رمان آیلین بانوی من به قلم فریده بانو
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
داستان رمان راجع به دختری هست که در خانهی پدرخوانده اش زندگی می کند.
پدرخوانده او یک پسر دارد که پس از ۱۲ سال می خواهد از انگلیس به کشور بازگردد.
از جایی که دختر داستان ما از این پسر متنفر هست، حالا باید این پسر را تحمل کند یا…؟!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
از در دانشگاه كه بیرون اومدم
با محیا دختر داییم خداحافظی کردم
کیف ویولن روی شونه ام جا به جا کردم ....
هوای خرداد ماه گرم شده بود ...
بعد از کلی تمرین طاقت فرسا سوار 206 البالویی رنگم شدم
به سمت خونه رفتم
نگاهی به ساعت کردم ، 5 بعد از ظهر بود
رانیک حتما تا حالا اومده بود
زنگي به رانیک زدم ...
- سلام رانیک کجایی؟؟
رانیک با صدای بمی که انگار تند تند داشت نفس می کشید گفت : سلام آیلین جایی هستم شب دير میام
- اوکي من میرم یه سر خونه مامان ،بعد میرم خونه
رانیک - باشه می خوای شب بمون
" این بشر جدیدا خیلی مشکوک میزد... فکری کردم گفتم : باشه "
ماشین را به سمت جردن کج کردم ...
17 سالم بود که عاشقه رانیک شدم
البته چه عشقی ؟
الان که 3 سال میگذره میدونم و مطمىن شدم که یه هوس بچگانه بود...
اون روزی که با محیا و دوستام که همه توي یك محل ساكن بودیم برای مسابقه دوچرخه سواری مي خواستيم ، بریم ...
ذهنم پرکشید به اون روزها....
~~~~~~~~~~~
رفتم توی حیاط نگاهی به دوچرخه اسپرت و قرمز رنگم کردم ...
ساعت 3 لباس پوشیده اماده از در زدم بیرون ..
کلاه دوچرخمو گذاشتم عینک زدم
به سر کوچه نرسیده بودم که محیا رو دیدم
- سلام چطوری دختر دایی بد اخلاق ؟
محیا - علیک دختر عمه ی زشت
- زشت عمه ات
محیا قهقهه ای زد گفت : خاک تو سرت مامانتو گفتی
- رو آب بخندی ...
محیا - آیلی به نظرت امروز کی مسابقه رو میبره
- معلومه عزیزم رئیستون
محیا دهنشو کج کرد و گفت : برو کنار باد بیاد بچه این بار کور خوندی استادت میبره
همینطور داشتیم کلكل میکردیم که به بچه ها رسیدیم ...
- چطورین لات و لوت محل ؟
دستامونو بهم کوبیدیم همزمان گفتیم :
بزنین بریم برای یه مسابقه توپ ...
که صدای یه پسر جون اومد گفت : دختر خانما میاین با ما مسابقه بدین
نگاهی به قد و بالاشون کردم
بهشون نمی خورد بچه محل ما باشن
چون من همه بچه هاي محل رو می شناختیم ....
نگاهم روی پسری که سردسته شون بود
ثابت موند...
یه پسر قد بلند چهار شونه که با قیافه اي كمي به خشونت میزد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این امر ابهتشو بیشتر کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد و گفت : خوشگل ندیدی خانم کوچولو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبین ابروهام چین انداختم وگفتم : هه خوشکل دیدم میمون ندیدم شازده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم دخترا زدن زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره دندوناشو از روي حرص بهم سایید و نگاه خشني بهم انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار دوچرخه ام شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومديم حركت كنيم که ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون پسره گفت : چیه ترسیدی ببازی که مسابقه ندادی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا گفت : برو اقا ما اصلا شمارو در شأن خودمون نمیدونیم که بخوایم باهاتون مسابقه بدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون یکی پسره گفت : اِه خانوم متشخص حالا افتخار یه مسابقه رو به ما میدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته اونم با موتور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به موتورای اپاچیشون کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم دخترا موتور سواری بلد نیستن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من خودم بعضی وقتا موتور سواری میکردم ، عاشق موتور بودم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره خنده ای کرد گفت : ههههه یادم رفته بود شما تیتیش مامانیا که موتور سواری بلد نیستین , همین دوچرخه رو به زور بلدین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش دوستاش زدن زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه مسابقه میدم با موتور اما شرط دارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه شرطو قبول کردین اوکیه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرها نگاهی بهم انداختن گفتن : باشه قبول شرطت چیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه ما بردیم باید تا خونه با لباس زیر برین حالا زیرپیرهن دارین یا پيرژامه دارین یا شایدم فقط لباس زیره به ما ربطی نداره اگه قبوله بفرما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهم انداختن گفتن : قبوله اما اگه ما بردیم چی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شرطتونو بگین...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره - اوکه اول معرفی کنیم .., من رانیک هستم این دوتا هم شهریا رو مسعود دوستامن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ما هم که لازم به معرفی نیست , حالا شرط؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک كه بهش برخورده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم من از قیافه اش خوشم امده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خیلی بچه پررو بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک : اگه من بردم باید دوست دخترم بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیگه چی خیلی رو داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - دو تا دوست معمولی چیه نكنه تو اينم حرفي داري ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و کنار در بزرگ خانه مامان اینا نگهداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی وقتا به گذشته فکر میکردم تا اشتباهم و پیدا کنم ببینم کجا اشتباه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادم جا زدن نبودم که زود از چیزی دست بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید همین اخلاقم بود که مرتکب این اشتباه شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند تا بوق درب خونه باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و پشت ماشین پدر جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتما پدر جون به مطب نرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سر و صدا وارد سالن شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکبری خانوم خدمتكار چندین سالمون با لبخند اومد طرفم کیف ویولن و گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ماچ گنده از اون لپای تپلش گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان از پله ها پایین اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به اون هیکل بي نقص و قد بلندش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرش از کردهای اصیل كردستان بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هم مثل كرها اون منطقه قیافه ی قشنگی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقد بلند و چشمای سبزه کشیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیار و دایانا برادر خواهر دو قلوم بیشتر شبیه پدر خونده ام بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته برای من درست مثل پدر خودم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان اومد گونمو بوسید گفت : چه عجب از اینورا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اِه مامان من هر روز اینجام که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر جون کجاس؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان خندید گفت : امروز از خوشحالی اش جایی نرفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا چه خبره که انقدر خوشحاله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - ایلیا بعد 12 سال داره بر میگرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیییییی؟؟؟؟ واویلا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - تو هنوز کینه ی اون زمان و داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو تکون داد گفت : واقعا که ، اون موقع شماها بچه بودین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کی میگه اون خیکی خان بچه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir12 سال از من بزرگتره کجاش بچه است مرد گنده ... ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - 20 سالته دختر، شوهر کردی هنوز هم مثل بچه هایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کی ؟ من ! نخیر؛من اون موقع یه دختر بچه ی ناز و ملوس بودم اما اون چی یه پسره خرس گنده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش مادر من ایلیا وقتی رفت یه پسر20ساله ی خیکی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن فقط 8سالم بود یادتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - آیلی عزیزم تو که کینه ای نبودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا اين مزاحم کی میاد؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - به احتمال زیاد تا یک ماه دیگه بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اووو باز خوبه , پدر جون کجاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالا اتاق مطالعه با بچه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من یه سر برم پیشش دلم براش یه زره شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - برو عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بالا اتاق کار بابا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر و آروم باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون دوتا ورجک داشتن از سرو کول پدر جون بالا میرفتن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم وسط اتاق و گفتم : پخخ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر جون لبخندی زد وگفت : تو کی این عادت هاتو ترک میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم جلو گونه شو بوسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پدر جون من چطوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیار و دایانا مثل قوم اجوجومجوج پریدن رو کولم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برین اونور ببینم بچه های خرس گنده ول کن نیستن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر جون هم به دعوای الکی ما می خندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم که خونه مامان اینا موندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظی کردم تا به سمت خونه برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم معلوم نیست این رانیک باز کجا پارتیه و اون همونجا پلاسه دیگه خسته شده بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعضی وقتا خونه خودمون پارتی میگرفت اون موقع من از خونه میرفتم بیرون حوصله سرو صدای اونا رو نداشتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم بی خبر از همه جا سمت خونه روندم.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~~~~~
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره گذشته و اون روز مسابقه مثل يك فيلم به خاطرم اومد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا اومد طرفم گفت :آیلی یعنی چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو کجا ميتوني مثل اینا موتور سواري كني ؟این کارا چیه ؟ اين چه حرفيه كه ميزني ؟ اين شرط مسخره چيه ميذاري ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو غصه نخور از همین الان ما برنده ايم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به ته کوچه ای بلند و بازمون انداختم گفتم : از همینجا میریم ته کوچه و بر میگردیم , قبوله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک : قبوله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن سوارموتور يكي از دوستاي رانيك شدم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک سوار موتور خودش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاه ایمنی موتور روی سرم گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاماده برای حرکت بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سوت محیا ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاز موتور گرفتیم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اون زودتر از من حرکت کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم به دنبالش گازشو دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باید می بردم .... ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا دلم نمی خو است بازنده باشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید می بردمش تا جایی که می تونستم به گاز موتور فشار آوردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اخرین دقايق ، كمي زودتر از رانیک موتور رامتوقف کردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای دست و جیغ بچه ها بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز موتور پریدم پاین و با خوشحالي کلاهمو برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صورتي خندان و برق چشماني كه پيروز ميدان بود نگاهي به همه انداختم وگفتم : حالا نوبت اجرا کردن شرطه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه تایی نگاهی بهم انداختن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه تا حالا همو ندیدین یا می خواین زير شرط بزنین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسعود - اما ما پيرژامه تنمون نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونیکا با پرويي گفت : خوب لخت برو آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهممون از این حرف مونیکا زیر خنده زديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا - میگم بچه ها اینا با این تیپ و قیافه این موتورا بخوان با لباس زیر تا خونه برن چی فیلمی میشن چقدر ملت بخندن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به ما ربطی نداره تا تو دید ما هستین باید با لباس زیر برین , یالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص لباساشونو در آوردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار موتوراشون شدن گازشو دادن از دید ما ناپدید شدن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغی کشیدیم دستامونو بهم کوبیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~``
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و توی پارکینگه آپارتمانمون پارک کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار آسانسور شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به طبقه خودمون رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلید راانداختم در و باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آهنگ و جیغ و رقص نور کل سالن و بر داشته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم پیش خودم گفتم : به من میگه دیر میام بعد اقا براي خودش پارتی تشکیل داده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به دوستای علاف تر از خودش انداختم که داشتن در آغوش هم می رقصیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبین جمعیت نگاهی به رانیک کردم که با یه دختره توی بغل هم می رقصیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم طی این دو سه سال که از اشنایی و ازدواجمون میگذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته بعد از ازدواجمون فهمیدم که این چه مار خوش خط و خالیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه بهشون از کنارشون رد شدم رفتم سمت اتاق خواب . انگار اصلا نفهمیده بود که من اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحظه ای اخر که خواستم وارد اتاق بشم نگاهم به رانیک و اون دختر توی بغلش افتاد که می خواستن از هم لب بگیرن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو مشت کردم تا به اعصابم تسلط داشته باشم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاق شدم در و محکم کوبیدم. ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت تخت رفتم و خسته و با با همون لباس ها خودم را روي تخت پرت كردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان که به روزهای گذشته فکر میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی بینم كه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید حرف مامان و گوش میکردم یه دختر بچه ای 17 ساله از عشق و عاشقی چی سرش می شه که ادعای عاشقی میکردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره فكر و ذهنم به گذشته پرت شد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~~
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اون مسابقه دیگه اون پسرها رو ندیدم و کلا از خاطرم رفته بودن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه ها پایه اید بعد از ظهر بریم اسکی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونیکا گفت : من نمی تونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقراره با مامان جایی برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب مونیکا خانم که نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتاب و محیا شما دوتا چی ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا - ناف من و تو رو که بهم بستن عزیزم هر جا بری باهاتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتابم گفت : منم پایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کلی اصراربه مامان موفق به و راضی کردنش شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ظهر با بچه ها به اسکی رفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کلی بازی هر سه تامون خسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی کافی شاپ نشسته بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر سفارشتامون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یه جوون اومد طرفمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت : اجازه هست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی مقابلمون نشست ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهتاب - هوي آقا ،ما هنوز اجازه ندادیم که نشستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه دقیقی به چهره ای پسره انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نظرم خیلی آشنا بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببینم ما شما رو جایی ندیدیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره گفت -چرا یادتون نیست مسابقه موتور سواری ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا - اهان شما همونایی هستین که با لباس زیر رفتین خونه؟ اون دوتا یار غار تون کو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - بله ما همونا هستیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستامم دارن برای خودشون خوش میگذرونن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما از اینورا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه اینجا رو خریدی که میگی از اینورا آدم برای چی میاد پیست اسکی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلابد فكر ميكني براي قهوه خوری ميايم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - ماشالله چه زبونی داری تو دختر بعد خم شد با اون چشمای گیراش گفت : مواظب باش یه روزی این زبون تندو تیزت کار دستت نده خانوم کوچولو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم گفتم : هع پیاده شو با هم بریم شازده ، چه زود هم پسر خاله می شی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به قهوه های نیم خوردمون انداختم گفتم : پاشین بریم بچه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو هر سه تایی بلند شده وبعد از گرفتن ماشین به سمت خونه رفتیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" البته اسکی ساده رفته بوديم نه اسكي روي برف"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~~~~
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا باز شدن در اتاق به خودم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به قد و بالای رانیک انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدوستم ساعت چنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمست و خمار اومد خودشو کنارم روی تخت انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و کشید توی بغلش گفت : کی اومدی خوشکله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش بوی گند مشروب میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستام به اونور حولش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو کنار رانیک دهنت بوی گند الکل میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - اوووم دوست دارم بغلم باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش روی بدنم در حرکت درآورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی میدونستم راحت داره بهم خیانت میکنه ،حالم از هر دومون بهم می خورد. حتما باید یه فکری به حال این زندگی نکبت میکردم وگرنه منم باهاش تو منجلابی که درست کرده فرو می رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگردنم بوسید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما آنقدر خورده بود که چند لحظه بعد خوابش برد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتم بهش کردم و بعد گذشت مدتي به خوابید رفتم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح وقتی پا شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک هنوز مست خواب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم حالا حالاها بیدار نمی شه لباس پوشیده به سمت دانشگاه رفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته من دردانشگاه رشته ام ستاره شناسي و نجوم بود ولی به خاطر علاقه زيادم به موسيقي کلاسهای موسیقی دانشگاه آزادم میرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشق سیاره و ستاره ها بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگر ساعتها با تلسکوب آسمون را رصد میکردم بازم کم بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا و مونیکا مثل من نجوم می خوندن اما مهتاب رشته هنر را انتخاب کرد و در دانشگاه از ما جدا بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی از پارتی که رانیک گرفته بود میگذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مدت خیلی مشکوک شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم تر خونه بند مي شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم درگیر امتحانهای آخرترم بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا رو شکر مامان خبر داده بود که اومدن گامبو عقب افتاده و فعلا تا یکی دو ماه دیگه نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين موضوع باعث بسی خوشحالي من بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطی این دوازده سال از شدت تنفرم حتی یک عکس هم ازش ندیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون دلم نمی خواست قيافه گنده اش را ببینم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه اون گامبوی صورت جوش جوشي دیدن داشت...والله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتما بايد برای دو روز با بچه های دانشگاه یه روستای اطراف تهران مي رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حال جمع کردن وسایل بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رانیک غذا تو یخچال برات گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه می خوای نرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک اومد نزدیکم دستشو دور کمرم حلقه کرد گفت : نه بابا، برو بچه که نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه دلخوشی ازش نداشتم اما دلم نمی خواست باعث خرابي زندگيم باشم ،نبايد توی این سن کم یه زن مطلقه بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم گفتم : باشه پس با خیال راحت برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - راحت راحت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خدا حافظی با رانیک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفتی با مامان خدا حافظی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ميني بوس که گرفته بودیم به سمت یکی از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروستاهای اطراف تهران رفتیم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب و هوای خنک بهاری توی روستا برامون خیلی لذت بخش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب که می شد آسمانش اونقدر ستاره بارون می شد که آدم دلش می خواست ساعت ها بشینه تماشا کنه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از دو روز خسته کننده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقریبا ساعتهای 10 شب رسیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کسی اومدنمون را اطلاع نداده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بچه ها خدحافظی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کلیدم در و آروم باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما با دیدن صحنه های رو به رو قلبم وایستاد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا اینجا چه خبر بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلی زن و مرد که مثل حیوون به جوون هم افتاده بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمست و پاتیل داشتن از هم لب میگرفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه شورشو در اورده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چی نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک و پیدا نکردم رفتم سمت اتاق خواب مون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که در اتاق و باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک و لخت با یه زن که در حال رابطه بودن دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورم نمی شد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجا خونه ای من بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا فاحشه خونه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دیگه انقدر بی بندو بار نبودم که فقط لبخندی بزنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ بلندی کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم طرفشون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای دختره رو که زیر رانیک بود و کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دختری هرزه گمشو از خونه ای من بیرون ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک لخت طرفم اومد گفت : تو کی اومدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه باعث شد عیشتونو خراب کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خجالت نمیکشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه من چی کم دارم که هر روز به گندکاریات اضافه میشه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - تو بسم نیستی می فهمی من دلم می خواد با همه باشم من لذت می برم از رابطه داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتف انداختم طرفشو گفتم : خاک تو سر من کنن که توی خائن و قبول کردم هر چی پدرم گفت : این بدردت نمی خوره قبول نکردم . حرفاشونو باور نمیکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر میکردم خوبی اما افسوس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی این دفع میرم اما قبل رفتنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ١١٠ زنگ میزنم تا بیاد همتونو جمع کنه دختره رو حول دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیمو از توی جیبم در آوردم تا به پلیس زنگ بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک اومد طرفم گوشی را از دستم کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و سفت چسبید گفت : فک کردی میذارم زنگ بزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به دوستای بد تر از خودش کرد گفت : یالا جمع کنید برید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولم کن بی شعور ازت متنفرم می فهمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - هه متنفر باش مهم نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونطور وایستاده بود و دستای منو سفت از پشت چسبیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دستای کثیفش که دستامو گرفته بود منزجر شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم نیست با چند نفر روی تخت من رابطه داشته و من تازه دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای ساده لوحی خودم افسوس خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از رفتن دوستاش دستمو ول کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت کوله ام برش داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم : تو یه موجود روانی حال بهم زنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف این چند سالی که به پات موندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز در آپارتمان زدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام روان شدن ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای یک زن خیلی سخته که مرد شو با کس دیگری ببینه ،اونم توی خونه خودش روی تخت خودش..... و توی بدترین حالت ممکن. ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون حالت زار و صورت پر از اشك فرمون ماشین راسمت خونه مامان اینا چرخوندم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکامو پاک کردم ...نباید برای آدم بی ارزشی مثل رانیک گریه میکردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره ذهن لعنتیم به گذشته پر کشید ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~~~~
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادمه اون روزا رانیک با اون چهره ی گیراش خیلی ذهنمو مشغول کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم می خواست باز ببینمش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بعد از ظهر پنج شنبه بود که به زور ماشین مامانو گرفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ زدم به محیا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الو محیا میای بریم یه گشت بزنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا - با چی گشت بزنیم خانوم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با ماشین مامان جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا - اما آیلی تو که به سن قانونی نرسیدی تا گواهینامه بگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اَه محی اذیت نکن تو که میدونی من بلدم به اون دوتای دیگه ام زنگ بزن میام دنبالتون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو قطع کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین مامان شدم عاشق رنگ آلبالویی ماشینش بودم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اهنگ توپ هم گذاشتم تا بترکونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور سرمو باهاش تکون میدادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر خیابون اصلی که رسیدم دیدم مثل خمیر وارفته دارن میان،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو پاشون ترمز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه تایی سوار شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونیکا - وای آیلی آروم بریا من هنوز آرزو دارم جوونم شاهزاده قصه هام هنوز با اسب سفیدش نیومده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه بیرون اشاره کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم : ایناها انگار منتظرته،فکر کنم اسبشو یادش رفته بیاره میخوای سوارش کنم ؟وچندمتر جلوترنگه داشتم وپسره باپرروئی به طرف ماشین اومد وتاخواست سواربشه گاز وگرفتم وباسرعت دور شدم بچه هاهمه زدن زیرخنده وگفتن:پسره ی پرووو کوره نمی بینه چهارتا خانومه متشخص سوارهستند وای آیلین آروم، میدونی اگه پلیس بگیرتمون چی میشه؟گواهی نامه ام که نداری ازترس پاموگذاشتم رو ترمز وبا پژو پارس روبه رو برخورد کردم همه یه صدا...واااای گفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازماشین پیاده شدم خوشبختانه خیلی خسارت ندیده بود که راننده جلوئی هم پیاده شد وباسرو صدا به طرف مااومد که دخترا باتعجب گفتن:بازم تووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوباکمال تعجب دوباره رانیک ودیدم اوه اوه ببین باماشین مردم چیکارکرده... چیه شلوغش کردی چیزی نشده خسارتش هرچی میشه بگو بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک - نوووچ صبرمیکنیم پلیس بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای بابا پلیس چه صیغه ایه؟دوبرابر پول میدم کمی فکرکرد وگفت:باشه امایه شرط داره اول اینکه میام دم درتون میگیرم,دوم اینکه باید عصرجمعه یه قهوه بامن بخوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه گفتم : باشه حالا می تونیم بریم؟که دوباره گفت:نه دیگه نمی خواید یه شماره ای...آدرسی.. به مابدید؟مدارک ماشین وهمراه با آدرس خونمون دادم و سوار ماشین شدم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحیا - خندید وگفت:انگار شاهزاده آیلین زودتر ازشماها پیداش شد اونم با پژوپارس,همه خندیدیم غافل از آینده ای نامعلوم.. ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و کنار خونه مامان اینا پارک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز مرور گذشته خسته شده بودم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ در و زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ناز و ملوس دایانا از اونور اومد: کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دانی باز کن منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایانا - وای اجی تویی سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- علیک پشت در احوال پرسیاتو میکنی بزن بازشه دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایانا - باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با صدای تیکی در باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتي اعصاب آوردن ماشين را توي حياط نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد حیاط شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و پدر جون هر دو کنار در سالن منتظرم وایستاده بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز چند پله کوتاه بالا رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو انداختم بغل مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زير گريه زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هول شده بود دستی پشت کمرم کشید گفت : چی شده آیلی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد سالن شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی مبل نشستم پدر جون و مامانم کنارم نشستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هق هق همه ی ماجرا رو تعریف کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر جون خیلی عصبی شد گفت : چرا زودتر نگفتی مگه تو بی کس و کاری که هر کاری دلش خواسته کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بین سینه ی مردونه اش فشرد گفت : غصه نخور عسل بابا من خودم پشتتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هم كه با من فقط گریه میکرد میگفت : از امانت کیان درست مواظبت نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر جان مامان و کشید تو بغلش و گفت : خانوم گل من،تقصیر شما چیه چرا خودتو اذیت میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم خسته بودم هم حالم خوب نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف اتاق خودم رفتم ،دست نخورده مونده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو روی تخت پرت کردم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره این ذهن سرکش پرواز کرد به گذشته....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir~~~~~~~~~
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اون روز که تصادف کردیم مامان دیگه اجازه نداد ماشینشو سوار بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک مدارک و آورد دم در خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ خسارتی هم نگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بیشتر از این کارش خوشم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجمعه وقتی به کافی شاپ رفتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرام یه کادو گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اصرار و زبون بازی کادوشو بهم داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم قبول کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم کم رفته رفته عاشق هم شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه امتحان کنکور داده بودم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرانیک اومد خواستگاریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما مامان و پدر جون قبول نکردن گفتن : بچه ای وقت ازدواجت نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من که فکر میکردم عاشق رانیک شدم انقدر اصرار کردم تا راضی شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اين وجود پدر جون گفت : اشتباه میکنی اینا خانواده خوبی به نظر نمیان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی انگار اون موقع ها گوشام ناشنوا و چشمام نابینا شده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از یک عروسی مفصل با رانیک رفتم زیر یه سقف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدتی که از زندگیمون گذشت فهمیدم رانیک اونی که نشون میده نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما گفتم : من عاشقشم و همه چیزو درست میکنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما نشد و کار به جایی رسید که تو خونه ی من ، رو تخت من با یکی دیگه هم آغوش بشه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطره اشک سمجمو پاک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خودم زمرمه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر کسی امکان داره اشتباه کنه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح وقتی بیدار شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول تعجب کردم كه چرا توي خانه مامان اينا خوابيدم بعد از اينكه هوشياري ام را به دست آوردم و فهميدم که موضوع چیه و من اینجا چیکار میکنم!!..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما کم کم همه ی اتفاقات دیشب یادم اومد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا رو شکر که دانشگاه تعطیل شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعصاب و توانايي ترم تابستونی نداشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir