رمان ایرسا به قلم نگین فرجام
ایرسا خانوم یه دختر شر و شیطون و زبر و زرنگه….درسش زیاد خوب نیست اما جودو کار قهاریه!!! این خانوم داره تمرین میکنه برای مسابقاتش که یهو این وسط سر و کله ی عموی محترمشون پیدا میشه و مخ بابا مامان ایرسا خانوم رو میزنه که بپرن اون ور اب یعنی دانمارک…..ولی ایرسا مسابقه داره ….دانشگاه داره….چیکار کنه ؟؟؟؟!!!! بللللله…..این مامان بابای بیخیال میرن دانمارک و حالا ایرسا میمونه و خود خود ایرسا که بعد از کاراش میخواد بره پیشه خانوادش…….اما تو این گیر و ویر خانوم میزنه و عاشق میشه!!!! اونم عاشق کی استاد دانشگاش که 6 سال ازخودش بزرگتره و همچین دل خوشیم از هم ندارن!!!!! ولی بعدا چیزی رو در مورد معشوقش میفهمه که نظرش برمیگرده!!! ……….اقا پسری که تو فیس بوک باهاش اشناشده و گیرش شده رو چیکار کنه؟؟؟!!! اهههه این پسره هم شده قوز بالا قوز…..امان از روزی که این اقا پسر میادددددد دم در خونشون و.. کل کلی…پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۲۹ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #کل کلی
خلاصه :
ایرسا خانوم یه دختر شر و شیطون و زبر و زرنگه….درسش زیاد خوب نیست اما جودو کار قهاریه!!! این خانوم داره تمرین میکنه برای مسابقاتش که یهو این وسط سر و کله ی عموی محترمشون پیدا میشه و مخ بابا مامان ایرسا خانوم رو میزنه که بپرن اون ور اب یعنی دانمارک…..ولی ایرسا مسابقه داره ….دانشگاه داره….چیکار کنه ؟؟؟؟!!!! بللللله…..این مامان بابای بیخیال میرن دانمارک و حالا ایرسا میمونه و خود خود ایرسا که بعد از کاراش میخواد بره پیشه خانوادش…….اما تو این گیر و ویر خانوم میزنه و عاشق میشه!!!! اونم عاشق کی استاد دانشگاش که 6 سال ازخودش بزرگتره و همچین دل خوشیم از هم ندارن!!!!! ولی بعدا چیزی رو در مورد معشوقش میفهمه که نظرش برمیگرده!!! ……….اقا پسری که تو فیس بوک باهاش اشناشده و گیرش شده رو چیکار کنه؟؟؟!!! اهههه این پسره هم شده قوز بالا قوز…..امان از روزی که این اقا پسر میادددددد دم در خونشون و..
کل کلی…پایان خوش
رفتم توي دستشويي.اه...اه... چشمامو ببين چه پفي کرده اخه من با اين قيافه ميتونم برم بيرون الان؟ چندتا مشت اب سرد زدم به صورتم و پريدم بيرون. اي بابا ديرم شد ،تقصير خود نفهمته که تا ساعت3 بيدار بودي داشتي اهنگ گوش ميدادي.اه ه ه ه... پس اين لامصب کجاست؟بابا ديشب گذاشتمش همين جا که .خدا لعنتتون کنه که کله ي سحرم کلاس ميذاريد تا مدرسه ميرفتيم ميگفتيم يه کم ديگه بگذره راحت ميشيم بعدم که اين دانشگاه مسخره شروع شد، امروزم که دانشگاه نداريم بايد پاشم برم باشگاه. همين طور که غر ميزدم خم شدم تا يه نگاهي هم به زير تخت بندازم . اها اين جاس. زود موهامو پيچوندم و کليپس گنده هرو زدم به موهام و يه پفي به زير کليپس دادم که قشنگ تر وايسه. مانتو خنکمو با شلوار بگي پام کردم و در کمدو باز کردم .
يا امام حسن چه خبره؟ حالا کولمو چه طوري پيدا کنم ؟
سريع نشتم روي زمين و لباسا رو با چنگ دادم اون طرف. يه کوله ي بزرگ طوسي نارنجي از زير لباسا کشيدم بيرون و در کمدو کوبوندم به هم .سريع لباساي جودومو انداختم توي ساک.
اه، اين چيه ديگه ؟ابش قديميه ،الان اب يخ از کجام پيدا کنم؟نه واقعا بايد يه فکري براي خودم بکنم خيلي شلخته ام .
رفتم سمت ميز ارايش و يه نگاهي به خودم انداختم و سريع گوشيمو برداشتم ،يه نگاهي به صفحش انداختم .چندتا ميس کال و پيام از محيا داشتم .سريع پيامو باز کردم ،نوشته بود:بابا کلاس شروع شد ها ،کجايي پس؟
وقت جواب دادن محيا رو نداشتم ، گوشيو پرت کردم ته جيبمو از اتاق پريدم بيرون .بطري ابو گذاشتم روي اپن و به سمت در خروجي حرکت کردم
مامان طبق معمول روبروي ال سي دي وايساده بود با اهنگ (پورتو ريگه)25باند داشت ميرقصيد. به زور جلوي خندمو گرفتم و اخمامو کردم تو هم.اخه شماها که نميدونيد چه جوري مي رقصه.مثلا مي خواد رقصش به ريتم اهنگ بياد ،يه تکنو هايي هم ميزنه بيا و ببين. مايه خنده. خلاصه هم دل خودش خوش ميشه هم دل من شاد ميشه.فقط من نميدونم چرا اين همه ورزش ميکنه از وزنش کم نميشه ؟!ولي نه خدايي همينشم خوبه، صبحونه که هر روز تخم مرغ و کلي نون پنير ميخوره، ناهارم که تا لبه بشقاب برنج ميخوره ،شامم که فست فود . توي خونه هم که دست به سياه و سفيد نميزنه ،بازارم که ميره با ماشين ميره ،اگه همين يه ذره ورزشم نميکرد که الان در حال ترکيدن بود .چشمامو ازش برگردوندم و رفتم سمت در ،که صداش بلند شد
_کجا به سلامتي؟ همين جور سرتو ميندازي پايين !
_مگه براي شما فرقي هم ميکنه که من با چي ميرم ؟کي ميام ؟اصلا کجا ميرم؟
_حتما مهمه که پرسيدم
_اها ،الان6 ساله دارم ميرم باشگاه اون وقت نميدوني کلاسم کي شروع ميشه.نکنه فرجي شده که مهم شدم؟
_تو هميشه براي ما مهم بودي.
_اره خوب ،اين که گفتن نداره ،معلومه.
اه... اصلا حوصله ي جرو بحث با مامانو نداشتم .بايد به اين بحث خاتمه بدم که اگه ندم مجبورم تا شب وايسم اين جابا مامان کل کل کنم .بدون حرف کفشامو از توي جا کفشي برداشتم و نشستم روي زمين و بنداشو کردم توي کفش .حسابي ديرم شده بود برگشتم رو به مامانو گفتم:
مامان من خيلي ديرم شده خدافظ._
کولمو انداختم و بدو بدو رفتم پايين که بازم صداي مامان باعث شد حرکتم کند بشه
_ايرسا...ايرس
_بله...
_شب زود برگرد بابات مي خواد درباره ي يه مسئله ي مهم باهات حرف بزنه
وقت سوال پيچ کردن مامانو نداشتم فقط داد زدم:باشه و سريع رفتم توي حياط . راستي بايد چندتا کاکتوسم بخرم که کلکسيونم کامل شه.اي واي سوئيچ يادم رفت. سريع دويدم سمت بالا و درو با کليد باز کردم و از همون جلو سوئيچ ال نود مامانو کش رفتم و اروم درو بستم. خدا رو شکر ماشين مامان توي حياط پارک بود و مجبور نبودم برم پارکينگ . نشستم توي ماشين و درو با ريموت باز کردم و زدم بيرون .از توي کولم فلشمو دراوردم و زدمش به ضبط .شيشه هارو تا اخر دادم پايين و صداي ظبطو تا اخر بلند کردم و با اهنگ شتاب گرفتم.
عاشق اين بودم که تا توي ماشين ميشينم صداي ضبطو تا اخر زياد کنم و باهاش سرعت بگيرم اما از اين که ديگران اين کارو بکنن نفرت داشتم و وقتي ميديدم کسي اين کارو کرده کلي فحش نثارش ميکردم،به اين ميگن اصل بي فرهنگي اما بي فرهنگي هم خودش عالمي داره ها.
بازم پشت چراغ قرمز گير کردم . 20دقيقه از کلاسم رفته بود .کلا من اين جوريم هميشه دير ميکنم،خدايي خيلي بي نظمم. تازه ياد حرف مامان افتادم يعني بابا مي خواست چي بگه ؟نکنه قضيه ي خواستگاري باشه.اگه در اين مورد حرفي زدن عمرا اگه زير بار برم .بابا من تازه 24 سالمه تاز اول خوشي هامه.
اخيش چراغ سبز شد.يه دفعه شتاب گرفتم و 5 دقيقه ي ديگه رسيدم دم در باشگاه .ماشينو يه دوبل کج وکله پارک کردم که بيا و ببين .خودم خندم گرفته بود بدبخت ماشين پشتي. خودشم بکشه نميتونه از پارک در بياد.اصلا به من چه تقصير اين خراب شدس که واسش يه پارکينگ نميزنن .هميشه ي خدا همه بايد دنبال جاي پارک بگردن.
