رمان لپ های خیس و صورتی به قلم آیه
درباره ی دختری بدبخت گفته شده است که بدبختی او را چندین بار تکرار می کند و می گوید: در حد آوارگان و بیخانمان های زلزله پاکستان…گفتم بیخانمان…اما از اون اتفاق های عادی که برای همه بیخانمان هامیوفته واسه این نمیوفته.یه اتفاقای دیگه میوفته …هه!!یه جورایی که خودتون حس کنید جای اون دختره بدبختو بیچاره شدید… یه قصه ی رقابابتی بین دو تا مدرسه هم قاطی این هس (مثلا مخه)به اضافه حسودی بعضیا به این دختره..
ژانر : عاشقانه، مذهبی، خانوادگی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳۶ دقیقه
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
درباره ی دختری بدبخت گفته شده است که بدبختی او را چندین بار تکرار می کند و می گوید: در حد آوارگان و بیخانمان های زلزله پاکستان…گفتم بیخانمان…اما از اون اتفاق های عادی که برای همه بیخانمان هامیوفته واسه این نمیوفته.یه اتفاقای دیگه میوفته …هه!!یه جورایی که خودتون حس کنید جای اون دختره بدبختو بیچاره شدید…
یه قصه ی رقابابتی بین دو تا مدرسه هم قاطی این هس (مثلا مخه)به اضافه حسودی بعضیا به این دختره..
میدونی بهترین یونجه مال كجاست..............؟
اشكال نداره میرم از یه گاو دیگه میپرسم
ای کثافت بی شعور!!
این اس ام اسای جلف چیه برا من میفرستن!! اه اه.......
اس ام اس رو هنوز کامل نخونده بودم که صدای بلبل بلند شد........چَه چَه می زد لاکردار!!
زنگ بلبلی هم عالمی داره!!
چادرمو برداشتم و با دنپایی های نارنجی پاره پوره کنج حیاط دویدم سمت در و داد زدم:کیه؟؟
مملی از پشت در گفت:اون توپ ما افتاده تو خونه ات ....بدش بیاد اینور!!
این ور و اون ورو نگاه کردم کنار باغچه افتاده بود انداختم بالا و خواستم شوت کنم که یادم افتاد برادران محترم کفتر باز درحال دید زدن ان!!و این بود که منصرف شدم........
توپ رو از بالای دیوار پرت کردم براش و گفتم:حواست باشه دیگه اینورا نیوفته ها!!
داشتم بر میگشتم طرف خونه که تالاپ یه چی خورد تو سرم...... ای بر پدرت لعنت!!
چادرمو زدم به کمرم و به قول مامان خدا بیامرزم عین این هِتِه ها (لات ها) زدم بیرون..........:چرا حواست نیست بچه؟؟
یه چاقو که گوشه ی دیوار حیاط بود برداشتم و توپو خالی کردم.......و پرت کردم طرفش...
والا...فکر کرده من اعصاب دارم........
انجمن شورای سبزی پاک کن ها دم در بودن و داد زدن:هو دختره!!چیکارش داری؟؟بچه یتیمو میزنی؟؟
تو دلم گفتم شما خفه!!فعلا من از همه یتیم ترم......
برگشتم تو خونه و به در تکیه دادم و سرم رو گرفتم تو دستام....همیشه این طور بودم...اعصابم در حد شعبون بی مخ بود!!
اخوی کفتر باز از بالای بوم اطلاع رسانی کرد:بچه ها جیم شین نادر داره میاد!!
حالا مثلا نادر کدوم خریه .... اینا ازش میگرخن!!
صرفا جهت اطلاع: نادر برادر مملی (مخفف محمد علی)بود یعنی پسرای شمسی جووون صاب خونه محترم من!!
همون جور به در تکیه داده بودم که بی شرف با مشت افتاد به جون در:باز کن درو ....د بهت میگم باز کن
درو باز کردم و گفتم:بله؟؟فرمایشی بود؟؟
نادر نگام کرد و گفت:شنیدم اشک مملی رو دراوردی؟؟
من:پو!!من؟؟برو عمو دلت خوشه!!اون برادر تو رو غرق شدن تایتانیک هم ناراحت نمیکنه چه برسه به من!!
نادر صداش رفت بالا...و همزان با افزایش ولوم ،،،زوم اراذل و اوباش کوچه هم رو ما بیشتر شد!!
نادر:پس توپشو عمه ام اومده بود جر داده بود دیگه؟؟
من:صداتو برا من نبر بالاها!!بخوام ببرم بالا گوش اسمون کر میشه...افتاد؟؟
نادر:ولوم پایین واسه ادمای زبون فهمه نه واسه امثال توی زبون نفهم...
من:زبون نفهم هستم که هستم تورو سننه ؟؟
نادر نگام کرد و گفت:ننه ام پیغام داده باید بزنی تو فاز تخلیه وگرنه به خاک بابات قسم با خاک این جا زیر و روت میکنم!!
من:چرا اونوقت؟؟
نادر:زکی!!یه دختر تنها...کم سن و سال...بی ننه بابا....بی پول...به پیشنهاد من که جواب منفی دادن خانوم....صداش رو هم که واسه ما میبره بالا....بازم بگم؟؟
چه بهتر...گورمو گم میکنم میرم یه جای بهتر...
من:باش!! وقت میخوام
نادر:نوچ ....فردا که میری مدرسه تون خانوم کوچولو دیگه نباس بیای اینجا ....میری خونه جدید
من:فردا؟؟چی میگی نادر؟؟من کجا برم؟؟
نادر برگشت و راهشو کشید ونرفت و گفت:اگه بیشتر عقل داشتی بیشتر رو پیشنهاد من فکر میکردی ؟؟....مهلت تا فردا
من:شتر در خواب بیند پنبه دانه...مهلت تا قیامتم بهم بدی جواب من همونه!!
نادر خنده ی بلندی کرد و این دفعه دیگه رفت.......
پچ پچ ها شروع شد و اخوی های کفتر باز نمایان شدند.....
چراغا رو خاموش کردم و کنار کیف مدرسه ام سرمو گذاشتم زمین....
هوا یه خورده سرد بود...و من افتاد بودم به بالا کشیدن دماغ
نگاهی به قاب عکس بابا کردم.....بغض گرفتم.......شاید باورتون نشه اگه بگم یه هفته پیش مرده....درست یه سال بعد از مرگ مامان........
بابا معلم بود ....اما چون برای عمل مامان کلی بدهی بالا اورده بود مجبور شدیم خونه رو بفروشیم و بیایم اینجا...یه محله پایین و بی فرهنگ!!
بابام دق کرد...البته بعد از اینکه بدهیاشو داد...بیچاره بعد مرگش هم به فکرم بود!!
حالا من موندم و خودم.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اواره ی بیخیال.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"لا اله الا الله...این چه غلطی بود من کردم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خدا!!این صدای کی بود؟؟؟....نکنه صبح شد دارن اذان میگن....خدایا نمیذاری حداقل کامل به خواننده ها معرفی بشیم بعد قیامت بشه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم از جام بلند شدم و به طرف پنجره رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز گوشه ی پرده یه نگاه کردم....فقط با یه نگاه.....هیچی نفهمیدم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقنعه مدرسه رو زدم و رفتم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی یارو طرف دیگه بود و حواسش نبود...زدم رو شونه اشو گفتم:هوی !چیه این ساعت شب اذان میگی تو خونه ی من ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت و جلوی دهنم رو گرفت و کشوندم تو خونه!! تو همون اتاقخودم انداختم و بعد یه نگاه بهم کرد و پقی زد زیر خنده!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای زهرمار....مرتیکه دلقک!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پسر جوون همسن و سال خودم بود...یعنی 16.....17 رو داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره:توی خاله ریزه چی میگی به من اخه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:حالا نه که تو زیر ذره بینی و گنده ای...اینجا چه غلطی میکنی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره:ساکت شو بابا...وگرنه مجبور میشم یا دهنتو ببندم یا اون فکتو بزنم خورد کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاهش کردم.... لاغر مردنی بود بیچاره....مال این حرفا نبود غضمیت خان!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:بدبخت بگیرم اون دماغتو که به دیار باقی میپیوندی....اینجا چیکار میکنی تو اخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره:مشخص نیس ؟دزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزدی که دزدی هر کی که میخوای باش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:شازده زدی به کاهدون....این قبری که داری روش گریه میکنی محتویاتش همین بنده ی حقیر و کیف مدرسه امه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه میخوای مارو بدزدی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو پقی زدم زیر خنده......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به چهار دیوار من انداخت و گفت:مادر و بابات خونه نیستن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوهو..مادر و بابا؟؟..ادبت بره تو حلق و لوله گوارشیم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم با خنده گفتم:نه پاپی و مامی هر دو رفتن مسافرت ...اون دنیا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول نگرفت چی میگم بعد نگام کرد و گفت:فوت شدن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:به تو چه اقا دزده؟؟تو مگه گفتی چرا اینجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقا دزده:با بچه ها شرط بسته بودیم بریم از یه دختره لوس از دماخ فیل سر خورده یه چی بدزدیم که خوردیم به مامور بازار.......و الانم در خانه ی شما پناهنده شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بلند شدم و گفتم"جناب عالی بیخود کردی........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزده:من گفتم حالا تو بگو.........مامان و بابات مردن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:پ نه پ ....زنده انو و من به این فلاکت افتادم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزده:خدا رحمتشون کنه؟؟حتما قضیه اعتیاد و ایناس دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خفه شو....تو چی میدونی اخه...سر قرض و بدهی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اون هی سوال پرسید و جواب دادم . کل زندگیمو ریختم رو ذوزنقه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک هام که همراه با صحبت هام میریختن تمام صورتمو خیس کرده بودن....اما سبک شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بلند کردم.....دزده هنوز نشسته !!فک کنم تو شوکه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکامو ا پشت دست پاک کردم و گفتم :حالا نوبت توهه...از خودت بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکونی نخورد.....بسه دیگه بابا!!من اونقدرا هم بدبخت نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکونش دادم و گفتم:هو هو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوخی.....خوابیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوابیده؟؟غلط کرده ........بیشعور!!مگه من لالایی میگم براش؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا مگه اینجا جای خوابه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه فیلمشه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(نه بابا خوابه طفلی نیگا کن چشماشو بسته....مگه من قصه حسن کرد میگفتم که این خوابید؟؟عجب ادمیه؟؟)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرصم گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده م گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشویی ام هم گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و رفتم دستشویی .....تو دستشویی بودم که بلبل شروع کرد نغمه بهاری سر داد(استعاره از زنگ خونه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین وقته شب ؟؟یعنی کدوم الاخی میتونه تویله اشو گم کرده باشه؟؟(کنایه از یهنی کی میتونه باشه؟؟)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir{ادبیاتم دارم بهتون درس میدم.....ایه اینجا ....ایه اونجا.....ایه همه جا}
