از میان کابوس‌های شبانه معماهایی برمی‌خیزد! دختری سرد چون بلور یخ گذشته‌ای تلخ چون سرابی وهم‌انگیز نبردی بین اسلحه وخون بین عشق ونفرت اسلحه‌ی قانون و خون بیگناه عشقی ماندگار و نفرتی پابرجا آینده‌ای روشن و زیبا؛ شکل گرفته در میان بازی خون شیطانی به دنبال قتل آرزوهای تمنایِ داستان، و مردی… (پایان خوش)

ژانر : پلیسی، انتقامی، معمایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۴ دقیقه

مطالعه آنلاین خون و عشق
نویسنده : *سورن*

ژانر : #معمایی #پلیسی #انتقامی

خلاصه:

از میان کابوس‌های شبانه

معماهایی برمی‌خیزد!

دختری سرد چون بلور یخ

گذشته‌ای تلخ چون سرابی وهم‌انگیز

نبردی بین اسلحه وخون

بین عشق ونفرت

اسلحه‌ی قانون و خون بیگناه

عشقی ماندگار و نفرتی پابرجا

آینده‌ای روشن و زیبا؛

شکل گرفته در میان بازی خون

شیطانی به دنبال قتل آرزوهای تمنایِ داستان، و مردی… (پایان خوش)

به نام خدايي که قلم را جان داد

صدا کن مرا

صداي تو خوب است

صداي تو ان سبزينه ي گياه عجيبي است

که در انتهاي صميميت خون ميرويد

در ابعاد اين عصر خاموش

من از تصنيف در متن ادراک يک کوچه تنهاترم

بيا تا برايت بگويم تا چه اندازه تنهايي من بزرگ است

وتنهايي من شبيخون حجم ترا پيش بيني نميکرد

و خاصبت عشق اين است

«مقدمه»

به نام او که قلم را افريد

اسم من تمناست ...تمنا به معناي واقعيه خواستن آري من ميخواهم چيزي را که در من نيست وتنها ادرسم يک اسم است...اسمي که برايم مبهم است ...درکش نميکنم چون ندارمش... چون از دستش داده ام...نه... بهتر است بگويم از دستم گرفته اند ... داشتمش طعمش را چشيده ام... ميدانم با داشتنش ميشود زيباترين ها رالمس کرد... من او را آرامش ميگويم....شما را نميدانم

دختري ام با دروني اشفته وبروني ارام....درونم چون تلاطم دريااست درهنگام طوفان... چهره ام ارام است همچون حرکت پيوسته رود

پنج سال است ... پنج سالي که هر روزش جز عذاب ورنج چيزي برايم نداشته است

همدمم سايه ي تنهايي است

زخمي برپهلويم هست

روزگار نمک مي پاشد و من پيچ وتاب ميخورم وهمه گمان ميکنند من ميرقصم

( استاد شريعتي)

******

«فصل اول»

با پاهاي برهنه ميدويدم به اميد اينکه اون بهم نرسه ديگه تواني نداشتم خدايا خسته ام پاهام نا نداره ديگه نميتونم بدوم اما نه نبايد وايسم....

پشت سرمو نگاه کردم ..هنوز پشت سرم ميدويد...

چرا خسته نميشه صداشو ميشنيدم که ميگه :

--بلاخره ميگيرمت واون وقت ...

صداي قهقه ي رعب انگيزشه که تو گوشم ميپيچه...

رسيدم به يه تپه به هر سختي که بود ازش رد شدم...

يعني اين طرفا هيچکي پيدا نميشه بهش پناه ببرم

خدايا خودت کمکم کن....

هرچي ميدوم جز برهوت..شن و ماسه چيزي ديده نميشد ازش دور شده بودم با خودم فکر کردم شايد گمم کرده

با چيزي که ديديم خوشحال شدم يه مرد به سرعت ميومد طرفم اما صورتش معلوم نبود به طرفش دويدم بازوهاشو چنگ زدم همونجور که نفس نفس ميزدم گفتم :

-تو رو خدا.... منو... از دست... اون .... نجات بده

هيچي نميگفت ولي چشماش انگار ...

انگار باهام حرف ميزدن ميگفتن آروم باشم هنوز صورتشو نميديدم پوشونده شده بود دستمو گرفت وکشيد چند قدم نرفته بوديم که صدايِ وحشتناکشو شنيدم

--پس اينجا قايم شدي بلاخره پيدات کردم بهت گفته بودم

وحشت وترس باز به دلم چنگ انداخت پشت مرد که تو اين بيابون پناهم شده بود خودمو قايم کردم برگشت طرفم منو از خودش جدا کرد ورفت طرف اون حيون نامرد دستشو گرفتمو با التماس گفتم :

-نرو اون يه قاتله تورو هم ميکشه دستمو از رو دستش برداشت تو چشمام نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميگفت نترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت طرفش باهم گلاويز شدن فقط يه ثانيه تو يه ثانيه برق شيءي رو ديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نـــــــه بهش چاقو زد درست کنار قلبش افتاد رو زمين تمام لباسش خوني شده بود جيغ زدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون نامرد داشت ميومد طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون ميومدم جلو... من ميرفتم عقب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون قدر عقب رفتم که رسيدم به يه پرتگاه شروع کردم به شمردن قدمهاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه قدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوقدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قدم سوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسيد بهم روبه روم وايساد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشرارت وپوزخندي که مخصوص خودش بود زل زد تو چشمام وبا لحني که به تنم لرزه ميانداخت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

--حالا ميخواي کجا در بري موش کوچولو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفي نميزدم چون نميتونستم...داشتم قالب تهي ميکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چي ميتونستم بگم ...التماس ميکردم مگه اون رحم ميکرد اصلا قلبي داشت براي رحم ومروت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بستم ميدونستم اينجا آخر خطه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقطه ي پايان من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلم داد پاهام لغزيد پرت شدم وجيغ زدم در آخرين لحظه دستي دستاي سردمو گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وحشت از خواب پريدم عرق کرده بودم موهام وآشفته ودرهم به صورت وگردنم چسپيده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ليوان آب کنار تختمو برداشتم که رو عسلي قرار داشت برداشتم و لاجرعه سر کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زير لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام بر حسين (ع)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم کابوس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کي اين کابوسا تموم ميشه ؟...کي ميتونم راحت واسوده بخوام ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يا بايد آرزويِ يه خواب راحتو به گور ببرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت رو عسلي رو نگاه کردم دوصبح بود ... با در ماندگي نفسکو بيرون فرستادم دوساعت بيشتر از خوابم نگذشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم بايد با آرام بخش بخوابم ...کاري که به شدت ازش متنفر بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهي کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرصو از کشو عسلي بيرون آوردم وخوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو تخت دراز کشيدم وچتو رو تا رو شکمم آوردم وبالا وبه سقف خيره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر موندم تا کم کم اثر کنه و من بتونم شايد ساعتي بدون اين کابوس هميشگي به خواب برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

**********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که دست محدثه رو ميکشيدم با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اَه بدو ديگه دختر کشتي منو اخرشم انقدر فس فس ميکني که استاد راهمون نميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه در حال که سعي ميکرد دستشو از تو دستام آزاد کنه با غرولند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-تمنا بميري الاهي درد وبلامو هر چي مرض نگرفته هم که در انتظارمه روش بخوره تو فرق سرت بابا اين دست من ابنبات کشي نيست که هي ميکشي کش اومد شدم مجيد دست دراز بعدم من کي فس فس کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجور که پشت سرم ميکشيدمش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فس فس نميکني نيم ساعت منو کاشتي در خونتون سبز شدم برگ دادم ثمر هم دادم تازه خانوم يادشون اومده يه فلک زده اي هست اون پايين معطلشه تا خانوم خوشکل واتو کشيده جلوس اجلال کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-محدثه من از دستت راهيه امين اباد نشم خيليه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمي وسم نازک کرد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-برو بابا تو که خودت ديوونه ي خدايي هستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم وغضب نگاهش کردم اما محدثه بي توجه به من به گفتن اراجيفش ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اِ اونجا رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدا محدثه توجهم به بچه هاي کلاسمون جلب شد که جلو آموزش جمع شده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به بچه وبعد به محدثه کردم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بريم ببينيم چه خبره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي به اونجا رسيديم من کناري وايسادم و محدثه از يکي از همکلاسيامون که اسمش هانيه واز قضا فضولترين دختر کلاسمون پرسيد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-سلام چه خبره چرا همه اينجا جمع شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه يه قري به گردنش داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه- سلام خوبي محدثه جون ؟ کجايي ؟ هيچي يه اعلاميه زدن که استاد حقيقت نمي تونه بياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه با ابروهاي بالارفته پرسيد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-اخه چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه شونه هاشو انداخت بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه- نميدونم والا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- خوب حالا کلاسا تکليفش چيه برگزار نميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه با قيافه ي ناراحتي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه- ما اگه از شانسا داشتيم که خوب بود بچه ها پرسيدن قراره يه نفر ديگه به جاش بياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- اوف باشه مرسي فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پاتوق هميشگي مون (يه جاي خلوت بين درختا ضلع جنوب دانشگاه يه مقدار از محوطه ي دانشگاه دور بود )رسيديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو کنارهم رو نيمکت نشستيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من پاهامو تو شکمم جمع کرده ودستامو دورشون حلقه کرده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه هم قربونش برم نشستنش به هر چيزي ميخورد جز نشستن درواقع ميشد گفت ولو شده بود رو نيمکت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس استاد نميتونه بياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه با مسخرگي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- وقتي بي بي سي زنده ( هانيه)ندونه يعني عمرا کسي بدونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما کمي بعد با صداي گرفته اي که نشوني از شادي قبل تو صدام نبود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- محدثه امروز تو خودت تنها برو خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه با اعتراض گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- تمنا باز ميخواي بري اونجا نرو تورو خدا... داري مثل شمع اب ميشي ..به خدا داري خودتو زجر ميدي هر سال ميري اونجا چيکار حداقل بزار منم باهات بيام يا اصلا وقتي خانوادت ميرن برو ... حتي مهربان جونم گفت رفتن اونجا برات خوب نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض راهِ گلومو بست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي خش دار اما محکم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خودم تنها هيچکيو نميخوام بياد اونجا ... مي دوني که منو با خودشون نميبرن....من اگه نرم اونجا ميميرم... بفهمم محدثه ... اهميت نميدم در اين مورد کي چي ميگه من بايد برم ميدوني که کار خودمو ميکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ناراحتي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه – ميشناسمت... از بس قد و يه دنده اي .... باشه خودت تنها برو اما قول بده به خودت فشار نياري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت کردم و چيزي نگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو دستاشو بي هوا به هم کوبيد و از اونجايي که تو فکر بودم ترسيدم و از جا پريدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناراحتيم يادم رفت و با عصبانيت برگشتم طرفش و توپيدم بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختره ي گنده تو ادم نميشي ميخواي بکشيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد و با شيطنت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-اشکال نداره فوقش ميميري مال واموالتو خودم تصاحب ميکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه برام يه نعمت بود اگه خودم تنها بودم به دو روز نميکشيداز غصه دق ميکردم ميدونستم ميخواد از اون حالت درم بياره خودمم زياد دوست نداشتم اينجوري باشم خيلي وقت بود خسته شده بودم از اين غم و ناراحتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم مثله خودش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من تا تورو کفن نکنم نميميرم دندون واسه اموال من تيز نکن که اگه بميرمم چيزي گير تو نمياد ميرسه به امير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه ايشي گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-نخواستيم بابا مال خودت فعلا استاد جديد و درياب خدا کنه جوون باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره دستاشو بهم کوبيد يه دور رو پاشنه پا چرخيد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه - واي فکرشو بکن استادمون يه پسر جوون باشه مثل اين رمانا يه پسره خوشکل وهمه چي تموم استاد دانشگاه ميشه و با يکي از دانشجوهاش لج مي افته هي کل کل دارن اينا باهم ديگه ... خلاصه ميگذره و پسره ودختره عاشق هم ميشن اما از عشقشون دم نميزنن در فراغ هم عين خل وچلا ميسوزن اخرش توي يه صحنه ي احساسي زير بارون پسره چمدون به دست داد ميرنه اقدس عاشقتــــــــــــــــــــ ــم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره هم که منتظر اين لحظه همچين خودشو ميندازه تو بغل پسره و ميگه وايـي جعفــــــــرجون منم دوست دارم آخرشم که اعمال منافي عفته و سوار بر خر ارزو هاشون ميرن قصر ارزو هاشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که ميخنديم زدم پس کلش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک تو سر پسر نديده ات حتما تو همون اقدسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينجور که داشت سرشو ميماليد با داد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- آهاي وحشي چرا ميزني ...زورت زيادي کرده منه بينوا رو ميزني بعدم مگه من چمه چشم نداري خوشبختيه منو ببيني حالام که شوووووور استاد داره گيرمون مياد تو حسودي ميکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچين شوهر رو کشيد که چندشم شد... تنم مور مور شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بينيمو چين دادم و با لحن حرص درآري گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- محدثه در خواب بيند پنبه دان گهي لپ لپ خورد گه دانه دانه ...آخه قلقلي کي مياد تو رو بگيره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه با شنيدن حرفام چنان جيغي کشيد که پرده ي گوش چپم چسپيد به راستيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به قيافه ي لبو از عصبانيتش انداختم...از گوشش بخار بلند ميشد و مثل گاو وحشي آماده ي حمله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه دستشو به کمرش زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا من شترم و قلقلي ام من فقط يه ذره اضافه وزن دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخواستم بيشتر حرصشو در بيارم چون اين جور موقع ها قيافش به شدت بامزه ميشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خونسردي دستامو زدم زير بغلم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به هرحال از نظر من همون قلقلي اي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينجور که انگشتشو تکون ميداد خيز بر داشت طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه اوضاع خرابه اگه يه دقيقه ي ديگه اونجا وايميستادم شقه شقه ام ميکرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پا گذاشتم به فرار و رفتم پشت نيمکتا سنگر گرفتم تادستش بهم نرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينجور که انگشتشو تکون ميداد رو به من با حرص ميگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- تمنا با پاي خودت بيا اينجا که اگه بگيرمت اون چشاي ورقلمبيدتو از کاسه در ميارم و به بلايي سرت ميارم که کبوترا هم به حالت گريه کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمراًآًآًآً خودمو تسليم کنم بياي منو بخوري اِي خدا حالا چه جوري در برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هي من ميرفتم اين طرف نيمکت اون ميرفت اون طرف نيمکت ...مگه دست برميداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکري به سرم زد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو سيخ وايسادم وبا حالت نمايشي چشامو گشاد کردم با هول گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام استاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اينو گفتم محدثه تو جاش خشک شد رنگش پريد با ترس برگشت پشتشو ببينه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم فرصتو مناسب ديدم با سرعت نور در رفتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسيدم به محوطه نفسي از سر اسودگي کشيدم خوب خدا رو شکر اينجا در امانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه خودم تنهاي بدون خطر جاني کيف ميکردم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ دستم سوخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه با سرخوشي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه - حقته حالا منو سر کار ميزاري ما بازم باهم تنها ميشيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازمو ماليدم وبهش چشم غره رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ آخ محدثه دستات بشکنه جاش کبود ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دندون نمايي نشونم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه - به جاش دل من خنک شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم جوابشو بدم که يادم اومد کلاس داريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعتمو نگاه کردم ربع ساعت از کلاس گذشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست زدم به پيشونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اِي واي محدثه بدو کلاسمون دير شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عادت هميشگي دستاي محدثه رو گرفتم کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باقدمها لرزون به سمتش رفتم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دسته گلي رو که خريده بودم تو دستام فشار دادم اونقدر که يکي از خاراش تو دستم فرو رفت باعث شد دستم خون بياد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهم نبود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهم اون بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم ميسوخت اما بهش توجهي نداشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسيدم بهش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز بعد از پنج سال باورش برام سخت بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کثيف وخاکي شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب آوردم وشستمش تميز شد برق ميزد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش نشستم و بهش تکيه دادم و به چهره ي معصومش خيره شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباش ميخنديد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل يه لبخند زنده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساکت نشسته بودمو تو دلم باهاش حرف ميزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عزيز دلم بازم منم.. طبق قرارمون تنها... اون جوري نگام نکن ميدوني که نمي تونم بيشتر از اين بهت سر بزنم... تو هم بي معرفت شدي ديگه نمياي پيشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مکثي کردم و با بغض ادامه دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امروز شد پنج سال...پنج ساله که تو اينجايي ومن هنوز باور ندارم اينو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم و بلند کردم سمت آسمون ... نفسِ عميقي کشيدم وبا صدا خش داري گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلم برات تنگ شده خيلي زياد ...هنوز اون روبان قرمز رو که باهاش موهامو مي بستي رو دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم سختتر شد ميدونستم نبايد اين حرفا رو بزنم نبايد به اين چيزا فکر کنم ولي نميخواستم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخواستم بگم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اين دردي که تو سينه ام بود دم نميزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم گفتم اين بار با نفرت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاي مشت شدمو گذاشتم رو سنگ وچند بار باحرص بهش ضربه زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همش تقصير اون پست فطرته کاشکي اينجا بود تا بادستاي خودم خفش ميکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينجا جاي اونه نه تو... اون بايد زير اين خاک ميخوابيد ...زير سنگ سرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خشم ادامه دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روز انتقام ما هم ميرسه مطمئن باش اون روز دور نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيم ساعتي ميشد که باهاش درد ودل ميکردم اما ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دريغ از يه قطره اشک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو گذاشته بودم رو سنگ و تو دلم باهاش حرف ميزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس دستي رو شونم سرمو بلند کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير بود با بغض و ناراحتي و عصبانيت نگام ميکرد ميدونستم الان چشمام يه کاسه خونه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رومو برگردوندم وبه رو به روم نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-محدثه بهت گفت نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدونه اينکه جوابم روبده کنارم نشست وبه سنگ خيره شد ميدونستم از دستم ناراحته وبه خودش فشار مياره که چيزي نگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم طرفش آروم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اومدي برو ميخوام تنها باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نتونست خودشو کنترل کنه و از کوره در رفت وبا داد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- برم... برم که تنها باشي برم که خودتو نابود کني هـــــــــان؟ اصلا ميدوني هر بارکه تو مياي اينجا ما چه زجري ميکشيم يعني خانوادت که زنده ان و پيشتن برات مهم نيستن فکر ميکني فقط تويي که زجر ميکشي فقط تويي که از نبودش شکستي قبول دارم تو بيشتر از همه ي ماها باهاش بودي و عذابي رو که تو کشيدي هيچ کدوم از ما حتي لمسش نکرديم اما اين دليل نميشه با اين کارات کسايي که زنده ان ودوستت دارن رو فراموش کني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساکت شد وپشتشو بهم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميخوادست اشکاشو ببينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت سرنگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفاش برام مثله يه تلنگر بود تا ازخواب بيدار بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند وقتي بود از همشون غافل شده بودم و دوباره رفته بودم تو لاک خودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهي کشيدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من چي کار کردم خدايا منو ببخش چرا رنجشونو نديدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا نفهميدم فقط من نيستم اوناهم تو اين درد سهيم هستن ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کارام از رفتار سبک سرانه ام که باعث رنجش عزيزانم شده بود شرمنده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم روشونه اش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماي خوشرنگش سرخ شده بود و ديگه از اون قهوه اي روشن که توش ميتونستي لذت يه روز آفتابيو درک کني خبري نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شماتت بار نگام ميکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مظلوم نگاش کردم و آروم گفتم:ببخش داداشي ان چند مدت خيلي اذيتتون کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو انداختم پايين دوست نداشتم چشمام به نگاه شماتت بارش بيوفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو گذاشت رو شونه ام و خم شد طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسِ عميقي کشيد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- من نبايد ببخشم اونايي که بايد ببخش مامان بابان از اونا معذرت خواهي کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم ونگاش کردم ديگه نگاش شماتت نداشت بازم مهربون شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خجل وشرمگين گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندِ محوي زد دستشو از رو شونه ام برداشت وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- خوبه الانم بهتره بريم داره دير ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبعد گفتن اين حرف با ترديد نگام کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببين داداش بيچارم چه جوري نگام ميکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کم جوني زدم وراه افتادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسي از سر اسودگي کشيد وپشت سرم راه افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امير ماشينو کجا پارک کردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کليد ماشينو گرفت طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- اون طرف خيابونه بيا کليدو بگير تو سوار شو من الان ميام فقط مراقب باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميدونستم ميخواد باهاش تنها باشه کليدو ازش گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحن شوخي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه داداشم شما نگران نباش بادمجون بم افت نداره که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بينيمو گرفت و فشار داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعتراض گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آي آي بينيمو ول کن امير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم مصنوعي کرد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- تو به چه حقي به خواهر کوچولوي من گفتي بادمجون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بينيمو ول کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که بينيمو ميماليدم باحرص ساختگي اي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ايش همچين اش دهن سوزيم نيست اين ابجي خانوم شما ..ديگه نميگم خوبه راضي ميشي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چونشو خاروند وکمي لباشو به معني تفکر جمع کرد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير-تا ببينم چي ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه تو بشين ببين چي ميشه من ميرم سوار شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي دقت از خيابون رد شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه رسيده بودم به ماشين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باديدن يه پژو که با سرعت مي اومد طرفم هول شدم نميدونستم چي کار کنم اينقدر سريع اتفاق افتاد که مغزم قفل کرده بود و قبلم با سرعت وشدت هر چه تمام تر ضربان ميزد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس پاهام قدرت حرکت نداشت و انگار به اسفالت چسپيدن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشماي گشاد واز حدقه بيرون زده به ماشني که هر لحظه بهم نزديک تر ميشد نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو يه دستي پيچيد دور کمرمو کشيدم عقب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بسته بودم وپ ي در پي نفس ميکشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا خطر از بيخ گوشم گذشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي نفسهايي که از کنار گوشم ميومد چشمامو باز کردم چشمم افتاد به يه صورت مردونه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماشو بسته بود و نفساي عميق ميکشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گيج سرمو کج کردم و به چهره اي که روبه روم قرار داشت نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب وگيج به مردي که صورتش رو به روم قرارداشت ومنو تو آغوشش گرفته بود نگاه ميکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمي فکر کردم تا به خاطر بيارم چه اتفاقي برام افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يادم اومد داشتم با ماشين تصادف ميکردم يکي منو نجات داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ياد اوري ماشين وتصادف لرزي کردم که باعث شد پسره چشماشو باز و دستاشواز دور کمرم برداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام افتاد به يه جفت چشم وحشي که با عصبانيت بهم زل زده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عصبانيتش توجهي نداشتم تنها چيزي که توجهمو جلب کرده بود دو تاتيله ي عسلي بود که به نظرم خيلي خيلي اشنا ميومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احساس ميکردم يه جا ديدمش ولي کجا نميدونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به شدت با خودم درگير بودم که اين چشما مال کيه وچرا برام اشناست... يه تصوير محو از گذشته اومد جلو چشمام يه جفت چشم عسلي ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني اين همونه هموني که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نـــــه نمي تونه اون باشه حتما اشتباه کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره آره حتما اشتباه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا به خودم اومدم ديدم نيست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اِ پس اين پسره کجا رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينور اونورو نگاه ميکردم شايد پيداش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولي انگار مثل يه قطره تو زمين فرو رفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا يهوغيبش زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصداي وحشت زده ي امير برگشتم طرفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير - تمنا حالت خوبه چيزيتت نشد چرا حرف نمي زني يه چيزي بگو مردم از نگراني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه ريز سوال ميپرسيد ميخواستم بگم خوبم اما مگه ميزاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفتم جلو دهنش چشماش گرد شدو متعجب بهم خيره شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حالتش خندم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخندي که سعي ميکردم بزرگ نشه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امير من خوبم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو کنار زد و باز با نگراني تو چشمام نگاه کرد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير-واقعا خوبي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي اينکه از نگراني درش بيارم لبخند اطمينان بخشي زدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اينو گفتم کشيدم تو بغلش وسرمو تند تند بوسيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم کنارش گوشم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- يه لحظه فکر کردم خواهر کوچولومو از دست دادم ...داشتم سکته ميکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بيشتر تو سينه ي پهن ومردونه اش فرو کردم ولبخند زدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اين دستايي که مثل يه حايل دورم حلقه شده بودن و هر چند لحظه يه بار فشارم ميدن رو به شدت دوست داشتم و حتي فکر اينکه نتونم لمسشون کنم ديوونم ميکنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدايا ممنون ازَت که يه بار ديگه از خطر حفظم کردي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما بايد سجده ي شکر به جا بيارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اون پسري که نجاتم داد افتادم ...سرمو بلند کردم پرسيدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امير تو اون پسره رو نشناختيش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو از دور کمرم باز کرد ويه لحظه تو چشمام نگاه کرد و لبخندي زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- نه گلم چهرشو نديدم حالام زود سوار شو تا يه بلاي ديگه سر خودت نياوردي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب برچيدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين حرف يعني من سربه هوام ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده لپمو کشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير-شک داري ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم در ماشين رو باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه اق امير گذر شما هم به سلاخ خونه ي ما ميوفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار شديم کمربندمو ميبستم که گوشيش زنگ خورد نگاهي به شماره انداخت که باعث لبخند بزرگي رو لباش ظاهر بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيو جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- بـــــه سلام رفيق عزيز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمي دونم دوستش از پشت تلفن چي بهش گفت که خنديد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- تا تو هستي من چرا خودت زحمتشو ميکشي ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين بار جدي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير –آره زياد شده نتونستين کاري از پيش ببرين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير- باشه فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونم کي بود وپشت تلفن چي گفت اما از زماني که تلفتو قطع کرد ميشد نگراني رو تو رفتار وحرکاتش خوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«يک هفته بعد»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانيت و داد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام و حناق بيستو چهار ساعته باز کدوم گورستوني بودي اينهمه دير کردي ميمردي يه ندا بدي دير مياي منو دو ساعته معطلِ خودت کردي نميگي من اعصاب مصاب درست حسابي ندارم حوصله اين عاشقاي سينه چاک تو رو ندارم بيام هي جوابشونو بدم حوصله ي اين عروس فرنگيا رم ندارم هي اين ور ميرن اون ميرن واي اکبرم واي اصغرمشونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيچاره خشک شده بود دهنش بازمونده بود قيافش خيلي مضحک شده بود قيافش اونقدر بامزه شده بود که عصبانيتمو فراموش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم از خنده ريسه رفته بودم اي حال ميداد الان ازش يه عکس توپ ميگرفتم ميفرستادم تو يوتيوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهن بازمونده از تعجبشو با دست بستم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببند فکتو اَه پشه رفت توش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشو جمع وجور کرد يه چشم غره بهم رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- تو باز از دنده چپ بلند شدي اول صبحي داري منو مستفيض ميکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدم و بدجنس گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حقته تا تو باشي اينقدر دير نياي اصلا کجا بودي اين همه وقت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو تو هوا تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-هيچي بابا اول رفتم سفارشاي مامان رو انجام دادم اومدم ميون بر بيام راه رو کلا گم کردم شانس نداريم که....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا يه کلاغي الاغي چيزي هم پر نميزد ازش سوال کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه افغاني از اونجا رد ميشد ازش ادرسو پرسيدم آقا نه خيلي داف بودن لطف کردن شمارشون دادن بهم سر فرصت باهاشون تماس بگيرم واسه امرِ خير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتش از حرص سرخ شده بود ناخداگاه خندم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ديدن صورت خندونم با غيض گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- کوفت رو اب بخندي حالا بگو چته اين همه عصباني بودي من که تو رو ميشناسم چي شده من نبودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-بازم اين پسره آدرين ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهرم از شنيدن اسمش درهم رفت وبابدخلقي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اَه اسم نحسشو نيار اره همون اعصابمو بهم ريخته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-چي ميگفت حالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو مشت کردم و دوباره عصبانيتم به نقطه يِ جوش رسيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همون حرفاي قبلي... حوصلم سر رفته بود کتاب برداشتم شروع کردم به خوندن ... که يه جفت کفش جلوم ظاهر شد سرمو بلند کردم جلوم وايساده بود و هيچي نميگفت يه خورده نگاش کردم ببينم چي ميخواد.. ديدم نه انگار نمي خواد چيزي بگه ازش پرسيدم با من کاري داشتين اينم انگار دکمه شو زده باشن شروع کرد به حرف زدن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من ازت خوشم اومده چرا جواب رد بهم ميدي... بيا باهم باشيم ... چند مدت واسه اشناييو و کوفت وزهرمار... منم که ميشناسي خيلي عصباني شدم ميخواستم همون جا مثل مرغ سرشو گوش تا گوش ببرم.. پسره ي کنه.. حرف آدميزاد تو کلش نميره.. هـــهِ اشنايي ارواح ننه بزرگش خوبه خودم صد دفعه ديدم با دختراي دانشگاه رفيقه همين الانم ميدونم با يکي ازبچه هاي کلاس دوسته.. خلاصه تا اومدم يه چي بارش کنم سريع گفت به پيشنهادم فکر کن بعدا ازت جوابتو ميپرسم ... باور کن انقدر از اين پروييش شوکه شدم نتونستم جوابشو بدم... صبر کن بياد جوابشو بگيره ميدونم چيکارش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفم که تموم شد يه نفس عميق کشيدم آخيش راحت شدم همه عصبانيتمو ريختم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هميشه همين طور بود تا در مورد چيزي که عصبانيم کرده بود حرف نميزدم آروم نميشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه دستشو انداخت دور گردنم وبا شيطنت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه-ولش کن اين چسپ دوقلو رو خودم وخودتو بچسپ که لنگمون تو دنيا پيدا نميشه باشه عشقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مسخرگي و عشوه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببين محدثه جون نميتوني با اين حرفات منو از راه به در کني من خودم آدرين جونمو دوست دارم تو برو به حال خودت يه فکري کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تهديد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محدثه- ببيين تمنا اين آخرين اخطار منه اگه بهم پا ندي ميدزدمت ميبرم بي عفتت ميکنم پس بهتره خودت با پاي خودت بياي سر سفره ي عقد زنم شي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با التماس و مسخرگي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه تو رو خدا منو از آدرينم جدا نکن من بدون اون ميميرم اون عشق ابديه منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم رو پيشونيمو آه کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا چند لحظه تو چشماي همديگه نگاه کرديم اما ديگه نتونستيم تحمل کنيم وشليک خنده ي هردومون به هوا رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که ميخنديدم ساعتمو نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بيا بريم الان کلاس شروع ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جزاخرين نفرات وارد کلاس شديم ... سر جامون نشستيم ... وسايلمو از تو کيف خارج ميکردم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي سلام بلندِ کسي سرمو بلند کردم از ديدنش که کنار جايگاهِ استاد ايستاده بود تعجب کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام گرد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدرين ابهري( چسپ دوقلو)با اون صداش که هميشه ي خدا رو اعصاب بود با لحن مسخره اي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گيرم عليک فرمايش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندي گوشه ي لبِ پسره ظاهر شد سامسونتشو گذاشت رو ميز استاد وباغرور وتحکمي که تو صداش موج ميزد شروع کرد به حرف زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر- بهترِ سر اين کلاس دست از مسخره بازي برداريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز نفهميده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينجا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برام مجهول بود ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اَه اگه اين ابهري گذاشت فکر کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابهري-اونوقت شما کي باشي که ما بايد حرفشو گوش کنيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند پسرِ خبيث شد يه احساسي بهم ميگفت ابهري قراره بد ضايع بشه و همينطورم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خونسردي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر-اهورا آزاد هستم قراره به جاي استاد حقيقت اين درس رو به شما تدريس کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون لحظه قيافه ي ابهري ديدن داشت مثل سوسکي شده بود که با هشت چرخ از روش رد شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کسي که جونمو يه هفته پيش نجات داده بود خيره شدم پس اسمش اهوراست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس استاد جديد اينِ اتفاق جالبيه بلاخره براي يه بار تو عمر يکي از نجات دهنده هاي جونمو باز ملاقات کردم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همين افکار بودم که با صداي استاد توجهم به کلاس معطوف شد از همون اول کار التيماتومشو داد کلاسو تو دست گرفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميتونستم با اطمينان بگم از اون دسته استاداييه که به شدت سختگيره واجازه ي نفس کشيدن به دانشجو ها نميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ملک محبت

    00

    عالی بود بهترین رمان

    ۱ ماه پیش
  • آیلین

    ۱۵ ساله 00

    عالی بود خیلی زیبا دمت گرم نویسنده خسته نباشی ولی ای کاش جلد دوم هم مینوشتی🥺🥰❤

    ۲ ماه پیش
  • سیمین

    00

    عالی بود مرسی خسته نباشید عزیزم

    ۲ ماه پیش
  • رضوان

    00

    رمان های زیادی خوندم ولی هیچ وقت نظری ندادم این یکی واقعا خاص بود انقدر خاص که وادارم کرد چیزی بگم ادامه بده قوی و محکم امیدوارم موفق باشی شروعه خوبی داشتی میخوام همیشه بدرخشی

    ۳ ماه پیش
  • زهرا

    00

    بسیار زیبا

    ۴ ماه پیش
  • رستا

    ۲۲ ساله 00

    حرف نداره خیلیییییی خفنه

    ۵ ماه پیش
  • صدرا

    ۳۵ ساله 02

    خیلی چرت و آبکی بود.تا فصل ۳ بیشتر نتونستم بخونم.هی امیدوار بودن بهتر بشه اما بدتر میشد.بسیار آبکی و بچه گانه بود

    ۵ ماه پیش
  • melika

    00

    خوب بود

    ۵ ماه پیش
  • Sahra

    ۱۷ ساله 00

    من عاشق این رمان شدم خیلی خوبه اصلا میتونم به جرات بگم عالی بود🥰🥰😂😙

    ۶ ماه پیش
  • چرا نصفه بود

    00

    چرا نصفه بود

    ۷ ماه پیش
  • عالی بود

    ۳۱ ساله 00

    عالی بود

    ۷ ماه پیش
  • زهرا

    93

    کاش اجباری نظر دادن از بین بره از قابلیتای برنامه

    ۱ سال پیش
  • پروانه

    ۲۰ ساله 60

    نظر دادن که اجباری نیست کی گفته اجباریه

    ۱ سال پیش
  • Sara

    ۲۱ ساله 00

    نظر دادن که اجباری نیست میتونی ندی

    ۱۰ ماه پیش
  • M

    ۲۳ ساله 00

    واقعا بدردنخور بود نمیگم بدردنخور ترین ولی اصلاباسلیقه من جور نبود خسته نباشیدنویسنده

    ۱۲ ماه پیش
  • SAS

    00

    واقعا رمان عالی بودنویسنده عزیز ممنون از این رمان عالیت

    ۱۲ ماه پیش
  • اسلامی

    00

    عالی ♥️

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.