از پله هاي باشگاه رفتم پايين .ديدم تينا سرش شلوغه.بي خيال سلام و عليک شدم ، هم خودم ديرم شده بود هم تينا سرش شلوغ بود. تينا منشي باشگاه بود .نميدونم بهش چي ميگن اما از همينايي که پشت ميز ميشينن و هيچ کاري نميکنن. فقط هرز گاهي به تلفنا جواب ميداد يا ساعت کلاسا رو اعلام ميکرد بقيه ي وقتشم با خوش و بش با بچه هاي باشگاه ميگذروند.در واقع کاري هم نبود که بکنه.منم که خجسته و پر حرف ،هيچي ديگه هميشه همراهيش ميکردم واسه همينم باهم صميمي بوديم.
سريع رفتم سمت رختکن و لباسامو چپوندم توي کمد.لباساي جودومو پوشيدم و کمر بندمو محکم کردم. کليپس گنده همو دراوردم و موهاي بلندمو با کش بستم . از رختکن خارج شدم و در سالن رو باز کردم . همه ي نگاها برگشت سمتم . خودمو صاف کردم و رفتم جلوي خانم رهنما ،استادمون، وايسادم. مقابلش تعظيمي کردم و گفتم:
سنسي ...ري
اروم رفتم و يه گوشه نشستم که استاد منو دعوت به مبارزه کرد. با اعتماد به نفس از جام بلند شدم و اماده ي مبارزه شدم . يا امام...همچين ميزد که انگار الان تو مسابقات المپيکيم بعد اگه منو ببره بهش مدال طلا ميدن. شرم و حيا و خجالت و گذاشتم کنار و با تموم قدرتم يه فني بهش زدم که پخش زمين شد .
هه هه هه فکر کردي نميتونم بزنمت؟کوچولويي هنوز !ريز ميبينمت !
از افکار خودم خجالت کشيدم. بدبخت بي جنبه اون که دشمنت نيست استادته. اگه هر دفعه که با رقبات ميجنگي يه دونه اين جوري بهشون بزني بعدشم جو گير بشي که کلات پس معرکس. رفتم جلوي استاد و دستمو براي کمک دراز کردم. استاد دستمو گرفت و بهم لبخندي زد و با يه حرکت از جاش بلند شد.
صداي دست همه بلند شد .منم پرو پرو جلوشون تعظيمي کردم و گفتم:
تورو خدا خجالتم نديد من متعلق به همتونم.
همه کلي سر به سرم گذاشتن و منم که کم نميارم، جواب همشونو دادم. کلاس که تموم شد سريع ازجام بلند شدم.استاد دوباره صدام کرد ،بالبخند برگشتم سمتش و گفتم :
جانم استاد
استاد اومد جلو و دستمو گرفت و گفت : ميدوني امروز چرا کلاسمون صبح بود؟
_خوب حتما شما عصر کاري داشتيد نميتونستيد بيايد
_نه خير تاالان فکر ميکردم تو با ساعت کلاسا مشکل داري واسه همينم هميشه دير ميکني.امروز انداختم صبح که ببينم واقعا اگه مشکلت با ساعت کلاسه، عوضش کنم.
پريدم وسط حرفش و گفتم :ببخشيد استاد
دوباره لبخندي زد وگفت: ببين ايرسا جان تو کارت عاليه اما خيلي بي نظمي .يه ادم وقتي يه ورزشکار خوب ميشه که همه ي کاراش بر اساس برنامه باشه . ما داريم به المپيک نزديک ميشيم ،کلاساي تو هم بيشتر ميشه چون بايد بيشتر تلاش کني .سريع پريدم وسط حرفشو گفتم :
_قول ميدم براي خودم يه برنامه ي خوب بچينم .خودمم ميدونم که خيلي بي نظمم.
يه دوش هول هولکي گرفتم و رفتم سمت رختکن. زود لباسامو در اوردم و لباساي جودو رو انداختم توش.
محيا_اه... نکبت بيا بندازش توي اين کيسه الان کوله پشتيت بو مي گيره
_فکر کردي من مثل تو ام که شر و شر عرق کنم ؟نه خيراصلا من ذاتاٌ تميزم ، عزيزم.
محيا_بمير اره جون عمه ات به جاي تشکرشه .مسخره
_تورو خدا اين همه لطف در حق من نکن نميگي من نميتونم جبران کنم؟بدش ببينم
محيا_الحق که خيلي پرويي نميدمش ،همون بندازش توي کوله پشتيت .تميز!
_اي به درک .خدايا ببين ما گير کيا افتاديم اخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_تو ميميري جواب اس ام اس منو بدي؟منو باش که نگران توي بي خيال شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه بي کارم که جواب اس ام اس تورو بدم؟همين طوري حسابي ديرم شده بود حالا 2ساعتم وايسم جواب توي چلغوز رو بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا: لياقت نداري بدبخت ،زود بپوش بينم کار و بار داري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من به تو چي کار دارم ؟تو پاشو برو ،عين برج زهر مار وايسادي بالاي سر من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_گفتم که ديرم شده ...عزييييييز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه بابا؟ديرت شده زنگ بزن اژانس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_تا تو هستي چرا اژانس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب چه بهتر الان دراوردن ماشين بدبختيه،اينم که اين جا حاضر و اماده .با بد جنسي سوئيچو از توي کولم دراوردم و دادمش دست محيا و گفتم: بيا تا من بند کفشامو مي بندم تو هم ماشينو روشن کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرويي انداخت بالا و گفت: چيه ؟نکنه نقشه اي چيزي تو سرته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به تو اصلا لطف نيومده ،نميخواي ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_اي خدا يه روز من ماشين بخرم ،اون وقت از دست تو راحت شم که نخوام منت توي 100برابر چلغوز تر از خودمو بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_انشاءالله که ميخري ما که بخيل نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا سوئيچو ازدستم کشيد بيرون و رفت سمت در خروجي سالن.از بالاي چشمم نگاه کردم ،رفته بود .بذار يه يک ربعي بگذره که ماشينو دراره بيرون هي سر منم غر نزنه.پاپيون کفشمو محکم کردمو رفتم سمت ميز تينا. تينا رفته بود پايين ميز و دنبال چيزي ميگشت .محکم با دستم زدم روي ميز. بدبخت مرد از ترس .اومد بلند شه که سرش محکم خورد به گوشه ي ميز. صداي قهقهه ي منم رفت توي هوا .وايساده بود با چشماي گرد شده نگام ميکرد. موهاش به هم ريخته بود حسابي . اب دهنشو قورت داد و گفت:خبر مرگتو برام بيارن ،رواني بدبخت عوضي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هوي چته؟حرص نخور ان قدر،حالا دنبال چي ميگشتي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا_هيچي بابا کارت دکتر رحيمي رو گذاشته بودم همين جا ...نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کارت اون براي چيته ؟تو اول موهاتو درست کن انگار برق گرفتت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت سمت اينه و دستي توي موهاش کشيد و بعدم انگشتشو زد زير دماغشو يه بار دادش بالا... ايي چرا عين اين دماغ عملي ها ميکرد؟چپ چپ نگاش کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irايي ،قيافتو واسه من اين جوري نکن ها حالم به هم خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا-بدبخت اينا همش تمرينه.امروز که رفتم دکتر بايد به دکتر بگم دوست دارم دماغم چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوري باشه. راستي عروسکي خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مي خواي دماغتو عمل کني؟!!! چيه پولات مونده رو دستت؟واسه چيته اخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا_نه خير اتفاقا پول کمم دارم اما دماغم واسم خيلي مهمه. دماغم که درست بشه چهره ام ميشه هموني که ميخواستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه که چيزاي ديگت خيلي قشنگن که حالا گير دادي به اين دماغ بدبختت، تو چيزاي ديگتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمل کني ميشي همون چيزي که خوانوادت و مردم يه عمر ارزوشو داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا_بمير من همه چيزم خوبه. خوششم نمياد صورتم عين تخم مرغ گونه داشته باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا مگه خوانوادت و مردم هميشه ارزو داشتن که تو گونه داشته باشي؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا_مردم رو که نميدونم اما مامانم هميشه دوست داشته که من يا خواهرم از اينايي بشيم که يه عالمه گونه دارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب نگاش کردم و زير لب گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوادتم عين خود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا_چيزي گفتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه عزيزم ولي منظور من گونه نب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتينا_وا پس منظورت چي بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو کشيدم زير چونمو با تفکر گفتم: به نظر من اگه شد يه سري به روانشناس بزن چون عقل تو رو فکر نکنم بشه عمل کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اين که فرصت کنه حرفي بزنه سريع فرار کردم و رفتم سمت در خروجي. داشتم از پله ميرفتم بالا که گوشيم زنگ خورد محيا بود اکهي... گوشيو گذاشتم در گوشم و گفتم:ها ... چي ميگي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_معلوم هست کدوم گوري موندي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_د... دارم ميام ديگه اون جا چرا ان قدر شلوغه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_خبر مرگت بيا ببين اين جا چرا ان قدر شلوغه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيو قطع کردم و پريدم بيرون . يا امام ... چه خبره اين جا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندتا مرد دور ماشين وايساده بودن و محيا داشت با يه نفر جر و بحث ميکرد. رفتم جلو و با صداي بلندي گفتم :محيا ... چي شده؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون کسي که محيا داشت باهاش بحث ميکرد يه اقاي مسن بود .با خشم برگشت سمت من و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين ماشين مال شماست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو به نشونه ي تاييد تکون دادم . اخمش بيشتر و شد و گفت: بچه جون وقتي بلد نيستي رانندگي کني چرا ميکني؟ ها ؟ الان 1ساعته منو اين جا الاف کردي با اين پارک کردنت اين چه وضعشه اخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايي حق با اون بود اگه هر کسي اين کارو با من ميکرد قشنگ ميشستم ميذاشتمش کنار يا با ماشينم ميزدم بهش ،اما الان نبايد کم مياوردم .قيافه ي حق به جانبي گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاج اقا منظورتون اينه که کسايي که تازه گواهي نامشونو گرفتن بايد بشينن توخونه؟پس ما ها چه طوري رانندگي ياد بگيريم و تجربه کسب کنيم ؟ اصلا مگه خود شما از اون اول راننده به دنيا اومدي؟