رمان کابوس تاریک به قلم صبا رستگار
تعداد صفحات : 246
ژانر : هیجانی?ترسناک?عاشقانه?
دانلود رمان کابوس تاریک
خلاصه رمان :
رمانمون در مورد دخترِ کنجکاوی به نام آلیسِ?
که یه شب از خونه میره بیرون ولی چیزایی می بینه که نباید و مسیر زندگیش به کل عوض میشه.
ادامه رمان:
زل زده بودم به در تراس اتاقم که باز گذاشته بودم و آروم آروم موهای بلند و طلاییمو شونه میکردم فردا یکشنبه بود و میتونستم امشب بزنم بیرون و فردا راحت بخوابم به ساعت نگاه کردم ۲۳:۴۰دقیقه صدای تقه ی در اومد و پشت بندش صدای مامان
ـ آلــــیس خوابی؟
+نه مامان دارم موهامو شونه میکنم کاری داری؟
ـ نه زود بخواب فردا کارت دارم
پوفی کشیدم مثله اینکه تا ظهر خوابیدن ممنوعه
+باشه مامان شب خوش
ـ شب بخیر دخترم
بعدم صدای پاهاش اومد مثله اینکه رفت بخوابه
بعد از بیست دقیقه آروم از جام بلند شدم و رفتم سمت تراس ویکم به بیرون نگاه کردم ارتفاعش اونقدر بود که دست یا پام بشکنن در تراسو بستم و به سمت در اتاقم حرکت کردم یکم پشت در ایستادم و گوشامو تیز کردم نه مثله اینکه خبری نیست رفتم سمت کولم و از روتختم ورداشتمش گرفتم دستم رفتم جلوی آینه یه نگاه به خودم کردم یه پلیور مشکی و شلوار جذب مشکی براق یه کلاه بافت مشکی با رگه رگه سفید کولمم سفید مشکی بود گوشیمو برداشتم و انداختم تو کولم خیلی آروم دراتاقمو باز کردمو زدم بیرون به سمت موتورم رفتم خاموش کشوندمش بیرون از خونه بعد روشنش کردم ورفتم کوهی که نزدیکی جـنگل بود........
به جنگل که رسیدم موتورو همونجا گذاشتم و حرکت کردم سمت کوهی که چند روز پیش وقتی بادوستام اومده بودیم اون موقع یه غار دیدم ولی وقت نشد برم اون تو که الان میخوام برم با کلی سختی رسیدم به اون غار چراغ قومو روشن کردم و رفتم تو چراغ قومو حرکت دادم رو دیوار و چشمام از دیدن اون نوشته های قدیمی برق زد فوری گوشیمو برداشتم و گوشه وکنار غارو عکس گرفتم با صدای چیزی از پشت سرم با شتاب برگشتم و نور چراغ قومو به اون طرف گرفتم با دیدن یه جغد سفید خیالم راحت شد و برگشتم تا به کارم برسم که نفسای سردی رو کنار گوشم حس کردم باترس برگشتم سمتش و همون لحظه فلش گوشیم روشن شد وعکس گرفت و چشام بسته شد وقتی بازش کردم کسی نبود باترس به اطرافم نگاه کردم که دوباره نفسای سردیو از پشت سرم حس کردم با ترس شروع به دویدن به طرف ورودی غار کردم وگوشیمو انداختم توکولم فوری از غار زدم بیرون و از کوه اومدم پایین که چون خیلی عجله داشتم خار و گل های سوزنی به دستو پام میخورد و خراش عمیقی توش ایجاد میکرد وقتی به موتورم رسیدم هیچ جای سالمی برام نمونده بود فوری روشنش کردم و به سمت خونه حرکت وقتی رسیدم یه راست رفتم حموم که نمیدونم چیشد خوابم برد با حس نفسای سردی کنار گوشم باترس بلند شدم و دیدم همه ی کفای تو وان رفته فوری خودمو آب کشیدم ورفتم بیرون رو دستم به جز چندتا خراش ریز چیزی نشده بود ولی رو رونم یه زخم نسبتا عمیق بود که باعث میشد یکم بلنگم و مطمئنن مامان میفهمید پوفی کشیدم ورفتم سمت تختم تا بخوابم که با تعجب متوجه شدم در تراسم بازه بلندشدمو رفتم بستمش یه نگاهم به بیرون کردم که جغد سفیدی روی درخت روبه روی خونمون توجهمو جلب کرد چشاش خاص بود یه چیزی بین سبز و آبی اونم زل زده بود بهم
هوهویی گفت و پرواز کرد رفت منم خیره نگاهش میکردم
آلیس چته دیوونه شدی یه جغده معمولی رو نگاه میکنی حالا هر چقدرم چشماش مرموز باشه سرم رو تکون دادم و به طرف تختم میرم
چشمام رو با خستگی می بندم و به بدنم اجازه میدم استراحت کنه
ـ آلــــیس
با صدای خوابالودی جواب دادم
+بله مامان
ـ صبحونه آمادست بیدار شو
با کسلی از جام بلند شد دستو صورتمو شستم نشستم جلوی آینه موهای بلند طلایی چشمای آبی روشن که تو تاریکی سرمه ای میشه دماغ کوچیک و سربالا و لبای قلوه ای برجسته کلا خوشگلم اسمم آلیسه آلیس واتسون یه خانواده چهار نفره و پولدار منو خواهرم با مامان بابام دانشجوی رشته ی پزشکی ام اما علاقه ی زیادی به ماورا و چیزای عجیب غریب دارم و بیشتر اوقات شبا میزنم بیرون تا چیزای عجیب کشف کنم تو گوشیم پر از عکسای عجیب غریبه یه عالم اطلاعات در مورد خونآشام و گرگینه ها دارم مثلا.........
صدای مامان رشته ی افکارمو پاره میکنه
ـ آلــــــیــــــــــس
+اومدم مامان
سعی کردم مثل همیشه راه برم حالا مطمئن نیستم موفق شدم یا نه
نشستم که چشمم به آنجل خورد که داشت خانمانه غذاشو میخورد ولی من هیچوقت نتونستم شبیهش باشم داشتم مثل همیشه تند تند غذا میخوردم که مامان صدام کرد و غذا پرید تو گلوم آنجل یکم زد پشتم که بهتر شدم یه لیوان آب برای خودم پیریزم ومیخورم مامان که تا الان با نگرانی داشت نگاهم میکرد چشم غره ای برام رفت
مامان ـ مجبوری اینقدر تند غذا بخوری
بابا ـ بسه آنا
مامان ـ الــکس
+عجب بسه بابا دعوا نکنین
مامان بازم برام چشم غره رفت
مامان ـ آلیس منو الکس چند روزی میریم فرانسه پیش مامان بزرگت مثله اینکه حالش خوب نیست آنجلو تنها نزار واینقدرم شب گردی نکن
+مامان بزرگ چش شده چه اتفاقی افتاده منم میام خونه نمی مونم
مامان_از حالش فعلا خبری نداریم،بچه گانه برخورد نکن تو باید بمونی نمی تونیم آنجل رو تنها بذاریم در ضمن دانشگاه خودتم هست
آنجل ـ مامان خب منم میام باهاتون
بابا ـ نه آنجل تو باید خونه باشی چند روز دیگه مسابقات تکواندو شروع میشه
با ناراحتی سرم رو پایین میندازم
آنجل دوسال از من کوچیکتر بود و بیست سال داشت و برعکس من عاشق تکواندو بود به نظر من که به درد نمیخوره خلاصه اون شب قرار شد فردا مامان بابا برن فرانسه و منو آنجل مجبور بودیم بمونیم
..............................................
مامان ـ آلیس دیگه سفارش نمیکنم آنجل رو تنها نذار و حداقل تا وقتی منو الکس برنگشتیم شبا بیرون نرو
بابا ـ آنا دیر شد زود باش دیگه
مامان یکم با نگرانی به منو آنجل نگاه کرد وزیرلب یه چیزی مثل:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان ـ نمیدونم چرا دلم شور میزنه زمزمه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته مطمئن نیستم خیلی آروم گفت بعد منو آنجل رو ب*غ*ل کرد و یه ب*و*سه آروم نشوند رو گونمون فوری برگشت تا اشک تو چشاشو نبینیم بابا هم اومد و پیشونی منو آنجلو ب*و*سید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا ـ شمارو بهم دیگه میسپارم از هم دیگه خوب مواظبت کنین بعد سوار تاکسی شدن تا برن فرودگاه ماشین رو نمی بردن چون اعتقاد داشتن برگردن یا ما میریم دنبالشون یا دوباره تاکسی می گیرن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمت آنجل که دیدم صورتش از اشک خیسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آنـــجل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اشک برگشت سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آلیس نمیدونم چرا دلم شور میزنه از همین الان دلتنگ مامان بابام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو ب*غ*لم گرفتمش و سعی کردم آرومش کنم رفتیم تو خونه و آنجل یکم پیشم نشست و بعد رفت تو اتاقش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم قهوه درست کردم و ریختم تو فنجون مخصوصم یه لیوان کرمی که دستش قهوه ای بود و رو بدنش نگین براق کارشده بود و چند تا خط منهنی توش به چشم میخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغروب بود و تا چند لحظه دیگه هوا تاریک میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت اتاقم تا تو تراس قهومو بخورم اتاقمو خیلی دوست داشتم یه تخت دو نفره سفید که روش پتو آبی روشن با رگه های مشکی تاج تختم مشکی بود و رگه های آبی روشن داشت یه میز تحریر مشکی هم داشتم که لب تاپ مشکیم روش بود صندلیم پایه هاش آبی بود و خودش مشکی و سر یه دختر رو تکیه گاهش به رنگ آبی طراحی کرده بودن پرده اتاقمم مشکی و آبی بود تو تراسم گل یاس و ارکیده گذاشته بودم که گلدونش مشکی بود دوتا صندلی سفیدم گذاشته بودم توش کلا ست اتاقم مشکی و آبی بود و خیلی کم از سفید استفاده شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم رو یکی از صندلی تراسم و قهومو آروم آروم نوشیدم که احساس کردم سنگینی نگاهی رومه برگشتم سمت نگاه که همون جغد سفیدو دیدم آروم پر زد اومد رو حفاظ تراس نشست یکم اون چشاشو که الان از نزدیک سبز زمردی بود تو تراسم چرخوند و بعد تو چشام نگاه کرد منم میخکوب حرکاتش بودم بلند شدم برم سمتش که با هوهویی پرواز کردورفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..............................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مسیری که اون جغد سفید ازش رد شده بود خیره شده بودم که با تکون دستی به خودم اومدم برگشتم به طرف صاحب دست که آنجلو دیدم موهای سیاه تاب دارش اطرافش پراکنده بود وداشت با اون چشمای عسلی تیرش خیره نگام میکرد جذابیت خاصی داشت قیافش کاملا شرقی بود آنجل به بابا رفته و من به مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادربزرگ بابا ایرانی بود به خاطر همین آنجل قیافش شرقی می زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آلیــــس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکونی خوردم و انگار از خواب بیدار شده باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بله چیزی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل یکم نگام کرد و بعد چشماشو دورواطراف تراس چرخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه چیزی نشده فقط اومدم پیشت بشینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بشین قهوه میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه لیوان تو دستش که ندیده بودمش اشاره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خودم آوردم بعد رفت رو اون یکی صندلی تراسم نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم روبه روش نشستم و شروع کردیم به حرف زدن و خندیدن اون شب یه فیلم خنده دارم گذاشتیم که کلی خوش گذشت و خندیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون شب یه شبه پر از آرامش بود اما نمیدونستیم این آرامش قبل از طوفانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمه شب با احساس نفسای سردی رو صورتم بیدار شدم چشامو باز کردم که دو تا چشم زمردی دیدم با وحشت چشامو بستم و وقتی باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنـــبود چشمم خورد به جغد سفید رو حفاظ تراسم نشسته بود و خیره نگاهم میکرد برای اولین بار داشتم میترسیدم از اتاقم از جغدسفید از حس نفسای سرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم و رفتم سمت اتاق آنجل درو باز کردم و خیلی آروم زیر پتو خزیدم و آنجلو سفت ب*غ*ل کردم یکم احساس ترسم برطرف شد ولی هنوزم احساس میکردم ترس تو وجودمه داشت چشام گرم میشد که صدای هوهویی شنیدم سرمو به طرف صدا برگردوندم که متوجه شدم جغد سفید روبه روی پنجره ی آنجل رو درختی نشسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیره نگاهم کرد و بعد از گذشت ساعتی پرواز کردو رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن موندمو کلی فکروخیال که این جغد از جون من چی میخواد غافل از اینکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..........................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمایی که میتونست حتی دور ترین مکان ممکن رو ببینه به جنگل خیره شدم با صدایی که به گوشم خورد پریدم رو درخت و به مرد روبه روم که تقریبا سی ساله میخورد نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیواش از درخت اومدم پایین و آروم آروم به سمتش حرکت کردم سرشو آورد بالا و بهم خیره شد یه سلام بیخیال گفت و مشغول زیر انداز گذاشتن شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه !کمی عقل تو سراین مردم نیست نصفه شب با زیرانداز میان و غذای من میشن برای من که بد نمیشد صدای جریان خون تو بدنش وگروپ گروپ قل*ب*ش خیلی واضح تو گوشم میپیچید بلند شدن ناخونام و بیرون اومدن دندونای نیشم تو یه لحظه اتفاق افتاد با ناخونای بلندم چنگی به گردن اون مرد میزنم و دندونای نیشم رو فرومی کنم تو رگ گردنش صدای فریادش کل جنگل رو برداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو جلوی دهنش میزارم و صداشو خفه می کنم تا آخرین قطره ی خونشو نوشیدم و جسم بدون روحشو رو زمین انداختم چشماش هنوز باز مونده بود با نیشخندی نگاهمو ازش گرفتم به دور و اطرافم خیره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه روباه پیرو چند متر اونور تر دیدم به سرعت باد رفتم و با ناخونام گردنشو گرفتم و بلندش کردم به حرکت تندش برای فرار و ناله هایی که ازش بلند میشد توجه ای نکردم و گذاشتمش رو زمین پامو گذاشتم رو شکمش تا جایی که از خونریزی زیاد مُرد صبر کردم تا همه ی خونش زمینو پر کنه بعد جسم که نمیشه گفت اون تیکه پوستو انداختم اونور رفتم سمت مرد و همه جاشو با ناخونام زخمی کردم و گردنشم اونقدر چنگ زدم که جای دندونام گم شد انداختمش اون جایی که خون روباه رنگینش کرده بود نیشخندی زدم و رفتم سمت دریاچه که همون نزدیکی ها بود در عرض یک ثانیه کنار اون دریاچه بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدریاچه ای جادویی تنها دریاچه ای که خوناشام ها میتونن صورتشونو توش ببینن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیراهن مشکیمو در آوردم کمی جلوتر رفتم و به خودم تو دریاچه نگاه کردم رو دندونای نیشم رد خون بود پوزخندی زدم و یه مشت از آب دریاچه تو دهنم انداختم و قرقره کردم بعد آبو به همراه خون توف کردم رو زمین لباسامو در آوردم و رفتم تو دریاچه شناکردم تا این کثیفی جسمم بره روحم که خیلی وقته آلودس بعد از چند دقیقه از دریاچه بیرون میام و میرم سمت لباسام لکه های خون زیادی رنگینش کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی چون مشکی بود مشخص نمیشد مثل زندگی سیاه و تاریک من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسمو پوشیدم رفتم سمت غاری که خونه من شده تو غار دراز کشیده بودم که جغد سفید اومد تو بلند شدم که نگاهم کرد و بعد از چند لحظه تبدیل شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چیشد ویلیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ فعلا هیچی بعدم به دورو اطراف نگاه کرد،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم هیچ شکاری برام نیاوردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ مگه تو میاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نیشخند نگاهم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دوباره به جغد تبدیل شد و رفت دنبال شکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۸
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"آلیس"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه روز از رفتن مامان بابا به فرانسه می گذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون جغد سفیدو دیگه ندیدم آنجل هم فردا باید بره مسابقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو یادم اومد گوشیم تو کولم تارعنکبوت بسته رفتم ورش دارم که یهو یه چیزی تند از جلوم گذشت مبهوت مونده بودم. باد بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی سیاه بود شایدم اشتباه کردم رفتم سمت کولم که یهو هــوهوی جغدی به گوشم خورد چشماش تهدید آمیز بود انگار میگفت دست به اون کوله زدی نزدی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه بهش کولم رو برداشتم و گوشیمو در اوردم داشتم به اون عکسای عجیب غریب نگاه میکردم که یهو صدای تراس بلند شد انگار یکی محکم اونو زد بهم برگشتم اون سمت که احساس کردم دست سردی دستمو گرفت که یهو صدای انجل اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آلـــــیس تو اتاقتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون دست سرد از رو دستام ورداشته شد و فوری به سرعت باد رفت من که هنگ کرده بودم چیشده اینقدر سریع اتفاق افتاد که نمیدونم چیشد این کی بود آنجل اومد تو اتاق نمیدونم چند بار صدام زد تا این که دستشو گذاشت رو شونمو تکونم داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ الــیس چت شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجبی که تو صدام بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+این کی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ کی؟کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم و سعی کردم این افکارو از ذهنم دور کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بیخیال،کاری داشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدودل بهم نگاه میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نه میخواستم بگم نمیای بریم بیرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آره،حاضر شو بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خوشحالی میگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه الان حاضر میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.......................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه شلوار لوله تفنگی سفید با یقه اسکی سفید پوشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون به خاطر زمستون آلمان سرد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بافت مشکی هم روش پوشیدم موهامو باز رو شونه هام ریختم و یه کلاه بافت مشکی به صورت کج رو سرم گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم بوت مشکیم رو پوشیدم و کیف دستی سفیدم رو برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیمم انداختم توش یه ارایش ملایم ومحو در حد مداد چشم و رژ لب زدم و اومدم از اتاق بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با انجل روبه رو شدم خوشگل شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلوار دمپا گشاد طوسی یافت صورتی که یقش شل بود موهای مشکیشم مثل من باز گذاشته بود کلاه مشکی صورتیشم گذاشته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوت مشکی بلندش که روش نگین سفید و صورتی کارشده بود هم پوشیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه خط چشم باریک و رژ لب صورتی آرایشش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد سمتم که براش چشمک زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خوشگل کردی کلک خبریه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره ای همراه باخنده برام رفت و بامشت های ظریفش به شونم زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای بلند میخندم و سرم رو تکون میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف ماشینم حرکت میکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستیم بریم کلوپ ماریا سوار ماشینم که شدیم متوجه جغد سفید رو شاخه های درخت شدم بهش خیر شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل خط نگامو دنبال کرد و جغد سفیدو دید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چه خوشــگله تا حالا جغد سفید ندیده بودم یکم به جغد نگاهومیکنخ بعدم برگشت طرفم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به نظرت چشاش چه رنگیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+سبز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ واقعا!از دور مشخص نیست بین ابی سبز و نقره ای در حرکته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ راستی تو از کجا فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+از نزدیک دیدمش رو حفاظ تراسم نشسته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور که ماشینمو روشن می کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+نمیدونم چرا صبح ها نمیبینمش همیشه غروب به بعد پیداش میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عجیبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خیلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو به حرکت درمیارم به طرف کلوپ ماریا غافل از نگاه سبز رنگ جغدی که هوشیار نگاهمون میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام اومد تو غار بعد از تبدیل شدنش به انسان با صورتی سرخ از خشم بهم نگاه کرد _مطمئنی از متن غار و خود تو عکس گرفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آره مطمئنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی کشید و یه مشت به غار زد که تَرَک خورد و بعد دوباره درست شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسؤالی نگاهش می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چیزی شده ویلیام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میخواستی دیگه چی بشه امروز دختره رفت سراغ گوشیش منم دستشو گرفتم تا مانع بشم و با خودم بیارمش اینجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما یکی صداش کرد منم مجبور شدم برم