شبنم داستان ما، دختری حریص است. دختری جوان در پی آرزوها و‌ آمال بلند خود. دختری جوان که در پی حرص زیاد، سرنوشت خود را با سرنوشت پیرمردی گره میزند. حریص، زندگی شبنم را بازگو میکند که خیال می کند، همه چیز با نقشه و زرنگی خودش پیش می رود. غافل از اینکه روزگار، گذشته خانواده اش و زندگی پیرمرد سرنوشتش بهم گره خورده اند، این سه اجازه نمی دهند، همه نقشه هایش به همین راحتی جلو برود. حریص داستان زیاده خواهی یک دختر جوان است. حریص، بازگو کننده مشکلات یک جوان امروزی، با چاشنی عشق و آمیخته ای از معماست.

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، معمایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و

مطالعه آنلاین حریص
نویسنده: مژگان فخار

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #معمایی

خلاصه:

شبنم داستان ما، دختری حریص است. دختری جوان در پی آرزوها و‌ آمال بلند خود. دختری جوان که در پی حرص زیاد، سرنوشت خود را با سرنوشت پیرمردی گره میزند. حریص، زندگی شبنم را بازگو میکند که خیال می کند، همه چیز با نقشه و زرنگی خودش پیش می رود. غافل از اینکه روزگار، گذشته خانواده اش و زندگی پیرمرد سرنوشتش بهم گره خورده اند، این سه اجازه نمی دهند، همه نقشه هایش به همین راحتی جلو برود. حریص داستان زیاده خواهی یک دختر جوان است. حریص، بازگو کننده مشکلات یک جوان امروزی، با چاشنی عشق و آمیخته ای از معماست.

مقدمه

بیا و ببین چه حریصانه در پی خواسته های خود هستم.

گذر ثانیه ها را به نظاره نشسته ام، و در پی آمال و آرزوهای خود هستم.

هر آن بی قرارم و بیدار.

هر آن در پی سرنوشت عجیب خود هستم.

سرنوشتی که عجین شده با گذشته ام، با گذشته مرد زندگی ام و بازی های روزگار.

آدامس رو توی دهنم میچرخونم و با لج، میجومش، با پوزخندی که روی صورتم داشتم، به شهلا که مشغول پوشوندن لباس رو تن آرمیتا بود نگاهی میندازم.

- وقت کردی بازم به ما سربزن.

- شبنم متلک ننداز.

- متلک چیه، والا تو و شمیم از وقتی قاطی خروسا شدین، انگار نه انگار خانواده ای دارین. - تو از زندگی مشترک، از شوهر و دردسر بچه چه میفهمی، من هر هفته که نمیتونم اینهمه راه رو گز کنم و بیام اینجا.

با گفتن ) باشه بابا (، از صندلی کنار کامپیوتر قراضه اتاقم بلند میشم.

- مادر مراقب خودتون باشین، آقا سهراب آروم رانندگی کنین، شبه، جاده خطرناکه بالاخره با سفارشای مامان، شهلا و خانواده ش به شهر خودشون راهی میشن.

- شبنم، مادر جون، در رو قفل نکن، بابات نیومده هنوز.

- نمیاد امشب

- واه، چرا؟

به چشمهای گرد شده مادر ساده خودم زل میزنم و با قورت دادن آدامس، میگم:

- حتما امشب هم بساط دارن با رفقا.

پیشونیشو میب- و- س- م و با مالیدن کرم روی دستاش، به سمت اتاق میرم.

نگاهی به گوشیم میندازم و چند تا پیام و میس کال.

))کجایی خانم خانما((

))سلام نفسی، بخدا ما هم دل داریم ((

))من آرینم، همونی که تو مهمونی پریشب باهم حرفیدیم، خوبین؟؟ (( به هیچکدوم پیاما جواب نمیدم و فقط پیامی رو برای سونیا، ارسال میکنم.

))خدا نکشتت دختر، اثرات مهمونی پریشب داره خودشو نشون میده، شدن شش عاشق دلباخته ((

روی تخت دراز میکشم و منتظر برگشتن بابا بودم، به مامان گفته بودم منتظرش نباشه، اما خودم منتظر شنیدن باز شدن در بودم.

به مهمونی پریشب و اتفاقاش فکر میکردم، که صدای ناله بابا، باعث میشه از رو تخت بپرم.

