پولو بگیرید..ما اینجوری شرمنده میشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی_نه دخترم...پولاتونو نگه دارید توحساب...سودبیاد روش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسع تامون ازحاج اقا تشکرکردیم و رفتیم بیرون ...تا پامونو بیرون گزاشیم سحر دوتا دستاشو برد بالا...باسنو برد عقب..همزمان دستاشو میچرخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمرشم میچرخوند...من و مریمم هرهر میخندیدیم ...سوار ماشین شدیم ..راه خونه عموِ اینترشیدع رو درپیش گرفتیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارتا, [۱۶.۰۸.۱۸ ۱۳:۴۸]
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت13
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره رسیدیم...زنگ خونه رو زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_خاله منم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرباصدای تیکی باز شد...دوبارع سوار ماشین شدم و تو حیاط پارک کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با مریم و سحر رفتیم تو...خاله روبه من کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه_سلام...خب چیشد؟؟شیری یا روباه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_فعلاکه خریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_عه...الکی حرف مفت نزن..خاله جان شیریم...شیر..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با حوصله کل قضیه رو واسه خاله تعریف کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه_عجب شانسی دارید شماها...خب تلفن همراه اقاعه رو دارین...اصلا خونه ای که قراربرید کجاس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_اوا...خاک توگورمون...اصلا نپرسیدیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دخترعمو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم ببینم کیه!!!...اوه شت ننه...اینکه همون بی ریخت...سعی کردم ریلکس باشم ...مریم جوابشو دادو بعد از خوش و بش ...از مریم خواست مارو معرفی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_خب سحرو مهتا از دوستام هستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره_سحر خانوم خوشبختم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه من کردو ادامه داد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشمام که از قبل احساس خوشبختی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_بله متاسفانه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ابرو انداختن مریم زود گرفتم چه گندی زدم واسه ماست مالی گفتم:دیر به این احساس رسیدیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم عکس العملشونو ببینم حتما کفشون بریده...چه توپ جمش کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحرو دیدم ..خندشو بزور کنترل کرده بود...مریمم دستشو محکم زد روپیشونی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو واسه خارج شدن از جو گفت:خب بریم ناهار...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه موافقت کردن و رفتیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارتا, [۱۶.۰۸.۱۸ ۱۳:۴۸]
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت14
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا این ذلیل شده ها چرا همش میخوابن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگارنه انگار باید بریم ...پیش محمدی رفتیم (صاحب خونمون دیگ)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمارشو گرفتیم وگفت خونه فرمانیس..و فردا بریم کلیدو ازش بگیریم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا من چه گناهی کردم بااینا دوست شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفری یه لگد حوالشون کردم که به چپ و راستشونم نبود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکار کنم دیگه...اهااان خود جنسه مریم از اینکار متنفر..تقصیر خودش میخواست نباش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم پیشش سرم و بردم نزدیک گوشش...جیغ زدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زلزلهههههه..مریم عین قرقی بلند شد... اول یه دونه چک زد توصورت سحر...سحرم از همه جا بیخبر بلند شد...با تعجب به مریم نگاه کرد...دیگه نتونستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتحمل کنم و بلند بلند خندیدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_زهرمااار...نکبت میمون اسب ابی درحال انقراض این چه کار کثیفی بود که کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_واقعا متاسفم واست تازه میخواستم داداشمو مخش کنم واسه تو..به کل از چشمم افتادی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_اوی...اوی اوی..آرام باشید خب حوصلم سررفت دیگ بعدشم مریم خانوم الان این چه کاری بود که کردی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بدون داداش تو چیکار کنم؟؟این بچه رو چجوری بزرگش کنم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم و سحر شروع کردن به خندیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_خدایی این دری وریارو از کجات درمیاری؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_زشته جلو بچه(اشاره کردم به مریم)نمیشع گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارتا, [۱۶.۰۸.۱۸ ۱۳:۴۸]
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت15
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدیم و شروع به اماده شدن کردیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلوارو شال خاکستری و مانتو ذغالی با کفش مشکی اسپرتم پوشیدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرژو خیلی دوست دارم بنظرم تکمیل کننده آرایشِ...طبق فرمودم یه رژ صورتی زدم و مداد مسی رنگ کشیدم رو لبم و تمام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_به به !!مهتا جان یه سوالی داشتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_زرتو بزن گلم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_عرضم به درزت که..ما یه راست میریم خونه یا سرراه پسری چیزی میبریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_یه جوری حرف میزنین انگار شما با بیرژامه اومدین ..ایش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق اومدم بیرون وارد پذیرایی شدم از فاطمه و عمو وفرید(پسرعموش)خدافظی کردم و سوار ماشین شدم...بعداز ده مین اومدن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت16
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر فلشو از کیفش دراورد و صدای ضبطم زیاد کرد و بعد از چن تا اهنگ که رد کرد رسید به اهنگ مورد نظر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراحت مرو از بَرِ من که سخت است راحتِ جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو مرگ قلبم را ببین ای جانِ جان با من بمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان با من بمان(۲)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان چه شد که رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیرت به سوی من نشان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه شد که راحت میکِشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه روی من تیر و کمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان تو صیادِ من ، اخطار هم نمیدهد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین صید بی رمق دگر، از(دام) تو نمی رهد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان با من بمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیترسم از حمله ی اشک از این هجومِ بی امان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان با من بمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیران شدم به سوی تو ، برهنه پا دوان دوان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان با من بمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان با من بمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده کنان از اشک من ، بی واهمه رَد میشوی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرابر احساس من چه خوبِ خوب بد میشوی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه خوبِ خوب بد میشوی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبانه روز بغضت مرا ، به کام گریه میکشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جان عاشقِ مرا ، شکنجه یِ تو میکُشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکنجه تو میکُشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جانِ جان با من بمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیترسم از حمله ی اشک از این هجوم بی امان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسامان جلیلی"راحت مرو"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت17
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره رسیدیم...نمای اپارتمان سفید رنگ و ۴طبقه بود....ماشین و گزاشم تو پارکینگ...فقط ما بودیم که پراید داشتیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقه ۳وواحد۹واسه مابود..هرطبقه ۳واحد بود..رسیدیم جلو در..مریم کلیدوتو در چرخوند ..درو که باز کرد اول راهرو بعدش هال بود مبلا کرم زرشکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود..با بقیه وسیله های تو پذیرای و آشپز خونه ست شده بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۵تاپله از بغل میخورد و اون بالا ۲تا اتاق بود درا تاق و باز کردم اتاق بزرگی بود و دکور اتاق صورتی کثیف و ذغالی بود..اتاق بعدی مشکی..سورمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای..ترجیح دادیم تو اتاق اولی باشیم سه تامون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_خونه شیکیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_شیک کمه واسش...عالیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_خب بسه دیگه پیتزا می خورین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباسر تایید کردن ..زنگ زدم ۳تاپیتزا با مخلفات سفارش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...رفتم اتاق و لباسامو باشلوار گشاد بابا پیرهن دخترونه خودم عوض کردم..از اتاق اومدم بیرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_مهتا اخه این چه کاریه..چرا مثل آدم لباس نمیپوشی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_فضول و بردن اردبیل...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم چشاشو تنگ کرد و گفت:خُب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشمو باز کردم و ادامه دادم :تو باسنش کردن دسته بیل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتاشون اومدن بزنن زنگ خونه به صدا دراومد ...اوه پیتزا رو اوردن..حساب کردم و با بچه ها نشستیم تو هال و خوردیم بعدشم همونجا خوابم برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت18
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_مهتا..پاشو دیگه ساعت۴..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_تو برو منم میام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_نه بلند شو خیالم راحت شه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی از سر بی حوصلگی کشیدم و بلند شدم و به سمت دشوری رفتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز اینکه صورتمو شستم اومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحرو مریم لباس پوشیده بودن و منو نگاه میکردن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_هااا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_درد هان...لباس بپوش بریم وسیله بگیریم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه ای گفتم و به سمت اتاق رفتم و سریع یه مانتوی قهوه ای با شلوار و شال مشکی کشیدم بیرون و پوشیدم...بابچه ها سواار ماشین شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و یکم اونور تر از فروشگاه پارک کردم و با بچه ها رفتیم تو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز نیم ساعت تقریبا تموم موادخوراکی رو گرفتیم حساب کردیم و اومدیم بیرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_بچه ها ما که تا اینجا اومدیم بیاید واسه فردا که قرار بریم دانشگاه لباس بخریم...هوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_اگه توعمرت یه بار درست حرف زده باشی همین الان بوده و بس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه جرو بحث اون دوتا خندیدم و نفری یه دونه پس گردی زدم بهشون وبه سمت پاساژ رفتیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت19
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز خرید لباسا...که شامل مانتووشلوار و چن تا مقنعه بود..به سمت خونه حرکت کردیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسه شام یه بسته فلافل خریده بودیم همونو باز کردم و نفری سه تاگذاشتم سرخ بشه..درسته خونه مجانی گیرمون اومد ولی تاشیش ماه اینجوریه...بچه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهارو صدا زدم بیان شام تا بیان ترشی و سس و نوشابه هارو گذاشتم رو میز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_به به ...!مهتا خانوم چه کرده همه رو دیونه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ای کردیم و نشستیم دورهمو شام و خوردیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسه خسته بودیم ساعت۱۱بود ذوق داشتم واسه دانشگاه زود خوابیدم تا خواب نمونیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای میثاق راد که داشت خودشو میترکوند از خواب بیدارشدم...واسه اینکه زود بیدارشم این اهنگو گذاشتم ساعت و نگاه کردم ۵ونیم بود...یکم زود ولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرمِ دیگه... به سمت سحرومریم رفتم که مثل جنازع خوابیده بودن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو شروع کردم به جیغ زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_خااک عالم...دیرمون شد اولین روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیر برسیم وااای خدا مرگتون بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحرو مریم بیچاره ترسیدن و بدون اینکه چیزی بگن سمت کمد رفتن و مریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتویشمی پوشیدو با شلوارو مقنعه مشکی..سحرم مانتو بادمجونی و مقنعه و شلوار مشکی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_بدو بریم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش به من افتاد ...چن ثانیه زل زده بود بهم...یهو منفجر شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت20
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_مارو ایسگاه گرفتی؟؟ترشیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_ببین عمتو ببرم ماه عسل...این چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاری بووود لنتی!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_خب حالا...حیف بود من بیدار باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما بخوابین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع از اتاق اومدم بیرون و به سمت آشپزخونه رفتم..کره و پنیرو رومیز گزاشتم و شروع کردم به لقمه گرفتن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_بیاین اینو بخورین تا دیرمون نشد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهم خودمم خوردم و مانتو و مقنعه سورمه ای با شلوار و کفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکی...کیفمم رو دوشم انداختم و سویچ و از رو میز برداشتم و سوار ماشین شدیم... بعداز۴۰مین رسیدیم ...دانشگاه خوبی بود..بایدم باشه..رتبه سه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرقمی نیوردیم جای بد بریم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_بیا مهتا خانوم...ساعت۷ کی اومد ما اومدیم مثل اسکلا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_والا عین بچه مدرسه ای ها ساعت ۷اومدیم که چی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_کم زر بزنید پاشید بریم بگردیم..شاید وسط راه به کسی خوردیم.. ترم اول مزدوج شدیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحرو مریم بعداز تموم شدن حرفم شروع کردن به خندیدن ...ترشیده های شوهر ندیده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت21
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بچه ها داشتیم حیاطو آنالیز می کردیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت درخت رد می شدیم...تا بریم دسشوی و ببینیم و اطلاعت کسب کنیم..صدای دختری که داشت حرف میزد مجبورم کرد وایسم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اون دوتام اشاره کردم که هیس شن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_ کی میای منو بگیری؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره_میدونی چیه...الان که فکر می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیبینم دختری که می خوام نیسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_یعنی چی؟؟؟توبه من قول دادی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنذار ابروتو ببرم..عین بچه آدم میای منو میگیری...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره باتندی جواب داد:برو به همه بگو..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونی که آبروش میره تویی نه من ...فهمیدی یانه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره با گریه:احمد خواهش میکنم...چرا پَسم میزنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره:بهت گفتم چرا...دیگه دوروبرم نبینمت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز این حرفش دیگه صدای نیومد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط صدای بالا کشیدن دماغ دختره سکوت و می شکست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم ببینم اون دو درچه حالن..با دیدن قیافه اون دوتا نزدیک بود بیفتم زمین و از اون خنده های دلبرانم برم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم شوکه شده بود روبه سحر کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ازاین بلاها سرمون نیاد صلوات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_درسته رفیق...باهیچ احدی دوست نمی شین...فهمیدین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین بار من و مریم عین بز سرمونو تکون دادیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت22
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت نزدیک8بود...با بچه هاوارد سالن شدیم و به سمت بُرد رفتیم..خب کلاسمون با آقای شمس آبادی بود...طبقه دوم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بچه ها وارد کلاس شدیم...۵،۶نفر بیشتر نبودن تو کلاس...صندلی های عقب نشستیم...بعد از 10 مین کلاس تقریبا پُرشده بود...ولی هنوزم چندتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلی خالی بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_بچه ها چرا اینجا توتو(خوشگل:/)نداره..:(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_شانس عن ماس دیگه...بچه ها حرف توحیاط منو جدی نگیرین..هرکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد بچسبونین...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرهر خندیدیم و استاد وارد کلاس شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir45می خورد بهش...شروع کرد به معرفی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد_ من جمال شمس آبادی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد درس سیر اندیشه های معماری شما...تک تک خودتون و معرفی کنید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمون و معرفی کردیم...بعداز تموم شدن معرفی..زرتی از جاش بلندشدو شروع کرد به قدم زدن و همینطورکه داشت راه میرفت درسم توضیح می داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه مخم کشش نمیداد...سرم درد میکرد...به مریم نگاه کردم سرشو رو دسته صندلی گذاشته بود و خسبیده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خسته نباشید استاد...بچه ها از کلاس بیرون رفتن و من و سحر ،مریم و بیدار کردیم و به سمت بوفه رفتیم...بعدازخوردن چایی..رفتیم سر کلاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدی..10مین نشستیم دیدیم استاد نیومد...یهو یه نفر عین گاو درو باز کرد اومد تو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاوه_استاد نیووومده کنسل شد هم این کلاس هم کلاس بعدی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال از جامون بلندشدیم و به سمت خونه رفتیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت23
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدیم خونه ساعت ۱۲ بود...رفتم اتاق و لباسامو با یه تاپ شلوارک مشکی عوض کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای گوشیم دراومد برداشم و بدون اینکه به شماره نگاهی بندازم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_ بله بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مهتا خودتی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_عه سلام داداش خوبی..حواسم نبود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهبد_ بااحوال پرسیای شما خوبم هستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_ بخدا سرم شلوغ بود...دنبال خونه بودیم...شرمنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهبد_دشمنت...چخبر کم و کسری نداری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_نه داداش شکر خدا همه چی جوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند دقیقه دیگم باهاش حرف زدموگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیو بده مامان بابا که گفت رفتن بیرون و نیستن... گوشیو قطع کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_مریم و سحر هوووی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب ندادن مجبورشدم برم بیرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبَه اینارو باش...نشسته بودن پای TVتخمه می شکستن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه من باشما نیستم؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_خب حالا چیزی نشده که چی میخوای؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خواستم بگم ناهار باشما...من میرم حموم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه منتظر جواب باشم پریدم تواتاق و رفتم حموم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت24
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ۱ساعت از حموم اومدم بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو تنم کردم و از اتاق اومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدا میومد از پایین رفتم توهال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...اِوا این زنیکه کیه اومده... سحرم نشسته بودو باهاش حرف میزد... سلام کردم تا متوجه منم بشن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنیکه_سلام عزیزم ...من ناهیدم..همسایه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقه پایینی شما...داشتم خدمت دوستتون عرض میکردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواستون به خودتون باشه..تواین طبقه به جز شما چن تا پسروبا یه زن و شوهرن هستن که هیچوقتم نیستن ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_بله ناهید خانوم شما درست میگید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببخشید پسراش چطورین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید_پسرای خوبین...ولی خب شمام دخترای خوبی هستین...خلاصه که حواستون باشه منم مثل مادرتون بدونید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم از آشپزخونه اومد ناهید ازجاش بلندشد و گفت باید بره کار داره ولی سر میزنه بهمون ...روبه اون دوتا کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_خب غذارو بیارید که گشنمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_نوکر بابات سیاه بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_منم واسه همین گفتم بیارید چون شبیه شما بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_تو همیشه باید جواب بدی نه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب ندی بچه نداشتت سقط میشه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_زر نزنین من غذا میخوام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_نداریم زنگ بزن سفارش بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ زدم و سبزی پلو سفارش دادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذا رو اوردن و مریم پولو حساب کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوردیم و من به سمت اتاق رفتم و خسته بودم سرم به بالشت نرسید خوابیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت25
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخ آی کمرم نابود شدم ...یکی نیست بگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترخوب توکه نمیتونی مثل آدم بخوابی چرا رو تخت میخوابی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه توروخدا نگاه کن...خواب از سرم پرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازاتاق اومدم بیرون یاخدا...من هنوز خوابم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ محضه بخدا...سحرو مریم داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه رو تمیز می کردن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_به به خرسمونم اومد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_آره دیگه اومد تورو از تنهایی نجات بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش منو مریم زدیم زیر خنده..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_حال کردم باهات دمت داداشم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_خُبه...بیا جمع و جور کن اینجارو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_به چه مناسبت؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_واسه دل خودمون مشنگ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_مشنگ خودتی...لباس بپوشین بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیرون بچریم یکم هوم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابمو ندادن و رفتن اتاق...خب اول ازلباس شروع می کنم... یه مانتو چارخونه خاکستری مشکی باشلوارو شال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکی کفش طوسی ...یه رژ قرمزو ریمل..مریمم مانتو شیری باشلوار و شال مشکی...سحر مانتو مشکی شلوار لی وشال مشکی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_بچه ها بریم کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_شهربازی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_بریم ولی من ترن نمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_به کبدم نیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و روشن کردم و بعد از ۱ساعت رسیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#پارت26
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر شلوغ اینجا...روبه مریم و سحر کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتا_چیزی می خورید بخرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر_نیکی و پرسش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمریم_هوس ذرت کردم بریم بخریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبال این بودیم که کجا می فروشه بریم بخریم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره پیدا کردم...یه پسرحدودا۲۴ساله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونجا بود حدس زدم باید فروشنده باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مریم و سحر اشاره کردم که بریم اونجا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irAtous
00من خیلی نخوندم،نظر شخصی منه من قصد جسارت یا توهین نداشتم و ندارم اما خب از طرز تایپشون خوشم نیومد
۵ ماه پیش○●
20خوب بود ولی آخرش خلاصه شده بود
۶ ماه پیشیلدا
۲۰ ساله 00خیلی خوبه
۶ ماه پیشاتریسا
۱۶ ساله 10بد نبود😉😉😉
۷ ماه پیشریحانه
00عاااااالیییی بوددددد😃
۸ ماه پیشمژگان
00حیف وقت!!!
۹ ماه پیشنرگس
00خوب بود اما کاش ادامه داشت بنظرم چرت تموم شد
۱ سال پیشملیکا
۱۵ ساله 20خیلی خوب و قشنگ بود فقط انتظار داشتم مبهد و کیانا ازدواج کنم🙃🌹
۱ سال پیشZahra
03خوب بود در کل ولی بعضی قسمتهاش خیلی چرت بود ولی در کل خوب بود
۱ سال پیشندا
30باحالی بود ولی می تونست باحال تر باشه و واقعا که تا این حدخلاصه!؟ بیرون میرفتن هیچی نمی دونستیم حتی از عروسیشم چیزی نفهمیدم از خانواده هم نگفت تبریک اینا حداقل و انتظار داشتم کیانا و مهبد ازدواج کنن
۱ سال پیشالهه
۱۴ ساله 31جذاب بود و من لذت بردم
۲ سال پیشزهرا
80واییی این چرا ابنقد خوب بود من فقط میخوندم و میخندیدم جوری ک مامان بابام میگفتن دیوونه شدم😂
۲ سال پیشM
10مرسی خیلی خوب بود فق اینکه بعضی از قسمتاش واقعا منطقی نبود (مث همین که نباید شک کنن که چرا حاج رضا بهشون خونه رو بدون هیچ مدرکی اجاره داده)اگ بخوایم اینارو فاکتور بگیریم اوکی بود❤️
۲ سال پیشآتنا
20خوب بود ولی خیلی خلاصه داشت یعنی مثلا بیرون که میرفتن خلاصه میکرد و یهو برمیگشتن خونه و اینکه اصلا اتفاق خاص و جالبی نیوفتاد باید یکم هیجانیش میکردی ولی بازم عالی بود ممنون از نویسنده خوب این رمان
۲ سال پیش
جای پیشرفت داره
20همه داستانا میرن دانشگاه اونجا شوهر پیدا میکنن یکم تغییر بدین حداقل خیلیم خلاصه بود ولی در کل میتونی پیشرفت کنی با تشکر