الانم رفتن کلوپ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم قضیه جدیه ها اگه بفهمه مجبوریم بکشیمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+نمیزاریم بفهمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ د اخه چرادحرفی میزنی که به عقلت شک کنم اون اگه بخواد روز بره سمت گوشیش ما میخوایم دقیقا چه کار کنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم حرفی بزنم که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خش خشب به گوشم خورد صدا یکم ضعیف بود معلومه خیلی دوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکوک به ویلیام نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ ویلیام صدایی به گوشت نمیخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام گوشش رو تیز میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آره ولی مال اینجا نیست خیلی دوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+میدونم دوره اما نمیدونم چرا مشکوک میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تبدیل شو بریم ببینیم چه خبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم و باکمی تمرکز تمام بدنم گرم شد و نور ازم بیرون زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیامم به جغد تبدیل شد یکم نگام کرد و بعد هوهویی گفت به علامت اینکه راه بیوفتم پشت سرش راه افتادم از هرجا که رد میشدم روشن میشد ویلیام برگشت نگام کرد و بعد دوباره به پروازش ادامه داد اروم رو یه شاخه همون نزدیکی نشستیم و خیره شدیم به روبه رو که متوجه شدم سه تا گرگن ولی کمی که دقت کردم فهمیدم گرگینن به ویلیام اشاره کردم و دوباره پرواز کردیم سمت غار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتارسیدیم ویلیام تبدیل شد و رو به من که تازه تبدیل شده بودم کرد و با کلافگی به حرف اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سم یعنی نمیتونستی یه حیوونه دیگه تبدیل بشی آخه ققنوسم شد پرنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اینارو بیخیال دست من نیست حیوون درونم ققنوسه ویلیام گرگینه ها اینور چه کار میکردن مگه نباید اخرین قسمت جنگل باشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ نمیدونم شاید جدیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مشکوک نیست به نظرت؟نکنه نقشه دارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+فک نمیکنم امشب ماه کامله حتما تازه به گرگینه تبدیل شدن گیج میزدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امیدوارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.......................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکف غار دراز کشیده بودیم خوبی این غار این بود که نورخورشید به هیچ عنوان بهش نفوذ نمی کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه فکرم رفت به زمانی که اون دختره اومد تو غار:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه از شکار برگشته بودم ، خسته خودمو یه گوشه ی مخفی غار انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیامم رفته بود شکار و تا چند لحظه دیگه برمیگشت صدایی به گوشم خورد انگار کسی داشت میومد توی غار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول باخودم گفتم ویلیامه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما متوجه یه چیز مشکوک شدم کسی که داشت میومد قل*ب*ش میزد و جریان خونو تورگاش میشنیدم اروم نشستم سرجام دندونای نیشم و ناخونای بلندم خونی بود هنوز نَشُسته بودمشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسی که اومد تو غار یه دختر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چراغ قوه وارد شده بود نورشو زد به دیوار روبه روییم که با دیدن اون نوشته های قدیمی که مربوط به جادوی غار بود چشاش برق زد و شروع به عکس گرفتن کرد همون لحظه ویلیام به شکل جغد سفید وارد غار شد دختره هم انگار صدای فرود ویلیامو شنید که برگشت نگاهش کرد انگار خیالش راحت شد که حیوون خطرناکی نیست به آخرین درجه اعصبانیت کشونده بودم این دخترک فوضول با خشم از جام بلند شدم ویلیام با دیدنم سری برام به نشونه ی موفق باشی تکون داد بعد پرواز کردو رفت خیلی آروم بهش نزدیک شدم که انگار نفسای سردمو حس کرد و برگشت سمتم با فلش دوربینش که تو چشمم خورد ناخودآگاه دستمو رو چشمم گذاشتم ورفتم پشتش درسته نورش مصنوعی بود ولی بازم بهم آسیب میزد دختره یهو گوشیشو انداخت تو کیفش و دوید بیرون منم به خاطره اون فلشی که تو چشمم زده بود نتونستم دنبالش برم بعد از اون ویلیام دنبالش بود چون حیوون که من تبدیل میشدم ققنوس بود و خیلی جلب توجه میکرد و این اصلا خوب نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir........................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"آلیس"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای داد آنجل بیدار شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ پاشو آلیس لنگ ظهره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه بیدار شدم داد نزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینجوری رو تختم افتاده بودم دیشب که با آنجل رفتیم کلوپ اتفاق خاصی نیوفتاد فقط من یکم زیاده روی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل که نسبت به من حالش بهتر بودوزیاد نخورده بود مجبور شد پشت فرمون بشینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالانم سرم داره منفجر میشه به بیرون خیره شدم که متوجه روشنایی هواشدم به ساعتم نگاه کردم که دیدم ساعت ۱۱ با شتاب نشستم سرجام وای دوشنبه ساعت ۱۱ونیم کلاس دارم فوری رفتم سمت کمد لباسام و بدون اینکه نگاه کنم چی میپوشم هرچی اومد دستم پوشیدم و تند تند یه کفش ورداشتم که با لمس کردنش فهمیدم صندله رفتم بیرون تند تند داشتم میرفتم که آنجل از آشپزخونه اومد بیرون اول یکم مبهوت نگام کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ کجا میری!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+دانشگاه دیرم شده ۲۰دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی که خنده توش موج میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ یکشنبه دانشگاه میری؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول نفهمیدم چی به چیه تازه فهمیدم چه خبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آنجل امروز یکشنبست چرا زووود تر نگفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خوب نپرسیدی تازه چه خوشگل شدی بعدم از خنده زیاد شکمشو گرفت چشم غره ای براش رفتم و با غرغر حرکت کردم سمت اتاقم ودرو محکم پشت سرم بستم داشتم میرفتم سمت حموم تا یه دوش بگیرم که با چیزی که تو آینه دیدم میخکوب سرجام وایسادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلوار دمپاگشاد نارنجی و یه بلوز بنفش فون صندلی ام که پام بود آبی بود موهامم مثل جنگلی ها دورم ریختم مداد چشمم زیر چشمم پخش شده کلا یه هیولای خنده دار شده بودم جیغ آرومی کشیدم و موهامو گرفتم دستمو میکشیدمشون دست از خودزنی برداشتم فوری پریدم حموم بعد از یه حموم سرسری اومدم بیرون تاپو شلوارکه سفید قرمزمو پوشیدم موهامو باز گذاشتم یه تل قرمز گذاشتم روش خط چشم نسبتا کلفتی کشیدمو یه رژلب قرمز مات پررنگ زدم یه نگاه به خودم انداختم اصن شدم هلو به چند لحظه قبل که فک میکنم خندم میگیره تبدیل لولو به هلو به من میگنا به ساعت نگاه کردم ۱۱:۳۰ دقیقه رفتم سمت گوشیم تا ببینم چه خبره داشتم وب دانستنی های شگفت انگیز تو این چند روز که نبودم کلی عکس و متن جدید گذاشته بود کارم با وب که تموم شد خواستم گوشیمو بذارم که یاد اون عکسایی که تو غار گرفته بودم شدم رفتم تو گالری تا عکسارو نگاه کنم خیلی جالب بودن فک کنم یه کتاب قدیمی تو وسایل بابا دیده بودم که توش اینجور حرفارو ترجمه میکرد اصلا نفهمیدم بابا اونو از کجا آورده ازش که پرسیدم کتابو ازم گرفت و گفت به وقتش میفهمم همینجوری داشتم نگاه میکردم که متوجه یه عکس مرموز شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir......................