_بابابزرگم یه کتاب فروشی قدیمی داشت، عادت داشتم هر روز بعد از مدرسه برم اونجا و به قفسه های کهنه و چوبی مغازه اش تکیه بدم و دیو و دلبر و بخونم. همیشه برام سوال بود،که چه طور بل عاشق دیو شد…مگه دیو زندانیش نکرده بود؟ مگه،ترسناک نبود؟ نیشخندی زد و زمزمه کرد: _هنوزم برات سواله؟ مستقیم به چشمانی زل زدم که قرار بود تا ابد همچون دیدن تصویر خودم در آینه برایم تکرار شوند: _نه…چون فهمیدم بل عاشق زندانش شده بود. سرش را کمی کج کرد: _تو ام زندانت و دوست داری ویولت؟ لبخند عمیقی زدم،خیره سیاهی عمیق زیر چشمانش زمزمه کردم: _من زندان بانم و دوست دارم!

ژانر : عاشقانه، فانتزی، دلهره آور

این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیایش

    در پارت 1400

    واقعا من موندم یه آدم چقدر میتونه باهوش باشه که همچین داستانی رو بنویسه یعنی مرجان من واقعا موندم ذهنت چطوری طرف اینچیزا میاد؟ 🥹🫶🏻

    ۲ ساعت پیش
  • محی

    در پارت 1540

    فکت : ویولت یه روزی میره بیرون که میتونه داستانشو بنویسه

    ۵ ساعت پیش
  • Setayesh

    در پارت 1500

    معلومه که اینطوره از تیمارستانم حتی فرار کرده بعد اون دختره داره داستانشو میخونه البته از دست مرجان جون با قطعیت نمیشه چیزی گفت😁

    ۲ ساعت پیش
  • T

    در پارت 1400

    واووو قشنگ وایبش منتقل شد

    ۲ ساعت پیش
  • الهه

    در پارت 1510

    کراش جونم اگه اسمتو بگی بدون هیچی زنت میشم 😎👍

    ۳ ساعت پیش
  • الهه

    در پارت 1400

    فقط دلم برا امیر حسین و ناره کبابه

    ۳ ساعت پیش
  • Yuna

    در پارت 1500

    عجب چیزی

    ۳ ساعت پیش
  • Kimia

    در پارت 1380

    یعنی مرجان یجوری این رمانو نوشته که حتی اگه یکی بخواد از روش کپی کنه هم نتونه یهو مرجان میپیچه طرف میره تو دیوار

    دیروز
  • الهه

    در پارت 1300

    وای وای خیلی خوب گفتی🤣مرجان فقط خودش میدونه به چه صراطی مستقیمه

    ۳ ساعت پیش
  • فاطمه

    در پارت 1510

    به به دست نویسندش درد نکنه عجب رمانی🍓😁

    ۳ ساعت پیش
  • الهه

    در پارت 1300

    شت واای چی شد پشمام یعنی چی

    ۳ ساعت پیش
  • Najva

    در پارت 1450

    ناره شبیه منه تو مواقعی که نباید،یه چیز مسخره میپرونم.😂🤦🏻 ♀️

    ۶ ساعت پیش
  • نمیدونم

    در پارت 1420

    خدا لعنتت نکنه🤣🤣🤣

    ۳ ساعت پیش
  • Mw

    در پارت 1520

    اقاا یعنی چییی چرا نیشم باز شدههه چرا من دارم میخندممم

    ۴ ساعت پیش
  • Mw

    در پارت 1420

    او مای گاددد صاحب همه چیزو همه کس!! همه؟ مطمئنی؟ الان ماهم محسوب میشیم؟؟

    ۴ ساعت پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1510

    اخر این پارت خدایی خیلی خوب بود🥹😭😂

    ۴ ساعت پیش
  • فاطمه زهرا

    در پارت 1410

    این رمان پر از حسای تضاده...مثلا من دارم از هیجان و نگرانی پس میوفتم بعد خنده م میگیره😂در کل با این رمان میتونین کلی حس مختلف و همزمان درک کنین🫠🩷

    ۵ ساعت پیش
  • ayden

    در پارت 1510

    رمانای مرجان واقعا عمیقن من بارها روحم در رمان موندو جسمم خارج از اون

    ۵ ساعت پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.