رزسیاه قسمتی از داستان پردرد دختری از جنس مهر را به قلم می‌کشد. تا ثابت کند قلب‌های مهربان نیز می‌توانند از درد سیاه و پر از نفرت شوند. رز دختری از خانواده مشهور که با گره خوردن به گذشته شوم پدر و مادرش اتفاقات تازه‌ای را تجربه می‌کند.

ژانر : پلیسی، معمایی، جنایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۰ ساعت و ۳۳ دقیقه

مطالعه آنلاین رز سیاه
نویسنده : پردیس نیک کام

ژانر : #جنایی #معمایی #پلیسی

خلاصه :

رزسیاه قسمتی از داستان پردرد دختری از جنس مهر را به قلم می‌کشد.

تا ثابت کند قلب‌های مهربان نیز می‌توانند از درد سیاه و پر از نفرت شوند.

رز دختری از خانواده مشهور که با گره خوردن به گذشته شوم پدر و مادرش اتفاقات تازه‌ای را تجربه می‌کند.

#پارت1

دستی به موهام کشیدم و دوباره خودمو توی آیینه نگاه کردم.

همه چی مرتب بود دستی به دامنم کشیدم و از آیینه دل کندم. از اتاق خارج شدم دیرم شده بود. پا تند کردم و از پله ها پایین رفتم و وارد سالن غذا خوری شدم نگاهی به ساعتم انداختم و بلند سلام کردم. 8:10

مامان- سلام به روی ماهت دخترم بیا بشین صبحانتو بخور که دیرت نشه

به روی مامان لبخند زدم و پشت میز نشستم و درجوابش گفتم:

-راستشو بخوایین دیرم شده

بابا با لحن ارومی گفت:

-عجله نکن دخترم صبحانتو کامل بخور

-چشم

سرمو که بلند کردم با نهال چشم تو چشم شدم

چشمکی از روی شیطنت زد و. با لبخند جوابش رو دادم .

مامان-رکسانا بیدار نشده?

کمی از آب پرتقالم رو خوردم و شانه ایی بالا انداختم.

دانیال- صبحانتو بخور مامان جان. رکسانا همیشه بی نظمه!

با چشمای ریز شده دانیال رو نگاه کردم و لیوانم رو روی میز گذاشتم. باز هم بحث همیشگی نمیدونم کی میخواستن به این کدورت پایان بدن.

رکسانا سلام ارومی داد و پشت مید نشست

مثله همیشه شیک عطر خوشبوش مشامم رو پر کرد اسمش رو زیر لب زمزمه کردم ویکتوریا

رکسانا همیشه از این عطر استفاده میکرد بوی خوبی داشت.

اروم از جام بلند شدم و به سمت بابا رفتم گونشو بوسیدم و این کارو برای مامان هم انجام دادم و با خداحافظی بلندی از سالن خراج شدم اما با صدای رکسانا متوقف شدم.

- صبر کن میرسونمت

من میتونستم با راننده برم اما خیلی زود علت اسرار رکسانا رو فهمیدم اون میخواست از نگاه های سرزنش بار دانیال فرار کنه پس سکوت کردم و با لبخند دنبالش رفتم.

پالتومو پوشیدم و دوشادوش رمسانا از خرنه خارج شدم قدش از من بلند تر بود و اینم به لطف کفش های پاشنه بلندش بود. توی اون کتو شلوار بادمجونی واقعا زیبا شده بود.

نگاهی به خودم انداختم جوارب های بلند تا زیر زانو به همراه بلوز ساده سغید رنگ و دامن چهارخونه کرم و سرمه ایی لباس فرم مدرسه من بود. چقدر از این لباس ها بدم می اومد! چه میشه کرد باید ساخت.

درب جلو در باز کردم و نشستم. رکسانا اروم. پخش رو روشن کرد و راه افتاد موسیقی ارومی بود. ازش خوشم می اومد . سکوت تنها چیزی بود که من نمیتونستم تحملش کنم.

-رکسانا

نگاهی از گوشه چشم بهم انداخت

-بله

-نمیخواید تمومش کنید

نفس عمیقی کشبد و گفت

-چیرو?

میدونستم متوجه منظورم شده و خودش رو به اون راه میزنه.

- این دعوا ها و کنایه های مسخره رو

دنده رو عوض کرد و گفت

-من مشکلی با کسی ندارم

معترض اسمشو صدا زدم

-چیه انتظار داری به پاش بیوفتم من اشتباه کردم اما دانیال. مامان و حتی بابا بجای اینکه کمکم کنن پشتمو خالی کردن من اون موقعه فقط20سالم بود خام شدم چ اون اشتباهو کردم

5ساله دارم چووبشو میخورم. بس نیست?

-میدونم عزیزم همه ما توی این موضوع مقصریم.

اون داشت به سختی عصبانیتشو کنترل میکرد

نفس عمیق کشید .

- اما آدم بده این وسط من شدم.

سکوت کردم جوابی نداشتم که بهش بدم حق با اون بود .

بقیه راه توی سکوت طی شد....

پیاده شدم. خداحافظی زیر لبی کردم که بی جواب موند.

نفسم رو باصدا خارج کردم وارد مدرسه شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمای زمستون تنم و لرزوند. نگاهی به اطرافم انداختم به دختر ها و پسر هایی که شبیه خودم لباس پوشیده بودن البته با کمی تفاوت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز هیچی از درس نفهمیدم تمام ذهنم درگیر رکسانا بود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید. اگر مامان و بابا پافشاری بیشتری میکردن و اون رو از حیله هارون باخبر میکردن رکسانا توی اون باطلاق نمی افتاد. اون کم سن بود و بیتجربه دانیال باید بجای سرزنش و دعوا به وقتش بهش کمک میکرد روحیه رکسانا الان بهتر میشد . اتقدر درگیر بودم تا کلاس تموم شد کوله ام رو روی دوشم انداختم و از کلاس خارج شدم. دلم تنهایی میخواست. ارامش چیزی که الان برای خالی کردن فکرم بهش احتیاج داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم هوای ازاد میخواست پس. پیاده راه ساحلو پیش گرفتم. وزش باد نظم موهامو بهم ریخته بود اما انقدر غرق افکارم بودم که برام مهم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمای زمستون. برام مهم نبود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من رز حاتمی کیا دختر محمد حاتمی کیا ومهسا آریا کوچکترین عضو خانواده حاتمی کیا من خوشبخت بودم این رو با تمام سلول های تنم حس میکردم . من عاشق خواهرم بودم رکسانا رو بیشتر از دانیال و نهال دوست دارم. این ربطی به شباهت چهره هامون نداره این فقط یه علاقه عمیقه کع من رو به فکر کردن وادار میکنه اتفاق شوم 5سال پیش همبستگی خواهروبرادری رو بین دانیال رو رکسانا از بین برد. دانیال هم رکسانا رو خیلی دوست داشت این علاقه زیاد علتش خونگرمی و مهربونی بی اندازه رکسانا بود.که با حضور هارون از بین رفت لعنت به تو هارون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی نیمکت هالی نشستم و به دریا نگاه کردم. طبق معمول. هرروز این ساعت ساحل خلوت بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۱]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت2

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی نزدیک ترین نیمکت نشستم طبق معمول هرروز این ساعت ساحل مثله همیشه خلوت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به موهای کوتاهم کشیدم پالتوی مشکی رنگمو به دستام به خودم نزدیک تر کردم و نفس عمیق کشیدم. با صدای کسی دل از تماشای دریا کندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش کردم مثله همیشه خوشتیپ بود لبخند زدم مثله همیشه به موقعه سراغم اومده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام نو اینجا چیکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میخوای برم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه نه فقط شکه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گرفته ایی چته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند مصنوعی زدمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اع نشد که هیچی که نشد حرف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بحث همیشگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی زود متوجه منظورم شد تکیه داد و به روبروش نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نطن رخش نگاه کردم استخون فکش بیشتر از هر جیزی جلب توجه میکرد بینی متناسبی داشت چشم ابرو مشکی و درکل یه مرد کاملا شرقی اما جذاب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دعوا بین اوناس تو چرا خودتو درگیر میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلخور نگاش کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اونطوری بهم نگاه نکن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ایگیت اونا خواهر و برادرای منن نمیخوام از هم دور باشن من هردوشونو دوست دارم تمام این ۵سال باهم بحث کردن چی عوض شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچی! پس باید تمومش کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو پشت سرم گذاشت کاملا به سمتم چرخید نفس عمیق کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رز عزیز دلم خودتم میدونی تلاشت بی فایدس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب کمکم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمیتونم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا اخه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اونا باید خودشون بخوان از دست منوتو کاری بر نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق با اون بود اما من نمیخواستم که قبولش کنم اب دهنمو همراه با بغضم قورت دادم و اینبار من به روبروم خیره شدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاش میتونستم این اشفتگی رو از بین ببرم کاش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هوا داره تاریک میشه نمیخوای برگردی خونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حرف از جام بلند شدم و بیتوجه به ایگیت که اسممو صدا میزد به راهم ادامه دادم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خسته تر از اونی بودم که بخوام باهاش بحث کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولین بار کنار همین ساحل باهاش اشنا شدم تابستون بود و برای پیاده روی اومده بودم لب ساحل بهم اب تعارف کرد روی نیمکت کنار هم نشستیم و بعد از مدت کوتاهی دوست شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایگیت مرد بالغ و عاقلیه اون ۲۵سالشه و من به اندازه دانیال دوسش دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم صحبت میکنیم درد دل میکنیم و سلک میشیم من تقریبا همه چیز رو درباره اون میدونم همینطور اون راجب من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار تاکسی شدم و ادرس خونه رو دادم سرمو به شیشه تکیه دادم ک چشمامو بستم سرم درد میکرد و تنم کرخک شده بود دلم میخواست برسم خونه و خودمو پرت کنم روی تخت گرم و نرمم و بخوابم اما میدونستم با تاخیر زیادی که بعد از مدرسه برای خونه رفتن داشتم باید منتظر یه بحث اساسی باشم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بستم و سعی کردم ارامش بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت3

