برگزاری مسابقه والیبال تو شهر دختر رمان من که به خاطر یه اتفاق در گذشته از رشته ی والیبال دل خوشی نداره باعث هیجان و خوشحالی دوست عشق والیبالش یعنی شوکا میشه و شوکا هم که هر طور شده دوست داره بره داخل ورزشگاه و والیبالیست های محبوبش رو ببینه روشنا رو مجبور به انجام یه ریسک بزرگ میکنه . ریسکی که سرآغاز داستان ما میشه …

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، ورزشی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۳۶ دقیقه

مطالعه آنلاین در عشق غیر ممکن معنا ندارد
نویسنده : دلسا سعیدی (افسون74)

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

خلاصه :

برگزاری مسابقه والیبال تو شهر دختر رمان من که به خاطر یه اتفاق در گذشته از رشته ی والیبال دل خوشی نداره باعث هیجان و خوشحالی دوست عشق والیبالش یعنی شوکا میشه و شوکا هم که هر طور شده دوست داره بره داخل ورزشگاه و والیبالیست های محبوبش رو ببینه روشنا رو مجبور به انجام یه ریسک بزرگ میکنه . ریسکی که سرآغاز داستان ما میشه …

مقدمه :

یه اتفاق ...

یه حادثه ...

یه دل شکستن ...

باعث تنفرت از هر چیزی که مربوط به اون حادثه هست میشه ...

اما سرنوشت و تقدیر ..

گاهی کاری میکنند که بازم دقیقا روبروی اون چیزی که ازش دل خوشی نداری قرار میگیری ...

و نمیدونی که سرنوشت خود تو همون چیزه ...

دقیقا خود خودش ....

بسم الله الرحمن الرحیم ......

با شنیدن صدای زنگ موبایلم از پشت لپ تاپ بلند شدم و به سمتش حمله بردم و با دیدن اسم شوکا با لبخند روی لبم جواب دادم :

-سلام به دوست دییونه ی خودم .

شوکا با لحن شوخ و مخصوص به خودش گفت :

-جونم ابراز احساسات .!!! علیک سلام . چه خبر ؟؟

-کپک واقعی شوکا .

خندید و گفت :

-وا چرا ؟؟

-حوصلم سر رفته در حد تیم ملی . !! از صبح تا شب بیکار نشستم در و دیوار رو رویت میکنم یا الکی تو نت سرچ میکنم . نه تفریحی ، نه مسافرتی .هی خواهر خلاصه داغونم ، داغون .

خندید و گفت :

- فکر کردی من الان هر شب پارتی ام و برنامه دارم .؟؟!! نه بابا منم یکی ام عین خودت . پس خوب موقع زنگ زدم .

- ههه اره اولین بار بود از دیدن اسمت خوشحال شدم !!!.

از پشت تلفن جیغ زد :

-خیلی پروییییی روشنا ..!!!من دیگه غلط کنم به تو بزنگم .

خندیدم و گفتم :

-شوخی کردم بابا .گوشم کر شد مشالا صداتم کم بلند نیست .!!

-حقت بود تا دیگه از این حرف ها نزنی .

-بله خیلی معذرت میخوام واقعا . هه..!! حالا بیخی بگو چی شد یادی از من حقیر کردی ؟؟

- نفرمایید خانم . گفتم بزنگم بگم بریم بیرون . پایه ای ؟؟

-فرض کن نباشم . فقط بگو کی حاضر شم ؟؟

-ایول خوشم میاد نه نمیاری . الان ساعت پنجه تا نیم ساعت دیگه حاضر باش .

-من ماشین بیارم یا تو ؟؟

-ماشین اشکان خراب شده با ماشین من رفت بیرون . بی زحمت تو بیار .

-اوکی اجی . پس فعلا .

-میبینمت . بای .

با قطع کردن گوشیم با خوشحالی و عین بچه ها دستام رو محکم کوبیدم بهم . خیلی خوشحال بودم ، چه قدر خوب شد شوکا زنگ زد و برنامه گذاشت . چند روزی بود امتحان هام تموم شده بود و همش تو خونه مونده بودم و واقعا داشتم دیگه افسرده میشدم و خوبه این دم اخری با این برنامه یه خورده حال و هوام عوض شه و با انرژی برم واسه پایان نامه که موضوعش رو بگیرم و شروع کنم بقیه تابستون رو روش کار کردن .

از اتاق رفتم بیرون و صدا زدم :

-مامان ...

-جانم ؟؟

-کجایی؟؟

-تو اشپزخونه ..

به سمت اشپزخونه رفتم. مامان پشت میز وسط اشپزخونه نشسته بود و داشت سبزی پاک میکرد . گفتم :

-خسته نباشی مامان .

-مرسی مادر .

-میگم مامان من با شوکا دارم میرم بیرون .

-کجا ؟؟

-نمیدونم میریم یه دوری بزنیم .

-باشه برو مادر . بسه هر چی تو خونه نشستی برو تا خستگی امتحان هات هم در بره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهوم . حوصلم سر رفته گفتم برم . روشا کو؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با آرمین رفته بیرون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوففف اینم که همش با نامزدش بیرونه .دیگه نامزد بازی هم حدی داره به خدا لااقل این چند ماه رو خونه باشه تا قبل از اینکه بره سر خونه زندگیش ما یکم ببینیمش!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزار خودت نامزد کنی اونوقت دیگه این حرف رو نمیزنی .اگه خودت از روشا بدتر نشدی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی من ؟؟ عمرا ..من اصلا از این لوس بازی ها خوشم نمیاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینیم و تعریف کنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمعن باشید . خوب پس من رفتم حاضر شم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان هم سرش رو تکون داد و منم به سمت اتاقم رفتم . برعکس همه دخترا که تو انتخاب لباس خیلی سختگیر بودند من اینطوری نبودم و راحت یه چیزی انتخاب میکردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مانتو قهوه ای با شلوار کتون دمپای قهوه ای ام رو پوشیدم و موهام رو بالا سرم جمع کردم . اصولا موهام رو زیاد بیرون نمیریختم و این مدل بیشتر بهم میومد . یه شال کرم ساده پوشیدم و بعد از یه ارایش ملایم کیف کرمم رو برداشتم از اتاق خارج شدم در حالی که به سمت در میرفتم بلند گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان من رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به سلامت . فقط تا 9 خونه باش روشنا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه نگران نباش . خداحافظ .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کفش های پاشنه کوتاه کرمم رو پوشیدم و دکمه اسانسور رو فشار دادم و منتظر ایستادم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسانسور تو پارکینگ ایستاد و منم به سمت ماشین 206 مشکی ام که بابا واسه قبولیم تو دانشگاه تهران گرفته بود راه افتادم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ربع بعد دم در خونه شوکا بودم یه تک بهش زدم و منتظر موندم تا بیاد پایین و بالاخره در باز شد و خانوم تشریف اوردند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جونممم چه تریپی زده بود شوکا .!! یه مانتو جین کوتاه با شلوار دمپای جین کمرنگ پوشیده بود و موهای فر مشکی اش رو از زیر شال سفیدش بیرون ریخته بود و باهاش کنار صورتش رو پوشونده بود. در کل دختر خیلی زیبایی بود . چشم های تیله ای و درشت مشکیش با پوست سفیدش ازش یه قیافه شرقی و زیبا رو درست کرده بود و خیلی زود دل پسرا رو میبرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با باز شدن در ماشین و سوار شدن شوکا از فکر به قیافش دست برداشتم و چشمکی زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-احیانا عروسی ، پارتی چیزی قراره برید شوکا خانوم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا با تعجب گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دییونه شدی روشی . معلومه نه . واسه چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه با این تریپی که تو زدی فکر کنم به جا عروسی ، مجبور شی با خواستگار هایی که میفتند دنبال ماشینمون یکی رو انتخاب کنی و عروسی خودت شه . !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا تازه منظورم رو فهمید و زد زیر خنده و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهان از اون لحاظ . اره دیگه چیکار کنم تریپ معمولی میزنم یه پا عروس میشم واسه خودم دیگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز من از تو تعریف کردم پرو شدی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوست خودتم دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله والا ...خوب حالا هستی واسه یه تفریح اساسی دیگه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اومم چه جورم . فقط روشی جونم اروم بروها . من جونم رو دوست دارم و هنوز کلی ارزو دارم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثلا ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثلا اینکه عاشق بشم ، شوهر کنم ، خانوم خونه بشم ، با شوهر عشق بازی کنم و بازم بگم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک تو سرت شوکا که همه ارزوهات تو شوهر خلاصه میشه تو از همون اولم عشق شوهر بودی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیکار کنم دیگه ...بده شوهر دوستم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه میدونم والا .. ولی خدایی یه عشقی تو سرعت هست که نگو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره ولی یه دردی هم بعدش ممکنه باشه که اون رو هم نگو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از لحنش خندم گرفت و در حالی که ماشین رو روشن میکردم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نگران نباش شوکی جونم . به خاطر تو عشق شوهر اروم میرم تا ناکام از دنیا نری .خوب حالا کجا بریم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان فقط یه خورده تو شهر دور بزنیم .موافقی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بدجورم . هیچی بیشتر از دور زدن با شیشه ی پایین ماشین و باد خوردن و دیدن ادما و موزیک گوش دادن نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای گفتی . دمت گرم . اهنگ باحال داری ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهوم کلی جدید ریختم . ضبط رو روشن کن میاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا ضبط رو روشن کرد و صدا موزیکم تا اخر برد بالا و با خوشی مشغول دور زدن تو شهرمون ، کرج، شدیم . از شانسمون از همون شروع دور زدنمون یه ماشین که توش دو تا پسر کنه بودند افتاد دنبالمون و کلی هم با اونا شوخی کردیم و و تیکه انداختیم و اخرشم قالشون گذاشتیم و بعد از یه دور حسابی به سمت یه رستوران فست فودی راه افتادم تا دلی از عزا در بیاریم .....!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون طوری تو راه بودیم که یهو شوکا که مشغول دید زدن بیرون بود با هیجان جیغ زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای روشنا وایسا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو هل شدم و با عجله زدم رو ترمز و شانس اوردم ماشینی که پشت سرم بود فاصلش زیاد بود و زودی ترمز کرد و نخورد بهم . نفس عمیقی کشیدم وبا ترس گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای چی شد شوکا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا با هیجان گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دنده عقب بگیر . بدو روشنا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اخه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو برو بهت میگم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین عقبی هی بوق میزد و کلافه شده بود و کم کم ماشین های دیگه هم داشتند همراهیش میکردند پس معطل نکردم و سریع دستمو به نشونه ی عذرخواهی براشون تکون دادم و از مسیر راهشون رفتم کنار و اونا هم نامردی نکردند و چند تا فحش ناقابل بهم دادند و بازم مرداشون به راننده های زن توهین کردند و فکر کنم اشاره ی دست منو به جای عذرخواهی به معنای برو بابا گرفته بودند . نمیدونم والا ... ولی خدایی یه نمه صبر ندارند ملت که ...واقعا باید داستان زندگی حضرت ایوب رو واسشون خوند یه خورده یاد بگیرند .هه.. ....از دست این شوکا . این وسط اونم یه سره دم گوشم میگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو عقب روشی . برو دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوفف باشه بابا رفتم دیگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنده عقب گرفتم و به یه بنر که با سایز متوسطی نصب شده بودم رسیدم که شوکا فریاد زد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین جاست وایسا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم کنار و با تعجب به بنر نگاه کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بنر چیه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیبینی مگه؟؟ .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-والیبالیست ها ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شوق گقت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای اره اصلا باورم نمیشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بالاخره ارزوت براورده شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی بهم انداخت و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ارزوم نه دخترخوب ، ارزومون براورده شد . مگه تو هم دوست نداشتی بیای و بازیشون رو از نزدیک ببینی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوخندی بی اراده نشیت رو صورتم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبلنا اره ولی الان دیگه نه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی تو نمیدونی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب اره ولی اون اتفاق چه ربطی به اونا داره ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه هامو بالا انداختم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره میدونم ربطی نداره ولی خوب کلا دیگه علاقه ای به والیبال ندارم پس اونا هم دیگه برام مهم نیستند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو داری تظاهر میکنی روشنا من میدونم هنوزهم عاشق والیبالی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق با شوکا بود . من هنوزم عاشق والیبال بودم اما یه چیزی تو درونم مجبورم میکرد با این حس مقاومت کنم و مدام به خودم تلقین کنم که از والیبال متنفرم اونم فقط به خاطر یه اتفاق که غرورم رو شکست و ناامیدم کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهی کشیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم . بیخیال ..حالا کی میان ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس فردا ساعت 6

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تیم ملی بازی داره ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه تیم های داخلی اند اما بازیکن های تیم ملی هم بعضی هاشون هستن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهان. خوبه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبه؟؟!! این معرکه هست . میای دیگه روشنا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی چی کجا ؟؟ سالنی که توش بازی برگزار میشه دیگه ، ما باید بازی رو ببینیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو با شنیدن حرف شوکا از خنده منفجر شدم . حالا نخند کی بخند .!! شوکا با تعجب گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چت شد یهو ؟؟چرا میخندی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم رو دلم و به زور گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای شوکا عالی بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا مگه چی حرفم خنده دار بود ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همه جاش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لج گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اونوقت ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه دختر خوب کجای ایران دیدی دخترا بتونند برند تو سالن؟؟فقط مردا تو ایران این حق رو دارند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو انگار یه پارچ اب یخ خالی کردند روی سرش که باعث شد تمام شوقش یهو فروکش کنه و با لب و لوچه اویزون گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای اره راست میگی اصلا حواسم نبود . اه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی عالی بودا . سوتی دادی در حد بنز..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشم خندش گرفته بود اما خودشو کنترل کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب حالا توام . حواسم نبود دیگه . حالا چیکار کنیم روشنا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین رو روشن کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چاره ای نیست شوکا جون . باید بیخیال بازی شی . همین .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا رسیدن به رستوران شوکا عجیب ساکت بود و بدجوری تو فکر بود . اروم زدم به بازوش و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجایی دختر خوب ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو از فکر اومد بیرون و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بدجوری تو رویا بودی . کلک نکنه عاشق شدی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ااا دییونه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس تو فکر چی بودی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی بابا . نرسیدیم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اینم رستوران .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم پیاده شدیم و داخل رستوران شدیم و یه جای دنج و خلوت نشستیم . شوکا منو رو گرفت تو دستش و در حالی که نگاش میکرد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب چی بخوریم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اومم نمیدونم . تو بگو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ماهی خوبه ؟؟ به یاد قدیما ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به دنبال حرفش چشمکی زد . خوب میدونم منظورش به احسان بود . دوست پسر سابقم .خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اههه عمرااا ، دیگه واقعا بعد از اون دوستی از هر چی ماهیه حالم بهم میخوره . بعدشم اینجا خدا رو شکر فقط فست فود داره و خبری از ماهی نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی یادش به خیر پسر خوبی بودا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیی اره ولی زیادی رو مخ و عشق ماهی بود . نشد یه بار باهم بیابیم رستوران و اقا ماهی سفارش نده . هر چی هم میگفتم عزیز من اخه من ماهی نمیخوام نمیفهمید که . میگفت مقویه باید بخوری . بعدشم من اون موقع بچه بودم بابا . سال اول دانشگاه کلی معیار هام واسه دوست پسر با الان که سال اخرم فرق میکرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی خدایی به پاس همون ماهی های که با اون خوردی مخ کلاس شدیا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هه ...فرض کن دلیلش این باشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی حق با توعه . منم دیگه الان نمیتونم واسه یه لحظه به سهراب فکر کنم و واقعا نمیدونم اون موقع عاشق چیه این بشر شده بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم زیر خنده و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون که دیگه عالی بود . خوب حالا جدی چی بخوریم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوممم من هوس پیتزا کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره منم خیلی وقته نخوردم . عین همیشه پپرونی دیگه نه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون داد و منم از جا بلند شدم و رفتم تا سفارش بدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی بعد غذاهامون رو اوردند و مشغول خوردن شدیم . همون طوری که میخوردیم شوکا گقت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روشنا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی حیف شدا نه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اصلا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اا اذیت نکن دیگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اذیتم کجا بود خواهری ؟؟خوب اخه برای من اهمیتی نداشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برای من که داشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب میگی چیکار کنیم شوکا ؟؟هان ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب راستش من یه فکری کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه فکری ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستش میترسم بهت بگم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو و ترس ؟؟ برو بابا هیولا که نیستم . بگو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روشنا جیغ نمیزنیا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینقر افتضاحه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون داد. دور لبمو پاک کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس بد جور مشتاق شدم بدونم . بگو دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب راستش این فکر یهویی اومد تو ذهنم . میدونم خیلی خطرناکه ولی اگه با برنامه پیش بریم هیچ اتفاقی نمیفته .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خطرناک ؟؟منظورت چیه ؟؟زودتر بگو ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب چه جوری بگم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اا بگو دیگه شوکی . قلبم اومد تو دهنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو اورد پایین و اروم و مرموز گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب من میگم ما میتونیم خودمون رو شبیه پسرا کنیم و وارد سالم شیم . نظرت چیه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن حرفش یهو نوشابه پرید تو گلوم و به سرفه افتادم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا سریع از پشت میز بلند شد و با نگرانی در حالی که به پشتم ضربه میزد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای چیت شد روشنا جونم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع گارسون رو صدا کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید میشه یه لیوان اب بیارید ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه توجهشون به من جلب شده بود . خیلی شوکه شده بودم . انتظار داشتم شوکا هر چی بگه غیر از این . شوکا سریع لیوان اب رو به طرفم گرفت و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخور روشنا تا خوب شی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب رو یه نفس سر کشیدم و نفس راحتی کشیدم .عجب سرفه ی مزخرفی بود و بالاخره ازش راحت شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا با نگرانی نگام کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره ..اره چیزی نیست فقط یه ان نوشابه پرید تو گلوم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسونه گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیگه اب نمیخواید خانم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ممنون بفرمایید مشکلی نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم سرشو تکون داد و رفت . نگاهی به مردم که زل زده بودند بهم انداختم و خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو این ملت یه سرفه هم نمیتونی بکنی ؟؟ میبینی چه جوری زل زدند بهم انگار دارند یه فیلم هیجانی میبینند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولشون کن بابا ...خودشون کم کم بیخیال میشند . خوبی حالا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره ..نگران نباش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یاد حرفش افتادم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستی دوباره بگو. تو چی گفتی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیخیال بابا . الانم که به سرفه افتادی مثل سگ پشیمون شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا فقط یه ان شوکه شدم . بگو دیگه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمعنی دیگه شوکه نمیشی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفتت ..بگو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که ، میگم خودمون رو شبیه پسرا کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونوقت تو با چه عقلی این تصمیم رو گرفتی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به جای سرزنش اتفاقا باید تحسینم هم کنی . نقشه از این بهتر سراغ داشتی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه والا ..ولی این دییونگیه محضه شوکا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه فقط یه ریسک ساده هستش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به نظرت می ارزه به اونا اگه گیر بیفتیم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیفتیم روشنا . بهت قول میدم . هیچی نمیشه . قبول کن دیگه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا چه جوری میخوای این کارو بکنیم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو قبول کن من فکر همه جاش رو کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه شوکا . این کار یه ریسک خطرناکه . نه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مظلوم زل زد تو چشای عسلیم و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش میکنم روشنا . من که تو این همه سال دوستیمون چیز زیادی از تو نخواستم . این تنها خواسته ایه که برام مهمه انجامش بدی و دوستیت رو بهم ثابت کنی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من به خاطر خودت میگم نه شوکا . اگه گیر بیفتیم پدرمون در میاد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه هیچی نمیشه . خواهش میکنم قبول کن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظه ای تو فکر فرو رفتم . نمیدونستم چیکار کنم ؟؟!! . بدجور تو دو راهی مونده بودم . از یه طرف تو فکر عواقب این ریسک بزرگ و خطرناک بودم و از یه طرفم تو فکر دل شوکا . میدونستم اگه قبول نکنم خیلی ناراحت میشه . یهو یاد تموم خواسته هایی که از شوکا کرده بودم افتادم و یادم اومد که شوکا همه رو بدون چون و چرا قبول کرده بود و این اولین باری بود که از ته قلبش از من درخواستی میکرد و واقعا نامردی بود اگه قبول نمیکردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای شوکا به خودم اومدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جوابمو ندادی روشنا؟؟ قبول میکنی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو دست گذاشتم رو تموم تردید های دلم و با لبخند گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره قبوله ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دو روز هم به سرعت عین بقیه روزای زندگی گذشت و حالا دقیقا ساعت 6 و روز شروع بازی بود . تو اون دو روز با شوکا تموم خرید های لازم رو انجام دادیم و الانم اومده خونمون تا با هم حاضر شیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه خرید ها هم داستان داشتم خفن . اول رفیتم کلاه گیس بخریم . فروشنده هم یه پسر جوون و فوضول بود که گیر داده بود بهمون و هی میخواست بفهمه چرا اونا رو میخوایم و ما هم که استاد پیچوندن !!! ، بالاخره یارو رو یه جوری دست به سر کردیم و بعد دو تا کلاه گیس پسرونه خوشگل خریدیم . بعد به زور ادرس یه مغازه رو پیدا کردیم و شوکا یه سیبل و منم از این ریش هایی که پایین صورت میزارند و والا وارد نیستم نمیدونم اسمش چیه ولی فکر کنم بهش میگن ته ریش ، خریدم و لباس های پسرونه هم که از جانب داداش شوکا که یه پسر لاغر مردنی بود و لباساش به سایز هیکل دخترونه ما میومد فراهم شد و همه چی واسه امروز اماده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا رو شکر روشا هم طبق معمول رفته بود نامزد بازی و مامان هم با دوستاش دوره داشت و بابا هم که اداره و خونه خالی کار ما رو واسه بیرون رفتن از خونه راحت کرده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به کلاه گیس کوتاه مشکی پسرونه ام کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا این همه مو رو چه جوری زیر این جا بدم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این که غصه نداره عشقم میتونی کوتاهش کنی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی ؟؟فرض کن یه درصد . پدرم دراومد تا کمرم بلند شه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا دستی به موهای لخت و قهوه ای رنگم کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-االبته راست میگی . الان تنها راه جذب کردن مردا موی بلنده . تو یه کتاب راز های مردان خوندم مردا عاشق موی بلندند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از دست تو که برای هر چیزی نظر اون مردا رو مورد توجه قرار میدی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-در عوض نتیجه داره جونم. اگه تا سال دیگه نرفتم خونه بخت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من که این ازادیمو فعلا با هیچی عوض نمیکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بابا ...مگه ازدواج میخواد جلو ازادیتو بگیره ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به نظرم که اینطوره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید چند تا از اون کتاب های ازدواج رو بهت بدم بخونی تا دیدت عوض شه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خیلی ممنون همون که تو میخونی کافیه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پرو ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و مشغول حاضر شدن شدم . یه شلوار لوله تفنگی مشکی با یه تیشرت اسین بلند سفید پوشیدم و توی ایینه قدی اتاقم به خودم خیره شدم . نه همچین بدم نشده بودم . قربون خودم برم که در هر صورت ، چه دختر و چه پسر خوشتیپم . هه.... اعتماد به سقفم تو حلق خودم . !! شوکا همون طوری که حاضر میشد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روشنا اون اسین های مبارک رو بده پایین چیه تا ارنج زدی بالا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی دوباره تو ایینه انداختم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه اینطوری شیک تره نه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا خندید و در حالی که اسین ها رو پایین میداد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با این پوست سفیدی که یدونه مو هم نداره تو داری و این مچ ظریف و زنونه صد در صد لو میریم خوشتیپ جون. بگیر این کاپشن رو هم بپوش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کاپشن واسه چی ؟؟بیخی جون من .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا هیکلامون زنونه هست یه وقت میفهمند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نگفتی یه جوری سینه ها رو میپوشونی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا با این کش محکم کلفت که مثل لباس مخصوص سینه کار میکنه میشه اینکارو کرد . ولی برای محض احتیاط کاپشن هم بپوشیم بد نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوفف چاره ای نیست . فقط مطمعنم مردم کلی بهمون میخندیدند که توی این هوای گرم کاپشن پوشیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حقم دارند والا ...تو این هوا ی داغ واقعا کاپشن پوشیدن دییونگیه ولی مجبوریم دیگه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم و بعد از پوشیدن کاپشن گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب من حاضرم بریم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا هم کاپشنش رو پوشید و بعد از ورداشتن بلیط ها گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزن بریم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا ماشین رو کمی دورتر از سالن که جمعیت اطرافش رو فرا گرفته بود پارک کرد و رو به من گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب حاضری ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو ایینه کوچک ماشین کلاه گیسم رو مرتب کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره ..اره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فقط طبیعی رفتار کن روشنا باشه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی صدام چی ؟؟باید مردونه کنم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-په نه په . اره بابا مردا سریع تشخیص میدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از دست تو شوکا . تا حالا تو عمرم ریسک به این بزرگی نکرده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا هی منت نزار خواهری . پشو تا درو نبستند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم و از ماشین خارج شدیم و دوتامون با قلب های پر از استرس و قدم های لرزون به سمت باشگاه حرکت کردیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره رسیدیم و به زور از میون جمعیت رد شدیم و به اتاق تحویل بلیط رسیدیم . شوکا بلیط ها رو داد و بعد به سمت در رفتیم . با دیدن اون مرد که وظیفه داشت افراد رو بگرده و بعد اجازه ورود بده با ترس دست شوکا رو گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای شوکا اگه بفهمه بدبخت میشیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترس . فقط .فقط ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فقط چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه یه درصد اینجا یا تو باشگاه فهمیدند ما دختریم باید ..باید ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید چی شوکا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید فرار کنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرار ؟؟!!! وای خدایا چه غلطی کردیم اومدیما. خودت کمک کن . به امید تو ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوبت ما شد و اول شوکا رفت . اه مرتیکه همه جا رو هم دست میکشید . حتی قسمت های مردونه که خوشبختانه شوکا قبلا با گذاشتن یه پارچه فکرشو کرده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا به سلامتی رد شد و بعدش نوبت من بود . نفسم تو سینه حبس شده بود و قلبم تند تند میزد و عرق کرده بودم . . مرده نگاهی به اوضاع مشکوک من انداخت و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالتون خوبه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع با یه لحن تقریبا مردونه گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد سعی کردم اروم باشم و اینقدر ضایع بازی در نیارم . مرده هم ابروشو انداخت بالا و حرفی نزد و و مشغول دست زدن شد . یه احساس بد و چندش اور بدنم رو پر کرد و فقط میخواستم زودتر تموم شه و بالاخره مرد دست کشید و سرش رو تکون داد و منم سریع به سمت شوکا رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکا ریز ریز خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیدی ترس نداشت ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اه حالم بهم خورد . مرتیکه هیز پرو همه جا دست زد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون بدبخت که نمیدونست ما دختریم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره خوب ولی بازم حالم بهم خورد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می تو . حالا بیا بریم سریع یه جای خوب بشینیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوراکی ها رو اوردی دیگه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله خانم شکمو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شکمو چیه ؟؟