- شبنم، بابا

- هیس بابا، اومدم

آروم و طوری که مامان بیدار نشه، بسمتش میرم.

نمیخواستم سر و صدایی بشه و مامان از خواب بپره، فردا صبح هم باید سرکار میرفت.

- بابا، چه وقت اومدنه؟ باز هم کشیدی؟

- نه بابا

- آره، معلومه، این بوی چیه پس؟

- یه کوچولو که کفاف منو نمیده.

با کشیدن آستین پیراهنش، باز هم چشمم به دست قطع شده تا آرنجش میخوره و بانی و باعثش رو لعنت میکنم.

پیراهنشو در میارم و نگاه نگرانم رو بهش میندازم...

- برو بخواب دخترم

- بابا، منو نگاه کن

با اینکه دو ماهی میشد اعتیاد تو وجودش رخنه کرده بود، با اینکه دوماه بود، خونه ما هم این بلا رو تجربه می کرد، ولی بابا مثل بقیه معتادا نبود، هنوزم من و مامان نگاه پشیمون و شرمسارش رو می دیدیم.

- چیه دختر

سرش رو، روی بالشت میذاره.

- تو رو خدا ترک کن بابا، سهراب که گفت یه کمپ خوب میشناسه، درسته دستت قطعه، درسته کار برات پیدا نمیشه، درسته حقتو خوردن، ولی این راهش نیست، ترک کن بابا، مامانو ببین، صبح تا غروب تو کارگاه خیاطی جون میکنه، کار تو درسته؟؟ چشماشو بسته بود...

نصیحت کردن به من نیومده...

ساعت ده صبح بود که با اتو کشیدن موهام و مدل دادنشون، شال رو روی سرم میذارم و به سمت دانشگاه سابقم میرم.

بین ماشینها، ماشین سونیا رو پیدا کردم و کنارش وایسادم - اع، شبنم

- بریم دیگه، دیره ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرف من، کیفش رو پرت میکنه صندلی عقب و با عقب بردن مقنعهش و گذاشتن عینک آفتابی. راهنما رو میزنه و روونه خیابون میشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دختر به خدا دیوونه ای، کلاسا رو چرا نمیای ، استادا یکی یکی حذفت میکنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهتر، شش ترم خوندم، چی شد؟؟ کار کنم بهتره تا اینکه درس بخونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی فهممت شبنم، مادرت داره خودش رو میکشه، اون وقت تو و بابات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهمو به شیشه ب- غ- ل دستم میندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواننده میخوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این دوترم رو بخون، مدرک حسابداریتو بگیر، حیفه، حیفه شبنم اعصابم خرد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بلند رو میکنم بهش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واسه من کاسه داغ تر از آش نشو، خودم صلاحمو بهتر میدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه، اه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی زود حرفمو قبول میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دختر پولدار، این دختر که تک بچه خانواده شعشعانی میشد، خوب تو مشتم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به قول خودش، من تنها دوست خوبش هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها همرازش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیشه رو پایین میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چراغ قرمز بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو پسر جوون تو ماشین ب- غ- ل ی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ل- ب- م رو به حالت خاصی درمیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی به ل- ب میارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو متمایل میکنم به سمتشون. خنده ی ه- و- س آلود پسر رو میخواستم. خیلی زود به دستش اوردم. چراغ سبز میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باز چه غلطی کردی، پورشه دنبالمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بذار خوش باشن این پسر جیگولا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آینه مشخص بودن. پشت سرمون میاومدن. یه لبخند و نگاهم کارشو کرد برا این جونورای تشنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این جونورای پورشه سوار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینجاست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با جمله سونیا، به ساختمون چند طبقه زل میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبولم میکنن دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قولشو از دختر خاله تیرداد گرفتم، خودش اوکی کنه، حله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیاده میشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جونورای پورشه سوار، اونور خیابون، ایستاده بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگاه خاصی، دنبال سونیا میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- طبقه چهارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای زنی توی آسانسور، به طبقه چهارم میایم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واحدی شیک و مهندسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سونیا احوال پرسی با منشی میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منشی با لباس فرم و مقنعه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بفرمایید آقای معین منتظرن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیر داد معین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رییس آیندهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسری کت و شلوار پوش، مبادی آداب، رسمی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و سونیا کنار هم و اون روبرومون نشسته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگاه خیرهش، آدامس رو قورت میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مدرکتونو اوردین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مدرک چی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فارغ التحصیلی سونیا خنده ای میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تیرداد، به نسرین که گفتم شرایط دوستمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دوباره به من بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر کلمه سونیا، گفته میشد و من پوزخندم عمیق تر میشد، از قیافه این آقای رییس معلوم بود، من رو قبول نمیکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شالم رو که در حال سرخوردن بود، به جلو میارم، آدامسی رو دوباره در میارم و میجوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به درک که با جویدن آدامس نگاه بدی میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما باش بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میرم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منشی نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت در وایمیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببین رک و راست میگم، نه مدرک حسابداری داره، نه شعور رفتار کردن، آدامس جویدنش، شال سر گذاشتنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوا، تیرداد، خب کارمند اینجا بشه درست میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من دنبال دردسر نیستم، حسم خوب نیست بهش، معلومه فقط دنبال کار نیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی اوکی نمیشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه عزیزم، من حوصله ماجرا تو شرکتم ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدامس رو با لج میجوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر سونیا نمیمونم، از آسانسور پایین میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیابون رو رد میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند کمی، به سمت همون پسرای پورشه سوار میرم، هنوزم منتظر بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره میشم به سیگار تو دستشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بمش میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم رو به خیابون میندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر راننده اشاره میکنه به کناریش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بده بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم رو از خیابون برمیدارم.کارت رو توی جیب بیرونی کیفم میذارم. به اون ور خیابون میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سونیا منتظرم بود و نگاهم میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از طبقه چهارم ، از کنار پرده، نگاهم میکرد، تیرداد معین، این مرد رسمی پوش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرص میخوردم از حرفای مثلا پنهانی اون و سونیا. از استخدام نکردنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام راه رو سکوت کرده بودیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید سونیا شرمنده بود، قول محکمی برا استخدامم تو اون شرکت داده بود، اما نشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تشکری ازش، پیاده میشم و به سمت در آبی رنگ خونه میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی خونه نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جمع سه نفرمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفم رو روی تخت پرت میکنم، بعداز تعویض لباسام، کارتی رو که امروز گرفتم رو از کیفم درمیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

))رستوران کاج، با مدیریت سام نکویی (( باید با سونیا یه سری به رستورانش بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم رو کارت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ای رو ل- ب- م .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارت رو میذارم تو کشو، کنار بقیه کارتا، کنار بقیه شماره ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم دمای غروب، با صدای اذان از گلدسته های مسجد لب خیابون، در خونه باز میشه، با چشمایی پف کرده از خواب، به جلو در میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام، خسته نباشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه مشکوک مامان بهم برخورد میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کلاس نداشتی مادر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دروغ میگم، یه هفتهست دروغ میگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبح داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان به روی خودش نمیاورد، اما معلوم بود درد داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول خرد کردن پیاز برای شام بود، اما لبش رو گاز میگرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من خرد میکنم مامان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخندی، روی تنها صندلی تو آشپزخونه میشینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیازش تند نبود، اشکم جاری نمیشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دستت درد میکنه، مگه نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یکمی، پیازا رو سرخ کردی، یه ماساژی بده مادر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اجاق گاز رو روشن میکنم و پیازا رو توی ماهیتابه میریزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کنار مامان میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دراز کشیده بود و با دیدنم میشینه، ماساژش میدم و کرم رو روی دستاش میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا کمتر کار نمیکنی؟؟ تو که اینهمه درد میکشی موقع کار کردن، مگه دکتر نگفت روزی چهار پنج ساعت خیاطی بسه، بازم برات نوبت میگیرم از دکتر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نوبت بگیری که چی بشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- که دلیل این همه درد رو بفهمیم، مگه نمیگی قلبت تیر میکشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من خوبم مادر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص میگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب نیستی، نه تو، نه بابا که روز به روز داره بدتر میشه، شمیم و شهلا هم که از وقتی ازدواج کردن، انگار نه انگار مادر پدر دارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونا هم مشکل دارن، بچه هام گناه دارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همه گناه دارن، جز خودت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاد پیازا میفتم، به سمت آشپزخونه میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان به سونیا پیام میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

))پایه ای فرداشب بریم یه رستوران خوب ؟((

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیام چند دقیقه بعد سونیا و قبول کردنش، باعث میشه بعد خوردن شام دو نفره من با مامان، به سمت کشو برم و دوباره کارت امروزی رو توی کیفم بذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسای فردا شبم رو انتخاب میکنم و به سمت تختی که برای دوران مجردی شهلا بود، میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفهایی که پشت در شنیده بودم توی ذهنم تکرار میشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

)) من دنبال دردسر نیستم، حسم خوب نیست بهش، معلومه فقط دنبال کار نیس.(( اشتباه کردی آقای مهندس تیرداد معین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فقط دنبال کار هستم که کمک خرج مادرم بشم، که به زور بابام رو بفرستم کمپ ترک اعتیاد، که اینقدر شرمنده من و مامانم نباشه که به چخاطر کار نداشتن و دست قطع شدش کم بیاد خونه و پناه ببره به دوستهای جدید و لاابالی، که مادرم دیگه درد نکشه و قلبش خوب بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام روز رو توی اتاق، با روزنامه همشهری و گوشی به دست، دنبال کار میگشتم، اما هیچ کدوم جور نشدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن عقربه های ساعت، شروع میکنم به آرایش کردن صورت و مدل دادن موهام، بعد یک ساعت و نیم با پوشیدن پالتویی خز که هدیه تولدم از طرف سونیا بود، به سمت هال میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا هنوز نیومده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرصبح مثل مامان از خونه بیرون میرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتها با یک تفاوت، مامان به کارگاه خیاطی میرفت و اون هم پیش دوستای بدتر از خودش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی حال و روز بابا رو با گذشته ها مقایسه میکنم ، حسرت میخورم، خیلی تغییر کرده بود و همه این تغییرات به خاطر اون اتفاق توی کارخونه جنوب بود و بیکار شدنش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من معلوم نیست کی بیام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا میری؟ بازهم دروغ میگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خونه سونیا دعوتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نشنیدن ادامه جمله، کفشای پاشنه بلندم رو در میارم و از پله ها، به کنار مامان میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامان؟؟ مامان جونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جانم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش آرومتر میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام برسون به خودش و خانوادش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامان چته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرق سردی روی صورتش نشسته بود. ترسیده بودم. بابا هم نبود. ذهنم فقط یک دستور میداد، از اون جایی که پول پس اندازی داشتم، به آژانس زنگ میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با کمک من لباساشو میپوشه و راهی بیمارستان میشیم. توی راه پیامی به سونیا میدم و بیرون رفتن رو منتفی میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر با یه معاینه و یه نوار، چند تا قرص مینویسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانم شما بشینین چند لحظه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با کمک پرستار به بیرون اتاق دکتر میره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اما روی صندلی نشسته بودم ، طبق معمول، شالم رو کمی جلو میکشم و اونقدر استرس داشتم که پوست ل- ب رژ زدم رو میکندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وضعیت مادرتون خوب نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی چی آقای دکتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یکی از رگهای قلبشون بسته شده، نیاز به جراحی دارن، فعلا قرص نوشتم که مشکلی پیش نیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند لحظه ای تعلل میکنم و بعد هم میپرسم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هزینه عملش چقدره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی راه برگشت، مامان به خواب عمیقی رفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرم پیش سی میلیون پول جراحی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جور کردن این مهمه پول.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر گفت حال مامان خوب نیست، گفت نیاز به جراحی داره. سی میلیون؟؟ مطمئن بودم، سهراب و علی هم قادر به جور کردن این پول نیستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رسیدنمون به خونه، نگاهم به بابا میفته، روی کاناپه قدیمی جلوی تلویزیون به خواب رفته بود و بوی گند سیگار همه جا رو گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بستن در اتاق مامان، با لج و حرص، به محکمی پنجره رو برای از بین رفتن بوی سیگار باز میکنم، با صدای بلندش، بابا هم با نئشگی میشینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه.. چ.. چه خبره دختر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه خبری میخواستی باشه؟ مادرم مریض بود، تا الان بیمارستان بودیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان چطوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان خوبه، خیلی خوبه، تو سیگارتو بکش، شهلا و شمیم زندگیشونو بکنن، بی خیال باشین، به خودتون فشار نیارین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفی نمیزد و من هم به اتاق میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطره اشکی از چشمم بیرون میاد و اما بدون درنگ، با کف دستم پاکش میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید می جنبیدم، مامان باید زودتر جراحی بشه، کمتر از چند ماه وقت دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کلی فکر به خواب میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و صبح با صدای زنگ گوشیم بلند میشم، با همون حالت خواب آلودگی، جواب میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام، شبنم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو کی هستی اول صبحی زر زر میکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم بی معرفت ، سعید، بوتیک توی پاساژ سیب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مغزم فشار میارم و بعد چند دقیقه تازه متوجه میشم، اوایل تیرماه سال قبل بود، که همراه سونیا، چند تا پاساژ رو برای خرید مانتو تابستونه زیر و رو کردیم، در نهایت تو بوتیک همین پسر مانتویی مورد پسندمون میشه و طبق معمول، خودم با ع- ش- وه و کلی زبون ریختن، باعث میشم شمارش رو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون موقع ها ساده تر بودم، باهاشون دوست میشدم و رابطه احساسی برقرار میکردم، بعد چند وقت هم یا خودم یا اون طرف بهم میزد، اما الان نه، فقط برام شماره گرفتن و بیرون رفتن و خیلی چیزای دیگه، بازی بود، بازی برای بهتر زندگی کردن و به قول عوام فقط تیغ زدن پسرا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیکار داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبلنا مهربون تر بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت از قبلنا چیه؟ ما دوبار رفتیم بیرون، چند بارم تلفنی حرف زدیم، صنمی نداشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخوام داشته باشیم خانمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو قطع میکنم و بلافاصله دوباره زنگ میخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پیچیدن صدای سونیا، سعی میکنم به خودم مسلط بشم و تماس قبلی رو فراموش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- غروب بریم خرید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی میخوای بخری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فرداشب مهمونی دعوتم، لباس میخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حوصله ندارم سونیا، خودت برو مکثی میکنه و میگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه امروز بیای خرید، فرداشب تو رو هم میبرم مهمونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهمانی هایی که سونیا میرفت، سطح بالا بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه تنهایی؟ من، تو، و... و کی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تیرداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من نمیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون که کاری به تو نداره، میدونم اعصابت از دستش خرده سر استخدام نکردنت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه تیرداد دوستته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، تو بیا، بهت میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو توی دستم میچرخوندم و از همین الان فکر مهمانی فردا شب بودم، فکر کارایی که باید بکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا هم به وجود تیرداد فکر نمیکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام خونه هشتاد متریمون رو میگردم، ولی بجز دیدن بابا کنار منقل، اثری از مامان نمیبینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگی به کارآگاه خیاطی میزنم و با گفتن ) با خانم صدری کار دارم (، بعد چند ثانیه مامان جوابم رو میده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا رفتی کارآگاه، مامان حالت خوب نیس، متوجه میشی مامان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من خوبم دخترم، قرص رو خوردم، بهتر شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا حرف گوش نمیکنی؟ صدای غمگین مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه حرف تو رو گوش بدم، آخر ماه به پیسی میخوریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من کار میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو درستو بخونی برام کافیه، فعلا خداحافظ مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس بخونم؟ من یه هفتهست دانشگاه و درس رو ول کردم، میخوام کمک حال تو باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با باز کردن در ماشین، هوای مطبوع داخل ماشین و بوی عطر سونیا حال و هوامو عوض میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دست لباس خوب برا مهمونی داشتم و بدون دیدن لباسی برای خودم، تمام مدت همراه سونیا بودم که برای خودش خرید کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تصور اینکه خریدها تموم شده، مینالم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای خدا خسته شدم ، بریم کافه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هنوز خریدام مونده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو که همه چی خریدی!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باید برای تیرداد هم خرید کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخه خرید پسر خاله دوستت به تو چه ربطی داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون جواب دادن به حرفم، دستم رو میکشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بریم یه چیزی بخوریم، تو هم خستگیت در بره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گذاشتن نی تو دهنم و جرعه جرعه آب آلبالویی که می نوشیدم، سر حال میام و رو میکنم به سونیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب نگفتی به تو چه ربطی داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون خودش حوصله خرید نداره، نسرین هم که مسافرته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا آقای رییس حوصله نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امروز صبح طلاق گرفت، یه کم بهم ریختهست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه زن داشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره بابا، سه سالی میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا طلاق گرفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سونیا که انگار قراره داستان جالبی رو برام تعریف کنه، به سمت میز خم میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میدونی که تیرداد خانواده ای نداره و از بچگی پیش خانواده خالهش، یعنی خانواده نسرین بزرگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره گفتی قبلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وقتی هم درسش تموم شد، با زور و تلاش برا خودش شرکت میزنه و کم کم راهش رو جدا میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نسرین هم یه دختره رو بهش معرفی میکنه و با هم آشنا میشن و بعد هم ازدواج، منتها بعد یه مدت معلوم میشه، دختره نمیتونه بچه دار بشه، دنبال درمان هم رفتن، ولی نتیجه نگرفتن، برا همین طلاق گرفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به خاطر بچه؟ چون دختر بی گناه بچه دار نمیشد؟؟ خب از پرورشگاه بچه میاوردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه دیگه، تیرداد بچه میخواست، یه بچه از خودش و زنش، چون خودش خانواده نداره، دوست داره یه خانواده خوب و واقعی تشکیل بده و تنهاییاش تموم بشه، البته اینا رو نسرینگفته بهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس آقا تیرداد عقده دارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- والا، حالا که دختر بیچاره رو طلاق داده، غمبرک زده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- غمبرک؟؟ نه فکر نکنم، فقط یه کم تنهایی لازم داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصله حرفهای بیشتر درباره تیرداد و زندگیش رو نداشتم، در حالیکه تو کافه، آینهم رو درمیارم و به ل- بم رژ میزنم، میگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا مهمونی فردا شب چیه، برا کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهمونی فرداشب یه جورایی گود بای پارتیه، طرف میخواد یه مدت بره خارج از کشور، از یه طرف هم میخواد جلوی کارمنداش، تیرداد رو به عنوان جانشینش معرفی کنه، برا مدتی که نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این طرف کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سپاهان، ایرج سپاهان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمش رو تکرار میکنم و بعد نوزده ساعت، با پوشیدن پیراهن عروسکی سفیدی و پا کردن کفش مشکی، در حالیکه مامان خونه نبود و به دروغ گفته بودم، تولد یکی از دوستام دعوتم، سوار آژانس میشم و روونه خونه سونیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قصد داشتم از آژانس پیاده بشم که جلوی در خونه سونیا، ماشینی مدل بالا توجه مو جلب میکنه، به آرومی و با قدمهایی کوچیک، در حالیکه صدای پاشنه کفشم روی آسفالت خیابون طنین انداز میشد، به سمت در میرفتم، با یک نگاه کلی تو ماشین، متوجه وجود تیرداد شدم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر اینکه بخوام با اون به مهمانی برم، عذابم میداد، اما باز هم به خودم قول دادم که این چیزا رو فراموش کنم و بی خیال باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار نه انگار که دیده باشمش، زنگ رو فشار میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دارم میام تیرداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم، شبنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوا، تویی، چه دیر کردی، برو تو ماشین تیرداد، منم میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برخلاف گفته سونیا، هیچ قدمی به سمت ماشین برنمیدارم، در ضمن ادب حکم میکرد که اون از ماشین پیاده بشه و تعارف کنه، اما خبری نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اومدن سونیا، هردو به سمت ماشین میریم و من روی صندلی های پشت میشینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام آرومی میکنم و اون هم مودبانه و با گفتن )حالتون خوب(، جوابم رو میده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار نه انگار که من رو رد کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار نه انگار که استخدامم نکرد و اون حرفها رو راجع به من به سونیا گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیردا با کت و شلواری کرم و قدمهایی محکم جلوتر از من و سونیا وارد عمارت میشه و بعد هم ما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل سونیا، پالتوم رو به خدمتکار میدم و کنار هم و با فاصله کمی از تیرداد به داخل عمارتی که تا به حال نظیرش رو ندیده بودم، میریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعداد زیادی چلچراغ روشن بود و سالن بزرگی روبرومون قرار داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نزدیک شدن مردی تقریبا شصت ساله، به جمعمون، تیرداد و سونیا لبخندی به ل- ب میارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام جناب سپاهان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام آقای مهندس معین، شما باید زودتر از همه میومدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عذر میخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پیرمرد که البته موهای رنگ شدش و تیپش اون رو از پیر نشون دادن دور میکرد، حالا میدونستم ایرج سپاهان و میزبان امشبه، خنده ای میکنه و تیرداد با جلو اوردن دستش اشاره به من و سونیا میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از دوستان خانوادگی هستن که امشب همراهیم میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشوقتم خانمها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست دادن به سونیا، دست من رو هم فشار میده و من هم با خنده ای ریز و همزمان با بردن اون دستم زیر سیل موهای بلوند کردم، )خوشوقتم( رسایی میگم و به نگاه سرد تیرداد توجهی نمیکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اصرار ایرج، به سمت میز اون میریم و میشینیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام مدت انگشتای دستم زیر چونم و در حوالی موهام بود، لبخندی به ل- ب داشتم و نگاه های گاه و بی گاه ایرج، حس عجیبی رو برام به وجود میاورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیرداد و ایرج مشغول حرف زدن بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عده ای مشغول ر- ق- ص.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عده ای مشغول خوردن و نوشیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرفهاشون فهمیده بودم، ایرج صاحب کارخونه پارچه بافی و شرکت نساجیه و قراره یک ماهی رو به خارج از کشور و دیدن بچه هاش بره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شروع شدن آهنگی آروم، با همون ل- و- ندی و ع- ش- وه خیره میشم به ایرج.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من همپای امشبم رو انتخاب کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گفتن این حرف از جاش بلند میشه و جلوی چشمهای متعجب سونیا و نگاه سرد تیرداد، دستش رو به سمت من دراز میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همراهیش میکنم و با اون آهنگ مشغول ر-ق- صیدن میشیم، تمام موهای باز شدم رو به یه سمت شونم میارم و دست ایرج روی شونه ل-خ-ت-م قرار میگیره. چشمهای ریمل زدهم رو خمار میکنم و لبخند محوی گوشه ل- بم میارم و چقدر نگاه خیره ایرج برام شیرین بود و سیرابم میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با پیراهنی عروسکی و کوتاه، تقریبا تو آ-غ-و-ش مردی بودم که حتی از پدرم هم بزرگتر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با برگشتنمون به سمت میز، حرف زدن سونیا و تیرداد نیمه تمام میمونه و بعد از چند دقیقه، ایرج و تیرداد به گوشه سالن میرن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب خانمها و آقایون عزیز، امشب هم مهمانی خداحافظی بود، هم اینکه تو این یک ماه نبود من ، آقای مهندس تیرداد معین جانشین من هستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت سونیا زمزمه میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند تا بچه داره؟ نگاه خاصی میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سه تا، همشون خارجن زنش چی؟ فوت کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره میشم به ایرج و لبخندم طویل تر میشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت حوالی نیمه شب بود که من و سونیا قصد رفتن میکنیم و تیرداد هم کتشو میپوشه تا برسونتمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا آقای معین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیروقته، خانمها هم خسته شدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو که خسته نشدی جوون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیرداد لبخندی میزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه این چه حرفیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بمون، زوده برا رفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به من میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- البته اگه دختر خانمها هم افتخار میدادن و میموندن عالی بود، اما حالا که خسته هستن، رانندهم رو برا رسوندنشون خبر میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه آقای سپاهان، مزاحم نمیشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدا کردن فردی به نام )نریمان( مردی تقریبا همسن تیرداد، به کنار جمعمون میاد و قرار میشه ما رو برسونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشحال میشم دوباره ببینمتون خانمها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و سونیا لبخندی میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیرداد تا کنار ماشین همراهمون میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مراقب خودت باش سونیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرف تیرداد، پوزخندی میزنم که از چشمهاش دور نمیمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما هم اینقدر زود با هرکی جور نشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی نمیدم و زودتر از سونیا، به داخل بنز مشکی میرم و بعد مدتی سونیا هم به داخل میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیدی چه جوری نگاهت میکرد؟؟ همش حواسش به تو بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به روی خودم نمیارم و با حالتی که انگار چیزی از حرفهای سونیا متوجه نمیشدم، میگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کی؟ چی میگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ایرج خان دیگه، همش رو تو زوم بود حرفی نمیزنم و دوباره ادامه میده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای خیلی خوش به حالت میشه، منتها یکم سنتون بهم نمیخوره، تو بیست و دو سالته و اون پنجاه و شش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی میگی سونیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من تو رو نشناسم به درد لای جرز میخورم، میدونم چی تو فکرته، ایرج خان میشه کیس جدیدت، کی بهتر از اون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنجاه و شش سالش بود، یعنی شش سال بزرگتر از بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا چه ربطی به سن داره، هنوز خیلی به نقشه های بزرگم مونده، نباید پیش سونیا هم لو بدم، باید طوری رفتار کنم که فقط کار برام مهمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به نظرت ممکنه منو استخدام کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب من کار میخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شک نکن، استخدامی، بدجور چشمش تو رو گرفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس یه قرار بذاریم قبل رفتنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه هفته تا رفتنش مونده، کارتشم که بهمون داده، خودت زنگ بزنی بهتره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من زنگ بزنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشحال میشه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمکی میزنه و من آدرس خونمون رو به راننده که نریمان نامی بود، میدم.با رسیدنم دم خونه، از سونیا خداخافظی میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام لامپ های خونه خاموش بودن، مامان و بابا خواب بودن. لامپ اتاقم رو خاموش میکنم، از کیف کوچیکم، کارت رو در میارم. به اسم ایرج سپاهان که لاتین تایپ شده بود و شماره ها، خیره میشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رق- صمون نگاه هاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ل- و- ندی و ع- ش- وه های من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسم که سفیدی تنم رو بیشتر نمایان میکرد حرفهای سونیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره کشو رو باز میکنم و کارت رو کنار بقیه میذارم.با عوض کردن لباسام و کشیدن دستمال مرطوب کننده ای روی صورتم، به سمت تخت میرم.چشمام رو میبندم و آینده رو تصور میکنم. من باید پول جراحی مامان رو فراهم کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید پولدار بشم تا بابا ترک کنه تا بابا شرمنده نباشه. شرمنده بیکاری و دست قطع شدش نباشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

******

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوالی ظهر بود که از خواب بیدار میشم، دوشی میگیرم.طبق معمول کسی خونه نبود.تلفن خونه رو بر میدارم و شماره روی کارت میگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شرکت نساجی سوزن، بفرمایید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخواستم یه قرار ملاقات با رییستون داشته باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای نازک زن رو اعصابم بود، کسی نباید مثل من باشه، حتی صدای نازک و پر ع- ش- وش - شبنم صدری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبر کنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد چند ثانیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقای سپاهان گفتن، هروقت خودتون خواستین، تشریف بیارین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشکنی میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اووم، پس من ساعت چهار امروز میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون )خداخافظی( تلفن رو قطع میکنم. تصمیم نداشتم سونیا رو خبر کنم. باید تنهایی پیش میرفتم و اگه استخدام بشم، بهش خبر میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شبنممم چیه باز با خشم به بابا که چند دقیقه ای برگشته بود به خونه خیره میشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ناهار نداریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو یخچاله گرم کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهسته آهسته به سمت آشپزخونه میره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وحشی شدی دختر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره وحشی شدم، تو سیگارتو بکش، مراقب باش موادت کم نیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فحشی زیر زبون میاره. کم کم تغییر میکرد، اعتیاد روش تاثیر گذاشته بود. کم کم دیگه از اون پشیمونی تو چشمهاش خبری نمیشه. میدونم، منتظر این اتفاقها هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق معمول کلی به خودم میرسم و موهام رو باز میذارم و از دو طرف شال بیرون می ریزمشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت در خروجی خونه میرم که صدای بابا بلند میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوغور بخیر، باز کجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- درس و دانشگاه نداری؟؟ همش با این تیپ میری بیرون؟ کجا میری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از کی تا حالا برات مهم شده، تو بچسب به موادت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه فصل کتک بخوری، حالیت میشه دختره ی بی حیا، که چه جوری با بابات حرف بزنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من بابای معتاد نمیخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.