رمان مجبوری با من بمانی به قلم آیدا رستمی
و چه قدر سخت است مردی که جای برادرت بود؛ حال همسرت بشود. چه قدر سخت است که آرزوهایت یک به یک بسوزد و تو برای بچهای بسوزی که از جنس تو نیست… پایان خوش
ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری، اربابی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۴۶ دقیقه
چه قدر سخت است که آرزوهایت یک به یک بسوزد و تو برای بچهای بسوزی که از جنس تو نیست…
پایان خوش
"آبنوس"
بعد از خوردن صبحانه، از مامانم خداحافظي ميکنم. وسايلم رو برميدارم و به طرف مدرسه حرکت ميکنم.
توي مدرسه گلبهار رو ميبينم و طرفش ميرم.
_سلام گلي جون.
با برگردوندن صورتش به طرفم، چشمهاي قرمز و اشکي به همراه صورت کبودش رو ميبينم. با نگران ميگم:
_واي گلبهار، چي شده؟ چه بلايي سرت اومده؟
با ناراحتي بغلم ميکنه و فقط گريه ميکنه. نميدونم چيکار کنم. الان کلاسها شروع ميشه. آروم لب ميزنم:
_گلبهاري بسه، الان کلاس شروع ميشه.
با ناراحتي ميگه:
_نه آبنوس، من نميتونم بيام.
_چرا؟ مگه چي شده؟
_من اومدم باهات خداحافظي...
_گلبهار
به مرد رو بروم که اسم گلبهار رو صدا زده بود نگاه ميکنم. يه مرد حدوداً چهل سالهاس، که چاقه و چهره زشت و اخمويي داره. پدر گلبهار رو ميشناسم، اين شکلي نيست.
_شما کي هستيد آقا؟ با گلبهار چي کار داريد؟
_به تو ربطي نداره بچه برو پي درس و مشقت.
به طرف گلبهار مياد و دستش رو ميکشه که گلبهار شروع به التماس ميکنه:
_تو رو خدا، من نميخوام باهات بيام.
_خفه شو بچه، معلومه که بايد بياي ما قرار گذاشته بوديم بياي خداحافظي بکني و بريم.
گلبهار با گريه داد ميزنه:
_من تو رو دوست ندارم. ميخوام پيش آبنوس...
ولي صداش با تو دهني محکم مرد خفه ميشه و خون مثل فواره از دماغش بيرون ميزنه.
به طرف مرد ميرم و محکم به دست و کمرش ميزنم تا، گلبهار رو ول بکنه ولي من رو هول ميده و همراه با گلبهار به طرف ماشيني ميره و اون جا رو ترک ميکنه.
به خاطر ضربه مرد، کمرم درد ميکنه ولي بلند ميشم و به طرف کلاسم ميرم.
تا زنگ آخر چيزي از صحبتهاي معلم نميفهمم و دو سه باري، تذکر ميخوردم ولي فکرم درگير گلبهاره.
گلبهار، دختر ساده و مهربونيه ولي خانوادش فقيرند. البته پدر و مادر مهربوني داره، گلبهار از لحاظ چهره به مادرش و از لحاظ اخلاق به پدرش رفته. چشمهاي آبي و صورت سفيدي داره. گونههاي سرخ مثل سيبيش رو آدم دوست داره بخوره. به خصوص، موقع خجالت که قرمز ميشه.
اون بچه دوم خانواده است و يه خواهر بزرگتر از خودش داره که چهرهاش به پدرش رفته و چشمهاي قهوهاي نافذي داره. خواهرش چند سال پيش، با يه مرد جوان ازدواج کرد که صاحب دو بچه شدند.
به خونه ميرم و به مامان سلام ميکنم. بابا سر کاره و مامان خونه نان ميپزه. من بچه دوم هستم و يه خواهر بزرگتر به اسم آرزو دارم که ازدواج کرده و الان حامله است. وضع مالي ما متوسطه. چون زندگي من شبيه زندگي گلبهاره براي همين باهاش راحت ترم.
_آبنوس
_بله مامان.
_بيا برو از رودخونه آب بيار .
_چشم.
کوزه رو برميدارم و به طرف رود کوچولويي که کمي، پايينتر از خونمونه حرکت ميکنم.