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخکوب داشتم به عکس نگاه میکردم یکم تار بود ولی میشد تشخیص داد یه آدمه با تعجب به اون شب داشتم فکر میکردم ولی من اونجا هیچ انسانی ندیده بودم مشکوک با دقت بیشتری به عکس نگاه کردم که متوجه دندونای نیشش شدم بلند بودن و ردی از خون روش جامونده بود با ترس پریدم عقب که پام به صندلی اتاقم گیر کرد و محکم خوردم زمین چشمام تا جایی که میشد باز شده بود و زمزمه وار زیر لب میگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اووون اون چیی بود خوناشام بود!!!نه نه نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم سکته میکردم شاید نترس باشم اما نه اونقدر که از یه خوناشام نترسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرد شدن دستو پامو حس میکردم داشتم از ترس میمردم چند تا نفس عمیق کشیدم اما تاثیری نداشت اشکام از گوشه ی چشمم ریخت نکنه بلایی سرم بیاره نـ ـه اگه میخواست زودتر اینکارو میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آلیس اوا رو زمین چرا نشستی اومد دستامو بگیره که به سرعت پس کشید بعد دوباره آوردش جلو تو چرا یخ کردی آلیس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مـ من آنجـل مـن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تو چی عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم بگم اما نمیدونم چرا نگفتم انگار یه حسی بهم نهیب میزد اینکارو نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+هیچی نمیدونم چیشد یهو سرم گیج رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بیا یه چیز بدم بخوری فشارت افتاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه گوشیمو گذاشتم رو میزو رفتم از اتاق بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما اون روز یه حس بد همرام بود حس بده ترس ترس از یه خوناشام که هیچکس باورش نداشت و یه افسانه میخوندنش ولی حالا من با یکیشون روبه رو شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..........................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک غروب بود که ویلیام از جاش بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ من میرم ببینم چیشده یه حسی بهم میگه یه اتفاق بد افتاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+برو منم میرم ببینم شکار خوب پیدا میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آره منم باید برم اول شکار بعد برم اونجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+پس باهم میریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باشه بلند شو پس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهم حرکت کردیم سمت بیرون یکم صبر کردیم بعد رفتیم بیرون آفتاب کم کم داشت گم میشد و جاشو به تاریکی میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آهی که ویلیام کشید شنیدم آروم زمزمه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چی توام!!!؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+منم دلم برای آفتاب تنگ شده دلم برای قدم زدن زیر نور آفتاب تنگ شده برای غذایی به غیر ازخون تنگ شده برای ضربان قل*ب*م تنگ شده برای اشکایی که دیگه هیچوقت نمیریزه تنگ شده آره ویلیام دلم تنگ شده برای اون روزایی که هیولا نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه انگار به خودم اومدم اخمام توهم کشیده شد و حرکت کردم سمت جایی که صداهایی ازش میشنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ولی مهم اینه که من هیولام و این مسئله عوض نمیشه دستشو رو شونم حس کردم و بعد به شکار مربوطه رسیدیم یه گله گوزن انسانها دیگه اینورا زیاد پیداشون نمیشد اونم تو این ساعت البته خوردن خون انسان واقعا سخته چون باید مواظب باشی یهو از خون خودت وارد بدنش نشه درسته که خون ما شفا بخشه اما در صورتی که خون تو بدن شخصی که میخوایم درمانش کنیم وجود داشته باشه منو ویلیام کمین کردیم و یهو عین یه شیر درنده دنبال شکارمون دویدیم و تویه لحظه متوقفش کردیم خونشو نوشیدیمو سیراب شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"ویلیام"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از شکار من به جغدتبدیل شدمو رفتم سمت خونه ای که امروز هرطور شده باید اون گوشی رو ازتوش وردارم با ورودم به اتاق اون دختری که اسمش آلیس بود با گوشیش روبه رو شدم که رو میز گذاشته بود یه نگاه به دورو اطراف کردم و به شکل انسانیم تبدیل شدم فوری گوشیشو انداختم تو جیبم و تویه حرکت پریدم سمت تراسش که یهو یه صدایی شنیدم و جیغ دختری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آآلــــــیس آلـ ـ یس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم خشن نگاهش کردم با چشمام بهش فهموندم خفه شه که خوب خفه شد پریدم از روتراس و در عرض ۵دقیقه تو غار بودم سم پرید سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چیشد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گوشیو برداشتم ولی خواهرش منو دید فاصله زیاد بود نتونستم حافظشو پاک کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بد شد که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آره خیلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ باید فرداشب برم فعلا خفش کردم نمیتونه حرف بزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+اوه ویلیام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ناچار بودم بفهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه گوشیو رد کن بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بگیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم رفتم کف غار دراز کشیدم سم داشت با گوشی ور میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+سم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+میای بریم تو جنگل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم مکث کرد بعد خیلی آروم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ برای چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+برای چی نداره نپوسیدی تو این غار صبح تا غروب که نمیتونیم جایی بریم شبم میریم شکار بعد تو میای تو غار تا شکار بعدی منم میرم یه پرواز میکنم بر میگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میدونی چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ چون من از حیوون درونم شانس نیوردم نمیتونم برم بیرون چون جلب توجه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحق داشت ققنوس بودن خیلی سخت بود فوری میدیدنش و حتی برای گرفتنش تلاش میکردن اما پرنده ی زیبایی بود زیبا و قوی پرنده ای که آتیش میگیره و خاکستر میشه و دوباره خودشو با خاکسترش میسازه ستودنیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بیخیال ویلیام حوصله دردسر ندارم هنوز یادم نرفته که به خاطره اینکه من ققنوس شدم گرگینه ها پیدامون کردن و مجبورشدیم بجنگیم چون تو جنگل اونم اولاش هیچ ققنوسی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ بیا قول میدم چیزی نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دودلی نگاهش کردم راستش خودمم خسته شده بودم از یه جا بودن +بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حـله بلند شو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+از جام بلند شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم ویلیام بدون اینکه تبدیل شه حرکت میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چرا تبدیل نمیشی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت نگام کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ تا مشکلی پیش نیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به راهش ادامه داد منم پشت سرش راه افتادم دروغ چرا خوشم اومد از حرفش از منو ویلیام این حرفا بعیده آروم تو جنگل قدم میزدیم خوناشام بودن حس قدرتم داشت جدا از بدی هاش جدا از هیولا بودن خیلی حس خوبی بود که صداهارو تا یک کیلومتریت بشنوی یا بتونی تو تاریکی مثل روز تا دورترین نقطرو ببینی مثل باد بدویی و به حیوون تبدیل بشی و چه خوبه حیوون درونت پرنده باشه و چه بده که دیگه خورشیدو نمیبینم چه بده دیگه قل*ب*م نمیتبه چه بده که محتاج یه قطره خونم و اگه نباشه میمیرم وچه تلخه که یه هیولام چه سخته خانواده ندارم خونه ندارم دست از خوبی و بدی خوناشام بودن برداشتم و به اطراف زل زدم داشتیم از جنگل میرفتیم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+داری کجا میری ویلیام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شهر بین مردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چـــــــــی !!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ همین که شنیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+بس کن شبیه انسان های اولیه ایم نگاهی به هردومون کرد و بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ میریم لباس میگیریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنظورشو گرفتم خنگ که نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حرکتمون به سمت دنیای آدمـا ادمایی که حتی نمیفهمن ما بینشونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه بهترین فروشگاه استانبول رفتیم و یه راست رفتیم سمت اتاقکایی که برای عوض کردن لباس و تست کردنشونه وظیفه ی کارکنانش بود که لباسای مارکشونو بیارن بعد از کلی لباس عوض کردن من یه شلوار جین مشکی با پیراهن مردونه ی سورمه ای و تک کت اسپرت مشکی که روی آرنجش چرم اصل مشکی کار شده بود ویلیامم شلوار جین سفید پیراهن مردونه ی مشکی کت اسپرت قهوه ای سوخته عالی بودیم با دست موهامو درست کردم اومدیم بیرون هردو باهم یه چرخ جلوی آینه زدیم و چون فروشگاه به دوربین مدار بسته مجهز بود دندونای نیشمونو در نیاوردیم این عادت اکثر خوناشاماست که بعد از خرید لباس دندون نیششونو میارن بیرون تا ببینن بهشون میاد یانه رفتیم سمت حسابداری ویلیام چشمکی به معنای اینکه کار خودته برام زد رفتم سمت فروشنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ حسابتون میشه ۲۰۰دلار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زدم به چشماش و خیلی آروم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+۲۰۰ دلار بزار تو صندوق من پول لباسو دادم۳۰۰ دلار به من بده به عنوان بقیه پولم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۲۰۰دلار انداخت تو صندوق و ۳۰۰دلار به من داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+مبارکتون باشه امیدوارم بازم به فروشگاه ما بیاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خدانگهدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خدانگهدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت ویلیام و زیر لب زمزمه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+حل شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir....................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir=چند ساعت قبل=
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"آلیس"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آلـــ ـیس آلــــ ـ یـس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای داد آنجل بود وقتی رفتم تو اتاق دیدم ساکت زل زده به تراسم نگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آنجل؟آنجـــل چرا جواب نمیدی چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت سمتم هی دهنشو بازو بسته میکرد تا چیزیرو بهم بگه اما نمیدونم چرا حرف نمیزد صورتش سرخ شده بود یهو اشک تمام صورتشو پوشوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+چت شد آنـجــــــل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاشو ازم گرفت که یهو میخکوب چیزی شد خط نگاشو دنبال کردم که به یه کاغذ و خودکار رسیدم رفتم اونارو ورداشت و شروع به نوشتن کرد تیکه کاغذو بهم داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ یه نفر اینجا بود گوشیتو ورداشت و داشت میرفت وقتی صدات کردم برگشت نگام کرد که دیگه نتونستم حرف بزنم بعد با سرعت باد غیب شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیکه کاغذ از دست لرزونم افتاد آنجلو تو ب*غ*لم کشیدم و سعی کردم آرومش کنم اما خودم آرامشی نداشتم چیکار کنم خدا بدبخت شدم همش تقصیر خوده فوضولمه اصلا به من ربطی نداشت رفتم تو غار عکس گرفتم به دردسرش نمی ارزید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آجی جونم برو لباساتو بپوش بریم بیرون بگردیم پاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو تکون داد و بلند شد رفت تو اتاقش تا آماده شه یه شلوار جین سفید با پیراهن چسب مشکی که روش کت کوتاه چرم قهوه ای پررنگ میخورد پوشید منم یه شلوار مشکی بلیز سورمه با کت کوتاه مشکی در کل خواستم تیپم شبیه آنجل باشه هیچ آرایشی نکردیم منکه حوصله نداشتم آنجلم معلوم بود ناراحته و این توقع بیجایی بود که آرایش خاصی کنه رفتیم سوار موتور خوشگلو عزیزم شدیم و دبرو که رفتیم من موتورمو از ماشینمم بیشتر دوست دارم راه افتادم سمت یه رستوران فوق العاده وسط یه باغ بزرگ معروف بود و پولدارا میومدن توش خلاصه بهترین جا بود که بریم الان من که دلم برای آبشار مصنوعی و آلاچیق سفیدی که پشت ساختمونه رستورانه تنگ شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...........................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدیم موتورمو پارک کردم و با آنجل رفتیم پشت ساختمون خواستیم بشینیم که آنجل به دستم چنگ زد با تعجب برگشتم سمتش که دیدم به جایی اشاره میکنه خط نگاشو دنبال کردم و رسیدم به دو مرد لباسشون با منو آنجل ست بود چه جالب یه لحظه موطلایی سرشو تکون داد که صورتشو دیدم نــه!!این چقد شبیه عکسیه که تو گوشیم بود باترس پریدم عقب که چوبی زیر پام صداخورد وسرهردوشون به سمتمون چرخید یهو هر دو باهم بلند شدن موطلایی به من مو مشکی به آنجل منو آنجلم یه نگاه بهم یه نگاه به اونا و الفرار شروع کردیم به دویدن بعد سوار موتورم شدیم تا بریم خونه وسطای راه یه جای خلوت بود که مو طلایی روبه رومون ظاهر شد با ترس برگشتم عقب که مومشکیو دیدم دو طرفمونم کوه بود آنجل به پهلوم چنگ زد منم کاری از دستم بر نمیومد از موتور اومدم پایین و صدامو بالا بردم چرا راهمونو گرفتین برین اونور ببینم که یهو مو طلایی اومد جلو مچ دستمو کشید سعی کردم دستمو دربیارم که پوزخندی زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ الکی تلاش نکن تا من نخوام هیچ جا نمیتونی بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش در حین بم بودن ترسناک بود برگشتم اون سمت که دیدم مومشکیه دست آنجلو گرفته اووف خسته شدم اینقد گفتم مو مشکی موطلایی منم تو این موقعیت چه فکرایی میکنم مو طلایی پوزخندی زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ اسمم سم اسم اون مومشکی که میگی ویلیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب نگاهش کردم یعنی بلند فکر کردم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخندی گوشه ی ل*ب*ش اومد این خود درگیری داره مشخصه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...............................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دختره دیوانست پشت سرهم داره چرت و پرت میگه تو ذهنش ویلیامم صورتش از عصبانیت سرخ شده بود برگشتم نگاش کردم و بعد رفتم توذهن اون یکی دختره که اسمش آنجل بود مثله اینکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل ـ کثافتا معلوم نیست دارن مارو کجا میبرن بمیری الهی زشت گوشی دزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو هزاران هزار فحش هایی از این قبایل ویلیام حق داره من اگه جاش بودم یکی میکوبیدم تو دهنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم به چند دقیقه قبل که رفتیم تو رستوران به خاطر شلوغی رفتیم پشت ساختمون که این دوتا دخترا اومدن و مارفتیم توذهنشون و فهمیدیم همه چیو میدونن به خاطره همین گرفتیمشون و داریم میبریم غار که ببینیم چه غلطی میکنیم یه نگاه به دور و اطراف کردم مچتور دختره همونجا موند بعدا میاریمش به ویلیام اشاره کردم هر دو همزمان دخترارو انداختیم رو کولمون و با سرعتی زیاد رفتیم به طرف غار جیغ این دختره آلیس در اومد اون یکیرو که ویلیام فعلا خفه کرده بود بعد از چند دقیقه رسیدیم به غار تقلاشون زیاد شده بود و میخواستن هرجورشده در برن که انداختیمشون تو غار خیلی نامحسوس بدنه ی غارو لمس کردم دری نامرئی که فقط منو ویلیام میتونستیم ازش رد بشیم و جلوی ورود و خروج همرو میگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم رو سنگ مخصوصم و یه بطری خون از کنار سنگ ورداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+تشنت نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام ـ نه نوشه جونت من میرم موتور این دختررو بزارم سرجاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+باشه برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبطری رو سرکشیدم که دخترا با تعجب به بطری خیره شدن نیشخندی زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.+میخورین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردو باهم سرشونو به علامت نه تکون دادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ این چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینقدر خونسرد گفتم که آلیس خندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ شوخی جالبی نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+شوخی نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عقب پریدنش از شدت ترسو دیدم خنده ی صداداری کردم و بطری تو دستمو تکون دادم همون لحظه ویلیام اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گذاشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام ـ آره همین الان بردم تو پارکینگ خونشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ چـــی!!تو چطوری تونستی اینقدر..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام حرفشو برید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام ـ انداختم رو کولم بردم گذاشتمش تو پارکینگ اومدم عجیب نیست که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد برگشت رو به من با اشازه به بطری تو دستم ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ همشو خوردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست بردم یه بطری دیگه از پایین ورداشتم و پرت کردم سمتش که تو هوا گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+ایندفعه شانس آوردی تک خنده ای کرد و بطری رفت بالا که چشش به آنجل افتادبطری آورد پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام ـ حرف بزن نترس میتونی حرف بزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل یکم با تعجب نگاش کرد بعد نامطمئن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل ـ آلیس!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی فهمید میتونه حرف بزنه از جاش بلند شد خواست یه فن تکواندو رو ویلیام اجرا کنه که ویلیام با کف یکی از دستاش خیلی راحت محارش کرد بعد نشست رو سنگ مخصوص خودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام ـ بشین لطفا الان در مقابلم مثل یه مورچه ای در برابر فیل بشین سرجات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجل با حرص نشست که نگامو به آلیس دادم که خیلی آروم داشت به اطراف نگاه میکرد پس بگو چرا ساکت شده خانم فوضولیش گل کرده یکم به دورو اطراف نگاه کرد که چشمش به تصویر پشت سرم خیره موند عکس یه ققنوس بود به خاطره همین این سنگو مال خودم میدونستم پشت سنگ ویلیامم عکس جغد بود اونم از روز اولی که غار وجود داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش برگشت اون سمت و پشت ویلیامم عکس جغدو دید متفکر به زمین خیره شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ چرا پشت سنگی که روش نشستید عکس ققنوس و جغده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوجه آنجلم به دیوار جلب شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو منتظر نگاهمون کردن منو ویلیامم بیخیال همزمان و یکصدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+نمیدونم از اول بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ از اول یعنی از کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام بهم نگاه کرد که نگامو ازش گرفتم و به آلیس دوختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+یعنی هزار و خورده ای سال قبل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ هه هه خنده دار بود پس تو الان هزارو خورده ای سالته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+آره من هزارو سی سال و ویلیام هزارو بیست و پنج سال داریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس و آنجل با تعجب نگاهمون کردن و همزمان صداشون بالا رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ فک کردین ما خـــــریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+شاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص نگاهم کردن که بیخیال شونمو بالا انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام نگاهی به اطراف کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ سم اینجا کسی اومده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکوک به زمین نگاه کردم و دستمو به روی رد پا کشیدم سرمو آوردم بالا با صدایی که از حرص و عصبانیت گرفته شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+گرگینه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"آنجل"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس به سم و اون پسره ویلیام نگاه میکردم گرگینه چی بود دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ الوو آقایون به ماهم بگین چه خبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم با چشمایی خون آلود رو به آلیس گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم ـ گرگینه ها به غارمون اومدن بعد برگشت سمت ویلیام و ادامه داد مگه تو غارو قفل نکرده بودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو آلیس شروع به خنده کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ واای مردم از خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم ـ چی میگی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ آخه مگه غارم قفل داره و باز شروع به خنده کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم با نیشخند به آلیس نگاه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم ـ میخوای باور نکن برام مهم نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس چشم غره ای براش رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ انگار برای من مهمه پسره ی زشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو سمو ویلیام باهم زدن زیر خنده البته خنده ی تمسخر آمیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم ـ هه کوچولو حسودیت میشه ویلیام گوش میدی چی میگه و با ویلیام شروع به خنده کردن حالا درسته زشت نبودن ولی خوشگلم نبودن کاملا معمولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلیام ـ هی خانم اول یه نگاه به صورت ما بکن بعد چرت و پرت بگو اگه ما معمولی هستیم شما میمونین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو زد زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجبا زل زدم بهش هیکل روفرم و عضله ای موهای مشکی چشمای سبز زمردی بینی خوش فرم و لب و دهن مناسب نه مثل اینکه معمولی هم نیست برای یه پسر خیلی خوشگل بود اون یکی هم موهای طلایی چشمای آبی روشن بینی خوش فرم و لبو دهن مناسب هیکلشم مثل ویلیام بود فقط یکم عضله ای تر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو خنده ی هردوشون شدت گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسم و ویلیام ـ دختر توچه هیزی کلا آنالیزمون کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دفعه واقعا ترسیدم اینا چی میگن چجوری ذهنمو خوندن!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir............................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"ویلیام"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلا از بس این دخترا چرتو پرت گفتن یادمون رفت که گرگینه ها اومده بودن یه نگاه مشکوک به دخترا و بعد به سم کردم سمم تو فکر بود سرشو آورد بالا و بهم نگاه کرد سرشو یه معنی الان وقتش نیست تکون داد منم سرمو به معنای باشه تکون دادم که نخود هر آش پرید وسط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ یعنی واقعا تکون دادن اون زبانتون سخت تر از اون کله ی دوکیلوییتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو آنجل زد زیر خنده اما سعی میکرد آروم بخنده چشمم به چال روی گونه ی راستش افتاد واقعا جذاب بود هم جذاب هم زیبا هردوشون یعنی اما اخلاق و چهرشون باهم کلی فرق داشت آنجل تقریبا شبیه شرقیا بود ولی آلیس کاملا چهره ای غربی داشت به خودم اومدم اصن من چرا دارم این دوتارو آنالیز میکنم به درک که خوشگلن خود درگیری دارم میدونم سم دستشو گذاشته بود زیر چونش و انگشتاش مشت شده رول*ب*ش بود و داشت با تاسف نگام میکرد عه باز یادم رفت سم میتونه ذهنمو بخونه چون نسبت به من ۵سال زودتر به خوناشام تبدیل شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"سم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهی ویلیام از دست رفت پسره ی خنگ رفته غرق شده تو چال صورت دختر مردم خجالتم نمیکشه عجبا این آلیس پررو هم داشت متفکر به ردپای گرگینه نگاه میکرد رفتم تو ذهنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ خوب این رد پای یه گرگ معمولی نیست بوی خاصی هم داره براساس اون کتاب افسانه ها وجود دارن به این نوع ردپا ردپای انسان های گرگ نما میگن کسایی که هم آدمن هم گرگ و دشمن درجه یک خوناشاما یه گاز اونا خوناشامارو میکشه ای وای خاک به سرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فکرش اومدم بیرون عجب دختره ی فوضول چقد اطلاعات داره حواسم بهش باشه یه وقت خرابکاری نکنه بدبخت شیم اما گرگینه ها چطوری اومدن تو غار!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس سرشو بالا آورد یکم نگام کرد بعد سرشو برگردوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلیس ـ حالا مارو چرا آوردین اینجا وحشیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک بود بپرم سرش دختره نفهم ما کجا وحشی بودیم که ویلیام دستمو گرفت و آروم لب زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irـ آروم باش این قصدش اعصبانی کردن توعه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو با حرص به علامت باشه تکون دادم که دستمو ول کرد منم نشستم رو سنگ مخصوصم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+خوب کجا بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir................................................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 00
بله واقعا عالی بود
۲ هفته پیش - 00
سلام این رمان ادامه نداره؟
۲ هفته پیش ثریا
00اصلا ترسناک نبود😒😕
۴ ماه پیشاتی
۱۳ ساله 00سلام باحال بود ولی جریان اون کتاب ومعجون چی بود اخرش اگر اینجوری بود باحال تر بود مثلا الیس نمیرفت یاد اون معجون بیفته وبه هر ستاشون بده قصد جسارت نباشه من فقط نظر خودن رو میگم
۵ ماه پیشنفس
۱۶ ساله 00واقعا که چرا اخرش این طوری شد خیلی بد شد اخرش اولش خوب پیش میرفت ولی اخرش خیلی بد شد من نظرم اینه که اخرش رو باید یه جوری تموم میکردن که یه معجونی میخورد تا تبدیل سم به ادم بشه
۸ ماه پیشناهیرا
۱۸ ساله 00خیلی قشنگ بود داستان من دقیقا مول آلیس بود ولی آلیس عاشقه یه خون آشام من عاشقه یه مرد مغرور که اخرشم ولم کرد عاشقه رمانتون بودم❤
۹ ماه پیشیسی
0014ساله سلام رمان خوبی بود ولی اخرش بد تموم شد. فقط وقتی داشتن کتابو معجون رو نگاه میکردن اون کاغدی که الیس گذاشت تو جیبش چی شد؟؟
۱۰ ماه پیشوانیا
۱۸ ساله 00بچه ها مطمئنید نظر درست و گفتید؟ معجون و کتاب به کنار! رمان کاملاً آبکی بود و معلوم نبود کدوم نقش اصلیه! از همه مهم تر شخصیت ها هیچ جذابیتی نداشتن. کاملاً لوس! ای کاش کمی شخصیت ها مغرور و خاص بودن.
۱۰ ماه پیشDream guy
۱۵ ساله 00با سلام ، اولاً رمان قشنگی بود ولی خیلی که پیشکش مضخرف تموم شد ( قصد توهین به نویسنده ندارم ) پس جریان اون معجون چی میشه خب سم انسان میشد و اگه جلد دوم داره لطفاً اسم شو بگید و بای😉🖐️
۱ سال پیشفاطمه
۱۵ ساله 00عزیزم میشه این رمان ادامه دار باشه؟ خیلی دوسش داشتم عالی بود❤
۱ سال پیشسینا
۱۵ ساله 11خیلی جذاب بود
۱ سال پیشندا
11از اولشم داستان جالبی داشت ومرگ پدرومادر غمگین ولی باید با معجون و دفتر و کاغذ به ادم تبدیل میشدن و الیس هم برای خودش درمان و بعد 4 نفری می رفتن فرانسه با مادربزرگش و زندگی می کردند و بچه لطفا جلددوم
۱ سال پیشآوا
10این رمان کپیه🫤کسایی که دنبال ادامه رمان هستن...کتابش موجوده (درنده تاریکی)به قلم خانم الناز دادخواه منتشر شده از نشر علی!! لطفا کپی نکنید ، رمانهای کپی رو نخونید و حمایتشون نکنید🪷
۲ سال پیشآوا
00رمان خیلی عالی بود خود به خود ادم جذب خودش می کنه ولی الیس انجل مجون تو غار پیدا کردن دیه اشاری از مجون نبود این یعنی رمان ادامه داره بزارینش اگه ادامه نداره که اخرش بد تمام کردی
۲ سال پیشSamy
00میشه جلد دومش رو هم بزارید خیلی قشنگه من این رو خونده بودم ولی بازم خوندم منتظر جلد دومش هستم ممنون میشم بزارید
۲ سال پیش
ساغر
۱۳ ساله 00این رمان خیلی خوبه من عاشقش شدم و از خانم صبا رستگار می خوام که این رمان رو ادامه بده و آلیس و سم رو بهم بریونه