رمان گل رز سفید به قلم nastaran_f
شمیم.. دختری مغرور… لجباز… غد و یکدنده.. که با دوست صمیمی و جون جونیش طنین با اصرار و التماس وارد دانشگاه دولتی رشت میشن! موضوع اصلی رمان از اونجایی شروع میشه که شمیم سر یه لجبازی هر چند کوچیک با استادِ جوونش لج میافته!.. لجاجتی که عاقبت خوب و خوشی رو براش در پی نداره! گذشته از اون .. در این بین اتفاقاتی براش میافته که به قول معروف این اتفاقات میشن چوبی لای چرخ زندگیش! پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ ساعت و ۴۷ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #طنز #کلکلی
خلاصه :
شمیم.. دختری مغرور… لجباز… غد و یکدنده.. که با دوست صمیمی و جون جونیش طنین با اصرار و التماس وارد دانشگاه دولتی رشت میشن!
موضوع اصلی رمان از اونجایی شروع میشه که شمیم سر یه لجبازی هر چند کوچیک با استادِ جوونش لج میافته!.. لجاجتی که عاقبت خوب و خوشی رو براش در پی نداره!
گذشته از اون .. در این بین اتفاقاتی براش میافته که به قول معروف این اتفاقات میشن چوبی لای چرخ زندگیش!
پایان خوش
با صدای الارم گوشیم وصدای مامان که منو برای مدرسه صدام میکرد از خواب پرید....
نسشتم رو تختو بعد از خواموش کردن آلارم گوشی نگاهی به ساعت انداختم..
ساعت6 رو نشون میداد.ای خــــــــــــــــــــــدا من چن بار باید به مامانم بگم که منو ساعت 7 بلندم کنه؟؟
با غرغر از جام بلند شدمو بدون مرتب کردن تختم از اتاقم رفتم بیرون.مستقیم بسمت سرویس بهداشتی رفتم تا صورتمو بشورم و مسواک بزنم و ....همون دیگه...
از دسشوئی که بیرون اومدم بسمت اشپزخونه رفتمو نشستم پشت میزو مثل چــــــــی شروع کردم به خوردن نون و عسل و مربای بِه.
داشتم صبونمو میخوردم که یکی یه پس گرنه هوالم کرد.کم مونده بود که با دماغ خوشگلم برم تو لیوان چاییم. با حرص برگشتم پشتم که دیدم ندیم زد زیر خنده.بیشعور داشت به من میخندیدااا..
-حناق...کجای این کارت خنده داشت الان؟؟بگو تا منم بهش بخندم..
ندیم-تو دلت...تا تو باشی مث گاو نری تو ظرف عسل و مربا. بعد برمیگرده به من میگه چرا تو صورتت انقدر صافه..
-جـــــــــــیــــــــــــ ـــــــــغ...ندیــــــم خیلی بیشعــوری به خدا...
ندیم-یواش بابا گوشم کر شد..صدات همچینم خوشگل و ناز نیستا...
همین که دهنمو باز کردم تا جوابشو بدم صدای بابا از پشت سرش اومد که رو به نعیم گفت-خجالت بکش پسر...ناسلامتی23سالته...وقت زن گرفتنته نه این که بیای سربه سر این بچه بزاری..
اَکِهــی....مثل خواست الان طرف منو بگیره..یهو ندیم پخی زد زیر خنده....با حرص به بابا و ندیم نگاه کردم و از حرصم بلندم شدمو بدون این که به خوردن صبونم ادامه بدم رفتم تا اماده بشم برم مدرسه....ساعت7/5دیقه بود....اگه دیر میکرم خانوم حکمت رام نمیداد تو مدرسه...ناسلامتی چهارم انسانی بودمو سال دیگه از دس این دبیرستان راحت میشدم.زود موهای بلندمو که تا گودی کمرم میرسیدو شونه زدمو با کش مو بستمش.و رفتم سمت لباس فرم مدرسم.ساعت7/20 دیقه بود که از خونه خارج شدم.تا برسم مدرسه ساعت شد7/30 دیقه.اوفــــــــــــ. عجب خر شانسیم من درست به موقع رسیدم...وارد کلاس که شدم طنین رو دیدم که داره با حرص تاریخ می خونه.خندم گرفته بود . رفتم نشستم کنارش که حواسش جمع من شدو نزاشت اصلا دهن مبارکو باز کنم. زود گفت
طنین_تاریخو خوندی؟؟؟
-اره...مگه تو نخوندیش؟؟؟
طنین- نه بابا ..وقتم کجا بود؟؟ دیروز عمه اعظم با بچه هاش اومده بودن خونمون اصلا نتونستم لای کتابمو باز کنم..
از حرص رنگش به بنفش میزد-خب حالا .. یه امتحانه دیگه. اصلا خودم بهت میرسونم جوابارو. دیگه انقدر حرص خوردن نداره که.داره؟؟
طنین-شمیــــــم!!.. من حرصم از درس نخوندن نیس.. حرصم از اینه که از دیروز فکرم مشغوله...
-چرا مگه چی شده که فکرت مشغوله؟
همین که خواست جوابمو بده خانوم حبیبی که دبیر تاریخ بود وارد کلاس شد..طنین اروم بهم گفت-بعد کلاس میگم برات..سری تکون دادمو مشغول در اوردن برگه برای نوشتن سوالای امتحانی شدم...
تو راه مدرسه به خونه همراه با زهرا بودیمو داشتیم حرف میزدیم...
-به مریم عمه بگو خیلی نامرده...
طنین -چرا؟!بیچاره مامان من...
-چ چسبیده به را.....اصلا یادت میاد اخرین بار کی اومدین خونمون؟!
طنین-اووووو حالا منم میگم چی شده...اخرین بار من تنها اومده بودم خونتون که مزاحم اون پسره شدیم دیگه..
با به یاد اوردن اون روز نیشم خود به خود شل شد...
طنین-چه خر ذوقم میشه طفلک....اخــی نگران نباش خودم برات استین بالا میزنمو میرم برات خواستگاری...
چپ چپی نگاش کردمو گفتم- ایــش....همینم مونده برم خواســتگاری....دیگــه چی؟؟!
طنین-گمشــو تو هم...اعتماد بنفسـ......یهو حرفشو عوض کردو گفت..شمیم؟؟
-هوم؟
طنین-اون ماشینه شهاب نیست؟!
با اومدن اسم شهاب اخمام جمع شد....شهاب پسر همسایه ی سیمین اینابود(خواهرم)که وقتی سوم راهنمایی بودم تو عروسی سعید که میشه برادر شوهر سیمین مخشو تیلید کردم....
-به من چه؟... خوبه خودت میدونی ازش نفرت دارم!!اه اه اه پسره ی بیریخت
طنین-بســه بابا سرم رفــت....اوناها مگه ماشینش پژو 405 نیس؟
-اره ماشین خوده بی شرفشه....بیشعور حالا مثلا با ندیم دوسته هااا...
زطنین-خدارو شکر طاها از من کوچیکتره!
-چطور؟
طنین-حداقل دوستاش نمیوفتن دنبالم...
-اخـــی الهـــی نکه خیلی ماهو خوشگلی....
زطنین-حیـــف،فقط حــیـــف که وسط خیابونیم وگرنه حالیت میکردم...
-هیچ غلطی نمیتونی بکنی.....هاهاها..
با رسیدن به سه راه خونشون از هم جداشدیم.منو طنین از اول راهنمایی با هم همکلاس بودیم ولی از دوم راهنمایی رابطمون صمیمی تر شد و الانم که جونمون به جون همدیگه وصله....همینجوری سرم پایین بود که باصدای بوق ماشینی کم مونده بود جان به جان آفرین بدم..
با حرص سرمو بلند کردمو با چشمای ریز شده به ماشینی که بوق زده بود نگاه کردم...ولی با پیاده شدن یاسر از در سمت راننده احساس کردم که کل بدنم یخ کرد.پسره ی روانی چرا اومده جلوی خونمون نگه داشته؟؟؟...وای خدایا خودت رحم کن...سرمو انداختم پایین و به شهاب و دوستش که مونده بودن با اقای ابشناس حرف میزدن نگاه نکردم..کیلیدامو از جیبم در اوردمو دروازه رو باز کردم....با وارد شدن به خونه نفس حبس شدم فوت کردم بیرون..کتونیامو دراوردمو از پله ها رفتم بالا ....همین که از در ورودی رفتم تو بوی خورشت مامان خورد به بینیم..عاشق دستپخت مامانم بودم..به عادت همیشگیم رفتمو از پشت مامانو بغلش کردمو لپشو بوس کردم که صدای هیـــــن مامان بلند شد....
مامان-هــیـــــــــــن!!!!!....همین که برگشت پشتشو منو دید شروع کرد به غرغر کردن.....دختره ی خل و چل....هزار دفه گفتم منو نترسون اینجوری...مثلا چهارم دبیرستانه...ولی یه جو عقل تو سرش نیست...
از غرغرای مامان خندم گرفت.همیشه همینجوری بود.شاید بیشتر از هزار دفعه بهم گفته بود که وقتی از مدرسه میای خونه منو نترسون..ولی کو گوشی که این حرفارو بشنوه؟؟..شونه ای بالا انداختمو وارد اتاقم شدم....کیفمو گذاشتم کنار میز تحریرمو قبل این که لباسامو عوض کنم adsl روشن کردمو بعدشم کامپیوترو.....لباسای فرم مدرسمو با لباس های راحتیم عوض کردم....بعد از روشن شدن کامپیوتر مستیقم توی فایرفاکس ادرس فارس توییترو وارد کردمو واردش شدم....اوووم.....دوتا دیدگاه داشتم با دوتا پیام خصوصی....اول رفتم دیدگاه که یکیشو شراره برام گذاشته بود در باره ی پستم....یکیشم که عرشیا گذاشته بود....هر دوشون از پستم خوششون اومده بود...بعد از نگاه کردن به دیدگاه ها رفتم سراغ پیام های خصوصیم....حدود نیم ساعت تو توییتر بودمو بعد از اون اومدم بیرونو رفتم تا ببینم نظری توی وبلاگها برام گذاشتن یا نه...با صدای مامان که می گفت برم برای نهار از پشت سیستم بلند شدمو رفتم تو اشپز خونه تا نهارمو میل کنم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 3 بود که نشستم سر درسم...به امتحانات ترم دوم کم مونده بودو منم باید خودمو از الان اماده میکردم تا موقع امتحانات مشکل نداشته باشم....ساعت حدود چهارو نیم بود که تلفن خونه زنگ خوذ...یه دیقه نگذشته بود که دیدم مامان گوشی بدست وارد اتاقم شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-بیا طنینه باهات کارداره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیو از دست مامان گرفتمو گفتم-بنال..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزهرا-شمیـــــــــــــــــــم! ای که خودم با دستام خفت کنم....گوشیتو کدوم گوری گذاشتــــــــــــی هــــــان؟؟؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیو از گوشم دورش کردم تا یه وقت اسیبی به سیستمات گوشم وارد نشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من گفتم بنال دیگه نگفتم که برا من عربده بکــــــــــش...من چه میدونم؟..از وقتی که اومدم اصلا ندیدمش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین - درد بی درمون بگیری الهــــــــی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اولندش جلو اینه موندی دومندش حرفت همین بود؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-اوفــــــــــــ...برو گوشیتو یه نگاه بنداز .....مثلا اس داده بودم که بپرسم دارم میرم کتابخونه تو هم میای؟؟ یا نه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان زود نیســــت؟؟؟من دارم درس م خونم بزار ساعت 5 بریم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-5 بریم کی برگردیم خونه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه کاریش می کنیم حالا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 5 بود که تازه درسم تموم شد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود بلند شدمو گوشیمو برداشتم که هنگ کردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir3بار طنین زنگ زده بودو 2 اس هم داده بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندا 1بار زنگ زده بودو یه اس خنده دار هم داده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه شماره هم که اسمش نیافتاده بود زنگ زده بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین بارم بود که گوشیـــــم تا این حد میس کال و مسیج داشت....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود شماره ی طنین رو گرفتم که به بوق اول نرسیده جواب داد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- بله؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- می گم احیانا ً رو گوشی ننشسته بودی عــایــا؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- عه تویی؟؟؟؟؟......نخیــرم گوشی کنارم بود داشتم درس می خوندم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اهـــان....درس می خوندی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- نَ پَ داشتم با پسر همسایه تیک میزدم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هر چیزی امکان داره....هر کاری ازت برمیاد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-شمیم!!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- هومو کوفت....زنگ زدی الان منو حرص بدی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اخ اخ تازه یادم افتاد برا چی به توعه الاغ زنگ زدم....من درسم تموم شده میری کتاب خونه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- اولاً الاغ خودِ بیشعورتی......دوماً اره چرا نرم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیشعور لقبته اِشَک(تو زبان ترکی ینی همون خر)دیدم زنگ نزدی گفتم شاید نمی خوای بری....من الان اماده میشم تو هم پاشو اماده شو....از خونه بیرون امدنی بعهت تک میزنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- من که تورو میبینمت دیگــــــه!!!! اونموقع نشونت میدم...اوکی برو بمیر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عزیزم من تا حلوای دورنگ ختم تورو نخورم که نمیمیرم که...دیگه زیادی حرف زدی ....برو زود اماده شوو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-نکبت عوضی...خدافظ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو روحت طنین....صد دفه گفتم فوهشای نازنین منو به زبون نیار....بای..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود بلند شدمو بسمت کمد لباسام رفتمو یه مانتوی سرمه ای که بلندیش تا یکم بالا تر از زانوم بودو برداشتم با شلوار جین مشکی وشال سورمه ای که طرحای ریز مشکی داشت...کفشم که پایین یه کفش بدون پاشنه تو راهروی ورودی داشتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود لباسامو پوشیدمو با ادکلن ورساچم دوش گرفتمو از اتاق خارج شدم...-مامــــــان...من دارم با طنین میرم کتابخونه....کاری نداری؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان- نه خدابه همرات.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از پوشیدن کفشم به زهرا تک زدمو از خونه اومدم بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمراه با طنین وارد کتابخونه شدیمو به خانوم یگانه سلام دادیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه کتابی می خوای برداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- نمیدونم . شاید هیچی برنداشتم .ولی اگه رمان خوب داشت برمیدارم تا بخونمش.تو چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من کتاب نمی خوام تو برو تو قفسه ها هرچی می خوای بردار...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین سری تکون دادو بسمت قفسه های رمان و داستان رفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم یکم نشستم پشت میزایی که برای مطالعه گذاشته بودنو شروع کردم با شیوا اس بازی کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-«سلام جیگری خوبی دخی خاله جونم؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیوا-«به سلام اجی خوشگله خوبی؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-«از احول پرسیا و اس ام اسای شما بعلــه چرا نباشم؟؟؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیوا- «خیلی بیشعوری!»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-«واا..چرا اخه؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر بودم تا شیوا جواب اسی که براش فرستادمو بده که در ورودی کتابخوه باز شدو چن نفر مثل وحشیا وارد شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که خواستم سرمو بلند کنمو ببینم کیا اومدن با لرزش گوشیم تو دستم مجبورم کرد که اول جواب اس شیوا رو بدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیوا-«چرا نداره...مگه من نبودم که دیروز نه پریروز داشتم باهات اس بازی می کردم..درضمن دختر جان تو خودتو با من یکی نکن که دیگه..من هر وقت بهت اس دادم تو شارژ داشتی برای جواب اس من..ولی من یه بچه دانشجوامــا..در ضمن تو کی می خوای بیای خونه ی ما؟؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-«اوه اوه حرص نخور پوستت چروک میشه میمونی رو دستمون..اخی نه که توهم گوشیت اصلا شارژ نداره..می تونم باهات شرط ببندم که الان یه شارژ 5 تومنی زدی به سیمت..درضمن مامانم هر وقت اومد منم با اون میام دیگه»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیوا-«اوه اوه تو امار منو از خودم بهتر میدونیــا....وای بد بخت شدم استاد اومد سر کلاس من دیگه نمی تونم اس بدم بای ..»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایـــش بهتر....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو که بلند کردم نگاهم خورد به یه گروه که همشون هواسشون به من بود....همین که بلند شدم تا برم پیش طنین ، خانوم یگانه دهن مبارکو باز کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم یگانه-دخترم می تونی اینو ببری بدی به اقای اکبریان؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوفــــــــــــ.. اینو دیگه کجای دلم بزارم؟؟؟تو رو دروایسی قبول کردمو راه افتادم سمت طبقه ی دوم کتابخونه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که رفتم بالا دیدم طنین مونده داره با اقای اکبریان حرف میزنه.خندم گرفته بود.طنین از اقای اکبریان متنفــــر بود ولی نمی دونم چرا الان مونده بود داشت باهاش حرف میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم پیش میز اقای اکبریانو گفتم-سلام ببخشید جناب ..اینو خانوم یگانه دادن تا بیارم براتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشعور حتی به خودش زحمت نداد تا ازم تشکر کنه سرشو تکون دادو برگه رو ازم گرفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- شمیم کارت تموم شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که زهرا این جمله رو گفت اکبریان سرشو بلند کردو بهم نگاه کرد.نمی دونم چرا ولی اصلا از نگاهش خوشم نیومد و اخمام رفت تو هم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من کاری نداشتم که تموم بشه .اگه کار تو تموم شده بریم خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو راه افتادمو رفتم طبقه ی پایین..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین در حالی که پایین میومد داشت با خودش غرغر می کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین -اَه اَه ...پسره ی خوشگل خودشیفته ی پررو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فوهشایی که میداد خندم گرفتو گفتم- حالا چی شده مگه به بدبخت داری فوش میدی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- هیچی باوا . مثلا رفتم طبقه ی دوم تا ببینم اصلا می تونم یه کتاب به درد بخور پیدا کنم یانه؟.. که این پسره منو صدام کردو گفت که تاریخ عضویتتون داره تموم میـ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که خواست حرفشو کامل کنه صدای عدصه ی یه نفر از پشتش اومد.با کنجکاوی برگشتم پشتو نگاه کردم که دیدم اکبریان داره پشتمون میادو اخماشم تو همه.ینــی منو یکی باید میومد جمع میکرد. همین که از پله ها اومدیم پایین زود از در کتابخونه زدم بیرونو پوکیدم از خنده...حالا نخند کی بخند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-رو اقیانوس ارام بخندی . بعد از گفتن این حرف به من با حالت ناله گفت..وااای مامی. فاجعه بزرگتر از این نبود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که می خندیدم بریده بریده گفتم-تا...بار.. اخ ..اخرت .... باشه ... که ...پش..پشت سر کسی حرف مفت بزنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دیدم طنین زیادی داره حرص می خوره به زور خودمو جمع و جور کردمو صاف وایسادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو جمعو جور کردم ولی نتونستم جلوی لبخندمو بگیرم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمو دوختم به طنین که داشت با حرص نگام میرکرد و گفتم- ینی فک کن اگه اکبریان عدصه نکرده بود تو همینجوری می خواستی ادامه بدیو دیگه هیچی دیگه....کل ابروت پیشش میرفت...حالا خوبه باز نصف حرفاتو شنید.خدا میدونه میخواستی تا کجاها پیش بری....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا به یاد اوردن قیافه ی اکبریان ریز خندیدمو به طنین گفتم- بیا بریم بیرون حالا بازم میاد حرفامونو میشنوه این بار ابروی هر دو نفرمون میره....وارد خیابان اصلی که شدیم با نیش باز برگشتم سمتشو گفتم- عجب فوهشی هم بهش دادیــــا....پسره ی خوشگل خودشیفته ی پررو.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- شمیم ببند تا نبستمش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوه اوه طنین موجی وارد میشود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- شمیم!!.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه اه بی جنبه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه تا دم سه راه خونشون انقدر که اذیتش کردمو مسخره بازی در اوردم که بالاخره خندید....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کیلیدام دروازه رو باز کردمو وارد پارکینگ شدم..بعد از این که کفشامم در اوردم در وردی رو باز کردمو رفتم تو که دیدم مامانم اماده مونده دم در..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام ..جایی می خواین برین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان- اره زود باش برو اماده شو داریم میریم خونه ی عموت اینا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوه نه مامان من حوصله ندارم بیام . شما خودتون برید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان- وااا ینی چی؟. پس من جواب مریمو چی بدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو تو هوا براش تکون دادمو گفتم- نمیدونم خودت یه چی بگو دیگه..وارد اتاقم شدمو اولین کاری که کردم این بود که وایورلسمو و کامپیوترمو روشن کردم.لباسامو با لباس راحتیام عوض کردمو نشستم پشت کامپیوتر.دقیقا نمیدونم ولی خیلی وقت بود که چت نرفته بودم.مثل همیشه اسم ماهتیسا رو برای اسم نام کاربری گذاشتمو بعد از زدن رمزم وارد شدم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوفــــــــــــــــــــــ ــ..... امتحان اخرم رو هم دادم رفت پی کارش...الانم توی راه خونه باطنین بودیمو داشتیم میرفتیم خونه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- وااااای خداااا من حوصله ندارم بشینم درسای این چنسالو دوره کنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره بخدا..ولی چن ماه بیشتر نیس که..به خوندنش می ارزه..من که از همین فردا شروع میکنم به دوره کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین نگاه چپی بهم انداختو گفت- یه کاری نکن همین الان شتکت کنمــــا..یه چن روز به خودت تعطیلی بده بعدش باهم شروع می کنیم برای خوندن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گمشو.. تو اگه بخوای رتبه ی کنکورت خوب باشه از همین الان شروع کنی..همین فردا میای خونمون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین - ای تو اون روحت..خو تو بشین بخون با منه زلیل شده چیکار داری عاخه؟؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند حرص دراری گفتم- فردا خونمونی تموم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دیگه به دری وری هایی که درموردم میگفت گوش نکردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی زود این چن ماه هم سپری شدو منو طنین کنکور رو هم دادیم..امروز قرار بود که اسمامونو توی سایت بزنن...از صبح تا حالا انقدر که توی اتاقمو کل خونه پیاده روی کردم دیگه همه صداشون بلند شده..ندیمم که فقط بلده ادمو نا امید کنه..نگاهی به ساعت انداختمو پوفی کشیدم...ساعت هنوز 11.49 دیقه بود..من باید تا ساعت 12 صبر میکردم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 12 که شد با سرعت جت خودمو رسوندم به اتاقمو رفتم تو سایت..همین که صفحه بالا اومد صدای زنگ گوشیمم بلند شد..با عجله گوشیو جواب دادم که با صدای جیغ جیغوی طنین مواجه شــــدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- شمیــــم!!!!!!!!....جیـــغ ..قبول شدیـــم قبول شدیــــــــــــم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واای طنین گوشم رفت .. یه مین بصبر ببینم چه خاک رسی به سرمون سرازیر کردیم خودم بهت زنگ میزنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- اوکی فقط زوود باش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فعلا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو زود قطع کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی یکی اسمارو داشتم میخوندم که رسیـــدم به اسم خودمـــ.. از خوشحالی کم مونده بود سکتــه کنم..دانشگاه دولتی اصفحان و مشهد و رشت قبول شده بودم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جیغ و ویغ از اتاقم اومدم بیرونو رفتم سمت مامانم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جیـــــغ...مــامان؟؟.. بابا ؟؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان از اتاقش هراسون اومد بیرونو گفت- چی شده؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قــبــــول شـــــدم....واااای بهـــتــــر از این نمیشه...مامانی اسمم برای دانشگاه دولتی اصفحان و مشهد و رشت در اومده...باورت میشــه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اوردن دانشگاه دولتی اصفحان و مشهد اخمای مامان رفت توهم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم با ذوق بالا پایین میپریدم که با حرفی که مامان زد خودمو روی نزدیک ترین مبل ول کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با اخمای تو هم گفت- همینم مونده که دخترمو بفرستم توی یه شهر غریب..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکل ذوقم کور شد..ینــی چی؟ .. مگه من بچم که بخواد مواضبم باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرمو به زبون اوردم-- ینی چی مامان؟ .. مگه من بچم که میگی همینم مونده دخترمو بفرستم شهر غریب؟تازشم....من دانشگاه رشت هم قبول شدماا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان چپ چپی بهم نگاه کردو گفت- نه پس.....اگه خیلی بزرگ شدی چرا ازدواج نمی کنی؟..دانشگاه رشتم خیلی دوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین بار اخمای من بود که رفت تو هم..دقیقا دست گذاشته بود رو نقطه ضعف من..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پوزخندی گفتم -- هه... مثل این که خیلی علاقه داری از دستم راحت بشی مگه نه؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان- نه ... اینو گفتم که حرف خودتو به خودت یاد اوری کنم که گفته بودی من هنوز خیلی بچم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- اره من قبول دارم .. هنوزم میگم که خیلی بچم .. ولی برای ازدواج بچم..وگرنه انقدری بزرگ شدم که عقلم برسه خوب چیه بد چیه!... الکی هم برای من بهونه نیارید من یا میرم مشهد و اصفحان یا رشت...حالا دیگه با خودتونه...ولی مطمئن باشید که من تا سال دیگه پشت کنکوری نمیمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بلند شدمو با حرص وارد اتاقم شدمو و درو محکم کوبوندم به هم..از حرص داشتم میترکیدم..من این همه درس نخوندم که برم توی یه دانشگاه ازاد زپرتی اونم کجــــــــا؟؟تو استارا درس بخونم..با صدای زنگ گوشیم دست از حرص خوردن برداشتمو بسمت گوشی رفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--چیه طنین؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- کو سلامت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- کارتو بگو که اصلا حوصله ندارم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- تو کی حوصله داشتی که این دومین بار باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--کارتو میگی یا قطع کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-پوفـــــــــــ..مامانتینا چی گفتن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی از حرص زدمو گفتم--هیچی چی می خواستن بگن؟زحمتمو دارن به باد میدن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- ینی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- ینی این که مامانم قبول نکرد..تو چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-اکِهِــــــی...مامانو بابای منم گفتن فقط میزاریم دانشگاه رشت بری همین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- باز حداقل مریم خاله گفته دانشگاه رشت!.. مامان من همچین اخم کرد که کم مونده بود خودمو خیس کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-بابات چی گفت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- هیچی .. نظاره گر صحبت های گرانقدر منو مامانم بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-اینجور که معلومه اینا فکر نمی کنم امسال بزارن ما بریم دانشگاه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم تا حرصم از بین بره ولی هیچ اتفاقی نیافتاد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--ولی من نمیزارم با ایندم بازی کنن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- چیکار می خوای بکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--اعتصاب ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- اعتصاب چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- همه چی...خودمو تو اتاقم زندونی می کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- دیونه شدی مگه نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جدیت گفتم--نـه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-شمیم؟؟!!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-- چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین- بیا و از خر شیطون پیاده شو ... حالا زیادم مهم نیس که امسال نشد سال بعد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--تو میفهمی داری چی میگی اصلا؟..من تابستونا برای خوندن این کوفتو زهرماریای دوم دبیرستانو سوم دبیرستانمو خودمو تو خونه حبس نکردم که حالا برسم به اینجا...تورو نمیدونم ولی من باید امسال برم دانشگاه.. حالا می خواد مشهد باشه یا اصفحان..برام فرقی نداره..خدافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیو قطع کردمو پرتش کردم رو تختم.بسمت پنجره ی اتاقم رفتمو بازش کردم تا یه نفسی بکشم بلکه از این حالو هوا دربیام.هه. انگار نه انگار که همین نیم ساعت پیش داشتم از ذوق جوون مرگ میشدم.ولی الان چی؟. الان ارزوی مرگمو دارم.اینهمه به حرفای مامانو بابا و حتی نعیم گوش کردم حالا انظار زیادیه که یک بار . فقط یک بار طبق خواسته ی من عمل کنن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنجره رو بستمو در حالی که بسمت تختم میرفتم به ساعت نگاه کردم.ساعت1 نصفه شب بود.با حرص خودمو انداختم رو تختو پتو رو تا بالای سرم کشیدم روم...ای که الهی اخرین شب زندگیم امشب باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح بود که با احساس این که یکی داره نوازشم میکنه از خواب بیدار شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلای چشمامو که باز کردم مامانو دیدم. خواستم مثل هر روز بلند شدم بقلش کنم که اتفاقات دیشب مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتمو به مامان کردمو پتو رو که روی شونم بود رو هم روی سرم کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-دخترم؟نسترنم؟نمی خوای پاشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابشو ندادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-خوابیدی باز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم جوابی ندادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -میدونم که بخواطر حرف دیشبم ناراحت شدی ولی باید درکم کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص پتورو کنار زدمو از تخت بلند شدم و رو به مامان گفتم--....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--چقــدر باید درکتون کنم؟؟..توی این چن سال کم درکتون کردم؟... تاحالا دیدین رو حرفتون حرف بیارم؟.. ولی دیگه تموم شد..این بار برای اولین بار تو عمرم می خوام که خودم برای ایندم تصمیم بگیرم...دیگه نمی خوام تو سری خورتون .. کسی که درکتون می کنه من باشم..چرا نباید از ندیم بخوایین که درکتون کنه؟..چرا فقط من؟؟...مگه من چقدر صبورم؟..تا کی نباید چیزی بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-بسه دیگه شمیم!!..هی من هیچی نمیگم بهت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی بهش زدمو بسمت کمدم رفتم... با برداشتن یه مانتو و یه شال که حتی نمیدونم چه رنگی بود و گوشیم از اتاق زدم بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که داشتم بسمت در خروجی میرفتم مانتومو هم پوشیدمو شالمم سرم انداختم...کیلید ماشین مامانو هم برداشتمو از خونه زدم بیرون و اصلا به صدای مامان که داشت بهم میگفت صبر کنم هم اهمیّت ندادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو از پارک دراوردمو با سرعت از حیاط رفتم بیرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز کوچه که زدم بیرون سرعتمو کم تر کردمو زنگ زدم به زهرا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین--بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین--سلام..خونه ام چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اماده باش دارم میام دنبالت بریم بیرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-الان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ن پ فردا موقع غروب..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین که معلوم بود از حرفای من یه چیزایی برای خودش پیشبینی کرده گفت--باز چیشده که توپت پره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طنین خواهش می کنم فقط اماده باش که بهت تک انداختم بیای دم در..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو زود گوشیو قطع کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو زدم کنارو سرمو گذاشتم رو فرمون..خدایا خودت کمکم کن...نزار زحمتام به باد بره...نزار تلاشم بیهوده باشه...خدایــا!..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو از روی فرمون برداشتمو نفس عمیقی کشیدم تا بغضی که توی گلوم خونه کرده بود از بین بره..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیو از جیبم دراوردمو زنگ زدم به ندیم که به بوق دوم نرسیده جواب داد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندیم--جونم ابجی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--سلام .. خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندیم--اره خوبم.. چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه فقط زنگ زدم بگم که با مامان بحثم شد با ماشین مامان زدم از خونه بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندیم-چـــی؟... الان کجایی؟.. چیزیت که نشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه خوبم .. الانم می خوام با طنین برم بیرون بلکه یکم هوام عوض بشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندیم-باشه...ولی کار خوبی نکردی که از خونه زدی بیرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--بهتر از این بود که بشینم تو خونه با مامان بحث کنم...خب دیگه کاری نداری؟؟؟..به زهرا قول دادم که برم دنبالش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندیم-نه گلم خوش بگذره ..خدافظ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--خدافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو روشن کردمو بسمت خونه ی زهرا اینا رفتم..دم در که رسیدم یه تک به زهرا زدم که زهرا به دیقه نکشیده از در اومد بیرون و اومدو سوار ماشین شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-سلام خانوم خوش اخلاق...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حوصله گفتم--سلام..خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-من که اره توپ توپم ولی تو انگاری حالت خوب نیست...چیزی شده که این وقت صبح از خونه زدی بیرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--می گم حالا برات..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدور زدمو بسمت پارکی که نزدیکای استارا بود رفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از این که رسیدم به مقصد مورد نظر ماشینو پارک کردمو با طنین از ماشین پیاده شدیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-تیپتو قربـــون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف طنین انگار که تازه یادم افتاده بود به تیپم نگاه کنم...شلوار لوله تفنگی راحتی پوشیده بودم که زیاد فرقی با شلوار لی نداشت..با مانتوی مشکی و یه شال ساده ی مشکی و کفشای بدون پاشنه ی مشکی که روش نگینای سفیدو نقره ای داشت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدارو شکر حداقل لباسام خوب بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبسمت یکی از نیمکتای توی پارک رفتمو نشستم روش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین هم اومد نشست کنارمو گفت--چی شده که بهم ریختی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--طنین بخدا الان احساس یه بچه ی 3 یا 4 ساله رو دارم.. دست خودمم نیست..اصلا کلا با حال امروزم بیگانم...میدونم که خیلی دارم مامان و بابارو اذیت می کنم..و واقعا هم این که به چشماشون نگاه کنم خجالت میکشم...واقعا حقشون نیست که من بخوام باهاشون دربیفتم...ولی خب از طرف دیگه نمی تونم از زحماتی که توی این یه سال اخیر کشیدم هم چشم پوشی کنم...الان هم حقو به مامانو بابا میدم و هم خودم...توی بد مخمصه ای گیر کردم...همیشه برام ارزو بوده که برم توی یه دانشگاه دولتی توی یه شهر دور درس بخونم...مطمئنم که میدونی چرا میگم ارزو...چون بابای من روی دختر جماعت تعصب خاصی داره...درسته که به تیپ و قیافم گیر نمیده ولی دوست نداره که دخترش بره توی یه شهر غریب و از همه مهمتر دور دانشجو شه...درکشون می کنم...ولــی.. برای من که این همه زحمت کشیدم سخته...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو انداختم پایین که طنین به حرف اومد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفصــــــل دوم*
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا طنین که وارد دانشگاه شدیم احساس می کردم که همه موندنو دارن بهمون نگاه می کنن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکه روز اول دانشگاه بود برای همــیــــن!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اعتماد به نفس همیشگیم که ندیم بهش میگه اعتماد به کف(از بس که پایینه)وارد سالن شدیمو رفتیم سمت تابلو اعلانات تا ببینیم کلا شماره ی کلاسمون چنده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از پیدا کردن شماره کلاس رفتیم طبقه ی سوم که کلاس شماره ی 209 اونجا بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که وارد کلاس شدیم همه ی نگاه ها برگشت سمتمون.!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی ریلکس بدون توجه به بقیه رفتمو تو ردیف دوم نشستم که طنین هم اومدو نشست پیشم و اروم در گوشم گفت-حالا نمیشد بریم یکم عقب تر بشینیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--نه!همینجا خوبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-ایـــش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم دم گوشش گفتم--برو دسشویی بکن جیـــش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین برگشت سمتمو گفت-بی ادب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو نگاهم به در افتاد که دیدم یه دختر همسن و سال منو طنین که قیافه ی خیلی ملوسی هم داشت وارد کلاس شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irینی من که دختر بودم اب از لبو لوچم اویزون شد..دیگه چه برسه به پسرای کلاس.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود چشامو درویش کردم تا الوده به گناه نشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالله!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی خیلی خوشگل بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدماغ عملیش که از دور میزد ولی به قیافش میومد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمایی که از دور قهوه ای روشن دیده میشد و لب و دهن کوچولو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صورت نسبتا گرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا چی افریدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی همین فکرا بودم که با سقلمه ی طنین به خودم اومدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم گفتم--الهی دستت ناقص شه!