رمان عشق پنهان در نفرت به قلم Mahdiyeh_H
دختری به نام عسل که تو بچگیش دزدیده میشه و به یه خانواده ای که بچه دار نمیشن فروخته میشه دخترمون میخواست یه روان پزشک بشه ولی با یه سری اتفاقات تبدیل یه پلیس حرفه ای میشه. تو یکی از ماموریتاش پسره داستانمون رو میبینه ولی خیلی متفاوت تر از بقیه رمانا بعد از آشنایی هردوشون این دو به یه ماموریتی میرن که توی این ماموریت رازهایی آشکار میشه که به کل زندگی دختره رو از اون رو به اون رو میکنه و.........
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۵ ساعت و ۱۸ دقیقه
ژانر : #پلیسی #طنز #کلکی
خلاصه :
دختری به نام عسل که
تو بچگیش دزدیده میشه و به یه خانواده ای که بچه دار نمیشن فروخته میشه
دخترمون میخواست یه روان پزشک بشه ولی با یه سری اتفاقات تبدیل یه پلیس حرفه ای میشه.
تو یکی از ماموریتاش پسره داستانمون رو میبینه
ولی خیلی متفاوت تر از بقیه رمانا
بعد از آشنایی هردوشون
این دو به یه ماموریتی میرن که توی این ماموریت رازهایی آشکار میشه که به کل زندگی دختره رو از اون رو به اون رو میکنه و.........
عینکمو روی چشمام زدم و حرکت کردم سمت ساختمان وقتی داخلش شدم یه نگاه نفرت انگیز به همه انداختمو به سمت آسانسور رفتم.
ولی چی ببینم خوبه؟؟😭نه خداییش این شانسه من دارم؟؟🤔 خداااجون وقتی شانس رو تقسیم می کردی من کدوم قبرستونی بودم عایا؟؟کدوم گوری بودم؟؟ ای خــــــــدا حالا من چجوری برم بالا⬆️
روی دره آسانسور نوشته بود(آسانسور خراب است ) آی مرض و خراب است.کوفت و خراب است الان وقت خراب شدن بود آخــه؟؟؟
آی بمیری ایشالا.یه لگد به در زدم که خوشبختانه صدای بلندی ایجاد نکرد ولی بدبختانه پای بیچاره من نفله شد.واای پام.
خلاصه با یه اخم وحشتناکــی 300 تا پله رو قشنـــــــــــــگ رفتم بالا
اصلا آخمم در نیومد اصـــــلا.
(آره جون عمه صغرای نداشتت )
واای مردم.....واای ننه.....وااای
(خوبه گفتی آخت درنیومد) یه ذره خفه شو خواهشا ببینم دارم چه گلی به سرت میکنم( منظورت چه گلی به سرم کنم دیگه؟😒) نــه کی گفته حالا برو بعدا درموردش بحث میکنیم اوکی جیــگــر؟( باش خر شدم فعلا) بابای
وقتی رسیدم طبقه 23 یه نفس عمیق کشیدم و به سمت در قهوه ای رنگ حرکت کردم.جلوی در ایستادمو دوتقه به در زدم و وارد شدم.
مثل همیشه روی صندلی لم داده بود و یه لبخند چندش رو لبش بود. یعنی من نمیدونم سه ماه چجوری با این سروکله زدم.خودم در عجبم
من: سلام.
سعید:سلام.خب محموله چیشد؟؟
ریلکس گفتم:متاسفانه لــو رفت.
سعید از رو صندلیش چنان بلند شد که صندلی افتاد زمین.بابا اروم. یواشش
داد زد: چــــــــــــــــی؟یعنی چی لو رفت؟هیچ میفهمی چی میگی؟
من: خب اره
سعید: چطوری لـو رفت؟کی لو داد؟
من: اون ممد خان یه گندی زد که هنگام حرکت محموله پلیسا نمیدونم از کجا ریختن و ......
عصبی نشست روی صندلی و گفت: خب ممد چی شد؟
من:وقتی با پلیسا درگیر بودن تیر خورده و مرده.
اره ارواح عمم این ممد که میگیم از ادمای خودمونه.
من: خب حالا ناراحت نشو . یه محموله دیگه هس که از اینجا به دوبی و از اونجا به آلمان فرستاده میشه.
لبخندی رو لباش اومد و گفت:اها.نه خوشم اومد وقتی یکی رو از دست میدیم اون یکی جور میشه.فقط این یکی رو خودمم میام دیگه نمیتونم ریسک کنم که اینو هم لــو بدین.
اررره منم همینو میخوام توهم بیـای .
من: پس فعلا.میبینمت.با صدای ارومی که خودمم به زور شنیدم گفتم:البته تو زندان میبینمت😈😈
از اتاق شاد و شنگول اومدم بیرون که بایاداوری پله ها آه از نهادم بلند شد.پــوف.خلاصه با هر بدبختی بود خودمو به طبقه پایین رسوندم و به نگار زنگیدم: سلام بر نگـاری خودم،خوبی خل و چل؟؟
نگار:سلام بر عسل خودم خوبی خر من؟؟
من: هووی خر عمته ،گاومیش پاشو بیا خونه کارت دارم.
نگار:چیکارم داری؟بیام خونت چیکـــار؟؟
من: نگار مسخره بازی درنیارا پاشو بیا گفتم.زود قطع کردم تا بیش از حد مزخرف نگه.
به سمت لکسوز جیگریم رفتمو سوارش شدم.و به سمت خونه مجردیم روندم.
یک ساعت بعد.......
واای فاتحمو بخونید حلوا هم پخش کنید.
نگار جلوی در وایساده بود و قیافش از عصبانیت قرمز شده بود الاناس که منفجر بشه.
ماشینو پارک کردمو رفتم سمتش ولی چند قدم عقب تر وایسادم از این دیوونه هیچی بعید نیس.
نگار: منو اینجا علاف کردی؟زیر پام علف که هیچ جنگل امازون سبز شد.
من:به جان تو ترافیک بود اونم چه ترافیکی😁😁
نگار تا طبقه دوم دهنشو وا کرد و هر چی فش بلد بود بارم کرد.از زیر نافی بگیر تا بالای ناف.
( چی گفتی دقیقا) حالا یه چی پروندم.(حالا میخواستی چیو بگی یعنی؟🤔) منظورم این بود که فش های رکیکی داد.حالا توهم گیر دادیا😠😠.
من: اههه نگار چه خبرته. حرصی نگام کرد و چیزی نگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم لپ تاپمو اوردم و هر چی مدرک داشتم ریختم توش حالا بر احتیاط به فلش هم زدمشون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم نت گردی می کردم که یه صفحه ای رو دیدم.بازش کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرمورد یه دختر بود که خانوادشو به قتل رسونده بودن و دختره هم الان دیوونه شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادیدن این مطلب اشک تو چشام حلقه بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاد 4 سال پیش افتادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفلش بک به 4 سال پیش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: خب زهره جون فردا جزوه هامو بیاری ها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزهره:بابا میارم دیگه اااااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: بله دفعه قبل هم همینو گفتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزهره:دفعه قبل فرق داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: اوکی پس بای.از ماشینش پیاده شدم و رفتم سمت خونمون .که صدای جیغ مادرم رو شنیدم.زود رفتم تو ولی نتونستم جلوتر برم.خیلی ترسیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتا مرد توی هال بودن و ماسک زده بودن نتونستم صورتشونو ببینم از ترسم پشت در بزرگ قایم شده بودم.اون مردا اول پدرم کشتن.که خواستم جیغ بزنم ولی زود دستمو گزاشتم روی دهنم بی صدا هق هق میکردم.پدرمو کشتن تنها تکیه گاهمو کشتن..😞😞😞🙁
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعده اون مادرمو هم کشتن...مادر عزیزم .کسی که از دوستام هم بهم نزدیک تر بود برای چی کشتنشون؟برای چــــــــــــــی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم از حال می رفتم از ترسمم نتونستم جلو برم.نتونستم جلوی اون کثافطارو بگیرم.نتونستم ....نتونستم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که مامان بابارو کشتن زود از خونه رفتن بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعده رفتن اونا روی زانوهام افتادم زمین که زانوم درد بدی گرفت ولی چه اهمیتی داشت....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشای گریون جلو رفتم و نشستم پیششون. و از ته دلم جیغ زدم. زار زدم،دستمو محکم کوبیدم رو زمین فقط جیغ میزمد مامان بابارو صدا میزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونقد جیغ زدم که همسایه ها ریختن تو خونه.و بادیدن اون صحنه اونا هم گریه کردن.از دستم خون زیادی میرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخرین جیغی که زدم چشام سیاهی رفت و افتادم رو زمین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی بهوش اومدم که سه روز از فوتشون گزشته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی نتونستم توی تشیع جنازشون هم شرکت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز بهوش اومدنم حتی یه کلام هم حرف نزدم.فقط به دیوار زل زده بودم.خیلی از دوستام پیشم اومدن وهر کاری کردن تا من حرف بزنم ولی نتونستن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه روز زد به سرم و از بیمارستان رفتم بیرون .بی هواس و بی دلیل تو خیابونا دور میزدم.مقصدم معلوم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو همین حین یه ماشینی بهم زد که نیم متری رو زمین پرت شدم............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:آخ.از ماشین یه زن پیاده شد و با نگرانی اومد سمتم و بهم گفت: وااای دخترم ببخشید حالت خوبه؟ای واای داره از سرت خون میاد پاشو دخترم باید ببرمت بیمارستان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوحال خودم نبودم برا همین اعتراضی نکردم و باهاش رفتیم بیمارستان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونجا سرمو بخیه زدن و یه دستمم شکسته بود که اونم گچ گرفتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نمیگفتم فقط زل زده بودم به دیوار که زنه هم اخرش از اتاق رفت بیرون.دوروز بعدش زنه اومد و منو با خودش برد خونه خودش اولش اعتراض کردم که با لحن اروم و مطمئنی گفت: میای خونه ما من یه دختر دارم که همیشه آرزوش بود یه خواهر بزرگتر داشته باشه توهم میشی خواهرش به من اعتماد کن. اسم منم سرمه هس .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: مرسی ولی من...حرفمو قطع کرد و گفت:نداشتیماا منم جای مادرت گلم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش اشک تو چشام حلقه زد که وقتی دید باهول گفت: ای واای چیز بدی گفتم؟ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه اصلا.نمیدونم چجوری به خونشون رفتم .ولی اون لحن اروم و مهربونش باعث شد بهش اعتماد کنم.رفتارش یه جورایی منو یاد مادره خودم مینداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخ مامان کجایی که حال و روزمو ببینی .کجایی کاش همچین اتفاقی نمی افتاد کـــاش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی انتقاممو میگیرم.قسم میخورم که انتقاممو بگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه سرمه جون خیلی خوشگل و قشنگ بود.دیزاین خونه حرف نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونجا با دخترش رها اشنا شدم خیلی دختر زود جوش و مهربونی بود.البته خیلی هم شیطون بود.😈
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش با اقا امیر اشنا شدم که اولا مرد اخمو بداخلاقی به نظر میومد ولی بعدا که بیشتر باهاش اشنا شدم فهمیدم که رها شیطون بودنش رو از اقا امیر به ارث برده.اقا امیر خودش پلیس بود.منم وقتی به فکر انتقامم افتادم و همه چیرو واسش گفتم اونم بادقت گوش کرد و گفت که کمکم میکنه وارد نیروی انتظامی بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم سروان، با ماموریت هایی که به پستم میخورد من همشونو با اشتیاق و شور خاصی حلشون میکردم و افراد باندارو دستگیر میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوسال بعدش یه ماموریتی به پستم خورد که فهمیدم همونه که من دنبالش میگردم.همونی هس که قاتل پدرو مادرم بود.حس انتقامم با فهمیدن این موضوع شعله ورتر شده بود.و باجون و دل روی این ماموریت کار میکردم و تمام حواسمو جمع کرده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرش انتقاممو گرفتم.از رضا، همونی که دستور قتل پدرومادرمو داده بود.درست وسط پیشونیش شلیک کردم اونم نه یه بار بلکه 5 بار پشت سرهم.)))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان 25 سالمه و سرگرد هستم.عاشق شغلمم و همیشه ماموریتام رو به خوبی به پایان میرسونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستی که جلوی صورتم حرکت میکرد و بشگن میزد از فکر دراومدم.به نگار نگا کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار: عسل کجایی؟ده ساعته دارم صدات میکنمـــا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خب بگو چیکار داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار: میگم به سرهنگ گزارش دادی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: ای وااااای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار: یعنــی خــــاک رس تو فرق سرت با اون مغز پوکت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: خف باو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سرهنگ تمام گزارشات رو دادم و درباره نقشه بعدی هم با نگار فک زدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستی نگار سروانه و تو اداره باهاش اشنا شدم.خیلی دختر گلیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه همراه نگار از خونه اومدیم بیرون.هرکدوم به سمت ماشین خودش رفت.ماشین نگارهم جنسیس سفید رنگ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت اون یکی خونه روندم.خونه سرمه جون و امیر جون یه خونه دوبلکس هست که خیلی هم دیزاینش عالیه.هر کی طراحش بوده دمش جــیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقه بالا 5تا اتاق هست که یکیش واس منه، یکی واسه رها،یکی واسه سرمه جون و امیرجون،یکی هم که قفله نمیدونم اتاق کیه .الله العلم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون یکی هم اتاق مهمانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقه پایین هم دوتا اتاق هست دیگه اونارو نمیدونم چین زیاد فضولی نکردم ولی به خاطر شماها میرم فضولی میکنم خبرشو میارم واستون😉
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو پارک کردم و رفتم تو ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: سلـــــام. من اومــــــدم.خوش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها پرید وسط حرفم:خوش نیـــومدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: غلط کـــردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: تو کـــردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: هــــیع بی حیاااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها با گیجی گفت:هــا؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد تازه دوزاریش افتاد که یه جیغ زد و افتاد دنبالم.حالا من بدو اون بدو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرش نفس کم اوردیم و اتش بس کردیم.بعد ازاینکه نفسم بالا اومد رفتم آشپزخونه.و به سرمه جون هم سلام دادم و بعدش خسته و کوفته رفتم طبقه بالا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاقو وا کردم و داخل شدم.لباساما دراوردم و انداختم یه گوشه.و پریدم رو تخت و یک دو سه بشمار خوابیدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحموله داشت حرکت میکرد.حالا وقتش بود.که صدای آژیر پلیس اومد و ایــــــول پلیسا ریختن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه داشتن تیراندازی میکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت سعید.که بادیدنم اومد جلو و گفت:زود باش باید بریم تا مارو نگرفتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ابرومو انداختم بالا و گفتم: نوچ نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:یعنی چی نمیشه؟چی.....م....نکنه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: رودست خوردی جنـــاب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپامو آوردم بالاو یه لگد بهش زدم که خم شد میخواستم به کمرش بزنم که پامو گرفت و پیچوند که منم افتادم رو زمین.اسلحشو درآورد و گفت:هه فک کردی زرنگی؟حسابتو میرسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواای حالا چه گهـــی بخورم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا مثلا نمیشد اسلحمو بردارم بگیرم جلوش و بعدا به دستاش دستبند بزنم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه ًنوچ نمیشه امً چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(خری دیگه) تو خفه فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ذره فک کنیم!🤔🤔 سعید کاملا روم وایساده بود و پاهاش و از کنار دوپهلوهام گرفته بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوممم....آهاااااا گرفتین سعید چجوری وایساده بود؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاهامو اوردم بالا و محکم زدم به اونجاش.واای الهی بچم ناکار شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خم شد با پام یه ضربه دیگه به دستش زدم که اسلحه افتاد، زود اسلحه رو قاپیدمو گرفتم سمتش میخواست خیز برداره سمتم که منم ریلکس ماشه رو کشیدم و بومب خورد به پای راستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره یکی دیگه زدم به پای چپش که کاملا پخش زمین شد.دستبند رو برداشتم و زدم به دستاش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه یکی از سربازا با سر اشاره کردم سعید و برداره خودمم رفتم دنبال نگار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم اطراف و نگا میکردم که یه لخظه چشمم خورد به دو نفر که باهم درگیر بودن یکم چشامو ریز کردم تا بهتر ببینم. اون نگاره؟؟ خوشه. تند دوویدم سمتش خواستم بگم تسلیم شو .ولی بعدا یکم فک کردم گفتم الان همچین بگم یهو دیدی نگار و گرفت اسلحه رو هم گزاشت رو پیشونیش اینا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپ بی خی گزینه دوبهتره یواشکی رفتم پشت سرش و یه ضربه محکم به اونجاش زدم(کلا چسبیدی با اونجا) 😂
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خم شد کوبیدم به کمرش که افتاد زمین نگار هم با تفنگ زد رو گردنش که بیهوش شد به اینم دستبند زدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخیـــــــــــــــــــش.همه رو گرفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعده این که همه رو دستگیر کردیم.به سمت اداره حرکت کردیم.تو این ماموریت نگار یه گندی زد که باعث شد سه ماه طول بکشه.حالا بعدا میگم چه غلطی کرد این نگار خل و چلمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل اتاق شدیم و احترام نظامی دادیم و رفتیم سرجاهامون تمرگیدیم.ااا ببخشید نشستیم.( چه مودب) خفه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ: خب این ماموریتم تموم شد .با این حرفش یه چش غره به نگار رفت و بعد ادامه داد: 5 روز رو مرخصید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواای 5 روز کسی میتونه دووم بیاره عایا؟؟شما میتونی؟والا من که نمیتونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه پاشدن وسایلاشونو جمع کردن و رفتن بیرون.حالا یه نگاهی هم به ما ننداختنـــا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانس نداریم که مث این بعضی رمانا یه ماموریت پیش بیاد،ماهم بریم با یکی محرم شیم،بعدش عاشق هم بشیمو ازدواج کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی خـــــاک تو سر نگااار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار رو رسوندم خونشون، روندم سمت خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین و تو پارکینگ پارک کردم و که همین حین در باز شد و یکی بدو بدو اومد بیرون و دویید سمتم.منم که تو شوک بودم😳😮
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو پرت زمین شدم،آخ کمــرم .وااای سرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دقت کردم دیدم بعـــله ،من افتادم رو زمین.این رها هم افتاده روم و داره با نیش باز منو نگا میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: هوووی چه خبرته؟کمرم شکست. پاشو ببینم.پاشــــــو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها:اول، اول سلام بعدا کلام، دوم هووی تو کلات، سوم،جام راحته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: رها جان هر کی دوس داری پاشو به حد کافی خستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینگاری دلش به حالم سوخت .که از روم بلند شد و لباسشو تکوند.یعنی خوبه من افتادم زمین،لباس من خاکی شده این چرا لباسشو میتکونه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: عزیزم بیا بریم داخل یه شربت بهت بدم خستگیت در بره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجــــــــــــــــان؟؟من شاخ ماخ درنیاوردم.؟؟این چرا یهویی زد کانال بعدی؟؟اوهو چه خانومانه، چه متشخص.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو چرخوندم که......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهـــــــان حالا بگو ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم پارسارو دیده،اینجوری شده.پارسا پسر عموی رها بود،یه پسر هم پیش پارسا وایساده بود ولی نشناختمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: سلام آقا پارسا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لبخندی زد و گفت:سلام عسل خانوم، حالتون خوبه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: بعــله خیلی خوبم شما چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لبخند زد به معنای اره منم خوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزهـــرمــار خو درست جواب بده دیگه،زبون نداره انگار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لبخند مسخره زدمو و خواستم برم تو که صدای پسره رو شنیدم: چه خودشم میگیره.معلومه داره از فضولی میمیره تا بفهمه من کیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتند سرمو چرخوندم طرفش و یه ابرومو بردم بالا و با پوزخند رو لبم از پایین به بالا و از بالا ب پایین یه دور نگاش کردمو گفتم: همچین تحفه ای هم نیستی.که بخوام بدونم چه کسی میباشی آقای به ظاهر محترم.😏
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم رها قرمز شد.پارسا رنگش روبه سفیدی زد این پسره هم قهوه ای شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخخخ چه جمله باحالی گفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به اونا رفتم داخل و درو بستم که صدای آخی اومد.هه بیچاره دماغش نفله شد.شکست فک کنم🤔
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: بیشعـــــــــــور دماغم شکست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: خب یه ندایی میدادی دیگه.به من چه.حالا بیخی حال کردی چجوری حالشو گرفتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:ایول دمت گرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهمدیگه خندیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: اهالـــــــی خونه.کســی نیست؟ من اومدم هــــــا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمه جون از آشپزخونه اومد بیرون و گفت:سلام چی شده صداتو انداختی بالا سرت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: سلام بر ملکه ذهن و قلب آق امیر و خوشمل خانوم.احوالــات؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو یه صدایی از پشت گفت:کم نمک بریز دختر،به خانوم خودمم کسی به جز خودم حق نداره بگه خوشمل خانوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای گرخیدم.این امیر جون ماهم شیطونه ها به سنش نگا نکنین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: باچه.خب خوبی امیرجووون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیرجون : ممنون دخترم .خب چه خبرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خبر خاصی نیس.خب من برم استراحت کنم،دارم از خستگی میمیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پله ها رفتم بالاو چپیدم تو اتاق.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق من یه اتاق تقریبا بزرگی بود که رنگش ترکیبی از سیاه،سفید،قرمز بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب حوصله ندارم اتاقمو توصیف کنم بعدا میگم دیگه اصن به شما چه مگ فضولید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو دراوردم و یه تونیک که تاروی زانو بود پوشیدم به همراه شلوار راحتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم رو تخت.و یه بالش زیر سرم گزاشتم یکی شو سمت چپم یکیشو سمت راستم یکیشم لای پاهام گزاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیستم خوابیدن من اینجوریه.من ۵ ساعت رو روز میخوابم ۳ ساعت هم شب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقا من خودم میدونم عجوبم لازم به گفتن نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چیه؟اههههه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سرعت رو تخت نیم خیز شدم که دماغم خورد به سر یه نفر..واای مامان😭😭یه روز نزاشتن من کامل بخوابم😢
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خندیدن یه نفر اومد.چشامو وا کردم.دیدم این رها خره هس.با یه لبخند شیطانی رو تخت نشسته بود و تویه دستشم یه لیوان آب بود.پس این رو من آب میریخته؟به سمتش خیز برداشتم وقتی میخواست از روی تخت بپره پایین دستشو گرفتم و انداختمش رو تخت،یه دل سیر قلقکش دادم.اونقدر خندید کهنفس کم آورد و بریده بریده گفت:ع..عسل..غ.غلط کردم..گ..وه خوردم....شک.ر خوردم..ولم کن...خخخ.وااااای..هه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنبیهش بس بود دیگه.ولش کردم که با دو رفت سمت دشوری.خخخخخ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه شال سفید رنگ رو سرم انداختم و از پله ها سرازیر شدم.که همه بلند شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: نه خواهش میکنم بفرمایید بنشینید.م..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفر از پشتم سرفه کرد.وقتی برگشتم دیدم امیرجون بود که باخنده رفت نشست سره میز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(تو چه خودتو بالا گرفتی هااا) چی میگیـ؟( نه فکر کردی به خاطر احترام تو بلند شدن؟؟ )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراس میگه اینا به خاطر امیر جون بلند شدن دیگه....منو باش .......(گفتم که خودتو بالا میگیری) من مهمون ناخوانده خواستم عایا؟؟ (تا تو سگ نشدی من رفتم)بری دیگه برنگردی ایشالا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعده اینکه غذامون رو کوفت کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و رها رفتیم بالا تایه کم بگپیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستیم رو تخت که رها گفت: واای یادم رفت بهت بگم.میدونی امروز کیو دیدم؟؟حدس بزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:واای رها حالو هوای حدس زدن رو ندارم بنال ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: ایـــش.امروز وقتی رفتم دانشگا باز این پسره جلومو گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمامو کشیدم تو هم :کدوم پســره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: همین بهزاد که تویه دانشگا باهم درس میخوندین.همون که عاشق پیشت بود. اومده بود و هی التماس میکرد بهت بگم باهاش حرف بزنی.بنده خدا گنا داره هااا خیلی خاطرتو میخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:غلط کرده .پسره الدنگگ من ازش خوشم نمیاد.از این به بعد هم اگه بیاد محل سگ بهش نمیدی گرفتی؟؟😡
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخر فهم شد؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: زهرمـــــار فهمیدم جناب سرگرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن : رها جان از این به بعد دقت کن تو جمع نباید بگی جناب سرگرد.فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها : پــــوف🙄🙄فهمیدم دیگه اههه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم دیگه با رها گپ زدیم که اونم پاشد و رفت....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir2روز بعد.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااای این کانال،اون کانال چرا برنامه بدرد بخوری نیس اخه؟من که پوسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنترل رو پرت کردم روی میز رو از پله ها بالا رفتم.تو اتاقم دنبال گوشیم میگشتم ولی مگه لامصب پیدا میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق نیس که بازار شامه.پــوف نه اینجوری نمیشه.رفتم ضبط رو روشن کردم و آهنگ گزاشتم و شروع کردم به تمیز کردن اتاقم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبماند که چقد وسایل پیدا کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو زانوهام نشستم و سرمو خم کردم تا زیره تخت رو ببینم.اوووووو .وضعیت خرابه‼️‼️
