رمان من تکرار نمیشوم به قلم M-alizadehbirjandi
سرنوشت همان جمع و تفریق خاطرات است، همان لحظههایی که دلمان میخواهد کمش کنیم و یا شاید هم ضرب که زیاد شود و ماندگار بماند. این هم یک سرنوشت است. درست از جایی که خاطره فکر میکند در اوج خوشبختیست و حقیقت زندگی به رویش لبخند زده، تلخیها شروع به رشد میکنند و ریشهاش همهی زندگیاش را در هم میتند؛ اما صبر، عشق میرویاند و لبخند.
ژانر : عاشقانه، اربابی، تراژدی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۴۰ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #تراژدی #اجتماعی
خلاصه:
سرنوشت همان جمع و تفریق خاطرات است، همان لحظههایی که دلمان میخواهد کمش کنیم و یا شاید هم ضرب که زیاد شود و ماندگار بماند.
این هم یک سرنوشت است. درست از جایی که خاطره فکر میکند در اوج خوشبختیست و حقیقت زندگی به رویش لبخند زده، تلخیها شروع به رشد میکنند و ریشهاش همهی زندگیاش را در هم میتند؛ اما صبر، عشق میرویاند و لبخند.
حال و احوال این روزهاش چیزی شبیهِ داغون گفتنش بود. نِی نِی چشمهای پردغدغهش رو به نمایش گذاشته بود، درحالیکه دل من براش غریبهتر از غریبه شده بود. پردهی حریر سفید رو انداختم و لبخندم روی صورتم نقاشی شد، شاید لبخندم اخمش رو خنثی میکرد. نذاشتم صدای چرخش کلید توی در، به گوشم برسه و زودتر از اون دستگیره رو کشیدم.
-سلام آقا، خسته نباشی.
گرهی لای ابروهاش رو محکمتر کرد و گفت:
-سلام.
جواب دادنش همین قدربود، واسه به جا آوردن واجب بودن جواب سلام و شاید برای رفع تکلیف. کفشهاش جلوی در لنگه به لنگه افتاده بود و این مرتب نبودنش یعنی بیحوصلهست. کفشهاش رو جفت کردم و گذاشتمشون همون جای همیشگی.
-شامت آمادهست؟
تا چند وقت پیش حال و احوالی میپرسید؛ اما این چند وقته نه.
-تا شما دست و صورتت رو بشوری آمادهست.
-نمیخوام، این قدر دستور نده.
صدای بلندش دلم رو تو سینه لرزوند؛ اما نذاشتم لبخندِ روی لبم بماسه، با خودم گفتم «کدوم دستور؟!»
-باشه الان شام رو میکشم.
نگاهش با قدمهام پیش اومد، حرص خوردنهای بلند و کشدارش رو که تبدیل به نفس شده بودن، حس میکردم و نمیفهمیدم وسط سختی چرا خودش رو شکنجه میکنه؟!
دیس رو پُر از دونهای سفیدی که عطر دم کشیدنشون تو هوا پخش شده بود، کردم. دست چپم دوباره به سمت بیحالی میرفت؛ اما تو بشقاب سرامیکی سفتش کردم و تو دلم گفتم «حالا نه.»
کلافه موهاش رو چنگ میزد، بشقابی که پر کرده بودم رو جلوش گذاشتم و گفتم:
- سیاوش؟
سر بلند نکرد، نه من و نه چیدمان سفرهی امشبم رو ندید. کلافگیش انگار به حدِ اعلا رسیده بود، حتی با اینکه چند روز گذشته بود هنوز از اون التهاب اولیهاش کم نشده بود.
- چیه؟
حرفش رو تلخ گفت و من بین دودوتای دلم موندم که مثل هر روز بپرسم یا نه؟!
- خوبی؟
پوف غلیظی کشید و بیمحابا چیزی توی سینهام فرو ریخت.
-دیگه میخواستی چی بشه؟ بدتر از این؟ میشه خوب باشم؟
-حل میشه، صبر داشته باش.
صدای شکسته شدن ظرفها لابهلای دادی که سیاوش زد، گم شد.
-پس بیا حلش کن ببینم.
تنها لیوان باقیمونده رو هم پرت کرد، اون هم مثل بقیهی دوستهاش هزار تیکه شد. کم کم حس از بدنم داشت جدا میشد؛ ولی باز خوب بود دق و دلیش سر ظرفها خالی شد، هر چند اونها هم به پای بیگناهیشون سوختن و دل شیشهایشون.
-سیاوش جان، خواهش میکنم.
تندیِ نگاهش من رو نشونه رفت. از دستی که امروز اختیارش با خودش نبود، ترسیدم و توی خودم جمع شدم. با پاهاش خرده شیشهها و سفرهای که دورشون پیچیده شده بود رو هل داد.
- سیاوش پات...
جوابم یه «به درک» غلیظ شد و با صدای تیک فندک و سیگاری که خودش و ریهش رو میسوزوند، قاطی شد. این روزها عجب تکرار تلخی بود. روی مبل درازکش شد و کتش پهن زمین. خم شدم و کت رو برداشتم، عطر شیرینش شامهام رو پر کرد. هنوز دو ماهونیم بود که با این عطر، احساس آشنایی میکردم.
- امروز نتونستی کاری کنی؟
دود غلیظ رو از دهنش بیرون داد و گفت:
-حوصلهی جواب پس دادن ندارم... نپرس.
سیگار رو از بین دو انگشتش بیرون کشیدم و روی جنازهی بقیه سیگارهایی که فقط تهشون مونده بود، خاموشش کردم. بلند شد و صاف نشست، تو دلم گفتم «وای به اخمت و احسنت به جرأت من.»
-ببخشید؛ اما عصبی هستی و این سیگار حالت رو خوب نمیکنه، بدتر...
-ببخشید خانوم دکتر حواسم نبود.
متوجهی طعنهش شدم و سرم رو زیر انداختم، گفتم:
-حالا چی میشه؟
-چی، چی میشه؟
نمیدونستم من، بد حرف میزدم یا حواس سیاوش پرت بود.
-همین... همین مشکلت دیگه.
پوزخند زد و باز هم صدای تیکِ فندک.
-نگرانی؟
-خب، آره... نگرانِ خودت.
نگاه قهوهای چشمهاش رو به چشمهام دوخت، یه نگاه که مخلوطی از تعجب، درد و بیحوصلگی بود.
-نگران من؟ چرا نگران من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعجبم رو با بالا انداختن یه لنگه از ابروهام به رخ کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چون خیلی داری اذیت میشی.... کمکی از دستم برمیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندهی بلندش باعث شد انگشتهای پام، تو لاک خودشون جمع بشن. من از این خنده واقعاً میترسیدم؛ چون خندهی پر از عوارض بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ارث و میراثِ خفته داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا امروز حرفهاش پر از نیش بود، وقتی که حال و احوالش به حد کافی زجر رو به حداعلا میرسوند؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، اما....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدفترچهی منگولهدار رو از کشوی عسلی طرحدار سنتیِ کنارم، بیرون کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم این گرهای باز میکنه یا نه؛ اما از الان دیگه مال شماست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالا رفتن ابروهاش رو به وضوح دیدم، این سند واسهش آشنا بود. مطمئناً طرح جلد صورتی سادهش بیشتر از من برای اون خاطره داشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میراث خفته نداشتم؛ اما این بود. به هدیههای عروسیمون هم دست نزدم، هر وقت لازم داشتی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کرد. با ناباوری، با همون چین چین روی پیشونیش، نگاهش به همون منگولهی آویزون بود؛ منگولههایی که خودشون ناچیز بودن و وقتی وصلهی یه دفترچه صورتی شده بودن، ارزش خودشون و اون دفتر قد کشیده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا این کار رو کردی؟ مگه چیزی خواستم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم زیر افتاد و به گلهای ریز ِقالی آبی کاربنی خیره شدم، حتی این قالی هم انگار روزهای اول اصالت داشتنش رو به رخم کشیده بود، با اون شناسنامهی چسبیده بهش که هرجا میرفت با خودش میکشوند. کاش یه قالیشویی دم عید دل من رو خنک کنه و اون کاغذ رو بکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با توام خاطره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، نخواستی؛ اما من تنها کاری که ازم برمیاومد همین بود، نمیتونستم همینطور بشینم و ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما بابا گذاشته بود واسه عروسش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم، اونقدر تلخ که دهنم هم مزهی تلخی پیدا کرد و مثل یه اسید تو بند بندِ وجودم نفوذ کرد. من این چیزها رو نمیخواستم، از همهی دنیای دخترونهام، لوس شدن واسه یه پدر رو میخواستم که....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب من هم هدیهم رو گرفتم دیگه، خدا رحمتشون کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممکنه نتونم برشگردونم، این پشتوانهی خودت بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا نمیدونست پشتوانهی من خودشه با اسم شوهر که توی شناسنامهَم مهر خورده؟ نمیدونم من رو قابل ندید یا خودش رو در حد سند یه زمین منگولهدار پایین آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من هم نخواستم برشگردونی. نهار که نخوردی، میرم چای بریزم برات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاموش شدن سیگارش رو روی دیواردیدم، برای یه لحظه دلم برای دیوار بیاحساسی که تبدیل شده بود به جاسیگاری، سوخت. این روزها با سیگارهاش، نه به جسمهای بیاحساس رحم میکرد، نه با حرفهاش به احساس آدمها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام نیمه باز شد، تو تاریکی فقط همینم مونده بود که قرمزی سرِ سیگار دلبری کنه، نه اینکه سوزوندن زیادی هنر بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سیاوش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی نشنیدم. نمیدونستم از پشت اون تنها پنجرهی کوچیکِ اتاق جدیدِ نُه متریمون محوِ چی بود! تابستون نه سوز داشت نه گذر برگ، نه صدای پای بارون که بگم دل باهاشون هماهنگ کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیخوای بخوابی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو بخواب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخش توی صداش؛ یعنی مزاحم نمیخواست؛ یعنی دلش مات سیاهی شبه. با سکوت، به شوهرم زل زدم که گاهی غریبه بود برام و گاهی... اما این گاهیها هم، زمان زیادی ازشون نمیگذشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به چی نگاه میکنی؟ بدبخت از نزدیک ندیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه نگرفتم از تصویر ماتش که توی شیشه افتاده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا دیدم... خودم رو هر روز توی آینه میبینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جوابم جا خورد، برای چند ثانیه از سوسوی چراغهای زرد خیابونِ اونطرف پنجره دل کند و نگاه، ارزونیِ لبخند وارفتهی من کرد. نفس بلندش رو از سینه بیرون فرستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باورم نمیشه باختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم تنهم رو بالا کشیدم و به لبهی تخت سادهمون تکیه دادم. چه خوب که بعضی از وسیلهها افتخار ندادن که بیان تو خونهی نقلی واجارهای ما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینکه باختن نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار خاکسترها روی شیارهای پنجره نشستن و شیشهها، بخاری با عطر دود گرفتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من به این سادگی نمیتونم کنار بیام، این یعنی باخت. تو این خونهی سه در چهار حس خفه شدن دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس الان بیشتر مردم این شهر دارن خفه میشن. سادگی سخت نیست که بخوای بهش ببازی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندش روی شیشه، تبدیل به بخار دوم شد. بدبخت شیشه که دلش نازکه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بعد از یه عمر راحتی، من سخت نگیرم خودش برام سخت میگیره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی اذیتت میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زندگیِ راحتم که دود شد رفت هوا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از نو بسازش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی از زیر صفر شروع کردن؟ همینطوری الان مضحکهی خاص و عامم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مردم همیشه حرف تو آستین دارن، توجه نکن. درست میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لابد با اون تیکه زمینی که به اسمم زدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب سیاوش زیاد از حد پوزخند رو چاشنی آخر حرفهای من میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون تنها کاری بود که از دستم برمیاومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بخواب، نصفِ شبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین یعنی حرف زدن کافیه، همصحبتی با هم تا همینجا بسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو نمیخوابی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه... وقتی نمیدونم فرداهام قراره چی بشه، خوابم نمیبره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه قبلا خبر داشتی؟ سخت نگیر سیاوش، توکل کن به خدا. شبت بخیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب شب بخیرم گوگردی بود که روی راهراههای جعبهی کوچیک کشیده شد. امشب، جون فندکش رو گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر و رو موهام رو جلوی آینه بافتم و نگاهم روی سیاوشی بود که داشت ناشتایی هم دود به ریه و معدهاش میداد. این صبحها از اون تکرارهایه که چنگی به دل نمیزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نخوابیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نظر خودت چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلختر از تلخ بود. موهایی که روی سرم زیادی میکرد رو از توی بُرُس بیرون کشیدم و انداختم آشغالی کنارِ میز آرایش گردویی. تو این خونه هیچ وسیلهای با هم ست نبود. سعی کردم لبخند بزنم که تلخ در تلخ نباشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بریم صبحونه بخوریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد سیگار دیگهای روشن کنه که من باز ناجیِ ریهاش شدم و نخ سیگار رو از بین انگشتهاش کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسه، خواهش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند غلیظش روی لبهاش جا خوش کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اذیت میشی برو از اتاق بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من اذیت نمیشم، اونی که اذیت میشه خودِ تویی. از دیشب تا حالا دودکش شدی سیاوش جان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از این جانِ مزخرفت که بوی ترحم میده متنفرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ترحم؟ اون هم من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر به زیر انداختم و دنبالهی موهایی که از ناهمسانی به هم نرسیده بود تا بافته بشه، به بازی گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کسی که خودش واسه ترحم اینجاست، نمیتونه ترحم کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر که بلند کردم نگاهش میخ چشمهام بود با هزاران حرف، حرفهایی که من هیچوقت قدرت فهمش رو نداشتم و باز لبخند ارزونی کردم، تنها کاری که از لبهام برمیاومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میرم صبحانه رو آماده کنم. تو هم سیگار نکش، نه به خاطر من، نه به خاطر این خونه که در و دیوارش رو کردی جاسیگاری، به خاطر خودت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوف غلیظش رو بدرقهی راهم کرد و من دیدم یه نخ سیگار، از خاکستر شدن جون به در برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای زنگ تلفن، کاسهی مربا رو روی اپن سنگی گذاشتم. قرمزی آلبالوهاش چشمک میزد، همون رژِ لب بچگیهامون. گاهی یه کاسه مربا هم مهربونی بلده که بخندوندت. همونطور که دکمهی اتصال گوشی بیسیم رو میزدم، رفتم سمت یخچال که سفرهی نون رو دربیارم. یخچال دوقلو هم تو این خونه جاش نشده بود و یه یخچال سادهی نقرهای توی عقبرفتگی آشپزخونه جاگیر شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام، بفرمایید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام به روی ماهت دخترم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه دخترم گفتن با این لحن صدا، به دلم نشست و مثل قند توی دلم باز شد. شاید امروز میتونست خوب باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خالهزهرا جونم. خوبین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی عزیزدلم. من خوبم، تو چهطوری؟ بدخوابت که نکردم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو با شونه و نصفِ صورتم نگه داشتم و تعداد نونهای بین سفره رو چک کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون من هم خوبم. نه بیدار شده بودیم، دارم صبحانه آماده میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کدبانو شده دخترم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترم... دخترم... چه واژهی قشنگی درست میکرد اون میم مالکیت. نمیدونستم الان باید به این تعریف بخندم و با تعارف بگم ممنون یا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت شد و خالهزهرا جوابش رو خودش تعبیر کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقاسیاوش خونهست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون موقع صدای قیژ قیژ لولای بسته شده اومد و سیاوش با صورت خیس و حوله به دوش جلوی من ایستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خونهاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهای سیاوش روبهروم به هم پیچید و من حرکت لبش رو دیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کیه سرصبحی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم و خالهزهرا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس برو عزیزم، مزاحمت نمیشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اختیار دارین مراحمین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه یه روز سر فرصت میام با هم حرف بزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکدوم فرصت؟ دقیقا کی وقت میشد حرف زد؟! کاش جایی رو داشتم همیشه وقت برام داشته باشن و من شب و روز با تمام بیوقتیش، پاشنهی در رو از جا بکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام برسون عزیزم، خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بزرگیتون، خدانگهدار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکمهی قرمز رو فشردم و به اخم تو هم کشیدهی سیاوش نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاله زهرا بود، سلام رسوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها جوابش یه سر تکون دادن خالی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فقط همین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به سفره انداختم، پنیر و کره و مربا. نون هم که یخش وارفته بود و چای هم بخارش بوی دارچین میداد. پس چی کم بود؟ لابد اون میز گرد تراش خوردهی خونه قبلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزی کمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاقو رو دقیقا وسط شکم پنیر فرو کرد و من بهونه گرفتنش رو فهمیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لقمه بگیرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بچهام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه؛ اما وقتی آدمها بیحوصلهان عین بچهها میشن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم غلیظش یعنی از جملهم بد برداشت کرد و من ادامه دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دلنازک میشن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندش رو با چایش خورد و دهن من، جای سیاوش از تلخی خشک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیشتر حس میکنم دارم پوست کلفت میشم تا دلنازک. تو این مصیبت دووم آوردن یعنی پوست کلفتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کدوم مصیبت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی بیخیالی خاطره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه تیکه پنیر بقچهپیچ کردم با کره، دونستن اینکه شوهرم لقمههای مورد علاقهی صبحش چیه، زیاد هم سخت نبود برای من که سعی میکردم کدبانو باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلقمه رو گرفتم سمتش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش بین من و لقمه در گردش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس این کارهات رو چی معنی کنم؟ هر چند خب حق داری، واسه تو هنوز این خونه هم بهشته دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنم تلخ شد، چشمم پر از قطرههای شور مزه شد و سیاوش شقیقه فشرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منظوری نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین حرف بیمنظور، زیادی منظور داشت و دست چپ من باز گزگز میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من بهشت رو تو هیچ خونهای نمیبینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش بالا اومد و من ادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهشت برای من حقیقتِ دوست داشته شدن تو نگاه آدمهاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طعنه میزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم چاییم رو با همون طعم تلخش خوردم، دیگه از حال و روزم تلختر که نبود. امروز داشت خوبیش با بدیش خنثی میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه اصلا، اهلش نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبحانه رو هم دست نخورده جمع کردم، مثل نهار دیروز. لقمهی درست کردهی من هم یادگاری شد واسه کیسه نون خشکها. سکوت رو نمیخواستم. حرفهامون امروز، روی خوشی نداشت و من نخواستم تو خونه حداقل تلخ باشم و سکوت واسه خودش هر تعبیری رو جولون بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آشپزخونهی نقلیمون بیرون اومدم، همون آشپزخونههایی که به قول پریا باید ایستاده بری تو و بیای بیرون و جای دور زدن نیست. لبخندی رو لبم ترکید، دلتنگی وسط حال و روزم کم بود فقط.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاصلهی هال و آشپزخونه میشد یه راهروی کوچولوی خمیده، بعد هم یه هال سی متری. تو این خونه خبری از پذیرایی بزرگ نبود و فقط یه دست مبل کوچولو باهامون جابهجا شده بود، همونهایی که روز اول با دیدنشون یاد آدامس خرسی افتادم؛ صورتی بود و فانتزی و واسه من انگار ساده بود و مهربون. با انگشتم شقیقهی پرنبضم رو کمی فشردم، لابد دیوونه شده بودم که جون و احساسات خرج اشیای بیحس و حالتر از خودم میکردم. روی مبل سه نفره لم داده بود و من فقط پاهاش رو میدیدم و دودی که از پشت مبل بالا میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزی نمیخوری بیارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیری بیمارستان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شد و نشست، من هم چرخیدم و روبهروش روی مبل تک نفرهای که کنار تلوزیون بود نشستم. سیگارش رو نصفه توی جاسیگاری خفه کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا؟ چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چهقدر سوالی میپرسی خاطره، نکنه مزاحم جنابعالی میشم توی خونه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستهای نمدار و عرق کردهام رو با پایین لباسم خشک کردم، خوب شد سیاوش ندید که باز اخطار بده کارِ حولهی آویزون تو آشپزخونه چیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینجا خونهی خودته. اتفاقاً وقتی هستی خیلی هم خوبه، احساس تنهایی نمیکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس برو خوشحال باش که از تنهایی دراومدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی که روی لبش ترکید، خراش شد روی قلبم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما آقای دکتر، پس مریضهات چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحنم ملایم بود. حالت بیرونیم اصلا تابع حال درونیم نبود، بازیگر خوبی بودم انگار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو نگران نباش. دکتر زیاده، من نه یکی دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چی سیاوش تلخ میشد، من با لبخند شیرینی پر میکردم، مساوی بهتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر میکردم دکترها هم مثل وکیلها قسم میخورن که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمخیز شد و پرید وسط حرفم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قسم رو خیلیها میخورن، مهم اینه کی پاش بمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب تو پای قَسَمِت بمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه. من هم روی اونهایی که پاش نمیمونن، چون حوصلهی خندههای پرتمسخر رو ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی مسخره میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعوض جوابم، بستهی سیگار جدید رو باز کرد. باید معدن این قلمهای خانمانسوزش رو پیدا میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سیاوش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راحتم بذار خاطره، اگه واقعا بودن من اینقدر سختته، پاشم گورم رو گم کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم که نه، به هیچ وجه؛ اما موندنت تو خونه چیزی رو درست نمیکنه، بیشتر بهم میریزی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندهای صورتش رو پر کرد؛ اما رنگ تمسخر داشت و چنگی به دل نمیزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خندههای پرستارها و صحبتهای در گوشیشون میره رو مخم. حق هم دارن، کی متخصص قلب به این بدبختی دیده؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوشبختی مگه فقط پوله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی کشید و جعبهی خالی کبریت رو پرت کرد توی جاسیگاری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حس نصیحت ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نصیحت نکردم. اتفاقاً الان وقت ثابت کردن خودته، آقای دکتر به خاطر یه اتفاق قید همهی زندگیت رو داری میزنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراق شد توی صورتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو به این میگی اتفاق؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره، اتفاقه. درسته سخته؛ اما میشه از اول شروع کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سختمه از اول. با این زندگی که الان دارم زیادی غریبهام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه چشه این زندگی؟ این زندگی معمولیه و تازه خیلیها در حسرت این زندگیان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ارزونی اونهایی که میخوانش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دلت میاد؟ اون زحماتت خراب شد درست، حداقل تلاش یه عمر درس خوندنت رو خراب نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهقه سر داد از همون جنسِ خندهی اولش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مسخرهست منِ دکتر پاشم با تاکسی برم یا برای صرفهجویی منتظر اتوبوس بمونم، خیلی مسخرهست... مسخره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد آخرش، دلم رو آشوب کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ترجیح میدم نرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دست از سرم بردار خاطره، یه کبریت برام بیار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه محکمم نگاه میخکوبش رو به چشمهام کشید و من لبخند زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسه هر چهقدر سیگار کشیدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه هفتهست جای جای خونه عطر سیگار گرفته و جای دوش گرفتنهای هرروزهاش، ریهاش رو غسل میده با دم و بازدمهای تلخ و داغ؛ من هم خیر سرم تازه عروس سه ماههی این خونهم. هنوز فرصت نشده بود با خاله زهرا حرف بزنم، فرصتها انگار تو ساعتهای تکراری خوابیده بودن و من میترسیدم کدبانو بودنم ته بکشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرکت سریع قدمهام سمت میز گردِ جلوی مبلها، چادر نمازم روی شونههام افتاد. قیژ قیژِ گوشی سایلنت شدهش روی میز ممکن بود از خواب بیدارش کنه و من دلم میخواست همه جوره مراعات حالش رو بکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونم دوست نداشت؛ اما اینبار به جای رد تماس، رد سبز رنگ روی گوشی رو لمس کردم. انگار دلم هوای بیرون از این خونه رو کرده بود، حتی از پشت تلفن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله، بفرمایین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همراه دکتر صدر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوبیخ میشدم حتما؛ اما جواب صدای نازک اون طرف خط رو دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله. ببخشید خودشون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهلت نداد ادامه بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید تماس گرفتم ببینم نمیخوان بیان بیمارستان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مِن مِن افتادم. چی باید میگفتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید، بله گوشم با شماست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون مدت مرخصی که خواسته بودن تموم شده و ما واسه فردا به مریضهاشون نوبت دادیم. خواستم مطمئن بشم، قصد تمدید مرخصی که ندارن؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی دلم میخواست بهش بگم «حالا که نوبت دادی زنگ زدی از چی مطمئن بشی؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به سیاوش انداختم و چشمهای بازش رو دیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله، میان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-متشکرم، روز خوش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بوق ممتد و چشمهای گرد سیاوش، تپش قلبم رو بالا برده بود. نکنه دستم رو بشه با این هیجان کوچیک؟ اصلا من چی گفته بودم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون گوشی منه؟ با کی صحبت میکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره. یه... یه خانومی بود، پرسید فردا میری بیمارستان یا نه؟ منم گفتم... گفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش که نیمه باز شد کف دست لرزونم رو جلوی صورتش گرفتم، پیشگیری کردم از صدای بلندش که قوز بالا قوز نشه روی استرس بیموقعم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خواهش میکنم سیاوش داد نزن، ببخشید. میدونم نباید جواب میدادم؛ اما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما چی؟ بده من اون گوشی رو. چرا دیدی بیدارم، گوشی رو به خودم ندادی؟ چرا گفتی میام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی از دستم کشیده شد، دست روی دستش گذاشتم تا شمارهای که میگرفت نیمه کاره بمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتن به مریضهات نوبت دادن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیخود کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خواهش میکنم سیاوش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بس کن خاطره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتناژ صداش بالاتر رفت و اینبار نه، من کوتاه نمیاومدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از صفر، از زیر صفر، هرجوری که بگی شروعش میکنیم. این یه هفته عادت کردی با تلخی. مگه نمیگی این خونه هر چند کوچیک باز هم برای من بهشته؟... پس بذار این بهشت رو کنار تو داشته باشم مثل قبلاً، نمیتونم آب شدنت رو ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک سر خورد و گم شد لابهلای تار و پود چادرم. نگاه سیاوش هم از اون قطره اشک بالا اومد و نگاهش دل لرزوند برای من، داشتم دوست داشتن تجربه میکردم به قول خودش از نوع سنتی. سکوتش فرصت شد برای من و ادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این سادگی رو برات بهشت میکنم و اگه نتونستم هر کار دوست داشتی بکن. باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز هم سکوت بود و نگاهی که من دزدیدم. خدایا میشه سکوتش رضایت باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو روی شونههاش کشیدم و کت قهوهای خوش دوختش رو توی تنش مرتب کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا چرا اخم؟ اون هم اول صبحی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آینه نگاه ماتش رو بهم دوخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با چی برم؟ اینطور آنتیک کرده به نظرت منتظر اتوبوس بمونم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند رو نقاشیِ لبهام کردم تا مبادا اون فکرهای جورواجورِ ذهنش پشیمونش کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه. چرا اتوبوس؟ الان زنگ میزنم به آژانس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی که از سینهاش بیرون داد شبیه آه بود، انگار کلاف افکارش زیادی به هم پیچیده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه برو زنگ بزن، هر چند میترسم با این آژانس رفتنها هم، یه روز بشه مکافات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونهش رو فشار نرمی دادم و تلفن بیسیم رو از کنار پاتختی برداشتم، اطمینان داشت صدام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینطور نمیشه، یعنی هیچی نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدونه دونه صدای شمارهها رو درآوردم روی تلفن بیسیم و همهی حواسم، روی سیاوش بود که نگاهش میخ آینه بود و حواسش جای دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمایید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خسته نباشید، یه ماشین میخواستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آدرستون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیابون سعیدی، پلاک پنج.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان ماشین میاد خدمتتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتشکر کردم و تماس رو قطع.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان میرسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش رو از آینه گرفت، از اتاق بیرون رفت و برای اینکه بگه حرفم رو شنیده کوتاه سر تکون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سیاوش صبر کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرآن کوچیک رو بغل کردم و نزدیکش ایستادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این کار همیشهت رو نمیفهمم، سفر که نمیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما آدمها همه مسافریم، هر صبح هم یه مقصد جدیده، چه بهتر که در پناه خدا شروعش کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرآن رو بالاتر گرفتم و روی پنجههام بلند شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-روزت در پناه خدا باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمنگاه طولانیش رو از صورتم گرفت و روی قرآن جلد فیروزهای بختمون بـ ـوسه نشوند. خداحافظش، مخلوط شد با صدای بسته شدن درِ خونه و "فالله خیر حافظا و هو ارحم و الراحمین" روی زبونم جاری شد. خدا کنه این شروع جدیدش خوب شروع بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیک تاک ساعت داشت جون میکند، عقربهها خستهتر از من نیم سانت نیم سانت جابهجا میشدن. نگاهی به پیاز نیمه خورد شده کردم، حوصلهم انگار چند ساعت پیش با قدمهای سیاوش از این خونه دور شده بود. بودنش توی خونه انگار برام شده بود یه عادت و شاید هم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لیوان چای برای خودم ریختم و خودم نفهمیدم چی شد هــ ـوس چای کردم، منِ چای نخور این چند ساله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپردهی حریر سفید آشپزخونه رو کنار زدم. خوبیِ این خونهی کوچولو این بود که از هر طرف خورشید میتونست توی خونه سرک بکشه و تو از پشت پنجرههای دلنازکش، بیرون رو تماشا کنی. لیوان رو نزدیک لبم بردم، بخارش صورتم رو نوازش میکرد و من خیرهی بیرون شدم. همهمهی خیابونها حس خوبی داشت، اینکه حتی بدون بهونه آسفالتهای پیاده رو، متر کنی و تنها سهم من همیشه فقط دیدن قدمهای دیگران بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیوان داغ رو بین دو دستم فشردم، گرمای هوا و عطر دارچین دل و رودهم رو بهم پیچوند. چای که با اون رنگش داشت توی بلور دلبری میکرد رو توی سینک خالی کردم. خیلی از قانونها شکسته بود، چه عیبی داشت من هم امروز یکی رو بشکنم؟ شمارهها روی صفحه همراهم چشمک میزدن واسه یه خط تماس و آروم کردن دلم؛ اما صدای زنگ در خونه حرف دلم رو بیحاصل گذاشت. باید ارادهم رو گِل میگرفتم. قدم تند کردم سمت در و از جالباسی شال بلندم رو کشیدم و روی سرم انداختم. لابد یکی از همسایهها بود که بدون زدن زنگ اصلی پشت در واحد منتظر ایستاده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خالهزهرا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم گوش تا گوش صورتم دوید و توی آغوش خالهزهرا حل شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط حیف رسم مهموننوازی، هقهق نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام به روی ماهت. در ساختمون باز بود، اومدم بالا غافلگیرت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه خوب کردین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز دستهام از دلتنگی، تنگ خالهزهرا رو میفشرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبی دخترم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم خواست بگم خوبم و نشد و زبونم تو دهنم قفل شد، امروز انگار درستکار شده بود، واسه دروغ نچرخه. دستهام سست شد و خالهزهرا طفلکی تونست نفس تازه کنه. خالهزهرا اومد توی خونه و در رو پشت سرش بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این سکوت یعنی چی الان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابم یه لبخند بود، از اونها که فقط نقاشیِ رو لبه و چشمهات به اون لبخند فاتحه میخونن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمایین بشینین. من میرم چای بریزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاطره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحنش توبیخ داشت و من سر زیر انداختم، خالهزهرا بود دیگه. جای مادر، مادری کرده بود برام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چای بریزم میام، چشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرار کردم با قدمهام. حالا که فرصت اتفاق افتاه بود، انگار دردِدلهای من ته کشیده بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله لیوانِ قدکوتاهِ پایه بلند رو توی دستش چرخوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باریکلا دختر، عجب رنگ و عطری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم این تعریف از من میشه یا چای که خودش رنگ پس داده و چوب خشکی که عطردارش کرده! هر چی که بود دلم میخواست من به خودم بگیرم و جای تشکر لبخند پهن لبهام کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب تعریف کن ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرِ قندونِ روی میز رو برداشتم تا نگاهم گره خورده نباشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام اونقدر ضعیف بود که دلم به حال خودم سوخت، انگار قوی بودن توی من خشک شده بود. من که کلی حرف داشتم بگم، کلی نگفتنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقاسیاوش حالش خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه؛ یعنی بد نیست، یعنی میدونین...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم چی باید بگم که تو یه کلمه جا بشه و من هی معنیش نکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاطره من رو نگاه کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم که بالا اومد نگاهم هم به بغض نشست. اشکها از زندانشون بیرون اومدن و نشستن به انتظارِ سرسرهبازی رو گونههام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاطره! دخترِ قوی من چی شده؟ چرا اینجوری شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشه کنارتون بشینم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب حرف خالهزهرا نبود؛ اما بهانه واسه بغل کردن و بغل شدن که بود. تو آغوش خالهزهرا که جا گرفتم پلک زدم و دیدم تار شد و دست خالهزهرا توی سکوت نازم رو میکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز که این موها رو شلخته بافتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز نوازشهای خالهزهرا آروم گرفته بودم و میدونستم این یه شوخیه تا اشکهام رو بند بیاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان شلخته شدن وگرنه خوب بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه لب چیدن من خندید، امروز هــ ـوس بچه شدن کرده بودم و دلم تنگ قدیمهای نه چندان دور. نگاهم به فنجون چای دست نخورده افتاد و وای به من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چاییتون سرد شد. میرم عوضش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست پُر چروکش روی پام نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، بشین حرف دارم. وقت واسه چای خوردن همیشه هست، چای رو باید با دل خوش خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن لب زیر دندون کشیدم و خالهزهرا ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-می دونی که اول از همه مخالف ازدواجت من بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت بودم و خاطرهها شروع به جلون دادن کردن، خوب یادم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما حالا این اتفاق افتاده. سیاوش برای تو یه شوهره، پس قابل احترامه. خاطره جان، عزیزم میدونم سختته، هنوز دو ماه هم از زندگیت نگذشته غرق مشکلات شدی؛ اما اتفاقه. تو باید ستون باشی شوهرت فرو نریزه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما نداره دخترجون... درسته میگن مرد ستون اصلیِ یه زندگیه؛ اما زن پایه اصلی همون ستونه. دیده نمیشه، به چشم نمیاد؛ ولی باید محکم بمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم ریخت. دستهام فشرده شد و حرف دلم رو زبونم جاری شد، قبل از اینکه باز بغض بشه و خفه بمونه کنج گلوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به من نمیاد پایهی اصلی یه زندگی باشم، من نمیتونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاطرهی من قوی بود و هست، تو الان خانوم این خونهای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هنوز نمیتونم باور کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا؟ حرفی زده؟ چیزی گفته که به خودت هم شک کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، نه اصلا... همه چیز یه واقعیت معمولیه، همون ازدواج سنتی. همون عادت کردن به هم و فقط من شک دارم که سیاوش....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه چیزی هست خاطره. چرا بهم نمیگی؟ غریبه شدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه. باورکنین اینجوری نیست، فقط حس میکنم من عوض شدم. غریبهتر از غریبه، الان خودمم با خودم. خالهزهرا من نمیدونم الان باید چیکار کنم، فقط دارم سعی میکنم خوب باشم که تلخیش با خندههای من خنثی بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو بهترین کار رو داری میکنی عزیزم، فقط کافیه خاطره بمونی، همین. کیوان همیشه میگه خاطره اگه خاطره باشه، هیچ وقت آدم از کنارش بودن خسته نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند، اول رو لب پایینم جا خوش کرد و بقیهش شد دلتنگی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالشون خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبه، جمع نبندش، میدونی که بفهمه شاکی میشه؛ به قول خودش خواهر برادر که باشی، حتی اسمی ضمیر جمع واسه مکالمه به کار نمیاد، باید راحت باشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این همه بیمعرفتیِ من و بیخبریم ازش، چه برادر بودنش به دلم چسبید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم، سلام من رو بهش برسونین. میدونم بیمعرفت شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره، خودش هم گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخجالتزده نگاه به گلهای قالی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شرمندهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دشمنت شرمنده. این رو گفتم که خاطره باشی، اینجوری خودت میدونی باید چیکار کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبول کردم و تو دلم ادامه دادم «ممکنه یه روزی توی خاطرش، خاطره بشم؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروز خالهزهرا اینجا بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو از پشتی مبل بلند کرد و نگاهش رو امتداد داد تا به من رسید که داشتم سینی با فنجون خالی چای جلوش رو برمیداشتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام رسوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستهاش رو بهم گره کرد و چشمهاش تنگ و باریک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فقط همین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره خب. اومده بود دیدنم، اشکالی داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، فقط فکر کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کرد و من راه رو نرفته، مکث کردم و تو چشمهاش نگاه کردم، حس خوبی نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی نیومده بود دنبالت که بری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهام بیاختیار بالا پرید و پلکهام کش اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برم؟! کجا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شد و دست توی جیب شلوار راحتیش فرو کرد؛ مثلا خواست بگه حرفش زیادی معمولیه، در صورتی که نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم حالا که شاهزادهی سوار بر اسب سفید، از اسبش افتاده... اومدن که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین همه طعنه رو چهطور باید کنج دلم جمع می کردم که بغض نشه؟ که بتونم بخندم راحت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه بخوای میتونی از این زندگی بری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سیاوش! خواهش می کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام لرزید، دلم لرزید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو شاهزادهی قصهی زندگی منی درست اما نه به خاطر اسب سفیدت؛ بلکه به خاطر خودت که شدی نیمهی دیگهم، شدی شوهرم؛ تنها کسی که نسبتش با من دروغ نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف آخرم، مثل همون گوگرد سر کبریت بود؛ کشیده شد و دلم رو به آتیش کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش افتاد به اشکهای بیاختیارم و من ترحم از نگاهش نمیخواستم، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه تو بخوای برم، بحثش جداست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حرف روز اولم یادت رفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، خوب یادمه. گفتی تو شادی و غم باهمیم، شریک زندگی همیم؛ گفتی یه زندگی معمولی نه مثل قصهها؛ ولی کنار هم همیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسش رو از سینهش بیرون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون زندگیِ معمولی سخت شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آسون میگیریمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم و ادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میمونم، هستم تا خسته نشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمهی ابروش بالا رفت و من راه نیمه رفته تا آشپزخونه رو رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با یه چای دیگه موافقی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه نمیخورم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بلندش همزمان شد با فنجونی که من توی سینک گذاشتم و لرزش دستی که با فشار به لبههای کابینت آروم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمهام رو آهسته برداشتم روی کف سرامیکی، حسابی خلوت بود و من نگاهم رو روی تابلوها چرخوندم تا مطمئن بشم بخش رو درست رفتم. دلشوره داشتم و بوی الکل و مواد ضدعفونیکننده داشت حالم رو بدتر میکرد. حالا لازم بود اینجوری سرامیکها برق بزنن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به خانوم بامعرفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آشنا، وسط دلشوره و استرس، بزرگترین دلگرمی شد برام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا کیوان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم تو هم پیچوند و من اصلاح کردم، با یه نفس بلند و با یه حس آشنا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام کیوان، خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش توی دلم قند ذوب کرد، شیرینیش فشارم رو بالا برد و استرس مجبور شد خودش رو جمع و جور کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-علیک سلام، هر چند قهرم؛ ولی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمکث کرد و من چهرهم رو مظلوم کردم. قهقه سرداد. چه دلم تنگش بود و خودم خبر نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir