عباس پسر خوش‌چهره‌ و بامرامی که تو جنوب شهر با مادر و برادرش زندگی می‌کنه معیارای زیادی برای ازدواج داره! با اینکه راننده اسنپه و اوضاع مالیش هم خوب نیست هر دختری رو پسند نمی‌کنه و خیلی حالش گرفته‌س! تا اینکه یه روز یه دختر تپل و بامزه که سنش به چهره‌اش نمی‌خوره تو کوچه از جلوش درمیاد! این دختر که همسایه‌ی جدیده و خبر نداره عباس صد جا خواستگاری رفته دیگه اصلا با معیاراش جور درنمیاد! اما مادرش اصرار داره با اون ازدواج کنه! حالا چه اتفاقی می‌افته وقتی تقدیر جوری رقم بخوره که عباس سخت‌پسند با بهار مهربون و دوست‌داشتنی انتخاب اول و آخر هم بشن؟

ژانر : عاشقانه، خانوادگی

این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بی نام

    در پارت 200

    خیلی قشنگه

    ۳ روز پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ♥️

    ۲ روز پیش
  • پارسا

    در پارت 500

    عالیه

    ۳ هفته پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏🙏

    ۳ هفته پیش
  • پارسا

    در پارت 300

    خوبه

    ۳ هفته پیش
  • پارسا

    در پارت 200

    تا اینجا که خوبه

    ۳ هفته پیش
  • مریم

    ۱۸ ساله 00

    عالی

    ۴ هفته پیش
  • مریم

    ۱۸ ساله 00

    عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • محیا

    ۱۹ ساله 00

    عالیییی

    ۴ هفته پیش
  • محیا

    ۱۹ ساله 00

    عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • مهلا‌علیزاده

    در پارت 1500

    عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏❤

    ۲ ماه پیش
  • زینب

    در پارت 1210

    از پارت ۷۱ شد پارت ۱۲؟؟؟؟؟؟؟پس ۷۲ کجا رفت؟؟؟؟؟؟!!!!!!

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    کلا هفتاد و یک پارته

    ۲ ماه پیش
  • بهاره

    در پارت 7100

    مثلاً چند سال بعدش یعنی بچه دار شدن عباس و بهار و مینوشتی...ولی در هر حال خواستم بدونی من این مدت با رمانت زندگی کردم شاید باورت نشه ولی خودمو جای بهار گذاشتم 😅 ببخشید طولانی شد نظرم 🙏

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    بهاره جان ممنون از محبتت❤ مرسی تو این مدت برام نظر گذاشتی. این داستان رو من خیلی جوون بودم نوشتم. مسائل و مشکلات جامعه ذهنم رو درگیر کرده بود و تصمیم گرفتم در موردشون بنویسم. اون موقع عباس راننده آژان

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    آژانس بود. برای اینکه داستان رو به روز کنم راننده اسنپ شد. عمل زیبایی ام مثل الان انقدر زیاد نبود. سعی کردم تطبیق بدم. سن ازدواجم الان خیلی بالاتر رفته🙂

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    در مورد بچه دار شدنشون فکر نکردم ولی شما می‌تونید آینده‌شون رو خودتون مجسم کنید🥰 ببخشید اگه کم و کسری داشته چون اون زمان کم تجربه‌تر بودم. اگر با تجربیات الانم می‌نوشتم پخته‌تر می‌شد.

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    . در نهایت عزیز دلم مطمئنم خودت هم یه دختر پاک و مهربون و خوش قلب مثل بهاری. دلم می خواد بازم در بین خوانندگان علاقه مندم ببینمت و از نظراتت استفاده کنم💖💋

    ۲ ماه پیش
  • بهاره

    در پارت 7100

    خواهش میکنم عزیزم نظر لطف شماست امیدوارم واقعاً شبیه بهار باشم آخه بهار و تو رمان انقد قشنگ توصیفش کردی که خیلی دوست دارم شبیهش باشم 😅 اینو بدون حتما رمان های دیگت رو هم میخونم آرزوی بهترینا❤️

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    عزیز دلمی بهاره جان. حتما شبیهش هستی🥰 سپاس از مهربونیت💖🌹

    ۲ ماه پیش
  • نهال

    در پارت 7100

    عالی بود.خسته نباشی عزیزم .لذت بردم .منتظر اثار بعدیتون هستم🤩

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم. سپاس از لطفت❤

    ۲ ماه پیش
  • نسترن

    در پارت 7100

    خوب بود 💜خسته نباشی نویسنده جان.

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم❤

    ۲ ماه پیش
  • الوین

    ۱۷ ساله در پارت 7100

    ایکاش فصل دوم داشت خیلی خوبهههههه

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    تشکر عزیزم❤

    ۲ ماه پیش
  • ر

    در پارت 7100

    خسته نباشی مرضیه جون عزیزم قلمت پایدار مث همیشه گل کاشتی عزیزم رمانت عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    زنده باشید عزیزم. سپاس از لطفتون💞🌹

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.