رمان هارمونیکا به قلم مرجان فریدی
_بابابزرگم یه کتاب فروشی قدیمی داشت، عادت داشتم هر روز بعد از مدرسه برم اونجا و به قفسه های کهنه و چوبی مغازه اش تکیه بدم و دیو و دلبر و بخونم. همیشه برام سوال بود،که چه طور بل عاشق دیو شد…مگه دیو زندانیش نکرده بود؟ مگه،ترسناک نبود؟ نیشخندی زد و زمزمه کرد: _هنوزم برات سواله؟ مستقیم به چشمانی زل زدم که قرار بود تا ابد همچون دیدن تصویر خودم در آینه برایم تکرار شوند: _نه…چون فهمیدم بل عاشق زندانش شده بود. سرش را کمی کج کرد: _تو ام زندانت و دوست داری ویولت؟ لبخند عمیقی زدم،خیره سیاهی عمیق زیر چشمانش زمزمه کردم: _من زندان بانم و دوست دارم!
ژانر : عاشقانه، فانتزی، دلهره آور
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
محی
در پارت 1540فکت : ویولت یه روزی میره بیرون که میتونه داستانشو بنویسه
۵ ساعت پیشSetayesh
در پارت 1500معلومه که اینطوره از تیمارستانم حتی فرار کرده بعد اون دختره داره داستانشو میخونه البته از دست مرجان جون با قطعیت نمیشه چیزی گفت😁
۲ ساعت پیشT
در پارت 1400واووو قشنگ وایبش منتقل شد
۲ ساعت پیشالهه
در پارت 1510کراش جونم اگه اسمتو بگی بدون هیچی زنت میشم 😎👍
۳ ساعت پیشالهه
در پارت 1400فقط دلم برا امیر حسین و ناره کبابه
۳ ساعت پیشYuna
در پارت 1500عجب چیزی
۳ ساعت پیشKimia
در پارت 1380یعنی مرجان یجوری این رمانو نوشته که حتی اگه یکی بخواد از روش کپی کنه هم نتونه یهو مرجان میپیچه طرف میره تو دیوار
دیروزالهه
در پارت 1300وای وای خیلی خوب گفتی🤣مرجان فقط خودش میدونه به چه صراطی مستقیمه
۳ ساعت پیشفاطمه
در پارت 1510به به دست نویسندش درد نکنه عجب رمانی🍓😁
۳ ساعت پیشالهه
در پارت 1300شت واای چی شد پشمام یعنی چی
۳ ساعت پیشNajva
در پارت 1450ناره شبیه منه تو مواقعی که نباید،یه چیز مسخره میپرونم.😂🤦🏻 ♀️
۶ ساعت پیشنمیدونم
در پارت 1420خدا لعنتت نکنه🤣🤣🤣
۳ ساعت پیشMw
در پارت 1520اقاا یعنی چییی چرا نیشم باز شدههه چرا من دارم میخندممم
۴ ساعت پیشMw
در پارت 1420او مای گاددد صاحب همه چیزو همه کس!! همه؟ مطمئنی؟ الان ماهم محسوب میشیم؟؟
۴ ساعت پیشفاطمه زهرا
در پارت 1510اخر این پارت خدایی خیلی خوب بود🥹😭😂
۴ ساعت پیشفاطمه زهرا
در پارت 1410این رمان پر از حسای تضاده...مثلا من دارم از هیجان و نگرانی پس میوفتم بعد خنده م میگیره😂در کل با این رمان میتونین کلی حس مختلف و همزمان درک کنین🫠🩷
۵ ساعت پیشayden
در پارت 1510رمانای مرجان واقعا عمیقن من بارها روحم در رمان موندو جسمم خارج از اون
۵ ساعت پیش
نیایش
در پارت 1400واقعا من موندم یه آدم چقدر میتونه باهوش باشه که همچین داستانی رو بنویسه یعنی مرجان من واقعا موندم ذهنت چطوری طرف اینچیزا میاد؟ 🥹🫶🏻