راجب دختری به نام فاطمه که به علت دعوایی به بین دوخونواده مجبور میشه خون بس شه و زن کیارش میشه کیارش پسری مغرور و خودخواه ،بداخلاق ،شیطون،زورگو فاطمه٬دختری معصوم و مظلوم ،صاف بی ریا و پاکدل و.. فاطمه زندگی پر از فراز و نشیب داره و با این سن کمش مجبور به رابطه های خشن کیارش میشه و......

ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۹ دقیقه

مطالعه آنلاین دختر خون بس
نویسنده: فاطمه

ژانر:#عاشقانه #ازدواج_اجباری

خلاصه:

راجب دختری به نام فاطمه که به علت دعوایی به بین دوخونواده مجبور میشه خون بس شه و زن کیارش میشه

کیارش پسری مغرور و خودخواه ،بداخلاق ،شیطون،زورگو

فاطمه٬دختری معصوم و مظلوم ،صاف بی ریا و پاکدل و..

فاطمه زندگی پر از فراز و نشیب داره و با این سن کمش مجبور به رابطه های خشن کیارش میشه و......


کنار پنجره وايستاده بودم داشتم به قطره هاي بارون که ميباريد نگاه ميکردم روزاي آخرسال بود ومن سال جديدم

رو بايد با زندگي جديدم شروع کنم يکم دلم گرفته !به خاطر اين سرنوشت شومم. من فاطمم اين بهمن رفتم تو 16سالگي خانواده متوسطي دارم .زندگيمم يه زندگي عاديه تمام فکر وذکرم درسمه اما16سال پيش با تولدم برام فکرایی کردن وبا اون فکرا زندگي من خراب شد !بايد با کسي که ازش از همون بچگي ميترسيدم ،پسر خاندان ميرزائي کيارش ميرزائي ازش ميترسم ولي بايد باهاش ازدواج کنم. تا قبل از اون دعوا شايد زندگيم باش خوب ميشد ولي با يه جنگ کوچک و کشته شدن عموش که هم دوستش بود هم عموي عزيزش بايد با زندگي خوش

خداحافظي کنم ،خودش گفت زندگي خوش برام نمي سازه به قول خودش پامو که بزارم تو خونش جهنم برام به راه ميکنه. ميترسم از اين جهنمي که در انتظارمه و از شکنجه گري که دوساله با فکر انتقام منتظر منه...

کيميا:فاطمه فاطمه دختر بيدارشو ديگه چقد ميخوابي عزيزم! ؟

_واي کيميا بزار بخوابم خدايش خستم ديشب خوابم نبرد!

_باش بخواب ولي وقتي داداشم اومد سراغت از من گله نکني يا !!!نفهميدم چه جوري بيدار شدم عين قرقي سرجام سيخ نشستم.

_من که بيدار شدم عزيزم _ اخي اگه ميدونستم به داداشم انقد ارادت داري زود تر بيدارت ميکردم عزيزم!

_واي کيميا از دست تو چرا انقد منو حرص ميدي ؟؟؟ها!؟؟

_خب عزيزم خواهر شوهرما ،خواهرشوهر! شما هم عروس تشريف دارين.. حالا پاشو ،پاشو بايد بريم آرايشگاه که آمادت کنن همه منتظر همچين روزي هستيم بلند شو دختر.

_باشه ای آروم زير لب گفتم

خوبه عروس خون بس هستم انقد خوش حاليد اگه عروس عادي بودم که خدا ميدونه چه حالي داشتين اما از شانس بدم کيميا شنيد!

_عزيزم براي من وپدر ومادرم اين چيزا مهم نيست اگه بود بابا انقد اصرار نميکرد که زودتر شماها ازدواج کنيد و يه عروسي،باشکوه هم نميگرفتن حالا پاشو اماده شو صبحونه بخوريم راه بيوفتيم که تو يه عالمه کارداري...

بلند شدم رفتم دستشوي پس از عمليات مربوط و شستن دست و صورت ،مسواک زدن اومدم بيرون و پيش مامان

گلم که صبحونه درست کرده بود اشتها نداشتم ولي يکم خوردم که حالم بد نشه رفتم .آماده شدم و رفتم بيرون آقاي خوش اخلاق دم در منتظر واستاده بود تا بيام همچين اخم کرده انگار حقشو خوردم!

زير لب يه سلام دادم که پسر بي ادب جواب نداد.

_يه دوسه ساعت ديگه تشريف مياوردين من عجله نداشتم!

_خب به من چه خواب بودم!

_ساعت يازده ،وقت خوابه ؟

_ديشب تا صبح بيدار بودم واس همون خواب موندم.

چپکي نگام کرد و گفت بتمرگ که من عجله دارم

رفتم بشينم پشت که کيميا خانم نشسته بود و يه لبخند مليح به من ميزد منم از ناچاري جلو نشستم اخه چندتا جعبه

کنار خودش گذاشته بود جا نبود کنارش توماشين که نشستم هنوز درو نبسته بودم که ماشين حرکت کرد پسر خل !ماشين تو سکوت بود جز صداي موزيک چيزي به گوش نميرسيد دم در آرايشگاه ایستاد .پياده شدم درو بستم

هرچي منتظر شدم کيميا خانم تکون نخورد داشتن باهم حرف ميزدن بعد ده دقيقه کيميا اومد جعبه ها رو هم دونه دونه ورداشت سه تا داد دست من چهارتارو خودش برداشت.

_کيميا اينا چين؟؟

_لباس عروس شما با کفش تاج وتوره ومخلفات ديگه ولباس منو کفش ومخلفات ديگه

رفتيم تو آرايشگاه وآرايشگر،اومد استقبال....


_خب تموم شد عزيزم ميتوني بلند شي بري خودتا ببيني.