چیه مثل وحشیا جفتک میندازی روانی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لبی یه چیزی گفت که نفهمیدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--چی میگی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره یه چیزی گفت و به روبه رو اشاره کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که داشتم میگفتم--من که چیزی نفهمیدم...صورتمو برگردوندم سمت رو به روم که دهنم قفل شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دیگه کیم دی؟(کیم:کیه!....دی:هست....../کیم دی:کی هست؟ یا کیه؟)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو پسره به حرف اومد-تموم شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرویی بالا انداختمو گفتم --چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره-فکر کردنتون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پررویه ذاتیم گفتم--بله خوشبختانه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حاضر جوابیم خندش گرفته بود چون لبخندی زد و گفت-خب!حالا که کر کردنتون تموم شده میشه خودتونو معرفی کنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین خودشو یکمی متمایل کرد سمتمو گفت-استادمونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irینی منو میگـــــی؟؟؟؟؟دهن نبود که باز مونده بوووود!!!!!در تالار اندیشه جلوش لنگ پهن میکرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو جمع و جور کردمو دهنمو بستمو بدون این که بلند بشم گفتم--فرهاد منش هستم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه که نگاه کردم دیدم مونده داره با ابرویی بالا پریده نگام میکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کناه گفتم--چیزی شــده اســتـــاد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستادو با این که با لحن تمسخر گفتم تا حرصشو دربیارم..ولی برعکس تصور من لبخندی زد و گفت-خیــــر خانوم فرهاد منـــش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشعــــور انگار که با من سر جنگ داره!اه اه .... (حالا من اصلا باهاش سر جنگ نداشتمااا!)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستـــــی این چرا انقدر فرم صورتشو لباش شبیه همین دخترس؟عایا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا بعدا دربارش اکتشافات لازمو انجام میدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا یه چیزی!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین اسمش چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهش انداختم که دیدم مونده داره با خنده به من نگاه میکنــه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببین!ببین!!نه توروخدا نگاش کن!خیلی دلش میخواد با من کل بندازه هااا!اه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم نگاش کردم که گفت-خب نفر بعدی اسمشون چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین بلند شدو گفت--طنین کریمی هستم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد-خوشبختم ....و نفر بعدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بلند شدن همون دختر خوشگله البته با ناز نگاه مشکوکم بین این دوتا به نوسان افتاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر خوشگله-پروشات فروزش هستم استاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه قیافه هاشون دقیق شدم که دیدم خیلی شبیه هم هستن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ موهاشون که مشکی بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون موهای دختره یکمی از مغنش بیرون بود معلوم بود چه رنگیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی رنگ چشماشون فرق میکرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاصلمون میشه گفت یکمی زیاد بود و برای همین نمی تونستم دقیقا بفهمم که رنگ چشمای استاد مشکیه یا توسی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه تا من به شباهت این دو نفر پی ببرم معرفی کردن هم تموم شد و استاد محترمه،نه ببخشید محترم شروع کرد حرف زدن درباره ی روش تدریس و پرسش و این جور چیزا و کلا درس دادنو بی خیال شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت کلاس که تموم شد با طنین بلند شدیم از کلاس بریم بیرون که صدای پروشات باعث شد که ایست کنیم!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات-سلام...من پروشات هستم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمتشو با لبخند دوستانه ای گفتم--سلام گلم،منم شمیم هستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین هم به تبعیت از من گفت-سلام ..منم که طنینم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات-افتخار دوستی میدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به دوتامون نگاه کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند پررنگ تری گفتم--چرا که نه؟(به قول ندا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-البته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--ولـــی .. قبل از هر چیزی بریم طرف بوفه تا من یه چیزی بگیرم بخورم!مردم از گشنگی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-ایــش توام که فقط بلدی بخوری!من نمیدونم این همه که میخوری کجات ذخیره میه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صد بار گفتم اینم صد و یکمین بار....برو دسشویی بکن جیـــش!!!والله چش نداری ببینی دیگــه!!اصلا کی گفته که من چاق نمیشم؟پس این هیکل خپل چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با دست به خودم اشاره کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین -خااک توی فرق سرت کنم!...هیکلت خیلیم خوبه..خپل به تو نمیگن..به اون میگن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به دختر نسبتا تپلی که داشت از کلاس بیرون میرفت اشاره کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که دهن باز کردم جوابشو بدم صدای خنده ی پروشات بلند شد و باعث شد که یاد پروشات بیفتم که مونده بود کنارمون و نظاره گر خل بازیای منو طنین بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--اوه اوه!هیچی نشده فک کنم ما دوتا پت و مت و شناخت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-اره!حیثیتمون به باد رفت!نچ نچ نچ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات با خنده گفت-خیل ی باحالید خدایی..درست مثل منو شراره اید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل همیشه یه ابروم رفت بالا و گفتم--شراره؟من میشناسمش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-خیلی فضولی به تو چه اخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات-فضول چیه؟فقط یکم کنجکاوه همین!شراره یکی از دوستای صمیمیم و از همه مهمتر دختر عممه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو کردم به طنین و گفتم--دماغت سوخت برو سر همین چهارراه بفرشش چون من که نمی خرمش!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد رو به پروشات ادامه دادم--حالا ایشالله بعدا با اون عجوبه هم اشنا میشیم..فعلا بریم بوفه تا من تلف نشدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات با خنده گفت-بریم که منم گشنمه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-زکی!انقدر گفتید گشنه گشنه منم گشنم شد...بریم تا نمردیم از گشنگی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر سه تامون با خنده بسمت بوفه راه افتادیم..حالا نکه هممونم بلد بودیم کجاست...تازه بعد از حدود نیم ساعت تونستیم بوفه رو پیدا کنیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که وارد سالن بزرگی که برای بوفه بود شدم خودمو روی اولین میز نزدیک بهم ولو کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--ینی الان شماها منو بکشین...ولی بهم نگین که برو برام وسایل بگیر!..هر کی می خواد بره برای من شیر کاکائو با کیک بگیره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-بشر پررو تر از تو بازم خودتی!بی ادب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--هستی. بودی خواهی بود..نفله!به من فوش میده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-مرگ!..من میرم....پروشات جون تو چی می خوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات-ببخشید پرروییه ولی منم شیر کاکائو با کیک!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین لبخندی زد و با گفتن-نه بابا این چه حرفیه ازمون دور شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دور شدن طنین نگاه میکردم که صدای پورشاتو شنیدم که منو مخاطب قرار داده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپورشات-با این که خیلی بهم فوش میگین و بحث می کنین ولی معلومه که جونتون به جون هم بستس!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی رولبم نشست!راست میگفت.با این که باهم لج و لجبازی داشتیم ولی جونمون برای همدیگه در میرفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--اره.از خواهرم بیشتر دوسش دارم.همه ی این فوش ها و حرفایی هم که بهم میگیم از ته دل نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چرا!ولی ته دلم نسبت به پروشات احساس خوبی داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرسته که چن دقیه بیشتر نبود که باهاش اشنا شده بودم!ولی خب دیگه دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اومدن طنین دیگه بیخیال ادامه ی بحث شدیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-خب!داشتین درباره ی چی حرف میزدین دوتایی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--بفهمی پررو میشی!...رد کن بیاد شیر کاکائومو ببینم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین شکلکی برام دراوردو کیک و شیر کاکائومو بهم داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو با به یاد اوردن این استاده گفتم--اع اع اع!!!!دیدین پسره ی الاغ بیشعووورو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین و پروشات که از حرف من تعجب کرده بودن گفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات-کیو میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--همین استاده رو میگم دیگه!فامیلیشم نفهمیدم چی بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-از بس که داشتی تو افکار خجستت گوسفندای نداشتتو میشموردی!به چی فکر میکردی سر کلاس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--حاالا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-ولی خوب حالتو گرفتااا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات-حالا وللش این بحث همیشگیتونو...بهتره خودمون برای اشنایی بیشتر معرفی کنیم!اول از همه هم خودم خودمو معرفی میکنم!من پروشات فروزش هستم 19 سالمه توی تهران بدنیا اومدم ولی توی رشت بزرگ شدم...بچه ی کوچیک خونواده هم هستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-چن تا بچه این توی خونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشاد-منو داداشم آرشان....دوتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-خب منم توی یه خونواده ی 5 نفره بزرگ شدم!بچه ی بزرگ خونواده هستمو 18 سالمه !اسم و فامیلیمو هم که میدونی!لازم به گفتن نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--خب مثل این که نوبت منه!منم توی یه خونواده ی 5 نفره بزرگ شدم!بچه ی کوچیک خونه هستمو یه داداش و ابجی بزرگ تر از خودم دارم و دیگه این که 18 سالمه !تموم!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-راستی پروشات گفتی 19 سالته..پشت کنکوری ای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات اهی کشیدو گفت-اره...من خودم خیلی دلم می خواست توی یکی از دانشگاهای تهران درس بخونم حتی قبول هم شدم..ولی داداشمو بابام نزاشتن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--اوفــــــــــــــــ!!درست مثل ما که از سر ناچاری اومدیم این دانشگاه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات که تعجب کرده بود گفت-واقعا؟چرا؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطنین-چون ماهم دانشگاه مشهدواصفحان و رشت که همینجا باشه قبول شده بودیم ولی مامانو بابامون مخالفت کردن و گفتن یا دانشگاه رشت یا پشت کنکوری تا سال بعد!و این چنین شد که ماهم اومدیم اینجا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تموم شدن حرف طنین یاد یه هفته پی افتادم که مامانو بابا و از همه مهم تر ندیم و سیمین که برای من اقا بالا سر شده بودن گفتن:یا دانشگاه رشت یا هیچکدوم،صبر کن تا سال بعد دوباره کنکور بدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم از روی اجبار قبول کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهــعـــــــــــی !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فکر بیرون اومدو زود شیر کاکائو و کیکمو خوردمو از پشت میز بلند شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--خب زود باشید تموم کنید که بریم سر کلاس!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروشات در حالی که داشت شیر کاکائوشو سر میکشید بلند شد و کیفشم برداشت ، طنین هم که کرش تموم شده بود با برداشتن کیف و وسایلش اعلام امادگی کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد کلاس که شدیم رفتیمو مثل دفعه ی قبل توی دومین ردیف نشستیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا ر شکر اینبار استادمون جوون نبود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اقای حدودا 45 ساله ی خیلی شیک و کت و شلواری بود کـــه!!!بسیار بسیـــار نیــــز خوش اخلاق بود و زود با هممون گرم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی گم استاد قبلیه بد بوووودااااا!!!!نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی یه جورایی نمیدونم چرا اصلا به دلم ننشسته بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه کلا اون روز انگار نه انگار که رفته بودیم دانشگاه کلا از اول تا اخر فقط داشتیم حرف میزدیمو با استاد یا بقیه ی دانشجو ها کل کل میکردیـــــــم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 4 بود که رسیدم خونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون طنین رو هم رسونده بودم خونشون یکمی دیر کرده بودم وگرنه باید ساعت 3.30 خونه می بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدری خسته بودم که نهار نخوردم! همون شیر کاکائو با کیکی که خوردم باعث شده بود که معدم هنوز پر باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه که شدم با این که خسته بودم ولی پر انرژی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--ســــــــــلام بر اهل بیــــــت فرهاد منــــــــــش!!!گل دختر دسته گلتون وارد شـــــــد!کســـی نیس بیاد استقبالش؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو. صدای داد ایلیا اومد و بعدشم خودش که مثل جت داشت میدوید سمتم ظاهر شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلا این فسقل جاان مثل خودم شر بووود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی زانو نشستم و دستامو از هم باز کردم که با دو خودشو رسوند بهمو خودشو انداخت توی بغلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندش کردم بعد از دوتا بوس تپلی که از لپاش کردم دو دور چرخوندمشو گفتم--سهــــلام جیمل خوجله ی خاله.خوبی فدات شــم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایلیا-آله حاله جونــــــم(نمی تونست حرف خ رو تلفظ کنه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir--ای الهـــــی حاله قربون اون حاله جون گفتنت بشــــــه!جدیدا خعلی خوشمزه شدیـــا خبر داری اقـــــــا کوشولو؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه پررو از منم حاضر جواب تر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه چپکی ای که تازه از من یاد گرفته بود بهم انداختو گفت-بــــودم شمـــا چمـــش نداشـــتی ببینی جنــاب حالــه جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپشو کشیدموگفتم--اوی اوی اوی>شیطونک حالا دیگه زبونم در اوردی؟؟؟دلت میخواد اون لپاتو گاز بگیرمـــــــا!!!!اره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود دستاشو گذاشت روی لپای تپلشو گفت-نـــــــــه!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند شیطونی بهش زدمو در حالی که داشتم میرفتم سمت اشپزخونه گفتم--نگران نباش اقااا کوشولو!من بخوام گازت بگیرم بهت خبر نمیدوم که!یهویی گازت میگیرم ...هاهاها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو زبونمو براش در اوردم و گذاشتمش زمین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایلیا رو که گذاشتم زمین دیگه کنار در ورودی اشپزخونه بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو مثل چی پریدم تو اشپزخونه و گفتم-پــــــــــــــــــــــــ ـخخخخخ!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیمین و مامان هر دوتاشون یهویی از ترس رنگشون پریدو دوتایی با هم برگشتن سمتمو گفتن-مــــــــرض!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی
00در کل خیلیی خوب بود
۱ ماه پیشحنانه
۱۶ ساله 01عقققققق دلم بالا امد یعنی حیف این همه وقتی که پا این رمان گذاشتم
۲ ماه پیش....
۱۶ ساله 00رمان خوبی بود ولی بعضی از رفتارای شمیم بچه گانه بود.
۴ ماه پیشali
۱۹ ساله 01همش شعر میگید شما دخترا تا طرف پول و قیافه نداشته باشع نمیرید باهاش این رماناهم بخاطر همین پسررو خیلی خشگلو پولدار میکنن
۵ ماه پیشFatemeh
۱۸ ساله 00قشنگ بود ♡
۵ ماه پیشKing
1104خوب بود خوشم اومد شمیم زیادی گیر میداد و این ک هر دفعه از ارشان تعریف می کرد اغا اصلا من ی سوالی داشتم چرا همه پسرا و دخترا تو رمان ها خوشگلن امامن این پسرایی ک تو کوچه و بازار میبینم ی سوسوم بیش ن
۴ سال پیشفاطی
۱۵ ساله 11032این سوالو از خودت بپرس اگه تو یه رمان دختر یا پسر داستان زشت یا خوشتیپ نباشن اون رمانو میخونی آیا؟ یا اگه فقیر باشن چی بازم میخونی آیا؟
۳ سال پیشsamira
366من میهونمش
۳ سال پیشسپیده
۳۰ ساله 523رمانی خوندم الان اسمشو یادم نیست دختره زشت بود اماخیلی عاقل وبا اعتمادبه نفس بودوباصبرتونست به خوشبختی برسه وبرای شوهرش از همه زیباتر بنظر میومد.پس زیبایی و پولدار بودن شخصیتها دلیل جذابیت داستان نیست
۲ سال پیشفاطمه
60فکنم رمان تو زشتی رو خودی فکنم اونم همین جوری بود
۲ سال پیش......
40حصار تنهایی من اینجوری بود
۱ سال پیشسارا
۱۵ ساله 82اره من میخونم
۲ سال پیشمهشید
00رمان مومیایی که اتفاقا خیلی هم اموزنده بود رمان خواهر خوانده و در حصار گذشته هم بودن که همشون خیلی پر محتوا و قشنگ بودن
۲ سال پیشکاتیا
80اگه قراره به خاطر قیافه ی شخصیت ها رمان بخونیم نه نمیخونیم.ولی کسی اینجا واسه ی قیافه که رمان نمیخونه.ووسه سرگرمی و شاد بودن یا پر کردن وقت و ....میخونن
۲ سال پیشسار
۱۴ ساله 10یعنی گل گفتی عزیزم عین واقعیت.🤌👌 فقد یه چیزی و جا انداختی اینم مذهبی .... و اینا
۲ سال پیشیه نفر
۰ ساله 10اره می خونمش و حتی اگه درمورد یه دختر یا پسر با قیافه معمولی که فقیر باشند که حتما میخونم این دیگه ذهن مریض تو هست که نمی خونی
۱ سال پیشقهار
00بنظرم زشتی یا فقر دلیل خوندن یا نخوندن نیست رمان ورود عشق ممنوع رو بخون میفهمی عشق به زیبایی یا فقر هیچ ربطی نداره پس خواهش از روی همچین چیزی قضاوت نکنین یک میتونه زشت ولی از نظر هوشی نابغه باشه و...
۱۲ ماه پیشھاجر
00منم میخونمش حتا تا الان چندتا خوندم ولی خوب بعضیا اینطور فکر نمیکنن
۸ ماه پیشفیفی
۱۵ ساله 210جان ما راست گفتی هرچی خوشگله تو رمانه زشتا ریختن بیرون
۳ سال پیش????
۱۶ ساله 41واقعا
۳ سال پیشگلاره
۱۵ ساله 462چون ما از این شانسا نداریم کع یکی از این خوشگلا به تورمون بخوره بعدشم اصن مگه پسر خوشگل داریم طفلی نویسنده مجبوره از تخیلش کمک بگیره و بگه پسره مث هلوعه
۳ سال پیشM. A
۱۳ ساله 52خیلییییییییییییییی حق بود داش
۳ سال پیشریحانه
۱۸ ساله 70دمت گرم خیلی خوب اومدی خدایی 😂😂
۲ سال پیشفاطمه
۱۸ ساله 130خب دختر خوشگلای توی رمان پسر خوشگلاروتور کردن دیگه فقط سوسولا برا ما موندن😂
۲ سال پیشنظراازخودرمان بهترن
۱۳ ساله 30من برای روحیه گرفتن میام نظر رمانا رو میخونم از خود رمان طنز خنده دار ترن🤣🤣🤣
۸ ماه پیشهستی
30خیلی کش داره ولی قشنگ بود
۲ سال پیشبه توچه
10اره بخدا همشون اینجاها مارمولکای زشته
۲ سال پیشآرامش
00شتتتت دقیقاااااااا 😂🚶 ♀️
۹ ماه پیشفاطمه
۲۲ ساله 00رمان خوبی بود ممنون نویسنده جون بابت رمان زیباتون 🌟🌟🌟🌟🌟
۸ ماه پیشپروشات
۱۷ ساله 00انقدر هم عجیب نیست منم اسمم پروشاست😐
۸ ماه پیشسانای
۲۴ ساله 20پروشات چه اسمیه؟ مگه واجبه اسمای عجیب داشته باشن شخصیت ها. تا آخر رمان درگیر این اسم بودم🙄
۹ ماه پیشایلا
۱۹ ساله 00رومان ش زیادی جالب نبود اولش واقعن رو مخ بود
۸ ماه پیشادا
10خدا خفه کنه الهی نویسندشو. هی میگفتم الان بهم میرسن نمیشد وقتی بهم رسیدم به مامانم گفتم اسفند دود کرد و صدقه داد براشون
۱۰ ماه پیشفاطمه
۲۱ ساله 10برای رمان خون های حرفه ای پیشنهاد نمیشه ممنون از نویسنده ولی باید بیشتر روی داستان کار میکرد
۱۰ ماه پیشreihane
۱۷ ساله 00ازدست شما مثلاً مامیاییم نظرهارو نگاه کنیم آنوقت شما دارین دعوامبکنین واقعا که😂🤣
۱۰ ماه پیشآیلی
00جالب بود ارزش خوندن داره
۱۰ ماه پیشفاطمه سادات
۱۴ ساله 00بسیار عالی بود
۱۱ ماه پیش
هستی
00خوب بود