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی کامل زیره تخت رو هم تمیز کردم.ساعت مچی که 1 پیش گمش کرده بودم رو هم پیدا کردم عاشق این ساعت بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلا از تمیزی اتاق برق میزد.خب.؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا من این اتاق رو تمیز کردم ولی اثری از گوشی نبود..پ این گوشی وامونده کجـــاس؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه جارو گشتم نبود که نبود؟الله اکبـــرهــا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه خسته شدم به همین خاطر رو مبل ولو شدم که دیدم رو یه چیزی نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و روی مبلو نگا کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچـــــــی ببینم خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم 10 ساعته اینجا بوده من نمیدونستم.درست جلوی چشم بوده هاااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نگار زنگ زدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بوق.... دو بوق......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه بوق.... چهار بوق...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار: الــو سلام جیگر چطوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: خوبم مرسی.کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:خونه.چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: حوصلم پوکیده،پوسیده،سررفته ،کلا همه چی، پاشو بیا بریم بیرون یه گشتی بزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:پایتم بدجـــور.اماده شو یه ربع دیگه اونجام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطع کرد...بیشــعور بلکه من خواستم یه چیز مهمی بهت بگم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو گزاشتم رو میز و زودی رفتم بالا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مانتو سفید رنگ پوشیدم.با یه شلوار مشکی. موهامو با کلیپس بالای سرم بستم.و چندتا تل هم ریختم بیرون.واس ارایش هم به زدن یه ریمل و برق لب اکتفا کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشال مشکی هم سرم کردم و کیفمو به همراه گوشیم و کلید برداشتمو و رفتم پایین.که زنگ در زده شد.کفشامو پوشیدم و درو واکردم و رفتم بیرون.سوار جنسیس نگار شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: سلام.خب کجا بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:اومممم......بریم شهربازی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: اوکی بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو به حرکت دراورد.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هر بدبختی بود یه جا واسه پارک پیدا کردیم.ماشینو پارک کردیمو پیاده شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول از همه رفتیم بلیط ترن هوایی رو گرفتیم و منتظر موندیم تا نوبتمون بشه.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی نوبتمون رسید.روی صندلی ها نشستیم .که بعده چن مین شروع به حرکت کرد.اولاش اروم اروم حرکت میکرد ولی بعدا سرعتش زیاد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط جیغ میزدیم....خیلی هیجان انگیز بود...💋
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی ما دوتا پسر نشسته بودن .یکیشون محکم از میله گرفته بود و چشاشو بسته بود.ولی اون یکی ریلکس نشسته بود نه جیغی،فریادی،دادی، انگار نه انگار عجب ادمایی پیدا میشن هاااا😶
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون پسره که ریلکس بود. دره بطری اب رو وا کرد و وقتی بلندش کرد تا ازش بخوره به خاطر سرعتی که داشتیم تموم آب ریخت روی منه بدبخت.یه جیغ وحشتناک کشیدم.که همین موقع ترن ایستاد.بیشعــــور عقلشم از دست داده.اخه وقتی سوار ترن میشن آب میخورن؟بی عقل بی شعـــور..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترن که پیاده شدم نگار وقتی چشمش بهم افتاد گفت: خاک بر سرت چی شدی؟یه چشم غره توپ بهش رفتم و دیدم همون میت رنگه داره بهم میخنده اون یکی هم داشت پوزخند تحویلم میداد.کیفمو پرت کردم به سمت نگار اونم تو هوا گرفتش.روبه اون دوتا اسکول رفتم و گفتم: جناب من ادرس یه بیمارستان خوبی رو دارم هااا.اگه خواستین بهتون بدم تا برین درمان شید دکترای اونجا حرف ندارن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره گفت: لازم نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: نه چرا لازمه اگه عقل داشتی میدونستی که وقتی سوار ترن میشن نباید آب بخوری.....پس بهتره بری تا دکتر عقلتو معاینه کنه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره: من عقلم سره جاش بود خانوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشعــــــــــــــــور یعنی میگه، از عمد اینکارو کردم. اسکول،شاسکول منگول...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: مگه مرض داشتی( ولوم صدام رفت بالا) که از عمد اینکارو کردی؟هـــان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئن بودم که قیافم از خشم وحشتناک شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره:اره از عمد کردم چیکار میخوای بکنی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیطونه میگه......استغفرالله شیطونه غلط کرد با نگار...(نگار بیچاره😔)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه فکری به سرم زد با یه لبخند مرموزی بهش گفتم: میبینیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمت نگار که دیدم اونم رولبش یه لبخندشیطانی نقش بسته.پ اینم فهمیده.دوست منه دیگه بایدم تیز باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه چن تا وسیله هم سوار شدیم.که خیلی خوش گزشت .همینجوری داشتم فکر میکردم که چحوری حال اون الدنگ رو بگیرم که نگار با دوتابستنی اومد پیشم.تو ذهنم یه جرقه زد.اینــــه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبستنی کاکائویی بود واای من عاشق کاکائو بودم.😞بی خیال بازم یکیشو میخرم دیگهههه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دور کلا چشم چرخوندم که پیداشون نکردم .ای بابا .یهو بازوم کشیده شد وقتی برگشتم دیدم نگاره.زل زده بود به یه سمت.رد نگاشو گرفتم و دیدم به به😈😈😈😈
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسکولامون اونجان داشتن باهم حرف میزدن و سراشون تو گوشیاشون بود.به سمت ما میومدن .منم قشنگ رفتم جلو و بستنی رو جوری گرفتم که لباس من لکه نشه.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواسش نبود.تمام بستنی ریختم رو لباسش.خخخخخ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی سرشو بلند کرد.از چشاش اتیش میبارید.فک کنم تو ذهنش نقشه قتلمو کشیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: ای واااای ببخشید از عمـــــــــــد نبود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارهههه بخور بخور حرص بخور.نگار از زور خنده قرمز شده بود .اون میت رنگه هم دست کمی از نگار نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره:که از عمد نکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: اووممم خب چرا از عمد کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر تلافی به سرت نزنه چون یک،یک مساوی شدیم.به امید اینکه نبینمت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبای..👋
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمت نگار ودستشو گرفتمو رفتیم سمت ماشینش وقتی ازشون دور شدیم شلیک خندمون رفت رو هوا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: به من که خیلــــی خوش گزشت.تورو نمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار: والا هر کی با من اومده بیرون بهش خوش گزشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: واه واه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشینش شدیم و رفتیم خـــــونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه که شدم رها با جیغ و داد اومد سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها: کجا بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: شهربـــــــــازی😜
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ کشید و گفت:مگه نگفتم وقتی میری ددر منم باید ببری؟نمیتونستی یه خبر بـــــدی؟؟هــــان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: اخه تو دانشگا بودی.دفعه بعد توروهم میبرم اجی جون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگونشو محکم ماچ کردم که قرمز شد.خخخ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی روی گونش کشید و گفت:ابراز احساساتت از درازنا تو حلقم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و رفتم بالا.دره اتاقمو وا کردم که .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجـــــــــــــــــیغ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: این جا چه وضعشـــــه؟من تازه تمیز کرده بودم.مـــامـــان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها اومد تو با خنده گفت:دفعه اخرت باشه بدونه من میری ددر دودور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:باشـ.....چــــی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتش خیز برداشتم که اونم پا به فرار گزاشت.کل خونه رو دور زدیم که رها رفت سمت حیاط.منم دنبالش بودم. نزدیکای استخر بود.یه فکر شیطانی زدبه سرم داد زدم: رها پارسا اومده بدو بیا بریم تـو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم زد رو ترمز و ایستاد.هاهاها از پشتش دوییدم و هلش دادم تو استخر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:هههه دفعه اخرت باشه وارد اتاقم میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه یواش یواش حوصله ام میپوکید هااااااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم فیلم نگا میکردم اونم چه فیلمی رید تو اعصابم.😤
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتصمیم گرفتم پاشم برم اداره بلکه یه ماموریتی چیزی دادن دیگه.نمیدن؟میدن بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بالاو جلوی اینه وایسادمو پقی زدم زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بی حوصلگی قیافم باحال شده بود.موهام از جنگل امازون بدتر بود.وضع صورتم که.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامم نگم بهتره.کلا هرکی منو ببینه 7,8 بار سکته رو میزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول از همه رفتم گلاب به روتون،دشوری.بعد انجام عملیات ضروری.رفتم جلوی روشویی وایسادمو و شیر آبو وا کردم.یه مشت آب زدم به صورتم.یه بار دیگه هم زدم البته محکم تر.بعدم گرفتم خندیدم.خلم دیگه چه میشه کرد.شما تحمل کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سر کمدم.خب.خب حالا چی بپوشم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(هرچی عشقت کشید)باشه چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(از این رو به اون رو شدی هـا؟)میخوای فش بارونت کنم؟(نه خدا خیرت بده)حالا میزاری لباس بپوشم یا نه؟(ایــــش)دستشویی همین بغله هــا(کم نیاری؟)نه اصلا مگه میشه من کم بیارم؟اونم من؟جز محالاته عزیزافرین لال شومیری یا نه؟😡😡(باش بابا رفتم دیه)الهی کفنت کنم.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو پوشیدمو و چادرمو هم برداشتم .آخ چی میشد بدون چادر میرفتیم؟ من خوشم نمیــاد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشینم و شدم رفتم به سمت اداره.و به اهنگ گوش کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو از حالم خبر داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با یاد تو درگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی از تنهایی میدونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه از تنهایی دلگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو میگی عاشقش هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشه باورم دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن از چشمات اینو خوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداره لب هات دروغ میگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنده دستت فراموشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگو از یاد تو میرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو که نیستی کنار من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدارم از غصه میمیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه احساسی به من میگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزم تو دوسم داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم تو منو کم داری......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو پارکیدم و چادرمم سرم کردمو رفتم سمت اتاق سرهنگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتقه به درزدمو بعداز شنیدن (بیا تو)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ،رفتم داخل.احترام نظامی دادم و رو صندلی نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:سلام سرگرد چه خبر؟واسه چی اومدی؟هنوز سه روز مونده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:میدونمݐعموجونم ولی خب شما که میدونید من کار نکنم حوصله ام سر میره و نمیتونم یه جا بشینم.اومدم بلکه یه ماموریتی چیزی بدین برم.خــواهــش؟؟هرچی باشه میرم حتی اطلاعاتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافمو مظلوم کردمو زل زدم بهش.سرهنگ تک خنده ای کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرد احمدی رو که میشناسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اره اون بداخلاق بدعنق رو میگین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای وااااای😱 زودی دستمو گزاشتم روی دهنم ،خاک بر سرم.😱
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:بله ایشون رو میگم.یه چش غره هم رفت که من خودمو خیس کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:دیروز داشتیم صحبت میکردیم گفت طیبه خانوم رفته پیش دخترش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:طیبه خانوم کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:خدمتکارش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج نگاش کردم.من:خب عموجونم این چه ربطی به کارداره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:دنبال یه نفرمیگرده.بعدشم خبیث زل زد بهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا تهشـــــــــــــــو رفتم.من؟نه اخه من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن: چیکارکنـــــم ؟؟نه عموجونم همون برم خونه بهتره مرسی بابت پیشنهادتون😒😒
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irریز ریز میخندید.یعنی جا داشت بگم کوفت رو اب بخندی.ولی خب بزرگتره دیگـــه😁
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالب و لوچه اویزون از رو صندلی پاشدم که سرهنگ صدام کرد.برگشتم دیدم با جدیت زل زده بهم.رفتم جلو مث خودش جدی گفتم:بله بفرمایید؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:یه ماموریت هس.چشام اومد فرق سرم.منو سرکار گزاشته؟خو از اول میگفتی دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:حالا ماموریتش چی هست؟عملیاتی،اطلاعاتی.؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:خب تو باید بری......صب کن ببینم گفتی قبلنا رشتت چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اعصاب و روان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:نه این ماموریت واست مناسب نیس.چهره متفکر به خودش گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی میخواستم سرمو بکوبم به دیوارااااا😫 یا ماموریت کوفتی رو بده یا ولم کن برم خونه حداقل کپمو بزارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ با داد یکی از سربازا رو صدا زد و گفت:برو به سروان علوی بگو اون ماموویتی که نتونست بره،پروندشو بیاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسربازه پاشو کوبید رو زمین رفت بیرون.بعد از چن مین یه پرونده به دست اومد تو احترام داد و پرونده رو گزاشت رو میز.سرهنگ:میتونی بری.ممنون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ پرونده رو وا کرد و یه نگا بهش انداخت و رو به من گفت:اره این واست خوبه.خب این ماموریتی که میری تقریبا اطلاعاتی هس.باید واسمون از اون تیمارستان اطلاعات بیاری. یه نفر اومده بودو میگفت که که اونجا موادی میسازن که ادمارو دیوونه میکنه حتی بعضی ها هم با مصرف این مواد میمیرن.میخوام بری کاملا تحقیق کنی.ببینی کیا تو تیمارستان مشغول به کارن،چه کاری انجام میدن،اسم مواد چیه،با چه ترکیبایی می سازنش.خلاصه همه چی رو میخوام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفردا میری اونجا درخواست کار میدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:باشه.فقط اطلاعات رو چجوری بهتون برسونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:بیا.خم شد و از کشوی میزش یه کاغذ دراورد و گرفت سمتم.دوتا آیدی بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:یکیش ماله ماس یکی هم واسه خودته اینا قابل هک نیستن.باخیال راحت میتونی بفرسی.بیا اینم مدارکته اینا رو میدی بهشون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه اون پوشه هارو گرفتم و گفتم:چشم.خیلی ممنون.فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ:به سلامت.موفق باشی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اداره اومدم بیرون و رفتم سمت خونه و توماشین به اهنگ بابک جهان بخش گوش دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز چشمای تو تا خنده های من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیا برای تو چشات برای من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمای رویاییت دستامو میبنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن همسفر میشم با تو به آینده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین ماجرا خاصــه،این عشق حساسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستت که رو میشه،بازی شروع میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبی که تنها بود،تنهای دنیا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشق تو میشه،عاشق تو میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواردخونه شدمو یه سلام بلند بالایی دادمو از پله ها بالا رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسای فرممو عوض کردم و پرونده هارو داخل کشوی میزم گزاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم پایین دیدم دارن خونه رو تمیز میکنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:سرمه جون چی شده؟مهمون داریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمه جون:اره گلم قراره برادرای امیر بیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:آها پس من میرم بیرون یه گشتی بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمه جون:دخترم 4سال داری همینکارو میکنی.توهم بیا بشین پیشمون دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نه سرمه جونم منو بی خی .اصن منو ببینن چیکارکنن مثلا؟اونوقت راحت نیستن .زیاد دوست ندارم تو جمع باشم(اره ارواح عمت)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس بزار من برم باشه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمه جون:هرجور راحتی گلم ولی ..کاش...رفتم جلو و گونشو بوسیدم و گفتم:بی خیال دیگه من برم تا دخترت نیومده.جیغ جیغ کنه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید و گفت:امان از دست شما دوتا باشه برو به سلامت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اتاقم و دنبال لباسام گشتم.حالا چی تنم کنم؟؟🤔🤔
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مانتوی ابی نفتی تنم کردم و یه شال سفیدم انداختم رو سرم.طبق معمول یه برق لب و ریمل زدم.همینجوریشم خوشگلم مــــــــاچ.(اعتماد به سقف)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبروبابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه شلوار لی هم پوشیدم.کیفمم برداشتمو بعد از خداخافظی با سرمه جون از خونه اومدم بیرون.یه زنگی به نگار زدم که اولین بوق برداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:داشتی با کی اس ام اس بازی میکردی؟آی شیلــــوغ😈😈
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:داشتم با دوس پسرم می چتیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:دوس پسرت؟😳میشناسمش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:همه میشناسن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خب حالا کیه؟اسمش چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:اصن نمیدونی که دقیقه به دقیقه واسم اس میفرسه.اونم هر چی بخوای.اصن خیلی به فکرمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:بنال ببینم این قوزمیت کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:خره ایرانسل رو میگم😒
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:ها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخخخخخ ای وااااای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نمیری..خ ..نگار...وااای...نه باو من همین دوس پسرم ندارمش....😂
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:خب حالا آفتاب از کدوم طرف دراومده که شما یه حالی از ما پرسیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:گمشـــو من همیشه به فکرتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده چن نفر از پشت تلفن اومد.پرسیدم:نگار تو کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار:هیچی باو با بروبچ اومدیم ویلای دوستی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه جیغ بنفش کشیدم.:چــــــــــــــی؟خــــاک تو سرت نمیشد منم خبر بدی؟بیشعـــور الان میام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو گوشی رو قطع کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینمو به حرکت دراوردم و رفتم به سمت ویلای دوستی.اون ویلا واس نگار بود که اسمشو گزاشته بود ویلای دوستی.همیشه وقتی با بروبچ که شامل: من،نگار،پرهام،آرتین،ماندانا و راتین. بود،جمع میشدیم میرفتیم اونجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو کل روز رو خوش میگزروندیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعده چن مین رسیدم و ماشینو پارکیدم.زنگ رو که زدم.درباصدای تیکی وا شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:سلـــام بروبچ.احوالات؟خوبین؟خوشین؟سلامتین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمشون باهم گفتن:بلـــه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:گروه ســرود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه باهم:بـــلـــه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:فهمیدم باو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه باهم:بلــــــه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:به جز بله چیزه دیگه بلد نیستین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر
00موضوع رمان جالب و طنز بود.ولی قلم بسیار ضعیف و کودکانه.زمانیکه با وجدانش حرف می زد رو اعصاب بود.
۲ ماه پیشAniya
00خوندن نظرات ازخودرمان جذاب تربودبرام😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
۳ ماه پیشmary
00بابا خیلی خفننن بودد اصن هربار خوندنش رو روحیم تاثیر میزاش عالییی خیلی باحال و البته طنز بود از بشما گفتنن بخونین ب نعفتونهه هااا نخونینم ک خب ..🤣🤣
۴ ماه پیشساجده
۲۵ ساله 00یه سوال اون قسمت های اول که عسل با نگار می ره***بازی و رادوبن رو میبینن اصلان برای چی این قسمت رو نوشتی؟من کل داستان منتظر بودم ببینم حرفی از اون قسمت میزنم یا نه ولی در کل داستان عالی بود👍
۵ ماه پیش☆
00به جرئت میتونم بگم یکی از قشنگترین رمانای بود که تا حالا خوندم من ۵ ساله رمان میخونم اونایی که گفتن قلمش ضعیفه نمیدونم از رو چی گفتن ولی حرف نداره پیشنهاد میدم حتما بخونید
۵ ماه پیشگیسو کمند
۲۶ ساله 10سلام رمان قشنگی بود و داستانش جالب بود ولی خیلی با خودش حرف میزد که یکم خسته کننده بود.
۶ ماه پیشدلیار
۱۱ ساله 241بعد همیشه چشا پسره نافذه و یه دختر عشوه ای همش تو رمانه که میخواد زندگی اینا رو خراب کنه. همشم سفر میرن شمال جرئت حقیقت بازی میکنن و پسره گیتار میزنه. همیشه هم ی پسره عاشق دخترس که دختررو میدزده:)
۲ سال پیشهانیه
۲۰ ساله 01دلیار جان اینایی که شما گفتی تو رمان هایی که من مینویسم برعکسه همه ی رمانا که شبیه به هم نیستن گلم
۹ ماه پیشدلیار
۱۱ ساله 00من جسارتی نکردم گفتم بیشتر رمان ها شاید رمان شما جزو اونا نباشه =/
۷ ماه پیشهانیه
۲۰ ساله 00الان من یه رمان مینوسم دخترمعماره با دوستاش تو راه تصادف میکنه بعددعوامیشه دخترپسرارومیزنن پسراهم کوتامیان بعددختره میفهمه پسری که باهاش تصادف کرده شریک باباشه هم پدر پسره هم خودش بعدپسره دراصل پلیسه
۹ ماه پیشنفس
۱۳ ساله 00عالی بود عسل به ما یاد داد در هر کاری حکمتی وجود دارد
۷ ماه پیششیوا
۴۸ ساله 00اولا که علط املایی در متن داستان زیاد دیده میشه دوما ادبات داستان به نظر من خیلی بی ادبانه است وروی مخاطبین مخصوصا نوجوانان اثر سویی داره پیشنهاد میکنم از کلمات مودبانه تری استفاده کنین
۷ ماه پیشمائده
۱۲ ساله 00رمان بسیار بسیار زیبا و هیجان اگیزی بود واقعا از نویسنده این رمان تشکر فراوان دارم
۹ ماه پیشهانیه
۲۰ ساله 00اسم رمان تصادف: دل های عاشق.
۹ ماه پیشفاطمه
۳۳ ساله 01رمان خیلی خوبی بود ممنون نویسنده جون بابت رمان زیباتون 🌟👏👏🌹🌹
۱۱ ماه پیشFari
۱۵ ساله 11عالی بود خیلی خوشم اومد میتونم شرط ببندم بعد رمان همدم این بهترینشون بود
۱۱ ماه پیشNarges
۲۳ ساله 21سلام نویسنده عزیز ضمن خسته نباشید به نظر من به شدت رمان قلم ضعیف و بچه گانه ای داشت و باید بگم من کلا خوندنش رو رها کردم ...
۱۲ ماه پیشzahra
11رمان خوبی بود لذت بردم ولی اگه گاهی قسمتها از زبون رادوین نوشته میشد بهتر بود ولی در کل رمان خوبی بود ممنون از نویسنده
۱۲ ماه پیش
•••
00نویسنده عزیز واقعا خسته نباشی رمانت حرف نداشت اونایی که رمان هیجانی دوست دارن بخوننش حتما؛ واقعا عالیه و ماجرا های خیلی خیلی زیادی داره که حتی فکرشم نمیکنی فقط کاش دختره کمتر با وجدانش درگیر بود