اشکال همه ي شما ها اينه که فکر ميکنيد ما جووناعرضه ي انجام هيچ کاري رو نداريم و هيچ وقتم بهمون ميدون نميديد که خودمونو نشون بديم .شما هاييد که نميذاريد استعدادهاي جوونا شکوفا بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجب ادمي بودم من، همچين پشت سر هم واسشون سخنراني ميکردم که هر کي نفهمه فکر ميکنه من يکي از دانشمند هاي کشورم که بهم براي اختراعم تجهيزات ندادن واسه همين دارم از حقم دفاع ميکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه هاي باشگاه و چندتا پسر دختر جوون ديگه هم به جمع پيوسته بودن .اين مردمم که فقط دنبال يه دعوايي بحثي چيزين که عين سيرک دور ادم جمع بشن هم جو بدن هم اوقات فراغتشون پر شه . من که خودمم از همون دسته ام ،يعني هر جا تو خيابون دعوا ميشه اول وايميسم نگاه ميکنم بعد از هر کي که نزديکه توي دعوا کم بياره دفاع ميکنم و خلاصه يه جلايي به دعوا ميبخشم البته خودم استادشم تا حالا هم توي بيشتر دعواها دعوا به نفع خودم تموم شده واسه همينم الان بلد بودم چي بگم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين طوري که پشت سر هم با حرص سخنراني ميکردم ،صداي دست دختر پسرا هم برام بلند شد .قيافه ي ترسناک اقا هرو که ديدم تصميم گرفتم از در ديگه اي وارد شم واسه همين با حالت بي حالي نشستم روي زمين و دستمو گذاشتم روي قلبم ،محيا بالاخره نطقش باز شد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاج اقا تورو خدا بس کنيد اين بنده خدا ناراحتي قلبي داره ،حرص خوردن واسش ضرر داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه عجب مغزش توي اين يه مورد به کار افتاد. حالا اين وسط خندم گرفته بود ،به زور جلوي خودمو گرفتم. زير چشمي يه نگاهي انداختم همه دورم جمع شده بودن چندتا دختر زير بغلمو گرفتن و بلندم کردن ،محيا در جلو رو باز کرد و منو نشوند روي صندلي. در بسته شد اما هنوز صداهارو ميشنيدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_تو رو خدا ببخشيد حاج اقا . جووني کرده ،ميبينيد که حالش بده با اجازه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم الان ببرش يه قرصي چيزي بهش بده .بعدم من نگفتم که جوونا نبايد رانندگي کنن اما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينم درست نيست که اصلا فکر ديگران رو نکنن و هر کاري که دلشون ميخواد بکنن بالاخره بايد طرز درست رانندگي کردن رو ياد بگيرن ديگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي بابا حالا اينم زده تو نخ سخنراني بيخيال بابا ولي خدايي خيلي بيشعورم يه کم بايد رو خودم کار کنم . در ماشين باز شد و محيا نشست تو ماشين . هنوزم چشمام بسته بود که محيا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز کن چشاتو ،کم فيلم بيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بذار قشنگ دور بشيم اگه کسي ببينتم سه ميش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_بابا دور شدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم چشمامو باز کردم و صاف نشستم سر جام .محيا چپ چپ نگام کرد و گفت : اخه اون چه طرز پارک کردنه؟ خيلي نامردي واسه همين سوئيچو ميدي دست من؟ من بدبختو بگو که به خاطر اين خانم بايد وايسم با مردم جر و بحث کنم واقعا که.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه که خيلي هم خوب از عهدش بر اومدي؟ اگه نيومده بودم که يارو درسته قورتت ميدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا کم کم سرعتشو کم کرد و نگه داشت و گفت :پياده شو من اصلا حوصله ي رانندگي ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بهتر الان ميزني ماشينو داغون ميکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا غيض از سر جام بلند شدم و نشستم پشت فرمون وگفتم :خوب حالا کجا مي خواستي بري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_قبرستو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خجالت بکش خيلي پرويي پياده شو ببيم اصل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_وا مگه چي گفتم ؟!خوب مي خوام برم قبرستو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واقعا؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_اره به خدا مگه چيه ؟اول قرار بود راس ساعت اونجا باشم واسه تشييع جنازه ي يکي از همسايه هامون اما الان ديگه ديره در عوض ديگه خلوت شده. برم اون جا يه سري هم به بقيه ي مرده ها بزنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيا امام الان يه عالمه راهه تا اون جا خوب.... ولي اشکال نداره اون به خاطر من ديرش شده بود. بذار يه کم سر به سر به سرش بذارم که پرو نشه .با تعجب برگشتم سمتش و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:ببخشيد کجا برم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_ق...ب...ر...س...ت...و...ن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اولا اين که قبرستون نه و بهشت زهرا بعدشم ميدوني تا اون جا چه قدر راهه؟اگه الان راه بيفتيم شايد 3 ساعته ديگه برسيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_بابا اذيت نکن ديگه واقعا که اخه به تو هم ميگن دوست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيلي خب قهر نکن ميرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_مرسي ،راستي چرا گفتي قبرستون نه و بهشت زهرا خوب چه فرقي ميکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اه... چيه ميگي قبرستون ادم دلش ميگيره ،بعدشم بهشت زهرا قشنگ تره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_برو بابا چه فرقي ميکنه؟حالا چه بگي قبرستون چه بگي گورستان ،بهشت زهرا يا خانه ي مردگان چه فرقي ميکنه؟ مهم اينه که همشون يه معني داره اونم يعني جايي که مرده ها رو توش دفن ميکنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اها يعني فرقي نميکنه اسمش چي باشه مثلا فرض کن همين طوري که ميگي اسمش خانه ي مردگان باشه چيه ادم ياد فيلم ترسناک و کتاب ترسناک ميفته.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_نه خير اتفاقا خيلي هم با حال ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب د ...بمير با تو اصلا نميشه عين ادم حرف زد تو همون بگو قبرستون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_ميگم چند ساله نرفتي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيلي ساله شايد 6،5 سال ،تو چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_من که زياد ميرم بيشترم با مترو .خيلي حال ميده واسه خودم ميرم ميشينم تو پارکش بعد هندزفيريمو ميذارم تو گوشم ،هم واسه خودم اهنگ گوش ميدم هم پارکش خلوته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خاک برسرت پس ميري کيف و حال نه سر زدن به مرده ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_خوب اين يه بخششه من وقتي ميرم به همه جاش سر ميزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من که اصلا از اين جور جاها خوشم نمياد چيه ادم دلش ميگيره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_بدبخت اين جور جاها اتفاقا براي تو خوبه يه کم ادم ميشي ،ديگه فقط به فکر خوشي کردن نميفتي.مرفه بي درد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي بابا اينو ببين ازبس خجسته بازي در اوردم اين فکر ميکنه من خيلي خوشبختم .اره خوب از تنهايي من که خبر نداره .اون از مامان اونم از بابا. نه خواهري نه برادري. اي بابا بهتر الان واسه خودم کلي ازادم . مثل همين امروز صبح ،ماماناي ديگه به بچه هاشون ميگن 2 ساعت ديگه خونه باشي اون وقت مامان من ساعت7 صبح ميگه شب زود برگرد خونه.!!! فکرشو بکن شب يعني من اصلا واسشون مهم نيستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستش هنوزم نميدونم ازشون چي ميخوام .هم ازاديه الانمو مي خوام هم توجهشون رو .اصلا اين همه ازاديم خوب نيست ارزوم شده عين بچه هاي ديگه بگم :بابا بايد مامان بابامو راضي کنم نميذارن فلان جا برم .بعد که من به دوستام ميگم خوش به حالتون کاش مامان باباي منم مثل مامان باباي شما بودن مسخرم ميکنن .اره خوب حقم دارن اونا که مثل من نيستن که حالمو بفهمن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته دوتا از دوستاي صميميم يعني پريا و شيما هم عين خودمن اما هيچ وقت بابت اين ازاديشون ناراحت نبودن . بالاخره تموم وقتشون رو با مهموني و فيس بوک و دوست پسراشون ميگذروندن اما من همين کارا رو هم نميکردم اخه اين چيزا به نظرتون جاي توجه پدر مادرو پر ميکنه؟نميدونم شايد به قول پريا به يه بار امتحانش بيرزه اما بدبختي من دوست ندارم حتي يه بارم امتحانش کنم چون مطمئنم اين چيزا تنهايي ادمو پر نميکنه. متوجه محيا شدم که زل زده بود بهم .زير چشمي نگاش کردمو گفتم :چيه خوشگل نديدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا:به چي فکر ميکردي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هيچي بابا . بذار يه اهنگ خوشگل برات بذارم که حال کني .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irضبطو روشن کردم و يکي از اهنگاي امير تتلو رو پلي کردمو طبق معمول صداشو تا اخر زياد کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا:اه... بابا سرم رفت کمش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شرمندت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا چپ چپ نگام کرد و چشماشو بست. اي عوضي تو بگيري بخوابي اون وقت من نخوابم .مي خواستم صداي ضبطو بيشتر کنم که نتونه بخوابه اما دوباره بي خيال شدم حوصله ي غر غراشو نداشتم. محيا 2 سال ازم بزرگتر بود . راستش عقايدمون خيلي به هم نميخوره در واقع من با کسايي که زياد نصيحتم کنن و برام بزرگتر بازي در بيارن ابم توي يه جوب نميره . شايد چون احساس بزرگي مي کرد نصيحتم ميکرد اما چون ميدونست از نصيحت خوشم نمياد بي خيال شده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندتا زدم به محيا و گفتم :بلند شو رسيديم ،يه کم فکر منو نکردي ؟