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلید رو توی قفل در چرخوندم همه چی اروم بود گرمای خونه لذت بخس بود و سرمای بیرون رو از تنم خارج کرد لبخند زدم خبری از خدمتکارا نبود پا تند کردم و از پله ها بالا رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو روی دستگیره گذاشتم اما صدای دانیتل متوقفم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس حبس شدمو ازاد کردم و نگاهش کردم اخم عمیقی بین ابروهاش بود تای ابرومو بالا دادم و حق به جانب گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمش عمیق تر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ میدونم بیرون بودی ولی بیرون دقیقا کجا بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ رفتم لب ساحل میخواستم تنها باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نباید خبر میدادی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دانیال الان وقتش نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس کی وقتشه؟ساعت ۸ شبه تو ساعت ۱۲ مدرست تعطیل شده تا این ساعت کجا بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم اون حق نداشت سر من داد بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سر من داد نزن من رکسانا نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمش از بین رفت با تعحب نگام کرد از فرصت استفاده کردم و وارد اتاق شدم بلافاصله درو قفل کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاپشنم رو با حرث انداختم روی تخت موهامو چنگ زدم چرا تمومش نمیکردن من گریه های رکسانا رو میشنیدم عذابشو میدیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نباید اینطور میشد نباید رکسانا بیگناه بود بیگناه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس هامو با ست ورزشی طوسی رنگ عوض کردم و خودمو روی تخت پرت کردم. چشمامو روی هم فشار داد و طولی نکشید که خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای ضربه روی در از خواب بیدار شدم چند بار پلک زدم تا هوشیار شدم غلط زدم نگاهم به ساعت افتاد 8:30 بود همش نیم ساعت خوابیده بودم اما خب یکم از کسالتم کم شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم پدرتون گفتن برای شام صداتون کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای حواخانوم بود خدمتکار بود لبخند محوی روی لبام ظاهر شد زن مهربونی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه بگو میام الان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تخت پایین اومدم و به سمت سرویس بهاداشتی رفتم اب سرد رو باز کردم بعد از پاشیدن اب توی صورتم سرحال تر شدم. به چهرام نگاه کردم اب از صورتم میچکید مشتمو پر از اب کردم و روی ایینه پاشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم رو خشک کردم و از اتاق خارج شدم به انتهای راه رو رفتم روبروی اتاق رکسانا ایستادم در زدم اما جوابی نشنیدم بازم در زدم اما جوابی نشنیدم اروم در رو باز کردم و رفتم تو اتاق غرق تاریکی بود تخت نرتب و خالی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رکسانا رکسانا ابجی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دور تا دور اتاق رو نگاه کردم نبود پشت در سرویس اتاقش ایستادم در زدم جوابی نشنیدم اروم در رو باز کردم و وارد شدم از چیزی که روبروم دیدم قلبم از حرکت ایستاد.. رکسانا غرق خون بود رگش رو زده بود و بیحال کف حمام افتاده بود و ازش خون میرفت چند بار لب زدم اما صدام بالا نمی اومد اروم زمزمه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رک رکسانا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو رفتم موهاش رو از روی صورتش کنار زدم رنگ به صورت نداشت جیغ زدم با تمام وجودم جیغ زدم اونقدر بلند که حس کردم گلوم پاره شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت4

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال_ صدای رز بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا_اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان_یا حسین دانیال برو مادر ببین چیشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی درگاه حمام خشکم زد رکسانا غرق خون توی بغل رز بود و دانیال داشت تلاش میکرد که از اغوشش درش بیاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولش کن رز ولش کن لعنتی داره میمیره تنش یخ کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به نهال خشک شده انداخت و فریاد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برای چی وایسادی منو نگاه میکنی زنگ بزن امبولانس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دادی که دانیال سرم کشید به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت از اتاق خارج شدم و موقعه خروج به مامانم خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیشده نهال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان رو تار میدیدم اشک از گونه هام جاری شد و به سرعت از کنارش رد شدم به اتاق خودم رفتم و سریع با بیمارستان تماس گرفتم و تا لحظه ایی که صدای امبولانس رو نشنیدم از اتاق بیرون نرفتم رکسانای بیچاره رکسانا خواهر عزیز من خوب میدونستم که با دعوای عصرش با دانیال صبرش تموم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پشت دست اشکامو پاک کردم و از اتاق خارج شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو نفر که روپوش سفیدی تنشون بود رکسانا رو روی برانکارد گزاشتن و با خودشون بردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدمتکارا با تعجب نگاه میکردن و پچ پج میکردن عصبی بودم حالم دست خودم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به چی نگاه میکنید برید سرکارتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سرعت همشون رفتن توی اشپزخانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای مامان متوقفم کرد نگاهش کردم تکیه به بابا زده بود و از پله ها پایین می اومد چشماش سرخ سرخ بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا میری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دارم میرم بیمارستان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ صبر کن منم میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا_ متوجه حالت نیستی تو بمون و نرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمیتونم محمد نمیتوم خواهش میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه صبر کن باهم میریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم به رز افتاد که کتشو رو تنش کرد و با عجله از بالای پله ها داد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نهال صبر کن منم میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقابلم ایستاد چشمام قرمز بود و پلکاس متورم شده بود دستامو قاب صورتش کردم و گونشو بوسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه بدو تا ماشینو روشن میکنم بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بینی شو بالا کشید و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من امادم بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظی بلندی کردم و از خونه خارج شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استارت زدم و حرکت کردم مثل همیشه شلوغ بود استانبول همیشه شلوغ بود پشت چراغ قرمز متوقف شدم و نفسم رو با صدا بیرون دادم. صدای پر بغض رز متعجبم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا این کارو کرد منکه نبودم باز اتفاقی افتاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبیعی ترین حالت ممکنو به خودم گرفتمو گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره چطور مگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دروغ میگی یه اتفاقی افتاده چه دلیلی داره بیخودی رکسانا رگشو بزنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اجزای صورتشو تک به تک نگاه کردم عصبی بود ناراحت بود حق داشت بع روبروم نگاه کردمو گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بادانیال بحثش شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحن اروم تری ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سرچی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سر تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اره دانیال گفت که دیر خونه اومدن و سرخود شدن رو از اون یاد گرفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای خدایا اخه چه ربطی داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمیدونم رز عصابم داغونه تمرکز ندارم لطفا ساکت باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت5

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام راه با سکوت طی شد نگفتم چون نخواستم کدورت بین رکسانا و دانیال به رز هم بکشه اون رکسانا رو خیلی دوست داشت و دونیتن حقیقت باعث میشد که از دانیال متنفر شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببخشید خانوم بیمار ما رو اینجا اوردن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اسمشون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رکسانا حاتمی کیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز به چهره زن دقیق شد موهای کوتاه خرمایی و صورتی ساده و بی ارایش بلوز استین کوتاه و شلوار ست ابی روشن به تن داشت که بی شک اونیفرم پرسنل بیمارستان بود زن دستان ظریفش را روی کیبورد کامپیوتر کشید و با لحن ترکی بسیار زیبایی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله اینجا منتقل شدن چه نسبتی باهاشون دارید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال نگاهی به رز انداخت و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خواهراشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بسیار خب بفرمایید اتاق ۱۴ انتهای همین سالن میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیلی ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استین رز را گرفت و همراه خود کشید رز گیج بود هنوز هم خودکشی خواهر جوانش را باور نمیکرد نگاهش به روی دستان نهال افتاد که اورا بدنبال خود میکشید نگاهش را بالا کشید نهال خواهر بزرگتر او بود موهای بلند مشکی رنگ تا شانه هایش داشت چهره ای مهتابی ابروانی ظریف و کشیده لب و بینی متناسب همه و همه او را به پدرشان محمد حاتمی کیا شبیه میساخت. چشمان خواهر جوانش خیس بود رز علتش را میدانست رکسانا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال در اتاق را باز کرد و وارد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز نگاهش با نگاه دانیال قفل شد دنیال سرش را لبه تخت رکسانا گذاشته بود با صدای در تکانی خورد و نگاهش به دوخواهر جوانش در درگاه افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز دلخورانه نگاه از او گرفت و دستش را از حصار دست نهال خارج کرد جلو رفت نگاهش میخ رکسانا بود صورت مهتاب اش رنگ پریده به نظر میرسید موهای صلایی رنگش با ان حلقه های درشت او را زیبا تر میکرد مژه های بلند او روی صورتش سایه انداخته بود لبهایی نازک و بینی متواضع خواهرش را هم جون یک فرشته زیبا کرده بود رکسانا مانند ایینه بود که خود را در ان میدید او و رکسانا بی نهایت شبیه به هم بودند درستش این بود که این دوخواهر شبیه مادرشان بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش به مچ های باند پیچی شده خواهرش افتاد بغض به گلویش فشار اورد اما ان را کنترل کرد خم شد و بویه ایی عمیق بر گونه خواهرش زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت6

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازتخت فاصله گرفت به دانیال نگاه کرد ناخود اگاه اخم میان ابروانش امد او مقصر حال خواهرش بود . در اتاق باز شد نگاه از دانیال گرفت و به درگاه انداخت مادرش بودلبخند به روی لبهایش امد او نیز مانند رز جلو رفت و گونه دخترش را بوسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرش هم کمی بعد وارد اتاق شد گویی دانیال را میدید یا شاید دانیال جوانی های پدرش بود این درست تر بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال ساکت و حزون گوشه ایی از اتاق ایستاده بود و به زنین چشم دوخته بود رز با خود صفات او را مرور کرد نهال همیشه اینگونه بود ارام و نفوذ ناپذیر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال در دل خود را لعنت میکرد و با حرث لب هایش را میجوید روسانا را به اندازه جانش دوست داشت اما او با سادگی بسیارش دم به تله انسانی شیاد داده بود و خسارت جبران ناپذیری به تمام اعضای خانواده زده بود بارها و بارها دعوا کرده بودند اما این بار متفاوت بود دانیال این بار زیاده روی کرده بود شاید اگر پدر بر سرش فریاد نمیکشید باز هم رکسانا را خورد میکرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دختر بیگناه بود او خود میدانست اما برای چه شکنجه اش میکرد خود هم نمیدانست!۰

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کار ها سریع تر از انچه که فکرش را میکردند انجام شد و صبح روز بعد رکسانا بعد از سنیدن توصیه های دکترش به خانه بازگشته بود و محکوم به استراحت مطلق شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم همه چیز روال عادی خود را در پیش گرفت اما رز هرگز نفهمید که رکسانا چه چیزی باعث شده بود که صبرش را به اتمام برساند و باعث شود که به زندگی اش پایان دهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال از مادرش خواهش کرد که کنجکاوی رز را سرکوب کند و مادرش هم در این مسئله موفق شد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال رفتارش با رکسانا عوض شد انقدر که همه را متعجب کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکسانا افسرده تر از قبل شده بود و حتی تعغیر رفتار دانیال هم حالش را خوب نمیکرد بعد از دوهفته از رخت خواب بیرون امد و باز هم خودش را با کارش مشغول کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت7

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روال عادی و ارامش به این خانواده باز هم برگشته بود همه دور هم برای شام جمع میشدند میخندیدند شاد بودند غافل از طوفان بزرگی که در راه بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تابستان هم از راه رسید و رز فارق التحصیل شد خوش حال بود شاد بود و در پوست خود نمیگنجید با عجله به خانه رفت و خوشحالی اش را با خانوهده اش جشن گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده هایشان تمام خانه را پر کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال_بدش به من بابا این کارا مردونس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال با چشمان ریز شده دانیال را نگاه کرد و شیشه شامپایین را به خود نزدیک تر کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز صدای خنده همه بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا قیافه نهال با ان زبان بیرون امده اش برای باز کردن در شامپاین خنده دار بود در اخر تسلیم شد و بطری را به دانیال داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای خدمتکار خنده هایشان قطع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان_ چیزی شده حوا خانونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله یه نفر این دسته گلو واسه دخترتون فرستاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_واسه کدوم دخترم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به رز اساره کرد و به سویش رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده از لب ها رفته بود مهسا با ترس به دسته گل که حامل ۶ شاخه رز سیاه بود را نگاه میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و اخم عمیقی میان ابروان محمد جای گرفته بود دختر ها با تعحب به عکس العمل پدر و مادرشان نگاه میکردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز نامه روی گل هارا باز کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درون ان نوشته شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام بر دخار کوچک خانواده حاتمی کیا بالاخره روز موعود فرا رسید و من تورو انتخاب کردم منتظرم باش خیلی زود میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارادت مند امیر علی پارسا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا ارام نامه را از دست دخترش بیرون کشید رز گیج به مادرش نگاه کرد امیر علی پارسا دگر که بود اورا نمیشناخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با از حال رفتن مادرش و جیغ خفیف رکسانا به خود امد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت8

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی بعد همه دراتاق مشترک پدر و مادرشان جمع شدند باید راز این نامه مرموز را میفهمیدند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال ارام کمی اب به صورت مادرش پاشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا کم کم هوشیار شد پلک زد تمام فرزندانش را اطرافش دید لبخند زد اما همین که نگاهش به شوهرش افتاد لبخند از لبانش مخو شد در چشمانش اشک جمع شد او میدانست درد دلش را تنها محمد میدانست و بس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد برای ارامش خاطر همسرش لبخند زد اما خود هم در دل چندان به خوش یومنی این نامه مطمئن نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز_مامان خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دختر کوچکش نگاه کرد لبخند دلگرم کننده ایی زد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال معترض گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جریان این نامه چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکسانا_بابا امیر علی پارسا کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک از چشم های مهسا ریخت باز هم گزشته برایش زنده شده بود به دانیال نگاه کرد اشک هایش شدت گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال_مامان عزیزم حالت خوبه گریه نکن قربونت برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا دستان پسرش را در دست گرفت ان روز ها چقدر زود گذشتند گویی همین دیروز بود که او را دراغوش گرفته بود اما اکنون دانیال مردی ۳۰ ساله بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به فرزندانش نگاه کرد همه بزرگ شده بودند دیگر وقتش بود باید میدانستند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگر وقتش بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت9

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیق کشید اشک هایش را کنار زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۱۸ سالم بود و سال اخر دبیرستان بودم دختر حاج احمد آریا که تو بازار فرش فروشا اسم و رسمی داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر شغل بابام خواستگار زیاد داشتم ۵ تا داداش داشتم و ۲ تا خواهر اما بابام منو بیشتر از همه دوست داشت چون شبیه مادرم بودم. هر بار به دلیلی خواستگارا رو رد میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چند روزی بود که توی زاه مدرسه متوجه شدم که یک نفر تعغیبم میکنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محمد نگاه کرد و لبخند زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز تکانی خورد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب خب بقیش داستان داره جالب میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال خبیثانه افزود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهتره بگیم داستات داره عاشقانه میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۲]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت10

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده بلندشان در اتاق پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم ترسیده بودم بالاخره دختر بودم و اگه اقا جونم میفهمید بد میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روز بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی راهمو گرفت و و ازم خواستگاری کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز _ خب خب شما چیکار کردین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرار کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با صدای بلند گفتند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرار کردی؟؟؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرشان انها رابه سکوت دعوت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیش اروم چه خبرتونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال _وای چه باحال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکسانا_بعدش چیشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم خواستگاریش اونقدر رفتم تا بالا خره گرفتمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما با دردسر یه خواستگار سمج به اسم امیر علی پارسا جلوی راهمون سبز شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یکم تعغیب و گریز متومجه شدم که زن و بچه داره اما اونقدر پست و حریث بود که بخاطر کار و ثروت میخواست با مادرتون ازدواج کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال_خب شما با مامان ازدواج کردید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۳]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت11

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره با مادرتون ازدواج کردم یکم طول کشید اما دستش رو رو کردم و با مادرتون از دواج کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خونه نقلی و ارامش برامون کافی بود ۶ ماه بعد مادرتون بار دار شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خوش حال بودیم قافل ازاینکه خوشحالی مون دوامی نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه روز که از سر کار برگشتم هرچقدر مادرتون رو صدا زدم جوابی نشنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی اشپزخونه پیداش کردم خونریزی داشت رسوندمش بیمارستان اما دیر شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه سقط شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناباورانه به یکدیگر نگاه کردند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکای ظهر بود که در زدن یه مرد جوان ۳ تا شاخه رز سیاه بهم داد و رفت نامه کنارش رو باز کردم از طرف امیر علی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تهدیدم کرده بود که نمیزاره خوشبختی رو حس کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنم به لرزه افتاد شکه شدم بعد از یکسال دوباره پیداش شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرگیجه داشتم نفهمیدم چی شد و از حال رفتم به خودم اومدم تو بیمارستان بودم و مادرم روی سرم گریه میکرد وقتی فهمیدم بچمو از دست دام دیونه شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوران بدی بود با یه نفر شراکت رو شروع کردم مادرتون حالش خوب نبود افسرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به استانبول مهاجرت کردیم و زدگیمون رو از نوع شروع کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سال بعد دوباره مادرتون دوبار دار شد و دانیال بدنیا اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا به پیرش نگاه کرد لبخند زد خوشحال بود که اورا داشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خوش حال بودم بااومدن تو سرگرم شدم گذشته رو فراموش کردم تو ۳ سالت بود که رکسانا رو باردار شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه روز دوباره ۴ شاخه رز سیاه برام اوردن باز حالم بد شد ۷ ماهم بود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب که برگشتم خونه خدمتکارا با ترس جلو اومدن و گفتن که مادرتون خودش و دانیالو توی اتاق زندونی کرده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرقدر در زدم جوابمو نداد اخر سر مجبور شدم درو بشکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۳]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت12

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال رو تو بغلش گرفته بود و کنج دیوار اشک میریخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو رفتم کنارش زانو زدم همه چیرو برام تعریف کرد اما باز حالش بد شد و همون شب رکسانا متولد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دختر جوانش نگاه کرد لبخند زد او هدیه خدا بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اومدن تو باز خوشبختی بهمون رو کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندین سال گزشته باز برای تولد نهال فرستاد اما توجه نکردیم اما عجیب تر اون بود که برای متولد شدن رز نفرستاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسیده بودیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای خونه نگهبان بیشتری گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدن هارون به زندگیمون و شرکت دوباره دردسرو به خونمون اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسر مشکوک بود حس خوبی نیبت بهش نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علاقه رکسانا هم همه چیز رو بدتر کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکسانا با خجالت سرش را پایین انداخت همه با سکوت به یکدیگر نگاه کردند دانیال دستانش را بدور شانه های رکسانا حلقه کرد و گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گذشته ها گذشته مگه نه بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد با لبخند ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درسته اون ضربه روحی بزرگی به رکسانا زد و بیشتر از همه این آزارم میداد اون از طرف امیر علی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من متوجه شدم اما دیر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم توی اتفاقی که برای دخترم اقتاد مقصر بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکسانا_ این حرفو نزنید باباجون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا_ اون بخاطر شباهت تو به من بهت ضربه زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکسانا با ناباوری به مادرش نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درسته و حالا هم شباهت رز این رو تشدید میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال_ باید مراقب باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد_ درسته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۳]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت13

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز اضطراب و نگرانی در دل هایشان جا باز کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از گذشته دوهفته روز موعود فرا رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح روز جمعه تمام اعضای خانواده در حال خوردن صبحانه بودند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما با صدای در ورودی همه در جای خود متوقف شدند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مردی بلند قد چهارشانه با چهره ایی جا افتاده و شرقی پا به سالن گزاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا ناباورانه زمزمه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_امیر امیر علی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد لبخند عمیقی زد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبه که هنوز منو یادته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد محکم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی میخوای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جونتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از خونه من برو بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه نرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ رکسانا با پلیس تماس بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قدم اول را برداشت اما سوزش درون قفسه سینه اش فریاد مادرش و شلیک گلوله در سرش پیچید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال با قدم های بلند به سوی خواهرش رفت و اورا در اغوش کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا_چیکار کردی عوضی کشتیش دخترمو کشتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد با خشم قدمی به سویش برداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما شلیک ۳ گلوله در جای جای تنش نیمه راه از پا افتاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نهال قدم جلو گزاشت اما بلافاصله جان خود را از دست داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا جیغ میکشید انقدر بلند که صدایش حتی به اسمان هم میرسید جلوی امیر علی ایستاد دستانش را روی اصلحه گزاشت فریاد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منو بکش فوضی بهت میگم منو بکش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر علی تلاش میکرد که اسلحه را از دستان مهسا خارج کند اما با شلیک گلوله از حرکت ایستاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز ناباورانه به جسم هرق در خون مادرش خیره شد شکه بود باور نمیکرد این یک خواب بود نه امکان نداشت که حقیقت داشته باشد دلش میخواست از این خواب وحشت ناک بیدار شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیال_ میکشمت عوضی آشغال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خفه شو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم ان صدا مانند ناقوص مرگ در سرش پیچید گیج بود باور نمیکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتوانست فریاد بکشد نمیتوانست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام توانش از تنش خارج شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در لحضه اخر صدای آژیر پلیس را شنید و دنیا به چشمانش تار شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۳]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت13

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محض باز شدن چشمانش درد عمیقی در سرش احساس کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم هوشیار شد نگاهش به قطرات کند سرم افتاد. لبانش گلویش خشک بود و میسوخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احتیاج به فکر کردن نبود او در بیمارستان بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پلک زد یادش امد شلیک گلوله در سرش پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمزمه کرد مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستار وارد اتاق شد با لبخند به سویش رفت رز بیحوصله رویش را از او گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستار سرمش راتعویض کرد و بی حرف از اتاق خارج شد صدای باز و بسته شدن اتاق رز را کلافه تر کرد او احتیاج به تنهایی داشت باید به خودش می امد باید درک میکرد اما نمیتوانست سخت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای نا آشنایی اخم هایش در هم رفت. او که بود که اورا به اسم کوچک صدا میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رز عزیزم حالت خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارچه سفید را محکم کنار زد اما با دیدن او اخم هایش از هم باز شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۴۳]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

[فوروارد از کانال صلیب عشق]

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت14

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکانی خورد اما درد مچ دستش مانع حرکت او شد. صورتش از درد جمع شد صدای گیرایی مرد در گوشش پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مراقب باش دایی بهت سرم وصله اروم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رز به چهره مرد نگاه کرد او برادر مادرش بود چن سال بود که اورا ندیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی به افکار پوچ خود زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولین بار بود که اورا از نزدیک میدید او را از روی عکس هایی که مادرش به او نشان داده بود میشناخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرش.... با یاد اوری ان روز اشک در چشمانش حلقه زد .با صدای بلند بغض خود را شکست و خود را در اغوش ان مرد رها کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیشش اروم اروم عزیز دل دایی گریه نکن مرگ حقه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر اشک ریخت تا ارام شد نمیدانست چقدر گذشته اما چشمانش درد میکرد پرستار وارد اتاق شد و مسکنی به او تزریق کرد طولی نکشید که باز هم به عالم بی خبری رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانش را که باز کرد خود را باز هم در ان اتاق دید اما این بار تاریک بود اتاق غرق تاریکی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش را تکان داد باز هم ان مرد زیر لب اسمش را زمزمه کرد دایی محسن برادر مادرش مهسا دستانش را روی تخت گزاشت و پاهایش را اویزان کرد باید میرفت او باید به خانه میرفت اصلا اینجا چه میکرد حتما مادرش نگرانش بود مثله همیشه اما با یاد اوری اتفاقات خشکش زد شلیک گلوله در سرش پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنش لرزید گوش هایش سوت میکشید یادش امد باز هم صدای شلیک گلوله چرا تمام نمیشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش را روی گوش هایش گزاشت فشار داد خیسی را در ناحیه مچ دستش حس کرد اما مهم نبود او تنها میخواست ان صدا ها قطع شود. اما نمیشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زد با تمام وجودش نام تک تک اعضای خانواده اش را فریاد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محسن با صدای فریاد رز از خواب پرید سریع به سمتش رفت و او را در اغوش گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    00

    واقعا عالی عالی بود مرسی از نویسنده

    ۴ هفته پیش
  • ملک محبت

    00

    عالی عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • هلن

    00

    به نظر من خیلی قشنگ بود من دوسش داشتم .نویسنده اش مغز متفکری داشته

    ۲ ماه پیش
  • لیلا

    ۴۷ ساله 00

    خیلی جاها برام سوال بود.غلط املایی بسیار. و حتی مثلا اگر یه جا میرفت به ۳۰ سال قبل ولی تیکه و حرفهای امروزی زده میشد.اینکه فقط بدونی نازگل و نوشین دروغ گفتن و بعد ببینی نازگل پشتته و خفش کنی ؟

    ۲ ماه پیش
  • دختری از دیار آسمان

    10

    خیلی قشنک بود قلمش عالی بود داستان حرف نداشت در کل خیلی خوشم اومد

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    ۳۰ ساله 02

    بچگانه بود

    ۵ ماه پیش
  • هانیه

    ۱۵ ساله 10

    خیلی خوب چقد من با این رمان گریه کردم نشون داد ادم هر چقدر سختی که ببینه باید قوی باشع و با مشکلاتش بجنگع

    ۶ ماه پیش
  • سامی

    02

    کل رمان به جز اولش از روی فیلم خارجی اسکی شده بود در یک صورت این حجم چرت بودن قابل هضمه اونم درصورتی که نویسنده ۱۰ ساله باشه چون واقعا چرت بود داستان اسکی بودغلط املایی زیادداشت دوپارت خوندم چرت واقعی

    ۶ ماه پیش
  • الی

    10

    رمانش ارزش خوندن داره درسته غمگینه اما از صد تا رمان عاشقانه که بهم میرسن و تکراریه خیلی بهتره من که خوشم اومد ممنونم از نویسنده عزیز

    ۸ ماه پیش
  • ani

    ۱۹ ساله 20

    خیلیاتلاش میکنن رمانی باهمچین موضوعی بنویسن ونتیجه کارمیشه یه رمان بشدت بی معنیوچرت پرت ولی این رمان فرق داشت قلمواتفاقات داستان درحدی قوی بود که پوشش گذاشتروی موضوه تکراریو رمانو بدشت جذاب کرد:)

    ۱۱ ماه پیش
  • خیلی عالی بود

    ۱۴ ساله 00

    لطفا جلد دوم رو هم بزارید ادم از خوندنش سیر نمیشه

    ۱۱ ماه پیش
  • رز

    ۲۰ ساله 00

    وای پس تارا جیشددد

    ۱ سال پیش
  • فریماه

    ۱۸ ساله 20

    من فصل دومشو خوندم اسم رمانش تاراست خلاصه بهتون بگم که تارا بالاخره به رز میرسه اما اتفاقای خیلییی زیادی واسش میوفته و اینکه یه پایان بد واسه ی رز داشت من اونجا خیلی حالم بد شد ولی درکل خیلی اوکی بود

    ۱۲ ماه پیش
  • آرتمیس

    ۲۳ ساله 31

    سلام و درود و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز من خیلی از قلم تون خوشم آمد و امیدوارم جلد دومی هم در کار باشه موفق و سربلند باشید

    ۱۲ ماه پیش
  • MOONCHILD

    40

    به نظر من قلم فوق العاده زیبایی بود واقعا. من خیلی این رمانو دوسش داشتم. با این که غمگین بود، اما ارزش خوندن داشت. ممنون از نویسنده عزیز 😚❤️

    ۱ سال پیش
  • کیژی کورد

    00

    به نظرم هر رمانی اشکالاتی داره،اما رمان جالبی بود نویسنده جان دستت درد نکنه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.