جلوي آينه که واستادم باورم نميشد اين من باشم قيافم به کل عوض شده بود

_مرسي

_خواهش ميکنم عزيزم خيلي ناز شدي !

کيميا با ول ولش اومد

_به به سلام به همگي شيدا خانم) خانم آرايشگر (من يه زن داداش زشت داشتم نميدونيد کجاست ؟؟

_اذيتش نکن دختر عروس به نازي ببينش

_اي واي عروسمون همين ملوسکه من که باور نميکنم يعني درست ميگن که آرايش از يه لولو يه هلو ميسازه واس همونه پس.

اصلا حوصله شوخياش رو نداشتم رفتم جلو آينه قدي که درست ببينم چه شکلي شدم لباس عروس به رنگ شيري

تنم بود با يه عالمه نقش طرح لختي بود اما خداراشکر شيدا خانم کتي که بهش بخوره را داشت وگر نه من با اين

لباس تو مجلس نميرفتم آرايش صورت موهامم خوب بود ولي هيچ کدوم به سليقه خودم نبود حتي لباسم اما بايد ياد بگيرم که تحمل کنم بقيه برام تصميم بگيرن!

با دستي که روي شونم قرار گرفتم از فکر بيرون اومدم کيميا بود.

_پاشو عروس خانم شنلتو بپوش که شاه داماد اومد.

_باشه اومدم.

باکمک کيميا اماده شدم که بريم از آرايشگاه رفتيم بيرون رفتيم سمت ماشنينش که به خودش زحمت نداد پياده بشه کيميا درو باز کرد من نشستم تو ماشين

_خب بريد به سلامت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه تو با ما نميايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه عزيزم من با بابا ميام شما بريد، فقط داداش آروم بري که ما اول برسيم باشه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir


دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش_باشه وروجک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من رفتم فعلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به سلامت مراقب خودت باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم آروم يه خداحافظي گفتم ماشين که حرکت کرد عين گنجيشکي که تو قفس شدم از اين آدمي که کنارمه از همه عالم بيشتر ميترسم بحث الان نيست از همون اول ازش ترس داشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداش از،فکر اومدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جلوي بقيه زبونت درازه ولي به من که ميرسي جيک نميزني حکايتش چيه خون بس ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز گفت، دوساله که من شدم خون بس اسمم رو صدا نميکنه هميشه بهم ميگه خون بس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هيچي من هميشه ساکتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولي تا جايي که من يادمه ميگفتن از ديوار راست بالا ميري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي نگفتم چون جوابي نداشتم چون همين جوري بود خيلي خيلي شلوغ بودم اما ديگه نيستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين که ایستاد نفس راحت کشيدم و به همراه کيارش رفتم سمت تالار که قوشون قوشون ادم دروبرمون جمع شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش _

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم ميگيره که انقد خوب نقش دختر مظلوما رو بازي ميکنه اما صبر کن يه خوابايی براش ديدم که شب روز بشينه گريه کنه دختر پاپتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم در تالار نگهداشتم يه گله آدم دورمون جمع شدن چون خانوادش تعصبي بودن واجازه نميدادن عروسي مختلط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه مجبور شديم مردونه زنونه کنيم به ناچار دستش رو گرفتم رفتيم تو قسمت زنانه بهترين تالار شهرشونو بابام کرايه کرد بهترين عروسي رو گرفت ولي اين دختره لياقت هيچ کدوما نداره اگه اجبار بابا نبود حتي حاضر نبودم تو روش نگاه کنم ولي اينم خوبه که ميتونم عقده هامو سرش خالي کنم وقتي يادم ميوفته امير رو دستام جون داد خون جلو چشمامو ميگيره يه جوري همشونو زجر ميدم که به فکرشون نرسه از همين امشبم ميخوام شروع کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونا رسم دارن عروس سه روز تو خونه پدرش بمونه و روز سوم مراسم پاتختي بگيرن و راهيش کنن خونه شوهر ولي چه حالي ميده که از تالار عروس رو با خودم ببرم خونه خودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ که چه حالي ميده وقتي فکر ميکنم همشون تو حسرت ديدنش کور ميشن ولي حتي نميبيننش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خون بس کوچولو چقد زجر ميکشه تو حسرت ديدن خانوادش زجراي که ميدمش يه طرف اين يکي يه طرف...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوساعت طول کشيد تا رسيديم به جايگاه عروس داماد وقتي نشستيم مجبور شدم تورشو عين عاشقا بالا کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازحق نگذريم قيافش قشنگ شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش پايين بود به من نگا نميکرد مثلا خجالت ميکشيد صورتمو اون طرف کردم تا نبينمش همه دورمون جمع بودن و تبريک ميگفتن وآرزوي خوشبختي میکردن، اونم چه خوشبختي هه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir


دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تو آينه روبه رو نگاش کردم اونم داشت تو آينه نگاه ميکرد ولي فکرش جاي ديگه بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش ولي مظلوم بودن فقط برای يه لحظه دلم براش سوخت اما فکرشو از خودم دورکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:خوشحالي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه:بايد خوشحال باشم به نظرتون!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: اره ديگه پسر به اين خوشتيپي گيرت اومده تو خوابم همچين عروسي نميديدي شما پاپتيا عمرأ اگه همچين عروسي بتونين بگيرين مگه نه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش اشکي شد نگام کرد گفت:فکر کن من وخانوادم پاپتي هستيم البته اينم بگم عروسي خواهرم وبرادرمم تو همين تالار بود خيليم باشکوه تر از اين عروسي کوفتيت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم ميخواست با پشت دست چنان بکوبم تو دهنش که دندون سالم توش نمونه ولي به جاش خيلي عادي گفتم: پس همشونو خوب نگاه کن چون امشب آخرين شبيه که ميبينيشون بعد مراسم راه ميوفتيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش اشکي شد نگام کرد اما برام مهم نبود بلند شدم برم پیش مردا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه _

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو هنگ بودم که چي گفت واي خداي من يعني همين امشب قرار منو ببره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض بدي تو گلوم نشست دونه دونه اعضاي خانوادمو سير نگاه ميکردم مطمئنم اين آدم منو ببره خونش ديگه اجازه دوباره ديدنشونو بهم نميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برادرزاده هام دورم جمع بودن صورته نازشون رو نگاه ميکردم فکر دور شدن ازشون ديونم ميکرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم رو صندلي نشسته بود با بغض نگام ميکرد چشاي نازش باروني بود حالم بدتر شد واي جونم به جون اونو بابا وصل بود يه روز نميديدمشون ديونه ميشدم حالا چه جوري طاقت بيارم دوريشون رو خدايا خودت بهمون صبر بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دونه دونه اعضاي خانوادم ناراحت غمگين بودن مطمئنن همشون ميدونن قراره چه بلاي سرم بياد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندساعت نشسته بودم تمام بدنم کوفته بود خسته شده بودم اما دعا دعا ميکردم ساعت دير بره عقربه هاش کند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشن اما ديرشده بود ساعت دوازده بود کيارش وپدرش وارد تالار شدن اي خدا يعني وقت رفتنه؟ داشت با پدرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بحث ميکرد يه اخم گنده هم روپيشونيش بود فکر کنم درمورد اين که امشب داريم ميريم حرف ميزنن ، پدرش خيلي مهربونه مادرشم همين طور اي کاش يکم از اخلاق خوبشون رو به ارث ميبرد پدرو برادرام وارد سالن شدن فاميلاي دور رفته بودن فقط خانواده هاي نزديک موندن بلند شدم رفتم تو بغل بابا دل کندن از اين مرد برام سخت بود همين طور داداشام دلم واسه اشکاي مامانم ميسوخت بغض کرده بودم اشکام گوله گوله ميريختن بدرقم کردن تو ماشين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستيم حتي نتونستم برم خونه بادوستام خداحافظي کنم تو ماشينش نشسته بوديم داشتم به شهرمون که کم کم دارم ازش دور ميشم نگاه ميکردم بيصدا اشک ميريختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خفه شو مغزمو خوردي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دادي که زد سکته کردم ساکت شدم سرما پايين انداختم حتی اشکامم ترسيدن وخشک شدن که دوباره با صداش بهش نگاه کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هنوز مونده گريتو دربيارم بايد زار بزني خون گريه کني تازه ميخوام ببرمت تو جهنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسيده داشتم نگاش ميکردم که روشو برگردوند نگام کرد وپوزخند زد و دوباره به روبه رو نگاه کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش ترس داشتم الان بدتر شد خدايا خودت کمک کن چشاي يخيش خالي از هر احساسي همينش منو ميترسونه داشتم به بدبختيم فکر ميکردم که چشام بسته شد خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دوباره که چشمامو باز کردم يه گوشه پارک کرده بود وخودشم خواب بود .صندليا خوابونده بود و غرق خواب بود به صورتش نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت جذابي داشت اما تو خوابم انقد اخمو بود که آدم ميترسيد .هوا گرگ وميش بود دوباره چشمامو بستم که خوابم ببره راه زيادي مونده تا برسيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تکونايی که خوردم چشمامو باز کردم کيارش داشت نگام ميکرد فاصلش باهام کم بود بازم اخم داشت انگار حقشو از حلقومش کشيدم بيرون پسر پرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه عجب چشاتونو باز کردين يه چند ساعت ديگه ميخوابيدي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درهمه حالت بايد طعنتو بزني نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آفرين کم کم زبونت داره باز ميشه بلند شو بيا پايين يه چي کوفت کن حوصله قش وضعفه تو را ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان ميام صبرکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت پايين منم پشت سرش پياده شدم واي لباسام ديونم ميکنن دامنش انقد بلندو پفکيه که نميدونم کجاشو بگيرم خجالت ميکشم با اين سرو وضعم برم تو رستورانه دم ماشين واستادم کيارش برگشت طرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا واستادي ؟د بيا ديگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با اين لباسام نميتونم بيام اون جا پر از آدمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوف برو بشين برات غذا بيارم . دوباره نشستم تو ماشين که بياد آينه جلو را کشيدم سمت خودم نگا کردم خداراشکر چيزي به هم نريخته زنه گفت ضد آبن ولي چشام باد کرده بود وقرمز شده بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش دوباره اومد غذارو داد بهم که بخورم بعد خوردن غذا دوباره راه افتاديم سرعتش خيلي زياد بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزديکاي ساعت شيش وهفت دوباره به يه رستوران توراهي رسيديم غذا را دوباره تو ماشين خوردم اين دفعه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعتش خيلي خيلي بيشتر شده ولي من عاشق سرعتم خيلي ريلکس نشسته بودمو به جاده نگاه ميکردم چشام دوباره گرم شده بودند ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با توقف ماشين به دوروبر نگاه کردم که يه ساختمون ديدم رفتيم تو پارکينگ ماشينو پارک کرد رفت پايين منم عين جوجه اردک پشت سرش راه ميرفتم تو آسانسور بوديم دکمه طبقه16 را زد فکر کنم طبقه آخر بود با توقف آسانسور ازش اومديم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درا باز کرد و گفت: برو تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زيرلب بسم الله گفتم ورفتم تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدايا خودت کمکم کن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي چرخيدن کليد اومد يعني درو قفل کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوتر از من راه افتاد منم پشت سرش ميرفتم دريکي از اتاقارو باز کرد رفت توش منم پشت سرش رفتم يه اتاق خيلي شيک که يه در سر راه بود فکر کنم سرويس بهداشتي باشه يه تختم يه طرف اتاق بود ميز توالت يه طرف با يه آينه قدي گذاشته شده بود سر تا پا اتاق سفيد بود خيلي قشنگ بود يه ديوارشم فقط با شيشه کار شده بود که پرده هاي حرير سفيدش تکون ميخوردن سرجمع اتاق خوبي بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي دارم از خستگي ميميرم کيارش برگشت سمت من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودت خوب ميدوني که نه بهت علاقه دارم نه مشتاقم که باهات زندگي کنم ولي الان مجبورم پس الان که مجبورم کردن تحملت کنم منم هر کاري دلم بخواد ميکنم ازت طوري که دلم ميخواد استفاده ميکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يکم ساکت شد دورم يه چرخ زد و دوباره گفت:سر تا پاتو نگاه کن . ميبيني که هيچيت به من نميخوره من هم تيپ وقيافم هم خانوادم سطح بالان اما تو چي؟!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه پوزخند زد وگفت: هيچي نداري اها فقط قيافت بگي نگي قابل تحملي داري.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم پايين بودو دستامو مشت کرده بودم دلم گرفت چه بي رحمانه راه تحقير ميکنه دوباره با صداش از فکر اومدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما ميدوني ميخوام باهات چيکار کنم ؟؟!!؟ها ؟؟ميدوني ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره ميخواي تا ميتوني عذابم بدي اذيتم کني زندگيمو سياه کني مگه.نه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آفرين پس زرنگم هستي اره درست حدس زدي ولي از يه عذاب عادي خيلي بالا تره اينم بدون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت کرد ودوباره گفت:ويه چيز ديگه تو الان مهمترين وظيفت سرويس دادن به منه که شوهرتم اگه فکر کردي ميزارم راحت باشي کورخوندي اومد نزديکم منم کمي عقب رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دامن لباس عروسم زير پام گير کرد وبخاطره کفشاي پاشنه دارم ليز خوردمو کوپ خوردم رو يه چيز نرم دوروبرمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کردم روتخت افتادم کيارش بلاسرم واستاده بود نگام ميکرد پوزخند زدو گفت:تا پنج ميشمرم تمام لباساتو ميکني ،فهميدي ؟همين جور منگولي داشتم نگاش ميکردم که شمارش رو شروع کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم واستادم نگاش ميکردم که نگام کرد وآروم گفت:پنج و به سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيز ورداشت منم يه جيغ زدم و در رفتم رفتم سمت درکه باز کنم ولي بسته بود اي واي اينو کي بست؟ حالا چهغلطي بکنم؟ برگشتم نگاش کردم که ديدم کمربندش دستشه وبالا سرم واستاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرما پايين انداختم لبامو گاز گرفتم با کمربند يکي،زد رو کمرم که نفسم رفت واي اين انقد وحشي بود من نميدونستم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از دست من فرار ميکني ؟؟ها؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاش کردم که گفت: دلم نميخواد با تن زخمي باهات رابطه داشته باشم پس برو مثل بچه آدم لباستو دربيار بلند شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازومو گرفت و منو سمت تخت هل داد رفتم اون طرف دست پام ميلرزيد ولي بايد منتظر همچين روي ميبودم ولي از اين آدم ميترسم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون جورکه کمربندش دستش بود بالا سرم ایستاده بود و نگام ميکرد وقتي ديد کاري نميکنم دوباره داد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_لباساتو بکن ،!سري!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گريه لباس عروسمو درمياوردم اشکام گوله گوله رو صورتم ميريخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدايا خودت به خير بگذرون زيپ لباسمو که کشيدم لباس يهو افتاد روزمين مردم از خجالت سرمو پايين انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيز برداشت سمتم چشامو بستم که پرتم کرد روي تخت و شروع کرد . اشکام همين جور از چشام ميريخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه نميتونم تحمل کنم و چشام تار ميشن وتو تاريکي فرو ميرم. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش_

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي بي هوش شد دلم براش سوخت ميدونم اذيت ميشه اما بازم آتيش درونم خاموش نشده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردمش رو تخت زنگ زدم به يکي از دوستام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميلاد:الو؟ داشي جونم آقا کيارش چطوره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:الو سلام ميلاد ،خوبي؟ باهات کار داشتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميلاد:خوبم مرسي اون که ميدونم تو تا کار نداشته باشي بهم نميزنگي جونم بگو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:يادته يه دارويی برا بازوم که زخمي شده بود اوردي ؟جاي زخمام خوب شد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميلاد:اره اره دارو گياهي بود .خب؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:از اونا ميخوام برام بياري فقط سري تا يک ساعت ديگه مياريش افتاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميلاد:بله داشي سه سوت اونجام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:باش فعلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاق زخماش خيلي بد بودن تا ميلاد بياد زخماشو تميز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم رفتم يه دوش گرفتم اومدم بيرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت ده صبح بود داشتم از بي خوابي ديونه ميشدم ولي بايد صبر کنم ميثم بياد زخماي اين دختر رو درست کنم بعدبخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيم زنگ خورد برداشتم ديدم ميلاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:الو اومدي ميلاد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميلاد :اره داشي بدو بيا درو باز کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم درو باز کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميلاد: بفرما کيارش خان اينم دارو تعارفم نکن بايد برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:دستت درد نکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پولشو بهش دادم رفتم تو اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باند گاز استريلم با خودم بردم گره پلاستيکشو که باز کردم يه بوي بد پيچيد تو دماغم از بوش صورتمو جمع کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد گذاشتن دارو وپانسمانش ،بغل دستش دراز کشيدم که يه چشم به هم زني خوابم برد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه _

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي چشمامو باز کردم دو رو برو نگاه کردم کيارش بغل دستم خواب خواب بود بلند شدم برم بيرون که يه درد بد تو کمرم و شکمم وزير شکمم پيچيد که مجبور شدم دوباره دراز بکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه که کردم شکمم باند پيچي شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هزار زور و ضرب بلند شدم ميخواستم برم حموم با اولين قدم پاهام سست شد و دوباره بي حال نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونستم ازکدوم دردم بنالم همه جام درد ميکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي واي الان يادم اومد من که لباس ندارم اي خدا حالا چي کارکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يکم که استراحت کردم بلند شدم رفتم سمت کمد هر دوتا رو که باز کردم لباسای کيارش بودن به ناچار از لباساش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برداشتم يه شلوارک مشکي و يه پيرهن دکمه دار سفيد وقتي تنم کردم به تنم زار ميزدن شلوارک که برا من مثل شلوار بود همش میرفت پايين باز من بايد ميکشيدمش بالا پيرهنم مجبور شدم دوتا گوششو بهم گره بزنم تا از بلنديش وگشاديش کم بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هزار زور وضرب رفتم تو اشپز خونه وقتي ساعتو ديدم نزديک بود شاخ در بيارم ساعت چهار بعد ظهر بود من ساعت شيش يا هفت فک کنم بي هوش شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني ده ساعت خوابيدم او از گرسنگي رو به موت بودم دردم که داشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حال خودم خندم ميگيره چقد تنهام الان مثلا شب زفاف بود ديشب ، يکي نيست حالمو بپرسه چه برسه که برام غذاهاي رنگا رنگ درست کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو يخچال همه چيز بود يه بسته گوشت برداشتم گذاشتم بيرون که برای شب چيزي درست کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سنم کم هست ولي غذا پختنو بلدم ميتونم يه غذاي دست پا شکسته درست کنم خودمم يه نون پنير خودم جلو دلضعفمو بگيره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم براي خودم آب پرتقال درست کردم يه ليوان بزرگ پر شد از آب پرتقال اي جان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه اين شلوارم ديونم کرد داشتم با شلوارم ور ميرفتم که وقتي سرمو بلند کردم ديدم ليوان آب پرتقال خالي داره بهم دهن کجي ميکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کردم آقا کيارش با يه قيافه مرموز داره نگام ميکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آي حرص خوردم آي حرص خوردم !در همون حالي که حرص ميخوردم يه فکر به ذهنم رسيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين همه اين آقا اذيتم کرد يه دفعه هم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نوش جونت عزيزم ميخواستم برات بيارم نکه ديشب خون زيادي از دست دادي بايد تقويت ميشدي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موزيانه خنديد وگفت:مرسي عروسک طعنه هاتم بزار در کوزه آبشو بخور به جاش شلوارتا بگير نيوفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي واي آبروم رفت اخه جلوي اين چرا تو ليز ميخوري ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چشاتو در ويش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: خوبه ديشب همه شونو ملاحظه کردم از من قايمشون ميکني بعدشم کي بهت اجازه داد لباساي منو بپوشي ها؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز اين اخم کرد يه بار که خوب ميشه باز سگ گازش ميگيره بد ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اولا شما بهم اجازه نداديد از خونه بابام يه پيرهن بيارم پس مطمئن باش لخت نميشه گشت دوما بفرمايد بريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس بگيرين وگر نه مجبوري باهام لباساتو شريک بشيا ! سوما پرتقالي که برای خودم درست کردمو خوردي بايد بري برام بخري و بياري بايد تقويت بشم آقا واسه روزاي ديگه چهارما..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: بسه بسه نيم وجب بچه برا من اولن ودومن راه انداخته تحديدمم ميکنه !اين زبونتو کجا قايم کردي بودي تو ?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خب به من چه من لباس ميخوام !آب پرتقالم ميخوام برا تقويتم اخه نکه ديشب خون ازم رفت کسيم ندارم به فکرم باشه بعدشم براي دفعه هاي ديگه بايد جوني داشته باشم يا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قشنگ از قيافش معلوم بود تعجب کرده از بي حياييم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: چرا اين جور نگاه ميکني خب من دختر رکيم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: خانم رک اينم يادت نره ديگه دختر نيستي ديشب زن شدي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ که زورم اومد از حرفش ولي تحمل کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت ميرفت بيرون که قيافمو کج وکوله کردم که خيط شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:قيافتو اون جور نکن که زشت ميشي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسم الله پشت سرشم چشم داره از کجا ديده که ادا در اوردم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوف وللش آب پرتقالمم که پريد حالا ديگه چيکار کنم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سر وقت غذام يه چي بايد درست کنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:من دارم ميرم برات لباس بخرم سايزتو ميدوني ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نوچ صبر کن خودم بيام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:لازم نکرده خودم يه چيز ميخرم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وا خب بيام اندازمو بگيرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:نياوردمت که بگردونمت حق بيرون رفتن از خونه نداري!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بد اخلاق زمخت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:امروز دارم باهات خوب حرف ميزنم پرو نشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بايد بزني تو برجک آدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:من رفتم فعلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد رفتن کيارش شروع کردم درست کردن غذا بعدم سالاد را آماده کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم رفتم تو سالن حتي نميشه بشينم روي مبل دراز کشيدم حمومم که نميشه برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوف خيلي درد دارم زخمامم پدرمو در اوردن، دکترم که نميشه برم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي در اومد فکر کنم کيارش اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش دستش کامل پر بود سرشو تکون داد ، همه ي وسايلا گذاشت رو زمين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: بردار ببين خوبن ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسارا رو در اوردم همشون تاپ وشلوارک و دامن کوتاه بودن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:يه شلوارم يا مانتو ميخريدي خوب بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:لازم نکرده جلوي خودم ميگردي بيرون نميري که بپوشي کسيم نمياد اينجا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خب شايد کسي بياد بعد چي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:اومد ميري تو اتاق بعدم به مامانينا گفتم برات بيارن لباس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: اها باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاکتاي ديگرو که باز کردم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه پاکت پر بود از لباس خواباي لختي يکيم از لباس زير اينا را که ديدم از خجالت نزديک بود برم تو زمين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش :برو بپوش ببين اندازته ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: حالا ميرم عجله اي نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:نخير عجله نيست ولي اون شلوارک من الان از پات ميوفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مردم از خجالت پاکتارو سري برداشتم رفتم تو اتاق يه تاپ قرمز با شلوارک آبي نفتي برداشتم پوشيدم بقيه روم تو کمد جا دادم لباس زيرامم که ازشون نگم بهتره اخه اين از کجا اندازه ي منو اورد؟ خلاصه ،فقط پانسمان زير تاپم خيلي تو چشم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اين فکرا اومدم بيرون رفتم جلو آينه تا موهامو شونه کنم آخ که وقتي شونرو به موهام نزديک کردم از ريشه سوختم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا بگم کيارش چيکارت کنه که زدي به کل نابودم کردي ريشه سرم درد ميکنه انگار موهاي من تناب بودن آقا همش ميکشيدشون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: کم غر بزن بيا شامو بکش من گرسنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هي تو کي اومدي ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:از وقتي که سرکار داشتين نفرينم ميکردين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اها خب الان ميام شامو ميکشم صبر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم شامو کشيدم يه ميز خوشملم درست کردم که هرکي ميديد کيف ميکرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي کوفتت بشم کيارش که از هر انگشتم يه هنر ميريزه و دارم زير دست تو حيف ميشم( اعتماد به سقفت تو حلق کيارش)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:کم کمپوت گلابي برا خودت باز کن اگه به اينا ميگن هنر ،هنر بايد بره سرشو بذاره بميره! غذارو بکش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايش اين بازم که شنيد اي خدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتيم غذا ميخورديم که با حرفش نزديک بود سکته ناقص کنم غذام بپره تو حلقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:لباس خواب سفيدتو امشب بپوشي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هزار زور زحمت لقمه رو قورت دادم و تو چشاش نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:چرا چشماتو مثل وزق کردي نکنه فکر کردي اوردمت اينجا که بشينم تماشات کنم ها؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نه ميدونم من رو برای چي اوردي اما اندازه سر انگشت انصاف داشته باش ديشب تا صبح سه تا رابطه کم نبود ماشالله از حيون وحشيم که رد کردي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اين حرفم کفري شود و اومد سمتم فکما محکم تو دستش گرفته بود و فشار ميداد بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:مواظب حرف زدنت باش امروز باهات مهربون بودم دليل نميشه هميشه همين جور باشه که برام دم در بياري!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هزار زورو زحمت فکمو از بين دستاش کشيدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:طوري داري ميگي مهربون بودم انگار دنيارو گلستون کردي اخلاق گندت همونه يه چيز خوب که ميگي پشت سرش پنجاه تا طعنه بارم ميکني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:د لياقتت در همون اندازست بيشتر از اون گنجايش نداري بچه گدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:من بچه گدام ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداراشکر هيچ وقت دستمون پيش هيچ خري دراز نبوده به اندازه کافي ميخورديمو ميپوشيديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه به دوران رسيده ها عقده زياد دارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو سري برگردون خيلي بد نگام کرد که نزديک بود خودمو خيس کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:خفه شو مثل اين که سرت و تنت سنگيني ميکنه دلت که نميخواد دوباره دست روت بلند کنم ديشب آدم نشدي! ؟امدم خونه لباس تنت نبود تيکه تيکت ميکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي خشن اين حرفا زد نميشد حرفشو گوش نکرد از اين شکي نبود بزنه ناقسم کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي از اشپز خونه رفت بيرون يه نفس راحت کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد شستن ظرفا رفتم تو اتاق تا لباس بپوشم دلم براي حال روز خودم ميسوخت اما چه ميشه کرد الان دور دور اونه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي خداي من اين که يه وجب پارچه بيشتر نداره نپوشمش سنگين تره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو باز گذاشتم خزيدم زير پتو تا خر خره کشيدمش بالا يه نيم ساعت بود دراز کشيده بودمو چشامم داشت گرم ميشد که پتو از روم يهوي رفت کنار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي چشامو باز کردم ديدم کيارش داره نگاه ميکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديدم اومد کنارم دراز کشيد و سرشو گذاشت خوابيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوابم نميبرد برگشتم سمت کيارش نگاش ميکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي خدا اين مرد چرا قيافش وقتي ميخوابه انقد قشنگ ميشه که به دل ادم ميشينه اما وقتي بيداره وحشتناک ترين مرد دنيا ميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين طور داشتم به زندگي خودمو کيارش فک ميکردم و به فکر آخر اين زندگي بودم که خوابم برد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش_

