رمانمون در مورد دخترِ کنجکاوی به نام آلیسِ? که یه شب از خونه میره بیرون ولی چیزایی می بینه که نباید و مسیر زندگیش به کل عوض میشه.

ژانر : عاشقانه، هیجانی، ترسناک

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۷ دقیقه

مطالعه آنلاین کابوس تاریک
نویسنده : صبا رستگار

تعداد صفحات : 246

ژانر : هیجانی?ترسناک?عاشقانه?

دانلود رمان کابوس تاریک

خلاصه رمان :

رمانمون در مورد دخترِ کنجکاوی به نام آلیسِ?

که یه شب از خونه میره بیرون ولی چیزایی می بینه که نباید و مسیر زندگیش به کل عوض میشه.

ادامه رمان:

زل زده بودم به در تراس اتاقم که باز گذاشته بودم و آروم آروم موهای بلند و طلاییمو شونه میکردم فردا یکشنبه بود و میتونستم امشب بزنم بیرون و فردا راحت بخوابم به ساعت نگاه کردم ۲۳:۴۰دقیقه صدای تقه ی در اومد و پشت بندش صدای مامان

ـ آلــــیس خوابی؟

+نه مامان دارم موهامو شونه میکنم کاری داری؟

ـ نه زود بخواب فردا کارت دارم

پوفی کشیدم مثله اینکه تا ظهر خوابیدن ممنوعه

+باشه مامان شب خوش

ـ شب بخیر دخترم

بعدم صدای پاهاش اومد مثله اینکه رفت بخوابه

بعد از بیست دقیقه آروم از جام بلند شدم و رفتم سمت تراس ویکم به بیرون نگاه کردم ارتفاعش اونقدر بود که دست یا پام بشکنن در تراسو بستم و به سمت در اتاقم حرکت کردم یکم پشت در ایستادم و گوشامو تیز کردم نه مثله اینکه خبری نیست رفتم سمت کولم و از روتختم ورداشتمش گرفتم دستم رفتم جلوی آینه یه نگاه به خودم کردم یه پلیور مشکی و شلوار جذب مشکی براق یه کلاه بافت مشکی با رگه رگه سفید کولمم سفید مشکی بود گوشیمو برداشتم و انداختم تو کولم خیلی آروم دراتاقمو باز کردمو زدم بیرون به سمت موتورم رفتم خاموش کشوندمش بیرون از خونه بعد روشنش کردم ورفتم کوهی که نزدیکی جـنگل بود........

به جنگل که رسیدم موتورو همونجا گذاشتم و حرکت کردم سمت کوهی که چند روز پیش وقتی بادوستام اومده بودیم اون موقع یه غار دیدم ولی وقت نشد برم اون تو که الان میخوام برم با کلی سختی رسیدم به اون غار چراغ قومو روشن کردم و رفتم تو چراغ قومو حرکت دادم رو دیوار و چشمام از دیدن اون نوشته های قدیمی برق زد فوری گوشیمو برداشتم و گوشه وکنار غارو عکس گرفتم با صدای چیزی از پشت سرم با شتاب برگشتم و نور چراغ قومو به اون طرف گرفتم با دیدن یه جغد سفید خیالم راحت شد و برگشتم تا به کارم برسم که نفسای سردی رو کنار گوشم حس کردم باترس برگشتم سمتش و همون لحظه فلش گوشیم روشن شد وعکس گرفت و چشام بسته شد وقتی بازش کردم کسی نبود باترس به اطرافم نگاه کردم که دوباره نفسای سردیو از پشت سرم حس کردم با ترس شروع به دویدن به طرف ورودی غار کردم وگوشیمو انداختم توکولم فوری از غار زدم بیرون و از کوه اومدم پایین که چون خیلی عجله داشتم خار و گل های سوزنی به دستو پام میخورد و خراش عمیقی توش ایجاد میکرد وقتی به موتورم رسیدم هیچ جای سالمی برام نمونده بود فوری روشنش کردم و به سمت خونه حرکت وقتی رسیدم یه راست رفتم حموم که نمیدونم چیشد خوابم برد با حس نفسای سردی کنار گوشم باترس بلند شدم و دیدم همه ی کفای تو وان رفته فوری خودمو آب کشیدم ورفتم بیرون رو دستم به جز چندتا خراش ریز چیزی نشده بود ولی رو رونم یه زخم نسبتا عمیق بود که باعث میشد یکم بلنگم و مطمئنن مامان میفهمید پوفی کشیدم ورفتم سمت تختم تا بخوابم که با تعجب متوجه شدم در تراسم بازه بلندشدمو رفتم بستمش یه نگاهم به بیرون کردم که جغد سفیدی روی درخت روبه روی خونمون توجهمو جلب کرد چشاش خاص بود یه چیزی بین سبز و آبی اونم زل زده بود بهم

هوهویی گفت و پرواز کرد رفت منم خیره نگاهش میکردم

آلیس چته دیوونه شدی یه جغده معمولی رو نگاه میکنی حالا هر چقدرم چشماش مرموز باشه سرم رو تکون دادم و به طرف تختم میرم

چشمام رو با خستگی می بندم و به بدنم اجازه میدم استراحت کنه

ـ آلــــیس

با صدای خوابالودی جواب دادم

+بله مامان

ـ صبحونه آمادست بیدار شو

با کسلی از جام بلند شد دستو صورتمو شستم نشستم جلوی آینه موهای بلند طلایی چشمای آبی روشن که تو تاریکی سرمه ای میشه دماغ کوچیک و سربالا و لبای قلوه ای برجسته کلا خوشگلم اسمم آلیسه آلیس واتسون یه خانواده چهار نفره و پولدار منو خواهرم با مامان بابام دانشجوی رشته ی پزشکی ام اما علاقه ی زیادی به ماورا و چیزای عجیب غریب دارم و بیشتر اوقات شبا میزنم بیرون تا چیزای عجیب کشف کنم تو گوشیم پر از عکسای عجیب غریبه یه عالم اطلاعات در مورد خونآشام و گرگینه ها دارم مثلا.........

صدای مامان رشته ی افکارمو پاره میکنه

ـ آلــــــیــــــــــس

+اومدم مامان

سعی کردم مثل همیشه راه برم حالا مطمئن نیستم موفق شدم یا نه

نشستم که چشمم به آنجل خورد که داشت خانمانه غذاشو میخورد ولی من هیچوقت نتونستم شبیهش باشم داشتم مثل همیشه تند تند غذا میخوردم که مامان صدام کرد و غذا پرید تو گلوم آنجل یکم زد پشتم که بهتر شدم یه لیوان آب برای خودم پیریزم ومیخورم مامان که تا الان با نگرانی داشت نگاهم میکرد چشم غره ای برام رفت

مامان ـ مجبوری اینقدر تند غذا بخوری

بابا ـ بسه آنا

مامان ـ الــکس

+عجب بسه بابا دعوا نکنین

مامان بازم برام چشم غره رفت

مامان ـ آلیس منو الکس چند روزی میریم فرانسه پیش مامان بزرگت مثله اینکه حالش خوب نیست آنجلو تنها نزار واینقدرم شب گردی نکن

+مامان بزرگ چش شده چه اتفاقی افتاده منم میام خونه نمی مونم

مامان_از حالش فعلا خبری نداریم،بچه گانه برخورد نکن تو باید بمونی نمی تونیم آنجل رو تنها بذاریم در ضمن دانشگاه خودتم هست

آنجل ـ مامان خب منم میام باهاتون

بابا ـ نه آنجل تو باید خونه باشی چند روز دیگه مسابقات تکواندو شروع میشه

با ناراحتی سرم رو پایین میندازم

آنجل دوسال از من کوچیکتر بود و بیست سال داشت و برعکس من عاشق تکواندو بود به نظر من که به درد نمیخوره خلاصه اون شب قرار شد فردا مامان بابا برن فرانسه و منو آنجل مجبور بودیم بمونیم

..............................................

مامان ـ آلیس دیگه سفارش نمیکنم آنجل رو تنها نذار و حداقل تا وقتی منو الکس برنگشتیم شبا بیرون نرو

بابا ـ آنا دیر شد زود باش دیگه

مامان یکم با نگرانی به منو آنجل نگاه کرد وزیرلب یه چیزی مثل:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان ـ نمیدونم چرا دلم شور میزنه زمزمه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته مطمئن نیستم خیلی آروم گفت بعد منو آنجل رو ب*غ*ل کرد و یه ب*و*سه آروم نشوند رو گونمون فوری برگشت تا اشک تو چشاشو نبینیم بابا هم اومد و پیشونی منو آنجلو ب*و*سید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا ـ شمارو بهم دیگه میسپارم از هم دیگه خوب مواظبت کنین بعد سوار تاکسی شدن تا برن فرودگاه ماشین رو نمی بردن چون اعتقاد داشتن برگردن یا ما میریم دنبالشون یا دوباره تاکسی می گیرن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمت آنجل که دیدم صورتش از اشک خیسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آنـــجل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشک برگشت سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آلیس نمیدونم چرا دلم شور میزنه از همین الان دلتنگ مامان بابام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو ب*غ*لم گرفتمش و سعی کردم آرومش کنم رفتیم تو خونه و آنجل یکم پیشم نشست و بعد رفت تو اتاقش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم قهوه درست کردم و ریختم تو فنجون مخصوصم یه لیوان کرمی که دستش قهوه ای بود و رو بدنش نگین براق کارشده بود و چند تا خط منهنی توش به چشم میخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غروب بود و تا چند لحظه دیگه هوا تاریک میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت اتاقم تا تو تراس قهومو بخورم اتاقمو خیلی دوست داشتم یه تخت دو نفره سفید که روش پتو آبی روشن با رگه های مشکی تاج تختم مشکی بود و رگه های آبی روشن داشت یه میز تحریر مشکی هم داشتم که لب تاپ مشکیم روش بود صندلیم پایه هاش آبی بود و خودش مشکی و سر یه دختر رو تکیه گاهش به رنگ آبی طراحی کرده بودن پرده اتاقمم مشکی و آبی بود تو تراسم گل یاس و ارکیده گذاشته بودم که گلدونش مشکی بود دوتا صندلی سفیدم گذاشته بودم توش کلا ست اتاقم مشکی و آبی بود و خیلی کم از سفید استفاده شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم رو یکی از صندلی تراسم و قهومو آروم آروم نوشیدم که احساس کردم سنگینی نگاهی رومه برگشتم سمت نگاه که همون جغد سفیدو دیدم آروم پر زد اومد رو حفاظ تراس نشست یکم اون چشاشو که الان از نزدیک سبز زمردی بود تو تراسم چرخوند و بعد تو چشام نگاه کرد منم میخکوب حرکاتش بودم بلند شدم برم سمتش که با هوهویی پرواز کردورفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..............................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مسیری که اون جغد سفید ازش رد شده بود خیره شده بودم که با تکون دستی به خودم اومدم برگشتم به طرف صاحب دست که آنجلو دیدم موهای سیاه تاب دارش اطرافش پراکنده بود وداشت با اون چشمای عسلی تیرش خیره نگام میکرد جذابیت خاصی داشت قیافش کاملا شرقی بود آنجل به بابا رفته و من به مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادربزرگ بابا ایرانی بود به خاطر همین آنجل قیافش شرقی می زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آلیــــس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکونی خوردم و انگار از خواب بیدار شده باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+بله چیزی شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل یکم نگام کرد و بعد چشماشو دورواطراف تراس چرخوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه چیزی نشده فقط اومدم پیشت بشینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+بشین قهوه میخوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به لیوان تو دستش که ندیده بودمش اشاره کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خودم آوردم بعد رفت رو اون یکی صندلی تراسم نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم روبه روش نشستم و شروع کردیم به حرف زدن و خندیدن اون شب یه فیلم خنده دارم گذاشتیم که کلی خوش گذشت و خندیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون شب یه شبه پر از آرامش بود اما نمیدونستیم این آرامش قبل از طوفانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیمه شب با احساس نفسای سردی رو صورتم بیدار شدم چشامو باز کردم که دو تا چشم زمردی دیدم با وحشت چشامو بستم و وقتی باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نـــبود چشمم خورد به جغد سفید رو حفاظ تراسم نشسته بود و خیره نگاهم میکرد برای اولین بار داشتم میترسیدم از اتاقم از جغدسفید از حس نفسای سرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق آنجل درو باز کردم و خیلی آروم زیر پتو خزیدم و آنجلو سفت ب*غ*ل کردم یکم احساس ترسم برطرف شد ولی هنوزم احساس میکردم ترس تو وجودمه داشت چشام گرم میشد که صدای هوهویی شنیدم سرمو به طرف صدا برگردوندم که متوجه شدم جغد سفید روبه روی پنجره ی آنجل رو درختی نشسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره نگاهم کرد و بعد از گذشت ساعتی پرواز کردو رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من موندمو کلی فکروخیال که این جغد از جون من چی میخواد غافل از اینکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..........................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمایی که میتونست حتی دور ترین مکان ممکن رو ببینه به جنگل خیره شدم با صدایی که به گوشم خورد پریدم رو درخت و به مرد روبه روم که تقریبا سی ساله میخورد نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یواش از درخت اومدم پایین و آروم آروم به سمتش حرکت کردم سرشو آورد بالا و بهم خیره شد یه سلام بیخیال گفت و مشغول زیر انداز گذاشتن شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه !کمی عقل تو سراین مردم نیست نصفه شب با زیرانداز میان و غذای من میشن برای من که بد نمیشد صدای جریان خون تو بدنش وگروپ گروپ قل*ب*ش خیلی واضح تو گوشم میپیچید بلند شدن ناخونام و بیرون اومدن دندونای نیشم تو یه لحظه اتفاق افتاد با ناخونای بلندم چنگی به گردن اون مرد میزنم و دندونای نیشم رو فرومی کنم تو رگ گردنش صدای فریادش کل جنگل رو برداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو جلوی دهنش میزارم و صداشو خفه می کنم تا آخرین قطره ی خونشو نوشیدم و جسم بدون روحشو رو زمین انداختم چشماش هنوز باز مونده بود با نیشخندی نگاهمو ازش گرفتم به دور و اطرافم خیره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه روباه پیرو چند متر اونور تر دیدم به سرعت باد رفتم و با ناخونام گردنشو گرفتم و بلندش کردم به حرکت تندش برای فرار و ناله هایی که ازش بلند میشد توجه ای نکردم و گذاشتمش رو زمین پامو گذاشتم رو شکمش تا جایی که از خونریزی زیاد مُرد صبر کردم تا همه ی خونش زمینو پر کنه بعد جسم که نمیشه گفت اون تیکه پوستو انداختم اونور رفتم سمت مرد و همه جاشو با ناخونام زخمی کردم و گردنشم اونقدر چنگ زدم که جای دندونام گم شد انداختمش اون جایی که خون روباه رنگینش کرده بود نیشخندی زدم و رفتم سمت دریاچه که همون نزدیکی ها بود در عرض یک ثانیه کنار اون دریاچه بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریاچه ای جادویی تنها دریاچه ای که خوناشام ها میتونن صورتشونو توش ببینن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیراهن مشکیمو در آوردم کمی جلوتر رفتم و به خودم تو دریاچه نگاه کردم رو دندونای نیشم رد خون بود پوزخندی زدم و یه مشت از آب دریاچه تو دهنم انداختم و قرقره کردم بعد آبو به همراه خون توف کردم رو زمین لباسامو در آوردم و رفتم تو دریاچه شناکردم تا این کثیفی جسمم بره روحم که خیلی وقته آلودس بعد از چند دقیقه از دریاچه بیرون میام و میرم سمت لباسام لکه های خون زیادی رنگینش کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی چون مشکی بود مشخص نمیشد مثل زندگی سیاه و تاریک من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسمو پوشیدم رفتم سمت غاری که خونه من شده تو غار دراز کشیده بودم که جغد سفید اومد تو بلند شدم که نگاهم کرد و بعد از چند لحظه تبدیل شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+چیشد ویلیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ فعلا هیچی بعدم به دورو اطراف نگاه کرد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم هیچ شکاری برام نیاوردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+ مگه تو میاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نیشخند نگاهم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد دوباره به جغد تبدیل شد و رفت دنبال شکار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۸

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آلیس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه روز از رفتن مامان بابا به فرانسه می گذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون جغد سفیدو دیگه ندیدم آنجل هم فردا باید بره مسابقه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یادم اومد گوشیم تو کولم تارعنکبوت بسته رفتم ورش دارم که یهو یه چیزی تند از جلوم گذشت مبهوت مونده بودم. باد بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی سیاه بود شایدم اشتباه کردم رفتم سمت کولم که یهو هــوهوی جغدی به گوشم خورد چشماش تهدید آمیز بود انگار میگفت دست به اون کوله زدی نزدی ‌!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه بهش کولم رو برداشتم و گوشیمو در اوردم داشتم به اون عکسای عجیب غریب نگاه میکردم که یهو صدای تراس بلند شد انگار یکی محکم اونو زد بهم برگشتم اون سمت که احساس کردم دست سردی دستمو گرفت که یهو صدای انجل اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آلـــــیس تو اتاقتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دست سرد از رو دستام ورداشته شد و فوری به سرعت باد رفت من که هنگ کرده بودم چیشده اینقدر سریع اتفاق افتاد که نمیدونم چیشد این کی بود آنجل اومد تو اتاق نمیدونم چند بار صدام زد تا این که دستشو گذاشت رو شونمو تکونم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ الــیس چت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجبی که تو صدام بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+این کی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ کی؟کی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم و سعی کردم این افکارو از ذهنم دور کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+بیخیال،کاری داشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دودل بهم نگاه میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نه میخواستم بگم نمیای بریم بیرون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آره،حاضر شو بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خوشحالی میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ باشه الان حاضر میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.......................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه شلوار لوله تفنگی سفید با یقه اسکی سفید پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون به خاطر زمستون آلمان سرد بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه بافت مشکی هم روش پوشیدم موهامو باز رو شونه هام ریختم و یه کلاه بافت مشکی به صورت کج رو سرم گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیم بوت مشکیم رو پوشیدم و کیف دستی سفیدم رو برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمم انداختم توش یه ارایش ملایم ومحو در حد مداد چشم و رژ لب زدم و اومدم از اتاق بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که با انجل روبه رو شدم خوشگل شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوار دمپا گشاد طوسی یافت صورتی که یقش شل بود موهای مشکیشم مثل من باز گذاشته بود کلاه مشکی صورتیشم گذاشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوت مشکی بلندش که روش نگین سفید و صورتی کارشده بود هم پوشیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خط چشم باریک و رژ لب صورتی آرایشش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد سمتم که براش چشمک زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوشگل کردی کلک خبریه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره ای همراه باخنده برام رفت و بامشت های ظریفش به شونم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بلند میخندم و سرم رو تکون میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف ماشینم حرکت میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستیم بریم کلوپ ماریا سوار ماشینم که شدیم متوجه جغد سفید رو شاخه های درخت شدم بهش خیر شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل خط نگامو دنبال کرد و جغد سفیدو دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چه خوشــگله تا حالا جغد سفید ندیده بودم یکم به جغد نگاهومیکنخ بعدم برگشت طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ به نظرت چشاش چه رنگیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+سبز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ واقعا!از دور مشخص نیست بین ابی سبز و نقره ای در حرکته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ راستی تو از کجا فهمیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+از نزدیک دیدمش رو حفاظ تراسم نشسته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطور که ماشینمو روشن می کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+نمیدونم چرا صبح ها نمیبینمش همیشه غروب به بعد پیداش میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عجیبه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین رو به حرکت درمیارم به طرف کلوپ ماریا غافل از نگاه سبز رنگ جغدی که هوشیار نگاهمون میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام اومد تو غار بعد از تبدیل شدنش به انسان با صورتی سرخ از خشم بهم نگاه کرد _مطمئنی از متن غار و خود تو عکس گرفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آره مطمئنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشید و یه مشت به غار زد که تَرَک خورد و بعد دوباره درست شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سؤالی نگاهش می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+چیزی شده ویلیام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ میخواستی دیگه چی بشه امروز دختره رفت سراغ گوشیش منم دستشو گرفتم تا مانع بشم و با خودم بیارمش اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما یکی صداش کرد منم مجبور شدم برم الانم رفتن کلوپ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم قضیه جدیه ها اگه بفهمه مجبوریم بکشیمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+نمیزاریم بفهمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ د اخه چرادحرفی میزنی که به عقلت شک کنم اون اگه بخواد روز بره سمت گوشیش ما میخوایم دقیقا چه کار کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم حرفی بزنم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خش خشب به گوشم خورد صدا یکم ضعیف بود معلومه خیلی دوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشکوک به ویلیام نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+ ویلیام صدایی به گوشت نمیخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام گوشش رو تیز میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آره ولی مال اینجا نیست خیلی دوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+میدونم دوره اما نمیدونم چرا مشکوک میزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تبدیل شو بریم ببینیم چه خبره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم و باکمی تمرکز تمام بدنم گرم شد و نور ازم بیرون زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیامم به جغد تبدیل شد یکم نگام کرد و بعد هوهویی گفت به علامت اینکه راه بیوفتم پشت سرش راه افتادم از هرجا که رد میشدم روشن میشد ویلیام برگشت نگام کرد و بعد دوباره به پروازش ادامه داد اروم رو یه شاخه همون نزدیکی نشستیم و خیره شدیم به روبه رو که متوجه شدم سه تا گرگن ولی کمی که دقت کردم فهمیدم گرگینن به ویلیام اشاره کردم و دوباره پرواز کردیم سمت غار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تارسیدیم ویلیام تبدیل شد و رو به من که تازه تبدیل شده بودم کرد و با کلافگی به حرف اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ سم یعنی نمیتونستی یه حیوونه دیگه تبدیل بشی آخه ققنوسم شد پرنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اینارو بیخیال دست من نیست حیوون درونم ققنوسه ویلیام گرگینه ها اینور چه کار میکردن مگه نباید اخرین قسمت جنگل باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ نمیدونم شاید جدیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مشکوک نیست به نظرت؟نکنه نقشه دارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+فک نمیکنم امشب ماه کامله حتما تازه به گرگینه تبدیل شدن گیج میزدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_امیدوارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.......................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کف غار دراز کشیده بودیم خوبی این غار این بود که نورخورشید به هیچ عنوان بهش نفوذ نمی کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه فکرم رفت به زمانی که اون دختره اومد تو غار:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه از شکار برگشته بودم ، خسته خودمو یه گوشه ی مخفی غار انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیامم رفته بود شکار و تا چند لحظه دیگه برمیگشت صدایی به گوشم خورد انگار کسی داشت میومد توی غار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول باخودم گفتم ویلیامه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما متوجه یه چیز مشکوک شدم کسی که داشت میومد قل*ب*ش میزد و جریان خونو تورگاش میشنیدم اروم نشستم سرجام دندونای نیشم و ناخونای بلندم خونی بود هنوز نَشُسته بودمشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی که اومد تو غار یه دختر بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چراغ قوه وارد شده بود نورشو زد به دیوار روبه روییم که با دیدن اون نوشته های قدیمی که مربوط به جادوی غار بود چشاش برق زد و شروع به عکس گرفتن کرد همون لحظه ویلیام به شکل جغد سفید وارد غار شد دختره هم انگار صدای فرود ویلیامو شنید که برگشت نگاهش کرد انگار خیالش راحت شد که حیوون خطرناکی نیست به آخرین درجه اعصبانیت کشونده بودم این دخترک فوضول با خشم از جام بلند شدم ویلیام با دیدنم سری برام به نشونه ی موفق باشی تکون داد بعد پرواز کردو رفت خیلی آروم بهش نزدیک شدم که انگار نفسای سردمو حس کرد و برگشت سمتم با فلش دوربینش که تو چشمم خورد ناخودآگاه دستمو رو چشمم گذاشتم ورفتم پشتش درسته نورش مصنوعی بود ولی بازم بهم آسیب میزد دختره یهو گوشیشو انداخت تو کیفش و دوید بیرون منم به خاطره اون فلشی که تو چشمم زده بود نتونستم دنبالش برم بعد از اون ویلیام دنبالش بود چون حیوون که من تبدیل میشدم ققنوس بود و خیلی جلب توجه میکرد و این اصلا خوب نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

........................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آلیس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای داد آنجل بیدار شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ پاشو آلیس لنگ ظهره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+باشه بیدار شدم داد نزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجوری رو تختم افتاده بودم دیشب که با آنجل رفتیم کلوپ اتفاق خاصی نیوفتاد فقط من یکم زیاده روی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل که نسبت به من حالش بهتر بودوزیاد نخورده بود مجبور شد پشت فرمون بشینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الانم سرم داره منفجر میشه به بیرون خیره شدم که متوجه روشنایی هواشدم به ساعتم نگاه کردم که دیدم ساعت ۱۱ با شتاب نشستم سرجام وای دوشنبه ساعت ۱۱ونیم کلاس دارم فوری رفتم سمت کمد لباسام و بدون اینکه نگاه کنم چی میپوشم هرچی اومد دستم پوشیدم و تند تند یه کفش ورداشتم که با لمس کردنش فهمیدم صندله رفتم بیرون تند تند داشتم میرفتم که آنجل از آشپزخونه اومد بیرون اول یکم مبهوت نگام کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ کجا میری!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+دانشگاه دیرم شده ۲۰دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدایی که خنده توش موج میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ یکشنبه دانشگاه میری؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول نفهمیدم چی به چیه تازه فهمیدم چه خبره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آنجل امروز یکشنبست چرا زووود تر نگفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوب نپرسیدی تازه چه خوشگل شدی بعدم از خنده زیاد شکمشو گرفت چشم غره ای براش رفتم و با غرغر حرکت کردم سمت اتاقم ودرو محکم پشت سرم بستم داشتم میرفتم سمت حموم تا یه دوش بگیرم که با چیزی که تو آینه دیدم میخکوب سرجام وایسادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوار دمپاگشاد نارنجی و یه بلوز بنفش فون صندلی ام که پام بود آبی بود موهامم مثل جنگلی ها دورم ریختم مداد چشمم زیر چشمم پخش شده کلا یه هیولای خنده دار شده بودم جیغ آرومی کشیدم و موهامو گرفتم دستمو میکشیدمشون دست از خودزنی برداشتم فوری پریدم حموم بعد از یه حموم سرسری اومدم بیرون تاپو شلوارکه سفید قرمزمو پوشیدم موهامو باز گذاشتم یه تل قرمز گذاشتم روش خط چشم نسبتا کلفتی کشیدمو یه رژلب قرمز مات پررنگ زدم یه نگاه به خودم انداختم اصن شدم هلو به چند لحظه قبل که فک میکنم خندم میگیره تبدیل لولو به هلو به من میگنا به ساعت نگاه کردم ۱۱:۳۰ دقیقه رفتم سمت گوشیم تا ببینم چه خبره داشتم وب دانستنی های شگفت انگیز تو این چند روز که نبودم کلی عکس و متن جدید گذاشته بود کارم با وب که تموم شد خواستم گوشیمو بذارم که یاد اون عکسایی که تو غار گرفته بودم شدم رفتم تو گالری تا عکسارو نگاه کنم خیلی جالب بودن فک کنم یه کتاب قدیمی تو وسایل بابا دیده بودم که توش اینجور حرفارو ترجمه میکرد اصلا نفهمیدم بابا اونو از کجا آورده ازش که پرسیدم کتابو ازم گرفت و گفت به وقتش میفهمم همینجوری داشتم نگاه میکردم که متوجه یه عکس مرموز شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

......................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخکوب داشتم به عکس نگاه میکردم یکم تار بود ولی میشد تشخیص داد یه آدمه با تعجب به اون شب داشتم فکر میکردم ولی من اونجا هیچ انسانی ندیده بودم مشکوک با دقت بیشتری به عکس نگاه کردم که متوجه دندونای نیشش شدم بلند بودن و ردی از خون روش جامونده بود با ترس پریدم عقب که پام به صندلی اتاقم گیر کرد و محکم خوردم زمین چشمام تا جایی که میشد باز شده بود و زمزمه وار زیر لب میگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اووون اون چیی بود خوناشام بود!!!نه نه نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم سکته میکردم شاید نترس باشم اما نه اونقدر که از یه خوناشام نترسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرد شدن دستو پامو حس میکردم داشتم از ترس میمردم چند تا نفس عمیق کشیدم اما تاثیری نداشت اشکام از گوشه ی چشمم ریخت نکنه بلایی سرم بیاره نـ ـه اگه میخواست زودتر اینکارو میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آلیس اوا رو زمین چرا نشستی اومد دستامو بگیره که به سرعت پس کشید بعد دوباره آوردش جلو تو چرا یخ کردی آلیس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+مـ من آنجـل مـن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تو چی عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم بگم اما نمیدونم چرا نگفتم انگار یه حسی بهم نهیب میزد اینکارو نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+هیچی نمیدونم چیشد یهو سرم گیج رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بیا یه چیز بدم بخوری فشارت افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+باشه گوشیمو گذاشتم رو میزو رفتم از اتاق بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما اون روز یه حس بد همرام بود حس بده ترس ترس از یه خوناشام که هیچکس باورش نداشت و یه افسانه میخوندنش ولی حالا من با یکیشون روبه رو شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..........................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک غروب بود که ویلیام از جاش بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ من میرم ببینم چیشده یه حسی بهم میگه یه اتفاق بد افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+برو منم میرم ببینم شکار خوب پیدا میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آره منم باید برم اول شکار بعد برم اونجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+پس باهم میریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ باشه بلند شو پس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم حرکت کردیم سمت بیرون یکم صبر کردیم بعد رفتیم بیرون آفتاب کم کم داشت گم میشد و جاشو به تاریکی میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای آهی که ویلیام کشید شنیدم آروم زمزمه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چی توام!!!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+منم دلم برای آفتاب تنگ شده دلم برای قدم زدن زیر نور آفتاب تنگ شده برای غذایی به غیر ازخون تنگ شده برای ضربان قل*ب*م تنگ شده برای اشکایی که دیگه هیچوقت نمیریزه تنگ شده آره ویلیام دلم تنگ شده برای اون روزایی که هیولا نبودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه انگار به خودم اومدم اخمام توهم کشیده شد و حرکت کردم سمت جایی که صداهایی ازش میشنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+ولی مهم اینه که من هیولام و این مسئله عوض نمیشه دستشو رو شونم حس کردم و بعد به شکار مربوطه رسیدیم یه گله گوزن انسانها دیگه اینورا زیاد پیداشون نمیشد اونم تو این ساعت البته خوردن خون انسان واقعا سخته چون باید مواظب باشی یهو از خون خودت وارد بدنش نشه درسته که خون ما شفا بخشه اما در صورتی که خون تو بدن شخصی که میخوایم درمانش کنیم وجود داشته باشه منو ویلیام کمین کردیم و یهو عین یه شیر درنده دنبال شکارمون دویدیم و تویه لحظه متوقفش کردیم خونشو نوشیدیمو سیراب شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"ویلیام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از شکار من به جغدتبدیل شدمو رفتم سمت خونه ای که امروز هرطور شده باید اون گوشی رو ازتوش وردارم با ورودم به اتاق اون دختری که اسمش آلیس بود با گوشیش روبه رو شدم که رو میز گذاشته بود یه نگاه به دورو اطراف کردم و به شکل انسانیم تبدیل شدم فوری گوشیشو انداختم تو جیبم و تویه حرکت پریدم سمت تراسش که یهو یه صدایی شنیدم و جیغ دختری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آآلــــــیس آلـ ـ یس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم خشن نگاهش کردم با چشمام بهش فهموندم خفه شه که خوب خفه شد پریدم از روتراس و در عرض ۵دقیقه تو غار بودم سم پرید سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چیشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+گوشیو برداشتم ولی خواهرش منو دید فاصله زیاد بود نتونستم حافظشو پاک کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بد شد که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آره خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ باید فرداشب برم فعلا خفش کردم نمیتونه حرف بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اوه ویلیام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ناچار بودم بفهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+باشه گوشیو رد کن بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم رفتم کف غار دراز کشیدم سم داشت با گوشی ور میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+سم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+میای بریم تو جنگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم مکث کرد بعد خیلی آروم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ برای چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+برای چی نداره نپوسیدی تو این غار صبح تا غروب که نمیتونیم جایی بریم شبم میریم شکار بعد تو میای تو غار تا شکار بعدی منم میرم یه پرواز میکنم بر میگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ میدونی چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ چون من از حیوون درونم شانس نیوردم نمیتونم برم بیرون چون جلب توجه میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق داشت ققنوس بودن خیلی سخت بود فوری میدیدنش و حتی برای گرفتنش تلاش میکردن اما پرنده ی زیبایی بود زیبا و قوی پرنده ای که آتیش میگیره و خاکستر میشه و دوباره خودشو با خاکسترش میسازه ستودنیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+بیخیال ویلیام حوصله دردسر ندارم هنوز یادم نرفته که به خاطره اینکه من ققنوس شدم گرگینه ها پیدامون کردن و مجبورشدیم بجنگیم چون تو جنگل اونم اولاش هیچ ققنوسی نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بیا قول میدم چیزی نشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دودلی نگاهش کردم راستش خودمم خسته شده بودم از یه جا بودن +بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ حـله بلند شو ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+از جام بلند شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم ویلیام بدون اینکه تبدیل شه حرکت میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+چرا تبدیل نمیشی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت نگام کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ تا مشکلی پیش نیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد به راهش ادامه داد منم پشت سرش راه افتادم دروغ چرا خوشم اومد از حرفش از منو ویلیام این حرفا بعیده آروم تو جنگل قدم میزدیم خوناشام بودن حس قدرتم داشت جدا از بدی هاش جدا از هیولا بودن خیلی حس خوبی بود که صداهارو تا یک کیلومتریت بشنوی یا بتونی تو تاریکی مثل روز تا دورترین نقطرو ببینی مثل باد بدویی و به حیوون تبدیل بشی و چه خوبه حیوون درونت پرنده باشه و چه بده که دیگه خورشیدو نمیبینم چه بده دیگه قل*ب*م نمیتبه چه بده که محتاج یه قطره خونم و اگه نباشه میمیرم وچه تلخه که یه هیولام چه سخته خانواده ندارم خونه ندارم دست از خوبی و بدی خوناشام بودن برداشتم و به اطراف زل زدم داشتیم از جنگل میرفتیم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+داری کجا میری ویلیام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ شهر بین مردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+چـــــــــی !!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ همین که شنیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+بس کن شبیه انسان های اولیه ایم نگاهی به هردومون کرد و بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ میریم لباس میگیریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظورشو گرفتم خنگ که نبودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+باشه بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و حرکتمون به سمت دنیای آدمـا ادمایی که حتی نمیفهمن ما بینشونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بهترین فروشگاه استانبول رفتیم و یه راست رفتیم سمت اتاقکایی که برای عوض کردن لباس و تست کردنشونه وظیفه ی کارکنانش بود که لباسای مارکشونو بیارن بعد از کلی لباس عوض کردن من یه شلوار جین مشکی با پیراهن مردونه ی سورمه ای و تک کت اسپرت مشکی که روی آرنجش چرم اصل مشکی کار شده بود ویلیامم شلوار جین سفید پیراهن مردونه ی مشکی کت اسپرت قهوه ای سوخته عالی بودیم با دست موهامو درست کردم اومدیم بیرون هردو باهم یه چرخ جلوی آینه زدیم و چون فروشگاه به دوربین مدار بسته مجهز بود دندونای نیشمونو در نیاوردیم این عادت اکثر خوناشاماست که بعد از خرید لباس دندون نیششونو میارن بیرون تا ببینن بهشون میاد یانه رفتیم سمت حسابداری ویلیام چشمکی به معنای اینکه کار خودته برام زد رفتم سمت فروشنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ حسابتون میشه ۲۰۰دلار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زل زدم به چشماش و خیلی آروم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+۲۰۰ دلار بزار تو صندوق من پول لباسو دادم۳۰۰ دلار به من بده به عنوان بقیه پولم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۲۰۰دلار انداخت تو صندوق و ۳۰۰دلار به من داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+مبارکتون باشه امیدوارم بازم به فروشگاه ما بیاید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خدانگهدار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خدانگهدار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت ویلیام و زیر لب زمزمه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+حل شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

=چند ساعت قبل=

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آلیس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آلـــ ـیس آلــــ ـ یـس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای داد آنجل بود وقتی رفتم تو اتاق دیدم ساکت زل زده به تراسم نگاهش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آنجل؟آنجـــل چرا جواب نمیدی چیشده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم هی دهنشو بازو بسته میکرد تا چیزیرو بهم بگه اما نمیدونم چرا حرف نمیزد صورتش سرخ شده بود یهو اشک تمام صورتشو پوشوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+چت شد آنـجــــــل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاشو ازم گرفت که یهو میخکوب چیزی شد خط نگاشو دنبال کردم که به یه کاغذ و خودکار رسیدم رفتم اونارو ورداشت و شروع به نوشتن کرد تیکه کاغذو بهم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ یه نفر اینجا بود گوشیتو ورداشت و داشت میرفت وقتی صدات کردم برگشت نگام کرد که دیگه نتونستم حرف بزنم بعد با سرعت باد غیب شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیکه کاغذ از دست لرزونم افتاد آنجلو تو ب*غ*لم کشیدم و سعی کردم آرومش کنم اما خودم آرامشی نداشتم چیکار کنم خدا بدبخت شدم همش تقصیر خوده فوضولمه اصلا به من ربطی نداشت رفتم تو غار عکس گرفتم به دردسرش نمی ارزید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آجی جونم برو لباساتو بپوش بریم بیرون بگردیم پاشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون داد و بلند شد رفت تو اتاقش تا آماده شه یه شلوار جین سفید با پیراهن چسب مشکی که روش کت کوتاه چرم قهوه ای پررنگ میخورد پوشید منم یه شلوار مشکی بلیز سورمه با کت کوتاه مشکی در کل خواستم تیپم شبیه آنجل باشه هیچ آرایشی نکردیم منکه حوصله نداشتم آنجلم معلوم بود ناراحته و این توقع بیجایی بود که آرایش خاصی کنه رفتیم سوار موتور خوشگلو عزیزم شدیم و دبرو که رفتیم من موتورمو از ماشینمم بیشتر دوست دارم راه افتادم سمت یه رستوران فوق العاده وسط یه باغ بزرگ معروف بود و پولدارا میومدن توش خلاصه بهترین جا بود که بریم الان من که دلم برای آبشار مصنوعی و آلاچیق سفیدی که پشت ساختمونه رستورانه تنگ شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...........................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم موتورمو پارک کردم و با آنجل رفتیم پشت ساختمون خواستیم بشینیم که آنجل به دستم چنگ زد با تعجب برگشتم سمتش که دیدم به جایی اشاره میکنه خط نگاشو دنبال کردم و رسیدم به دو مرد لباسشون با منو آنجل ست بود چه جالب یه لحظه موطلایی سرشو تکون داد که صورتشو دیدم نــه!!این چقد شبیه عکسیه که تو گوشیم بود باترس پریدم عقب که چوبی زیر پام صداخورد وسرهردوشون به سمتمون چرخید یهو هر دو باهم بلند شدن موطلایی به من مو مشکی به آنجل منو آنجلم یه نگاه بهم یه نگاه به اونا و الفرار شروع کردیم به دویدن بعد سوار موتورم شدیم تا بریم خونه وسطای راه یه جای خلوت بود که مو طلایی روبه رومون ظاهر شد با ترس برگشتم عقب که مومشکیو دیدم دو طرفمونم کوه بود آنجل به پهلوم چنگ زد منم کاری از دستم بر نمیومد از موتور اومدم پایین و صدامو بالا بردم چرا راهمونو گرفتین برین اونور ببینم که یهو مو طلایی اومد جلو مچ دستمو کشید سعی کردم دستمو دربیارم که پوزخندی زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ الکی تلاش نکن تا من نخوام هیچ جا نمیتونی بری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش در حین بم بودن ترسناک بود برگشتم اون سمت که دیدم مومشکیه دست آنجلو گرفته اووف خسته شدم اینقد گفتم مو مشکی موطلایی منم تو این موقعیت چه فکرایی میکنم مو طلایی پوزخندی زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اسمم سم اسم اون مومشکی که میگی ویلیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاهش کردم یعنی بلند فکر کردم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشخندی گوشه ی ل*ب*ش اومد این خود درگیری داره مشخصه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...............................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دختره دیوانست پشت سرهم داره چرت و پرت میگه تو ذهنش ویلیامم صورتش از عصبانیت سرخ شده بود برگشتم نگاش کردم و بعد رفتم توذهن اون یکی دختره که اسمش آنجل بود مثله اینکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل ـ کثافتا معلوم نیست دارن مارو کجا میبرن بمیری الهی زشت گوشی دزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و هزاران هزار فحش هایی از این قبایل ویلیام حق داره من اگه جاش بودم یکی میکوبیدم تو دهنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم به چند دقیقه قبل که رفتیم تو رستوران به خاطر شلوغی رفتیم پشت ساختمون که این دوتا دخترا اومدن و مارفتیم توذهنشون و فهمیدیم همه چیو میدونن به خاطره همین گرفتیمشون و داریم میبریم غار که ببینیم چه غلطی میکنیم یه نگاه به دور و اطراف کردم مچتور دختره همونجا موند بعدا میاریمش به ویلیام اشاره کردم هر دو همزمان دخترارو انداختیم رو کولمون و با سرعتی زیاد رفتیم به طرف غار جیغ این دختره آلیس در اومد اون یکیرو که ویلیام فعلا خفه کرده بود بعد از چند دقیقه رسیدیم به غار تقلاشون زیاد شده بود و میخواستن هرجورشده در برن که انداختیمشون تو غار خیلی نامحسوس بدنه ی غارو لمس کردم دری نامرئی که فقط منو ویلیام میتونستیم ازش رد بشیم و جلوی ورود و خروج همرو میگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم رو سنگ مخصوصم و یه بطری خون از کنار سنگ ورداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+تشنت نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام ـ نه نوشه جونت من میرم موتور این دختررو بزارم سرجاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+باشه برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بطری رو سرکشیدم که دخترا با تعجب به بطری خیره شدن نیشخندی زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.+میخورین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو باهم سرشونو به علامت نه تکون دادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ این چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینقدر خونسرد گفتم که آلیس خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ شوخی جالبی نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+شوخی نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عقب پریدنش از شدت ترسو دیدم خنده ی صداداری کردم و بطری تو دستمو تکون دادم همون لحظه ویلیام اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+گذاشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام ـ آره همین الان بردم تو پارکینگ خونشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ چـــی!!تو چطوری تونستی اینقدر..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام حرفشو برید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام ـ انداختم رو کولم بردم گذاشتمش تو پارکینگ اومدم عجیب نیست که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد برگشت رو به من با اشازه به بطری تو دستم ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ همشو خوردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست بردم یه بطری دیگه از پایین ورداشتم و پرت کردم سمتش که تو هوا گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+ایندفعه شانس آوردی تک خنده ای کرد و بطری رفت بالا که چشش به آنجل افتادبطری آورد پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام ـ حرف بزن نترس میتونی حرف بزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل یکم با تعجب نگاش کرد بعد نامطمئن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل ـ آلیس!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی فهمید میتونه حرف بزنه از جاش بلند شد خواست یه فن تکواندو رو ویلیام اجرا کنه که ویلیام با کف یکی از دستاش خیلی راحت محارش کرد بعد نشست رو سنگ مخصوص خودش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام ـ بشین لطفا الان در مقابلم مثل یه مورچه ای در برابر فیل بشین سرجات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنجل با حرص نشست که نگامو به آلیس دادم که خیلی آروم داشت به اطراف نگاه میکرد پس بگو چرا ساکت شده خانم فوضولیش گل کرده یکم به دورو اطراف نگاه کرد که چشمش به تصویر پشت سرم خیره موند عکس یه ققنوس بود به خاطره همین این سنگو مال خودم میدونستم پشت سنگ ویلیامم عکس جغد بود اونم از روز اولی که غار وجود داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش برگشت اون سمت و پشت ویلیامم عکس جغدو دید متفکر به زمین خیره شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ چرا پشت سنگی که روش نشستید عکس ققنوس و جغده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توجه آنجلم به دیوار جلب شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و منتظر نگاهمون کردن منو ویلیامم بیخیال همزمان و یکصدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+نمیدونم از اول بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ از اول یعنی از کی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام بهم نگاه کرد که نگامو ازش گرفتم و به آلیس دوختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+یعنی هزار و خورده ای سال قبل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ هه هه خنده دار بود پس تو الان هزارو خورده ای سالته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+آره من هزارو سی سال و ویلیام هزارو بیست و پنج سال داریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس و آنجل با تعجب نگاهمون کردن و همزمان صداشون بالا رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ فک کردین ما خـــــریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+شاید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص نگاهم کردن که بیخیال شونمو بالا انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام نگاهی به اطراف کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ سم اینجا کسی اومده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشکوک به زمین نگاه کردم و دستمو به روی رد پا کشیدم سرمو آوردم بالا با صدایی که از حرص و عصبانیت گرفته شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+گرگینه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آنجل"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس به سم و اون پسره ویلیام نگاه میکردم گرگینه چی بود دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ الوو آقایون به ماهم بگین چه خبره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم با چشمایی خون آلود رو به آلیس گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم ـ گرگینه ها به غارمون اومدن بعد برگشت سمت ویلیام و ادامه داد مگه تو غارو قفل نکرده بودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو آلیس شروع به خنده کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ واای مردم از خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم ـ چی میگی تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ آخه مگه غارم قفل داره و باز شروع به خنده کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم با نیشخند به آلیس نگاه میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم ـ میخوای باور نکن برام مهم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس چشم غره ای براش رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ انگار برای من مهمه پسره ی زشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو سمو ویلیام باهم زدن زیر خنده البته خنده ی تمسخر آمیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم ـ هه کوچولو حسودیت میشه ویلیام گوش میدی چی میگه و با ویلیام شروع به خنده کردن حالا درسته زشت نبودن ولی خوشگلم نبودن کاملا معمولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویلیام ـ هی خانم اول یه نگاه به صورت ما بکن بعد چرت و پرت بگو اگه ما معمولی هستیم شما میمونین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و زد زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجبا زل زدم بهش هیکل روفرم و عضله ای موهای مشکی چشمای سبز زمردی بینی خوش فرم و لب و دهن مناسب نه مثل اینکه معمولی هم نیست برای یه پسر خیلی خوشگل بود اون یکی هم موهای طلایی چشمای آبی روشن بینی خوش فرم و لبو دهن مناسب هیکلشم مثل ویلیام بود فقط یکم عضله ای تر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو خنده ی هردوشون شدت گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سم و ویلیام ـ دختر توچه هیزی کلا آنالیزمون کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دفعه واقعا ترسیدم اینا چی میگن چجوری ذهنمو خوندن!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

............................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"ویلیام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلا از بس این دخترا چرتو پرت گفتن یادمون رفت که گرگینه ها اومده بودن یه نگاه مشکوک به دخترا و بعد به سم کردم سمم تو فکر بود سرشو آورد بالا و بهم نگاه کرد سرشو یه معنی الان وقتش نیست تکون داد منم سرمو به معنای باشه تکون دادم که نخود هر آش پرید وسط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ یعنی واقعا تکون دادن اون زبانتون سخت تر از اون کله ی دوکیلوییتونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو آنجل زد زیر خنده اما سعی میکرد آروم بخنده چشمم به چال روی گونه ی راستش افتاد واقعا جذاب بود هم جذاب هم زیبا هردوشون یعنی اما اخلاق و چهرشون باهم کلی فرق داشت آنجل تقریبا شبیه شرقیا بود ولی آلیس کاملا چهره ای غربی داشت به خودم اومدم اصن من چرا دارم این دوتارو آنالیز میکنم به درک که خوشگلن خود درگیری دارم میدونم سم دستشو گذاشته بود زیر چونش و انگشتاش مشت شده رول*ب*ش بود و داشت با تاسف نگام میکرد عه باز یادم رفت سم میتونه ذهنمو بخونه چون نسبت به من ۵سال زودتر به خوناشام تبدیل شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"سم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی ویلیام از دست رفت پسره ی خنگ رفته غرق شده تو چال صورت دختر مردم خجالتم نمیکشه عجبا این آلیس پررو هم داشت متفکر به ردپای گرگینه نگاه میکرد رفتم تو ذهنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ خوب این رد پای یه گرگ معمولی نیست بوی خاصی هم داره براساس اون کتاب افسانه ها وجود دارن به این نوع ردپا ردپای انسان های گرگ نما میگن کسایی که هم آدمن هم گرگ و دشمن درجه یک خوناشاما یه گاز اونا خوناشامارو میکشه ای وای خاک به سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فکرش اومدم بیرون عجب دختره ی فوضول چقد اطلاعات داره حواسم بهش باشه یه وقت خرابکاری نکنه بدبخت شیم اما گرگینه ها چطوری اومدن تو غار!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس سرشو بالا آورد یکم نگام کرد بعد سرشو برگردوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آلیس ـ حالا مارو چرا آوردین اینجا وحشیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک بود بپرم سرش دختره نفهم ما کجا وحشی بودیم که ویلیام دستمو گرفت و آروم لب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ آروم باش این قصدش اعصبانی کردن توعه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو با حرص به علامت باشه تکون دادم که دستمو ول کرد منم نشستم رو سنگ مخصوصم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خوب کجا بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساغر

    ۱۳ ساله 00

    این رمان خیلی خوبه من عاشقش شدم و از خانم صبا رستگار می خوام که این رمان رو ادامه بده و آلیس و سم رو بهم بریونه

    ۶ ماه پیش
  • 00

    بله واقعا عالی بود

    ۲ هفته پیش
  • 00

    سلام این رمان ادامه نداره؟

    ۲ هفته پیش
  • ثریا

    00

    اصلا ترسناک نبود😒😕

    ۴ ماه پیش
  • اتی

    ۱۳ ساله 00

    سلام باحال بود ولی جریان اون کتاب ومعجون چی بود اخرش اگر اینجوری بود باحال تر بود مثلا الیس نمیرفت یاد اون معجون بیفته وبه هر ستاشون بده قصد جسارت نباشه من فقط نظر خودن رو میگم

    ۵ ماه پیش
  • نفس

    ۱۶ ساله 00

    واقعا که چرا اخرش این طوری شد خیلی بد شد اخرش اولش خوب پیش میرفت ولی اخرش خیلی بد شد من نظرم اینه که اخرش رو باید یه جوری تموم میکردن که یه معجونی میخورد تا تبدیل سم به ادم بشه

    ۸ ماه پیش
  • ناهیرا

    ۱۸ ساله 00

    خیلی قشنگ بود داستان من دقیقا مول آلیس بود ولی آلیس عاشقه یه خون آشام من عاشقه یه مرد مغرور که اخرشم ولم کرد عاشقه رمانتون بودم❤

    ۹ ماه پیش
  • یسی

    00

    14ساله سلام رمان خوبی بود ولی اخرش بد تموم شد. فقط وقتی داشتن کتابو معجون رو نگاه میکردن اون کاغدی که الیس گذاشت تو جیبش چی شد؟؟

    ۱۰ ماه پیش
  • وانیا

    ۱۸ ساله 00

    بچه ها مطمئنید نظر درست و گفتید؟ معجون و کتاب به کنار! رمان کاملاً آبکی بود و معلوم نبود کدوم نقش اصلیه! از همه مهم تر شخصیت ها هیچ جذابیتی نداشتن. کاملاً لوس! ای کاش کمی شخصیت ها مغرور و خاص بودن.

    ۱۰ ماه پیش
  • Dream guy

    ۱۵ ساله 00

    با سلام ، اولاً رمان قشنگی بود ولی خیلی که پیشکش مضخرف تموم شد ( قصد توهین به نویسنده ندارم ) پس جریان اون معجون چی میشه خب سم انسان میشد و اگه جلد دوم داره لطفاً اسم شو بگید و بای😉🖐️

    ۱ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۵ ساله 00

    عزیزم میشه این رمان ادامه دار باشه؟ خیلی دوسش داشتم عالی بود❤

    ۱ سال پیش
  • سینا

    ۱۵ ساله 11

    خیلی جذاب بود

    ۱ سال پیش
  • ندا

    11

    از اولشم داستان جالبی داشت ومرگ پدرومادر غمگین ولی باید با معجون و دفتر و کاغذ به ادم تبدیل میشدن و الیس هم برای خودش درمان و بعد 4 نفری می رفتن فرانسه با مادربزرگش و زندگی می کردند و بچه لطفا جلددوم

    ۱ سال پیش
  • آوا

    10

    این رمان کپیه🫤کسایی که دنبال ادامه رمان هستن...کتابش موجوده (درنده تاریکی)به قلم خانم الناز دادخواه منتشر شده از نشر علی!! لطفا کپی نکنید ، رمانهای کپی رو نخونید و حمایتشون نکنید🪷

    ۲ سال پیش
  • آوا

    00

    رمان خیلی عالی بود خود به خود ادم جذب خودش می کنه ولی الیس انجل مجون تو غار پیدا کردن دیه اشاری از مجون نبود این یعنی رمان ادامه داره بزارینش اگه ادامه نداره که اخرش بد تمام کردی

    ۲ سال پیش
  • Samy

    00

    میشه جلد دومش رو هم بزارید خیلی قشنگه من این رو خونده بودم ولی بازم خوندم منتظر جلد دومش هستم ممنون میشم بزارید

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.