راجب یه دختر با دوست جون جونیش.. دوست که نه…خواهر…! خواهری ک تو تک تک لحظه های زندگیش کمکش کرده… پشتش بوده…حالا اگه این بین دست روزگار این دوتارو از هم جدا کنه چه بلایی سر دختر داستانمون میاد؟ تبدیل میشه به یه دختر و اروم و گوشه گیر...ولی قرار نیس داستان همینجوری بمونه…!یه پسرکه شیطون وخوشتیپه…یکی که از بیرون عین پسر بچه های تخسه ولی مرد تر از خیلی های دیگس… پسری که خودش یه دنیا درده…اما با تموم دردش نمیتونه غم این دخترو تحمل کنه…دنبال یه راهیه ک دختر مظلوم قصه رو بخندونه برای همین همش دیوونه بازی در میاره..اما از کنار این خل بازی هاش میتونه یه حامی هم باشه..این دوتامقابل هم قرار میگیرن..حالا سوال اینه که ایا این پسر میتونه این دختر غمگینوبه زندگی برگردونه؟؟ ایا غیرممکن ممکن میشه؟؟ پایان خوش

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۰ ساعت و ۴۳ دقیقه

مطالعه آنلاین غیر ممکن
نویسنده : ghazaleeMAH

ژانر: #عاشقانه. #طنز

خلاصه:

راجب یه دختر با دوست جون جونیش.. دوست که نه…خواهر…! خواهری ک تو تک تک لحظه های زندگیش کمکش کرده… پشتش بوده…حالا اگه این بین دست روزگار این دوتارو از هم جدا کنه چه بلایی سر دختر داستانمون میاد؟ تبدیل میشه به یه دختر و اروم و گوشه گیر...ولی قرار نیس داستان همینجوری بمونه…!یه پسرکه شیطون وخوشتیپه…یکی که از بیرون عین پسر بچه های تخسه ولی مرد تر از خیلی های دیگس… پسری که خودش یه دنیا درده…اما با تموم دردش نمیتونه غم این دخترو تحمل کنه…دنبال یه راهیه ک دختر مظلوم قصه رو بخندونه برای همین همش دیوونه بازی در میاره..اما از کنار این خل بازی هاش میتونه یه حامی هم باشه..این دوتامقابل هم قرار میگیرن..حالا سوال اینه که ایا این پسر میتونه این دختر غمگینوبه زندگی برگردونه؟؟ ایا غیرممکن ممکن میشه؟؟

پایان خوش

لذت دنیا

داشتن کسی است

که دوست داشتن رابلد است

به همین "سادگی"

این روزها

دوستت دارم

گفتنش ساده است

شنیدنش هم

اما فهمیدنش دشوارترین ڪار دنیاست

این روزها

اما همین دشواری زیباست !

زیباست برایِ خاطر اطمینانِ دلت

ڪه بفهمد هر آواره ای عاشق نیست

هر رهگذری مجنون

و تو لیلیِ خاطره های

ِ هرڪس نخواهی بود !

تا بفهمی و بفهمانی

اگرکسی امد و همنشینت شد

در چشمانش باید

رد اسمان ؛رد خدا باشد

دوستت دارم ساده ترین دشوار دنیاست

برایش باید از من گذشت

باید به ما رسید

باید به عشق رسید

حتی اگر این من؛

این ما؛

این عشق

"غیرممکن" باشد

با استینم عرق پیشونیمو پاک کردم..

_اه..پس کجان اینا؟

ازکله صبح دارم دنبال جعبه وسایلای قدیمی میگردم ولی معلوم نیس کجان..

کلافه از گشتن زیاد دادم بلند شد

_ماااااماااان ماااامااان

_ چته دختر چرا خونه رو گذاشتی رو سرت؟

_ مامان جعبه ی وسایلام کجاست؟

_ کدوم جعبه؟

_ همون قرمزه دیگه

_ اهان..دیدم جاگیره گذاشتمش تو انباری..

_ وای مامان اخرش منو دق میدین. اخه انباری چرا؟ تمام خاطرات منو گذاشتین کوچه انبار خاک بخوره؟

_مادر نمیخوای بس کنی؟ بخدا منم بارانو به اندازه ی تو دوست داشتم ولی چیزیه که پیش اومده

با اون وسایلا خودتو فقط عذاب میدی...

اه...باز این بغض چسبید به گلوم...خسته نشده؟ 7سال گذشته نمیخواد دست از سرم برداره؟

سعی کردم بغضمو قورت بدم

مامان این مدت خیلی اذیت شد دیگه بسش بود.

الکی خندیدمو دستمو انداخت دور شونش.. یه ماچ گنده رو لپ چاقالوش زدم

_ الهی فدای مامان خوشگلم برم که انقد اذیتش میکنم باران الان فقط جز خاطرات قشنگ زندگیم شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فقط نمیخوام خاطره های قشنگو فراموش کنم وگرنه حالم خیلیم خوبه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم.مشکوک نگام کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه مادری یکم بیشتر مواظب خودت باش جعبتم میگم غروب بابات بیاره بالا تو نرو سنگینه کمرت درد میگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشم هرچی مامان خوشگلم بگه..پس من برم تو اتاقم نقشه ها مو کامل کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ برو مادر..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم..همونجاییکه 7ساله تموم غمام و غصه هامو براش میارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنهاییام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامن ارامشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا کسی نبود که بخوام براش فیلم بازی کنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من خوب نبودم. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد باران دیگه خوب نبودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران فقط دوست نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نصف زندگیم بااون گذشت .. بچگیام بااون گذشت...تمام خاطره هام به جای اینکه با مامان وبابام باشه با اون بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو تختم مچاله شدم..زانوهامو کشیدم بغلم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم خورد,به قاب عکس دونفریمون.. همونی که وقتی نگاش میکردم هم بغضم میگرفت هم لبخند میومد رو لبم..یادش بخیر..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس ماله 10ساله پیش بود وقتی یه دختر تپل ۱۲ ساله بودم ... با دندوناش لپمو گاز گرفته بودووتو همون حالت عکس انداخته بودیم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه به صورت خندونش کردم باز بغضم گرفت.. کجارفتی؟ کجا رفتی آخه؟؟؟چرا رفتی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکسشو محکم بغل کردمو نفهمیدم کی خوابم برد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواب الود جواب دادم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام بفرمایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خوب هستید خانوم؟ بنده بیات هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