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم دم در که وسط راه دزده بیشعور دستمو کشید و گفت:مامورن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نمیدونم ....اخه ایفون تصویریمون خرابه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالا....فکر کرده اومده تو کاخ سفید قایم شده!!که من بدونم پشت در چه خبره؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزده:سوتی موتی ندیا!!شترو دیدی ندیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خوبه خودتم میدونی شکل شتری؟؟یه خنده هم کردم در حد لبخند مونالیزا و رفتم درو باز کردم خودمو زدم به خواب الودگی و رفتم دم در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراست میگفت مامور بودن.....البته ماموت نه مامور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین هیکله اینا دارن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماموره:سروان اکبری ..هس.....برو بگو بزرگترت بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:این خونه کسی رو بزرگتر از من نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب نگام کرد و گفت:تنهایی دختر خانوم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماموره:مورد مشکوکی ندیدی؟؟خونه ات کسی نیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون یکی ماموره:این خودش مشکوکه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:تو که خودت بیشتر مشکوک میزنی....همین الان داشتم میدیدمت .....تو خوابم بودی.......داشتی پشت سر این سروان اکبری بد میگفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروان اکبری:پشت سر من بد میگفتی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون یکی:نه والا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروان اکبری:من که میدونم اون حرفا رو تو پشت سرم تو اداره در اوردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون یکی:هی هیچ چی نمیگم پرو بشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهمیدم بزرگی به هیکل ماموتی نیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عقله که اینا ندارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرو بستم و رفتم تو.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزده:رفتن؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه ......لوت دادم.....باید بری دم در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزده:خیلی بی معرفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد بره که گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:شوخی کردم بشین تو تعریف کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو گرفت و گفت:راس میگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نیشتو ببند دستمو ول کن...خودتم جمع کن......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو کشید و گفت:بریم بشینیم برات تعریف کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:باز که دست منو گرفتی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزده:من اسمم ماهیاره......با بابا و مامانم تو یه خونه ویلایی زندگی میکنیم تو زعفرانیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خوب؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:بابام دکتر مغز و اعصابه.......مامان یه شرکت دارو سازی داره........داداشم هم درس میخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خوب؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:امشب هم با رفقا زده بودیم بیرون چون مامانم اینا رفتن حج و نیستن......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:حج؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:من این هممه حرف زدم تو فقط از همین خوشت اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نمیدونی چه قدر دوز دارم برم ماهیار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:همین دیگه تو اسمتو نگفتی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:هانا....البته اسم واقعیم نیس......ولی برای اینکه تو محل اسممو ندونن همه هانا صدام میکنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:اسم واقعیتو نمیگی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه اینجوری راحت ترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتش یه خمیازه کشیدم و گفتم:نمیخوای بری؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:نمی بینی مگه چه مامور بازاریه ........نمیتونم برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نکنه.........؟؟نکنه میخوای اینجا بمونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:تورو خدا........همین یه شب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:من چه جوری به تو اهتماد کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:اهتماد نه اعتماد......ثانیا نکنه جدی جدی فک کردی من دزدم.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:فعلا که هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:اخه من کجا برم هانا؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خونه ی عمه ام..........چه میدونم هرجا غیر اینجا.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:نمیشه برم بیرون میگیرن منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:الهی بگیرن راحت شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار مشتشو زد رو قالی رنگ و رو رفته اتاق و گفت:خدایا!!اینم ادم بود مارو انداختی پیشش همه میخوان من یه شب پیششون باشم.......این برا ما افه میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر شیطانی زد تو سرم:قبول...با یه شرط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه فیگور پسر مایه دار گرفت که درسته تو حلقم و بعد گفت:به چه شرطی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:شب تا صبح که میخوام برم مدرسه باید تو دستشویی بخوابی و درم ببندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:ها؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت شش صبح بود که بلند شدم و رفتم سمت دسشویی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند تا تقه زدم......صدایی نیومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر فشاری که داشتم متحمل میشدم عصبی شده بودم و رو زمین درجا میزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه چند تا تقه دیگه زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا این پسره الدنگ باز نمیکنه درو ؟؟