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي اون جوري خشن وخشک تهديدش کردم ترسا تو قيافش ديدم فهميده اگه حرفما گوش نده بلا ميارم سرش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در واحد که اومدم بيرون از پله ها رفتم بالا رو پشت بوم، عاشق اين جا بودم از هر طرف تهران زير پات بود ،تنها جايي که بهم آرامش ميداد همين جا بود سکوت مطلق شباش خيلي قشنگ بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسمونش مهتابي ستاره بارون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي پايين رو نگاه ميکردي شهر چراغوني زير پات بود يه جاي قشنگ رمانتيک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون تمام واحداي طبقه آخر مال خودم بود کسي اين جا نميومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه همون بي سر خر اين جا لذت ميبردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روي لبه ديوار نشستم و به فکر فر روفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه روزاي که من امير اين جا دونفره عشق وحال ميمرديم! دلم آتيش ميگيره وقتي يادم ميوفته چقد با نامردي تمام کشتنش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقد بهش گفتم مثل باباخودشو تو مشکلات طايفه فرو نکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقد بهش گفتم مثل من دور از اين چيزا زندگي کنه قبول نکرد که نکرد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالام زير يه خروار خاک بود اخ که دلم چقد ميخواست باعث وبانيشو تيکه تيکه کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام خاطرامون همش زير چشمم رژه ميره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه اين تاوانا رو بايد اون دختره پس بده وقتي مرداي فاميل ريش سفيداشون نتونستن اون قاتلا را بهمون بدن به جاش اين دختر را انداختن وسط!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من چرا براش دل بسوزونم؟ تازه ميخوام باهاش بازی ای رو شروع کنم صبر کن و ببین فاطمه خانم بلا هاي به سرت بيارم که مرغاي آسمون به حالت خون گريه کنند!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه ساعت از وقتي اومدم اين جا ميگذره فک کنم تا الان آمادست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پايين در واحدا که باز کردم رفتم تو تمام چراغا خاموش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت اتاق در اتاقا باز کردم در بالکن باز بود پرده ي حريرشم همش تکون ميخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم خانومام راحت خوابيده بود رفتم بالا سرش ملافرو از روش برداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش دراز کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو بستم و بشمار سه خوابم برد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه_

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي چشمامو باز کردم کيارش نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم حموم تو اتاق ميخواستم يه دوش بگيرم اما پانسمان نميزاشت خودمم حس دوباره پانسمان کردنو نداشتم براي همون فقط شير آبو باز کردم که موهامو بشورم اخه آرايشگر يه تافت روسرم خالي کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام ديگه وز شده بود بعد شستن موهام اومدم بيرون موهامو با حوله مثل هنديا پيچوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس برای خودم برداشتم يه تاپ کرمي با دامن کرمي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي پوشيدمشون سشوارو به برق زدم موهامو سشوار کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سشوارو که خاموش کردم صداي قهقه يه زن بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب گوش کردم که شايد من اشتباه کرده باشم ولي درست بود صداي قهقه وخندهاي بلند يه زن بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست پام سست شده بودن سشوار از دستم افتاد قلب تند تند خودشا به قفسه سينم ميزد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني قرار يکي از شکنجه هاي که برام درنظر گفته ديدن خيانت باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست پاي سست رفتم سمت در ،در را که باز کردم صدا از آشپز خونه ميومد خدا خدا ميکردم که اون طور که فکر ميکنم نباشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به در آشپز خونه که رسيدم داشتن باهم حرف ميزدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر:واي کيارش عاشقتم خريديش ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:اره وروجک خريدم اما الان تا جناز اون يکي را تحويل نگيرم نميدمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر:باشه باش همين الان سيمکارتا رو درميارم ميدم بهت خوبه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: آفرين دختر خوب ولي هفته بد اومدي ميدونم تو فهميدي نبينم بيايي بگه خراب شد صفحش شکست؟؟افتاد!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر:بله بله افتاد خوبم افتاد مرسي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش برام خيلي آشنا بود ولي هرچي فکر ميکردم يادم نميومد کيه ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه طاقت نياوردم رفتم جلو تر که کامل تو ديدم بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش سرشو بلند کرد من را ديد پشت سرشم اون دختره برگشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين که کتايون خواهر کوچيکه کيارشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا يعني انقد خنگ بودم که نشناختمش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتي:سلام زن داداش جون خودم چه طوري مطوري ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سلام عزيزم خوش اومدي !سوپرايزم کردي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد سمتم هم ديگرا بغل کرديم وروبوسي کرديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش صورتشو از اين کارمون جمع کرد ،مثلا چندشش شد پسره قزميت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:تنها اومدي کتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتي:نه بابا مامان وکيميام هستن تو پذيراي نشستن که براشون چاي ببريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو پذيرايی و بعد سلام واحوال پرسي وماچ وموچ و عمليات هاي مربوطه نشستيم وحرف زديم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانش:خب دخترا کم کم آماده بشين که بريم راستي شمام فردا اماده باشيد که بعد سال تحويل شب بايد بيايين خونه ما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چرا انقد زود ميريد يکم ديگه ميموندين ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:نه عزيزم برم که کمي کار دارم فردا انشاالله همو ميبينيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:خب صبر کنين لباس عوض کنم برسونمتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيميا:فاطمه لباساي تورو اوردم گذاشتم تو اون يکی اتاق از توش برداري و وسايل سفره هفت سينم هست وردار برا خودت بچين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:واي مرسي دستتون درد نکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتي:خواهش عزيزم وظيفه بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:بروچرب زبون برو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد رفتن مهمونا شروع کردم چيدن سفره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه ساعتي کار برد بعد که اماده شده خيلي قشنگ شده بود عاشق سفره هفت سينم شدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir


دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تمام لباسامو تو اتاق ديگه گذاشتم ون لباساي کيارش خان همه جايي کمدارو گرفته بودن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از يخچال گوشت برداشتم که قرمه سبزي درست کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدود دو یا سه ساعت کارام طول کشيد رفتم باخيال راحت رو کاناپه دراز کشيدم خيلي خوابم میومد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصداي در چشمامو باز کردم کيارش اومده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سلام چيزي شام ميخوري ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:سلام اره تا دوش بگيرم ميزو حاضر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي داشت رد ميشد گوشه پذيرايی سفره هفت سين را ديد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:از وقتي مستقل زندگي ميکنم اين اولین سفره هفت سينيه که تو اين خونه پهن ميشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت و رد شد رفت توي اتاق بلند شدم ميز رو چيدم اومد شام خورد رفت دوباره توي اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد شستن ظرفا نشستم پاي تلوزيون يه فيلم سينمايي نگاه کردم حدود دوساعتي طول کشيد بعد تموم شدن فيلم رفتم اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش نبود از اتاق اومدم بيرون تو اتاق کارش بود در باز بود رفتم دم در واستادم سرش تو کامپوترش بود ، داشت باهاش کار انجام ميداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گاهي هم دست ميکشيد رو شونه وگردنش سرشو تکون ميداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پشت سرش واستادم ميخواستم ماساژ بدم شونه هاشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوسه ساعت به کوب کار ميکنه همون جور خشک بالا سرش واستادم نميدونستم شونه هاشو ماساژ بدم يا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميترسيدم عصباني بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام بالا سرش بود اونم انقد سر گرم کارش بود وجود من را حس نميکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولکن جنگ عصاب با خودم شدم دستامو گذاشتم رو شونش وشروع کردم به ماساژ دادن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه لحظه دست از کار کشيد سرجاش خشکش زد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شايد باورش نميشد که من باشم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم به صورت فوق حرفه اي داشتم مشت ومالش ميدادم فکر کنم خوشش اومده بود که چيزي نميگفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي ريلکس لم داده بود منم مشت ومالش ميدادم حدود نيم ساعت ميشد داشتم مشت مالش ميدادم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:بسه مرسي دستت طلا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خواهش ميکنم ديدم خسته اي روکارت تمرکز نداري خواستم يکم از خستگيت در بره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:چه جوري وقتي انقد اذيتت ميکنم بازم بهم خوبي ميکني ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخواي اين جوري من را شيفته خودت بکني؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نظر خودت ميتوني؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:کي گفته من همچين فکري دارم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي خودت من را نخواي با اين کارها نميشه شيفتت کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس نگران نباش من اوج کينت را از خودم ميدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي نگام ميکني چشماي سراسر خشمت بهم ميفهمونه که تو اين خونه قرار نيست من بخندم يا شاد باشم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينا گفتم واز اتاق زدم بيرون رفتم توي اتاق خواب خودمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم بغض گلوم رو گرفت خزيدم زير پتو واشکام بود که راه خودشونو پيدا کردن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در تعجب هستم که اين همه اشک از کجا ميارم سرهرچيز کوچيکي چرا بغض ميکنم واشک ميريزم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي دل نازک شدم شايد به خاطر اين که اوج بي کسيو الان درک ميکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدايا خودت کمکم کن الان جز تو کسيو ندارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح که از خواب بيدار شدم اصلا حوصله هيچ چيزيو نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي سال نو هيچ شوقي نداشتم روزا ديگه کسل کننده شده بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم ميرفتم توي آشپز خونه که ديدم کيارش روي ميز کامپوترش نشسته و خوابش برده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم يه چيزي بيارم روش بکشم که حرفاي که ديشب بهم زد يادم ميفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کاري که ميخواستم بکنم پشيمون شدم ورفتم توي آشپز خونه صبحانه را آماده ميکنم و خودم خوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم ميزا رو جمع ميکردم که کيارش اومد تو آشپز خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره ميز را چيدم کيارشم اومد نشست ،براش چايي دم کردم گذاشتم جلوش خودمم رفتم تو پذيراي،يکم جمع وجور کردمش و رفتم سفره رو جلوي تلوزيون پهن کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش:چرا آورديش اينجا اون جا بهتر بود وسط پذيراي گذاشتي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:امروز که سال تحول ميشه اين جا باشه امشب دوباره ميبرمش سر جاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينجا قرآن يا ديوان حافظ داري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش: اره توي اتاق کارم هست برو بردار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاق کارش توي قفسه کتاب قرآن روي ريل گذاشته بود بردمش گذاشتم سر سفره دوباره رفتم انقد گشتم تا ديوان حافظ رو پيدا کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذاشتمش رو سفره بعد تموم شد کارام رفتم باند روي شکممو باز کردم که يه ماده سبزه بد بو رو شکمم چسپيده بود و کامل خشک شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم از ديدن وضعيت شکمم جمع شده بود رفتم حموم، انقد شکممو سابيدم که اثرش پاک شد يه دوش گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم بيرون ، پشت سر من کيارش رفت حموم رفتم از بين لباساي که کيميا برام آورده بود يه کت ودامن شيک سفيد مشکي برداشتم پوشيدم موهامو سشوار کردم وآزاد دورم پخش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه آرايش ملايمم کردم نيم ساعت بيشتر به سال تحويل نمونده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش هم از حموم اومده بود بيرون داشت موهاشو سشوار ميکشيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارش که تموم شد اونم يه پيرهن سفيد و شلوار کتون مشکي پوشيد اومد نشست سر سفره منم تلویزيون را روشن کردم رفتم نشستم رو به روش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديوان حافظ را سمتش گرفتم گفتم: ميخوني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديوانو از دستم گرفت و چشماشو بست وبازش کرد شروع کرد خوندن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درخت دوستي بنشان که کام دل به بار آرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نهال دشمني بر کن که رنج بيشمار آرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چومهمان خراباني به عزت باش بار زنداني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_که درد سرکش جانا گرت مستي خمار آرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شب صحبت غنيمت دان که بعد از روزگارما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بسي گردش کند گردون بسي ليل ونهار آرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عماري دار ليلي را که مهد ماه در حکم است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهار عمر خواه اي دل وگرنه اين چمن هرسال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چون نسرين صد گل آرد بار وچون بلبل هزار آرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خدارا چون دل ريشم قراري بست با زلفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.