( بیات؟؟ بیات دیگه کدوم خریه ؟؟)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خوب بیات هستی که هستی ایشالا تازه شی ..منو از خواب پروندی میگی بیاتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدبا حرص گوشیو قطع کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

والا ملت روانی شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم دوباره بخوابم که باز گوشی زنگ خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بلههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تک خنده ای اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میگی یا قطع کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدا خندش ارومتر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببخشید خانوم محجوب که مزاحم خوابتون شدم.بنده بیات هستم.محمد بیات.. از شرکت خشت خورشید تماس میگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرار بود نقشه هارو تا امروز برسونید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیات؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای رییسم بود...خاک برسرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هعینی گفتم دوباره خیلی ناخوداگاه قطع کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی نگذشت دوباره تماس گرفت. اینار قشنگ معلوم بود از خنده رو به مرگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون یه ذره ابروییم که داشتم ازبین رفت.. گوشی به دست زل زدم به ایینه قدی اتاقم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله خااااااک برسرت...یعنی خااااااکاااااا... تو فکر این بودم که چجوری این ابرو ریزی و جمعش کنم که با صداش به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ الوووو خانوم محجوب؟ حواستون به منه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای بله بله بفرمایید ...شرمنده دستم خورد قطع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

( دروغ که حناق نیس تو گلوم گیرکنه..واالا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عرض کردم نقشه ها امادس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بعله تا دوساعت دیگه میارم خدمتتون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس منتظرتونم خدا حافظ شما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خداحافظ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم طبق عادتم عکس بارونو بوسیدمو رفتم سمت دست شویی یه آبی به صورتم بزنم..وضو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا نمازمو بخونم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثله همیشه دلم گرفته بود..سرمو گذاشتم رو سجادم؛ بوی نرگس میداد؛؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خدا حرف زدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا تو بزرگی ؛ تو الرحم الراحمینی؛ هرجا که هست سالم باشه..خوشبخت باشه .. راضیم به رضای تو .. تو نخوای برگ از درخت نمیوفته ..تویی که از رگ گردنم به من نزدیک تری..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تویی که ازدلم خبر داری.. حواست به منم باشه..جز تو کسیو ندارم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم که بهتر شد سجاده رو جمع کردم ورفتم سرکمد لباسم ...شلوار مشکی مانتوی سبزم و مقنعمو پوشیدم... رفتم جلو اینه تا یکم ارایش کنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم بد نبود..یه چهره معمولی داشتم.. صورت گرد با پوست سفید چشای قهوه ای تیره موهامم قهوه ای لخت تا پایین کمرم میرسید بینی معمولی که همیشه دلم میخواست عملش کنم؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبامم تقریبا قلوه ای بود.. یه چهره معمولی امابا یکم ارایش تغییر میکردم..اما باران برعکس من بود... چشم ها و موهای مشکی صورت تقریبا کشیده با پوست گندمی لبای قلوه ای...سرمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکون دادم که از فکرش بیام بیرون..نفس عمیق کشیدم تا بغضمو قورت بدم.. رو صندلی میز ارایشم نشستم ..یکم رژ زدم و ریمل و یه خط,چشم محو..همیشه کم ارایش میکردم هیچوقت از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارایشی که قیافه ی اصلیو محو میکردخوشم نمیومد .. کیفمو برداشتم از اتاقم اومدم بیرون..مامان تو اشپزخونه داشت برای شام غذا درست میکرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ جان مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من دارم میرم شرکت شماکاری نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه مامان جان مواظبه خودت باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمی گفتم و بوسیدمو به سمت شرکت حرکت کردم با اون ابرو ریزی که من کردم پشت تلفن خدا امروزو بخیر کنه...خیلی نگزشت که وارد ساختمون شرکت شدم ..سمانه منشی مهربون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شرکتو که دیدم بالبخند سمتش رفتم اونم از جاش بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام سمانه جون خوبی عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام گلم..خوبم تو خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ممنونم عزیزم اقای مهندس هستن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اره... کارشون داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نقشه ها کامل شد قرار بود امروز تحویل بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ صبر کن باهاش هماهنگ کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند,دقیقه بعد گفت میتونم وارد اتاقش بشم.. چهار ماهی میشه که به صورت آموزشی اینجا مشغول به کارم؛قرار شد اگه از کارم راضی بودن رسما مشغول بشم..نقشه های امروزمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعیین میکرد میتونم بمونم یانه...یکم استرس داشتم ..آقای بیات یاهمون رییسمون مرد محترمیه؛؛منم عاشق کارمم یه جورایی وقتی رو کاغذ از خط های بی هدف طرح بیرون میکشم لذت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میبرم..حداقل وقتی سرم گرم نقشس کمتر به باران فکر میکنم.بااجازه ی رییس وارد اتاق شدم ..سرش حسابی گرم نقشه بود..با استرس سلام کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو بالا اورد و زل زد بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام خانوم خوش اومدید نقشه ها امادس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله اقای مهندس اوردم ببینید اگه جاییش مشکلی داره درستش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بعله بیارید ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقشه ها رو جلوش گذاشتم نیم ساعت به طور دقیق مشغول بررسی بود دیگه بدجور استرس گرفته بودم اخه اولین کارجدیم بود ..بعد نیم ساعت با لبخند گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کارتون عالیه فکر نمیکردم با این سن و تجربه کم از پسش بر بیایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسمو که حبس کرده بودم محکم دادم بیرون...پوف..خدا خیرت بده خوب زود تر بگو..سعی کردم از اون حالت در بیام لبخندی زدم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ لطف دارید اقای مهند س ..پس مشکلی نیس؟ من میتونم برم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بعله خیلی ممنون ..فردا ساعت ۴شرکت باشید یه سری کارای شرکت چینه مونده که باید با کمک همکارا انجام بدیم.. شمااز امروز رسما مشغول کار میشید..درضمن مهندس مجد؛ یکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دوستان من هستند که قراره از فردا بامن همکاری کنن..فردا میبینیدشون. انتظار دارم باهاشون همکاری کنید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشم اقای مهندس حتما امر دیگه ای نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه میتونید تشریف ببرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پس بااجازه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بسلامت خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایییییییی تو دلم عروسی بود.فکر نمیکردم از طرحم خوشش بیاد..این لحظه از معدود وقتایی بود که واقعا از ته دلم خوشحال بودم.. پریدم جلودراسانسورِ، کسی نبود منم هی بادستم بشکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میزدم کمرم قرمیدادم تا اسا نسور برسه..هم زمان شعر هم میخوندم .شعرام اصن بهم ربطی نداشت ولی مهم نبود..فقط نیاز داشتم این انرژیم تخلیه بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بشکن بشکنههههه بشکننننننن،،من نمیشکنممممم بشکننننن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توکه چشمات خیلیییی قشنگهههه رنگ چشماتتت خیلی عجیبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای وای دارم چی میبینم دوتا چشه رنگی مبینم صووورتت قشنگی مبینم ولی پی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم یه چرخ بزنم که ......بعععععهلللله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون یه ذره ابرومم به فنارفت،،،دستام رو هوا، کمرم در حال چرخیدن ،،گردنم درحال تاب دادن که یهو یکی عین بز جلوم ظاهرشد و با چشای گرد نگام میکرد ، منم دیدم سه شده خودمو زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کوچه علی چپ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اهممم اخ چقد کمرم خشک.شدخدا.. وای این رییسمونم عین زن تناردیه شده اخ چقد خستم .. وای تنم گرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم ابروریزیمو درست کنم بدتر گند زدم بهش ، صورتش قرمز شدو به زور جلو خندشو گرفته بود ،منم دیدم جلوی این اقا خوشتیپه بددددسوتی دادم سریع گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اممم اسانسورم که اومد.. من برم دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تندی بعد پریدم تو اسانسورتا در اسانسور بسته شد صدای خنده ی اقا خوشتیپه اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای کوفت،مرض، درد، حناق،ای ناخوشی...یکیم زدم پس کلم ،،،اخه تو کی میخوای ادم شی دختره چپول...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترجیح دادم به سوتیام فکر نکنم برممممم خونه،،،،وای چقدم گشنمهههههه....ساعت ۸ بود که رسیدم خونه ، باباهم اومده بود..پریدم تو خونه؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلاااااااااااااااام بر اهل منزل ،بیاین که دختر یکی یه دونه خل و دیوونتون اومددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا بالبخند گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام دختر گل بابا ،خوبی عزیزم؟ خسته نباشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مرسی بابا جون شما خوبی ؟؟؟ قربونت برم الهی انقد دلم تنگت بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ منم همینطور دخترم.. کارا یکم گره خورده بود الان الحمدلله حل شده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خوب خداروشکر..مامان کجاس؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اینجام مادر...خوبی؟ خسته نباشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فدای مامان گلم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_.دست و صورتتو بشور بیاین سر میز،،غزاله مامان جان بابات جعبتم برد گذاشت تو اتاقت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشم مامان من فقط نمازمو بخونم میام شام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابارو بوسیدمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مرسی باباجون..دمت جیزززز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اخه دختر خوب دمت جیز چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلمو خاروندمو گفنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ همون نوکرتمه بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشایش گرد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چیییززز ینی همون غلومتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز چشاش گشات تر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ منظورم اینه چاکرتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دهنشم باز شده بود دیدم بد سوتی دادم اخر گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اصن هرچی بابای گلم بگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو زد زیر خنده ،خودمم خندم گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پاشو پاشو،غزاله که کلا ناامیدم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد باز زد زیر خنده،،منم باخنده پریدم تو اتاق...لباسمو عوض کردم.. وضو گرفتم نمازمو خوندم.. داشتم سجاده رو تا میکردم که چشممم افتاد به جعبه ی قرمز بغض کردم...خدا چقد پرم من..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمک کن بهم..امالان نه ..الان وقت غصه نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا فرشته پایین منتظرمن...نباید دلشون بخاطرم بشکنه..بعد میام سراغت جعبه ی خاطرات ... یه لبخند تلخ اومد گوشه ی لبم...سعی کردم شاد و خوشحال برم سرمیز..بعد ازینکه به مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمک کردم ظرفا رو جمع کنه شب بخیری گفتمو وارد اتاقم.شدمحالا وقتش بود....رفتم سراغ جعبه ی قرمز؛جعبه ای که بعدباران خواستم جای خالیشو پر کنه ...نشستم رو زمین،،بغض

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم؛دستام میلرزید،همیشه همین بود،،انگار هنوزم باورم نمیشه که غیب شده وحتی یه خبرم از من نگرفته....هنوز باورم نشده که نیست...جعبه رو باز کردم؛چشمم افتاد به وسایلمون؛ بغضم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی بزرگتر میشد ولی نمیشکست..عکسامون؛؛عروسکم که خودش برام خریده بود.هیچوقت واسه خودش لوازم دخترونه نمیگرفت؛تنهاوسیله ی دخترونه ای که عاشقش بود لاک هاش بود…!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقد برای منو خودش لاک میخریدکه تمام کشو لوازمم پر لاک میشد.هر روزم به دستام یه رنگ میزد..هنوزم برق چشماش وقتی که کار لاک ناخونام تموم میشد؛یادمه..تاوقتی که بود هرچی کادو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جایزه براش میاوردن میداد بمن.. برخلاف تمام علایقش موهای بلندی داشت که البته اونم به خواست خودش نبود.. خاله همیشه دوست داشت موهای یکی یه دونش بلند باشه تا براش ببافه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هروقت یادش میوفتم خندم میگیره،،بیچاره همیشه با آب و تاب در مورد مدل موهای پسرونه ای ک دوس داشت حرف میزد, اما خاله بهش جازه نمیداد.. همیشه ی خدا سرمامانش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرمیزد...نگام افتاد به عکسامون همش من تو بغلش بودم با دستاش برام شاخ میزاشت و چشاشو چپ میکردو عکس میگرفتیم....تقریبا 8 سالم بود که باهم دوست شدیم. تومدرسه..من بچه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم اون چند بار اذیتم کرد..منم باگریه رفتم به مامانم گفتم..مامانم اومد پیش باران به جای اینکه دعواش کنه دست منو گذاشت تو دستش..گفت مواظبم باشه.. گفت باران خانوم دختر من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوچولوعه.. تومواظبش باش کسی اذیتش نکنه.. اونم تحت تاثیر حرف مامان رفتارش بامن خوب شد..البته چهارسال از من بزرگتر بود ولی چون دقیقا نقطه ی مقابل من بود، مثه دوتا اهنربا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جذب شدیم بهم.. اون فوق العاده شیطون ،،و من اروم بودم..یه جورایی شیطنت الانمم تحت تاثیر شیطنت بارانه..نمیدونم از روی چی شاید چون ازمن بزرگتر بود احساس میکرد باید مواظبم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه همیشه یه جورایی تحت حمایتش بودم.. هوای همو داشتیم،،به نسبت من بچه تر بودم و این وابستگی شدت گرفت.. باید بگم فوق العاده شدت گرفت.طوریکه دیگه خانوادها مونم باهم در

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتباط,بودن... جوری شده بودم که اگه یه ساعت ازش بیخبر بودم همش بیتابی میکردم..هنوزم نمیدونم دلیل اینهمه علاقم بهش چی بود... شایدچون مثه مامان میدیدمش؛ شایدم چون همیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها بودم...نمیدونم....یادمه هروقت مریض میشدم چشامو که باز میکردم بالاسرم بود... انگارمامان هم فهمیده بود اگه باران باشه زودتر خوب میشم..شاید مامان هم یکم تو شدت این علاقه و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وابستگی مقصر بود،هروقت دلم از غصه های تو بچگی میگرفت جای بغله مامانم ؛اون کنارم بود؛هرچی که میخواستموکاری میکرد برام بگیرن...بچه بود ولی تو بچگی انگار بزرگ شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود...شاید کسی نتونه درک کنه...ولی وقتی یکی بیاد و بشه همه چیه یه بچه ی 7ساله...و7سال تمام همه چیزش باشه و باهاش زندگی کنه.. بعد بیخبر غیب شه؛؛و تو۷ سال فقط از خودت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بپرسی چرااا؟؟؟ کجاس؟ چه بلایی سرش اومده؟ زندس؟ مردس؟چیشده که بیخبر رفت؟ کسی که خودشم نمیتونست ازم دور باشه...ولی بیخبر غیب شد.. اونوقت درک میکنه چقددد سخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذشت این هفت سال..نمیدونم چرا؟؟ولی یه روزتو 14سالگیم..دیگه ازش خبری نشد..غیبش زد..هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد..میرفتم خونشون ..خاله هم انگار حالش خوب نبود ولی بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نمیگفت.. چقد خواهش میکردم..خاله باران کجاست؟چرا جوابمو نمیده؟خاله باران دلش نیومد یه ساعت ازم بیخبر باشه چشاش پر اشک میشد و چیزی نمیگفت..اما یه روز دلش برام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوخت ، محکم بغلم کرد گفت دختر قشنگم باران حالش خوبه،فقط دیگه نمیتونه تا یه مدت جوابتو بده.. دختر خوبی باش تا زود برگرده..7 سال گذشتو هنوزم برنگشت حتی یه خبرنگرفت ازم؛؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هفت سال؛یه عمره..فقط تنها چیزی که برام موند ازش همین جعبس و ترسی که باعث شد بعد باران هیچ دوست خیلی صمیمی نداشته باشم..همش وحشت داشتم تا یکی بیادو بعدولم کنه و بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....پوفی کشیدم ،،یادم باشه فردا یه سر به خاله بزنم...دلم براش تنگ شده،،وسایلا رو گذاشتم تو جعبه عروسک هدیه بارانو بغل کردمو با همون بغض 7ساله خوابیدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...................................................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح ساعت حدود ۹ بود که از خونه زدم بیرون،تقریبا کار هفتگیم شده..میرم به خاله سر میزنم حالشو میپرسم،بنده خدا اونم بعد باران زود از پا در اومد..هنوزم که هنوزه دست به اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران نزده..نمیدونم چرا حس میکنم بااینکه همش میگه برمیگرده یه چیزی داره ازارش میده..بامنم که حرفی نمیزنه...منم همه ی سعیمو میکنم وقتاییکه پیششم فقط بخندوندمش..خونمون فاصله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیادی با خونه خاله نداشت.. رسیدم و زنگ زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خاله جون منم غزاله بازکن دخمل خلت اومده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ غزاله تویی خاله؟ بیا قربونت برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حالت دو پریدم تو حیاط؛ خونشون خیلی قشنگ بود.. یه حیاط خوشگل با باغچه ی پر گل که عمو همش بهشون میرسید..خاله هم سبزی توش میکاشت.. خونشون اپارتمانی نبود،به حالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوبلکس ساخته بودنش که قسمت پایینش اشپزخونه هال و اتاق مهمان و سرویس،،قسمت بالا هم اتاق خواب عمو وخاله ..اتاق باران و دوتاهم اتاق مهمان..برای راحتی بیشتر یه سرویس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامل هم برای بالا درنظر گرفته بودن..اومده بود جلوی در استقبالم پریدم بغلشو لپاشو بوسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خاله ی گلم چطوره؟ قربونش برم الهی که هروز خوشگل ترمیشه...ناقلا دل عمو رو حسابی بردیاا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کم زبون بریز بچه انقد سر به سر من پیرزن نزار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وا خاله جون مگه چند سالته که میگی پیرزن؟ تازه اول زندگیته دیگه نگیااا،،تازه من برنامه دارم برام یه پسر خاله تپل بیارین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد خبیث زل زدم بهش،،اولش نفهمید چی گفتم بعد که دوهزاریش افتاد؛ افتاد دنبالم منم الفرارر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وایسا ببینم دختره بی حیاخجالت نمیکشی؟ دخترم دخترای قدیم .. والا الان دختر چه میدونه حیا چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وایییی خاله غلط خوردم خاله چیز خوردم..خاله به جون این مادرشوهره نداشتم اصن اشتباه لپی بوده..وگرنه توکه میدونی من چقدددددده باحیام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله که دیگه از نفس افتاده بود همونجور که نفس نفس میزد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اره جون خودت دختره ی سرتق شیطون..بیچاره اون مادر شوهرت که هنوز نیومده تو جونشو هدف گرفتی..ببین چجوری منو میندازی دنبال خودت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم اروم رفتم کنارش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الهی قربونت برم من میخوام ورزش کنی هیکلت رو فرم بیاد عمو دلش بره..مادر,شوهرمم عروس به این گلی دیگه کجا میخواست پیداکنه؟من موندم چرا نمیگرده منو پیدا کنه واسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرش.. بخدا برا پسرش میگم وگرنه تو که میدونی من میخوام درس بخونم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ غزاله مگه دستم بهت نرسه خجالت نمیکشی دختره بی چشم رو...حیاکن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ..چشم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو انداختم پایین الکی مثلا خیلی خجالت کشیدم.. خاله هم معلوم بود به زور خودشو کنترل کرده نخنده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاله جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بعله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فقط دستت بهم رسید خوب نازم.کنیااا..من پوستم حساسه اوخ میشه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دختر مامانت که اونقد ارومه تو چرا انقد بلایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چاکر شوما.. قربونت برم من برم بالا و بیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

* بازم تو چشاش غم اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه عزیز خاله.زود بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بالا اتاقش همونجور دست نخورده بود. مثه همیشه یه دستمال برداشتم و شروع کردم به سابیدن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا یادمه این باران هپلی بود نمیدونم چرا من میام همش اتاقشو بسابم..والا..حیف دلم نمیاد خاله با کمر درش بیاد اینجارو تمیزکنه...حیف..اخخخخ کمرم.. ای بگم خدا چیکارت نکنه دختر .. مگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرض داری؟ تو اگه خیلی تمیزی اون اتاق بدبخت خودتو تمیز کن .همینجور که غر میزدم رفتم پایین ،،خاله یه میز ناهار چیده بود توووپ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اخ قربون دست پنجول بنفشه جونم برم..از کجا فهمیدی هوس زرشک پلو کردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نوش جونت عزیزم..خیلی خوشحالم میکنی که بهم سر میزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

* همینجور که غذامو میخوردم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه خاله که بیشتر ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عزیزم محبتت زیاده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونست واسه ارامش خودمه که تنهاش نمیزارم.. لبخند زدمو غذامون خوردیم....ساعت حدود ۲ بود که از خاله خداحافظی کردمو زدم بیرون ،ساعت ۴ باید شرکت میرفتم،،مثه اینکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهندس جدید اوردن و باید کمک میکردیم کارا رو انجام بده.. اسمش چی چی بود؟امجد؟ جمجد؟ مجدد؟ اه دختره ی خنگ یعنی حافظت حافظه ی ادم نیس که حافظه ماهی قرمزه..اها...یادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد مجد..مهندس مجد . خو الان که تا ۴ دوساعت مونده...اوممم ...یه فکری زد به سرمخیلی وقته نرفتم باغ بهشت.. نزدیک شرکتم هست ،،باغ بهشت یه باغ فوق العاده قشنگ و سنتی بود که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اکثر اوقات بیکاریمون با باران اونجا بودیم..ینی بابا و عمو رو مجبور میکردیم مارو ببرن باغ بهشت.. یه باغ خیلی قشنگ الاچیق های سنتی با باغچه هایی از همه مدل گل که یه رودخونه به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت ابشار های کوچیک از وسطش میگذشت ... رویه قسمت از رودخونه تختای دونفره کوچیک گذاشتن که دور تا دورش گل بود واسه اوناییکه دوس دارن وسط اب بشینن.. رو چمنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بین گل هاهم فضایی برای نشستن درست کرده بودن..واقعا مثل بهشت بود،وارد باغ که شدم تموم خاطره ها اومد جلو چشام.. با گوشه گوشه این باغ ما خاطره داشتیم.. یادمه وقتی ۱۱سالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودیه بار باران هولش دادم تو رودخونه اونم سر تاپا خیس شد کلی دنبالم دویید منم از ترسم پا گذاشتم به فرار..اخرش که منو گرفت کشوند هولم داد تواب وشروع کردیم به اب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازی...وقتی یاد قیافه عصبی صاحب باغ میوفتادم خندم میگیرفت.. بابا و عمو هم میخواستن دعوامون کنن ولی تاچشمشون به قیافمون میخورد خندشون میگرفت.. اخرم سرشونو به حالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاسف تکون دادن و بعد باهمون لباسای خیس راهی خونه شدیم...اینجارو خیلی دوس دارم.. ینی همه میدونن سرو تهمو بزنن تو باغ بهشت پیدام میکنن...نشستم پشت میزی که پاتوق دوتامون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود.. به یاد قدیم بستنی کاکاعویی سفارش دادم.. بستنیمو که خوردم به سمت شرکت حرکت کردم..دقیقا ۴ بود که به شرکت رسیدم...وارد شرکت شدم به سمانه سلامی کردم رفتم سمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتاقم ..مثه اینکه هنوز این یارو مجد نیومده بود..منم یکم رو این صندلی گردالو ها که میچرخن تاب تاب عباسی کردم تا احضار شم اتاق رییس..یه ربع بعد سمانه بهم خبر داد همه ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همکارا اومدن منم برم پیششون..تقی به در زدم و بااجازه وارد شدم...سه تا از همکاراخانوم ؛؛اقای رییس؛۳تا اقای دیگه و..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشام هر لحظه گشاد تر میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یااااا خداااااااااا این اقا بزه اینجا چه میکنه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تشبیهش به بز خندم گرفته بود به زور خودمو کنترل کردم..اخه بنده خدا قیافش خوب بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای رییس به خودم اومدم؛ اقا بزه هم با چشاش داشت قورتم میداد... چشارو درویش کن وگرنه میام چشای خوشگلتواز حلقت میکشم بیرونااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خااانوووم محجوب با شمام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چی؟ بله ببخشید بفرمایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانوم شما از امروز با اقای مجد و خانوم صمدی همکاری میکنید...نقشه های شرکت چینه باید تا دوماه اینده اماده بشه... پس لطفا همکاری لازمو انجام بدید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله..چشم حتما..از کی شروع میکنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ امروز شما و خانوم صمدی به اتاق اقای مجد منتقل میشید از فردا ۸ صبح حتما اینجا باشید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_متوجه شدم..چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مجدم که همینجور خیره بود بمن...منم نامردی نکردمو یه چشم غره توپ براش رفتم ،،بقیه حرفا به صورت روتین درمورد انواع نقشه و تقسیم کار و معرفی هرکس به بخش خودش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذشت...قرار شد من و خانوم صمدی باهم به اتاق مشترک کار با اقای مجد متنقل بشیم..به اتاق خودم رفتم خانوم صمدی پشت من وارد شد .لبخندی زدم بهش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فکر کنم باید وسایلمونو جمع کنیم.. من غزالم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دستمو سمتش دراز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم لبخندی زد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خوشبختم عزیزم منم مهسام امیدوارم همکار و دوستای خوبی برا هم باشیم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسم دوست که اورد رنگم پرید..به زور لبخندی زدم و مشغول جمع کردن وسایلم شدم..خدا عاقبتمونو بااین مجد بخیر کنه...کار انتقالمون به اتاق مجد تموم شد.ازطریق مهسا فهمیدم این اقا بزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمش فرهاد؛ فوق لیسانس معماری داره و 27سالشه... قدش تقریبا 180بودموهاش قهوه ای.چشای سبزو اندامش حسابی تو دل برو..لبای نازک با بینی معمولی..درکل قیافه جذابی داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازون دسته پسراس که حسابی دل دخترارو میبره..انقد تو فکر بودم که اصلا متوجه نشدم کی رسیدم خونه به مامان وبابا سلام کردموباهمون لباسا رو تخت ولو شدم.. انقد خسته بودم نفهمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی خوابم برد..باصدای مامان بیدار شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دخترم پاشو شام بخور ضعف میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشم مامان شما برو منم الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه عزیز مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست صورتمو اب زدم ورفتم پایین..مامانو بابارو بوسیدم و حمله کردم به ماکارونی خوشمزه مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بچه ارومتر مگه از قحطی اومدی؟ دلت درد میگیره ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای مامان دستت درد نکنه ینی داشتم میمیردم از گشنگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خدانکنه مادر نوش جونت..بخوربلکه یکم ازین اسکلتی دربیای..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وا مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وا نداره مادر.. مثه میلگردی هستی که روش روکش زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا پخ زد زیر خنده ، منم با دهن پر لپای چرب و چیلی و چشای گشاد نگاش میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بابا مطمعنی من بچه خودتونم؟پرورشگاهی؟ از تو جوب؟ از تو خیابون؟بگید به خداطاقت دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا به زور جلو خندشو گرفته بود.. مامان گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دختر این حرفا چیه پاشومیزوجمع کنیم توام بروبخواب صبح باید پاشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه ولی من که بالاخره میفهمم منوازکجا پیداکردین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ غززززااااااالللل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ جونم خفه شم؟ چشم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده میزوجمع کردم رفتم تو اتاق بشمار سه خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

........................................................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح با صدای زنگ گوشی بیدار شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای توروحت اه اگه گذاشتن عین ادم بخوابیم..طریقه بیدار شدن ۶ صبح من ابتدا پای راست را از پتو بیرون می اوریم ،سپس پای چپ را،و انگاه با گفتن تو روح این این زندگی شاد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خرم بلند میشیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم برم سمت دستشویی یهوبا مخ خوردم زمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اییییییی مامان ملاجم ترکید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم دمپایی رو فرشی رفته زیر پام گرفتمش پرتش کردم اونور..با چشای,بسته رفتم دستشویی وضو گرفتم و اومدم بیرون،،همیشه نماز خوندن بهم ارامش میداد...احساس میکنم خداحواسش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهم هست..سجاده گل نرگسمو جمع کردم..مانتو ابی و با شلوار و مقنعه پوشیدم.خوب تو محل کار با مقنعه راحت ترمممم.. یکم رژ یکم ریمل زدم پیش به سوی کار و فعالیت ..ساعت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

8:15بود که رسیدم شرکت..اه بازم دیر رسیدم تند تند پله ها رو رفتم بالا دیگه به نفس نفس افتادم خدا خدا میکردم مجد نیومده باشه... مهسا میگفت رو اینکه به موقع سرکار باشیم حساسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.. سمانه نبود اومدم برم سمت اتاق درو بازکردم سرمو یواش بردم تو اتاق ببینم چخبره که یکی پشت سرم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اهممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گزاشتم روبینیم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ هیس وایسا ببینم این اقا بزه اومد یانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اهمممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اه اینجا که دستشوبی نیس اهمم اهممم راه انداختی.. دستشویی انتهای راهرو سمت راست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانوم محجوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداش سرجام سیخ شدم نهههههه خدا نههههه نگو که پشت سرم مهندس مجده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دقیقا خودمم خانوم محجوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وای خاک بر سرم باز بلند فکر کردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم باز این مجد قرمز کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راحت باشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو پق زد زیر خنده منم مثه اسکولا با یه لبخند ملیح زل زدم بهش خندش و به زور قورت داد و سعی میکرد جدی,باشه ولی تا قیافمو میدید باز خندش میگرفت ...ای کوفت؛سرسنگ قبرت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخندی,الهی..ایش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اوممممم میگم اگه خندتون هنوز ادامه داره من برم چایی بخورم بیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کرد خودشو کنترل کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانوم محجوب لطفا بار اخر باشه که دیر میاید. اینبار چون اولین بارتونه بخشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و راهشو کشید و عین بز رفت تو اتاقش بار اولمه؟ روحت خبر نداره من همیشه دیر میومدم. یه لبخند پلید زدم و سریع رفتم تو اتاق که دیگه اتو دستش ندم .وارد اتاق که شدم هنوز اثار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده تو چهرش بود..سعی کردم جدی باشم و به روم نیارم چیشده..نشستم پشت میزم.. یه سری از نقشه ها رومیز من بود یه سری رومیز مهسا..نمیدونم مهسا چرا پیداش نیس _ سلام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه حلال زاده هم هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زد و رو به مجد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببخشید من رفته بودم یه ابی به دست و صورتم بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مجد یه لبخند مکش مرگ ما تحویلش دادو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اشکالی نداره.. بفرمایید،،،خوب خانوما از امروز قراره من با اقای بیات همکاری داشته باشم.. فرهاد مجد هستم.. قراره کارای شرکت چینه روتا دوماه اینده به سرانجام برسونیم.. یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری نقشه ها رو میزتونه که ایراد هاش مشخص شده و شما باید درستشو بکشید..منم نظارت میکنم و هرجا به مشکل برخورید درخدمتتون هستم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ینی شما فقط ناظرید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله خانوم محجوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اهان.متوجه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

( خسته نباشی واقعا. همچین گفت همکاری من فکر کردم الان نصف نقشه هارو میکشه)شروع کردیم به کشیدن دوساعت گذشته بود مهسا بلندشدبره چایی بخوره منم ترجیح دادم تا کارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تموم نشده پا نشم.. نمیخواستم با مهسا صمیمی بشم واسه همین ازش فاصله میگرفتم..باصدای مجد سرمو از رو نقشه ها بلند کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ شمانمیاین خانوم محجوب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حواس گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا بیام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید ساعتشو نشون دادو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وقت نهاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اهان نه تشکر.. کارم تموم شه بعد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اگه خیلی زیاد مونده منم باشم کمکتون کنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه نه شما برید زیاد نمونده انجام میدم بعد میام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه هرجور راحتید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم دیگه نشستم و بعد پاشدم برم نمازمو بخونم..یه اتاق کوچیک ۳×۳ برای زمان استراحت بود که من نمازمو اونجا میخوندم..وضو گرفتمو قامت بستم...بعد نماز سعی کردم یکم طولش بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا مهسا بیاد باهم بریم تو اتاق..تواین فاصله ناهارمم خوردم گوشیمو از جیبم در اوردم رفتم سراغ عکس باران... انگشتموکشیدم رو عکسش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میبینی عزیزم؟ میبینی چیشدم؟از همه فراریم.. به توکه نمیتونم دروغ بگم... میترسم.. میترسم قصه ی توتکرار بشه..دارم خیلی اذیت میشم.. تو کجایی ... کجایی بیمعرفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای مهسا به خودم اومدم سریع گوشیواوردم پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ غزال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ جانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عزیزم بیا کاراتو تموم کن بریم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سر میزم نشستم کارارو واسه امروز تموم کردم و ساعت پنج بود که رسیدم خونه...مامان و بابا خونه نبودن یه کاغذ زدن به در یخچال :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_غزال مادر منو بابات رفتیم خرید.. زود میایم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم اب خوردم رفتم بالا عروسک بارانو بغل کردم افتادم رو تخت .... اخیش الان خوابیدن چه حالی بده ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.....................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای زنگ گوشی بیدار شدم..خابالو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام عزیزخاله خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام خاله جون..خوبم شما خوبی؟ چه عجب یه زنگ بمن زدی..اخ اخ خاله نگو که کارت پیشم گیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ زبون به دهن بگیر دختر میزاری حرف بزنم یانه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشم من بستم.. بفرمایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عزیزم مامان و باباتو امشب دعوت کردم خونمون یکم دیگه میرسن گفتم زنگ بزنم توام بیای..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اوومممم خاله شام چی پختی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ای شکمو..ینی,بخاطر غذا میای پیش منو عموت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نه والا..ولی آی گشنمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ همونی که دوس داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وایییی خاله عاشقتم.. لازانیا درست کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اره عزیزم.زود بیا که منتظرتم. دلم یه ذره شد برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ قربونت برم.... تندی اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فعلا عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خدافظ خاله جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع پاشدم موهامو بستم لباسمو پوشیدم. یه لباس راحتم برداشتم اونجا بپوشم. خاله شکلات خیلی دوس داشت.مثه باران.. همیشه براشون شکلات میگرفتم.. وای اونموقع ها که باران بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقد ذوق میکردیم که مهمونی خونه ی هم بریم.. اهی کشیدمو برای خاله از همون شکلاتای همیشگی برداشتم و از خونه زدم بیرون..رسیدم زنگ خونشونو زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ غزال عزیزم تویی بیا بالا مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تندی رفتم توهمه بودن مامان بابا عمو و خاله.. من هیچ خانواده ی پدری یا مادری نداشتم.. مامان و بابا هر دو بچه ی پرورشگاه بودن و بعد باهم ازدواج کردن... باخاله و عمو هم سر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قضیه منو باران اشنا شدن.. اما باران فامیل زیاد داشت...عمو و بابا باهم شریک بودن و یه جا کار میکردن..مامان و بابا بعد من دیگه بچه نخواستن اما خاله طفلکی بعد باران دیگه نتونست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه داربشه... دوبار حامله شد ولی دیگه رحمش توانایی نگهداشتن جنین و نداشت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلاااااام به همگییییی جمعتون جمع بود ؛ گلتون کم بود که اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم خاله و مامانو بوسیدم..بابا گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ تبعیض گذاشتی دیگه پس بوس من چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه عاقل اندر سفیهانه بهش انداختمد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بابا نگو که حسودی میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ راست میگه دیگه محسن.. چیکار دخترم داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ قربون عمو گلم برم..خوب خوب چه بوهای خوبی میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد خبیث به خاله زل زدم..خاله که خندش گرفته بود روبه جمع گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشید.که این دختر انقد گشنشه میترسم مارو بخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان پخ زد زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ینی غزاله ادم دوتا دختر مثه تو داشته باشه دیگه ابرو براش نمیمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وا مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وانداره... پاشو بریم میزو بچینیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نیش باز رفتم تو اشپزخونه واسه کمک...میزو خیلی خوشگل چیدمو صداشون زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانوما اقایون بفرمایید غذای مخصوص سر اشپز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دختر اینو که خالت پخته تو چرا کلاس میزاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ منو خاله نداریم که مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله بله حق با شماس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه پرحسرت خاله رو رو خودمومامان دیدم نخواستم بیشترغصه بخوره پریدم بغلش گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من که انقد دوست دارم..یه ماچ میدی به ما؟ یاکه همش مال اقاتونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • غزل

    10

    عالی بود ارزش چندیین بار خوندن دوباره رو داره

    ۲ هفته پیش
  • الی

    10

    خیلی جالب بود من خودم هیچ وقت به حس های این آدم ها فکر نکرده بودم الان خیلی دیدم نسبت بهشون عوض شده 👏👏👏

    ۲ هفته پیش
  • Karin

    ۱۴ ساله 30

    بهترین رمانی بود ک تا حالا خوندم واقعا عالییییی بود

    ۴ هفته پیش
  • الینا

    30

    اصن عالی بود اولین رمانی بود که تو جوشی میخوندم و عاشقش شدم

    ۱ ماه پیش
  • معصوم

    ۱۸ ساله 60

    سلام خیلی رمان خوبی بود و خسته نباشید میگم به نویسنده رمان یعنی بهترین رمانی بود که تا حالا خوندم مخصوصا اخرش خیلی عالی بود😉😂

    ۱ ماه پیش
  • نفس

    ۱۷ ساله 10

    رمان عالی بود و تشکری خاص بابت اطلاعات درباره او مریضی بار اول بود که شنیده بودم خیلی ممنون بازم از این رمان های عالی بنوسید تشکررررر

    ۱ ماه پیش
  • نیلوفر

    ۲۲ ساله 40

    واقعا خیلی عالی بود ولی یکم مثبت ۱۸ بود🤣🤣دستت درنکنه نویسنده من از رمان های طولانی خوشم میاد

    ۱ ماه پیش
  • گلی

    90

    بچه ها رمانی بود ک دختره خوابگاشون اتیش میگیره میره پیش خواهرش ک ازدواج کرده زندگی میکنه بعد برادار شوهر خواهرش دوقلو بودن اسمشون سیامک و سیاوش بود اسم این رمان چیه اصلا یادم نمیاد

    ۳ سال پیش
  • آنیسا

    ۱۸ ساله 80

    اسمش دلواپس توام، عالیه و خیلی باحاله

    ۳ سال پیش
  • Nafas

    ۱۹ ساله 10

    بینظیره

    ۲ سال پیش
  • تو

    10

    دل واپس توام

    ۲ سال پیش
  • کیپب

    ۹ ساله 10

    خب

    ۲ سال پیش
  • فاطی

    00

    دلواپس توام

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۲۸ ساله 10

    دلواپس توام

    ۱ سال پیش
  • پریسا

    ۲۹ ساله 10

    عزیزم اسمش دلواپس توام بود

    ۱ سال پیش
  • Asma

    ۱۴ ساله 10

    دلواپس توام

    ۱۱ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۳ ساله 10

    اسم رمان دلواپس توام

    ۴ ماه پیش
  • نفس

    ۱۷ ساله 10

    نام رمان دل واپس توام

    ۲ ماه پیش
  • فاطمه حسینی

    ۲۰ ساله 10

    نویسنده جان ازت خیلی ممنونم رمانت بسیار زیبا وآموزنده بود چون در کنار خوندن رمان دید آدمو نسبت به آدمایی مثل بارمان تعقیر میده خیلی خیلی قشنگ بود بهتون پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش پشیمون نمی

    ۳ ماه پیش
  • دختر لر

    ۲۹ ساله 10

    خیلییییییییییییییییی عالییییییییییییییییییی بوددددددددددد. پرفکت وای فقط اون لحظه ک بارمان جریان معلم رو گفت از خنده مردم چندبار همین جمله رو خوندم از بس خندیدم 😂😂😂😂😂😂ولی توف تو شرف فرهاد

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه

    04

    چه چرته😐

    ۴ ماه پیش
  • ??‍♀️

    20

    واقعا عالی بود .🍁 ☘️دست نویسندش دردنکنه 💖

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    ۱۸ ساله 20

    من یکی ک عاشقه پسره شدم 😍

    ۵ ماه پیش
  • کلثوم اکبری قاضی زاد

    20

    موضوع رمان فوق العاده بود اما جزئیات و عاشقانه هاش یکم کلیشه بود درکل بخوای جمع بندی کنی واقعا ارزش خوندنو داره نظرات اکثرا داستانو لو میده نظراتو نخونین بهتره

    ۵ ماه پیش
  • ساحل

    ۱۸ ساله 00

    خوب بود ولی خیلی مثبت طور بود و خیلی عاشقانه و اون قسمتی که روان پزشک گفت بترسونش اونم رفت پیشش لباسشو از وسط***کرددهمه جاش دیده می شد موقع آتلیه وقتی میخواست عکس بگیره گفت منو تاالان اینجوری ندید

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.