اومديمو من تو مسير خوابم برد زدم تو هم کشتم عين خرس قطبي گرفته خوابيده عين خيالشم نمياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_نه که گذاشتي بخوابم؟با اين صداي ضبطت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو ديگه پرو نشو همينشم از سرت زياد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا پياده شد منم ماشينو همون جايي که محيا گفته بود پارک کردم. داشتم از تشنگي ميمردم چه قدرم گرم بود.دنبال سر محيا راه افتادم .راست ميگه خدايي اصلا دلگير نبود تازه خيلي هم با حال بود جون ميداد واسه واليبال و وسطي، اره...باور کن دفه ي ديگه همه ي بر و بچ دانشگاهو جمع ميکنم اينجا واسه پيک نيک .از بس رفتيم پارک تو دل مردم نشستيم خسته شديم .اين جا به اين خوبي و خلوتي.همين طوري پشت سر محيا ميرفتم ،هرز گاهي هم که اون خم ميشد تا فاتحه بخونه منم خم ميشدم و يه صلواتي ميفرستادم اخه صلوات کوتاه تره بعدشم چه فرقي ميکنه دوتاش ثواب داره ديگه .!!!يه عالمه شيريني و شکلات ميگرفتن منم هر چي جلوم ميگرفتن برميداشتم اونايي که خوشمزه بودنو ميذاشتم توي دهنمو يه صلوات قشنگ واسه شاديه روحش ميفرستادم اما اونايي که خوشمزه نبودنو ميدادم دست محيا.!!! محيا چپ چپ نگام کرد و گفت :هر چي ميخوري بايد فاتحشم بخوني ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ميدونم ،صلوات فرستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_صلوات که نه فاتحه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بابا چه فرقي ميکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_خيلي فرق مي کنه خو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوستاي شکلاتايي رو که خورده بودمو شمردمو برگشتم رو به محيا و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببين محيا جون من 5تا شکلات خوردم با يه ميشکا. يعني الان بايد 6تا فاتحه بخونم که زحمتش ميفته گردن تو . افرين دختر خوب. الانم بدو که دارم از تشنگي ميميرم. اين دور و اطراف يه بوفه اي چيزي پيدا نميشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا يکي از ابروهاشو با تعجب انداخت بالا و گفت:چرا بريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم پشت سر محيا راه افتادم .عجب جاي باحالي بود تازه رستورانم داشت اما ما ديگه نرفتيم رستورانش و از يه بوفه دوتا همبرگر و اب معدني خريديم و خوريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_مرسي خوش گذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خواهش قابلي نداشت ،وايسا ميرسونمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_نه ديگه چيزي نمونده يه دوتا کوچه اون ور تره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اخه ساعت 4 خلوته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_اوه...چه مهربون شده نميخواد عزيزم خداف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ا اوو...به تو هم نمياد اين جور حرف زدن برو ديگه گرمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحيا_فکر کردم ادم شدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندي زدمو چندتا بوق براش زدم و راه افتادم سمت خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبق معمول توي ترافيک گير کرده بودم که صداي زنگ گوشيم بلند شد .گوشيو گرفتم جلوي چشام ،باديدن قيافه ي پريا روي صفحه خوشحال شدم خسته شدم پشت اين ترافيک مسخره.سريع گوشيو گذاشتم در گوشم و گفتم:الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_الو ...سلام ،خره خوبي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زر نزن ،بعد عمري زنگ زده اينم که طرز حرف زدنه شه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_بابا صداي اون لا مصبو کم کن نميفهم چي ميگي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو بردم سمت ظبطتو صداشو کم کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو کري که نميشنوي من که ظبط پيشمه صداي تو رو ميشنوم اون وقت تو نميشنوي؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_چته باز؟پاچه ميگيري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کارتو بگو حوصله ندار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_مي خوام از بي حوصلگي درت بيارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مي خوام در نياري ،تو اگه زياد حرف نزني من از بي حوصلگي در ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_خره تو اول گوش کن بعد حرف بزن.امشب تولد شايگانه ، براش مي خوايم يه تولد بگيريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شايگان کدوم خريه ديگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_بابا خنگه شايگان کيه به نظرت؟ داداش شيما ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب به من چه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_يعني چي به من چه؟مگه نمياي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه امشب نميتونم مامان فرموده که امشب بابام ميخواد در مورد يه مسئله ي مهم حرف بزنه بايد خونه باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_خوب وايسا بابات حرفشو که زد اون وقت بيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پريا امشب اصلا تو مودش نيستم گير نده تورو خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_يعني ميخواد در مورد چي حرف بزنه ؟ نکنه قضيه ي خواستگارو اين حرفا باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واسه همينم اعصابم خرده البته نبايد باشه چون عمرا اگه قبول کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_خاک بر سرت از خداتم باشه يه دقيقه فکر کن ازاون خواستگار خوشگل پولدارا باشه .بدبخت کسي هم که بابات پيدا کنه که بد نميشه خر نشي قبول نکني.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب د... حرف مفت نزن کاري نداري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_يعني واقعا نمياي؟ خوب اين جوري که خوش نميگذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسي خوش بگذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_چي چيو خوش بگذره؟فردا شبو که ازمون نگرفتن ميندازيمش فردا شب .تو بايد باشي. چيه هر دفعه ما هرجا ميريم تو نيستي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بي خيال پريا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_فردا ساعت 7 اماده باش خودم ميام دنبالت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباي Ok_
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_باي باي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبر عکس پريا شايگانو زياد نميديدم توي مهموني فردا هم هيچ کسو نميشناختم چون هيچ وقت تا حالا توي اين جور مهمونيا شرکت نمي کردم يعني در واقع حوصلشو نداشتم .اما بر عکس عاشق کادو خريدنم . من بر عکس اين بي حوصلگيم خيلي اکتيو و فعالم از الانم بايد ياد بگيرم که هي از مهموني ها فرار نکنم به قول پريا بايد از بي حوصلگي در بيام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشينو توي حياط پارک کردم و فلشمو از روي ظبط برداشتم .کوله پشتيمو انداختم کولمو گوشيمو طبق عادت انداختم توي جيبم. داشتم ميرفتم سمت پله ها که گوشيم زنگ خورد . شيما بود . دکمه ي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيو فشار دادم و گفتم :الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_سلام... ورزشکار بي معرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو يکي ديگه از معرفت حرف نزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_وا من که ديروز زنگ زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو خودت بايد شخصا زنگ بزني منو براي تولد داداشت دعوت کني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_خوب الان زنگ زدم که همين کارو بکنم ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دير زنگ زدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_لوس نشو تو بايد خجالت بکشي که ان قدر براي ما ناز ميکني. هيجا که نمياي اگه تولد شايگانم نياي واقعا بي معرفتي.تازه بهونه هم نميتوني بياري چون مهموني افتاد فردا شب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيلي خب افتخار ميد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_خب د ... بمير .يکي هي بايد نازتو رو بکشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس چي فکر کردي ؟من همين جوري که جايي نميرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_پرو کاري نداري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه امري ندارم باي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي خدايي چه مهم بودما به خاطر من مهمونيشونو انداختن فردا شب. البته وظيفشونه .الانم افتخار دادم که قبول کردم وگرنه من همه جايي نميرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرو با کليد باز کردم و اومدم تو .سوئيچو گذاشتم بغل جا کفشي سرمو چرخوندم . فکر نکنم کسي خونه باشه ،يه بار با صداي بلند مامانو صدا زدم اما جواب نداد اروم رفتم سمت اتاق خوابش. درو اروم باز کردم .نه خير اين جا هم نيست .رفتم سمت اشپزخونه و بطري ابو گذاشتم دهنمو قلپ قلپ اب خوردم. از پله ها رفتم بالا و در اتاقمو باز کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيا دوازده امام چه خبره ؟!!!با انگشت اشارم پيشونيمو خاروندمو با بهت نشستم سر تختم.دستامو گذاشتم روي سرمو با بي حوصلگي اتاقو ديد زدم. اتاقم فوق العاده خوشگل بود اما ان قدر شلخته و کثيف بود که ديگه خود اتاق معلوم نبود . شايد حدود 20 دست مانتو و شلوار داشتم که هر کدوم روي زمين افتاده بودن . الحمد لله هر دفعه يه چيزي مي پوشيدم وقتي هم که درشون مياوردم نميذاشتمش سر جاش . بله وقتي يکي هست که اتاقتو مرتب کنه چرا خودت زحمت بکشي. هميشه بابا بهم ميگه که شلخته تر از من توي دنيا وجود نداره براي همينم بهم ميگن بچه. از بس که لوسم .منم هميشه بهشون ميگم که هر چي باشم حاصل دست رنج خودشونم . توي زندگي هيچ کاري برام نکردن حتي زحمت اينو هم به خودشون ندادن که درست تربيتم کنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحولمو از توي کشوي نيمه بازم در اوردمو پريدم سمت حموم . يه دوش باحال گرفتم . چشمام سنگين شده بود. پريدم روي تخت و براي خودم خوابيدم.*
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميبيني ايمان؟ اينم از وضع اتاقشه ،شتر با بارش گم ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي بابا باز غرغراي مامان شروع شد . گوشه ي چشممو باز کردم . چه عجب اومدن . در اروم بسته شد .سريع از جام بلند شدم زود موهامو بستمو رفتم پايين . خيلي دلم ميخواست بدونم موضوع مهمي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بابا مي خواد در موردش حرف بزنه چيه. بابا نشسته بود روي کاناپه و فيلم سينمايي ميديد.رفتم جلوي تلويزيون وايسادم و بلند گفتم :سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا لبخندي بهم زد و گفت:سلام ،دختر خوابالوي بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جلوي تلويزيون اومدم کنار و گفتم:فيلمتو ببين بابا مزاحم نميشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا سريع با کنترل تلويزيونو خاموش کرد و گفت :بشين بابا، کارت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشتم روبروش.بابا مامانو صدا زد . به مامان هم سلام کردم و مامان نشست کنار بابا. دل تو دلم نبود يعني ميخواد چي بگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا دستشو زد زير چونشو گفت:والا ايرسا جان،مامانتم از اين موضوع با خبره خودتم يه چيزايي ميدوني. عمو اميرتو که يادت هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع پريدم وسط حرفشو گفتم:نه ،والا من تو عمرم يه بار ديدمش که اونم خودم يادم نيست اما گويا وقتي من 9 ماهم بوده اومده لپمو کشيده گفته:ايرسا زشته ،واي ايمان چه قدر زشته.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينا رو وقتي گفته که اومده بوده بيمارستان. خاله فهيمه برام از همون موقعي که به دنيا اومده بودم و کيا اومدن ديدنمو اين حرفا تعريف کرده . من خاله فهيمه رو خيلي دوست دارم ،بچه هم نداره واسه همين من بيشتر اوقات ميرم بهش سر ميزنم .خيلي با هم صميمي هستيم. خوب بيخيال برگرديم سر بحث عمو امير.عمو امير خيلي وقته که توي دانمارک زندگي ميکنه.چند وقت پيش هم يه عکس از خودشو خانوادش برامون فرستاد . يه دختر داره ،يه پسر اما دوتاشون عين چي بگم اخه؟...استغفرالله ...اما واقعا دو تاشون زشت بودن نميدونم عکسشون بد افتاده بود ياواقعا ان قدر زشتن!!!! شده بودن سوژه خنده .منو بابا که تا عکسشونو ديديم زديم زير خنده . باور کن يه يک ساعتي من و بابا دلمونو گرفته بوديم و ميخنديديم اما مامان حسابي دعوامون کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعکسشون که اومد جلوي چشمم خندم گرفت .بابا هم زود فهميد واسه چي خندم گرفته و خودشم يهو زد زير خنده .مامانم چپ چپ نگامون ميکرد .خودمونو جمع و جور کرديم و صاف نشستيم و بابا ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب بگذريم اما خودت که يادت هست من و عموت با هم اون جا يه جايي رو خريديم، واسه اين که يه شرکت بزنيم اما عموت خودش به تنهايي از پس کارها بر نمياد واسه همينم از من کمک خواسته ماهم مجبوريم که از ايران بريم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_براي هميشه؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_اره بابا جان،اون جا خيلي بهتر از اين جاس هم امکاناتش بيشتره هم اين که منو عموتم کارامونو انجام ميديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا يعني ميخواين کارخونه ي به اين بزرگيتونو اينجا ول کنيد اون وقت بريد خارج يه شرکت بزنيد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_نه بابا جان کارخونه رو سپردم دست اقاي رحيمي . خودمم هرزگاهي بر مي گردمو بهش سر ميزنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالا کي مي خوايد بريد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_مگه تو نمياي؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه ديگه من خودم مسابقه دارم از هفته ي ديگه هم تمرينام شروع ميشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اها يعني مظورت اينه که تو خودت تنها ميتوني از پس کارات بر بياي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچين ميگه تنها انگار بود و نبودشون فرقي هم ميکنه من همينجوري هفته اي يه بار بابامو ميبينم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه که الان ما هر دقيقه پيش هم هستيم و اگه شما نباشيد من دق ميکنم. در هر صورت وضعيت فرقي نميکنه که.!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_خوب ما ميريم اون وقت تو بعد از مسابقاتت بيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فکر نکنم بيام اما بازم روش فکر ميکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر حرف ديگه اي نشدم و برگشتم اتاقم . خيلي دو دل بودم براي رفتنم. درسته که اونا هيچ نقشي تو زندگيه من ندارن اما در عوض خيالم راحته که شبا وقتي ميخوابم کسي توي خونه هست که تنها نباشم . بعد از مسابقاتم ميرم .نه بايد بيشتر روش فکر کنم اما به احتمال زياد برمي گردم ولي اگه برگردم ديگه نه بچه هاي دانشگاهو ميبينم نه دوستامو نه بچه هاي باشگاهو.با يه عالمه فکر روي تختم نشستم تا موقع شام شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اه.... بابا من تازه خوابم برده بود خدا خير نده هر کيو که مدرسه و دانشگاهو تاسيس کرد.به خدا من اون دنيا تقاصمو ازش ميگيرم.!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاهي به ساعتم انداختم طبق معمول خواستم دوباره بخوابم اما نه نبايد ميخوابيدم بذار يه روزم من زود برسم دانشگاه چيزي نميشه که. به سختي از جام بلند شدم و رفتم سمت دستشويي . اي خدا باز صداي اهنگ پيچيده بود تو خونه . نگا... اول صبحي چه طور ادمو چل ميکنن ها. چندتا مشت اب سرد زدم تو صورتمو اومدم بيرون و رفتم تو اتاقم . حولم کو حالا ؟...پيدا کردن حوله تو اون موقعيت غير ممکن بود. بي خيال حوله شدمو از روي ميز مطالعم چندتا دستمال کاغذي برداشتمو باهاش صورتمو خشک کردم. راستي کاش به جايه اين ميز مطالعه ام يه دونه از اين مبلا هست که تخت خواب ميشه اره يه دونه از اونا بخرم چون تنها کاري که باهاش نميکنم همين مطالعس.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه اين که من درس نخونم ها نه اتفاقا عاشق درسمم و هميشه توي کلاس از همه بهترم اما خوب کلا زياد اهل درس نيستم و تو دوران دبيرستانم بالاترين نمره اي که ميگرفتم در حد16،15 بود البته به جز زبان که عاشقش بودم اونم به خاطر اين بود که از بچگي واسم معلم خصوصي گرفته بودن وگرنه الان هيچي قبول نميشدم . خوبه مامان اينا حداقل همين يه کارو واسم کردن ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلوار ليم رو با يه مانتوي ابي نفتي بالا زانو پام کردم .مقنعه ام رو هم کشيدم جلو و موهامو کج ريختم بيرون . تيپم مقبول بود چون اصلا حوصله بحث نداشتم البته دوستاي ديگم وقتي ميان دانشگاه خودشونو ميکشن بالاخره چندتا از اون پسر خوشگلا تو کلاس ما پيدا ميشد. البته از اون پسر همه چيز تموما تو دانشگاه زياد بود اما هر کدوم رو، زودتر از بچه هاي کلاس ما تور کرده بودن بالاخره ما تازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد بوديم ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اشپز خونه و يه ليوان برداشتم و توش چايي ريختم . اه... اين که سرده . يعني اگه طلعت توي اين خونه نباشه ما بايد سرمونو بذاريم بميريم . معلوم نيست چاييه مال چند روز پيشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطلعت خيلي وقت نيست که توي خونه ي ما کار ميکنه شايد يه دو سالي ميشه . اره خوب دو سالم زياده منظورم اينه که از اينايي نيست که عين اين داستان ها من باهاش بزرگ شده باشمو جاي مادرو برام پر کرده باشه! اما با هم خوب بوديم خيلي مهربون بود و کلي هم هوامو داشت.الانم چند روزيه که رفته شهرستان عروسيه ي يکي از فاميلاشون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم جلوي در و داد زدم:مامان من ماشينو بردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا خواست اعتراض کنه کفشاي پاشنه بلند ابي نفتيمو از جاکفشي برداشتم و سريع درو بستم.کفشامو پام کردم و اروم رفتم پايين . در رو باز کردمو رفتم بيرون و طبق معمول صداي اهنگو تا ته زياد کردمو از اون جا دور شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراغ قرمز بود . پشت چراغ وايسادم. عجب ترافيکي هم شده فکر کنم حالا حالا بايد همين جا وايسم.حالا خوبه اخرين چراغ قرمزه. با دستام روي فرمون ضرب ميزدم که گوشيم زنگ خورد . شماره ي خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود گوشيو گذاشتم در گوشم و با ترديد گفتم :الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي خاله فهيمه پيچيد توي گوشي:الو ايرسا جا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنيدن صداي خاله انگار دنيا رو بهم دادن . با شادي گفتم:واي ...سلام خاله ي گلم ...چه خبرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله_سلام عزيزم قبلنا با معرفت تر بودي يه سري بهم مي زدي ديگه تحويل نميگيري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي قربون اون صدات بشم اگه بدوني دلم چه قدر برات تنگ شده باور کن وقت نکردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله_ميدونم عزيزم امشب چي ؟يه امشبو افتخار ميدي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا ندم قربونت بشم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله_پس زود بيا مواظب خودتم باش راستي به مامانت اينا هم بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه زود ميام اما زحمت مامان اينا رو خودت بايد بکشي.خودت که ميدوني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين مامان ما براي خودش يه اخلاقاي خاصي داشت مثلا عين همين . هرکسي ميخواست دعوتش کنه بايد مستقيما به خودش ميگفت وگرنه عمرا اگه ميومد حتي خواهرش!باورتون ميشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيو قطع کردم و توي اينه ي روبرو مشغول درست کردن موهام شدم . داشتم با موهام ور ميرفتم که يهو دستام خشک شد و بالاي سرم موند.همين طور اروم اروم دستامو اوردم پايين و به بغلم خيره شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيا دوازده امام !!! نميدونيد چي وايساد کنارم که!!! يه فورد مشکي دقيقا سمت راستم وايساده بود.حالا اين که هيچي...توشو نديديد ... يه صاحبي داشت که نگو به خدا يه چيزي بود واسه خودش .خدايا اخه چرا يکي بايد ان قدر خوشگل باشه؟وقتي نگاش کردم پي به عظمت خدا بردم . ديدين همه باديدن طبيعت پي به عظمت خدا ميبرن اون وقت من خر که هر هفته ميرم کوه تازه ياد عظمت خدا افتادم... بابا خدايا ايول .واقعا دم اوسا کريم گرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي خاک بر سرت تو که مثلا بچه پولداري اين جوري نديد بديد بازي در مياري ديگه از ديگران چه انتظاري داري؟به خدا اگه پريا و شيما اين جا بودن خودشونو از ماشين پرت ميکردن بيرون . يه عينک دودي خوشگلي رو چشماش بود که نگو ولي از پشت عينک هم معلوم بود که اخم کرده انگار از يه چيزي عصباني بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست از ديد زدن برداشتم و با غرور چشمامو برگردوندم و خيلي با کلاس به جلوم خيره شدم . صد هزار دفع به اين بابا ميگم پدر من يه ماشين با حال بخر که من اينجوري نديد بديد، بار نيام. اخه اينم ماشينه که مامان داره.به خدا بنده خدا بابام اصلا خسيس نيست ها اما نميدونم چرا با ماشين مشکل داره . ميگه حيف پول که بدي به ماشين. البته اين حرف شامل من ميشه وگرنه سانتافه ي خودش اصلانم حيف پول نيست . اين مامانم که ميگه واسه ي من همين ال 90 خوبه مي خوام چيکار.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي پسره باعث شد دوباره برگردم سمت ماشين خوشگلش.وا با من بود ؟يعني چي کارم داشت؟خيلي مودبانه داشت صدام ميکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر_ببخشيد خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيک ذوقي کردم که صدام کرد.وايي ماشاالله هزار ماشاالله گوش شيطون کر چه صدايي هم داره. هو... دور برت نداره .من يه حرفايي ميزنم اما شما باور نکنيد. شايد تو دلم واسه يه پسري غش و ضعف کنم اما جلوي خودشون همچين حالشونو ميگيرم و سنگ رو يخشون ميکنم که بدبختا تا عمر دارن منو از يادشون نبرن.راستش من هر کاري هم که ميکنم فقط واسه مسخره بازيه نميخوام عين دختراي ديگه تو اين فيلما يا رمانا بگم:«واي من از پسرا نفرت دارم ،من هيچ وقت ازدواج نميکنم عهد بستم»بعدم يک دل نه صد دل عاشق يه پسر ميشن هيچم به روي خودشون نميارن که يه زماني يه همچين حرفيم زدن،اما واقعا خودم فکر کنم هيچ وقت نه عاشق ميشم نه ازدواج ميکنم.اين همه پسر دورو برم هست اما بر عکس دوستام از هيچ کدوم خوشم نمياد اصلا کلا فکر کنم من هيچ حسي ندارم شايدم يکي از دليلاش عدم اطمينان به پسرا باشه.باور کنيد هيچ کدومشون قابل اعتماد نيستن .اگرم باشه کمه .من اينو به عنوان يه فرد با تجربه بهتون ميگما گوش کنيد.!خوب برگرديم سر پسر خوشگله.بله گفتم که داشت صدام ميکرد منم که با بهت برگشتم سمتش و فقط نگاش کردم. اونم حرفشو ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادرس ديوونه خونو رو داشتين؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوا ادرس ديوونه خونه واسه چيشه؟!!! به خدا قيافم شده بود عين اسکلا تا چند دقيقه فقط نگاش ميکردم .تازه دو زاريم افتاد. اي خاک بر سرت. من مثلا بچه پروي کلاسمونم ها! هيچ وقت از جواب دادن کم نميارم .کسي جرئت نداره بهم از گل نازک تر بگه چون ميدونه چه جوري ضايعش ميکنم حالا ببين چه جوري عين اين اسکلا به يه پسر زل زدم و جوابشم نميدم. سريع خودمو جمع و جور کردم و شدم ايرساي هميشگي. با غرور نگاش کردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراي خودتون ميخواين؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر_نه براي شما مي خواستم ،گفتم اگه نداري ادرسشو برات بنويسم.!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاااااااااااااان؟؟!!!!! اين چي گفت الان؟با من بود؟چه طور جرئت کرد؟پسره ي پرو ي..... بذار همچين حالتو بگيرم که لال شي اشغال عوضي.... اب دهنمو قورت دادمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بابا ... چرا بچه بازي در مياري؟ من ديگه براي چيتم ؟خودت برو ديگه .نترس سفارشتو زياد کردم مطمئن باش بهت بد نميگذره هر وقتم که خوب شدي خودم قول ميدم بيام دنبالت.باشه پسر خوب؟!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروشو انداخت بالا و با خشم نگام کرد .هه هه هه... همچين حالشو گرفتم که فکر کنم الان از ماشين پياده ميشه بعد مياد در ماشين منو باز ميکنه و با دوتا دستاش خفم ميکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه خير مثل اين که حدسم اشتباه بود چون فقط بهم يه پوزخند زد . بيشعور اگه خفم ميکرد بهتر بود .چه قدر زورم برد. خم شد سمت صندليه عقب و يه برگه از کيفش دراورد و سريع چيزي روش نوشت . خم شد سمت منو يه پوزخند زد بهم، بعدم برگه رو از شيشه انداخت روي پامو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرما اينم ادرس ديوونه خونه البته زيرش ادرس يه روانشناسم برات نوشتم پيش اونم بري بد نيست .يادت نره ها چون کسايي که صداي ضبتشونو خيلي زياد ميکنن و باعث ازار مردم ميشن از نظر روانشناسي مشکل دارن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين جوري موندم تا اومدم جوابشو بدم چراغ سبز شد .اونم گازشو گرفت و رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوايييييييييييييييي نميدونم چي بگم .تو اون موقع دوست داشتم خودمو از ماشين پرت کنم بيرون .اگه جوابشو نميدادم تا دو هفته افسردگي ميگرفتم. سريع گازشو گرفتم تا بهش برسم اما انگار اب شده بود رفته بود تو زمين .خوب معلومه خره.به نظرت ماشين تو ميتونه ماشين اونو بگيره اخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط دعا کن دستم بهت نرسه بچه پرو . به خدا اگه يه روز فقط يه روز ببينمش همچين يه نر و ماده بهش ميزنم که هم نونش بشه هم ابش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشينو يه کم پايين تر از در دانشگاه پارک کردم اخه الحمدالله اون جا هم جاي پارک پيدا نميشه. برگه هرو از روي پام برداشتم و از ماشين پياده شدم. ااا......اين که هنوز دستته.!يه نگاهي بهش انداختم ااااا....واقعا ادرس يه روان شناسو برام نوشته بود،پايينشم ادرس يه تيمارستان بود تازه پايينشم بهم توصيه کرده بود که يادم نره. نه راست راستي برام نوشته بود . پ ن پ خره فکر کردي الان شماره ي خودشو برات نوشته ؟بعدشم پايينش نوشته عزيزم حتما به من زنگ بزني ها يادت نره!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاغذ رو با خشم مچاله کردم و پرتش کردم اون طرف. خودش بهش بيشتر نياز داشت پسره ي هيچي ندار. اعصابم خيلي خرد بود ،امروز اگه يه نفر سر به سرم بذاره مشتمو تو دهنش خرد ميکنم فقط اميدوارم امروز کسي زياد نياد طرفم. در ماشينو کوبوندم بهمو رفتم سمت دانشگاه. مقنعمو يه کم کشيدم جلو و پريدم تو دانشگاه. اي خاک بر سرتون من نميدونم اينا اومدن درس بخونن يا اومدن دنبال عياشي. هر کسي يه گوشه اي پيدا کرده بود مشغول حرف زدن با جي افش بود. اون وقت که منکرات مياد جمعشون ميکنه ناراحتم ميشن. حال مي داد الان ازشون چند تا عکس بگيري بعدم..... سعي کردم فکراي شيطاني رو از سرم دور کنم چون از من توي اون موقعيت اصلا بعيد نبود. بابا ولشون کن چي کار داري بذار خوش باشن. سرمو چرخوندم و رفتم سمت در سالن.واسه خودم تو يه عالم ديگه بودم که صداي جيغ جيغ دختري باعث شد سرمو برگردونم. اااا... اينا که بچه هاي خودمون بودن. پريا و چندتا ديگه از بچه ها داشتن منو صدا ميزدن. اه صدا رو برو ادم ياد جير جيرک ميفته. کل بچه هاي کلاس نشسته بودن تو حياط.وا اينا چرا سر کلاس نيستن؟رفتم سمتشونو بلند گفتم :سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول خوش و بش بودم که تازه سوالم يادم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ااا... راستي شما ها چرا سر کلاس نيستيد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوريا_بابا اين استاد هنوز نيومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب خرا پاشيد يه کاري کنيد...ببينيد اگه نمياد ما پاشيم بريم ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_خوب کي ميره؟پوريا ،وحيد پاشيد ديگه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوريا_ا ا... به ما چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_بابا پس کي بره؟نکنه انتظار داريد تا 4تا مرد گنده اين جا نشسته ما پاشيم بريم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوريا_بابا من يه بار باهاشون دعوام شده ها ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irايرسا_خجالت بکشيد انگار ميخوان الان دارشون بزنم خودم ميرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سر جام بلند شدم که صداي بقيه در اومد. پوريا و وحيد که از جاشون پريدن.علي و چندتا از پسرا هم دنبال سرشون راه افتادن. ااا... تا الان عين چغندر نشسته بودن اينجا ها. يعني حرف من ان قدر متحولشون کرد.... بار اللها ... چپ چپ نگاشون کردمو با بد جنسي گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکجا به سلامتي؟نميخواد.... نميخواد شما ها بريد خودم ميرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_ا... ايرسا اين چه حرفيه ؟ تو بشين خودمون ميري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب منم مي خوام بيام .الان به شماها يه چيزي بگن شماها همين طوري وايميسيد نگاه ميکنيد.من باشم بهتره يه داد و بيداد ميکنم.يعني چي ما رو الاف خودشون کردن يه خبري هم نميدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_اره ايرسا تو برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلي_لازم نکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سرتقي ابروهامو انداختم بالا و گفتم:من مييييييييييام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوريا_خيلي خب.... بچه ها چي کارش داري ؟بيا ايرسا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت سرشون راه افتادم .حالا از پشت بچه ها مسخره بازي در مياوردن. پريا هم که برام خط و نشون ميکشيد.رسيديم دم در دفتر . اول از همه رفتم تو.همه ي نگاها برگشت سمتم. علي شروع کرد به حرف زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلي_سلام اقاي پندار . خسته نباشيد . ما امروز با استاد سليمي کلاس داشتيم اما هنوز نيومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار_سلام پسرم، والا بچه ها، اقاي سليمي براش يه مشکلي پيش اومده نميتونه بيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلي_ا... يعني کلاسه ما لغوه؟ فقط امروز نميان ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار_والا مشکلش که خيلي جديه معلوم نيست تا کي نياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواه واه چه بي خيال . يعني چي؟ما وسطاي ترميم تازه.اگه نياد چي کار کنيم . بعدشم نبايد يه کلمه به ما بگن؟حتما ما بايد خودمون بيايم بپرسيم؟اعصابم همين جوري خرد هست حالا اينم بهش اضافه ميشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا حالم خوب نبود .شايد هيچ اتفاقي نيفتاده بود اما من الان دنبال اين بودم که فقط پاچه بگيرم . اينا هم که عين اين لالا وايسادن نگا ميکنن. نگامو از ميز اقاي پندار گرفتمو زل زدم به خودش و شروع کردم به اعتراض.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يعني چي اقاي پندار؟ما الان يه عالمه از درسمون مونده همين طوريشم به زور داريم درس ميخونيم اون وقت شما ان قدر راحت ميگيد استاد معلوم نيست تا کي بياد. خوب حتما ما بايد خودمون بشينيم بقيشو بخونيم ديگه. شما حتي به خودتون زحمت نداديد که بهمون خبر بديد ،يعني اگه ما خودمون نيومده بوديم بايد تاشب وايميساديم اين جا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار_دخترم کي گفته که شما قراره خودتون درساتونو بخونيد؟اقاي سليمي يکي رو به جاي خودش فرستاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وسط ترم که استاد زبان پيدا نميشه.هر کيم که بفرستن حتما ميخواد با هامون قبليا رو دوره کنه. ما اين همه پول ميديم که اخرم از درس هيچي نفهميم بعد اخر ترمم بيفتيم؟اونيم که ميخواد بياد بايد تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان اومده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار_حق با شماست دخترم الان بهش زنگ زدم گويا تو راه مشکلي براش پيش اومده اما تا چند دقيقه ي ديگه خودشو ميرسونه .خيالتونم راحت باشه کسي که استاد سليمي بفرسته بد نميشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماها هم بريد سر کلاس، الان ديگه پيداش ميشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببينيم و تعريف کنيم. خوبه اقاي پندار خوش اخلاقه وگرنه الان پرتم ميکرد بيرون . غلط کرده مگه الکيه؟ خوب راست ميگم ديگه.با بچه ها اومديم بيرون ، يه کم با هم سر اين موضوع بحث کرديمو رفتيم سمت حياط دانشگاه. بچه ها با ديدن ما از جاشون پريدن و کلي سوال پيچمون کردن. ما هم همه چيو براشون گفتيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوريا_ولي ايرسا تو امروز کلا اعصاب نداري ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_اتفاقا خيلي خوب بود. خوشم مياد هيجا کم نمياري . والا من يه چند وقتيه که ميخوام حال يکيو بگيرم .تو کمکم ميکني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخ جون . من که عاشقشم .سرمو تکون دادمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا که نه داش وحيد . همچين حالشو ميگيرم که خودت حض کني . فقط بعدا بهم بگو که تا چه اندازه اي ميخواي؟دوست داري لتو پار شه؟يا نه فقط لفظي باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_بعدا کامل برات ميگم. فعلا بريم سر کلاس تا يارو نيومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه راه افتاديم سمت کلاس و نشستيم سر جاهامون . همين طور که با بچه ها تعريف ميکرديم داشتم جواب اس ام اس محيا رو هم ميدادم.صداي در اومد و همه از جاشون بلند شدن منم به تبعيت از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونا بلند شدم اما هنوز سرم تو گوشي بود. با سقلمه هاي پريا و شيما به پهلوم سرمو اوردم بالا.ا... مسخره ها .يه دقيقه نميذارن کارمو بکنم. تا سرمو اوردم بالا خشکم زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين دفعه دوازده امام کمه.چي بگم اخه؟يا صدو بيستو چهار هزار پيامبر. اخه من قرار بود اگه اينو ديدم حسابشو برسم نميتونمم بزنم زير قولم اخه. ميدددددددددددددونيد کي بود؟همون پسر خوشگله که فورد داشت . يعني چي اخه؟ اين اينجا چي کار ميکنه؟ همه داشتن با بهت نگاش ميکردن که اقاي پندار هم پشت سرش وارد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار_خوب بچه ها اينم استاد زبانتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت سمت من و گفت:خوب حله خانوم افشار؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچيييييييييييييي؟اين استادمونه؟!!!!!!! اي ي ي ي خداااااااا... بابا اينو چه به استادي اخه؟سعي کردم تعجبمو پنهون کنم . با غرور گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالا اقاي پندار وقتي حل ميشه که ما کار اين اقا رو ببينيم هنوز که هيچي معلوم نيست ولي بازم ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاي پندار لبخندي زد و از کلاس خارج شد. پسره همچين نگام کرد که يه دقيقه از خودم بي خود شدم. خيلي ترسناک بود . قد که بگم چي؟من که قدم بلنده شايد تا گردنش ميرسيدم يعني در واقع يه سرو گردن ازم بلند تر بود هيکلشم که ديگه هيچي . خيلي خوشتيپ بود . يه کت اسپرت پوشيده بود با يه شلوار کتون خيلي خوشگل .باور کن فقط سر و هيکلش يه چند مليوني ميرزد.اگه الان هيچي پولم نداشته باشه خودشم که بدزدي باز بردي. ساعتشو ،عينکشو،کيفشو،خلاصه همه چيزش فوق العاده بود.از اينا مهم تر قيافش بود ولي من ازش خوشم نميومد .ازش نفرت پيدا کرده بودم چون ميدونستم اين ترمو افتادم. من بايد تلافيه کارشو درارم حتي به قيمت اين که از دانشگاه اخراج شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوژه ي از اين به بعدمون هم جور شد. از اين به بعد دختراي کلاسمون کارشون شروع ميشه. اخي حالا بايد دنبال اين بيفتن که اين گل پسر از چه نوع لباسي خوشش مياد اصلا چه مدل دختري دوست داره. دختراي کلاساي ديگه ام که بايد خودشونو يه جوري بهش نشون بدن. البته کار منم باهاش شروع ميشه. يه کاري ميکنم که کم کم به اين گل پسر بگن خل پسر .فقط وايسيد و نگاه کنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره شروع کرد با اخم برامون حرف زدن. به خدا هيچ کس نفس نميکشيد . فقط صداي اون ميومد . بشنويد سخن هاي اقا رو:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام .من فرجام هستم.دانشجوي دکتراي زبان . تا حالا زبان تدريس نکردم اما خيلي خوب از عهدش بر ميام .متاسفانه براي استاد سليمي مشکلي پيش اومده که قادر به اومدن نبودن براي همينم از من خواهش کردن که يه چند وقتي به جاي ايشون تدريس زبانو بر عهده بگيرم. از هيچي براتون کم نميذارم و سعي ميکنم شيوه ي تدريسم شبيه استاد باشه که شما دچار مشکل نشيد. بالاخره استاد سليمي سالهاست که استاد من هستن براي همينم با شيوه ي تدريسشون اشنا هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه به اقا دانشجوي دکتراست. همه ي بچه ها نگاهشون برگشت سمت من. يا امام باز چي شده؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما در گوشم گفت:ازش بپرس اسمش چيه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بمير به من چه؟مگه خودت لالي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_هيشکي جرئت نداره بپرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به منم ربطي نداره تا پسر تو اين کلاس هست من اين کارو نميکنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_بابا اونا که همشون ابجي داداشن ماشاالله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_نه خير غرورشون اجازه نميده اخه پسره خيلي مغرور و بداخلاقه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گمشيد بابا . خودشون جرئت ندارن اون وقت منه بدبختو ميندازن جلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_اخه تو جروئت از هممون بيشتره. نکنه ازش ميترسي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدايا چه گيري کرديما.اگه نگم فکر ميکنن کم اوردم . راستش ازش ميترسيدم چون مطمئن بودم ضايع ام ميکنه.اما اگه نپرسم خيلي بد ميشه اون وقت برام دست ميگيرن.دلو زدم به دريا. خودش موقعيتو با اين سوالش پيش اورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب ديگه اگه سوالي نيست درسو شروع کنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ته کلاس داد زدم:چرا من يه سوال دار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب نگام کرد و ابروشو انداخت بالا و گفت:بفرمايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عميقي کشيدم همه داشتن نگام ميکردن . خودمو زدم به بي خيالي و گفتم:اسم شما چيه؟منظورم اسم کوچيکتونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زد بهمو گفت:منظورم سوال درسي بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما شما نگفتين سوال درسي گفتيد اگه سوال داريد بپرسيد خوب اينم سواله ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره_خيلي مهمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_براي من که اصلا اما انگار براي ديگران مهمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره_اگه براي ديگران مهم بود خودشون ميپرسيدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره ي عوضي .بزنم فکشو بيارم پايين.من که در هر صورت اين ترم افتادم .نمي خوام ازش کم بيارم.چشمامو ريز کردمو فقط زل زدم بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه با تعجب نگامون ميکردن.خدا کنه قاط نزنم که ديگه هيچي دست خودم نيست. پسره اومد جلوم و مقابلم وايساد .يا امام مي خواد چي کار کنه؟ايول کاش يه دونه بزنه تا منم خودمو خالي کنم. زل زد تو چشمامو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسم کوچيکم سپنتا ست .حله الان؟!!!! اسممو گفتم که تموم طول کلاس به اين فکر نکني که اسمم چيه بعدم هيچي از درس نفهمي.چون من اگه درس بدم و بعد که يه سوالي از يه نفر پرسيدم بلد نباشه جواب بده ديگه کنترل خودمو از دست ميدم پس سعي کن فقط رو درست تمرکز کني دختر کوچولو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروم پيش همه رفت .شيطونه ميگه پاشم از کلاس برم بيرون .نه ولش کن اينجوري بدتر خودم ضايع ميشم .بايد وايسم يه جوابي بهش بدم که ديگه جرئت نکنه با من اين جوري حرف بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم اسسسسسسستاد. فقط سعي کنيد خيلي کنترلتون از دستتون خارج نشه چون اين جا اون جايي نيست که الان قرار بود بريد.فقط چه جوري به جاي اون جا سر از اين جا در اورديد الله اعلم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خشم نگام کرد و يه پوزخند بهم زد.واي چه قدر از اين پوز خنداي تحقير کنندش بدم ميومد. هيچ کس اون جايي رو که من به سپنتا گفتم نميدونست کجاست.الان چه فکرايي که نکردن. فقط خودش منظورمو گرفت.شايد فهميده بود که من از پوزخندايي که ميزنه چه قدر حرصم در مياد واسه همينم جوابمو نداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايا چه اسميم داره.اين بشر هيچي کم نداره غير از اخلاق.گند اخلاق گوشت تلخ.تموم طول کلاس با جديت درس ميداد و بيشتر نگاهش سمت پسرا بود اما وقتيم که يه دختري ازش سوال ميپرسيد خيلي محترمانه جوابشو ميداد. منم يه عالمه سوال برام پيش اومده بود اما غرورم اجازه نميداد که سوالامو بپرسم.مايي که تو کلاس اين همه استادارو اذيت ميکرديم حالا سر کلاس اين جرئت نفس کشيدنم نداشتيم .اي خاککککک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه طاقت نداشتم . يه سوال عين خوره داشت مغزمو مي خورد.حسابي با خودم درگير بودم.خيلي اروم سوالمودر گوش شيما گفتم و ازش خواهش کردم که سوالمو از سپنتا بپرسه.ا....دختر بد. سپنتا چيه؟استاد فرجام. همين استاد گفتنم هم زورشو در مياره . چون يه جوري به حالت مسخره استادو ميکشم.اينو همين يه ساعت پيش فهميدم.اخه وقتي بهش گفتم«چشم اسسسسسستاد» اخم کرد و معلوم بود بدش اومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما سوالو مطرح کرد.سپنتا...اه يعني استاد نگاهي به من کرد و پوزخندي زد و بعدم سوالو جواب داد. مطمئنم که فهميد سوال مال من بوده . از نگاهش معلوم بود .وقتيم که با شيما در گوشي حرف زدم متوجه شد.من هي بايد جلوي اين کم بيارم.اخه اين چه وضعيه؟راستي دارم ميگم ها من اينو نميتونم استاد صدا کنم همين سپنتا بهتره.البته قرارم نيست که صداش کنم واسه شماها گفتم.!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين کلاس لعنتي بالاخره تموم شد .بدترين کلاسي بود که تو عمرم تجربه کردم.تموم مدت سرم پايين بود و اصلا نگاش نميکردم اونم که چه قدر براش مهمه اخه!!! همه از سر جاشون بلند شدنو مشغول جمع کردن وسايلشون شدن.نميدوني چه استاد استاديم ميکردن.خدا نگهدار استاد،با اجازه استاد،وقت خوش استاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي دردو استاد اي کوفتو استاد.ولي پوريا و وحيد و علي فقط گفتن خدافظ. وحيد که يه اخمي کرده بود که نگو.ايولا عاششششششقتونم. مرسسسسسسسي. همه زديم بيرون .همه داشتن در مورد سپنتا حرف ميزدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_وااااااااي چه جيگري بود.خيلي خوشگل بود .چه با کلاسم هست.عاشق اين ترسناک بودنشم .واااااااااي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرا چپ چپ داشتن نگاه ميکردن .سرش دعواشون بود . پريدم وسط حرفشون:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه ...بسه ديگه حالمونوبهم زديد عين نديد بديدا ميکنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_خوب هستيم ديگه خدايي من نميدونم اين بشر چرا ان قدر خوشگله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون چي بود اخه؟درسته قيافش اصلا به استاد نميخوره غول دو سر. بعدشم هرچيم که باشه فقط استادتونه.اميدوارم يادتون نرفته باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسي با چشم غره ي من ادامه نداد.اخه چه قدر خرن .خوب زشته جلوي يه عالمه پسر. من برگشتم رو به وحيد که معلوم بود حسابي عصبانيه. خواستم جو رو عوض کنم واسه همين گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستي وحيد خان نگفتي اوني که قراره حالشو بگيريم کيه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد لبخندي زد و گفت :اگه عجله نداري الان برات ميگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_بچه ها امشبو که يادتون نرفته ...مخصوصا تو ايرسا خانوم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب ،امشب چه خبره مگه؟اي خااااااااااک بر سرم امشب تولد شايگانه بعد من دعوت خاله رو قبول کردم. چرا من ان قدر خنگ شدم جديدا؟حالا چي بگم ؟هيچي خيلي ضايع ست اگه بگم نميام .اشکال نداره خاله که غريبه نيست. بهش ميگم يادم نبوده جايي دعوتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه...يادم هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيما_باشه پس ما رفتيم . فعلا باي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريا_ساعت7 جلوي خونتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه خدافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه رفتن .فقط منو وحيد مونديم.با هم رفتيم روي يه نيمکت تو همون محوطه ي دانشگاه نشستيم.که يهو سپنتا هم اومد بيرون.ما رو که ديد اولش تعجب کرد بعدم يه اخمي کرد و تو جواب سر وحيد اونم سري تکون داد و رفت. ببين الان چه فکرايي که نکرده!!!ابرومون رفت.اي بابا بيخيال.اصلا مهم نيست که حالا پيش اون ابروم بره يا نره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد خيلي دست دست ميکرد. اعصابم خرد شد.بگو ديگه. چپ چپ نگاش کردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب نميخواي شروع کني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_نميدونم از کجا شروع کنم ميترسم عصباني بشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا واسه چي عصباني بشم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_اخه تو يه کم اعصاب خرابي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هوي... من کجاش اعصاب خرابم.ما رو باش با کي حرف ميزنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_اه...ببين الانم عصباني شدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچپ چپ نگاش کردمو گفتم: ميگي يا پاشم برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_خيلي خوب بابا ميگم. راستش من ميخوام حال يه نفرو که خيلي خودشو برام ميگيره رو بگيرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واي ايولا. ببين يه فن با حالي ياد گرفتم رو هر کي پياده کني پخش زمين ميشه.فقط يارو رو بهم نشون بد تا حالشو بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_ بدبخت دختره ميمونه پوست استخوون . تو اون جوري بزنيش که چيزي ازش نميمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دکي... دختره يارو؟بابا من نيستم . اين دختر لوسا رو که نميشه زد. تا يه پخ بهشون ميکني غش ميکنن . بي خيال بابا.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_منم که نميخوام با زدن حالشو بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس چي؟ لفظي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_ نه تو اصلا لازم نيست حتي باهاش حرف بزني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگيج شده بودم پس چي کار کنم. دستمو زدم زير چونمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيلي ببخشيدا اما يه دفع عين ادم بگو بايد چي کار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_ميترسم ناراحت بشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ا... د بگو ديگه . ناراحت نميشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من يه نفرو دوست دارم. اما با هم هر دقيقه دعوامونه. اون يه خواستگار داره.با همونم ازارم ميده .منم ميخوام يه کم ازارش بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفتم چي شد. حتما ميخواي منم نقش خواستگار تو رو بازي کنم.Ok_
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد زد زير خنده و گفت: مگه دختر هم ميشه خواستگار باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا که نه.من خودم هزار نفرو ميشناسم که از پسرا خواستگاري کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروشو انداخت بالا و گفت:ولي من ميخوام نقش دوستمو بازي کني يعني کسي که مثلا دوستم داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بابا من از اين لوس بازيا خوشم نمياد . کاش يه کم با حال تر بود . خوب اين همه دختر . کاري نداره. واست اين نقشو بازي ميکنن.چرا من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحيد_تو از همشون بهتر از پس اين کار بر مياي بعدم يکي که از نظر ظاهري خيلي خوشگل باشه که حسوديش بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي اي خرم کرد عين چي!!! البته خودم ميدونستم خوشگلم.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir