رمان نفرین طلسم شیطانی به قلم RAJABI_F77
روزی از روز ها،دختر به بدجنسی شیطان،انگشتر طلسم شده شیطان رو که خودش و برادر دوقلوش برای فوضولی کردن توی دنیای ماورایی درست کرده بودن رو نفرین می کنه تا بعد از مرگش،اون انگشتر تا زمانی که همزادش بدنیا نیومده پنهان بمونه زمانی میرسه که آدینای قصه ما که از قضا همزاد همون بد سرشت بوده،اون انگشتر رو پیدا می کنه ولی خبر نداره که چه اتفاقات ترسناک و غیر قابل باور و تصوری در پیشش هست .با پیدا کردن انگشتر نفرین شده،سرنوشت این دختر به کل دگرگون میشه ..
ژانر : عاشقانه، طنز، تخیلی، ترسناک
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۴۶ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #تخیلی #ترسناک #طنز
خلاصه :
روزي از روز ها،دختر به بدجنسي شيطان،انگشتر طلسم شده شيطان رو كه خودش و برادر دوقلوش براي فوضولي كردن توي دنياي ماورايي درست كرده بودن رو نفرين مي كنه تا بعد از مرگش،اون انگشتر تا زماني كه همزادش بدنيا نيومده پنهان بمونه زماني ميرسه كه آديناي قصه ما كه از قضا همزاد همون بد سرشت بوده،اون انگشتر رو پيدا مي كنه ولي خبر نداره كه چه اتفاقات ترسناك و غير قابل باور و تصوري در پيشش هست .با پيدا كردن انگشتر نفرين شده،سرنوشت اين دختر به كل دگرگون ميشه ..
به نام افريننده ترس و عشق
نفس زنان از پله هاي شكسته و قديمي ساختمون بالا مي رفتم.
با ترس به اطرافم نگاه مي كردم.
خدايا من كجام؟
صداي شكستن چيزي باعث شد جيغ بلندي از ترس بكشم و به عقب پرت بشم.
پاهام ليز خورد و تقريبا به عقب مايل شدم.
سريع خودم جلو انداختم و به پشت سرم نگاه كردم.
فقط دو وجب مونده بود تا به پايين پله ها پرتاب بشم.
انقدر بالا اومده بودم كه جوني براي پاهام نمونده بود.
_آدينا...
هيني كشيدم و به ديوار چسبيدم.
كي بود كه اسمم صدا ميزد!
با چشماي درشت شده به اطرافم نگاه كردم.
هيچ چيز،جز تاريكي مطلق نبود.
ضربان قلبم انقدر بالا بود كه هر لحظه منتظر بودم سينم بشكافه و از سينم بيرون بزنه.
صداي قدم هاي كسي از پايين شنيدم.
بدنم شروع به لرزيدن كرد.
با صداي لرزون، بلند گفتم:
_ك...كي اون..نجاست؟
تنها صداي قدم هاي كسي كه از راه پله بالا ميومد؛توي سالن سكوت ميشكوند.
ترسي كه به جونم افتاده بود و تا به حال تجربه نكرده بودم.
احساس مي كردم كسي كه از پله ها بالا ميومد خطر جدي براي من محسوب ميشد!
_گفتم...گفتم كي اونجاست؟
اطرافم صداي زمزمه بلند شد.
زمزمه ها به قدري اروم بود كه تنها به پيس پيس شباهت داشت.
كم كم صداي زمزمه ها داشت بلند تر ميشد كه سايه ي خاكستري رنگي از راه پله نمايان شد.
نفس هام تند شده بود.
هر قدمي اي كه بر مي داشت من به عقب ميرفتم.
سايه خاكستري رنگ كم كم داشت نمايان مي شد.
رداي مشكي رنگ گشادي تنش بود.
سرش پايين بود و كلاه كاملا صورتش پشونده بود.
يك دفعه پاهام ليز خورد و به زمين افتادم.
سرم كه بلند كردم نديدمش.
زمزمه وار با خودم گفتم:
_پس كجا رفت!
به اطرافم نگاه كردم.چيزي نبود!
بلند شدم.
وقتي به پشت برگشتم با چيزي كه روبه روم ديدم تقريبا سنگ كوب كردم.
صورت كدر و خاكستري رنگش با چشماي درشت و كاملا سفيدش انقدر ترس به وجودم تزريق كرده بود ك سرجام ميخكوب شده بودم و بهش زل زده بودم.
چشم هاي سفيدش كم كم شروع به تكون خوردن كرد.
تصوير مبهمي توي چشم هاش شروع به حركت كردن كرد.
يكدفعه صورتش تكوني خورد و روي لباش شروع به ترك خوردن كرد و از هم فاصله پيدا كرد.
_آدينا...منتظرم باش.
بعد از تموم شدن حرفش، مايه سياه رنگي از گوشه چشم و لبش شروع به پايين اومدن كرد.
تازه فهميدم چه چيزي جلوي چشم هام ايستاده.
بدنم شروع به لرزيدن كرد.
لبام از هم فاصله پيدا كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه طاقتي نياوردم و چشمام بستم واز ته دل شروع به جيغ زدن كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس كردم كه بدنم سبك شده.سريع چشمام باز كردم و با جيغ سرجام نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اطرافم، نفس زنان نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاقم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن الان تو اتاقمم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر يكدفعه باز شد و قامت خميده و ژوليده آرتام معلوم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي شدي خواهري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب گلوم رو با لرز قورت دادم و دست راستم روي صورتم كشيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هيچي نيست.خواب ديدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمي به جلو برداشت و به سمتم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقشنگ معلوم بود باز به شدت از رو تخت بلند شده و كمرش به عسلي بغل تختش خورد.اخه خميده راه ميرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكنارم نشست بهم نگاه كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفكر مي كردم الان مياد بغلم مي كنه دل داريم ميده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاماده بودم كه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشپلق.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختره ي خرس گنده خجالت نميكشي عين بزغاله ها تو خواب جيغ ميزني هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشماي درشت شده بهش نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم دستام روي پس كلم گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دستت بشكنه آرتام.گردنم رگ به رگ شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو به سمت تخت ولو شد و روي تختم خوابيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تا تو باشي من از خواب نازم بيدار نكني.اونم ساعت٣نصف شب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه رسما هنگ كرده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمام رفت تو هم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالشت رو از بغل تخت برداشتم محكم زدم تو سرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو مرتيكه برو سر جات بخواب.همه داداش دارن منم داداشت دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنور آفتاب به موازات خيلي مستقيم تو چشماي فلك زده ي من افتاده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايا اخه من به درگاهت چه گناهي كردم كه اين وقت صبح اذيتم مي كني!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هزار جون كندن از روي تخت بلند شدم و به سمت سرويس بهداشتي رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكار هاي مورد نيازم انجام دادم و به سمت روشويي رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي قيافه خودم تو اينه ديدم از خنده منفجر شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا به داد شوورم(شوهرم)برسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوي موهام كوتاه و وقتي از خواب بيدار ميشم موهام مثل اديسون به سمت بالا ميره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست هام خيس كردم و با پنجه توي موهام كشوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديدم هنوز خوابم مياد!گفتم مثل اين فيلما بيام اب بپاشم رو صورتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم شدم دو سه تايي رو خودم اب سرد پاشيدم.حالا بگذريم كه يه قطره اب به صورتم خورد و بقيه روي لباس و به عقب پرتاب شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حركات خودم خندم گرفته بود.با خنده بلند شدم و به خودم تو اينه نگاه كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چيزي كه توي اينه ديدم جيغ خفيفي كشيدم و چند قدم به عقب رفتم و دست هام روي لبام گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمزمه وار با خودم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بس كن آدينا.اون فقط يه كابوس وحشتناك بود كه باعث شده دوباره ببينيش.اروم باش دختر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست هام اروم پايين اوردم و چند قدم به اينه نزديك شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه غير از خودم چيزي توي اينه نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم زير شير اب بردم و با حرص يك مشت اب روي اينه پاشيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گندت بزنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوله كوچيك بغل اينه رو برداشتم و از دستشويي بيرون اومدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_روزم اينطور شروع كنم وايي به حال بقيه روزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوله رو روي صورتم گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با كي داري حرف ميزني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنان جيغ بنفش كشيدم و به عقب پريدم كه هم گلوم و هم پاي فلك زدم درد گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع حوله رو از روي صورتم برداشتم و با ترس به مقابلم نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام با چشماي از حدقه در اومده داشت نگاهم مي كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چته رواني؟چرا از ديشب هي جيغ جيغ مي كني؟جني شدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز عصبانيت دندون قروچه اي كردم و حوله رو به سمتش پرتاب كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي زهر انار بگيري خير نديده.خودت عين جن اومدي پشت سرم ايستادي اونوقت و توقع داري خيلي ملايم بيام بگم جانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند شيطاني زد و به سمتم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اخه مي دوني؟ترسوندنت بسي لذت بخش.نمي دوني كه...قيافت انقدر خنده دار ميشه كه ادم دوست داري از خنده روده بر بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكدفعه به سمتم پريد و پرتم كرد رو تخت و آي قلقلك داد!آييييي قلقلك داد ها.اخرش هم من از خنده قش كردم هم ودش از خستگي روي تخت قش كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام خيلي بيشوري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده اي كرد و يدونه ديگه به پهلوم سيخونك زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ما مخلصيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم به پهلوم گرفتم و دستم براش تكون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برو باو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمي مكث كردم و دوباره گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام.ماماينا كي ميان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكدفعه سرجاش پريد و رو به من بشكن زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اخ راستي.مامان ساعت٧زنگ زد گفت تا٣روز ديگه ايرانن.البته گفت يه اقدامات مهمي هم توي اينجا دارن كه قرار بهمون عنايت كنن و بگن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرجام نشستم و متفكرانه به آرتام نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يعني چه اقداماتي قراره صورت بگيره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم متقابلا دستش زير چونش برد و انگشت اشارش متفكرانه روي لباش گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منم از همون موقع تو فكرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد صاف تو چشم هاي من نگاه كرد و متفكرانه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_احتمالا من از مرگ مي خوان نجات بدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام درشت شد و بهش با تعجب نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يعني چي؟منظورت چيه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز متفكرانه از رو تختم بلند شد و عقب عقبكي به سمت در اتاق رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اخه ميدوني چيه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به حالت ناله و درموندگي گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من بدبخت نزديك يك ماه دارم غذا سوخته مي خورم.مي ترسم از دست غذاهاي تو سرطاني چيزي بگيرم بميرم تمامممم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرص لبام روي هم فشردم و انگشت اشارم و به نشان تحديد بالا اوردم و صاف تو چشماش نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم كم نياورد و يه زبون درازي كرد و سريع در باز كرد و از اتاق پريد پايين.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون موقع منم به سمتش نيمخيز شدم شروع كردم به دنبال كردنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام وايستا تا لهت نكردم.وايستا كاريت ندارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينطور كه از پله ها پايين ميرفت به سمتم برگشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو غلط كردي من كار نداري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت پايين سرازير شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي خدا من از دست اين چلغوز نجات بدهههه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از يه ربع دنبال كردن هم بلاخره خسته شديم و من تصميم گرفتم برم صبحانه رو اماده كنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينطور كه صبحانه اماده مي كردم ارتام وارد اشپز خونه شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_كمك نمي خوايي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم بلند كردم و همينطور كه كتري روشن مي كردم لبخند زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه داداشي.بيا بشين تا چايي دم بكشه برات بريزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتقابلا لبخندي زد و روي يكي از صندلي ها نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوووو ببين چه كرده خواهري من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند كنارش نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعادتش بود اولين لقمش من براش بگيرم تا بقيه صبحانه بهش مزه بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبق عادت هميشه براش يه لقمه كره عسل گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي لقمه رو ازم گرفت بلند شدم تا چايي بريزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ تيره چايي كه ديدم ياد خوابم افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون خواب چي بود كه من ديدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولين بار بود همچين خوابي ديده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزم كه بهش فكر مي كردم لرز به تنم ميافتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو به شدت تكون دادم تا فكراي بي هوده از ذهنم دور بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفنجون چايي برداشتم و به سمت ميز رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دستت خواهرگلم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم تكون دادم و سرجام نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام دور ليوان حلقه كردم و به بخاري كه ازش بيرون ميومد نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم بلند كردم و بهش نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چته از صبح!اون از ديشب كه تو خواب جيغ ميزدي.اين از الان كه همش تو خودتي.چيزي شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفي كشيدم و به صندلي تكيه دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوابي كه ديده بودم براش تعريف كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زده بود تو چشم هام چيزي نمي گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتي بعد از تموم شدن حرفم باز بهم زل زده بود و هيچي نمي گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام كجايي؟الووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيك دفعه پريد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چته عه.ترسيدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز قيافه ترسيدش خندم گرفت. بلند زدم زير خنده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم انداخته بودم رو ميز و با دست روش ضرب گرفته بودم و ميخنديدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام هم از خنده من خندش گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو خودتو جمع كن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكدفعه صداي زنگ اومد و از ادامه حرفش منعش كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و به سمت تلفن تو آشپزخونه رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*_سلام مامان جان خوبي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خوش حالي مشتاق تر به مامان سلام كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام ماماني جونم خوبي؟پس كجاييد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ارومي كرد و صداي بابا كه از پست گوشي ميگفت به من سلام برسونه شنيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*_آدينا جان بابا سلام ميرسون.به خاطر همين زنگ زدم.ما بعدازظهر ايران حركت داريم.شب مي رسيم خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنم باز موند.يعني چي دارن ميان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي بخاطر اينكه ناراحت نشن با صداي خوشحال ابراز خوشحالي كردم و بعد از كمي سفارش هميشگي گوشي قطع كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتش برگشتم خيلي اروم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ماماينا دارن ميان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر به اطرافم نگاه مي كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وايي چقدر هيجان انگيز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده به سمت آرتام برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خجالت بكش مرد گنده.اين رفتارا چيه از خودت در ميكني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخماش رفت تو هم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا ميزنم لهت مي كنما.هي حالا تو بزن تو ذوق من بنده خدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به پشت شيشه انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب مگه بار اولشون كه از پيشمون ميرن.والا من از اونجايي كه يادمه باباينا همش ميرفتن آلمان و برمي گشتن.درضمن.امسال كنكور دادي و ديگه بزرگ شدي.خجالت بكش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش و لوچ كرد و برام ادا در اورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبه خودتم همسن مني و كنكور دادي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام درشت شد به سمتش برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الان اين چه ربطي داشت؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمي بهم نگاه كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي بعد نگاهش به پشت شيشه ترانزيت انداخت.يكدفعه شروع به داد زدن كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عهههه اومدننن.آدينا ماماينا اومدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه همون سمت برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و بابا از پله برقي داشتن پايين ميومدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خوشحالي دستي براشون تكون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار بابا ما رو ديد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر همين مامان صدا زد و به سمت ما اشاره كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانم به سمت ما برگشت و برامون دست تكون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند منتظرشون ايستاديم تا از قسمت ترانزيت بيرون بيان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلمون حسابي براشون تنگ شده بود.نزديك١ماه بود كه اونطرف بودن و ما تنها توي خونه زندگي مي كرديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباينا كه اومدن سريع به سمتشون رفتيم و بغلشون كرديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان:الهي قربونتون برم من.چقدر دلم براتون تنگ شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بغل مامان بيرون اومدم و به سمت بابا رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ما هم خيلي دلمون براتون تنگ شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا مردونه لبخندي زد و من به آغوش كشوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت گوشم خم شد و زمزمه وار گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر خوشگل من چطوره؟داداشت كه اذيتت نكرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بغلش با خنده بيرون اومدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قربونت برم بابايي جونم.نه اذيت نكرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو صداي معترض آرسام بلند شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختره ي پرو.من اذيتت نكردم؟پدر من ...البته بابا جان ببخشيدا...در اوردي.اونوقت ميگي من اذيتت نكردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبونم براش در اوردم و ادا در اوردم. با اينكارم بابا و مامان خندشون گرفت ولي آرسام با حرص بهم نگاه مي كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir____________
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يعني چي بابا؟من اينجا هزار تا كار دارم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينطور كه شوك زده شده بودم به سمت بابا برگشتم تا ببينم چي مي گه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزنامه ي توي دستش جابه جا كرد و از بالاي عينكش به آرسام نگاه كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو مثلا اينجا چيكار داري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرسام توي جاش جابه جا شد و كمي من من كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب ...خب من.اصلا مگه من و آدينا تازه كنكور نداديم؟اونوقت مي خواييد مارو براي هميشه ببريد المان؟اصلا مگه من ميتونم به زبان اونا حرف بزنم...نه اصلا اين هيچي تازه ياد گرفتم.اصلا مگه من مي تونم اونجا زندگي كنم..اينم هيچي.اصلا مگه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديدم اگه حرفي نزنم بدتر سوتي ميده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا ما تازه كنكور داديم و نميتونيم خودمون با يه كشور ديگه وقف بديم.بابا خيلي غير ممكن اين موضوع بهمون گفتيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا روزنامه رو تا كرد و مامانم از توي آشپزخونه با سيني چايي اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان:عزيزم قراره اونجا بريد دانشگاه.مطمئن باشيد زود به اونجا عادت ميكنيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميدونم چرا ولي ديگه نتونستم حرفي بزنم و در سكوت به جر و بحث آرسام و مامان و بابا نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مدتي بدون هيچ حرفي اجازه خواستم و به سمت اتاقم راهي شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم پايين بود و خيلي اروم به سمت اتاق قدم بر مي داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصاف سرجام ايستادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناخداگاه توي دلم ترس افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا پشت سرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاه به در اتاقم كه مقابلم بود انداختم و يه نگاه زير زيركي به پشت سرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس ميكردم كسي پشت سرم ايستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا...پشت سرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاهام يواش به سمت عقب چرخوندم و سرم اروم به سمت عقب چرخوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ريزي تو فضا پيچيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكسي پشت سرم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا...بيا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره صدا پشت سرم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه ترس تو كل وجودم پراكنده شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا خواستم به عقب برگشتم خنده ريز ديگه تو فضا پخش و يكدفعه انگار كسي بهم تنه زده باشه بهم خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم تعادلم از دست دادم و با جيغ به زمين افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس زنان سريع برگشتم و به بالا سرم نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا چي شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس به سمت صدا برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و بابا و آرسام نگران بالا اومده بودن و بهم نگاه مي كردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي دونستم چي بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ه...هيچي نشده.پاهام ليز خورد افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان به سمتم اومد و همينطور كه بلندم مي كرد با دلخوري گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر چرا حواست نيست؟حالا چرا جيغ زدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا كمك مامان بلند شدم و لباسم تكوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب ترسيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم كه بلند كردم نگاهم به آرسام افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زده بود بهم و چيزي نمي گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي نگاه من به خودش ديد،سريع سرش به سمتي چرخوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراي چي همچين نگاه مي كرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبي خيال قضيه شدم و به سمت اتاقم رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_كجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت آرسام برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو اتاقم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش بالا اورد و به سمتم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوايستا من الان ميام.بذار از تو اتاقم چيزي بيارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم تكون دادم به رفتنش نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمزمه وار همينطور كه پوست لب پايينم ميجويدم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از كي تا به حالا انقدر جدي شده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مدتي آرسام از اتاق بيرون اومد و به سمتم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستاش نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس چي شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوايستاد بهم نگاه كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي پس چي شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستاش اشاره كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه نرفتي چيزي بياري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش تكون داد و بهم اشاره كرد تا باهاش برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه چيزي نمي خواستم بيارم.بيا چيز مهمي مي خوام بهت بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه اي بالا انداختم به دنبالش رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق بستم و وارد اتاق شديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام به سمت تخت رفت و با نفس عميقي رو تخت نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلي ميز مطالعم برداشتم و مقابل گذاشتم و روش نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اطراف نگاه مي كرد و چيزي نمي گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب؟چي شده كه انقدر درهمي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام نگاه و به چشمام انداخت و بعد از مكث كوتاهي گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من هميشه از اتاقت خوشم ميومد.خيلي ارامش بخش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندي به حرفش زدم و منتظر شدم تا حرفش ادامه بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي سكوت من ديد فهميد منتظرم تا حرفش بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمي روي تخت جا به جا شد و بلاخره حرفش زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من ميدونم چرا تازگيا در همي!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام درشت شد و مبهوت نگاهش كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اونوقت براي چي اينطوريم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروي تخت جا به جا شد و به اطرافش نگاه كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يه مدت صداي هاي عجيب غريب ميشنوم.صدا هايي كه اسمم صدا ميزنن.اوايل كابوس ميديدم فقط.ولي تازگيا حس مي كنم اطرافم پراز موجودات عجيب غريب و هي مي خوان بهم چيزايي بفهمونن.ولي من نميبينمشون.ولي روزي كه گفتي چه خوابي ديدي واقعا شوك زده شدم.دقيقا همون خوابي بود كه اولين بار من ديده بودم.اين خيلي من نگار مي كنه.امروز كه جيغ زدي فهميدم چي شده.چون خودم هم صداي خنده و صدا زدن كسي از بالا ميشنيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوك زده بهش نگاه مي كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اين امكان نداره.من فكر مي كردم تمام اين صدا ها توهم ذهن من!يعني تو هم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفي كشيد سرش براي تاييد تكون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره.بلكه من جلو تر از حسشون كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس بهش نگاه كنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام نكنه بلايي سرمون بيارن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش بلند كرد و با لبخند بهم نگاه كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش دراز كرد و دست راستم گرفت و به سمت خودش كشوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكدفعه به سمتش پرت شدم و روي پاهاش نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدا از اينكه هم سنيم ولي هيكلا آرتام خيلي ازم بزرگتر بود.بخاطر همين كسي شك مي كرد همسن هميم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خواهر جوني من نبينم نگران باشه.داداش آرتامت مواظبته.نميذارم حتي يه كوچولو بهت آسيب برسونن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عميقي كشيدم و با لبخند سرم روي شونه هاش گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستي دقت كردي اين نظريه درست از اب در اومد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم بلند كردم بهش نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_كدوم نظريه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم شد و بوس ارومي از لپم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اينكه دوقلو ها هميشه از حال همديگه باخبرن.ما هم با همديگه توي همچين مخمسه اي افتاديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده سرم تكون دادم و باز رو شونش سرم گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي وقتي به عواقبش فكر كردم لبخند از رو لبام رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني چي ميشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايا خودت كمكمون كن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو به اطرافم انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر اين خونه و اين اتاق رو دوست داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه خاطره هايي كه با اين خونه نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبايد تمام خاطراتم رو توي اين خونه جا بذارم و از كشوري كه توش زندگي مي كردم دل بكنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديشب توي تنهايي خودم كلي گريه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناراحتيم از رفتنمون يه طرف،صدا هاي مشكوكي كه ميشنيدم يه طرف.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر ترسو شده بودم كه اتاقم تاريك نمي كردم و نصف شب حتي مواقع ضروري از اتاق خارج نمي شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسناك تر از همه اين اتفاقات،حرفيه كه آرتام بهم زد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir( *آرتام:آدينا من واقعا نگرانم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چطور مگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام:تازگيا صدا هايي كه ميشنوم...چطور بگم...اونا فقط اسم تورو صدا ميزنن.هي ميگن با آدينا بيا.با آدينا كار داريم و از اين حرفا. *)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون موقعي كه اين حرف شنيدم ترس بيشتري به جونم افتاده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني چيكارم دارن؟اصلا بايد كجا برم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط ميگن بيا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا حاضري؟كجايي باز؟باز رفتي توي كمد ديواري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده كنان به سمتم اومد و در كمد باز كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر تو هنوز اين عادت بچگانت فراموش نكردي؟نفست نميگيره همچين جايي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم شدم و با كمك دست آرتام از سرجام بلند شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام حالا چيكار كنيم؟من نميتونم بغير از اين اتاق جاي ديگه اي بخوابم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش دور شونم انداخت و با تار مويي كه از شالم بيرون زد بود بازي كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_كاري نميشه كرد ديگه.ولي كم كم به اونجا هم عادت مي كنيم.بابا گفته يه همچين خونه اي پيدا كرده كه شباهت زيادي به اينجا داره.ولي بزرگتر و سر سبز تر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه اي بابا انداختم و به سمت كيف دستيم رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكيف از زمين برداشتم و به دور گردنم انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينكه از اتاق خارج مي شديم برگشتم و به اتاقم نگاهي انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزير لب زمزمه وار گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلم برات تنگ ميشه.اتاق عزيز من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطره اشكي از كنار چشم هام پايين اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم برگردم كه يكدفعه سرجام ميخكوب شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز برگشتم به گوشه اتاق نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيچ كس نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن همين الان يه دختر بچه اي كه تاپ و شلوار پاره و صورت زخمي داشت گوشه اتاق ديدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس تند تند سرم تكون دادم و به سمت در برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام پشت سرم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر همين ترسيدم و جيغ ارومي كشيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بابا چته!چرا تازگيا هي جيغ جيغ مي كني!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم گرفت و با خودش به سمت راه پله ها برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرتام تو هم ديدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينطور كه از پله ها پايين ميرفتيم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چيو ديدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس نديده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيالم راحت شد كه توهم زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تكون داد سر بهش فهموندم هيچي نيست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچه ها بدوييد ديگه.از هواپيما جا ميمونيما.آرتام من بهت گفتم برو دنبالش خودتم موندي پيشش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام:خب ديگه باباجان.اومديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع رفتم جلو و كيفم به بابا دادم تا بذاره پشت ماشين.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين كه تو ماشين نشستيم آرتام گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا...با ماشين چيكار ميكني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا و مامان كمربندشون بستن و همينطور كه بابا استارت ميزد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وقتي وسايلاي خونه رو فروختيم صاحب يكي از وسايلي كه داشت ميخريد بهم پيشنهاد داد تا ماشين به اون بفروشم.منم كه ديدم چاره اي نيست همون موقع رفتيم قول نامه كرديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي رفتيم فرودگاه،تو پاركينگ ميذارم مياد ميبره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتام:پس اونجا چطور بي ماشين سر كنيم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا از آينه جلو نگاهي به من و آرسام انداخت و با لبخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نگران هيچي نباشيد.هم وسايل و هم خونه و ماشين اونجا فراهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناراحت شدم.من نميخواستم وسايل كسي كه قبلا ازش استفاده كرده رو استفاده كنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار بابا از نگاهم خوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا:البته تمام لوازم نو و دست اولن.من و مامانتون همون موقع كه اونجا بوديم رفتيم سفارش داديم.فقط اتاق شما دوتا مونده كه همونجا خودتون انتخاب مي كنيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروي لبام لبخند نشست.با لبخند نگاهم از بابا گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي بابا رشته افكارم پاره كرد و نذاشت ديگه فكر كنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوه اوه ببين چه تصادفي شده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و آرسام به سمت تصادف برگشتيم.آرتام به بابا گفت سرعت كم كنه تا ببينيم چي شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي نگاهم به صحنه تصادف افتاد حس كردم قلبم ايستاده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشماي درشت شده و بدني لرزون به صحنه نگاه كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسام تند شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميدونم چيزي كه مي ديدم حقيقت داشت يا توهم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشين پژو دويست و ششي با كسي تصادف كرده بود.اون فرد همون دختر بچه اي بود كه گوشه اتاقم ديدم بودم.تاپ و شلوار پاره شده و صورت غرق در خون رو زمين افتاده بود.پسر جووني كه بهش زده بود كنارش مات نشسته بود و به جنازه دختر بچه نگاه مي كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدنم شروع به لرزيدن كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آدينا خوبي؟چرا داري ميلرزي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست لرزونم بالا اوردم و انگشت اشارم براي سكوت رو بينيم گذاشتم.سرم بردم عقب و چشمام بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايا من چم شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني من روح دختر بچه رو تو خونمون ديدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايا چه بلايي داره سرم مياد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و بابا تا وقتي كه به فرودگاه برسيم از تصادف حرف ميزدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه اخرش آرتام عصبي شد و ازشون خواست ديگه درموردش حرف نزنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي قضيه توي اتاق بهش گفتم اونم حسابي شك زده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و آرتام هميشه حرف همديگرو باور داشتيم و داريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر همين خيلي سريع آرسام حرفم قبول كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو شونه آرتام گذاشته بودم و اروم اشك ميريختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر ناز نازويي نبودم.ولي اونموقع واقعا دوست داشتم گريه كنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدترسيده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر بد كه هرلحظه ميخواستم خودم از اين همه ترس خلاص كنم.ولي نميشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir