رمان رویای دوباره داشتنت به قلم ماهابانو
سها و همسرش زندگی عاشقانه ای رو با هم شروع میکنن؛ اما زمانی که سها می خواد خبر بارداریش رو به همسرش بده، شوهرش رو با صمیمی ترین دوستش در حال رابطه میبینه. بعد از این اتفاق همسرش و دوست سها با هم ازدواج میکنن و بچه دار میشن و سها رو مجبور میکنن که بچه شون رو بزرگ کنه؛ ولی بعد از چهار سال ورق بر می گرده و... در حالی که یکی پشیمون و در صدد جبران و یکی پر از نفرت و در صدد انتقام. پایانخوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #خیانتی
خلاصه:
سها و همسرش زندگی عاشقانه ای رو با هم شروع میکنن؛ اما زمانی که سها می خواد خبر بارداریش رو به همسرش بده، شوهرش رو با صمیمی ترین دوستش در حال رابطه میبینه. بعد از این اتفاق همسرش و دوست سها با هم ازدواج میکنن و بچه دار میشن و سها رو مجبور میکنن که بچه شون رو بزرگ کنه؛ ولی بعد از چهار سال ورق بر می گرده و...
در حالی که یکی پشیمون و در صدد جبران و یکی پر از نفرت و در صدد انتقام.
پایانخوش
تو این دنیای بی خبری تو رفتم
و خودم رو درگیر نبودت کردم.
کاش زمان به عقب بر می گشت
تا تو را بیشتر و عاشقانه تر در آغوش می گرفتم.
صدای جیغ و داد از بیرون از دادگاه هم قابل شنیدن بود. باز هم مثل هر دفعه تنها بودم، بدون هیچ پشت و پناهی. با دست و پای لرزون وارد دادگاه شدم و یک گوشه وایسادم.
باز هم منتظر کسی بودم که یه روز تمام دنیای من بود.
کسی که یه روز به خاطرش جلوی یک دنیا وایسادم. جلوی پدرم و مادرم، خانوادهام.
مثل هر دفعه با فکر کردن به سرنوشتم، بیشتر به حماقتم پی میبردم. عاشق چه کسی شدم؟ چرا عاشق شدم؟
با صدای مجد به خودم اومدم.
مجد گفت:
_ خوبین خانم ملکی؟
_ ممنون خوبم. آقای مجد امکان داره امروز حضانت بچم رو بهم بدن؟
_ باید واقع بین باشیم خانم ملکی. امکان هر چیزی امروز هست. شاید امروز برد با ما نباشه.
برای چند لحظه دنیا جلوی چشمم تیره و تار شد. اگه دستم رو به دیوار نگرفته بودم حتماً میفتادم.
مجد یه لیوان آب جلوم گرفت و گفت:
_ بخورین خانم ملکی، الان نوبت دادگاه ما هستش.
مجد دوباره گفت:
_ امکان داره که حضانت به شما واگذار نشه. هم این که ممکنه همسر شما سابقه افسردگی شما رو به عنوان مدرک به دادگاه نشون بدن.
با نگرانی گفتم:
_ آخه سوابق پزشکی من به چه درد دادگاه می خوره؟
مجد گفت:
_ درسته که شما فکر می کنید به درد بخور نیست؛ ولی در هر صورت یک مدرک هست که رای دادگاه رو میتونه عوض کنه.
بعد از ده دقیقه امیرعلی، وکیلش و اون زن مکارش وارد سالن دادگاه شدن و کنار ما ایستادن.
داستان زندگی من چه قدر نامهربانانه نوشته شده بود. واقعاً راست میگن که بین عشق ونفرت فقط یک قدم فاصلهاس.
کسی که یک روز بعد از خدا همه کسم بود و حسم بهش چیزی فراتر از عشق بود؛ اما الان فقط ازش متنفر بودم.
با همه ی بدی هایی که در حقم کرد باز عاشقانه هام رو تقدیم وجودش میکردم.
موندم، ساختم و آخرش رسیدیم به این مرحله از زندگی. باخت یا برد؟!
شاید اگه ضعیف نبودم الان میجنگیدم؛ ولی مادر بودنم بهم انگیزه داد تا عاشقانه بمونم پای وجودم، دخترم.
شاید از خونم نبود؛ ولی مادر کسی شدم که جزئی از وجودم شد. دلنازم .. ناز من، دختر من.
(چند لحظه ی بعد)
نوبت ما بود. حس بدی داشتم.
ساکت و مغموم روی صندلی ننشستم و امیر علی هم با چند صندلی فاصله سمت راست نشست.
قاضی بسم الله الرحمن الرحیم زیر لب زمزمه کرد و گفت:
_ دادگاه بعد از بررسی مدارک و دادخواست طرفین، حضانت دلناز احمدی به پدر ومادر واقعی او تعلق میگیرد.
برای چند لحظه احساس کردم روح از بدنم خارج شد و مردم.
جوونیم رو پای امیرعلی و دخترش گذاشتم؛ ولی آخر باز هم من موندم و تنهایی هام.
گذاشت وابسته بشم. عادت کنم، بشه جزئی از قلبم. بعد ازم گرفتش.
مجد با عصبانیت، بلند و با صدای رسا گفت:
_ آقای قاضی این عادلانه نیست. خانوم سوگل ناصری، حدود ۴ سال قبل دخترشون رو پشت در خونه ی آقای احمدی گذاشتن.
تمام این مدت خانم ملکی با جون ودل این دختر رو بزرگ کردن. درخواست تجدید نظر دارم.
کم کم صداهای اطرافم برام کم و کمتر شد. آخرین چیزی که دیدم. چشم های نگران مجد بود و بعد تاریکی مطلق.
(فلش بک)
وقتی بیدار شدم، حسابی دیرم شده بود. سریع از روی تخت بلند شدم و لباس فرم مدرسهام رو پوشیدم .
با عجله کیفم رو برداشتم و به سمت در حیاط دوییدم. وسط حیاط پام پیچ خورد و خوردم زمین.
درد عجیبی تو پام پیچید، اصلاً نمی تونستم خودم رو تکون بدم. با هر تکون جون از بدنم در مییومد. با درد بلند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابایی بیا، آخ پام. بابایی جونم بیا که مردم از درد. دختر نازت مرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل رو دیدم که با عجله به سمتم مییومد. خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای دست و پا چوبی، خوردی زمین باز؟ یک بار شد تو درست راه بری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی که شلوارم رو بالا زد، پام حسابی ورم کرده بود. دستش که به پام خورد، جیغم در اومد. خیلی درد میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا درد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سهیل فکر کنم شکسته. آخه خیلی درد میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره بابا رو صدا زدم. با کمک بابا و سهیل تونستم بلند بشم تا بریم بیمارستان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مسیر طولانی بالاخره رسیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی های آبی بیمارستان منتظر نشسته بودم و از درد گریه میکردم. درد پام بی اندازه بود و آروم و قرار رو ازم گرفته بود. کاش یه مسکن میشد که بخورم . بابا اومد کنارم نشست و دستی به سرم کشید، با همون مهربونی ذاتیش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دختر گل من، خوبی بابایی؟ چرا گریه میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا پام خیلی درد میکنه. اصلاً نمیتونم تحمل کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صبر کن بابا. تا چند دقیقه دیگه نوبتمون میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ده دقیقه ی طاقت فرسا بالاخره پرستار با هزار فیس و افاده صدامون زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت میز یه دکتر جوون نشسته بود که با ورود ما بلند شد، با احترام باپدرم دست داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چه کمکی از دست من بر مییاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ امروز صبح خورد زمین و پاش ورم کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر یک نگاه بهم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میشه شلوارش رو تا بزنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه هر کسی جای من بود اون روز از درد بی هوش میشد قطعاً. بعد از یک مکث کوتاه دکتر گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باید عکس بگیریم؛ ولی به احتمال زیاد مو برداشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه بابا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ لطفاً برین بخش رادیولوژی تا عکس از پاش بگیرین. بعدش عکس رو برام بیارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ممنون آقای دکتر، حتماً.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمک بابا لنگیده لنگیده بیرون اومدم. سهیل پشت در اتاق منتظر نشسته بود. با خروج ما از اتاق اومد، زیر بغلم رو گرفت. کمکم کرد تا روی ویلچر بشینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه درد داشته باشی اون وقته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه به کندی لحظه ها پی میبری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از سه ربع ساعت، پرستار اسمم رو صدا زد برای عکس برداری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانم سها ملکی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل ویلچر رو به سمت اتاق برد؛ ولی پرستار نذاشت داخل اتاق بیاد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانم ملکی، همراه خانم ندارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل گقت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه. ممکنه من بیام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خیر، فقط برای کمک پرسیدم. اشعه برای سلامتی همراه ضرر داره. لطفاً بیرون بمونین. یه چشمک به سهیل زد، من رو برد داخل اتاق و کمک کرد روی تخت بخوابم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درد کشیدن خسته شدم. کم کم حس میکردم که حس جونم داره در مییاد . پرستار اومد و عکس رو دست بابا داد. سهیل هم ویلچر رو به حرکت درد آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر بعد از دیدن عکس گفت که نشکسته؛ ولی مو برداشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا دوباره من رو برد توی اتاقی که قرار بود پام رو گچ بگیرن، از استرس میلرزیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی استرس داشتم. آخه قبلاً هم درد جا انداختن رو چشیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت منتظر دکتر بودم. سهیل کنارم بود و بابا هم رفته بود. چون باید حجره میبود، یک قرار کاری داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر با یک میز چرخ دار که وسایل رو توش چیده بود اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب خانم کوچولو، در چه حالی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فکر نکنم با ۱۷.۵ سال سن بچه باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تخسی خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله بله، درست می فرمائید. خانم الان خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا درد سر تکون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دوباره دستش پام رو لمس کرد، دوباره جریان گرم زیر پوستم به حرکت اومد. اول کمی پام چرخوند که از درد آخی گفتم. برای لحظهای سهیل من رو محکم بغل کرد. تا به خودم اومدم و خواستم بپرسم چرا، دردی شدید توی پام حس کردم و جونم از تنم بیرون رفت. بی حال تو بغل سهیل ولو شدم. حتی انرژی نداشتم حرف بزنم، کم کم چشمهام گرم شد و از شدت درد بی هوش شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی که چشمهام رو باز کردم، نمیدونستم کجام. خواستم تکون بخورم؛ ولی پام تکون نخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب به پام نگاه کردم که دیدم پام تا زانو توی گچ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه داشت یادم مییومد چی شده. صبح، زمین خوردن، بیمارستان، گچ و دکتر. همه و همه... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم چرخوندم اتاق رو نگاه کنم که در باز شد و دکتر وارد شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم برای لحظه ای توی سینهام سنگینی کرد و یه دفعه گر گرفتم. تپش قلبم برای چند لحظه به قدری بود که خودمم تعجب کردم. داشتم از خجالت میمردم. اگه صداش رو دکتر میشنید چی میشد؟ ابروم قطعاً میرفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب خانم غشی، در چه حالی؟ احساس ضعف یا سر گیجه نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب مثل این که خوبی، پس میتونی مرخص بشی. تا یک هفته، تاکید میکنم یک هفته نباید راه بری و بعد اونم تا سه هفته باید از عصا استفاده کنی. خداروشکر نشکسته پات فقط ترک برداشته، اگه فشار نیاری یا حرکت نکنی زودتر خوب میشی، ماه بعد باید بیای برای باز کردن گچ پات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون حرف میزدو من محو اون چشمهایی بودم که از همون لحظه دین و ایمونم رو به باد داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهایی به سیاهی آسمون خدا و مژه هایی بلند مشکی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک ماه زودتر از اون چیزی که فکر میکردم تموم شد و من به شوق دیدن دوبارهاش راهی بیمارستان شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شوق دیدنش تو پوست خودم نمیگنجیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید عشق باشه حس من... یک ماه بود که هر شب چشمهاش هر لحظه رو به روم بود. انگاری جدی جدی خل شدم و خبر ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه من نه اون رو میشناسم، نه میدونم کی هست. زن داره؟ نداره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه زن داشته باشه من میمیرم. من عاشقشم، خدا نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمک سهیل رفتم داخل، روی صندلی نشستیم و منتظر اومدن دکتر شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ربعی بود که منتظر بودم. چشم انتظار اومدنش بودم؛ ولی نیومد و یک دکتر دیگه به جاش اومد. به هر طریقی بود جلوی ریزش اشکهام رو گرفتم و رفتیم داخل اتاق.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب، چه کمکی از دست من بر مییاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گچ پاش باید باز بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگاری من نه میشنیدم، نه می دیدم. من فقط میخواستم اون دکتر مهربون با اون دستهای گرم و جادوییش باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزهای معمولی پشت سر هم مییومدن و میرفتن. حسابی مشغول درس و مدرسه بودم، وقت واسه سر خاروندن نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر کلاس طراحی معلم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هر کسی بتونه یه نمونه بکشه که خوب باشه و اول بشه، آخر ترم نمره کامل رو میگیره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل اگه من اول بشم؟ نمره کامل رو میگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آخه تو با اون طراحی های داغونی که میکنی، اول میشی؟ بچه ی دو ساله از تو بهتر میکشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه من خوب کشیدم چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اگه من نمره کامل روگرفتم، مییام خونتون ناهار. اگه تو نمره کامل رو گرفتی، هر چی که خواستی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیشنهادش خوب بود. گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پری اگه من نمره رو گرفتم، مییام خونتون هر چی که من دوست داشتم برام درست میکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باشه؛ ولی اگه آخرش باز بیمارستان رفتی من مقصر نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسم بیمارستان که اومد، یاد اون دکتر جوون افتادم، نمیدونم چه دردی بود که توی جونم افتاده بود؟ هر لحظه چهرش جلوی چشمهام بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه با یک دیدار کوتاه چه طور میشد که مهرش به دلم بیفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی میخوایی بکشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فعلاً نمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمداد b6 سیاه قلم رو دستم گرفتم و بدون اینکه بخوام، دوتا چشم سیاه با مژه و ابروهایی کمون کشیدم. سعی کردم به هر نحوی شده شکل چشمهای اصلی صاحبش بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هر حرکت مداد، دل منم زیر رو رو میشد. دلم میخواست فقط یک دفعه دیگه ببینمش. برگشتم سمت سوگل تا ببینم چی کشیده. فقط دوتا خط کشیده بود. بدون اینکه بخواد تکون بخوره تو فکر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل چرا تو فکری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من اگه تو رو نشناسم به درد نمیخورم. چرا ناراحتی دوستم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ماجرای من و امیر رو که میدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره، خودت گفتی. اتفاقی افتاده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ با چشمهایی پر از اشک گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فکر کنم این رابطمون آخرشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هی چرا؟ چه طور این قدر مطمئنی؟ شما که خیلی هم دیگه رو دوست داشتین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای دبیر حرفهامون نصفه موند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانمها چه خبره؟ اون عقب یک ساعته پچ پچمیکنین، انگاری اصلاً متوجه نیستید که سر کلاس درسین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دل نگرانی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببخشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیواش توی گوش سوگل گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ امروز بیا خونمون حرف بزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ۲۰دقیقه طاقت فرسا، بالاخره زنگ آخر هم خورد و تعطیل شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحین جمع کردن وسایلم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میگم سوگل، امیر چه جور پسریه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چه طور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خوب من دوستتم، نباید بدونم عشق دوست عزیزم چه شکلیه؟ چه جوریهاس؟ بابا یک کم بگو درباره اش، حسابی کنجکاو شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وای سها، من عاشقشم. خیلی پسر ماهیه. خوب، مهربون و دست و دل باز؛ ولی فکر کنم اون درباره من این طوری فکر نمیکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض کرد و چشم هاش پر از اشک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی این جوری بغض میکرد، دلم خون میشد. جای خواهر نداشتم بود، طاقت ناراحتیش رو نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بالاخره عاشقته، هم دیگه رو دوست دارین. سوگل خانوادهات خبر دارن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه بیشتر سرش دو تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه. بفهمن که الان این جا زنده نبودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل مگه فراموش کردی پدر و مادرت چه قدر روی این مسائل حساسن؟ اگه حرف به گوش پدرت برسه میکشتت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خیلی بدبختم، هیچ کس به فکر من نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چرا بدبخت باشی؟ باید از دید مثبت نگاه کنی، شاید اونها خیر و صلاحت رو میخوان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لجبازی سری تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سها من خودم بهتر میفهمم. زندگی بدون عشقم رو نمیخوام. هر جور بشه به دستش مییارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل کله شق تر این حرفها بود که بخواد به حرف ها و نصیحت های خانوادهاش گوش بده یک دنده و خود رای بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مییای بریم پارک؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه، آخه به مامانم خبر ندادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ جون هر کسی دوست داری این قدر بچه ننه نباش. استقلال داشته باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل جون، لطفاً منم درک کن. درسته بابام تو رفت و آمد من سخت گیر نیس؛ ولی دوست هم نداره بدون اجازه ی اون جایی برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل با بدعنقی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب، پس بریم همون خونه ی شما. توی راه رفت به خونه، سوگل حسابی تو فکر بود. دلم براش می سوخت، عاشق کسی شده بود و نمی تونست کنارش باشه. برام جای سوال بود که چرا اگه هم رو دوست دارن، علنی نمیکنن موضوع رو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل شما که این همه هم رو دوست دارین، چرا علنی نمیکنین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آخه هنوز کارِ درست و حسابی که میخواد رو نداره. خیلی استرس دارم. امیر با همه اخلاق های خوبش، چندتا عادت بد داره که ته دلم رو خالی میکنه. این قدر فکر کردم دیگه نمیکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یعنی چه عادت هایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دمدمی مزاجه، هر چیزی دلش رو زود میزنه. به یه چیز قانع نیس، خیلی هم عجوله. بعضی وقتها هم از من انتظارهای بی جایی داره. فعلاً هم میگه باید مستقل بشم. فکر میکنم اینم از بدبختیمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیزم کی گفته بدبختی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اگه نبودم که اوضاعم این نبود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ از کجا این قدر مطمئنی؟ شاید فعلاً خدا صلاح نمی بینه که گره کارت رو باز کنه، کمی صبر داشته باش. بهش گیر نده. خیلی پیگیرش نباش. گاهی فاصله رابطه ها رو محکم تر میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باور کن همه ی این هایی که تو گفتی رو منم میخوام انجام بدم؛ ولی نمیتونم. هر روز هم میره خونه مجردی دوستش، اون دوستش هم از اون هفت خط های روزگاره. یک مارمولکیه که لنگه نداره. میترسم رفیق بد از راه به درش کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای وای. نیست سوگل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کلید هام نیست، باز فراموش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا، خوب زنگ در رو بزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون این که به من مهلت بده زنگ در رو زد، خدا رو شکر عزیز جون خونه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیز جون منم سوگل، در رو باز کنین. مردیم از خستگی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیز جون خندید و در رو باز کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل که حسابی خسته بود، خودش رو روی اولین صندلی انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیز جون گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام دخترها، ظهر بخیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل با خودشیرینی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام مادربزرگ جون. خوبی عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای خداروشکر، خوبم اگه این درد پام بذاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام عزیز جون جونم، خوبین شما؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فدای تو دختر نازم بشم. خوبم مادر، مدرسه خوب بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خداروشکر بد نبود، خوب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دخترها، سریع دستهاتون رو بشورین ناهار بخوریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیز جون منتظر بقیه نمی مونیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه دخترم. مادرت که مدرسهاس، پدرت هم که حجرشه و سهیل هم دانشگاه داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ امروز حسابی به زحمت افتادین، حالا چی داریم ناهار ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کته با کباب دیگی عزیزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جوری که میرفتم طرف اتاقم پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با کره فراوون دیگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره مادر، با کره فراوون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع لباس عوض کردم و رفتم توی آشپزخونه کمک عزیز جون. آخه از اون سوگل تنبل بخاری بلند نمی شد. سریع یه سالاد درست کردم و میز رو چیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل خود به خود پیداش شد. گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ واقعا خیلی تنبلی سوگل، بدبخت شوهرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مگه من نوکرشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نوکر نه؛ ولی همسرش چرا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیخیال عزیزم، غذات رو بخور. تا اون موقع یه فکری به حال تنبلی منم میکنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیز جون گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وای دخترها چه قدر پچپچ میکنین. زمان ما اگه دخترها پچ پچ میکردن... جوونی رو هم شما ها دارین، قدر این بهار رو بدونین. جووون که باشی امید داری، درد نداری؛ اما پیر که بشین... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن عاشق کته های عزیز جون بودم این قدر دوست داشتم که آب از لب و لوچم راه افتاده بود. بدتر از من سوگل بود. انگاری از قحطی اومده بود، دو لپی میخورد. میدونستم تو خونه اونها از این غذاها خبری نیست. محبت رو پدر و مادر سوگل توی یاد دادن بیش از حد مسائل دینی، رفتن به مسجد، سفره های مذهبی و تکرار هر روزه اینها به بچشون بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دستت طلا مادربزرگ، خیلی خوشمزه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نوش جونت مادر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب سوگل جون از اون جایی که ناهار خوردی و چتر شدی، ظرف های کثیف دست خودت رو می بو*سه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت سر سوگل عزیز جون یک سره برام خط و نشون میکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم با بی خیال گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حرص نخور عزیز جون، شیرت خشک میشه. سوگل که غریبه نیست، بذار اندازه ای که خورده بشوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دفعه واقعاً عزیز حسابی جوش آورد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ زشته دخترم، سوگل مهمون ماست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نیست عزیزم. خودش خودش رو مهمون کرد، بذار بشوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل که دید عزیز ناراحت شده از حرفهام گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا مادربزرگ، اشکال نداره خودم میشورم ظرف ها رو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بی خیال از آشپزخونه اومدم بیرون. میخواستم تلویزیون رو روشن کنم که گوشم کشیده شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خجالت نکشیدی اون حرف ها رو به اون طفل معصوم گفتی؟ زشته مهمون ماست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که حسابی از کلمه ی طفل معصوم خندهام گرفته بود، جلوی خودم رو گرفته بودم تا نخندم که عزیز جون گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ زشته دخترم، پاشو برو کمکش کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اجبار عزیز مجبور شدم که برم کمک سوگل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره ی تنبل اصلاً عرضه ی هیچ کاری رو نداره. با غرغر و صدای بلند جوری که سوگل بشنوه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خدا لعنتت کنه سوگل، مجبورم امروز هم ظرف بشورم، خوشحال بودم که یک روز لازم نیست ظرف بشورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا دوست عزیزم، ظرف ها رو بشور. حسابی خستهام، میخوام بخوابم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ راست میگی منم خستهام، دلم میخواد حسابی بخوابم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرم رفت سمت سوگل و نامزد خیالیش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل جونم اگه یه سوال بپرسم ناراحت نمی شی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه بپرس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ با نامزدت چه جوری آشنا شدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای چند لحظه ساکت شد و بعد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دوست داری بدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هیجان دستهام رو به هم زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ واقعاً میگی به من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره. چون میدونم تو به کسی نمیگی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس زود باش بگو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مادربزرگت اذیت میشه اگه سر و صدا کنیم. بذار ظرف ها تموم بشه بریم توی اتاقت برات تعریف میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل توی دلم نبود بفهمم که چی میخواد تعریف کنه. آخرین بشقاب رو هم شستم و شیر آب رو بستم. رو سوگل گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگولی بریم؟ حین این که دستهاش رو خشک میکرد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اگه هله هوله داری بردار بریم حرف بزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به مامانت گفتی این جایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ول کن بابا. مگه همه چی رو باید بهش بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ معلومه دیوونه مادرته. بهش بگو که نگران نشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب شب میرم میبینه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خیلی کله شقی دختر. بهش بگو، نگران میشه. دلش هزار راه میره. تنها دخترشی، همه ی امید زندگیشی. کمی اونم درک کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ درک، من درک کنم. اونه که من رو درک نمیکنه. همش جلسه ی قرآن، سفره، صلوات این جا، اون جا. کی وقتی من مادر میخواستم پیشم بود؟ منم مادر نیاز داشتم، اون موقع کجا بود و با گریه به سمت اتاق من رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم براش سوخت، ناخواسته دست گذاشتم روی نقطه ضعفش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ده دقیقه منم رفتم دنبالش، گذاشتم اول کمی سبک بشه بعد برم پیشش. دم در اتاق ایستادم و صداش کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل بیام داخل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای ضعیفی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت نشسته بود و هنوز گریه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگلی تو هنوز گریه میکنی؟ بابا جمع کن خودت رو. اگه تو گریه کنی، بازم هیچ فرقی به حال تو نداره. حالا تو از امیر بگو، قرار بود از اون برام بگی. میون گریه شروع به خندیدن کرد و با ذوق گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وای سها، عاشقشم. ماه، تکه. خیلی دوستش دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب کامل از اول تعریف کن، این رو میدونم دوستش داری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من و امیر خیلی اتفاقی ۶ ماه پیش هم رو دیدیم. رفته بودم بیرون که یه از خدا بی خبر کیفم رو از شونم کشید. منم کیفم رو محکمگرفته بودم، اون هم من رو کشید روی زمین. وقتی افتادم، صورتم روی زمین کشیده شد و سرم به سنگ گوشه ی کوچه خورد. بعدش دیگه یادم نیس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی چشمهام رو باز کردم، نمیدونستم کجام. تو یه اتاق غیر از اتاق خودم بودم. سرم خیلی درد میکرد. روی تخت نشستم و کمی به دور و بر نگاه کردم؛ ولی عحیب نا آشنا بود برام. یه ترس عجیب افتاد توی دلم. سریع به بدنم نگاه کردم، خداروشکر لباسهام هنوز تنم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خودم می گفتم، خدایا من کجام؟ کمی جرات به خرج دادم و از روی تخت بلند شدم؛ ولی سرم گیج رفت و مجبور شدم دوباره روی تخت بشینم. دلهره داشت نبودم میکرد. مثل تموم وقتهایی که استرس دارم، پام رو تند تند تکون میدادم. ب یاد کیف عزیزم که دزد برده بودش افتادم، نهادم بلند شد. من کیفم رو خیلی دوست داشتم. وای موبایلم خدا جون، لطفاً موبایلم توی جیب شلوارم باشه. سریع دستم رو سمت جیب شلوارم بردم و لمسش کردم. با تعجب دوباره لمس کردم، موبایلم بود. از خوشحالی میخواستم جیغ بکشم؛ ولی مراعات این رو کردم که خونه خودمون نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم به مامان زنگ بزنم که در باز شد و یک پسر جوون توی چهارچوب وایساد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیدار شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا استرس جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چه عجب! بعد از یک روز بیدار شدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل فنر از جا پریدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی؟! یک روز! وای خدا بابام من رو میکشه. چرا من رو آوردی خونهات؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عوض این که با عصبانیت حرف بزنی و طلب کار باشی، باید ممنون باشی که جونت رو نجات دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مرسی که جونم رو نجات دادی؛ ولی چه فایده که وقتی بابام ببینه من رو میکشه و با دوتا دستهام محکم کوبیدم به سرم و رو روی تخت نشستم. کسی بهم زنگ نزد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گوشیم نگاه کردم، دیدم خاموشه. مثل فنر از جام بلند شدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من باید برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کجا؟ آخه هنوز حالت خوب نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه بهش شالی که روی تخت بود و برداشتم. با استرس به طرف در خروجی رفتم و از خونه زدم بیرون. دستم رو برای اولین تاکسی تکون دادم و آدرس خونه رو دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام راه به این فکر کردم که چه جوابی باید بدم؟ بگم کجا بودم؟ درسته سر و پیشونی زخمیم گواه بود؛ ولی اگه باور نکن چی چه جوابی بهشون بدم. دلم مثل سیر و سرکه میجوشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس و لرز زنگ رو زدم. صدای کوکب خانم پیچید توی گوشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باز کن کوکب خانم، منم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حیاط باز شد و کوکب خانم با عجله اومد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کجا بودی از دیروز؟ دلم هزار راه رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میشه پول تاکسی رو بدین؟ من پولی ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره مادر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش اومد و بغلم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مهربونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نگفتی عزیز دلم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه خود داری بس بود. توی بغلش شروع به گریه کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دزد کیفم رو زد. منم افتادم بیهوش شدم، تا الان بیمارستان بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چه جوری مرخص شدی؟ تو که پول نداشتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ با هول و ولا گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب... خب... گفتن حساب شده، کی رو نمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی هم که به هوش اومدم، با عجله برگشتم خونه. مامانم کو؟ نفهمید که نیومدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه دخترم نفهمیدن، دوشبه رفتن رشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداروشکر گفتم و رفتم سمت اتاقم. خیلی ترسیده بودم. سها اون موقعی که لازم بود کنارم باشن نبودن، سرم خیلی درد میکرد. انگار از وسط نصف شده بود. یک قرص مسکن خوردم و خوابیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح روز بعدش از صبح تا شب همه جای اتاقم رو گشتم؛ ولی موبایلم رو پیدا نکردم. هر چی فکر میکردم بازم به هیچ نتیجه ای نرسیدم. حسابی اعصابم خرد شده بود. آخه کجا بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنتی. فکر کن سوگل، فکر کن. کجا دیدیش آخرین دفعه؟ وای یادم اومد، تو اتاق اون پسره، روی میزه کنار تختش جا گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع به کنار تلفن رفتم، شماره ی موبایلم رو گرفتم. بعد از چند دقیقه بوق خوردن صداش توی گوشم پیچید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله بفرمایین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام. من همونیم که دیروز خونتون بودم، موبایلم پیش شما جا موند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس تو همون دختر بی ادبی هستی ک یه تشکر خشک و خالی هم نکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ متاسفم؛ ولی وظیفه ی انسانیتون رو انجام دادین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اوم که این طور. خیلی خب چی میخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ موبایلم رو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب بیا ببرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من پام رو توی خونه ی یه پسر غریبه نمیذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باشه. امروز عصر بیا کافه ی صدف تا بهت پس بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حالا کجا هست این کافه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نزدیک پارک سر کوچه ی خونه ی من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من کافه نمی تونم بیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس گوشی، بی گوشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی کنه بود. آخرش هم مجبورم کرد قبول کنم، خداروشکر که مامان اینها نبودن. والا باید هزار تا بهانه مییاوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مانتو شلوار ساده پوشیدم که نگه انگار اومده سر قرار. موقعی که خواستم برم کوکب خانم اومد دم در گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کجا میری عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میرم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اگه خانم بیان چی؟ میدونین که دوست ندارن شما تنها برین بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کوکب جون، هر دفعه که خواستم برم بیرون همین رو میگی. خسته نشدی؟ بذار تا مامان نیومده برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تاکسی رفتم سر قرار با امیر. هیجان خاصی داشتم ،تا حالا از این کارها نکرده بودم و کافه نرفته بودم. استرس داشتم که گند نزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل کافه که شدم، موجی از باد خنک به صورتم خورد. امیر رو دیدم که کنار دیوار روی یه صندلی نشسته بود و سرش توی گوشی بود. به میز نزدیک شدم و یواش سلام کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرامی سرش رو بالا آورد و من رو نگاه کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام خانم بی ادب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز این شروع کرد؛ ولی از لجش هیچی نگفتم و ساکت روی صندلی رو به روی امیر نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ برای خوردن نیومدم، موبایلم رو بده برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حالا بشین یه نفسی تازه کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببین آقا پسر، باور کن من الانش هم که این جام پا روی خیلی چیزها گذاشتم. کافیه به گوش بابام برسه، اون وقته که بدبخت بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس شمارت رو بده داشته باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دلیلی نمی بینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس منم موبایلت رو نمیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی سمج بود، از سماجتش خوشم اومد. تا حالا کسی این قدر بهم توجه نکرده بود، یه حس خوب قلقلکم میداد. آخرش هم مجبورم کرد که شماره ام رو بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یاداشت کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ۰۹۱۲... حالا هم موبایلم رو بده برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا بد اخلاق.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از تشکر، سریع از کافه بیرون اومدم. کل راه خودم رو سریع با تاکسی به خونه رسوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه بابام می فهمید، قطعاً با اون اخلاقش من رو میکشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرسته که همیشه هر کاری میخواستم میکردم؛ ولی باز هم زود برمی گشتم خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک ماه بدون هیچ اتفاقی تموم شد و جاش رو به ماه دوم داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول از متن های معمولی شروع شد که هر شب یک ناشناس برام می فرستاد و کم کم رفته رفته به عاشقانه و عارفانه تبدیل شد. یه حسم میگفت همون پسرهاس، هر دفعه خواستم براش بنویسم شما؛ ولی جرئت نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شروع یه رابطه با یک غریبه هراس داشتم، چیزی که همیشه ازش منع بودم. از اون طرف یه حس دیگه من رو وادار میکرد که جوابش رو بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید شروع رابطه ما از یک شما؟! در جواب یک پیام شروع شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون روزها سالی عالی بود، جوری که حتی نمی تونی تصورش کنی. من با امیر از خیلی عقایدهام گذشتم و یاد گرفتم حتی دروغ بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاهی از خودم بدم مییاد که دورغ میگم؛ ولی به خاطر عشق به امیر باز هم تحمل میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین بود، چیزی دیگه ای نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سوگل گول نخور. اگه دروغ بگه و بدبختت کنه چی؟ میدونی که بیچاره میشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اره؛ ولی امیر اقاس. با این که اخلاق بد داره؛ ولی خوبه. نگران نباش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی من واقعاً نگران بودم. سوگل تنها دوست من بود و خیلی برام عزیز بود؛ ولی کمبود محبت داشت. چیزی که باعث میشد سمت امیر کشیده بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(زمان حال)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی چشمهام رو باز کردم، کسی کنارم نبود و تنها بودم. از شکل اتاق میشد حدس زد که بیمارستان بودم، جایی که ازش نفرت داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق باز شد و پرستار وارد اتاق شد، پشت سرش هم مجد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میبینم به بهوش اومدی. خیلی خوش خوابی ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حال خندیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مگه چه قدر خواب بودم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وقتی که آوردنت فشارت روی هفت بود. حسابی همه رو ترسوندی، یک روزه که خوابی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک روز خواب بودم؟ مغزم خالی بود، انگاری حافظهاش رو پاک کرده بودن. اصلاً یادم نبود چرا این جام. به مجد نگاه کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چرا این جام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یعنی هیچی یادتون نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه، هیچی. مغزم خالیه یادم نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گفتن تو دادگاه حالتون بد شده و بیهوش شدید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا دادگاه؟ یه دفعه یادم اومد دادگاه، حضانت، دلناز، سوگل و امیر علی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدبختی هام یادم اومد. از مجد پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نتیجه ی دادگاه چی شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ متاسفم که میگم خانم ملکی؛ ولی رای دادگاه به نفع ما نبود و حضانت بچه به پدر و مادر واقعیش دادن. هیچ کاری از دست ما بر نمییاد. با توجه به این که شما چند سال مادر دلناز بودین، هفته ای یک بار میتونین پیش دلناز باشین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کارهای طلاق چی شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فردا میرین محضر برای طلاق و بعدش هم دلناز رو به آقای احمدی میدین. مهریه تون رو هم میگیرین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکستم از بی عدالتی دنیا و مردمش. آوار شدم زیر زلزله ی احساسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخواستم جلوی مجد گریه کنم، برای همین پتو رو روی صورتم کشیدم و گریه کردم برای از دست دادن دخترم. من خیلی وقت بود باخته بودم؛ ولی تونستم دوباره سرپا بشم. امشب این لحظه شکستم، کمرم خم شد. امشب شب آخر بود. دلنازم دیگه نبود، از فردا تنهای تنها بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مرخص شدنم سریع راه خونه رو در پیش گرفتم. به حرف های مجد گوش ندادم. امروز ساعت های آخر من و دخترم بود. از فکر کردن بهش دست وپام سست میشد. ساعت های آخر، هر لحظه یاد آور گذشت زود زمان باقی مونده بود. چرا ساعت این قدر عجله داشت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خونه که رسیدم نفهمیدم چه جوری ماشین رو پارک کردم و خودم رو دلناز رسوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام مامانی، اومدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر نازم با دوتا موی خرگوشی و عروسک دستش جلوم ایستاده بود. یعنی امشب شب آخر بود؟ فردا شب کی براش آخر شب کمک میکرد لباس بپوشه؟ کی براش قصه میگفت؟ اگه بترسه گریه کنه چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکی پیشش میخوابه؟ خدایا قسمت میدم مواظب دلنازم باش. سخته لحظه های آخر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام مامانی. خوبی فدات بشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله مامانی، چرا دیر اومدی؟ خاله سارا ( پرستارش) گفت رفتی خونه ی دوستت، آره مامان؟ بدون من رفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فدات بشم شیرین زبونم، ببخش مامانت رو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مهربونی نگاهم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باشه؛ ولی چی برام میخری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عروسک دوست داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خوشحالی جیغ کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره آره. دوست دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا گوشه ایستاده بود و به رفتار پر از حسرت من نگاه میکرد. آخرش هم طاقت نیاورد و پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سها چیزی شده؟ دیر اومدی، کجا بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ روز آخره سارا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یعنی چی؟! منظورت چیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فردا برای همیشه این پرونده ی لعنتی و پر از درد من تموم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یک طوری حرف بزن منم بفهمم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ امیر علی آخر کار خودش رو کرد. حضانت دلناز رو ازم گرفت و به جاش تنهایی رو برام گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آخه چرا؟ مگه اون نمیگفت کاری به شما دو نفر نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir