داستان درمورد دختر باحالیه که سه تا دوست داره هم جنس و رنگ خودش ازدواج ممنوعیای ما همین طور که از اسمش معلومه از ازدواج فرار میکنن و دم در تله نمی دهند خب........دوست دارید بدونید بالاخره بخت این ازدواج ممنوعی ها باز میشه یانه؟؟؟ اصلا ازدواج میکنن یا هم چنان ترشیدن رو بر ازدواج ترجیح میدن؟؟؟ میدوونم خیلی کنجکاو شدید بدونید چه خبره پس با من همراه باشید تا لحظات شاد و خاطراتی به یادموندنی رو باهم رغم بزنیم

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۲۴ دقیقه

مطالعه آنلاین ازدواج ممنوع
نویسنده : زهره دهنوی

ژانر : #عاشقانه #کمدی

خلاصه:

داستان درمورد دختر باحالیه که سه تا دوست داره هم جنس و رنگ خودش

ازدواج ممنوعیای ما همین طور که از اسمش معلومه

از ازدواج فرار میکنن و دم در تله نمی دهند

خب........دوست دارید بدونید بالاخره بخت این ازدواج ممنوعی ها باز میشه یانه؟؟؟

اصلا ازدواج میکنن یا هم چنان ترشیدن رو بر ازدواج ترجیح میدن؟؟؟

میدوونم خیلی کنجکاو شدید بدونید چه خبره پس با من همراه باشید تا لحظات شاد و خاطراتی به یادموندنی رو باهم رغم بزنیم

به نام آرامش بخش جان ها.

پشت در وایستاده بودم و منتظر علامت بروبکس بودم تا با لنگ کفش فرود بیام برکله ی مبارکش

بااومدن صدای در دیدم بچه ها دارن ابرو بالا میندازن

سری تکون دادم و انگشتمو به نشونه ی هیس گذاشتم رو دماغم

همین که صدای تق در اومد

پریدم جلوی در درحالت یک لنگ درهوا یک لنگ در زمین و دستها بالا برای زدن

با دیدن صاحب خونه چشمام مثل چی... گرد شد و با دیدن اخم های درهمش همون حالت سنگوب کردم ترسیدم خو...

اونم با دیدن لنگ‌ کفش چنان این اخمش پررنگ شد که حس کردم در تنبانم جیشیدم و پاهامو چفت کردم تا جیش ها از پاچه ی مبارک نریزن بیرون و آبرویم نرود...

لنگ کفشو در یک حرکت به عقب پرتاب کردم که صدای جیغ یکی از بکس اومد و کوکب با اخم های درهمش دستشو زد به کمرش

غلام این هیکل هرکول مانندشم من ...

-چشمم روشن حالا کارتون به این رسیده که بیاین با لنگ کفش بزنید تو سر من؟؟؟

آب دهنه رو قورت دادم و گفتم:امم...شما شکر بخورید ...عه نه ما شکر بخوریم که همچین خبطی بکنیم کوکب خانوم اصلا هیکل من به شما میخورد عایا؟؟؟

اخم های کوکب با حرف من یه خورده باز شد و گفت؛خیلی خب تو بلبل زبونی نکن

طفلی میدونست یه خورده دیه فک بزنم مخش زدست و میره تا فردا بیاد کرایه رو بگیره

-عه کوکب جون اگه من بلبل زبونی نکنم که اینا میمیرن

و به بکس غاز مانند اشاره کردم که مارو بانیش وا نگاه میکردن

اونم سری تکون داد وگفت:خیلی خب امروز دیگه از قید کرایه نمیگذرم دوماه که حسابتونو صاف نکردید

سری تکون دادم وگفتم:-باشه عزیزم خون نجس خودتو کثیف نکن الان میارم برات

بااین حرفم نیش کوکب تا بناگوش باز شد و با دستای سنگینش هم چین محکم زد به پشتم فکر کردم از ناحیه ی کمر قطع نخاء شدم

کوکب با نیش بازش گفت:خیلی خب بدو گل دختر که دیره

کله مو تند تند تکون دادم و اشاره ای به بچه ها کردم و گفتم:اون کیف منو بندازید این ور

اونام که خیلی با تربیتن اومدن کیفو دادن دستم ارواح عمه هاشون هم چین پرتاب کردن که گفتم الان میخوره به ملاجم اون نیم مثقال عقلی هم که ندارم بر باد میره

پریدم هوا و کیفمو گرفتم وگفتم:یعنی ادبتون تو حلق اون بدبختایی که میخان بیان بگیرنتون

و همه جیغ زدن؛درختی...

داد زدم:زهرناربی ادبا...

همه شون زدن زیر خنده به کوکب نگاه کردم که چشمش رو کیفم خشک بود از هرچی شانس داشتیم از صاب خونه شانس نداشتیم

دست کردم تو کیفم و بعد از باز کردن شیشه ی معروفه مشتمو پر از بچه های عزیزم کردم و گرفتم مقابل کوکب

اونم با ذوق دستشو آورد جلو و مشتشو باز کرد نامردی نکردم و همه شون رو ول کردم توی دستش

با دیدنشون چنان چشماش گرد شد که گفتم الان از حدقه میزنن بیرون دامنش رو باحالت خنده داری گرفت و شروع کرد به بالا پایین پریدن و داد میزد:وای سوسک...وای ننه سوسک...

ازشدت خنده خودمو میزدم

بچه هاهم داشتن از خنده سقط میشدن خودشون میزدن به درودیوار و میزو گاز میگرفتن از پرش های کوکب هرلحظه ممکن بود کل آپارتمان بره پایین

واسه همین سریع رفتم طرف کوکب و همه ی سوسکا رو گرفتم ریختم سر جاشون بچه هام باتربیت بودن جایی نمیرفتن

همین که سوسکا رو گرفتم کوکب نمیدونم از کجا لنگ کفش برداشت و افتاد دنبال من بدبخت...

میمون مانند از رو هرچی دم دست بود میپریدم و جیغ میزدم:غلط کردم کوکب...جیغ

دوستان باوفای منم که دارن سعی در گرفتن کوکب میکنن ارواح عمه شون مثل گودزیلا دهنشونو بازکرده بودن و هرهر راه انداخته بودن

دست آخر کوکب با اون هیکل هرکولیش چنان پرید جلوم که گفتم الانه بشینه روم با خاک یکسانم کنه و بمیرم ولی این دفعه رو، به روم رحم کرد و جفت گوشام رو چنان گرفت و آویزونم کرد که حس کردم گوشام الانه کنده شه

جیغ زدم:ولم کن..

-دختره ی پروی ورپریده بگو غلط کردم تا ولت کنم

-عمرا ... آی گوشام کنده شد ول کن

صدای خنده های بچه ها هرلحظه بیشتر میشد و اونم منو ول نمیکرد

داد زدم:ای بر شوهر نداشته تون لعنت بیاید منو نجات بدید بی معرفتا...

یهو کوکب ولم کرد و با نشیمن گاه مبارک چنان خوردم به کف سرامیکی خونه که حس کردم از ناحیه ی نشیمن گاه قطع نخاء شدم خداروشکر از همه ی ناحیه ها ناقص العضو شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوکب منو که ول کرد دست به کمر رو به دخترا داد زد: نیشتونو ببندید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن چنان بلند داد زد که هر سه تاشون خفه خون شدند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و باترس چسبیدن بهم چند تا فحش آبدار زیر لب نثارشون کردم و گفتم:کوکب نامردی اگه اینا رو نچزونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان دریا و مهتاب و نگار با اخم چشم و ابرو اومدن که زبونمو تا ته در آوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوکب گفت:خیلی خب درختی تو ساکت باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااخم گفتم: درست حرف بزنید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان اخم کرد که گفتم:غلط کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهمون اخم گفت: همین امروز جل و پلاس تون رو جمع میکنید گورتونو از اینجا جمع میکنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا گفت:عه کوکب جون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفته بود و از جام بلند شدم و رفتم طرف کمدم کشوش رو باز کردم و پولی رو که از پدر جان گلم گرفته بودم برداشتم و مثل شیرماده رفتم هرهرهر فکرشو بکن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نعره...خیلی نعره...زهر مار سیب آدم باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه روی کوکب قدعلم کردم البت لامصب بس بلند بود قدم نمیرسید بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوکب بااخم گفت:چی میخای؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو باز کردم وگفتم:ماچ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها ازخنده ترکیدن برگشتم چشم غره ای بهشون رفتم وگفتم:زهر الاغ شاتاپ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوکب بااخم گفت:بیا برو بچه حوصله تو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تراولارو جلو چشمش تکون دادم که چشاش شیش تا شد و گفت:چندتا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده گفتم:چی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ماچ دیگههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن چنان زدم زیر خنده که حس کردم دهنم جر خورد آی دلم خدا نکشتت کوکب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها هم از من بدتر چنان میخندیدن که کل آپارتمان میلرزید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اینکه یه دل سیر خندیدم پولارو دادم دست کوکب و گفتم:اوچیک مرامت این پول دوماه کرایه با کرایه ی ماه دیگه یک جا بعد نیای بگی کرایه میخام و این حرفا ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پولارو باخوشحالی شمرد وگفت:قربون دستت مگه از تو یه بخاری در بیاد بقیه که ول معطلن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره واسه همونه همیشه گربه نره م من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وچنان لپمو گرفت و فشار داد که هرچی حرف زشت بلد بودم نثار روح ملکوتی ایل و تبارش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوکب خوب که لپمو فشار داد ولش کرد دستموگذاشتم رو لپم آخ که چقدر درد کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوکب گفت:دختر خوبی هستی فقط یه خورده شیطونی میکنی که اونا هم باحالن شاید اومدم واسه پسرم خاستگاری حواستو جمع کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو که گفت کلا نطقم جمع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بچه ها آن چنان زدن زیر خنده که دیگه شک نداشتم خونه خراب میشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به کمر رو به بچه ها گفتم:دهنای گشادتون رو میبندید یا جیغ بزنم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا درحالی که دستش رو به شیمکش گرفته بود و میخندید گفت؛آخ سیب مردم از خنده فکر کن تو عروس کوکب شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااین حرفش مهتاب و نگار خندشون بیشتر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص گفتم:زهر مار حالا خوبه همین کوکب خواست بیاد منو واسه پسرش بگیره شما چی بدبختا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه شون ساکت شدن نیشمو براشون باز کردم و زبونمو تا ته درآوردم که مهتاب گفت:واقعا ها ببین سیب تا با این قیافه ی بی ریختت برات خاستگار پیدا شد حالا من به این خشگلی یه خاستگار هم ندارم هی دل غافل ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغی زدم و شیرجه زدم روش و تا میخورد زدمش طوری که جیغ میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیشعور من بی ریختم بگو غلط کردم تا نزنمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه باشه غلط کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولش کردم و هر چهار تامون به هم نگاه کردیم و بلند زدیم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم داریم دیه کاریش نمیشه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه خودمون میدونستیم داریم چرت میگیم ما چهار تا جزء اون اکیپایی هستیم که عمرا پا در تله نمیدیم عه ببشخید دم در تله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار درحالی که جزوه اش رو ورق میزدگفت؛خدایی سیب جای بهتر از اینجا پیدا نشد مارو بیاری اینجا هم جاست با این صاحب خونش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم وگفتم:آخه از اول رد این پسرشو زدم واس همون شما رو هم آوردم اینجا مواظبش باشم که نپره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار باخنده گفت:مگه مگسه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره ننه شو ندیدین میپرید؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا بلند خندید وگفت:دهنت سرویس سیب اون سوسکای بدبختو هنوز ول نکردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوچ نگه داشتم هروقت خودمو انداختم تو چاه بندازم تو تنبون یارو شیش طلاقم کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرسه تاشون خندیدن وگفتن:روانی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جاونم راستی فکر نکنید اون پولا رو از خلیفه ی عمه تون بخشیدم ها...تا پنج شیش ماه دیگه من دنگمو نمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا:اوهه ما گفتیم محض رضای خداست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه نه باو از این فکرا نکن من از این حرفا سرم نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بابا گدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گدا عمه ته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به نگار گفتم:نگاری نمیری دانشگاه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عینکشو جابه جا کرد و با چشمای ریز نگاهم کرد وگفت:چی میخای؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم وگفتم:هوچی فقط منو تا محل کارم برسون الان برم صددرصد اخراجم میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفم هرسه شون به ساعت نگاه کردن و داد زدن:سیب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه متر پریدم هوا وگفتم:هوش چتونه بچه ام افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا یکی محکم زد پس کله ام وگفت: بی شوهر میخای آبروی منو جلو اونا ببری قول دادی تنبل بازی درنیاری سیب سروقت بری کارتو خوب انجام بدی برگردی به خدا من به هزار چرب زبونی تونستم کاره رو برات پیدا کنم ها پاشو برو آماده شو الان دیر میشه نرفته اخراج میشی پاشو که اونا خیلی حساسن میفهمی چه آدمایی اونجا رفت و آمد میکنن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانیش وا. سرتکون دادم وگفتم:ایهیم آدمای جیجل هلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار بااخم گفت:سیب!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ژون خب پس پاشو دیگه من تا موقع میرم آماده میشم تو منو برسون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد و دریا گفت:یه تیپ خوب بزنی ها نبینم شلوار سه خط پوشیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب باخنده گفت:با دم پایی شصتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیش من کی اینجوری تیپ زدم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرسه همزمان گفتن:الان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نیگا به تنبانم انداختم دیدم نه واقعا سه خطه کفش روفرشی هامم شصتی بود إهم إهم خب من دیه حرفی ندارمه برم آماده شم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به کمر رو به بچه ها گفتم:دهنای گشادتون رو میبندید یا جیغ بزنم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا درحالی که دستش رو به شیمکش گرفته بود و میخندید گفت؛آخ سیب مردم از خنده فکر کن تو عروس کوکب شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااین حرفش مهتاب و نگار خندشون بیشتر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص گفتم:زهر مار حالا خوبه همین کوکب خواست بیاد منو واسه پسرش بگیره شما چی بدبختا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه شون ساکت شدن نیشمو براشون باز کردم و زبونمو تا ته درآوردم که مهتاب گفت:واقعا ها ببین سیب تا با این قیافه ی بی ریختت برات خاستگار پیدا شد حالا من به این خشگلی یه خاستگار هم ندارم هی دل غافل ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغی زدم و شیرجه زدم روش و تا میخورد زدمش طوری که جیغ میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیشعور من بی ریختم بگو غلط کردم تا نزنمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه باشه غلط کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولش کردم و هر چهار تامون به هم نگاه کردیم و بلند زدیم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم داریم دیه کاریش نمیشه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه خودمون میدونستیم داریم چرت میگیم ما چهار تا جزء اون اکیپایی هستیم که عمرا پا در تله نمیدیم عه ببشخید دم در تله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار درحالی که جزوه اش رو ورق میزدگفت؛خدایی سیب جای بهتر از اینجا پیدا نشد مارو بیاری اینجا هم جاست با این صاحب خونش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم وگفتم:آخه از اول رد این پسرشو زدم واس همون شما رو هم آوردم اینجا مواظبش باشم که نپره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار باخنده گفت:مگه مگسه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره ننه شو ندیدین میپرید؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا بلند خندید وگفت:دهنت سرویس سیب اون سوسکای بدبختو هنوز ول نکردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوچ نگه داشتم هروقت خودمو انداختم تو چاه بندازم تو تنبون یارو شیش طلاقم کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرسه تاشون خندیدن وگفتن:روانی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جاونم راستی فکر نکنید اون پولا رو از خلیفه ی عمه تون بخشیدم ها...تا پنج شیش ماه دیگه من دنگمو نمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا:اوهه ما گفتیم محض رضای خداست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه نه باو از این فکرا نکن من از این حرفا سرم نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بابا گدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گدا عمه ته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به نگار گفتم:نگاری نمیری دانشگاه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عینکشو جابه جا کرد و با چشمای ریز نگاهم کرد وگفت:چی میخای؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم وگفتم:هوچی فقط منو تا محل کارم برسون الان برم صددرصد اخراجم میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفم هرسه شون به ساعت نگاه کردن و داد زدن:سیب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه متر پریدم هوا وگفتم:هوش چتونه بچه ام افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا یکی محکم زد پس کله ام وگفت: بی شوهر میخای آبروی منو جلو اونا ببری قول دادی تنبل بازی درنیاری سیب سروقت بری کارتو خوب انجام بدی برگردی به خدا من به هزار چرب زبونی تونستم کاره رو برات پیدا کنم ها پاشو برو آماده شو الان دیر میشه نرفته اخراج میشی پاشو که اونا خیلی حساسن میفهمی چه آدمایی اونجا رفت و آمد میکنن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانیش وا. سرتکون دادم وگفتم:ایهیم آدمای جیجل هلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار بااخم گفت:سیب!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ژون خب پس پاشو دیگه من تا موقع میرم آماده میشم تو منو برسون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد و دریا گفت:یه تیپ خوب بزنی ها نبینم شلوار سه خط پوشیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب باخنده گفت:با دم پایی شصتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیش من کی اینجوری تیپ زدم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرسه همزمان گفتن:الان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نیگا به تنبانم انداختم دیدم نه واقعا سه خطه کفش روفرشی هامم شصتی بود إهم إهم خب من دیه حرفی ندارمه برم آماده شم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نیگا به تیپم انداختم یه بافت طوسی پوشیدم با شلوار چسب مشکی شال مشکی و یه کلاه بافتم کج گذاشتم رو سرم که قیافه ام بیشتر به عکاسا بخوره بلعهه بنده دیپلم عکاسی دارم چه زحمتی هم کشیدم خوب شد خودمو نکشتم البته دوره های مختلفشم این ور اون ور زیاد دیدم واسه همون یه عکاس فوق حرفه ای ام سقفو بگیر ترک ترک شد وای ننه خراب شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خورده کرم پودر به صورتم زدم با رژ لب صورتی آرایش درهمین حد کافی است چون من اصولا خودم خشگلم به جون خودم ایندفعه دیگه خونه هه خراب میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای داد نگار یه متر پریدم هوا:سیب مردی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم نامردی نکردم داد زدم؛نترس تا حلوای عزای تورو پخش نکنم بارو بندیلمو نمیبندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زهر مار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو باز کردم و یه خورده عطر به خودم زدم و کیف و دوربین و بار و بندیلمو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم همزمان با بیرون رفتنم شیش جفت چشم رو روبه روم دیدم از ترس جیغی زدم که اونا هم ترسیدن و جیغ زدن من میگم ما دیوونه ایم شما بگید نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب با اخم گفت:ای بمیری سیب چرا جیغ میزنی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسمو بیرون فرستادم وگفتم:خدایی تو از اتاق بیای بیرون ببینی چند نفر دارن اینجوری نگات میکنن جیغ نمیزنی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا گفت:خیلی خب باو جیغ زدن نداشت که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم و یه ژست گرفتم وگفتم:خب اوجمل جودم یا نوچ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار باخنده گفت:آره اوجمل شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشم تا بناگوش باز شد طفلی من عقده دارم کسی بهم بگه خشگلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا گفت:به جای اینکه نیشت جر بخوره بیا برو میدونم نیم ساعت برمیداره چکمه هاتو تا گردنت بکشی بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم:بی کلاس نیم بوتامو میپوشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرغلطی میخای بکنی زود باش دیر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم و بعد از اینکه مهتاب و دریا رو ماچ کردم و حرصشون رو درآوردم به همراه نگار راهی شدیم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد محل کارم که شدم دهنم از بزرگی و شیکیش عین غار باز موند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب حالا کنجکاوید بدونید شغلم چیه؟؟؟ سرایدار إهم إهم شوخی میل فرمودم بنده عکاس هستم و قراره در این مکان از مدل های خوشتیپ و جیگر و ناناس عکس بگیرم اوف که چه چشم چرونی بکنم من اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خورده جلو رفتم اینجا چه بلبشوییه چقدر شلوغ پلوغه هرکسی یه کاری میکرد داشتم اطرافم رو دید میزدم که با صدای یه مرده یه متر پریدم هوا؛کاری داشتید خانم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم و گفتم:واه چرا مثل جن ظاهر میشید قلبم افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی کرد وگفت؛کاری داشتید؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفم رو روی شونه ام جابه جا کردم وگفتم:عکاس جدید هستم باید برم کدوم قسمت؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو که گفتم چنان دادی زد که حس کردم پرده ی گوشام پاره شد؛خانوم محترم یه ساعته تاخیر داشتی نمیخاستی کار کنی نمیومدی استخدام شی مگه مردم مسخره ی شمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باترس گفتم:إممم ...ببخشید آدرس اینجا رو یادم رفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسش رو فوت کرد واشاره ای به یه ور کرد وگفت:انتهای راهرو دست راست همه منتظر شمان سریع تر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم وگفتم:باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و خواستم برم که گفت:درضمن دفعه ی آخره که بخشیدمتون من مسوول اینجا هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم وگفتم:اوکی منم خانوم رستگار هستم خیلی خوشحال شدم بامن آشناشدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو هم براش باز کردم و وانستادم قیافه ی منگول مانندش رو تماشا کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد سالن شدم. همه ریختن سرم و مراسم معرفی شروع شد مدل امروز واسه تبلیغ شال و روسری بودودختر بود هیع عجب از مدل هم شانس نداشتیم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه لا مصب یه پسر بود یه خورده سربه سرش میزاشتم میخندیدم از اون موجودات سوسک داری هستم من ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درمورد فامیلی مبارک پدرجانمم بس که معروفه توکار ساخت وسازش، همه میگفتن از نوه نبیره های رستگارا هستی منم جرأت نکردم بگم دختر پسر ارشد رستگارا هستم وگفتم از اقوام دورن درغیر این صورت اعتبار پدرجان من به خاطر کارکردن دخترش توی هم چین جایی زیر سوال میرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر بودم تا دختره بیاد جمالش رو نظاره گر شم بلکه یه کمالی ازش بیرون بیاد دست همو بگیریم بریم سرخونه زندگیمون والا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه خاطره همکار عزیزم گفتم:کوشی پس؟؟اینا منو اینقدر دعوا کردن خودشون چرا نمیان حوصله ام سر رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:وای سیب گل جان تو چه بانمکی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشم تا بناگوش باز شد وگفتم:اوچیکم راحت باش بهم بگو سیب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه عزیزم! میدونی من موندم تو رو چه جوری اینجا استخدام کردن آخه خیلی سنت پایینه اصلا سابقه کار داری؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هم چین سنم پایین نیست بیست سالمه شوهرم ندارم از قدیم هم که گفتن دختر که رسید به بیست باید به حالش گریست سابقه هم ندارم عوضش پارتی کلفت دارم درضمن اونقدر حرفه ای ام که نگو نگی سابقه نداری که میام براتا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خندید وگفت:وای چه بامزه حرف میزنی موش بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو جمع کردم نه مثل اینکه همه جا من دلقکم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی خب مگه بده همه هم عاشقم میشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای خانوم نوری به خودم اومدم اونم جزء همکارهاست که بسیار بسیار بداخلاق بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه ها ساره آمادست الان میاد شما هم آماده شید تا کارتون رو شروع کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوربینی که خودشون بهم دادن رو برداشتم دوربین خودم روگفتن آشغاله به درد این کار نمیخوره یعنی دقیقا با همین لفظ ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم چین دلم میخاست باکله برم تو شیکم این نوری که جرأت نکنه به بچه ام هم چین حرفی بزنه خداروشکر بچه زیاد دارم من !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همراه خاطره رفتیم محل مورد نظر که یهو دیدم در یه اتاق باز شد و یه دختر بی ریخت وارد سالن شد واه واه همینا رو میگن خشگلن؟؟؟اینا کجا خشگلن همه جاشو عمل کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاطره سلقمه ای بهم زد وگفت:شروع کن که خانوم فیس فیسو الان میخورتی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم: به جان خودم ،واسه خاکی که اینو توش دفن کنن دلم میسوزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاطره با تعجب گفت؛چرا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون تجزیه نمیشه دیه همش پلاستیکه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو که گفتم بلند خندید وگفت:بترکی تو دختر من رفتم الان صداشون در میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم که خاطره رفت سمت دختره اون مسوول یاد دادن انواع ژست های مختلف بود البته یاد که نه ولی خب راهنماییش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکرد خدایی دختره هم خیلی گوش میداد فیس فیس پرافاده!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اینکه خاطره باهاش حرف زد نوبت من شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوربین رو برداشتم و داد زدم؛آماده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساره جون قری به سروگردنش داد و شال رو از دو طرف حالت باز گرفت یه پاشو عقب گذاشت یکی رو هم جلو حالا شما تصور کنید چجوری بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم شروع کردم به عکس گرفتن و به این نکته ی عمیق فکرکردم ، اگه بخام یه صبح تا شب قیافه ی این دختره رو تحمل کنم ،رسما میمیرم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ساعت پشت سرهم مدلا عوض میشدن خداروشکر فکر کردم فقط همون یه نفره اما دو سه نفر بودن اونا هم کمی از ساره نداشتن میگن خدا خر رو میشناخته بهش شاخ نداده راسته !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب الان من موندم ربطش چی بود ها؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما منظورم خودم بوده دیه من غلط بکنم به خودم توهین کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظورم همین مدلاست، اگه خشگلیشون از خودشون بود چیکار میکردن ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا داند !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدم باید خودش خشگل باشه مثل من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سقف ترک خورد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو انداختم رو کاناپه و گفتم:وای ننه خسته شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاطره خندید وگفت:خداییش کار تو خیلی سخته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنمو ماساژ دادم وگفتم:فکر کنم از این ناحیه قطع نخاء شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:حالا باز تا پس فردا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آها یادم شد بنده سه روز درهفته قراره بیام سرکار شنبه دوشنبه چهار شنبه حالا چون میدونم حس فضولی تون اوخ شد حقوقمم هشتصد تومن ناقابل بفرمایید از شما باشه نه غلط کردم باور نکنید من از این شوخی ها زیاد میکنم. ساعت کاریمم ساعت نه صبح تا چهار بعداز ظهر الانم که درمحضرتونم دارم از گشنگی میمیرم چون کارکنا خودشون باید ناهارشون رو بیارن و منم کوفت نیاوردم ودارم سقط میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فکر بیرون اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسمو فوت کردم وگفتم:آره خدایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سینی رو به رومون ظاهر شد سرمو بلند کردم و دیدم یه پیرمرد شصت ساله ست لبخندی زد وگفت:بفرمایید خانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و یه لیوان چایی برداشتم غذا که نیست چایی بخورم رو بهش گفتم:قربون دستتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندش گشاد شد و خواهش میکنمی گفت و به خاطره تعارف کرد اونم برداشت و تشکری کرد و پیرمرده رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به خاطره گفتم:سریداره؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:مگه اینجا شرکته!؟؟؟بهتره بگیم خدماتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداختم وگفتم:چه فرقی داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و حرفی نزد فکر کنم نافشو باخنده زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به خاطره گفتم:حالا پس فردا هم قراره با همین اجسام سروکار داشته باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بهشون اشاره کردم که یه متر اونور تر از مانشسته بودن و قهوه کوفتشون میکردن عه قهوه ؟؟؟؟چرا تبعیض قائل میشن اینا؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رگ غیرتم باد کرد و رو به خاطره گفتم:چرا به اونا قهوه میدن به ما چایی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداخت وگفت:توهم بخای برات میارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهان کشداری گفتم وفرمودم؛خب حالا بهتر شد مگه خون اونا از ما رنگی تره؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-معلومه که نه خدایی بگو من خشگل ترم یا ساره؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهمو بینشون رد و بدل کردم وگفتم:خب إممم از لحاظ طبیعی بودن که تو ولی مصنوعیش اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت: خوشم اومد رو راستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو باز کردم وگفتم؛نگفتی قراره از کی عکس بگیرم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خورده از چاییش رو خورد منم یه قلوپ خوردم که گفت: مانی صدر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتعجب نیگاش کردم وگفتم:کی هست حالا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه پسر جیگر و بداخلاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداروشکر پسر جیگر و بداخلاق هم ندیده بودم که قراره ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جدی میگم سیب گل دو ماه قرار داد دارن باهاش واسه تبلیغ برند کت و شلوار و این حرفا بهت بگم اینهمه با همه شوخی میکنی سر به سر اون نزاری که یک سگ اخلاقیه که نگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده گفتم:ژون سگ اخلاق دوست...حالا چرا این همه یک ماه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و گفت:دیوانه آره دیگه چون بیشتر میخان بزنن توکار تبلیغ آقایون این صدر هم خیلی مشهور شده چند وقته خواستن همه ی کارا بااون باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو جمع کردم وگفتم: صحیح ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

!!!دو ماه باید قیافه ی یه نفرو تحمل کنم خب من دیگه کم کم باید برگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از جام بلند شدم خندید و اونم از جاش بلند شد وگفت:خب باچی میری؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باخط یازده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ونیشمو باز کردم خندید وگفت:میرسونمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه باو اول روزی دردسر نمیشم بعد میری میگی عجب غلطی کردم به این دختره رو دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:این حرفا چیه کجا میری حالا؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که خودم میرم خوشحال شدم باهات آشنا شدم پس فردا میبینمت خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دویدم از اونجا زدم بیرون همین مونده این بفهمه کجا زندگی میکنیم آبروم بر باد میره البته خونه مجردی من و بکس اونجا بود خونه بابام که لواسونه بله حالا نمیدونم چرا مامان بابا یاد من نیوفتادن بی خی بهتره تو حال خودم باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار خیابون واستادم و برای تاکسی دست تکون دادم که نگه داشت و شیشه رو پایین داد وگفت:کجا میری آبجی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدامو قلدر کردم و آدرسو گفتم و پرسیدم:حالا چقدر میگیری داداش؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هشت تومن!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشام گرد شد وگفتم:هشت تومن؟؟؟؟؟خیلیه داداش برو خدا روزی تو جای دیگه حواله کنه این همه تاکسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان یه تاکسی دیگه واستاد رفتم سمتش ازش پرسیدم گفت ده تومن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون تاکسی دیگه هنوز وایستاده بود گفت:چقدر گفت؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پنج تومن حالا تو باشیش تومن میبری ببر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد وگفت:گور بابای ضرر بیا میبرمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشم تا بنا گوش باز شد رفتم سوار شدم یاد بگیرید اینجوری تخفیف بگیرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که وارد خونه شدم داد زدم:من اومدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب:ای نمی اومدی مگه از شر صدای نادخت راحت میشدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشنیدن این حرف لب ورچیدم و دست به کمر گفتم:دلت مویاد بابایی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کرد وگفت:زهرمار بی ادب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و به طرف اتاقم رفتم و کیفمو پرت کردم لباسامو هم زودی درآوردم و پریدم تو هال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب باچشای گرد گفت:توچه موجودی هستی نمیدونم به خدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آدم ،دوست من، آدم دریا و نگار کجان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو جیب منن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای جون بیا ببینم کجان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آدم نمیشی کلاس داشتن دیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ها تو چرا نرفتی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا انداخت وگفت: نرفتم دیگه دریا جزوه شو میاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تنبل موش مرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:خب بگو ببینم روز اول کاری چه جوری بود؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهیجان دستشو گرفتم وگفتم:ها بیا بریم تعریف کنم برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با آب و تاب همه چیزو براش تعریف کردم اونم از خنده مرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درآخر گفت: خدا مرگت بده سیب که هیچ جا مثل آدم رفتار نمیکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو باز کردم یهو یادم افتاد گشنمه لب ورچیدم که گفت:واچیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گشنمه هیچی نخوردم ازخستگی هم دارم میمیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد وگفت:الان برات یه نیمرو درست میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه متر پریدم هوا و از گردنش آویزون شدم محکم ماچش کردم وگفتم:قربون دوست جونم بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:دیوونه ی خودمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به آشپزخونه رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زدم:هوی آقامون اگه بفهمه میاد میخورتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خندید وگفت:بدبخت آقاتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا بدبخت خانوم به این خشگلی باکمالاتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون که بعله برمنکرش لعنت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم که همزمان صدای گوشیم بلند شد: تیامه فرار کن سیب فرارکن بدو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

إهم إهم این صدای نازنین خودمه که گذاشتم وقتی تیام زنگ زد اینجوری بخونه میدونم خیلی نابغم گوشزد نکنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برقراری تماس رو لمس کردم و گوشی رو گذاشتم رو گوشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان مهتاب هم اومد درحالی که بشقاب حاوی نیمرو دستش بود و با نون گذاشته بود توسینی و مقابلم گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشمو براش باز کردم و سر تکون دادم صدای الو الو گفتنای تیام هم می اومد:الو دیوونه الو هوی مردی الحمد ال...از دستت راحت شدیم وایستا همینجور یه فاتحه برات بخون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفشو تموم نکرده بود که داد زدم:سلام تیام ژون چیتال میتونی؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میتونم الان چشای از حدقه بیرون زدش رو تصور کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ثانیه ای سکوت گفت: زهر مارر بچه ام افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خندیدم و گوشیم رو گذاشتم رو اسپیکر و اشاره ای به مهتاب کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانیش باز کنارم نشست و منم بلند خندیدم وگفتم:خاک برسرت کنن ازکی آقایون باردار میشدن که بخاد باز بیفته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به علیک سلام سیب گلی خوبی عزیزم!؟؟منم خوبم نفس قربونت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه اوه نوشابه ها نزنه به گلوت بزمجه ژون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بی تربیت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا ادب بابا تربیت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بسه حالا مثل آدم رفتار کن سلام خوبی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم:سلام عزیزم من خوبم تو خوبی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قربوست خوبم شکر چه خبرا!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دسته تبر و ازاین حرفا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوش خب هنوز به جمع مرغون نپیوستی بیام عروسیت قربدم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه من منتظر توام اول تو بپیوند بعد من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلا بیا همزمان بپیوندیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وچشمکی به مهتاب زدم اونم نیشش شیش متر باز شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیام اصولا چون یه خورده خنگه به خودم رفته بچه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:ها؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوچ موگوم بیا باهم بریم به جمع مرغون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفمو گرفت وگفت:چیی؟؟؟؟من غلط بکنم بیام تورو بگیرم مگه از جونم سیر شدم همین یکی رو دارم کچلم کرده همون بارم خر گازم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان صدای جیغ خانومش اومد و صدای داد تیام؛آخ غلط کردم خانومی نه بابا شوخی میکنم بابا سیب گل دیوونه ست به خدا نه من غلط بکنم ازت بد بگم خیلی هم خوشحالم توروگرفتم پیاز تندهم میخورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و مهتاب داشتیم ازخنده همو گاز میزدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو صدای ویدا توی گوشی پیچید:الو سیب گل جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به خار بود گل اومد جاش خداروشکر سلام خانوم پسرخاله ی خولم چطول مطولی!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تیام اومدی:خول خودتی بچه پرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده ی ویدا اومد وگفت:قربونت عزیزم خوبم توخوبی چیکارا میکنی!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم خوبم شکر خدا میگذرونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب داشتی به تیام چی میگفتی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوچ بوخودا داشتم سعی در دوباره دوماد کردنش میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه؟؟؟خیلی بدی ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم:قربون شما بشم ،بابا میخاستم آتو بگیرم بیارم بدم دستت بعد بچزونیش راستی شنیدی که چی گفت اون پیاز تنده رو حتما بهش بدی بخوره ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تیام اومد:من دستم به تو برسه سیب میدونم چیکارت کنم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرهرهر زبون درازی یادت نره ویدا جون ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه حتما یادم میمونه راستی دنبال کار بودی پیدا کردی!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-إممم نرید به مامی و ددی بگید ها آره پیدا کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیام:همین الان میرم میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:شیکر میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا خندید وگفت:خداروشکر نترس نمیگیم پس یه شیرینی باید بدی ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی میام به دوتاتون ماچ میدم میشه شیرینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده ی هردوشون همزمان اومد و مهتاب هم به نشانه ی خاک برسرت دستشو تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و تیام گفت:اگه وقت کردی یه زنگ به خاله بزن خیلی گله منده ازت میگفت خیلی وقته سری بهشون نزدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بی خی باو من پامو بزارم اونجا مجمع عروس کردنم تشکیل میشه حوصله ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ربطی داشت بچه ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ربطشو ولش . راستی آبجی و شوهر آبجیم چیکارا میکنن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خسته نباشی خیلی زود پرسیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و تیام گفت؛اتفاقا زنگ زدم یه خبر خوب بهت بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای ژون داری بابا میشی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده ی ویدا اومد اینم بدش نمیاد ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئنم الان تیام داره شیطون به ویدا نگاه میکنه چون چند ثانیه ای سکوت شد وگفتم:اوه اوه دختر مردمو خوردیش که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیام باتعجب گفت:ویدا برو زیر کاناپه رو نگاه کن این موجود همین وراست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خندیدم وگفتم: نه دادا من خونه ی خودمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از کجا فهمیدی پس؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا من توی زن ذلیل بدبختو اگه نشناسم باید برم شوهر کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:بدت هم نمیادا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نگووو... حالا خبر خوبه رو بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی خواستم بگم داری خاله میشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااین حرف تیام چنان جیغی زدم که مهتاب شیش متر پرید هوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جون من؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیام خندید وگفت:ای جون عمویی ذوق مرگ شدی آره عزیزم امروز خبرش پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه چرا به من نگفتن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سارا میخاست سوپرایزت کنه ولی الان دیگه نابودش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم:قربونش بشه خاله خب تیام برو گمشو مزاحمم نشو میخام برم خونه ی سارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هی نری بگی من لو دادم کچلم میکنه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مواظب خودت باش تا اونجا ندوی ها مواظب خودت باش دیوونه بازی درنیاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه مامان بزرگ خدافظ ویدا رو از طرف من ماچ کن بای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گوشی رو قطع کردم و از جام پریدم و شروع کردم به قر دادن:آآآآ بیا ای جان بیا وسط دارم خاله میشم وای دارم خاله میشم هووو دست ای جان ای جان ای جانم به قربون دو چشم پرخمارت ای جان هوووو جییغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست مهتابو کشیدم و شروع کردیم به جیغ زدن و دست زدن و قردادن بعد از اینکه خوب قر هارو تخلیه کردم نیمرو رو یه لقمه کردم و چپوندم تو حلقم و به طرف اتاقم رفتم ومهتاب دنبالم اومد تو اتاق و گفت:کجامیری؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادهن پرگفتم:مو...رم خونه ...سارا دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد وگفت:خیلی خب خودتو خفه نکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمه رو که خوردم مثل آدم آماده شدم لباس گرم پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرم و رژ لبمو هم زدم و دست به کمر رو به مهتاب گفتم:چطور شدم؟؟؟ بچه ی خواهرم منو به خاله بودن میپذیره؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:دیوونه آره از خداشم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باذوق گفتم؛وای چی بگیرم براش؟؟؟شاسخین؟؟؟نه نه گندست بچه میترسه عروسک؟؟؟نه موهاش نره تو دهنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پس گردنی که بهم زد ساکت شدم و گفتم:دستت بشکنه چرا میزنی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا برو انقدر حرف نزن پول داری اگه نداری بهت بدم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه قربونت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه برو مواظب خودت باش ازهمین یکی دوتا خیابون بالاتر همه چی داره بگیر همون شاسخین خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترسه خو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نترس نمیترسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه پس من رفتم اودافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم برم که در بازشد و دریاونگار وارد خونه شدن جیغ بلندی کشیدم که هردوشون چشاشون گرد شد وگفتن:زهر چی شده؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باذوق پریدم هردوشون رو ماچیدم وگفتم:دارین خاله میشین وای جییغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا و نگار باتعجب بهم نگاه کردن بعد به من نگاه کردن وهمزمان باصدای بلندی گفتن:چیکار کردی؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به جون خودم من کاری نکردم تقصیر اونا بوده من نقشی نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار اومد سمتم و بازوهامو گرفت وگفت: سیب بگو چه بلایی سرت آوردن؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منگول مانند نیگاش کردم یه خورده به موخم فشار آوردم فهمیدم خاک برسرای منحرف باخودشون چی فکر کردن بلند خندیدم وگفتم؛ای خاک در مختان فرغان فرغان بابا من که نه آبجی سارام بارداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان مهتاب بلند خندید و نگار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دریا گفتن:زهر مار ترسیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و دریا گفت؛خب مبارک باشه خاله جون حالا کجا شال وکلاه کردی!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخام برم خونه ی سارا دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آهان باشه عزیزم برو مواظب خودت باشی ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار:دیوونه بازی درنیاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب:از خط عابر پیاده بری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اووووهه خا دیه کشتید خودتون رو مگه من بچه ام أهه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار:بله دوسال ازماکوچیک تری ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب حالا همون دوسالو بکوبید تو سرم م11امان بزرگا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرسه خندیدن و نگار گفت:برسونمت سیب؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه مامانی برام تاکسی بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • .

    00

    خیلی رمان قشنگی بود کلی باهاش خندیدم واینکه متفاوت بود ودوست داشتنی

    ۱۱ ساعت پیش
  • سیران

    ۱۸ ساله 00

    یه رمان متفاوت بود ممنون از نویسنده عزیز

    ۱ ماه پیش
  • هستی

    ۱۲ ساله 00

    یه رمان عالی و زیبا بود و با هاش خندیدم 😊 ولی ای کاش اسم بهتری به جای سیب گل انتخاب میشد ، و آخرش خیلی خلاصه بود . ولی بازم مرسی عالی بود 😄

    ۲ ماه پیش
  • رها

    ۱۸ ساله 00

    کاش درباره مانی و مریم بیشتر می گفت ک بعد زندگیشون چجوری شدن باهم کلا خیلی دوست داشتم زندگی این زوج تا آخرش باشه و باز بشه ک چجوری زندگی میکنن و چجوری ابراز علاقه میکنن

    ۱۰ ماه پیش
  • wolf girl

    00

    شما که انقدر خلاقیتت خوبه بهتر نیست قشنگ تر بنویسی؟! نوشتنت خوب نیست یه کوچولو باید تغییرش بدی سریع از مسائل رد میشه و کلمات نامناسبی داره نمیگم خیلی ادبی بنویس ولی بهترش کن به هرحال قشنگ بود ممنون

    ۱۰ ماه پیش
  • سمیه

    ۱۷ ساله 00

    عالی بود و با بقیه رمانا متفاوت بود

    ۱۱ ماه پیش
  • لیلا

    ۳۸ ساله 00

    عالی بود موفق باشی با آرزوی دیدن دوباره شاهکار جدید

    ۱۱ ماه پیش
  • فاطی

    ۱۴ ساله 00

    اخر داستان که عاشق هم شدن خیلی با هم سر سنگین بودن

    ۱ سال پیش
  • Elahe

    00

    خیلی خیلی قشنگ بود

    ۱ سال پیش
  • :) فاطی شونم

    00

    اولاش ی خورده مزخرف بود مخصوصا وقتی میگفتید اون نوشابه ها تو حلقم و اینا برای ادامه دادن و خوندن رمان دو دل میشودم ولی وسطای رمان کمتر شد و هیجانش بیشتر شد ، خلاصه دم نویسنده اش گرم معرکه بود رمانش😉♥

    ۱ سال پیش
  • مطهره

    ۱۶ ساله 00

    هنو رمانو نخوندم،اما یه سریا گفتن راجب اسم سیب گل،این یه اسم تقریبا قدیمیه که من به شخصه این اسم رو شنیدم،،،که به معنیه شکوفه سیبه🤍✨

    ۱ سال پیش
  • ملکه سرخ

    00

    عالی بو بنظر من خیلی با مزه بود و اصلا دلقکانه نبود .

    ۱ سال پیش
  • ندا

    00

    عالی بود منم فکر می کردم با مانی ازدواج می کنه مثل بقیه رماناولی فهمیدکه اشتباه بوده و بابقیه رمانا متفاوت بود ولی از عمه و... هیچی نمی گفت دیگه ازخاله جون و دختراش نگفت کاش از زمان بارداریش میگفت❤

    ۱ سال پیش
  • م

    01

    رمان خوب بود اما از خواستگاری بنیامین به بعد دیگه خیلی خلاصه بود ودرهم شد،قرار بود کم کم عاشقش کنه که یهویی عاشق شد بعد دیگه نمیدونم چرا اینقدر طولش داد تاعقد کنن

    ۱ سال پیش
  • ۰چ

    10

    یادت رفت شبیه عشق قبلیش بود من هنوز کامل رمان رو نخوندم

    ۱ سال پیش
  • بهار

    00

    خیلی لوس حرف می زد و بیشتر شبیه دلقکا بود تا آدمای باحال و بامزه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.