بازی فقط با هل و هوله حال میده دیگه ؟؟مگه نه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنئدید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله بانو حق با شماست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره سر جامون نشستیم وجمعیت هم اروم اروم اومدند و اطرافمون پر شد و بالاخره در ها رو بستند و بازیکن ها داخل زمین اومدند و صدای دست و شیپور و شعار ها سالن رو پر کرد و شوکا هم با هیجان تماشاشون میکرد و منم بی تفاوت یه چیپس باز کردم و مشغول خوردن شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به زمین انداختم و چشمم که به بازی بازیکن ها افتاد بی اراده یاد اون دوران افتادم و خودمو تو باشگاه تصور کردم که داشتم سرویس میزدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادش بخیر ... چه دورانی بود . هر روز بعد از مدرسه با شوق و ذوق با شوکا میرفتیم باشگاه و تمرین میکردیم و بعد از کلی تلاش های روزانه به تیم باشگاه دعوت شدیم . هنوز یادم نمیره وقتی این خبر رو شنیدم چه حالی شدم . از شوق گریم گرفت و باخوشحالی تو اغوش شوکا اشک میریختم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتن به تیم باشگامون بزرگترین هدف من تو اون دوران بود .هر روز با عشق تمرین میکردم و هر توپی رو که میزدم با یه دنیا علاقه بود . روز ها همش تمرین میکردم و مجبور بودم برای همین شب ها درس بخونم اما با وجود فشار های درسی و کم خوابی هام بازم کوچک ترین اعتراضی نمیکردم چون که عاشق والیبال بودم و رسیدن به هدف اصلیم باعث میشد ناامید نشم و به راهم با وجود سختی هاش ادامه بدم و بالاخره اون اتفاق بزرگ افتاد و موفقیت های پی در پی من تو تیم و مسابقات مختلف استانی باعث شد در نهایت من به تیم ملی والیبال نوجوانان دعوت شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این یعنی رسیدن به بزرگ ترین ارزوم . ارزویی که یه عمر هر شب با فکر کردن بهش شب رو به صبح میرسوندم . ارزویی که حالا به یقین پیوسته بود اما همه چی اون طور نبود که باید میشد و من میخواستم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مربی تیمم یه ادم بداخلاق و مغرور بود . فکر میکرد هر چی اون میگه دیگران باید بگند چشم و با ما ها عین یه برده رفتار میکرد و به نظرات و اعتراض های ما اهمیت نمیداد . نمیگم خیلی بد نبود نه خوبی هایی هم داشت اما بدی هاش پررنگ تر بود و مقامش اون رو بدجوری مغرور کرده بود و فقط خودش رو میدید و از خودش برای بچه ها یه غول ساخته بود و هیشکی حق اعتراض به اون و دستورش رو نداشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما من که دختر جسوری بودم و از بچگی یاد گرفته بودم حقم رو از ادما بگیرم نتونستم در قبال رفتار توهین امیز و حرفای گاه غیر منطقیش ساکت بشینم و جوابش رو میدادم و اونم تنبیه های ورزشی سختی رو برام در نظر میگرفت ولی من باز تسلیم نمیشدم و خواسته های چه ها رو شجاعانه بهش میگفتم و همین باعث شد تا اون ازم کینه بگیره و نسبت به من حس بدی پیدا کنه و بدجور باهام لج بشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون فقط منتطر یه فرصت بود تا من رو برای همیشه از تیم بیرون بکنه اما بازی خوب من فرصتی رو به اون نمیداد و جایی برای اعتراض نداشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما انگار زمونه بازی هایی رو واسه من رقم زده بود و نمیخواست همه چی خوب باشه . یه روز ناهار خالم اینا خونممون بودند و قرار بود بعدش برند گردش اما من به خاطر تمرین نمیتونستم برم و دقیقا همون روز کلید هام رو تو خونه جا گذاشتم و وقتی به مامانم زنگ زدم و موضوع رو بهش گفتم اون گفت به خاطر مهمونا نمیتونه بیاد و کار داره ولی شنتیا پسر خالم رو میفرسته تا کلید رو بهم بده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنتیا پسر 23 ساله و خیلی خوبی بود که به تازگی نامزد کرده بود و منم عین برادرم دوسش دارم اما کاشکی مامان اون روز به شنتیا نگفته بود تا این کار رو انجام بده چون این شروع ماجرا بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز وقتی شنتیا اومد دم باشگاه و منم رفتم تا کلید رو ازش بگیرم سپیده یکی از بچه های کلاس که کلا با من مشکل داشت و به خاطر اینکه بازیش عین من خوب نبود و ارشد تیم نبود بهم حسادت میکرد و فقط منتظر یه فرصت واسه بدنام کردن و از بین بردن محبوبیت من بین بچه های تیم بود که همین اتفاق هم افتاد و با دیدن شنتیا سریع یه داستان مزخرف ساخت و سریع تو کل تیم پخشش کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون به همه گفته بود که شنتیا دوست پسر منه و ما باهم رابطه ی خیلی جدی ای داریم و اونم چند بار منو تعقیب کرده و دیده با شنتیا تنها میرم خونشون و یه مشت مزخرف دیگه که باعث شد همه پشت سرم حرف بزنند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چی بهشون توضیح دادم فایده نداشت و وقتی از جانب مربی بهم تذکر داده شد و من رو به خاطر این گناه نکرده از ارشد بودن تیم برکنار کرد و سپیده رو جام گذاشت دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و با عصبانیت شروع به دعوا با سپیده کردم و اونم شروع به گفتن حرف های نامربوطی کرد و منم حواسم نبود و بی اراده و از روی عصبانیت نفهمیدم چی شد که یهو هلش دادم و اونم محکم به زمین خورد و از سرش خون جاری شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز اون صحنه دقیق جلوی چشممه . چه قدر ترسیدم فقط خدا میدونه .سپیده رو برند بیمارستان و خدا رو شکر چیزی نشده بود و فقط سرش شکسته بود اما همون شکستگی کوچیک کار رو تموم کرد و مربی که فقط منتظر یه فرصت بود نهایت بهره رو از این ماجرا برد و با نامردی من رو به خاطر عدم اخلاق مناسب از تیم پرت کرد بیرون و هر چی هم به پاش افتادم و التماس کردم و براش توضیح دادم فایده ای نداشت و به همین راحتی تموم رویاهام نقش بر اب شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اون روحیه ام داغون شد . التماس های شوکا و بچه های تیم ، اعتراض پدرم و مادرم هیچ مشکلی رو حل نکرد . پدرم خیلی تلاش کرد حالم رو خوب کنه و من رو به باشگاه بفرسته و کاری کنه از نو شروع کنم اما من که بیرون افتادن رو از تیم رو نابود شدن همه ارزوهام میدیم دیگه نتونستن والیبال بازی کنم و در عوض سرد شدم و به والیبال بی توجع شدم و نفرتی عجیب از اون مربی پیدا کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدت ها گذشت و بعد از بیرون رفتن من تیم ضعیف شد و شکست های متداوم جواب اون مربی خودخواه رو داد. شوکا هم دیگه نتونست بدون من بمونه و اونم از تیم خارج شد . با جلسه های متداوم روانشناسی هم حال روحیم خوب شد ولی دیگه هیچ وقت به سمت والیبال نرفتم و کینه عجیبی به دل گرفنم . کینه ای که باعث شده بود به به خودم قول بدم که بالاخره یه روز و یه جایی کار اون مربی رو تلافی کنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای شاد شوکا از افکارم بیرون اومدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هورااااا!! ست اول رو بردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو طرفدار کدوم تیمی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تیم عقاب . تو چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه هامو بالا انداختم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرقی نداره امیدوارم همونی که بهتر بازی میکنه ببره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این منطقی فکر کردنت منو کشته .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و کمی به بازی نگاه کردم اما چون مدام خاطرات گذشته جلو چشمام بی اراده زنده میشد به ناچار اهی کشیدم و نگاهم رو از زمین گرفتم و تکیه دادم و به ادمای اطرافم نگاه کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو بی اختیار نگام به پسر جوون کنارم که مشغول اس بازی با گوشیش بود افتاد . با حس نگاهم سرشو بالا اورد و نگاهی بهم انداخت . سریع نگام رو ازش گرفتم که با صداش به طرفش برگشتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو هم حوصله دیدن بازی رو نداری نه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحنی که سعی کردم محکم باشه گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اومم نه خیلی . تو چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم نه . به اصرار دوستام اومدم . الانم دارم به دوست دخترم اس میدم تا زمان زودتر بگذره . هر چی والیبال برام خسته کننده هست در عوض دییونه ی فوتبالم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همه مردا اینطوری اند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به موهام زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم . وای چه موهای باحالی داری پسر .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع یه خورده عقب رفتم و به زحمت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع صدای اروم شوکا اومد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روشنا حواست باشه پلیس های امنیتی دارند میان .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پچ پچ کنان دم گوشش گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پلیس ؟؟ !! برای چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین طوری . برای جلوگیری از شلوغی و این حرفا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی حواسم هست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع پسره گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستی اسمت چیه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین طوری یهو گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-احسان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم محمدم . اینا هم دوستام اند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد دستشو به سمتم دراز کرد . به اجبار لبخندی زدم و بهش دست دادم . نگاه عجیبی به دست انداخت و اروم با شصتش پوستمو نوازش کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عجب پوست نرمی داری تو عین دخترا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با استرس سریع دستمو از دستش دراوردم و در حالی که سعی میکردم صدام نلرزه گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب من زیاد به پوستم میرسم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول بابا . خوب حوصله داری .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زورکی با لبخند گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به دوستش کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-علی ببین احسان چه موهای باحالی داره . اینقدر نرمه . عین این مو مصنوعی ها .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شایدم واقعا مصنوعیه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی دیگه از دوستاشون گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نکنه کچلی عمو جون ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا چه گیری افتادما . سعی کردم با خنده بگم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا مدل موهامه دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی اومد جلو و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزار ما هم یه دستی بزنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع خودمو عقب کشیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه .برای چی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترس کوچولو . کاری ندارم که .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد- ولش کن علی . شاید وسواس داره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد سه تاشون خندیدند . اخمی کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی دستشو به سمتم گرفت و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی من باید بفهمم چرا نمیزاری به موهات دست بزنیم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سریع قبل اینکه من بتونم از دستش فرار کن محکم موهام رو گرفت و به سمتش خودش کشید که باعث شد کلاه گیسم به راحتی از سرم بیفته و موهای بلندم نمایان بشه و اون سه تا با تعجب زل زدن بهم . محمد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یا قمر بنی هاشم . اینکه دختره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی- شایدم از این پسر های دختر نماست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد- دییونه مگه موهاش رو نمیبینی . کجا موهای پسرا اینقدر بلند میشه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.