به چهرهي خودم توي آب نگاه ميکنم. چشمهاي سبز زيتوني، مثل بابام، با صورت سفيد و گونه و لبهاي قرمز.
آرزو، چشمهاي قهوهاي رو به عسلي داره و صورت سفيد و يه کمي تپلتر از منه که الان، بخاطر حاملگي چاقتر هم شده. اون ?? و من ??سالمه و دارم درس ميخونم. نميخوام مثل اون زود ازدواج کنم و ميخوام درس بخونم و پزشک بشم.
به اطراف نگاه ميکنم. هواي خنک و بوي خاک، صداي چشمه، اين جا همون جاييه که من عاشقشم.
به سمت چپم نگاه ميکنم. درختهاي سيب همگي به صف هستند و سيبها آمادهي برداشت، ازشون آويزون شده بودند و داد ميزدند بيا و من رو بردار. اونم چي، سيبهايي که قرمز بودند و از دور برق ميزدند.
من عاشق اين جام و حاضر نيستم اي نجا رو با هيچ جايي عوض کنم. حتي، خونه و پول و ماشين! وقتي توي بهشتم، چرا بايد ازش برم اونم به خاطر چي؟ بخاطر پول.
توي راه هستم که زهرا و مريم رو ميبينم. باهاشون خوب نميساختم و هميشه سعي ميکردند من و گلبهار رو اذيت کنند. خواستم بي توجه بهشون حرکت کنم که صدام ميزنند. ميايستم. به طرفم ميان و شروع ميکنند:
_پارسال دوست امسال آشنا! آبي خانوم نکنه يه سلامي بکني همين جوري سرت رو ميندازي پايين و ميذاري ميري؟
_اولاً آبي نه آبنوس، ثانياً چه سلامي چه عليکي زياد ازتون خوشم مياد که هر روز سلام بکنم؟
اول زهرا خواست با عصبانيت يه حرفي بزنه که مريم زودتر به حرف اومد و با مرموزي گفت:
_گلبهار رو کنارت نميبينم آبنوس خانوم، اون کجاست شما که رفيقاي جون جوني هم بوديد و هميشه کنار هم بوديد.
با عصبانيت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به تو ربطي نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هه، بگو نميدونم. ولي من ميدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش و زهرا شروع به خنديدن ميکنند. با کنجکاوي و ترسي که ميدونم اين دو تا خبرهاي خوبي ندارند ميگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون کجاس مگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يعني نميدوني ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بگو ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون ازدواج کرده و قراره چند روز ديگه عروسي بگيره، اونم با کي؟ با يه مرد پير و بزرگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش و زهرا با خنده ميرن. ولي من خشک ميشم. شانس آوردم کوزه رو کنار پاهام گذاشته بودم، وگرنه از دستم ميافتاد و ميشکست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين محاله. اون هم مثل من آرزوي پزشک شدن داره و ميخواد يه زماني با کسي که دوست داره ازدواج کنه، اون... اون خداي من براي چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورم نميشه اون ازدواج کرده باشه. حتماً، حتماً اشتباه شنيدم. شايدم اونا خواستند من رو ناراحت کنند. اين دروغه، دروغ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از دادن کوزه به مامانم، ازش اجازه ميگيرم و به طرف خونهي گلبهار حرکت ميکنم. بايد از پدر و مادرش ميپرسيدم. وقتي ميرسم در خونه رو ميزنم که مادرش، با لبخند ولي چشمهايي که مثل يه درياي طوفانيه بهم سلام ميکنخ:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام عزيزم خوبي؟ مامانت خوبه؟ ديگه پاهاش درد نميکنه؟ پدرت چه طوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام خاله، مرسي همه خوبند مامانم بهتره، بهتون سلام رسوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلامت باشه، بيا تو دم در بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل ميرم و روي پلهها ميشينم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اين جا بده خاله، بيا داخل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زياد نميمونم خاله، بايد برم به مامانم کمک کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه خاله جان بذار برات يه چيزي بيارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزودي گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه خاله زحمت نکش. گفتم که، نميتونم زياد بمونم بايد برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اين جوري که نميشه خاله جان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون ميشم، همين جوري خوبه. خاله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جان خاله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گلبهار نيستش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستش، نه عزيزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا استرس بهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خاله، من... من از بچهها يه چيزايي راجع به گلبهار شنيدم. اونا ميگفتن که گلبهار ازدواج کرده و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گريه و بغل کردن خاله، حرفم نصفه ميمونه. يعني درسته، يعني اون واقعا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند دقيقه که خاله آروم ميشه شروع به حرف زدن ميکنه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چند سال پيش رو يادت مياد؟ همون زماني که خشکسالي اومد و همه بدبخت شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو به معني بله تکون ميدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون سالها ما توي فقر و بي پولي بدي گير کرديم. هم خجالت ميکشيدم و هم وضع شما هم مثل ما چندان مناسب نبود که ازتون درخواست کمک کنيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوهرم، يه مرد که توي شهر زندگي ميکرد رو ميشناخت و از اون درخواست کمک کرد که اي کاش نميکرد. اون بهمون کمک کرد و از شوهرم امضا گرفت، همونطور که ميدوني ما سواد چنداني نداريم و شوهرم بدون خوندن اون برگه انگشت زد. هر چي گلبهارم گفت اين کار درست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيست ما گوش نکرديم و بهش گفتيم تو بچهاي و نميفهمي....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ياد گلبهار دوباره شروع به گريه ميکنه، ولي بعد چند دقيقه دوباره شروع به صحبت ميکنه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تا امسال که وضعمون کمي بهتر شد و همه چي رو از ياد برديم، اون مرد اومد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازمون پولش و خواست، درسته که وضعمون بهتر شده ولي در حدي نيست که پولش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو پس بديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي بهش گفتيم پول نداريم و کمي صبر کنه، لبخند شيطاني زد و يه کپي از اون برگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه شوهرم انگشت زده بود، دراورد و داد به گلبهار که با صداي بلند بخونه ، وقتي خوند،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهميدم چه بلايي سرمون اومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي اون برگه نوشته شده بود، اگر زماني ما نتونستيم پول رو پس بديم، بدون معطل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردن وقت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو ساکت شد و سرش و گرفت پايين، تکونش دادم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بدون معطل کردن وقت چي خاله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بدبختي گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گلبهار رو به عقدش در بياريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت شدم، توي شک رفتم نميدونم چي شد ولي ديگه توان حرف زدن رو هم نداشتم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني اون مرد که همراه گلبهار اومده بود، شوهرش بود؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هر چي التماسش کرديم، هرچي به پاش افتاديم که بهمون وقت بده، قبول نکرد که نکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir،گلبهارم برگه رو پاره کرد و يکي زد تو دهنش، اون مرد با عصبانيت شروع به زدنش کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکاري کردم نتونستم جلوشو بگيرم، اخر سر که ميخواست گلبهارم رو ببره،گلبهار ازش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست اجازه بده با تو خداحافظي بکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرفم برگشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ديدي آبنوس جان، ديدي چجوري دخترم بدبخت شد؟ ديدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميتونستم حتي جوابش و بدم،چه برسه به اينکه آرومش کنم. پس خواهرش چي؟ اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکجاس؟ يعني اون نفهميده هنوز؟ با ياد خواهر به به ياد ارزو افتادم، اون...اون زن اربابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ارباب ميتونه کمکشون کنه، هر چند بداخلاقه ولي اون ميتونه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خاله، خاله، اون ميتونه، ارباب ميتونه بهت کمک کنه،من ميرم و بهش ميگم اون، اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتما ميتونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نرو خاله جان، نرو. شايد بتونه ولي اون يه ادم سنگ دل و بي رحمه، اون دل نداره، نرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ولي اون شوهر خواهرمه و بخاطر ارزو کمکم ميکنه و به سرعت و با يه خداحافظي تند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir،بدون اينکه به حرفش گوش بدم به طرف خونه ارباب حرکت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ارباب يه خونه بزرگ و قديمي و ترسناکه.من هميشه از اين خونه ميترسيدم ولي آرزو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشش مياد.نميدونم چرا اينجوريه، بهش گفتم چطور ميتوني اين ارباب تلخ زبون و زورگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اين خونه ترسناک رو تحمل کني، بهم خنديد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مهم اينه اين ارباب بداخلاق پول داره، پول که باشه ،خوشبختي هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن مخالف اين حرفشم، اون ارباب رو فقط براي پولش ميخواد و گول پول و جواهرات براق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينجا رو خورده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگهبان ها، منو ميشناسن و گذاشتن برم داخل، اينجا جوريه که وقتي وارد ميشي يه حياط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبزرگ داره که وسطش يه استخر بزرگه ، روبه روت، دورتا دور اين حياط، يه ساختمون بزرگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو قديميه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت اين ساختمون يه استبل وجود داره که پر از اسبه و زمان شکار يا رفتن به کوه، نميشه با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشين رفت و بايد با اسب بري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت چپ، يه ساختمون کوچيک وجود داره که محل زندگي خدمتکاراست و به صورت اتاقکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس فرم اينجا به صورت لباس محليه و رنگ مخصوص، سياه براي همه بجز خانواده اربابه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآشپزخانه سمت راسته و همينطور محل درست کردن نانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارباب به غير از آرزو يه مادر و يه خواهر داره ، من با خواهر ارباب جور نيستم ولي مادر ارباب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه زن مهربونه ولي نميدونم چرا با من بده، همه از مهربونياش ميگن ولي با من بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت در ورودي حرکت ميکنم همه خدمتکارا منو ميشناسن ولي نشده تاحالا باهاشون دوست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبشم يه بار خواستم با يکيشون دوست بشم که، ارزو دعوام کرد، اون فکر ميکنه خدمتکارا برده هاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهستن و مقام اون از اونا بالاتره ولي معلممون ميگه مقام انسان ها باهم، برابره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين خونه چند تا حال و پذيرايي داره و يه سالن بزرگ براي جشن ولي طبقه بالا، پر از اتاقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حمام و دستشويي داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول از همه بايد ميرفتم پيش آرزو براي سلام و پرسيدن حالش و ازش بخوام منو ببره پيش ارباب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدمتکار پير و بداخلاق ارزو رسيدم و بهش سلام کردم که بد نگاهم، کرد نميدونم چرا انگار باهام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدشمني داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل که ارزو رو با شکم بزرگش و صورت و بدن تپلش ديدم،به طرفش رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با احتياط بغلش کردم، اون هم بغلم کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+سلام اري،خوبي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ابنوس، صددفعه گفتم اسم منو درست صدا بزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه بانو اري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده اي کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو ادم نميشي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+فرشته که ادم نميشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ديوونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خخ، خب چه خبر؟ حال کوچولوت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش و بچگونه کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کاله اجه بکواي مامانم و گذيت بکني،باهات قهلما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+الهي کاله قربونت بره، مامانت خودش تنش ميخواره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عه، ابنوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از گذشت چند دقيقه، با ياد اينکه براي چي اومدم اينجا،گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ ميگم ارزو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گلبهار رو يادت مياد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گلبهار؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اره، خواهر گلرخ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اها اره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اون...اون ميخواد ازدواج کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واقعا؟ اون هم مثل تو به درس و مشق فکر ميکرد ،حالا چي شده که ميخواد ازدواج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مجبور شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداستان گلبهار رو براش تعريف کردم که ناراحت شد، ارزو برعکس اينکه پول پرست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو جاه طلبه،دل نازکه، اي کاش براش نميگفتم،اون تو اين وضع، ممکنه حالش بد بشه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ببخش، اي کاش برات نميگفتم?راستش اومدم که نزارم اين اتفاق بيفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چجوري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+از طريق ارباب، ارباب ميتونه جلوي اين وصلت رو بگيره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گلبهار،تو يعني ميخواي بگي ايهان رو نميشناسي، بيخودي اومدي اينجا اون حتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه بتونه هم انجام نميده اينکار رو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اگه خواهش کنم چي؟اونکه از سنگ نيست، دل داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گاهي اوقات شک ميکنم ايهان دل هم داشته باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اين تنها راه برا نجات گلبهاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيخودي خودت و اذيت نکن ابنوس، اين کار بيهوده است و اشتباه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا التماس گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+تو رو خدا، يه کاري کن برم پيشش، تو رو خدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اما و اگر نيار من براي نجات گلبهار هر کاري، ميکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار کمي ناراحت و عصباني شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه، کاري ميکنم بري ببينيش ولي اگه غرورت و شکست و نااميد شدي نياي پيشما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه ،باشه الهي قربونت برم ، عاشقتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو گونش رو بوسيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*******************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرزو خودش با اون وضعش نتونست بياد و اين برج زهر مار رو باهام فرستاد. تابحال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينجا رو نديده بودم، اينجا محل کار اربابه و هرکسي اجازه ورود نداره مخصوصا بچه اي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل من و مردم، براي شکاياتشون بايد از قبل اجازه بگيرن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدمتکار بداخلاق، کنار در ايستاد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اينجا محل کاره اربابه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسترس گرفتم و تا خواستم برم داخل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تلاشت بيهوده اس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدجنس، ترسم و بيشتر کرد، ياخدا،خودت کمکم کن ارباب رو راضي کنم، در زدم که صداي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم ارباب اومد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا استرس و ترس در رو باز کردم و رفتم داخل، ارباب روي يه ميز با تعجب داشت منو نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکرد و وقتي به خودش اومد، داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو اينجا چيکار ميکني، کي تو رو اينجا راه داده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان وقت اين بود غرورم رو بزارم کنار، خم شدم و با صداي غمگين و لرزان از ترس گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ارباب... ارباب توروخدا عصباني نشيد، ارباب...ارباب من ازتون يه درخواست دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هه تويه بچه؟ اونم درخواست، بگو ببينم چي ميخواي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنامرد نگفت رو يکي از صندلي ها بشين يا حداقل بلند شو،با همون حالت سجده مانند،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع کردم به توضيح داستان گلبهار، بهش نگاه کردم، رفته بود توي فکر:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ارباب،تو روخدا کمکش کنيد، ارباب اون و نجات بديد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرو هاي پرپشتش و در هم کرد و با صداي بلندي? گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نميشه کاري کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+براي چ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چون همه چي قانونيه، اونا خودشون اينکار رو کردن و حالا بايد پاش بمونن، منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميتونم کاري کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ارباب... ارباب لااقل ازش کمي وقت بخوايد، گلبهار براي ازدواج با اون مرد جونه.توروخدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنجاتش بديد،تو رو جون عزيزت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي اين حرفا رو زدم، عصباني شد و داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا زبون نميفهمي؟ يا ميري يا بندازمت بيرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشماي مشکي و بي رحمش نگاه کردم، هيچ محبتي هيچ مهربوني توش نبود،هيچي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنتونستم جلوي گريه ام رو بگيرم،چشمام خيلي سريع باروني شد، من خيلي زود ناراحت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميشم و نميتونم جلوي اشکام رو بگيرم، بلند شدم و در اخر توي چشماش نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو محکم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+يادتون باشه شما مي تونستيد ولي انجام ندادين،اگه بلايي سر گلبهار بياد، من و گلبهار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيچي، آيا ميتونيد جواب وجدانتون رو، بديد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بدون منتظر موندن واسه جواب رفتم بيرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر راه، ارزو رو ديدم،انگار خواهر مهربونم نگران شده و اومده ببينه چي شده، نميدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچجوري ميتونه اين غول بي شاخ و دم رو، تحمل کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک هام به سرعت ميومدن و نميزاشتن سرم رو بالا بگيرم، بدون حرف باهاش بدو رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اين جاي ترسناک و غمناک رفتم بيرون.اينجا همه غمگينن و اين غول بي شاخ و دم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين گلستان سرسبز رو برامون جهنم کرده، کاش يکي بود،کاش يکي بود شکستش ميداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بهش ميفهموند که چه قدر، بدي کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صورتي ناراحت،به طرف خونه حرکت کردم، توي راه به اندازه کافي گريه کرده بودم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه جوني براي گريه نداشتم، ارباب نامرد،خوب بلده چجوري دل بشکنه، هيولاي بدجنس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي رسيدم خونه مامان،با ديدن صورتم، زد تو صورتش و ازم پرسيد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماجراي گلبهار تا اونجا که رفتم پيش ارباب و اونطوري کرد براش گفتم، مطمئن نيستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي توي چشماي مامان خوندم که ميدونه دليل بد رفتاري ارباب با من چيه، ولي ازش نپرسيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir،الان فکرم به اندازه کافي در گيره ديگه حوصله يه ماجراي ديگه رو ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره اون روز نحس فرا رسيد، داشتم با مامان شيريني ميپختم که، يکي در زد، اول خواستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم برم در رو باز کنم ولي، به دستام نگاه کردم، خميري شده بودن، مامان دستاش تميز بود و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت تا در رو باز کنه، تندي دستام رو شستم و به طرف در حرکت کردم، مينا خانوم،مادر مريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود، داشت با مامانم حرف ميزد،ولي وقتي منو ديد سکوت کرد، انگار نميخواست من بشنوم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان تا منو ديد، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ابنوسم، بدو برو مراقب شيريني هاي داخل تنور باش، زود باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اينکه کنجکاوي امونم رو بريده بود ولي گفتم،چشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرم مشغوله و از طرفي بايد مراقب شيريني ها باشم، بالاخره مامان اومد، از چهره اش چيزي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم نبود، ازش پرسيدم چي شده ولي با گفتن چيزي نيست، جوابم و داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمي گذشت که ديدم توي فکره و شيريني ها دارن ميسوزن، داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مامان، شيريني ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان به خودش اومد و تند تند از داخل تنور درشون اورد ،شانس اورديم، زود درشون اورد وگرنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميسوختن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم کنار مامان و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ماماني.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+نميخواي بگي چي شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چيزي نيست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بخاطر همين چيزي نيست وقت بود همه شيريني ها بسوزه؟ بگو ديگه، اذيت نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي چشمام نگاه کرد و لرزون گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ابنوسم، خبر خوبي نيست، قول ميدي وقتي شنيدي تحمل کني و کاري نداشته باشي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+شما بگيد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه، قول بده، قول بده هيچ کاري نداشته باشي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکوک گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه،قول ميدم، حالا بگو چيشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راجب گلبهاره.... گلبهار امشب، شب عروسيشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چي!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آبنوسم همه چي تموم شده، تو بايد گلبهار رو فراموش کني.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+نه، چطور...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون خودش قبول کرده...خودش بله داده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+حتما مجبورش کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هر طوري که بوده ديگه قبول کرده و الان به عقد اون مرد در اومده، ديگه نميشه کاري کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز عصبانيت نميدونستم چيکار کنم، همه چيز تقصير اربابه،اون مقصر اصلي بدبخت شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلبهاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اينکه دوست نداشتم برم ولي، امشب شب عروسي بهترين دوستمه و ممکنه ديگه نتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببينمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چي مامان و بابا گفتن، نيا، ولي من نميتونستم نرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاماده به طرف محل مراسم حرکت کرديم.اول مامان گلبهار رو ديدم، بهش تبريک گفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irههه، تبريک واسه چي؟ واسه شب عروسي که، پر توي چشماي مادر عروس اشکه؟ بالاخره ديدمش، خواهر عزيزم رو ديدم. توي لباس عروس مثل فرشته ها شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي، چشماي غمگينش همه ??چيز رو خراب ميکرد، سعي کرده بودن با آرايش جاي گريه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاش رو پنهان کنن ولي انگار چندان موفق نبودن، لاغر شده بود و گونه هاش برجسته تر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشان داده ميشدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه بلايي سرش اومده، به سرعت به طرفش رفتم، وقتي هم و ديديم،نتونستيم تحمل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنيم و زديم زير گريه، همديگه رو بغل کرديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند دقيقه کنارش نشستم، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ابنوس بسه گريه، همه چي تموم شده ،چرا خودت رو اذيت ميکني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اون، اون نامرد ميتونست کمکت کنه ولي نکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون نامرد!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ارباب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آبنوس مراقب حرف هايي که ميزني باش، اصلا چه ربطي به ارباب داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماجراي رفتنم پيش ارباب و نامرديش رو براش تعريف کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+دوست دارم خفش کنم، بايد تاوان پس بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندي زد و بغلم کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوشحالم از داشتنت،تمام اين سالهايي که باهات بودم، بهترين روزهاي عمرم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گلبهار، اينجوري حرف نزن، جوري حرف ميزني انگار، ميخواي بري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون..پوفف قراره فردا بريم شهر، واسه هميشه، دوست ندارم برم ولي..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهي کشيد.باورم نميشد، گلبهار ميخواد بره؟ اما چطور ممکنه؟ نه اين امکان ندارم حتما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداره اشتباه ميکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي کاش ميمردم ولي اينجا رو ترک نميکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گلبهار، اين چه حرفيه؟ ما حتما هم و ميبينيم، اره، بعدا ،هم و ميبينيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندي زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره حتما هم و ميبينيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون شب باهم به ياد گذشته ها گفتيم و خنديديم، گلبهار امشب اينجا بود و فردا حرکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع سوار شدن گلبهار،نگاه خيره اش رو به يه جايي ديدم. به جايي که نگاه ميکرد، نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم که به، ياسر رسيدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irياسر پسر همسايه و عشق گلبهار بود، اونا از بچگي با هم بزرگ شده بودن، داشت با غم بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه ميکرد که با تنه مرد، رفت داخل ماشين.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دور هم صورت قرمز ياسر معلوم بود، انگار ياسر هم گلبهار رو دوست داشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينجا فقط ارباب و اين پيرمرد ماشين دارن، لابد اون ادم پولداريه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلبهار رو ميبينم، توي يه لباس سفيد توي يه جاي سبز، داره ميخنده انگار خوشحاله، گلبهارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحاله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صداي جيغ از خواب ميپرم، هنوز هوا تاريکه، هنوز صبح نشده، به جاي مامان نگاه ميکنم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميبينمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف در ميرم که مادر گلبهار رو ميبينيم با مامان، داد ميزنه و گريه ميکنه، به طرفش ميرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه شروع ميکنه به گريه و جيغ و داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ديدي چي شد، ابنوس؟ گلبهارم... گلبهارم رفت، اون آشغال کشتش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي شک ميرم، احساس ميکنم ديگه صدايي نميشنوم، گلبهار مرده؟ چطور امکان داره؟ من همين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديشب ديدمش، نه اين امکان نداره، مامان رو ميبينم که سعي ميکنه بهم يه چيزي رو بگه ولي من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميشنوم، انگار کر شدم، با سيلي مامان به خودم ميام:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ابنوس... ابنوسم، اروم باش چيزي نيست، چيزي نيست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گلبهار؟ گلبهار..مرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اروم باش حتما اشتباه شده،اره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مامان حقيقت رو بگو، گلبهار مرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو ميندازه پايين، شروع ميکنم به جيغ و داد و چنگ زدن به صورتم، از شک و بي جوني، غش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir********************** امروز ، بدترين روز زندگيمه، روزيه که بايد عزيزم رو بسپارم به دست خاک، امروز روزيه که بايد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلبهارم رو بسپارم دست خاک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه قيافه هاي نفرت انگيزشون نگاه ميکنم، ارباب و شوهر گلبهار دارن باهم حرف ميزنن، موقع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديدار، ياهم صميمي برخورد کردن، انگار همو از قبل ميشناسن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيومرث، شوهر گلبهار،خودش رو جوري جلوه ميده انگار ناراحته، ولي حتي يه دونه اشکم واسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلبهار نريخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارباب به طرفمون مياد و تسليت ميگه، به دست هاي مشت شده مادر گلبهار نگاه ميکنم، اونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميدونه ارباب ميتونست ولي کاري واسه گلبهار نکرد، خواستم به ارباب حرفي بزنم که ياسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو ديدم، چشماش سفيدي نداشت و همه اش قرمز شده بود.به دستاش نگاه ميکنم يه چاقو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميخواد به طرف کيومرث حمله کنه که ارباب، زود ميفهمه و جلوشو ميگيره ولي ياسر، دست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارباب رو ميبره و تا ميخواد به کيومرث حمله کنه، نگهبانا ميگيرنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چيز زود اتفاق افتاد، همه وحشت زده بودن، ياسر داد ميزنه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کيومرث لعنتي، اشغال تو گلبهارم رو ازم گرفتي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارباب دستور ميده ببرنش که ياسر با نفرت روبه ارباب ميگه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آيهان، توهم همدستشي،تقصير توهم هست، من از حق السکوت هايي که کيومرث بهت ميداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخبر دارم.تو هم هم دست کيومرث و قاتل گلبهاري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشماي اندازه نعلبکي به ارباب نگاه ميکنم، ارباب سنگيني نگاهم رو حس ميکنه که بهم نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکنه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+من...من از تو خواهش کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حرف نزن ابنوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+من به پات افتادم ولي تو... تو قبول نکردي، تو گفتي راهي نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خفه شو ابنوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+تو گلبهار رو کشتي تو، تو يه اشغالي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سيلي ارباب به خودم ميام، تف ميکنم تو صورتش و از اونجا ميرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون گلبهار رو کشت، ارباب يه روزي تاوان اين کارت و ميدي، يه روزي تاوان پس ميدي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدو، بدو از مدرسه به طرف خونه ميرم، امروز قراره بريم و ارزو رو ببينيم، اين ماه هشتمين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهش ميشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان دو ماهه که از مرگ گلبهار ميگذره، ياسر بخاطر کارش بايد به مدت يک سال، واسه ارباب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجاني کار کنه. وقتي هيچ قانوني نباشه اينجوري ميشه ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيومرث،واسه خودش به تهران برگشته، بدون هيچ غمي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شادي به طرف خونه ميرم و در ميزنم، مامان در رو باز ميکنه و من سريع ميرم و کتاب و مدادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو ميزارم توي اتاقم و آماده به طرف خونه ارباب حرکت ميکنيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون روز به بعد، ديگه ارباب رو نديدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهم به طرف اتاق ارزو ميريم، از اخرين دفعه که ديدمش چاغ تر شده، به طرفش ميرم و ميگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+سلام اري خپلو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ابنوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+حقيقت تلخه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدمتکار چاي و شيريني مياره، مامان يه نگاه به صورت ارزو ميندازه و با نگراني ميگه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرزو، مادر حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبم ،براي چي ميپرسي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_انگار رنگت پريده دخترم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد روبه خدمتکار بداخلاق ميکنه و ميگه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بردينش پيش دکتر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ارباب اين روزا سرشون کمي شلوغه، شايد فردا يا پس فردا ببرنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واه، يعني کارش مهمتر از زنشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدمتکار سرش رو ميگيره پايين و من براي هزارمين بار از ارباب متنفر ميشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه ارزو ميکنم و ميگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ارزو،اسم بچه ات رو ميخواي، چي بزاري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستش هنوز به ارباب نگفتم ولي اگه پسر بود ميزارم آراز و اگه دختر بود ميزارم همراز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خيلي قشنگن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارزو لبخندي ميزنه که چال گونش نمايان ميشه، نميدونم چرا ولي انگار حق با مامانه،انگار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالش خوب نيست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کمي حرف زدن از ارزو خداحافظي ميکنيم و ميريم.نگاه اخر رو به ارزو ميندازم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظي ميکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداناي کل:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس درد در شکمش ميکند، صداي جيغش با سقوطش يکي ميشود.آخرين حرفش،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه ام بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر قسمت ديگر اين قصر بزرگ و غم انگيز، مردي به گذشته ها فکر ميکند،به اولين و اخرين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباري که قلبش شکست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي جيغ همسرش، خبر بدي را به تمامي ساکنان قصر القا ميکند،همه به سوي اتاق هجوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي آورند و ارزو را نقش بر زمين، بيهوش ميبينند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميان خانه بزرگ و تاريک ارباب، هجوم و هياهو است، به سرعت ارزو را به شهر ميبرند، اما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاصله روستا تا شهر زياد است و صداي اه و ناله ارزو، ايهان را ترسانده و به سرعت ماشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي افزايد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صداي رسايش، پرستارها را با خبر کرده و ارزو را از بغل ارباب درآورده و روي تخت،به سوي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق عمل ميبرند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخديجه، يکي از خدمتکاران عمارت، به ابنوس و خانواده اش خبر ميدهد و آنها هراسان به سوي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيمارستان،حرکت مي کنند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارباب و خانواده ارزو بعد از ساعت ها انتظار و مناجات، بالاخره با دکتر روبه رو ميشوند، مادر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهراسان به سوي پزشک رفته و جوياي حال دخترش ميشود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دکتر دخترم، ارزوم،خوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ما تونستيم بچه رو نجات بديم ولي براي مادر،متاسفيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارباب جوان خيره به لب هاي دکتر ميشود، نميداند براي زنده ماندن فرزندش، شاد بشود يا براي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir