سها و همسرش زندگی عاشقانه ای رو با هم شروع می‌کنن؛ اما زمانی که سها می خواد خبر بارداریش رو به همسرش بده، شوهرش رو با صمیمی ترین دوستش در حال رابطه می‌بینه. بعد از این اتفاق همسرش و دوست سها با هم ازدواج می‌کنن و بچه دار می‌شن و سها رو مجبور می‌کنن که بچه شون رو بزرگ کنه؛ ولی بعد از چهار سال ورق بر می ‌گرده و... در حالی که یکی پشیمون و در صدد جبران و یکی پر از نفرت و در صدد انتقام. پایان‌خوش

ژانر : عاشقانه، خیانت

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه

مطالعه آنلاین رویای ‌دوباره‌ داشتنت
نویسنده : ماهابانو

ژانر: #عاشقانه #خیانتی

خلاصه:

سها و همسرش زندگی عاشقانه ای رو با هم شروع می‌کنن؛ اما زمانی که سها می خواد خبر بارداریش رو به همسرش بده، شوهرش رو با صمیمی ترین دوستش در حال رابطه می‌بینه. بعد از این اتفاق همسرش و دوست سها با هم ازدواج می‌کنن و بچه دار می‌شن و سها رو مجبور می‌کنن که بچه شون رو بزرگ کنه؛ ولی بعد از چهار سال ورق بر می ‌گرده و...

در حالی که یکی پشیمون و در صدد جبران و یکی پر از نفرت و در صدد انتقام.

پایان‌خوش

تو این دنیای بی خبری تو رفتم

و خودم رو درگیر نبودت کردم.

کاش زمان به عقب بر می گشت

تا تو را بیشتر و عاشقانه تر در آغوش می گرفتم.

صدای جیغ و داد از بیرون از دادگاه هم قابل شنیدن بود. باز هم مثل هر دفعه تنها بودم، بدون هیچ پشت و پناهی. با دست و پای لرزون وارد دادگاه شدم و یک گوشه وایسادم.

باز هم منتظر کسی بودم که یه روز تمام دنیای من بود.

کسی که یه روز به خاطرش جلوی یک دنیا وایسادم. جلوی پدرم و مادرم، خانواده‌ام.

مثل هر دفعه با فکر کردن به سرنوشتم، بیشتر به حماقتم پی می‌بردم. عاشق چه کسی شدم؟ چرا عاشق شدم؟

با صدای مجد به خودم اومدم.

مجد گفت:

_ خوبین خانم ملکی؟

_ ممنون خوبم. آقای مجد امکان داره امروز حضانت بچم رو بهم‌ بدن؟

_ باید واقع بین باشیم خانم ملکی. امکان هر چیزی امروز هست. شاید امروز برد با ما نباشه.

برای چند لحظه دنیا جلوی چشمم تیره و تار شد. اگه دستم رو به دیوار نگرفته بودم حتماً می‌فتادم.

مجد یه لیوان آب جلوم گرفت و گفت:

_ بخورین خانم ملکی، الان نوبت دادگاه ما هستش.

مجد دوباره گفت:

_ امکان داره که حضانت به شما واگذار نشه. هم این که ممکنه همسر شما سابقه افسردگی شما رو به عنوان مدرک به دادگاه نشون بدن.

با نگرانی گفتم:

_ آخه سوابق پزشکی من به چه درد دادگاه می‌ خوره؟

مجد گفت:

_ درسته که شما فکر می کنید به درد بخور نیست؛ ولی در هر صورت یک مدرک هست که رای دادگاه رو می‌تونه عوض کنه.

بعد از ده دقیقه امیرعلی، وکیلش و اون زن مکارش وارد سالن دادگاه شدن و کنار ما ایستادن.

داستان زندگی من چه قدر نامهربانانه نوشته شده بود. واقعاً راست می‌گن که بین عشق و‌نفرت فقط یک قدم فاصله‌اس.

کسی که یک روز بعد از خدا همه کسم بود و حسم بهش چیزی فراتر از عشق بود؛ اما الان فقط ازش متنفر بودم.

با همه ی بدی هایی که در حقم کرد باز عاشقانه هام رو تقدیم وجودش می‌کردم.

موندم، ساختم و آخرش رسیدیم به این مرحله از زندگی. باخت یا برد؟!

شاید اگه ضعیف نبودم الان می‌جنگیدم؛ ولی مادر بودنم بهم انگیزه داد تا عاشقانه بمونم پای وجودم، دخترم.

شاید از خونم نبود؛ ولی مادر کسی شدم که جزئی از وجودم شد. دلنازم ..‌ ناز من، دختر من.

(چند لحظه ی بعد)

نوبت ما بود. حس بدی داشتم.

ساکت و مغموم روی صندلی ننشستم و امیر علی هم با چند صندلی فاصله سمت راست نشست.

قاضی بسم الله الرحمن الرحیم زیر لب زمزمه کرد و گفت:

_ دادگاه بعد از بررسی مدارک و دادخواست طرفین، حضانت دلناز احمدی به پدر و‌مادر واقعی او تعلق می‌گیرد.

برای چند لحظه احساس کردم روح از بدنم خارج شد و مردم.

جوونیم رو پای امیرعلی و دخترش گذاشتم؛ ولی آخر باز هم من موندم و تنهایی هام.

گذاشت وابسته بشم. عادت کنم، بشه جزئی از قلبم. بعد ازم گرفتش.

مجد با عصبانیت، بلند و با صدای رسا گفت:

_ آقای قاضی این عادلانه نیست. خانوم سوگل ناصری، حدود ۴ سال قبل دخترشون رو پشت در خونه ی آقای احمدی گذاشتن.

تمام این ‌مدت خانم ملکی با جون ودل این دختر رو بزرگ‌ کردن. درخواست تجدید نظر دارم.

کم کم صداهای اطرافم برام کم و کمتر شد. آخرین چیزی که دیدم. چشم های نگران مجد بود و بعد تاریکی مطلق.

(فلش بک)

وقتی بیدار شدم، حسابی دیرم شده بود. سریع از روی تخت بلند شدم و لباس فرم مدرسه‌ام رو پوشیدم .

با عجله کیفم‌ رو برداشتم و به سمت در حیاط دوییدم. وسط حیاط پام پیچ خورد و خوردم زمین.

درد عجیبی تو پام پیچید، اصلاً نمی تونستم خودم رو تکون بدم. با هر تکون جون از بدنم در می‌یومد. با درد بلند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بابایی بیا، آخ پام. بابایی جونم بیا که مردم از درد. دختر نازت مرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهیل رو دیدم که با عجله به سمتم می‌یومد. خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای دست و پا چوبی، خوردی زمین باز؟ یک‌ بار شد تو درست راه بری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی که شلوارم رو بالا زد، پام ‌حسابی ورم کرده بود. دستش که به پام خورد، جیغم در اومد. خیلی درد می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سهیل فکر کنم شکسته. آخه خیلی درد می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره بابا رو صدا زدم. با کمک بابا و سهیل تونستم بلند بشم ‌تا بریم بیمارستان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مسیر طولانی بالاخره رسیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی صندلی های آبی بیمارستان منتظر نشسته بودم و از درد گریه می‌کردم. درد پام بی اندازه بود و آروم و قرار رو ازم ‌گرفته بود. کاش یه مسکن می‌شد که بخورم . بابا اومد کنارم نشست و دستی به سرم کشید، با همون مهربونی ذاتیش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دختر گل من، خوبی بابایی؟ چرا گریه می‌کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بابا پام خیلی درد می‌کنه. اصلاً نمی‌تونم تحمل کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ صبر کن بابا. تا چند دقیقه دیگه نوبتمون میشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ده دقیقه ی طاقت فرسا بالاخره پرستار با هزار فیس و افاده صدامون زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت میز یه دکتر جوون نشسته بود که با ورود ما بلند شد، با احترام با‌پدرم دست داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چه کمکی از دست من بر می‌یاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ امروز صبح خورد زمین و پاش ورم کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر یک نگاه بهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می‌شه شلوارش رو تا بزنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه هر کسی جای‌ من بود اون روز از درد بی هوش می‌شد قطعاً. بعد از یک مکث کوتاه دکتر گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باید عکس بگیریم؛ ‌ولی به احتمال زیاد مو برداشته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بابا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ لطفاً برین بخش رادیولوژی تا عکس از پاش بگیرین. بعدش عکس رو برام بیارین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ممنون آقای دکتر، حتماً.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمک بابا لنگیده لنگیده بیرون اومدم. سهیل پشت در اتاق منتظر نشسته بود. با خروج ما از اتاق اومد، زیر بغلم رو گرفت. کمکم کرد تا روی ویلچر بشینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه درد داشته باشی اون وقته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که به کندی لحظه ها‌ پی می‌بری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از سه ربع ساعت، پرستار اسمم رو صدا زد برای عکس برداری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانم سها ملکی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهیل ویلچر رو به سمت اتاق برد؛ ولی پرستار نذاشت داخل اتاق بیاد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانم ملکی، همراه خانم ندارین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهیل گقت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه. ممکنه من بیام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خیر، فقط برای کمک پرسیدم. اشعه برای سلامتی همراه ضرر داره. لطفاً بیرون بمونین. یه چشمک به سهیل زد، من رو برد داخل اتاق و کمک کرد روی تخت بخوابم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از درد کشیدن خسته شدم. کم کم حس می‌کردم که حس جونم داره در می‌یاد . پرستار اومد و عکس رو دست بابا داد. سهیل هم ویلچر رو به حرکت درد آورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر بعد از دیدن عکس گفت که نشکسته؛ ولی مو برداشته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا دوباره من رو برد توی اتاقی که قرار بود پام رو گچ بگیرن، از استرس می‌لرزیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی استرس داشتم. آخه قبلاً هم درد جا انداختن رو چشیده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی تخت منتظر دکتر بودم. سهیل کنارم بود و بابا هم رفته بود. چون باید حجره می‌بود، یک قرار کاری داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر با یک میز چرخ دار که وسایل رو توش چیده بود اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب خانم کوچولو، در چه حالی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فکر نکنم با ۱۷.۵ سال سن بچه باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تخسی خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله بله، درست‌ می فرمائید. خانم الان خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد سر تکون دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی دوباره دستش پام رو لمس کرد، دوباره جریان گرم زیر پوستم به حرکت اومد. اول کمی پام چرخوند که از درد آخی گفتم. برای لحظه‌ای سهیل من رو محکم بغل کرد. تا به خودم اومدم و خواستم بپرسم چرا، دردی شدید توی پام حس کردم و جونم از تنم بیرون رفت. بی حال تو بغل سهیل ولو شدم. حتی انرژی نداشتم حرف بزنم، کم کم چشم‌هام گرم شد و از شدت درد بی هوش شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی که چشم‌هام رو باز کردم، نمی‌دونستم کجام. خواستم تکون بخورم؛ ولی پام تکون نخورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب به پام نگاه کردم که دیدم پام تا زانو توی گچ بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه داشت یادم می‌یومد چی شده. صبح، زمین خوردن، بیمارستان، گچ و دکتر. همه و همه... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم چرخوندم اتاق رو نگاه کنم که در باز شد و دکتر وارد شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم برای لحظه ای توی سینه‌ام سنگینی کرد و یه دفعه گر گرفتم. تپش قلبم برای چند لحظه به قدری بود که خودمم تعجب کردم. داشتم از خجالت میمردم. اگه صداش رو دکتر می‌شنید چی می‌شد؟ ابروم قطعاً می‌رفت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب خانم غشی، در چه حالی؟ احساس ضعف یا سر گیجه نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب مثل این که خوبی، پس می‌تونی مرخص بشی. تا یک هفته، تاکید می‌کنم یک هفته نباید راه بری و بعد اونم تا سه هفته باید از عصا استفاده کنی. خداروشکر نشکسته پات فقط ترک برداشته، اگه فشار نیاری یا حرکت نکنی زودتر خوب می‌شی، ماه بعد باید بیای برای باز کردن گچ پات‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون حرف می‌زدو من محو اون چشم‌هایی بودم که از همون لحظه دین و ایمونم رو به باد داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هایی به سیاهی آسمون خدا و مژه هایی بلند مشکی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک ماه زودتر از اون‌ چیزی که فکر می‌کردم تموم شد و من به شوق دیدن دوباره‌اش راهی بیمارستان شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شوق دیدنش تو پوست خودم نمی‌گنجیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید عشق باشه حس من..‌. یک ماه بود که هر شب چشم‌هاش هر لحظه رو به روم بود. انگاری جدی جدی خل شدم و خبر ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه من نه اون رو می‌شناسم، نه می‌دونم کی هست. زن داره؟ نداره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه زن داشته باشه من میمیرم. من عاشقشم، خدا نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمک سهیل رفتم داخل، روی صندلی نشستیم و منتظر اومدن دکتر شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ربعی بود که منتظر بودم. چشم انتظار اومدنش بودم؛ ولی نیومد و یک دکتر دیگه به جاش اومد. به هر طریقی بود جلوی ریزش اشک‌هام رو‌ گرفتم و رفتیم داخل اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب، چه کمکی از دست من بر می‌یاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهیل گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ گچ پاش باید باز بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگاری من نه می‌شنیدم، نه می دیدم. من فقط می‌خواستم اون دکتر مهربون با اون دست‌های گرم و جادوییش باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزهای معمولی پشت سر هم‌ می‌یومدن و می‌رفتن. حسابی مشغول درس و مدرسه بودم، وقت واسه سر خاروندن نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر کلاس طراحی معلم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ هر کسی بتونه یه نمونه بکشه که خوب باشه و اول بشه، آخر ترم نمره کامل رو می‌گیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل اگه من اول بشم؟ نمره کامل رو می‌گیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آخه تو با اون طراحی های داغونی که می‌کنی، اول می‌شی؟ بچه ی دو ساله از تو بهتر می‌کشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه من خوب کشیدم چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اگه من نمره کامل رو‌گرفتم، می‌یام خونتون ناهار. اگه تو نمره کامل رو گرفتی، هر چی که خواستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیشنهادش خوب بود. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پری اگه‌ من نمره رو‌ گرفتم، می‌یام خونتون هر چی که من دوست داشتم برام درست ‌می‌کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه؛ ولی اگه آخرش باز بیمارستان رفتی من مقصر نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسم بیمارستان که اومد، یاد اون دکتر جوون افتادم، نمی‌دونم چه دردی بود که توی جونم افتاده بود؟ هر لحظه چهرش جلوی چشم‌هام بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه با یک دیدار کوتاه چه طور می‌شد که مهرش به دلم بیفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چی می‌خوایی بکشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فعلاً نمی‌دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مداد b6 سیاه قلم رو دستم گرفتم و بدون اینکه بخوام، دوتا چشم سیاه با مژه و ابروهایی کمون کشیدم. سعی کردم به هر نحوی شده شکل چشم‌های اصلی صاحبش بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هر حرکت مداد، دل منم زیر رو رو می‌شد. دلم می‌خواست فقط یک دفعه دیگه ببینمش. برگشتم سمت سوگل تا ببینم چی کشیده. فقط دوتا خط کشیده بود. بدون این‌که بخواد تکون بخوره تو فکر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل چرا تو فکری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من اگه تو رو نشناسم به درد نمی‌خورم. چرا ناراحتی دوستم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ماجرای من و امیر رو که می‌دونی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آره، خودت گفتی. اتفاقی افتاده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ با چشم‌هایی پر از اشک گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فکر کنم این رابطمون آخرشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ هی چرا؟ چه طور این قدر مطمئنی؟ شما که خیلی هم دیگه رو دوست داشتین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای دبیر حرف‌هامون نصفه موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم‌ها چه خبره؟ اون عقب یک‌ ساعته پچ پچ‌می‌کنین، انگاری اصلاً متوجه نیستید که سر کلاس درسین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دل نگرانی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببخشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یواش توی گوش سوگل گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ امروز بیا خونمون حرف بزنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ۲۰‌دقیقه طاقت فرسا، بالاخره زنگ آخر هم خورد و تعطیل شدیم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حین جمع کردن وسایلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می‌گم‌ سوگل، امیر چه جور پسریه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چه طور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خوب من دوستتم، نباید بدونم عشق دوست عزیزم چه شکلیه؟ چه جوری‌هاس؟ بابا یک‌ کم بگو درباره اش، حسابی کنجکاو شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای سها، من عاشقشم. خیلی پسر ماهیه. خوب، مهربون و دست و دل باز؛ ولی فکر کنم اون درباره من این طوری فکر نمی‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض کرد و چشم هاش پر از اشک شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی این جوری بغض می‌کرد، دلم خون می‌شد. جای خواهر نداشتم بود، طاقت ناراحتیش رو نداشتم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بالاخره عاشقته، هم دیگه رو دوست دارین. سوگل خانواده‌ات خبر دارن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گریه بیشتر سرش دو تکون داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه. بفهمن که الان این جا زنده نبودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل مگه فراموش کردی‌ پدر و مادرت چه قدر روی این‌ مسائل حساسن؟ اگه حرف به گوش پدرت برسه می‌کشتت‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گریه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خیلی بدبختم، هیچ کس به فکر من نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چرا بدبخت باشی؟ باید از دید مثبت نگاه کنی، شاید اون‌ها خیر و صلاحت رو می‌خوان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لجبازی سری تکون داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سها من خودم بهتر می‌فهمم. زندگی بدون عشقم رو نمی‌خوام. هر جور بشه به دستش می‌یارم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل کله شق تر این حرف‌ها بود که بخواد به حرف ها و نصیحت های خانواده‌اش گوش بده یک ‌دنده و خود رای بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می‌یای بریم‌ پارک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه، آخه به مامانم خبر ندادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ جون هر کسی دوست داری این قدر بچه ننه نباش. استقلال داشته باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل جون، لطفاً منم درک ‌کن. درسته بابام تو رفت و آمد من سخت گیر نیس؛ ولی دوست هم نداره بدون اجازه ی اون جایی برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل با بدعنقی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب، پس بریم همون خونه ی شما. توی راه رفت به خونه، سوگل حسابی تو فکر بود. دلم براش می سوخت، عاشق کسی شده بود و نمی تونست کنارش باشه. برام جای سوال بود که چرا اگه هم رو دوست دارن، علنی نمی‌کنن موضوع رو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل شما که این همه هم رو دوست دارین، چرا علنی نمی‌کنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آخه هنوز کارِ درست و حسابی که می‌خواد رو نداره. خیلی استرس دارم. امیر با همه اخلاق های خوبش، چندتا عادت بد داره که ته دلم رو خالی می‌کنه. این قدر فکر کردم دیگه نمی‌کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ یعنی چه عادت هایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دمدمی مزاجه، هر چیزی دلش رو زود می‌زنه. به یه چیز قانع نیس، خیلی هم عجوله. بعضی وقت‌ها هم از من انتظارهای بی جایی داره. فعلاً هم می‌گه باید مستقل بشم. فکر می‌کنم اینم از بدبختیمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عزیزم کی گفته بدبختی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اگه نبودم که اوضاعم این نبود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ از کجا این قدر مطمئنی؟ شاید فعلاً خدا صلاح نمی بینه که گره کارت رو باز کنه، کمی صبر داشته باش. بهش گیر نده. خیلی پیگیرش نباش. گاهی فاصله رابطه ها رو محکم تر می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باور کن همه ی این هایی که تو گفتی رو منم می‌خوام انجام بدم؛ ولی نمی‌تونم. هر روز هم‌ می‌ره خونه مجردی دوستش، اون‌ دوستش هم‌ از اون هفت خط های روزگاره. یک ‌مارمولکیه که لنگه نداره. می‌ترسم رفیق بد از راه به درش کنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای وای. نیست سوگل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چی نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کلید هام نیست، باز فراموش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای بابا، خوب زنگ در رو بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون این که به من مهلت بده زنگ در رو زد، خدا رو شکر عزیز جون خونه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عزیز جون‌ منم سوگل، در رو باز کنین. مردیم از خستگی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزیز جون خندید و در رو باز کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل که حسابی خسته بود، خودش رو روی اولین صندلی انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزیز جون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام دخترها، ظهر بخیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل با خودشیرینی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام مادربزرگ جون. خوبی عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای خداروشکر، خوبم اگه این درد پام بذاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام عزیز جون‌ جونم، خوبین شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فدای تو دختر نازم بشم. خوبم‌ مادر، مدرسه خوب بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خداروشکر بد نبود، خوب بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دخترها، سریع دست‌هاتون رو بشورین ناهار بخوریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عزیز جون منتظر بقیه نمی مونیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه دخترم. مادرت که مدرسه‌اس، پدرت هم که حجرشه و سهیل هم‌ دانشگاه داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ امروز حسابی به زحمت افتادین، حالا چی داریم ناهار ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کته با کباب دیگی عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین جوری که می‌رفتم طرف اتاقم‌ پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با کره فراوون دیگه‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آره مادر، با کره فراوون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع لباس عوض کردم و رفتم توی آشپزخونه کمک عزیز جون. آخه از اون سوگل تنبل بخاری بلند نمی شد. سریع یه سالاد درست کردم و میز رو چیدم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل خود به خود پیداش شد. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ واقعا خیلی تنبلی سوگل، بدبخت شوهرت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مگه من نوکرشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نوکر نه؛ ولی همسرش چرا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بیخیال عزیزم، غذات رو بخور. تا اون موقع یه فکری به حال تنبلی منم می‌کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزیز جون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای دخترها چه قدر پچ‌پچ می‌کنین. زمان ما اگه دخترها پچ پچ می‌کردن... جوونی رو هم شما ها دارین، قدر این بهار رو بدونین. جووون که باشی امید داری، درد نداری؛ اما پیر که بشین... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من عاشق کته های عزیز جون بودم این قدر دوست داشتم که آب از لب و لوچم راه افتاده بود. بدتر از من سوگل بود. انگاری از قحطی اومده بود، دو لپی می‌خورد. می‌دونستم تو خونه اون‌ها از این غذاها خبری نیست. محبت رو پدر و مادر سوگل توی یاد دادن بیش از حد مسائل دینی، رفتن به مسجد، سفره های مذهبی و تکرار هر روزه این‌ها به بچشون بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دستت طلا مادربزرگ، خیلی خوشمزه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نوش جونت مادر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب سوگل جون از اون‌ جایی که ناهار خوردی و چتر شدی، ظرف های کثیف دست خودت رو‌ می بو*سه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت سر سوگل عزیز جون یک سره برام خط و نشون می‌کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم با بی خیال گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ حرص نخور عزیز جون، شیرت خشک‌ می‌شه. سوگل که غریبه نیست، بذار اندازه ای که خورده بشوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دفعه واقعاً عزیز حسابی جوش آورد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ زشته دخترم، سوگل مهمون ماست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نیست عزیزم. خودش خودش رو مهمون کرد، بذار بشوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگل که دید عزیز ناراحت شده از حرف‌هام گفت‌:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای بابا مادربزرگ، ‌اشکال نداره خودم می‌شورم ظرف ها رو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بی خیال از آشپزخونه اومدم بیرون. می‌خواستم تلویزیون رو روشن ‌کنم که گوشم کشیده شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خجالت نکشیدی اون حرف ها رو به اون ‌طفل معصوم گفتی؟ زشته مهمون ماست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که حسابی از کلمه ی طفل معصوم خنده‌ام گرفته بود، جلوی خودم رو گرفته بودم تا نخندم که عزیز جون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ زشته دخترم، پاشو برو کمکش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اجبار عزیز مجبور شدم که برم کمک سوگل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره ی تنبل اصلاً عرضه ی هیچ کاری رو نداره.‌ با غرغر و صدای بلند جوری که سوگل بشنوه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خدا لعنتت کنه سوگل، مجبورم امروز هم ظرف بشورم، خوشحال بودم که یک روز لازم نیست ظرف بشورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بیا دوست عزیزم، ظرف ها رو بشور. حسابی خسته‌ام،‌ می‌خوام بخوابم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ راست می‌گی منم خسته‌ام، دلم می‌خواد حسابی بخوابم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرم رفت سمت سوگل و نامزد خیالیش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل جونم اگه یه سوال بپرسم ناراحت نمی شی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه بپرس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ با نامزدت چه جوری آشنا شدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای چند لحظه ساکت شد و بعد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دوست داری بدونی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هیجان دست‌هام رو به هم زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ واقعاً می‌گی به من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره. چون می‌دونم تو به کسی نمی‌گی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس زود باش بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مادربزرگت اذیت می‌شه اگه سر و صدا کنیم. بذار ظرف ها تموم بشه بریم توی اتاقت برات تعریف می‌کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل توی دلم نبود بفهمم که چی می‌خواد تعریف کنه. آخرین بشقاب رو هم شستم و شیر آب رو بستم. رو سوگل گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگولی بریم؟ حین این که دست‌هاش رو خشک ‌می‌کرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اگه هله هوله داری بردار بریم حرف بزنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ به مامانت گفتی این جایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ول کن بابا. مگه همه چی رو باید بهش بگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ معلومه دیوونه مادرته. بهش بگو که نگران نشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب شب می‌رم ‌می‌بینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خیلی کله شقی دختر. بهش بگو، نگران می‌شه. دلش هزار راه می‌ره. تنها دخترشی، همه ی امید زندگیشی. کمی اونم درک کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ درک، من درک کنم. اونه که من رو درک ‌نمی‌کنه. همش جلسه ی قرآن، سفره، صلوات این جا، اون جا. کی وقتی من مادر می‌خواستم پیشم بود؟ منم مادر نیاز داشتم، اون موقع کجا بود و با گریه به سمت اتاق من رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم براش سوخت، ناخواسته دست گذاشتم روی نقطه ضعفش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ده دقیقه منم رفتم دنبالش، گذاشتم اول کمی سبک بشه بعد برم پیشش. دم در اتاق ایستادم و صداش کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل بیام‌ داخل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای ضعیفی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بیا تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی تخت نشسته بود و هنوز گریه می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگلی تو هنوز گریه می‌کنی؟ بابا جمع کن خودت رو. اگه تو گریه کنی، بازم هیچ فرقی به حال تو نداره. حالا تو از امیر بگو، قرار بود از اون برام‌ بگی. میون‌ گریه شروع به خندیدن کرد و با ذوق گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای سها، عاشقشم. ماه، تکه. خیلی دوستش دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب کامل از اول تعریف کن، این رو می‌دونم دوستش داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من و امیر خیلی اتفاقی ۶ ماه پیش هم رو دیدیم. رفته بودم بیرون که یه از خدا بی خبر کیفم رو از شونم کشید. منم کیفم رو محکم‌گرفته بودم، اون هم‌ من رو کشید روی زمین. وقتی افتادم، صورتم روی زمین کشیده شد و سرم به سنگ گوشه ی کوچه خورد. بعدش دیگه یادم نیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی چشم‌هام رو باز کردم، نمی‌دونستم کجام. تو یه اتاق غیر از اتاق خودم بودم. سرم خیلی درد می‌کرد. روی تخت نشستم و کمی به دور و بر نگاه کردم؛ ولی عحیب نا آشنا بود برام. یه ترس عجیب افتاد توی دلم. سریع به بدنم نگاه کردم، خداروشکر لباس‌هام هنوز تنم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خودم می گفتم، خدایا من کجام؟ کمی جرات به خرج دادم و از روی تخت بلند شدم؛ ولی سرم گیج رفت و مجبور شدم دوباره روی تخت بشینم‌. دلهره داشت نبودم می‌کرد. مثل تموم وقت‌هایی که استرس دارم، پام رو تند تند تکون می‌دادم. ب یاد کیف عزیزم که دزد برده بودش افتادم، نهادم بلند شد. من کیفم رو خیلی دوست داشتم. وای موبایلم خدا جون، لطفاً موبایلم توی جیب شلوارم باشه. سریع دستم رو سمت جیب شلوارم بردم و لمسش کردم. با تعجب دوباره لمس کردم، موبایلم بود. از خوشحالی می‌خواستم جیغ بکشم؛ ولی مراعات این رو کردم که خونه خودمون نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می‌خواستم به مامان زنگ بزنم که در باز شد و یک پسر جوون توی چهارچوب وایساد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بیدار شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با استرس جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چه عجب! بعد از یک روز بیدار شدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل فنر از جا پریدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چی؟! یک روز! وای خدا بابام من رو می‌کشه. چرا من رو آوردی خونه‌ات؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عوض این که با عصبانیت حرف بزنی و طلب کار باشی، باید ممنون باشی که جونت رو نجات دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مرسی که جونم رو نجات دادی؛ ولی چه فایده که وقتی بابام ‌ببینه من رو می‌کشه و با دوتا دست‌هام محکم کوبیدم به سرم و رو روی تخت نشستم. کسی بهم زنگ نزد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به گوشیم نگاه کردم، دیدم خاموشه. مثل فنر از جام بلند شدم و گفتم‌:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من باید برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کجا؟ آخه هنوز حالت خوب نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه بهش شالی که روی تخت بود و برداشتم. با استرس به طرف در خروجی رفتم و از خونه زدم بیرون. دستم رو برای اولین تاکسی تکون دادم و آدرس خونه رو دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام راه به این فکر کردم که چه جوابی باید بدم؟ بگم کجا بودم؟ درسته سر و پیشونی زخمیم گواه بود؛ ولی اگه باور نکن چی چه جوابی بهشون بدم. دلم‌ مثل سیر و سرکه می‌جوشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس و لرز زنگ رو زدم. صدای کوکب خانم پیچید توی گوشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باز کن کوکب خانم، منم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حیاط باز شد و کوکب خانم ‌با عجله اومد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کجا بودی از دیروز؟ دلم هزار راه رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می‌شه پول تاکسی رو بدین؟ من پولی ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آره مادر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش اومد و بغلم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مهربونی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نگفتی عزیز دلم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه خود داری بس بود. توی بغلش شروع به گریه کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دزد کیفم رو زد. منم افتادم بیهوش شدم، تا الان بیمارستان بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چه جوری مرخص شدی؟ تو که پول نداشتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ با هول و ولا گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب..‌. خب... گفتن حساب شده، کی رو نمی‌دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی هم که به هوش اومدم، با عجله برگشتم خونه. مامانم کو؟ نفهمید که نیومدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه دخترم نفهمیدن، دوشبه رفتن رشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداروشکر گفتم و رفتم سمت اتاقم. خیلی ترسیده بودم. سها اون‌ موقعی که لازم بود کنارم باشن ‌نبودن، سرم خیلی درد می‌کرد. انگار از وسط نصف شده بود. یک قرص مسکن خوردم و خوابیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح روز بعدش از صبح تا شب همه جای اتاقم رو گشتم؛ ولی موبایلم رو پیدا نکردم. هر چی فکر می‌کردم بازم به هیچ ‌نتیجه ای نرسیدم. حسابی اعصابم خرد شده بود. آخه کجا بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لعنتی. فکر کن سوگل، فکر کن. کجا دیدیش آخرین دفعه؟ وای یادم اومد، تو اتاق اون پسره، روی میزه کنار تختش جا گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع به کنار تلفن رفتم، شماره ی موبایلم رو گرفتم. بعد از چند دقیقه بوق خوردن صداش توی گوشم پیچید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله بفرمایین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام. من همونیم که دیروز خونتون بودم، موبایلم‌ پیش شما جا موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس تو همون دختر بی ادبی هستی ک یه تشکر خشک و خالی هم نکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ متاسفم؛ ولی وظیفه ی انسانیتون رو انجام دادین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اوم که این طور. خیلی خب چی می‌خوای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ موبایلم رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب بیا ببرش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من پام رو توی خونه ی یه پسر غریبه نمی‌ذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه. امروز عصر بیا کافه ی صدف تا بهت پس بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ حالا کجا هست این کافه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نزدیک پارک سر کوچه ی خونه ی من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من کافه نمی تونم بیام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس گوشی، بی گوشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی کنه بود. آخرش هم مجبورم کرد قبول کنم، خداروشکر که مامان این‌ها نبودن. والا باید هزار تا بهانه می‌یاوردم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مانتو شلوار ساده پوشیدم که نگه انگار اومده سر قرار. موقعی که خواستم برم کوکب خانم ‌اومد دم در گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کجا‌ می‌ری عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می‌رم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اگه خانم بیان چی؟ می‌دونین که دوست ندارن شما تنها برین بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کوکب جون، هر دفعه که خواستم برم بیرون همین رو می‌گی. خسته نشدی؟ بذار تا مامان نیومده برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تاکسی رفتم سر قرار با امیر. هیجان خاصی داشتم ،تا حالا از این کارها نکرده بودم و کافه نرفته بودم. استرس داشتم که گند نزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل کافه که شدم، موجی از باد خنک به صورتم خورد. امیر رو دیدم که کنار دیوار روی یه صندلی نشسته بود و سرش توی گوشی بود. به میز نزدیک شدم و یواش سلام کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آرامی سرش رو بالا آورد و من رو نگاه کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام خانم بی ادب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز این شروع کرد؛ ولی از لجش هیچی نگفتم و ساکت روی صندلی رو به روی امیر نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چی می‌خوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ برای خوردن نیومدم، موبایلم رو بده برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ حالا بشین یه نفسی تازه کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببین آقا پسر، باور کن من الانش هم که این جام پا روی خیلی چیزها گذاشتم. کافیه به گوش بابام برسه، اون وقته که بدبخت بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس شمارت رو بده داشته باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دلیلی نمی بینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس منم موبایلت رو نمی‌دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی سمج بود، از سماجتش خوشم اومد. تا حالا کسی این قدر بهم توجه نکرده بود، یه حس خوب قلقلکم می‌داد. آخرش هم مجبورم کرد که شماره ام رو بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ یاداشت کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ۰۹۱۲..‌‌‌‌‌‌. حالا هم موبایلم رو بده برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بیا بد اخلاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از تشکر، سریع از کافه بیرون اومدم. کل راه خودم رو سریع با تاکسی به خونه رسوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه بابام می فهمید، قطعاً با اون اخلاقش من رو می‌کشت‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درسته که همیشه هر کاری می‌خواستم می‌کردم؛ ولی باز هم زود برمی گشتم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک ماه بدون هیچ اتفاقی تموم شد و جاش رو به ماه دوم داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول از متن های معمولی شروع شد که هر شب یک ناشناس برام می فرستاد و کم کم رفته رفته به عاشقانه و عارفانه تبدیل شد. یه حسم می‌گفت همون پسره‌اس، هر دفعه خواستم براش بنویسم شما؛ ولی جرئت نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شروع یه رابطه با یک غریبه هراس داشتم، چیزی که همیشه ازش منع بودم. از اون طرف یه حس دیگه من رو وادار می‌کرد که جوابش رو بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید شروع رابطه ما از یک شما؟! در جواب یک پیام شروع شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روزها سالی عالی بود، جوری که حتی نمی تونی تصورش کنی. من با امیر از خیلی عقایدهام گذشتم و یاد گرفتم حتی دروغ بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گاهی از خودم بدم‌ می‌یاد که دورغ می‌گم؛ ولی به خاطر عشق به امیر باز هم تحمل می‌کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین بود، چیزی دیگه ای نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سوگل گول نخور. اگه دروغ بگه و بدبختت کنه چی؟ می‌دونی که بیچاره می‌شی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اره؛ ولی امیر اقاس. با این که اخلاق بد داره؛ ولی خوبه. نگران نباش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی من واقعاً نگران بودم. سوگل تنها دوست من بود و خیلی برام عزیز بود؛ ولی کمبود محبت داشت. چیزی که باعث می‌شد سمت امیر کشیده بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(زمان حال)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی چشم‌هام رو باز کردم، کسی کنارم نبود و تنها بودم. از شکل اتاق می‌شد حدس زد که بیمارستان بودم، جایی که ازش نفرت داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاق باز شد و پرستار وارد اتاق شد، پشت سرش هم مجد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می‌بینم به بهوش اومدی. خیلی خوش خوابی ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حال خندیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مگه چه قدر خواب بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وقتی که آوردنت فشارت روی هفت بود. حسابی همه رو ترسوندی، یک روزه که خوابی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک روز خواب بودم؟ مغزم خالی بود، انگاری حافظه‌اش رو پاک کرده بودن. اصلاً یادم نبود چرا این جام. به مجد نگاه کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چرا این جام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ یعنی هیچی یادتون نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه، هیچی. مغزم خالیه یادم نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ گفتن تو دادگاه حالتون بد شده و بیهوش شدید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا دادگاه؟ یه دفعه یادم اومد دادگاه، حضانت، دلناز، سوگل و امیر علی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبختی هام یادم اومد. از مجد پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نتیجه ی دادگاه چی شد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ متاسفم که می‌گم خانم ملکی؛ ولی رای دادگاه به نفع ما نبود و حضانت بچه به پدر و مادر واقعیش دادن. هیچ کاری از دست ما بر نمی‌یاد. با توجه به این که شما چند سال مادر دلناز بودین، هفته ای یک بار می‌تونین پیش دلناز باشین .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کارهای طلاق چی شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فردا می‌رین محضر برای طلاق و بعدش هم دلناز رو به آقای احمدی می‌دین. مهریه تون رو هم می‌گیرین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شکستم از بی عدالتی دنیا و مردمش. آوار شدم زیر زلزله ی احساسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخواستم جلوی مجد گریه کنم، برای همین پتو رو روی صورتم کشیدم و گریه کردم برای از دست دادن دخترم. من خیلی وقت بود باخته بودم؛ ولی تونستم دوباره سرپا بشم. امشب این لحظه شکستم، کمرم خم شد. امشب شب آخر بود. دلنازم دیگه نبود، از فردا تنهای تنها بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مرخص شدنم سریع راه خونه رو در پیش گرفتم. به حرف های مجد گوش ندادم. امروز ساعت های آخر من و دخترم بود. از فکر کردن بهش دست و‌پام سست می‌شد. ساعت های آخر، هر لحظه یاد آور گذشت زود زمان باقی مونده بود. چرا ساعت این قدر عجله داشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خونه که رسیدم نفهمیدم چه جوری ماشین رو پارک کردم و خودم رو دلناز رسوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام‌ مامانی، اومدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر نازم با دوتا موی خرگوشی و عروسک دستش جلوم ایستاده بود. یعنی امشب شب آخر بود؟ فردا شب کی براش آخر شب کمک می‌کرد لباس بپوشه؟ کی براش قصه می‌گفت؟ اگه بترسه گریه کنه چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی پیشش می‌خوابه؟ خدایا قسمت می‌دم مواظب دلنازم باش. سخته لحظه های آخر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام‌ مامانی. خوبی فدات بشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله مامانی، چرا دیر اومدی؟ خاله سارا ( پرستارش) گفت رفتی خونه ی دوستت، آره مامان؟ بدون من رفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فدات بشم شیرین زبونم، ببخش مامانت رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مهربونی نگاهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه؛ ولی چی برام می‌خری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عروسک دوست داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خوشحالی جیغ کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آره آره. دوست دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا گوشه ایستاده بود و به رفتار پر از حسرت من نگاه می‌کرد. آخرش هم طاقت نیاورد و پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سها چیزی شده؟ دیر اومدی، کجا بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ روز آخره سارا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ یعنی چی؟! منظورت چیه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فردا برای همیشه این پرونده ی لعنتی و پر از درد من تموم می‌شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ یک طوری حرف بزن منم بفهمم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ امیر علی آخر کار خودش رو کرد. حضانت دلناز رو ازم گرفت و به جاش تنهایی رو برام گذاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آخه چرا؟ مگه اون نمی‌گفت کاری به شما دو نفر نداره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دانیلا

    ۱۹ ساله 10

    همین؟!! به همین راحتی بخشیدش!؟ اصلا من میگم سها ببخشدش؛ پدرش انقدر بی غیرت بود که با بدون هیچ حرفی امیر رو بخشید!؟ جای تاسف داره. واقعا رمان افتضاحی بود

    ۳ هفته پیش
  • FATEMEH

    ۱۸ ساله 00

    خیلی مزخرف بود من جای دختره می شودم سگ محل پسره نمیدادم

    ۳ هفته پیش
  • دلیار

    ۱۸ ساله 00

    قلم نویسنده خوب بود ولی خود رمان چرت بووود حیف وقتم 😐

    ۱ ماه پیش
  • .

    00

    افتضاح....یعنی چی؟ توی اون وضعیت اسفناک و چندش دیدیشون و انقد راحت بخشیدیشون؟؟؟اون مرد احمق و دوست بدتر از مرد و آنقدر راحتتتتت؟؟؟؟؟

    ۲ ماه پیش
  • شیرین

    ۲۲ ساله 30

    افتضاح بود اصلا نباید میبخشیدشون خیلی چرت بود

    ۲ ماه پیش
  • قشنگ بود

    ۲۲ ساله 41

    رمان زیبای بود لذت بردم از خوندش پیشنهادش میکنم

    ۳ ماه پیش
  • Sana

    ۱۶ ساله 31

    خیلیییییی خیلییییی خوب بود

    ۳ ماه پیش
  • دنیا

    ۱۸ ساله 40

    خوب بود ،ولی میتونست زیبا تر باشه نباید ایقدر زود امیرو ببخشید

    ۳ ماه پیش
  • نگین

    ۱۴ ساله 01

    خیلی چرت و بی محتوا ولی قلمت رو دوس داشتم موفق باشی

    ۳ ماه پیش
  • لیلا

    ۴۷ ساله 10

    اصلا خوب نبود اصلا

    ۳ ماه پیش
  • آیریانا

    ۱۸ ساله 10

    افتضاح بود مخصوصا آخرش آدم یکم عزت نفس داشته باشه بد نیست حیف وقتم و که رو همچین رمانی گذاشتم

    ۴ ماه پیش
  • تانی

    ۱۷ ساله 00

    وقتم حیف شد خیلی مسخره بود

    ۴ ماه پیش
  • Ava

    ۱۹ ساله 20

    چرت ترین رمان تاریخ و زیر سوال بردن غرور همه زن ها واقعا متاسفم !!!

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    ۱۳ ساله 00

    خیلی عالی خیلی اذیت میشدم وقتی سها ناراحت بود و بعضی موقع حتی اشکم میریختم ولی اصلا انتظار نداشتم ایقد زود تموم بشه خیلی خب بود

    ۵ ماه پیش
  • shabnam

    ۲۳ ساله 00

    قلم نویسنده خوب بود و همچنین موضعش....اما خیلی خلاصه وار شروع و حتی تمومش کرد و به نظرم زیاد جالب نبود میتونست قشنگتر بنویسه و ب همین سرعت شوهر سابقش نبخشه اون طوری بهتر بود.

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.