بیشعور اومده رفته تو دستشویی درم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه نمیدونستم چیکار کنم ،خودمو تکون تکون میدادم تا شاید یادم بره دستشویی دارم اما .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو رو در الومینیومی دستشویی ضرب گرفتم و بلند میخوندم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهلی دان دان .........هله یه دانه یه دانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ادما بعضی وقت ها به خاطر فشار دسشویی چه کارهایی که نمی کننن!!)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار با یه قیافه وحشتناک یهو دررو باز کرد و یدونه پس گردنی حواله من کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(بی شعوری چه قدر!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحد اقل قبلش یه زنگ خطری ......یه چیزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه چرا بی مقدمه عمل میکنی ؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفعلا وقت جر و بحث نداشتم .......سریع رفتم تو دسشویی و...و دست و رومو شستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اومدم بیرون .......(نه تورو خدا می موندی اون تو)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اخیشی تو دلم گفتم و با اعصاب اروم رفتم طرف ماهیار:چرا زدی منو؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:خوب کاری کردم !!چی میگی تو اصلا؟؟از شب تا صبح منو گذاشته تو دسشویی میگه چرا زدی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:میخواستی قبول نکنی......در ضمن کجا از شب تا صبح ؟؟2 -3 ساعت اون تو بودی دیگه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:اونجا هم جا بود اخه........تمام بدنم درد گرفت ......الانم که یه راست باید برم حمام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: حد اقل یه خوبی داشت که تو مجبور شی بری حموم.....چند قرنه به اون موهات شامپو نزدی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع یه نماز مفید-مختصر خوندم و کیفمو برداشتم و قبل از این که همسایه ها بخوان متوجه حضور ماهیار بشن ما زدیم بیرون ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس هام رو هم گذاشتم تو کیف مدرسه ام....از این به بعد باید مثل حلزونا تو خودم زندگی میکردم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ها؟؟تو خودم دیگه چیه دختر؟؟یه ذره با ملاحظه حرف بزن.......همون ،منظورم مثل لاک پشت بود که تو لاکش زندگی میکنه اشتباهی گفتم خلزون......خلزون چیه؟؟.......اه بابا همون حلزون.........من امروز زرت و پرت میکنم فقط.......خوبه خودتم میدونی)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتیم تا سر خیابون مدرسه و اونجا از هم جدا شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار کلی تشکر کرد و گفت که جبران میکنه.....منم تو دلم گفتم تو اول دعا کن خدا بهت عقل و شعور بده ...نمیخوام جبرا کنی!!اخه پسره لندهور تو که زندگی داری ......خونه داری.......پدر و مادر داری........چه مرگته پس؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیشب استعدادهاشم شکوفا شد .......تو دستشویی برا من کنسرت گذاشته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومده بود رو دست زنگ بلبلی خونه....همچین چه چه میزد که نگو و پرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستی دلم واسه اون زنگ بلبلی خیلی تنگ میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم واسه اون خونه فکسنی و زندگیم خیلی تنگ میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی واقعا من باید امشبو کجا سر کنم؟؟کجا برم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چند ساعتی که ماهیار بود اینقدر در گیر بودم که یادم رفت ته فلاکتم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای..حالا چیکار کنم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه بلایی سرم بیاد؟؟ ........نکنه منم بشم مثل این بیخانمان های ولگرد و کارتون خواب بدبخت که سر چهار راه ها گل میفروشن؟؟(بسه دیگه هر چی انرژی مثبت داشتیم تو زندگی با موج منفی خنثی کردی)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا کمکم کن!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمونو نگاه کردم و گردنمو کج کردم و گفتم : با شما بودما !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ مدرسه باعث شد که مثل افتا پرست رنگ عوض کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارم همین بود ............تو مدرسه یه ادم مغرور و با اصالت جلوه میکردم نه اینکه همه شون یه جوری بودن ،منم باید همرنگشون میشدم......هیچ کی هم وضع زندگی مو نمیدونست ...اصلا به بقیه چه مربوطه؟؟حتی نزدیک ترین دوستام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این ک همیشه باید ساکت بمونم و این چیزا رو تو دلم نگه دارم باعث میشد دردام بیشتر و زخمام عمیق تر بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه کشیدم و از جلوی ناظممون که ناخون ها رو چک میکرد گذشتم و وارد کلاس شدم........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ شیمی بود و ما همه داشتیم به این فکر میکردیم که این فرمولایی که معلممون(خانوم بهادری) تند تند پای تخته مینویسه ....چیجوری میشه که اینجوری میشه!!که یهو یکی تق تق در زد و معلممون یه مکثی کرد و گفت بفرمایید ودوباره شروع کرد به نوشتن!!درکل براش مهم نبود که کی پشت دره!!مهم نوشتن خودش بود....ما هم سرامون یهو چرخید سمت در که یهو مدیرمون اومد داخل (کلا همه چی یهویی شد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالینا:برپا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدیرمون بعد از اینکه از خانوم بهادری معذرت خواهی کرد که وقت کلاسشو گرفته حرفاشو شروع کرد!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدیر: کارنامه های شما حاضره بچه ها.......نمره های همه تون خوبه!!.....کارنامه ها رو داد به الینا که بهمون بده و خودش دوباره ادامه داد:در ضمن خانوم احسانیا امسال باعث سر بلندی مدرسمون شدن!!معدل بیست سال چهارم اونم توی مدارس تیزهوشان واقعا جای تحسین داره!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ بچه ها رفت بالا....و شروع کرد به تبریک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی خانوم بهادری همچنان فرمول مینوشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالینا کارنامه ام رو که اخر همه بود داد و تبریک گفت ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارنامه رو گرفتم و نگاه کردم ..وای همه اشون بیسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورم نمیشه !!اخ جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو میخواستم بیارم بالا که سنگینی سایه یکی رو حس کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم بهادری بود!!کارنامه امو ازم گرفت و نگاه کرد و گفت:دانش اموز خوبی هستی !(منتظر بودم تو بگی)!موفق باشی(مثلا اگه تو به نمی گفتی موفق باشی من نمی شدم؟؟)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلاره یکی دیگه از بچه های کلاس که میون خوبی باهام نداشت بلند شد و گفت:خانوم شنیدیم امسال یکی از بچه های مدرسه پشتی هم تو چهارم ریاضی بیست شده......مثل اینکه احسانیا رقیب پیدا کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهادری:بله ...آقای مهرگان هم ممتاز شدن ...واقعا من کسی به زرنگی این دو تا ندیدم!!تو المپیاد علمی رقابتشون تنگ تر هم میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای نه!! دیگه حوصله المپیادو ندارم توی این هیری ویری!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهادری دوباره رفت پای تخته تا فرمول بنویسه و من هم کما بیش چرت میزدم......دیشب اصلا خوب نخوابیده بودم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت هایی هم که هوشیار بودم سر کلاس فقط به این میفکریدم که امشبو باید چه کنم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر کل بگم نه از بهادری نه از فرمول هاش هیچ چی حالیم نشد!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالمپیاد علمی رو باید چیکار کنم ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته تا پنج روز دیگه خدا بزرگه ولی..............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالینا مدادشو تو دهانش کرده بود و چرت می زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی و قزی هم در گوش هم حرف میزدن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلاره هر از گاهی به من نگاه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی من تمام حواسم به ساعت بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir10(انگار میخواد تحویل سالو اعلام کنه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir9
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir8
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir7
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir6(بابا فهمیدیم شمردن بلدی!! ول کن جون هر کی دوس داری)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir5
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir4
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir3(چی میشد از همون اول از سه شروع میکردی !!حتما باید از ده شمارش معکوس میگفتی حالا!!)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir2
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir1
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو 0(یا خدا........الان منفجر میشم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیین........آغاز بی خانمانی من ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(تا حالا دقت کردین زنگ مدرسه چه خاصیت عجیبی داره ؟وقتی زنگ اول باشه و باید بری سر صف،برات عذابه!!اما زنگ اخر حکم آزادی رو داره)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حالا زنگ آخر هم خورد و همه مشغول پوشیدن سویشرت ها و فرار کردن از مدرسه بودن..(به معنای واقعی فرار از زندان!!)..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من دلم نمیخواست برم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرم کجا آخه ......کدوم قبرستون؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبرستون؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره ......خودشه......سر قبر مامان و بابام که اجازه دارم برم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارنامه ام رو هم بهشون نشون میدم(دیگه فیلم هندی نیست که!!)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر هر حال یه اخ جون بلندی گفتم و شروع کردم به حمله طرف در کلاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو ایستادم.......ولی تا اون موقع چی کار کنم من که تو شلوغی قبرستون نمیتونم درس بخونم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاها!!کتابخونه ......با بچه ها میرم کتابخونه..........اینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون طور که بادو سمت در میرفتم نازی و قاضی مرادی (قزی) رو هم صدا زدم....همیشه بعد مدرسه مستقیم آبادی کتابخونه میرفتن!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir:نازی........قزی.......وایسین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:خودتو نکش!!ما ایستادیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:میخوام باهاتون بیام کتابخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:وا!!شما که کلاستون به ما نمیخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقزی با ارنج زد به نازی و گفت:اِ.....چی میگی نازی؟؟خانوم شاگرد اول مدرسه میخواد بیاد باهامون.....چه پُزی بدیم ما!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی هم دستمو کشید و گفت:راست میگه قزی......بریم دوست عزیز و گل...تاحالا تو کجا بودی؟قربونت بشم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من هم با دهن باز به دنبالشون میرفتم........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقزی:بیا بریم تو دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اینجا کجاست؟؟من گفتم کتابخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی پغی زد زیر خنده و گفت:تو واقعا باور کرده بودی ما هر روز میریم کتابخونه.......بابا ایول داری!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خوب حداقل بهم میگفتین!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقزی:یه روز که هزار روز نمیشه!!بریم تو حالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم یه نگا به این ور و اونور کرد که یعنی ما اینجا ابرو داریم .....بریم تو تا کسی ندیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(میگن فقط با یه نگا کلی حرف میشه زد همینه!!)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:بچه ها فردا کلی درس داریم آخه!!!نمیشه.......من رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی دستمو کشید :کجا؟؟شما میمونی ؟؟با بچه ها اشنا میشی ؟؟اونوقت شب میری خونتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکدوم خونه؟؟اینم دلش خوشه ها؟؟حالا من چیکار کنم؟؟ برم تو؟؟جای دیگه ای هم ندارم!!حداقلش اینجا بچه ها پیشم ان!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو با عجز انداختم زیر با اخرین ولوم ممکن گفتم:بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتیم تو از همون جلوی در دونه دونه سلام میدادن و با نازی و قزی دس میدادن و بعضی ها هم روبوسی میکردن یه پسره که به نظر صاحب گیم نت بود اومد جلو و گفت:جای همیشگی رو براتون خالی کردم ...(یه نگاه به من انداخت و گفت)البته نمیدونستم که مهمون دارین !!!معرفی نمیکنین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی گفت:پَ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یه سقلمه حوالی پهلوش کردم و گفتم : هانا هستم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره دستشو اورد جلو و گفت:میرسام ام!!خوشبختم از اشناییتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم همین طور !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرام جالب بود که نه دست داد نه سوسه اومد نه چیزی!!انتظار خیلی چیزا رو داشتم البته برا من توفیری نداشتا اما.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی و قزی رفتم پشت دو تا کامپیوتر نشستن و منم رو یه صندلی دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پسره دیگه اومد و گفت:چیزی نمیخواین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی و قزی یه اسم سخت خارجی گفتن که نفهمیدم چیه !!اما من شیر کاکائو داغ میخواستم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونا مشغول بازی شدن و منم به در و دیوار نگاه میکردم........در و دیوارش مشکی و قرمز بود با قلب های سفید ریز ریز !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه خوشمان امد!!کامپیوتر ها هم که همه ال سی دی بزرگ بودن!! و هر میز دور تا دور سالن بزرگی چیده شده بودن......انتهای سالن که همینجا باشه یه دست مبل به دیوار تکیه دادن و جلوش یه میز شیک گذاشتن !!در کل بالا شهری کار کردن دیگه.....یه گوشه دیگه هم یه اشپزخونه کوچولو هست که همراهای علافی مثل من یه چیزی بزنن تو رگ!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی هم کافی شاپ هم گیم نت....بابا کلاستون تو حلق و معده و روده ی کوچیکم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرکاکائو داغمون هم رسید و من هم رو همون میزه بساط کتابامو پهن کردم و شیر کاکائوم هم قلوپ قلوپ میخوردم .......البته یه نی خیلی خوشگل داشت که من درش اوردم و انداختمش تو اشغالی........من با قلوپی خوردن بیشتر حال میکنم !!(دهاتی بازی چرا درمیاری اه اه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حرفای نازی هم گوش میدادم یعنی به صورت یه ماشین چند کاره عمل میکردم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:اره خانوم شاگرد اول !!ما هر هفته یه بار میایم اینجا یه جورایی پاتوقمونه دیگه ، ما هم با اینجا حال میکنیم.......مثل شما که با درس ها و کتاب دفترات حال میکنی...........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به قزی کردم که هد فون تو گوشش بود و گفتم:واقعا با این چیزا حال میکنین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:قزی که تموم کرد پاشو بیا جاش یه دستی به موس ببر مطمئنم که خوشت میاد!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قلوپ از اون چیزه رو خورد و ادامه داد:با بچه های اینجا همه هم محله ایم...همه ما رو میشناسن تو هم که معرفی کردیم ...پس دیگه غریبگی نکن ،بدون ما هم خواستی برای تعویض روحیه پاشو بیا اینجا ...دلت وا میشه دو دست بازی کنی!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم میخواست بپرسم مزنه چنده واسه هر دست؟؟که دیدم خیلی ضایع بازیه......پشیمون شدم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو یه دور دور سالن چرخوندم کماکان همه اخم کرده بودن و تا ستون فقرات رفته بودن تو مانیتور و بازی میکردن یه هر از چند گاهی هم با مشت میزدن رو میز و بلند میشدن!!(اینا با چی حال میکنن ما با چی؟؟والا قباحت داره)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو همین حرکتو قزی انجام داد و بلند شد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:خوب قزی که گیم اور شد.....تو بلند شو ببینم چه گلی میزنی سر ما!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم نشستم پشت میز ....یه لبخند گل و گشاد زدم و گفتم:خوب که چی حالا ؟؟من چه کنم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:چرا عین افغانیا حرف میزنی هانا؟؟نگا کن ببین چه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازی باحالی بود شوالیه که من باشم(خواهش میکنم بلند نشین ...استدعا دارم)میرفتم سوار یه اسب لیزینگی و فول اتومات میشدم و میرفتم خر میروندم تا قصر ملکه اونا پیاده میشدم میجنگیدم با یه چند تا قزمیت خفن!!و تو این مرحله دیگه اکثریت میسوختن ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نازی جون دستتو بکش که میخوام سوسکشون کنم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای وای چه سوتی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:منظورم اینه که میخوام نفله نه نه یعنی میخوام رکورد بزنم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی با یه صورت خندون بهم گفت که فهمیده دیگه بیشتر از این زر مفت نزنم که هر چی پته دارم بره رو اب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحو مانیتور شده بودم و بازی میکردم عینکی بودم اما چون عینکم شیکسته بود و پول مول تو بساطم نبود بیخیل شده بود و روز به روز کور تر میشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوه اوه برامن غمه میکشی مرتیکه قزمیت .....بکش کنار بذار باد بیاد .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهی!!نکنه این چیزا رو نازی و قزی شنیده باشن بازی رو زدم رو پازو و برگشتم عقبو نگا کنم که دیدم نه اینا اون جا نیستن یا به عبارتی اونا اینجا نیستن ...........اما یکی دیگه اینجاس ای خاک هر دو عالم بخوره تو ملاجت هانا که بدبخت شدی!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه حرکاتی هم انجام میده!!ای بابا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار تا منو دید دوستاشو ول کرد و اومد طرفم چه مرامی !!ولی جون عمه ات الان مرام پرامو بیخیال شو نیا اینجا!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه من به قزی و نازی چی بگم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی ماهیار همچنان میومد منم با چشم و ابرو مژه و لب و لوپچه و لپ و خلاصه هر چی اعضا داشتم اشاره میکردم نیا ......د جون هانا نیا!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای داد بیداد نازی اینا هم دارن میان!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خوشبختانه یا بدبختانه اونا زود تر رسیدن!!قزی گفت:چه طور بود بازی!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو همه چی یادم رفت و با هیجان و شکلک گفتم: توپ توپ بود !!بدجوری فاز داد!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی:خوبه که خوشت اومده!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:البته فقط برای یه روز!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقزی:ما هم اولش همینو می گفتیم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار رسید بهم و وقتی دید با دوستامم و دارم خودمو هلاک میکنم که بگم نیا اینجا!!بالاخره متوجه شد و یه چشمک زد که والا منظورشو نفهمیدم!!(این حرکات زننده چیه ؟؟دختر مردمو منحرف میکنی که چی بشه؟؟پسره ی از خود بی خود رفیق باز)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه بلند میشدن و یه مدلی با ماهیار دست میدادن و میگفتن:به اقا ماهیار چه عجب از این طرفا!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقریبا همه همینو میگفتن به جز یکی که برگشت گفت:بابا ما گفتیم دیشب رفتی پیش برادرهای گشت شب !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اون یه نفر میر سام بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار هم با یه لبخند نازی و قزی کش به جمع ما نیگا کرد و تو گوش میرسام یه چی گفت که ابروهاش از تعجب تا کره ی ماه رفت بالا و قر داد دور منظومه شمسی و اومد پایین ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا نوبت میرسام بود که یه نگه به ما بکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی و قزی هم که ندید بدید ...به خودشون گرفتن .......اه اه این سبک بازی ها چیه؟؟ابروی هر چی گیم نت بردین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ربعم بازی کردم و یه نگا به ساعت کردم پنج و نیم بود باورم نمیشد...چه قدر زود میگذره و چه قدر خوش میگذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی من نه جا دارم نه وقت برای خوندن درسا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم از بچه ها خداحافظی میکردم که میرسام صدام کرد:فکر کردم پول شیرکاکائو و بازی رو میخواد بگیره، احتمالا نازی اینا هم همین فکرو کردن چون اومدن و گفتن:سامی!!به حساب ماست ها !!ازش هیچ چی نگیر(سامی دیگه چه صیغه ایه؟؟)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که پول نداشتم تعارف نکردم و فقط زیر لب گفتم:شرمنده ام کردین!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرسام با یه حالتی گفت:قبلا حساب شده!!من هانا رو برای یه کار دیگه صدا زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازی با تعجب:حساب شده؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقزی:کی حساب کرده؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیر سام:یکی عشقش کشید حساب کنه حالا شما دوس ندارین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره با بچه ها خداحافظی کردم که میرسام با یه حالتی نیگام کرد و گفت:ماهیار بیرون منتظرته!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهان؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بیرون ...بله اقا همین جاست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دور اومد سمتم و گفت:به هانا خانوم؟؟چه خبرا؟؟راه گم کردی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبینیمو کشیدم بالا و با یه پرستیژ بالا شهری تو حلق ماهیار گفتم:ببخشید شما؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار یهو حالتش صد و هشتاد درجه عوض شد و زیر لب گفت:چی میگه این؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:ناز میکنی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اقا مزاهم نشین لطفا ما تو این محل ابرو داریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار از ته دل خندید و گفت:نازتم میخریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و دست به سینه نگاهش کردم و کیفم رو از یه شونه ام گذاشتم رو اون شونه و گفتم:اینجا چیکار میکردی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:من اینجا چیکار میکنم؟؟اسم گیم نتی که توش بودی رو مگه ندیدی؟؟وقتی گیم نت به اسم منه انتظار داری اینجا چه کنم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و یه نیگا به سر در گیم نت کردم ........ای بمیری هانای الاغ !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سرای بازی ماهیار"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار کله منو برگردوند طرف خودش و گفت:بازم میخوای نادید بگیری هانا خانوم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه ضایع بازی بیشتر از این ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهم قدم زدیم و من هم کل ماجرا رو گفتم!!اون هم گوش داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدیم به یه فضای سبز و نشستیم رو نیمکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت بودیم که یهو من برگشتم گفتم:شرمنده مون کردی شازده!!پول بازی رو تو حساب کرده بودی نه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار خندید و گفت:میرسام گفت؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی واقا من اینقد خنگ میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:دیگه خنگ نیستم که .........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستش سرمو هل داد و گفت:باشه بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون موقع دو عدد برادر اومدن تا به قولی مارا ببرن تو راه راست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرادر نامبر وان رو به من:دختر خانوم! شما با اقا نسبتی دارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تو چه مرتیکه مف خور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:فرمایشی هست با من صحبت کنین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخوی نامبر تو:شما ساکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا اینا از من میپرسن؟؟حالا من باید چی بگم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:لزومی نمیبینم به شما بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخوی نامبر وان: وقتی اعزام شدین به محل لزوم رو بهتون میگم باجی!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز باجی گفتن و لهجه اش معلوم بود ترکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه گارداش گفتن کشوندمش یه گوشه و یه چی ترکی سمبل کردم و گفتم و اونم ابراز ارادت کرد که همولایتی و رفت به اون یکی اخوی گفت:مشکلی نیست و رفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار با گنگی نگام میکرد و بعد گفت:پول مول داشتی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه چطور؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:پس با چی بهشون رشوه دادی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:رشوه ندادم خره..........ترکی حرف زدم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:مگه ترکی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه بابا....... فقط بلدم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:راستی تو اصالتن مال کجایی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاب دهنمو قورت دادم و چیزی نگفتم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاب دهنمو قورت دادم و چیزی نگفتم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیارکه دید ج نمیدم گفت:نمیخوای امشب مهمون من باشی ؟؟از قبرستون که بهتره.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سپاس گذاری نگاهش کردم و گفتم:نه زحمت نمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:نکنه زده به سرت دختر!!قبرستون شبا وحشتناکه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:فکر بودن تو خونه ی شما هم همین طور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار:من رو که اون شب دیدی...بچه سر به زیریم.........اصلا رو حساب ترحم نذار فقط واسه جبرانه هانا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو پایین تر انداختم و اون ادامه داد:گرچه نمیشه اون کاری رو که تو برام کردی جبران کنم عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو خیلی پایین تر بردم و کیفمو بغل کردم، ماهیار:اصلا یه شب نه تا هر وقت که مامان اینا بخوان بیان باید بمونی پیش من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچونه ام می لرزید من چه قدر بدبختم اخه !اون داره خونه ی درب و داغون منو با مال خودش مقایسه میکنه؟؟بازم یکی دیگه میخواد برام دل بسوزونه گیرم دو سه روز هم پیش ماهیار باشم بعدش چی؟؟اونم یه روزی از دست من خسته میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام دونه دونه میریخت رو کیفم و من سرم بیشتر تو سینه ام فرو میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهیار چونمو گرفت تو دستاش و گفت:هانا ؟؟چرا گریه میکنی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین حرفش کافی بود تا من باشدت بزنم زیر گریه صدای گریه ام فضای پارکو گذاشته بود رو سرش و هر کی رد میشد نگام میکرد........ماهیار مبهوت مونده بود و نمیدونست چیکار کنه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو اومد سمتم و سرمو بغل کرد و گفت:........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه هیچ چی نگفت گذاشت اروم گریه کنم.....اروم تر شدم...خیلی اروم با به یاداوری هر بدبختی گریه ام شدت میگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چه قدر گذشت ولیدیگه میخواستم سرمو بلند کنم اما نمیشد ....با زور سرمو از رو سینه ی ماهیار بلند کردم و .........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورم نمیشد ماهیار گرفته خوابیده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا به جان خودم این معتاده!!اون شبم همین طوری گرفت خوابید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعتمونگاه کردم یه چهل و پنج دقیقه ای بود که گریه میکردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خواب ماهیارو نیگا میکردم!!یه پیراهن کلاه دار و تنگ شیری تنش بود و یه جین فاق کوتاه پاش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تیپش خوشم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم همیشه فاق کوتاه میخریدم البته اون موقع ها که بابام زنده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای خوش رنگی داشت خیلی از رنگ موهاش خوشم اومد .....موهای خوش حال قهوه ای سوخته اما روشن .....یه حالتی بود ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو دوباره گریه ام گرفت(گریه تو هم قطع و وصل میشه ها) اما گریه نکردم و اروم ماهیارو بیدار کردم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ماهیار جان !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپا نشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اقای محترم پاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(بابا این شده مجسمه که ....تکون بخور تن لش!!........درست صحبت کن خانوم نویسنده نذار من دهنم باز شه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هوی اقا پسر پاشو دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به زور مشت و تکون بلند نشد دیگه لگد میزدم :د هیکلتو تکون بده دیگه ماهیار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم چشماشو باز کرد تازه رنگ چشماشو میدیم البته با کیفیت فول اچ دی چون به معنی واقعی رفته بودم تو صورتش همرنگ موهاش بود اما یه کم خوشگل تر خمارخوابم که بود اون لحظه گیج میزد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو دقیقه نگام کرد و یهو همه چی یادش اومد گفت :ببخشید که خوابم برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع کردم به بلند خندیدن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین نکنه مشکل داره؟؟اخه کدوم ادم سالمی اونجوری میوفته میخوابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قرن بعد خنده ام تموم شد همیشه همین طور بودم یه چیز کوچولو که میشد ریسه میرفتم تا سال دیگه عید نوروز خنده ام تموم شه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستم اشک چشمامو پاک کردم و ماهیارشرمنده گفت:برم دست و صورتمو بشورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفت سمت سرویس های بهداشتی یا به عبارت ساده تری مستراح!!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایل ماهیار که رو نیمکت جامونده بود شروع کرد به زنگ زدن .........متوجه اش نشده بودم تا اون موقع .......نمیدونستم بردارم یا نه !! ناراحت میشه یا نه!!کار خوبی میکنم یا نه!!یه نگاه کردم به گوشی....که انگار از نگاهم ترسید و قطع شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ماشالله ابهت رو گوشی ام تاثیر میذاره)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون لحظه ماهیار هم اومد ........و رو کرد طرف منو گفت :تصمیمتو گرفتی ؟؟خونه مایی دیگه نه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اخه میدونی........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir