داستان رمان راجع به دختری هست که در خانه‌ی پدرخوانده اش زندگی می کند. پدرخوانده او یک پسر دارد که پس از ۱۲ سال می خواهد از انگلیس به کشور بازگردد. از جایی که دختر داستان ما از این پسر متنفر هست، حالا باید این پسر را تحمل کند یا…؟!

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۵۴ دقیقه

مطالعه آنلاین آیلین بانوی من
نویسنده : فریده بانو

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

خلاصه‌ :

داستان رمان راجع به دختری هست که در خانه‌ی پدرخوانده اش زندگی می کند.

پدرخوانده او یک پسر دارد که پس از ۱۲ سال می خواهد از انگلیس به کشور بازگردد.

از جایی که دختر داستان ما از این پسر متنفر هست، حالا باید این پسر را تحمل کند یا…؟!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

از در دانشگاه كه بیرون اومدم

با محیا دختر داییم خداحافظی کردم

کیف ویولن روی شونه ام جا به جا کردم ....

هوای خرداد ماه گرم شده بود ...

بعد از کلی تمرین طاقت فرسا سوار 206 البالویی رنگم شدم

به سمت خونه رفتم

نگاهی به ساعت کردم ، 5 بعد از ظهر بود

رانیک حتما تا حالا اومده بود

زنگي به رانیک زدم ...

- سلام رانیک کجایی؟؟

رانیک با صدای بمی که انگار تند تند داشت نفس می کشید گفت : سلام آیلین جایی هستم شب دير میام

- اوکي من میرم یه سر خونه مامان ،بعد میرم خونه

رانیک - باشه می خوای شب بمون

" این بشر جدیدا خیلی مشکوک میزد... فکری کردم گفتم : باشه "

ماشین را به سمت جردن کج کردم ...

17 سالم بود که عاشقه رانیک شدم

البته چه عشقی ؟

الان که 3 سال میگذره میدونم و مطمىن شدم که یه هوس بچگانه بود...

اون روزی که با محیا و دوستام که همه توي یك محل ساكن بودیم برای مسابقه دوچرخه سواری مي خواستيم ، بریم ...

ذهنم پرکشید به اون روزها....

~~~~~~~~~~~

رفتم توی حیاط نگاهی به دوچرخه اسپرت و قرمز رنگم کردم ...

ساعت 3 لباس پوشیده اماده از در زدم بیرون ..

کلاه دوچرخمو گذاشتم عینک زدم

به سر کوچه نرسیده بودم که محیا رو دیدم

- سلام چطوری دختر دایی بد اخلاق ؟

محیا - علیک دختر عمه ی زشت

- زشت عمه ات

محیا قهقهه ای زد گفت : خاک تو سرت مامانتو گفتی

- رو آب بخندی ...

محیا - آیلی به نظرت امروز کی مسابقه رو میبره

- معلومه عزیزم رئیستون

محیا دهنشو کج کرد و گفت : برو کنار باد بیاد بچه این بار کور خوندی استادت میبره

همینطور داشتیم کلكل میکردیم که به بچه ها رسیدیم ...

- چطورین لات و لوت محل ؟

دستامونو بهم کوبیدیم همزمان گفتیم :

بزنین بریم برای یه مسابقه توپ ...

که صدای یه پسر جون اومد گفت : دختر خانما میاین با ما مسابقه بدین

نگاهی به قد و بالاشون کردم

بهشون نمی خورد بچه محل ما باشن

چون من همه بچه هاي محل رو می شناختیم ....

نگاهم روی پسری که سردسته شون بود

ثابت موند...

یه پسر قد بلند چهار شونه که با قیافه اي كمي به خشونت میزد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و این امر ابهتشو بیشتر کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زد و گفت : خوشگل ندیدی خانم کوچولو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بین ابروهام چین انداختم وگفتم : هه خوشکل دیدم میمون ندیدم شازده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفم دخترا زدن زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره دندوناشو از روي حرص بهم سایید و نگاه خشني بهم انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار دوچرخه ام شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومديم حركت كنيم که ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون پسره گفت : چیه ترسیدی ببازی که مسابقه ندادی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا گفت : برو اقا ما اصلا شمارو در شأن خودمون نمیدونیم که بخوایم باهاتون مسابقه بدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون یکی پسره گفت : اِه خانوم متشخص حالا افتخار یه مسابقه رو به ما میدین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته اونم با موتور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به موتورای اپاچیشون کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم دخترا موتور سواری بلد نیستن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما من خودم بعضی وقتا موتور سواری میکردم ، عاشق موتور بودم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره خنده ای کرد گفت : ههههه یادم رفته بود شما تیتیش مامانیا که موتور سواری بلد نیستین , همین دوچرخه رو به زور بلدین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش دوستاش زدن زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه مسابقه میدم با موتور اما شرط دارم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه شرطو قبول کردین اوکیه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرها نگاهی بهم انداختن گفتن : باشه قبول شرطت چیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه ما بردیم باید تا خونه با لباس زیر برین حالا زیرپیرهن دارین یا پيرژامه دارین یا شایدم فقط لباس زیره به ما ربطی نداره اگه قبوله بفرما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی بهم انداختن گفتن : قبوله اما اگه ما بردیم چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شرطتونو بگین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره - اوکه اول معرفی کنیم .., من رانیک هستم این دوتا هم شهریا رو مسعود دوستامن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ما هم که لازم به معرفی نیست , حالا شرط؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک كه بهش برخورده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم من از قیافه اش خوشم امده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خیلی بچه پررو بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک : اگه من بردم باید دوست دخترم بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیگه چی خیلی رو داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - دو تا دوست معمولی چیه نكنه تو اينم حرفي داري ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و کنار در بزرگ خانه مامان اینا نگهداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی وقتا به گذشته فکر میکردم تا اشتباهم و پیدا کنم ببینم کجا اشتباه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادم جا زدن نبودم که زود از چیزی دست بکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید همین اخلاقم بود که مرتکب این اشتباه شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند تا بوق درب خونه باز شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و پشت ماشین پدر جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما پدر جون به مطب نرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سر و صدا وارد سالن شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کبری خانوم خدمتكار چندین سالمون با لبخند اومد طرفم کیف ویولن و گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ماچ گنده از اون لپای تپلش گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان از پله ها پایین اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به اون هیکل بي نقص و قد بلندش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرش از کردهای اصیل كردستان بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان هم مثل كرها اون منطقه قیافه ی قشنگی داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قد بلند و چشمای سبزه کشیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیار و دایانا برادر خواهر دو قلوم بیشتر شبیه پدر خونده ام بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته برای من درست مثل پدر خودم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان اومد گونمو بوسید گفت : چه عجب از اینورا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اِه مامان من هر روز اینجام که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر جون کجاس؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان خندید گفت : امروز از خوشحالی اش جایی نرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا چه خبره که انقدر خوشحاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان - ایلیا بعد 12 سال داره بر میگرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیییییی؟؟؟؟ واویلا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان - تو هنوز کینه ی اون زمان و داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون داد گفت : واقعا که ، اون موقع شماها بچه بودین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کی میگه اون خیکی خان بچه بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

12 سال از من بزرگتره کجاش بچه است مرد گنده ... ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان - 20 سالته دختر، شوهر کردی هنوز هم مثل بچه هایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کی ؟ من ! نخیر؛من اون موقع یه دختر بچه ی ناز و ملوس بودم اما اون چی یه پسره خرس گنده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش مادر من ایلیا وقتی رفت یه پسر20ساله ی خیکی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فقط 8سالم بود یادتونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان - آیلی عزیزم تو که کینه ای نبودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا اين مزاحم کی میاد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان - به احتمال زیاد تا یک ماه دیگه بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اووو باز خوبه , پدر جون کجاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالا اتاق مطالعه با بچه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من یه سر برم پیشش دلم براش یه زره شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان - برو عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بالا اتاق کار بابا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در و آروم باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دوتا ورجک داشتن از سرو کول پدر جون بالا میرفتن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم وسط اتاق و گفتم : پخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر جون لبخندی زد وگفت : تو کی این عادت هاتو ترک میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم جلو گونه شو بوسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پدر جون من چطوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانیار و دایانا مثل قوم اجوجومجوج پریدن رو کولم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برین اونور ببینم بچه های خرس گنده ول کن نیستن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر جون هم به دعوای الکی ما می خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم که خونه مامان اینا موندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظی کردم تا به سمت خونه برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم معلوم نیست این رانیک باز کجا پارتیه و اون همونجا پلاسه دیگه خسته شده بودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعضی وقتا خونه خودمون پارتی میگرفت اون موقع من از خونه میرفتم بیرون حوصله سرو صدای اونا رو نداشتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدم بی خبر از همه جا سمت خونه روندم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~~~~~

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره گذشته و اون روز مسابقه مثل يك فيلم به خاطرم اومد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا اومد طرفم گفت :آیلی یعنی چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو کجا ميتوني مثل اینا موتور سواري كني ؟این کارا چیه ؟ اين چه حرفيه كه ميزني ؟ اين شرط مسخره چيه ميذاري ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو غصه نخور از همین الان ما برنده ايم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ته کوچه ای بلند و بازمون انداختم گفتم : از همینجا میریم ته کوچه و بر میگردیم , قبوله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک : قبوله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من سوارموتور يكي از دوستاي رانيك شدم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک سوار موتور خودش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاه ایمنی موتور روی سرم گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اماده برای حرکت بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سوت محیا ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گاز موتور گرفتیم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و اون زودتر از من حرکت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم به دنبالش گازشو دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من باید می بردم .... ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا دلم نمی خو است بازنده باشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید می بردمش تا جایی که می تونستم به گاز موتور فشار آوردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اخرین دقايق ، كمي زودتر از رانیک موتور رامتوقف کردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای دست و جیغ بچه ها بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از موتور پریدم پاین و با خوشحالي کلاهمو برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صورتي خندان و برق چشماني كه پيروز ميدان بود نگاهي به همه انداختم وگفتم : حالا نوبت اجرا کردن شرطه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه تایی نگاهی بهم انداختن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه تا حالا همو ندیدین یا می خواین زير شرط بزنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مسعود - اما ما پيرژامه تنمون نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مونیکا با پرويي گفت : خوب لخت برو آقا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هممون از این حرف مونیکا زیر خنده زديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا - میگم بچه ها اینا با این تیپ و قیافه این موتورا بخوان با لباس زیر تا خونه برن چی فیلمی میشن چقدر ملت بخندن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به ما ربطی نداره تا تو دید ما هستین باید با لباس زیر برین , یالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص لباساشونو در آوردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار موتوراشون شدن گازشو دادن از دید ما ناپدید شدن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغی کشیدیم دستامونو بهم کوبیدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~``

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و توی پارکینگه آپارتمانمون پارک کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار آسانسور شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به طبقه خودمون رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلید راانداختم در و باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای آهنگ و جیغ و رقص نور کل سالن و بر داشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم پیش خودم گفتم : به من میگه دیر میام بعد اقا براي خودش پارتی تشکیل داده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به دوستای علاف تر از خودش انداختم که داشتن در آغوش هم می رقصیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بین جمعیت نگاهی به رانیک کردم که با یه دختره توی بغل هم می رقصیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم طی این دو سه سال که از اشنایی و ازدواجمون میگذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته بعد از ازدواجمون فهمیدم که این چه مار خوش خط و خالیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه بهشون از کنارشون رد شدم رفتم سمت اتاق خواب . انگار اصلا نفهمیده بود که من اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظه ای اخر که خواستم وارد اتاق بشم نگاهم به رانیک و اون دختر توی بغلش افتاد که می خواستن از هم لب بگیرن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو مشت کردم تا به اعصابم تسلط داشته باشم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاق شدم در و محکم کوبیدم. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت تخت رفتم و خسته و با با همون لباس ها خودم را روي تخت پرت كردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان که به روزهای گذشته فکر میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می بینم كه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید حرف مامان و گوش میکردم یه دختر بچه ای 17 ساله از عشق و عاشقی چی سرش می شه که ادعای عاشقی میکردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره فكر و ذهنم به گذشته پرت شد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~~

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اون مسابقه دیگه اون پسرها رو ندیدم و کلا از خاطرم رفته بودن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها پایه اید بعد از ظهر بریم اسکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مونیکا گفت : من نمی تونم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قراره با مامان جایی برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب مونیکا خانم که نمیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب و محیا شما دوتا چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا - ناف من و تو رو که بهم بستن عزیزم هر جا بری باهاتيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتابم گفت : منم پایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کلی اصراربه مامان موفق به و راضی کردنش شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ظهر با بچه ها به اسکی رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کلی بازی هر سه تامون خسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی کافی شاپ نشسته بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر سفارشتامون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که یه جوون اومد طرفمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت : اجازه هست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی صندلی مقابلمون نشست ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب - هوي آقا ،ما هنوز اجازه ندادیم که نشستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه دقیقی به چهره ای پسره انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نظرم خیلی آشنا بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم ما شما رو جایی ندیدیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره گفت -چرا یادتون نیست مسابقه موتور سواری ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا - اهان شما همونایی هستین که با لباس زیر رفتین خونه؟ اون دوتا یار غار تون کو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - بله ما همونا هستیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستامم دارن برای خودشون خوش میگذرونن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شما از اینورا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه اینجا رو خریدی که میگی از اینورا آدم برای چی میاد پیست اسکی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لابد فكر ميكني براي قهوه خوری ميايم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - ماشالله چه زبونی داری تو دختر بعد خم شد با اون چشمای گیراش گفت : مواظب باش یه روزی این زبون تندو تیزت کار دستت نده خانوم کوچولو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم گفتم : هع پیاده شو با هم بریم شازده ، چه زود هم پسر خاله می شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به قهوه های نیم خوردمون انداختم گفتم : پاشین بریم بچه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و هر سه تایی بلند شده وبعد از گرفتن ماشین به سمت خونه رفتیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" البته اسکی ساده رفته بوديم نه اسكي روي برف"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~~~~

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با باز شدن در اتاق به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به قد و بالای رانیک انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدوستم ساعت چنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مست و خمار اومد خودشو کنارم روی تخت انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و کشید توی بغلش گفت : کی اومدی خوشکله ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنش بوی گند مشروب میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دستام به اونور حولش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو کنار رانیک دهنت بوی گند الکل میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - اوووم دوست دارم بغلم باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش روی بدنم در حرکت درآورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی میدونستم راحت داره بهم خیانت میکنه ،حالم از هر دومون بهم می خورد. حتما باید یه فکری به حال این زندگی نکبت میکردم وگرنه منم باهاش تو منجلابی که درست کرده فرو می رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنم بوسید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما آنقدر خورده بود که چند لحظه بعد خوابش برد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشتم بهش کردم و بعد گذشت مدتي به خوابید رفتم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح وقتی پا شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک هنوز مست خواب بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم حالا حالاها بیدار نمی شه لباس پوشیده به سمت دانشگاه رفتم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته من دردانشگاه رشته ام ستاره شناسي و نجوم بود ولی به خاطر علاقه زيادم به موسيقي کلاسهای موسیقی دانشگاه آزادم میرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عاشق سیاره و ستاره ها بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگر ساعتها با تلسکوب آسمون را رصد میکردم بازم کم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا و مونیکا مثل من نجوم می خوندن اما مهتاب رشته هنر را انتخاب کرد و در دانشگاه از ما جدا بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی از پارتی که رانیک گرفته بود میگذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این مدت خیلی مشکوک شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم تر خونه بند مي شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم درگیر امتحانهای آخرترم بودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا رو شکر مامان خبر داده بود که اومدن گامبو عقب افتاده و فعلا تا یکی دو ماه دیگه نمیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين موضوع باعث بسی خوشحالي من بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طی این دوازده سال از شدت تنفرم حتی یک عکس هم ازش ندیدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون دلم نمی خواست قيافه گنده اش را ببینم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه اون گامبوی صورت جوش جوشي دیدن داشت...والله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما بايد برای دو روز با بچه های دانشگاه یه روستای اطراف تهران مي رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حال جمع کردن وسایل بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رانیک غذا تو یخچال برات گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه می خوای نرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک اومد نزدیکم دستشو دور کمرم حلقه کرد گفت : نه بابا، برو بچه که نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اینکه دلخوشی ازش نداشتم اما دلم نمی خواست باعث خرابي زندگيم باشم ،نبايد توی این سن کم یه زن مطلقه بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم گفتم : باشه پس با خیال راحت برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - راحت راحت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خدا حافظی با رانیک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفتی با مامان خدا حافظی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ميني بوس که گرفته بودیم به سمت یکی از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روستاهای اطراف تهران رفتیم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب و هوای خنک بهاری توی روستا برامون خیلی لذت بخش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب که می شد آسمانش اونقدر ستاره بارون می شد که آدم دلش می خواست ساعت ها بشینه تماشا کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از دو روز خسته کننده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا ساعتهای 10 شب رسیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کسی اومدنمون را اطلاع نداده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بچه ها خدحافظی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کلیدم در و آروم باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما با دیدن صحنه های رو به رو قلبم وایستاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا اینجا چه خبر بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلی زن و مرد که مثل حیوون به جوون هم افتاده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مست و پاتیل داشتن از هم لب میگرفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه شورشو در اورده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چی نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک و پیدا نکردم رفتم سمت اتاق خواب مون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که در اتاق و باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک و لخت با یه زن که در حال رابطه بودن دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باورم نمی شد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا خونه ای من بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا فاحشه خونه بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دیگه انقدر بی بندو بار نبودم که فقط لبخندی بزنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ بلندی کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم طرفشون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای دختره رو که زیر رانیک بود و کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دختری هرزه گمشو از خونه ای من بیرون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک لخت طرفم اومد گفت : تو کی اومدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه باعث شد عیشتونو خراب کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو خجالت نمیکشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه من چی کم دارم که هر روز به گندکاریات اضافه میشه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - تو بسم نیستی می فهمی من دلم می خواد با همه باشم من لذت می برم از رابطه داشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تف انداختم طرفشو گفتم : خاک تو سر من کنن که توی خائن و قبول کردم هر چی پدرم گفت : این بدردت نمی خوره قبول نکردم . حرفاشونو باور نمیکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر میکردم خوبی اما افسوس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی این دفع میرم اما قبل رفتنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ١١٠ زنگ میزنم تا بیاد همتونو جمع کنه دختره رو حول دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمو از توی جیبم در آوردم تا به پلیس زنگ بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک اومد طرفم گوشی را از دستم کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و سفت چسبید گفت : فک کردی میذارم زنگ بزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به دوستای بد تر از خودش کرد گفت : یالا جمع کنید برید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولم کن بی شعور ازت متنفرم می فهمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - هه متنفر باش مهم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور وایستاده بود و دستای منو سفت از پشت چسبیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دستای کثیفش که دستامو گرفته بود منزجر شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم نیست با چند نفر روی تخت من رابطه داشته و من تازه دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای ساده لوحی خودم افسوس خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از رفتن دوستاش دستمو ول کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت کوله ام برش داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم : تو یه موجود روانی حال بهم زنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حیف این چند سالی که به پات موندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در آپارتمان زدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام روان شدن ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای یک زن خیلی سخته که مرد شو با کس دیگری ببینه ،اونم توی خونه خودش روی تخت خودش..... و توی بدترین حالت ممکن. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همون حالت زار و صورت پر از اشك فرمون ماشین راسمت خونه مامان اینا چرخوندم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکامو پاک کردم ...نباید برای آدم بی ارزشی مثل رانیک گریه میکردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره ذهن لعنتیم به گذشته پر کشید ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~~~~

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادمه اون روزا رانیک با اون چهره ی گیراش خیلی ذهنمو مشغول کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم می خواست باز ببینمش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه بعد از ظهر پنج شنبه بود که به زور ماشین مامانو گرفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگ زدم به محیا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الو محیا میای بریم یه گشت بزنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا - با چی گشت بزنیم خانوم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با ماشین مامان جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا - اما آیلی تو که به سن قانونی نرسیدی تا گواهینامه بگیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اَه محی اذیت نکن تو که میدونی من بلدم به اون دوتای دیگه ام زنگ بزن میام دنبالتون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو قطع کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین مامان شدم عاشق رنگ آلبالویی ماشینش بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه اهنگ توپ هم گذاشتم تا بترکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطور سرمو باهاش تکون میدادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر خیابون اصلی که رسیدم دیدم مثل خمیر وارفته دارن میان،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو پاشون ترمز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه تایی سوار شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مونیکا - وای آیلی آروم بریا من هنوز آرزو دارم جوونم شاهزاده قصه هام هنوز با اسب سفیدش نیومده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بیرون اشاره کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم : ایناها انگار منتظرته،فکر کنم اسبشو یادش رفته بیاره میخوای سوارش کنم ؟وچندمتر جلوترنگه داشتم وپسره باپرروئی به طرف ماشین اومد وتاخواست سواربشه گاز وگرفتم وباسرعت دور شدم بچه هاهمه زدن زیرخنده وگفتن:پسره ی پرووو کوره نمی بینه چهارتا خانومه متشخص سوارهستند وای آیلین آروم، میدونی اگه پلیس بگیرتمون چی میشه؟گواهی نامه ام که نداری ازترس پاموگذاشتم رو ترمز وبا پژو پارس روبه رو برخورد کردم همه یه صدا...واااای گفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شدم خوشبختانه خیلی خسارت ندیده بود که راننده جلوئی هم پیاده شد وباسرو صدا به طرف مااومد که دخترا باتعجب گفتن:بازم تووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وباکمال تعجب دوباره رانیک ودیدم اوه اوه ببین باماشین مردم چیکارکرده... چیه شلوغش کردی چیزی نشده خسارتش هرچی میشه بگو بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک - نوووچ صبرمیکنیم پلیس بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بابا پلیس چه صیغه ایه؟دوبرابر پول میدم کمی فکرکرد وگفت:باشه امایه شرط داره اول اینکه میام دم درتون میگیرم,دوم اینکه باید عصرجمعه یه قهوه بامن بخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفتم : باشه حالا می تونیم بریم؟که دوباره گفت:نه دیگه نمی خواید یه شماره ای...آدرسی.. به مابدید؟مدارک ماشین وهمراه با آدرس خونمون دادم و سوار ماشین شدم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محیا - خندید وگفت:انگار شاهزاده آیلین زودتر ازشماها پیداش شد اونم با پژوپارس,همه خندیدیم غافل از آینده ای نامعلوم.. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و کنار خونه مامان اینا پارک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از مرور گذشته خسته شده بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگ در و زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ناز و ملوس دایانا از اونور اومد: کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دانی باز کن منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایانا - وای اجی تویی سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- علیک پشت در احوال پرسیاتو میکنی بزن بازشه دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایانا - باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با صدای تیکی در باز شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتي اعصاب آوردن ماشين را توي حياط نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد حیاط شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان و پدر جون هر دو کنار در سالن منتظرم وایستاده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از چند پله کوتاه بالا رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو انداختم بغل مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زير گريه زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان هول شده بود دستی پشت کمرم کشید گفت : چی شده آیلی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد سالن شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی مبل نشستم پدر جون و مامانم کنارم نشستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هق هق همه ی ماجرا رو تعریف کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر جون خیلی عصبی شد گفت : چرا زودتر نگفتی مگه تو بی کس و کاری که هر کاری دلش خواسته کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بین سینه ی مردونه اش فشرد گفت : غصه نخور عسل بابا من خودم پشتتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان هم كه با من فقط گریه میکرد میگفت : از امانت کیان درست مواظبت نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر جان مامان و کشید تو بغلش و گفت : خانوم گل من،تقصیر شما چیه چرا خودتو اذیت میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم خسته بودم هم حالم خوب نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف اتاق خودم رفتم ،دست نخورده مونده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو روی تخت پرت کردم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره این ذهن سرکش پرواز کرد به گذشته....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

~~~~~~~~~

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اون روز که تصادف کردیم مامان دیگه اجازه نداد ماشینشو سوار بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک مدارک و آورد دم در خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ خسارتی هم نگرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بیشتر از این کارش خوشم اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جمعه وقتی به کافی شاپ رفتيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برام یه کادو گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اصرار و زبون بازی کادوشو بهم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم قبول کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم رفته رفته عاشق هم شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه امتحان کنکور داده بودم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رانیک اومد خواستگاریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما مامان و پدر جون قبول نکردن گفتن : بچه ای وقت ازدواجت نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما من که فکر میکردم عاشق رانیک شدم انقدر اصرار کردم تا راضی شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اين وجود پدر جون گفت : اشتباه میکنی اینا خانواده خوبی به نظر نمیان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی انگار اون موقع ها گوشام ناشنوا و چشمام نابینا شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از یک عروسی مفصل با رانیک رفتم زیر یه سقف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدتی که از زندگیمون گذشت فهمیدم رانیک اونی که نشون میده نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما گفتم : من عاشقشم و همه چیزو درست میکنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما نشد و کار به جایی رسید که تو خونه ی من ، رو تخت من با یکی دیگه هم آغوش بشه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطره اشک سمجمو پاک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خودم زمرمه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر کسی امکان داره اشتباه کنه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح وقتی بیدار شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول تعجب کردم كه چرا توي خانه مامان اينا خوابيدم بعد از اينكه هوشياري ام را به دست آوردم و فهميدم که موضوع چیه و من اینجا چیکار میکنم!!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما کم کم همه ی اتفاقات دیشب یادم اومد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا رو شکر که دانشگاه تعطیل شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعصاب و توانايي ترم تابستونی نداشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.