نور خوشید فقط یه نقابه رو سیاهی آسمون... دنیا جای ترسناکیه که بستر پرورش روح‌های تاریکه! بی‌محابا داستان کسانیه که از عاقبت فرو رفتن در تاریکی نمی‌ترسن و ترجیح میدن زندگیشون و بر پایهٔ ویرانی بسازن. گاهی زیباترین سینه تاریک‌ترین قلب و در برمی‌گیره و زیباترین قلب اسیر تاریک‌ترین سیاهی میشه. رها دکتر سرخوش و بی‌پرواییه که بر حسب اتفاق زندگی یه آدم خطرناک و نجات میده و برای زنده نگه داشتن احساسش‌، دنیا رو توی خطر وجود یه مرد بد می‌اندازه و تاوان این خطا رو با ویران شدن زندگی خودش و خیلیای دیگه پس میده... از زندگی سادهٔ خودش دست می‌کشه و وارد بازی خطرناکی میشه که نمی‌تونه پایانش و با روشنایی تضمین کنه...

ژانر : عاشقانه، طنز، معمایی، جنایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ ساعت و ۳۲ دقیقه

مطالعه آنلاین بی محابا
نویسنده : Fatemeh_destroyer

ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی #جنایی

خلاصه :

نور خوشید فقط یه نقابه رو سیاهی آسمون... دنیا جای ترسناکیه که بستر پرورش روح‌های تاریکه!

بی‌محابا داستان کسانیه که از عاقبت فرو رفتن در تاریکی نمی‌ترسن و ترجیح میدن زندگیشون و بر پایهٔ ویرانی بسازن.

گاهی زیباترین سینه تاریک‌ترین قلب و در برمی‌گیره و زیباترین قلب اسیر تاریک‌ترین سیاهی میشه.

رها دکتر سرخوش و بی‌پرواییه که بر حسب اتفاق زندگی یه آدم خطرناک و نجات میده و برای زنده نگه داشتن احساسش‌، دنیا رو توی خطر وجود یه مرد بد می‌اندازه و تاوان این خطا رو با ویران شدن زندگی خودش و خیلیای دیگه پس میده...

از زندگی سادهٔ خودش دست می‌کشه و وارد بازی خطرناکی میشه که نمی‌تونه پایانش و با روشنایی تضمین کنه...

- خانم مهرپرور؟

با شنیدن صدایی که توی گوشم پیچید، به خودم اومدم.

- بدجوری توی افکارت غرق شدی؟

سر بلند کردم و لبخند سردی تحویلش دادم.

- به‌هرحال تو نمی‌تونی من و نجات بدی!...

جا خوردن رو برای چند ثانیه توی چشم‌هاش دیدم اما خیلی زود به خودش اومد و با زدن لبخندی که باید دوستانه به نظر می‌رسید گرهٔ بین ابروهاش و باز کرد.

- اگه این فکر و می‌کنی چرا نوبت گرفتی؟

شونه‌ای بالا انداختم و با بی‌پروایی کوسن نرم روی کاناپه رو توی بغلم جا کردم.

- نیومدم کمکم کنی، اومدم به حرف‌هام گوش کنی.

نگاهش رو با حالتی متعجب به چشم‌هام دوخت و در بین تحیر نفسی تازه کرد و با مهربونی گفت: اگه این‌طور می‌خوای جلسه اول رو با درد و دل تو شروع می‌کنیم، راحت باش.

جوش و خروشی درون مردمک دریایی چشم‌هام به وجود اومد و نگاهم رنگی از اندوه و شاید هم دلتنگی گرفت.

مدت‌ها بود که با کسی حرف نزده بودم.

دکتر با دیدن قیافهٔ سرگردون و نگاه بی‌اعتمادم از پشت میزش بلند شد و روی صندلی چرم تک نفرهٔ جلوم جا گرفت؛ عینکش و روی چشم‌هاش گذاشت و با حالتی بهم نگاه کرد که پوزخند روی لب‌هام اومد.

می‌خواست بهم نشون بده که توجه کاملش رو دارم و راحت باشم یا نمی‌تونست چشم از ظاهر به هم ریخته و خیسی لباس‌هام روی کاناپه‌اش برداره؟!

یه تای ابروم و بالا انداختم و با تردید پرسیدم: صدام و که ضبط نمی‌کنی؟

با همون لبخند دوستانه و لحن مطمئنی جواب داد: ما به حریم خصوصی مراجعه‌ کننده‌هامون احترام می‌ذاریم‌. پس با خیال راحت روی چیزی که می‌خوای بگی تمرکز کن.

سری به نشونهٔ فهمیدم تکون دادم اما در واقع برای رفع سردردم بود.

نفسم و طولانی و آه مانند بیرون دادم، لب‌هام تکون خوردن اما حرفی ازشون خارج نشد.

کلمات ناامیدانه ازم فرار می‌کردن و خاطرات مصممانه به مغزم هجوم می‌آوردن.

- قهوه می‌خوری؟

- نه، از قهوه متنفرم.

برای راحتی بیشتر پای چپم و روی پای راستم انداختم و در حالی‌که کوسن و محکم‌تر توی آغوشم می‌فشردم، طره‌های آویزون موهام و زیر شالم فرو بردم.

دستم و زیرچونم فرو بردم و به سمتش چرخیدم.

- ببخشید اسمتون؟

از شنیدن سوال نا به جام جا خورد اما خیلی سریع جوابم و داد.

- شایان خرسند هستم‌‌.

سری به نشون فهمیدن تکون دادم و انگشتم و بی‌هدف توی هوا تکون دادم.

- می‌دونی آقای خرسند، من آدم پولداریم.

ابروهاش با حالتی متعجب در هم گره خوردن؛ با هر حرفی که می‌زدم چند ثانیه توی شوک فرو می‌رفت.

احتمالا اوایل فکر می‌کرد می‌تونه با یه نگاه روانشناسانه به سرتاپام تیپ شخصیت و گروه خونی و همه چیزم و حدس بزنه، اما اشتباه می‌کرد...

- اما هیچی ندارم...

هم‌زمان با زدن این حرف، پردهٔ اشکی که جلوی چشم‌هام و گرفته بود محکم‌تر و بی‌رحمانه‌تر دیدم و تار کرد.

- نمی‌دونم از کجا شروع کنم اما احساس می‌کنم به یه جایی رسیدم که هیچ‌جا نیست...

نمی‌تونم خط شروعم و ببینم یا این‌که خط پایانم و حدس بزنم؛ اما هر روز و هر دقیقه و هر ثانیه و حتی الان خیلی درد می‌کشم.

- خانم مهرپرور...

اجازه ندادم حرفش و تموم کنه.

- قرار شد من حرف بزنم.

دستم و ناامیدانه و نوازش‌وار روی صورتم کشیدم و با بغض سنگینی که توی گلوم بود، ادامه دادم: من مسیر اشتباهی رو به اشتباه طی کردم و بدجور زمین خوردم.

با یادآوری چیزی بین اشک‌هام لبخند زدم و مستقیم بهش نگاه کردم.

- تا چند سال پیش من یه آدم دیگه بودم.

هر هفته رژیم می‌گرفتم و به فکر سالاد کردن خیار روی پوستم بودم، بعضی شب‌ها تا دیروقت اضافه‌کاری می‌کردم و سر ماه با حقوقم مانتوهای گرون قیمت می‌خریدم؛ دنبال یه مرد خوشتیپ و پولدار می‌گشتم تا باهاش ازدواج کنم.

در حالی‌که اشک‌هام و پاک می‌کردم، لبخندم و با حالتی تلخ وسعت بخشدم.

- هر شب سرم به بالش نرسیده خوابم می‌برد، انقدر الکی خوش بودم و می‌خندیدم که عضلات صوزتم درد می‌گرفت، اصلا گریه نمی‌کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اتمام این قسمت از حرفم، لبخندم به خندهٔ هیستریکی تبدیل شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی الان شبا تا صبح بیدارم، انقدر گریه می‌کنم که چشم‌هام درد می‌گیره، یه نگاهی به قیافم بنداز!خیلی وقته موهام و رنگ نکردم، از آخرین باری که آرایش کردم و لباس‌های مرتب پوشیدم پنج سال می‌گذره... کلی پول دارم اما هیچ لذتی ازشون نمی‌برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دستش که به سمتم دراز شده بود و چند تا دستمال و روبروم گرفته بود، نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی وقته هیچ‌کس دست کمک به سمتم دراز نکرده؛ خیلی وقته هیچ‌کس به حرف‌هام گوش نداده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای مهربونش با تناژ آرومی توی گوشم نواخته شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند دقیقه استراحت کن بعد ادامه میدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمال و از دستش گرفتم و روی اشک‌هام کشیدم، انقدر محکم و بی‌رحمانه که پوست صورتم شروع به سوختن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من یه بچه دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام از بغض لرزید و نگاهم میخ گوشه‌ای ناآشنا از اتاق شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی حتی نمی‌دونم جنسیتش چیه‌، اسمش چیه یا این‌که چه شکلیه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها چیزی که ازش به یاد دارم چند تا بخیه و چند ماه خاطرهٔ حالت تهوع و یه درد عمیق توی سینمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبر کن‌، صبر کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی صندلی جا به جا شد و با تعجبی که توی لحنش عجین شده بود، گفت: یعنی چی؟ چرا نتونستی ببینیش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب‌های لرزونم به کوتاه‌ترین و مظلومانه‌ترین کلمهٔ توی ذهنم چنگ انداختن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نذاشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت شوهر سابقته؟ چطور دادگاه به این راحتی حضانت بچه رو بهش داد؟ تو می‌تونستی یه دادخواست ارائه بدی تا حداقل ماهی دو بار ببینیش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، من هیچ‌کاری نمی‌تونستم بکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کمرنگی بین ابروهاش افتاد و لحنش جدی‌تر شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا وکیل نگرفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون‌موقع پول نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه‌طور ممکنه؟ هیچ خونواده یا دوستی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شده به یه نقطه‌ای از زندگی برسی که دیگه نتونی بجنگی؟ من به اون‌جا رسیده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی هیچ تلاشی برای دیدن بچت نکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخم و پررنگ‌تر کردم و نگاه لرزونم و توی چشم‌هاش ثابت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه میشه یه مادر بدون هیچ‌ تلاشی بچش و رها کنه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میشه یه جوری حرف بزنی که منظورت و بفهمم تا بتونم کمکت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، تو نمی‌تونی به من کمک کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شوهر سابقت چه‌کارست؟ اون باید آدم پرنفوذی باشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون هیچ کاره‌ای نیست، فقط یه عوضیه که زندگی‌ هر کسی که اطرافش باشه رو نابود می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از همون اول هیچ علاقه‌ای بینتون نبود؟ دوست نداشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند دیگه‌ای به ترحمش زدم و جواب دادم: چرا، خیلی دوسم داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو دوسش نداشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- داشتم، ولی کافی نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردرگم از حرف‌های ضد و نقیض و پر از ابهامم دوباره پرسید: بیشتر توضیح بده که اون کیه و تو چه‌طور ملاقاتش کردی؟ اصلا چرا جدا شدید؟ مشکل اعصاب داشت یا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون یه روانی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- که ازت سوءاستفاده کرد و با دروغ فریبت داد؟ با یه ظاهر خوب جلو اومد و تو زرد از آب دراومد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن حرفش خندیدم، برای چند ثانیهٔ کوتاه خندیدم. به حماقت خودم و قضاوت اشتباه اون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، من می‌دونستم اون چه عوضی‌ایه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت که گفتم‌، من یه راه اشتباه و اشتباه رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه چی تقصیر خودمه‌، من کسیم که جفتمون ازش متنفریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

« گذری به شش سال پیش»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلبرگ گلم گل توی باغچه، بی تو نبینم گلی روی طاقچه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ها؟ این دیگه چه کوفتیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم و دست توی کیفم کردم، بعد از چند دقیقه با زحمت تونستم گوشیم و از بین انبوهی از وسایل توی کیفم بیرون بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هام و محکم روی هم فشار دادم، دهنم و باز کردم و از مغز سر جیغ زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خودم کفن پوشت کنم و سنگ قبرت و بشورم الهی! این چه کوفتیه انداختی رو آهنگ زنگ گوشیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند ثانیه سکوت صدای خنده بلندش توی گوشم پیچید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خواستم یکم به شخصیت اجتماعیت جو بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تأسف بند کیفم و روی شونم انداختم و نور چراغ قوه رو روشن کردم؛ در حالی‌که تلاش می‌کردم هم جلوی پام و ببینم و هم گوشی نزدیک گوشم باشه، با دهن کجی گفتم: هرهر، ببند دهنت و سر تا پات آلودگیه سوتیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زنگ زدم ببینم زنده‌ای یا نه و این‌که امشب شیفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، اون سمیعی گور به گوری به‌ جبران مرخصی دیروز کلی ازم کار کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان کجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قطع کن، نزدیکم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بهت زده‌ای جیغ زد و با حرص پرسید: یعنی الان توی راه خونه ای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهن باز کردم حرفی بزنم که با یادآوری چیزی بستمش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ثانیه بهت زده سر جام ایستادم و سکوت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الو رها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب‌هام و با عصبانیت روی هم فشردم و با حالتی نجواگونه زمزمه کردم: می‌کشمت!...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب‌هام و از حصار دندون‌هام خارج کردم و با آخریم تن صدایی که از خودم سراغ داشتم، فریاد زدم: دعا کن وقتی می‌رسم با اون چیزی که فکرش و می‌کنم روبرو نشم وگرنه خودت و اون پسره یالغوز و یکی می‌کنم! دونه دونه موهاتون و می‌کنم و کلاه گیس می‌کنم، با خونتون دیوارارو رنگ می‌کنم، چشم‌هاتون و درمیارم و می‌برم آزمایشگاه بیمارستان، روی جسدتونم تحقیقات کالبدشکافی انجام می‌دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ... آیی ننه! خدا لعنتت کنه دالیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص دستم و روی زمین مشت کردم و خودم و بالا کشیدم، با یه دستم خاک روی زانوهام و تکوندم و با اون یکی دستم گوشی رو دوباره به گوشم نزدیک کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شنیدی چی گفتم؟ هوی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایی از اون‌طرف خط نیومد، با تعجب انگشتم و روی حسگر گذاشتم اما صفحه روشن نشد، پوفی کشیدم و با حرص گوشی رو توی کیفم چپوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی این نطق بلندبالای تهدیدآمیز و برای عمم سرودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به اطرافم انداختم‌، خیابون ساکت و غرق در سکوت و تاریکی شب، به حدی آروم بود که به نظر می‌رسید تموم ساختمون های این قسمت خالی از سکنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چراغ‌های برق به لطف برادران زحمت‌کش شهرداری به سیاهی می‌گفتن زکی، تو برو ما جات وایسادیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شدم و خاک‌هایی که به‌خاطر زمین خوردنم روی مانتو و شلوارم نشسته بودن رو با دست تکوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این کمر دیگه برای من کمر نمی‌شه؛ آخر این همه اضافه کاری رو یه روزی از حلقومت می‌کشم بیرون. پیرزن خرفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون مرتیکه هم چون خیابونش بن بست بود زود پیادم کرد؛ برای همین باید با کوهی از خستگی این همه راه مونده رو پیاده برمی‌گشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفم و روی شونم انداختم و قدم‌هام و سریع‌تر برداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هزار بار به اون دالیای گوربه‌گوری گفتم ساختمون گیتا که سر خیابون بود رو اجاره کنه، اما انقد فس فس کرد تا یه واحد کوچیک توی آخرین ساختمون گیرمون اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یادآوری دالیا به غرغر زیر لبیم پایان دادم و شروع به فحش دادن کردم، با یادآوری سهراب حرصم اوج گرفت و دست‌هام از شدت عصبانیت مشت شدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید یه بادیگارد بذارم تو نبودم این دختر بی‌فکر و کنترل کنه وگرنه آپارتمان و مکان می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص به کیفم توپوق زدم که به‌خاطر سنگینیش مهره‌های گردنم گرفته بودن، یاد گوشی زپرتیم افتادم و آه از نهادم بلند شد و لب‌هام به ناسزا باز شدن: گندت بزنن الان چه وقت شارژ تموم کردنه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشبختانه شب مهتابی‌ای بود و به راحتی می‌تونستم جلوی پام و ببینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی با این حال اون نور کم گوشی یه جورایی دلگرمم می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این پایین حتی تیر برق‌هاشم نور درست و حسابی ندارن و یکی در میون رفتن کما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرق در افکارم دنبال دستآوریزی می‌گشتم تا بقیه راه و به جونش غر بزنم که با شنیدن صدای خش خشی در سمت راستم، ایستادم و ناخواسته به سمت چپ متمایل شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دسته کیفم رو توی مشتم فشردم و با کنجکاوی به زمین خالی سمت راستم نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نظر یه چیزی خودش و روی زمین می‌کشید، از ذهنم رد شد که ممکنه گربه یا سگ باشه، برای همین کنجکاوی نکردم و به راهم ادامه دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما شنیدن صدای ناله خفه‌ای دوباره ایستادم، با دستم طره‌ای از چتریام و به پشت گوشم هدایت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ذهنم گذشت که نکنه توهم زده باشم؟ اما به نظر نمی‌رسید گوش‌های تیزم اشتباه بگن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نور کم رنگ ماه قسمتی که توش قدم برمی‌داشتم رو تا حدی روشن کرده بود اما هیج نوری در اون طرف زمین خاکی به چشم نمی‌خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدا، آوایی مثل خش خش و کشیدن جسمی رو زمین بود و هر چند ثانیه یک‌بار ناله‌ای ضعیف به گوشم می‌خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چند قدم به مرز آسفالت رسیدم و به سرتاسر زمین خالی نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در تاریکی نسبتا مطلقی که همه جا رو احاطه کرده بود، تکون خوردن سایه‌ای خاکستری رو دیدم که در خودش مچاله شده و گوشه دیوار افتاده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس قدمی به عقب برداشتم و دستم و جلوی دهنم مشت کردم تا صدای جیغم بلند نشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا جد سادات! نکنه جن باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسم اللهی دور خودم فوت کردم، دوباره چند قدم عقب رفتم و با احتیاط به اطرافم نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ‌کس توی خیابون نبود: با همون ترس دستم رو تو جیبم کردم و گوشیم و درآوردم تا به پلیس زنگ بزنم‌‌ اما با دیدن صفحهٔ خاموشش آه از نهادم بلند شد و دوباره توی جیبم گذاشتمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس بهش نگاه کردم که این‌بار بدون حرکت در تاریکی غرق شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخورتم، با ترس نگاه کوتاهی به آسمون شب انداختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدایا توبه! من غلط بکنم سر صورتی کلاه بذارم، به گور هفت جد و آبادم بخندم که هوس زرنگ بازی کنم‌، اصلا دیگه سر دیگه مریضا غر نمیزنم، به چهارشنبه‌های ننه الی هم احترام می‌ذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط من و سالم برسون خونه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قدم‌های لرزونم رو استوار کردم و به جلو دوییدم، هر چند ثانیه یک‌بار به عقب برمی‌گشتم و پشت سرم رو نگاه می‌کردم اما اثری از هیچ‌کس به چشم نمی‌خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با فکری که از ذهنم گذشت ایستادم، با شک عقب گرد کردم و مسیر رفته رو برگشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه مرده باشه، یا اگه من ولش کنم بمیره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیر سرم دکترم، نمی‌شه ولش کنم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنم و قورت دادم و نفس عمیقی کشیدم تا ریه‌هام پر از هوای تازه شه و شجاعتم رو به دست بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست‌های یخ زدم و جلوی صورتم مشت کردم و چند بار تکون دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ترس نداره رها، تو عمرت با کلی مریض روبرو شدی و نجاتشون دادی، این هم یکی دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شک به جلو نگاه کردم و خطاب به ندای درونم گفتم: البته با تفاوت های زیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند قدم جلو رفتم تا به نزدیکش رسیدم، از هیکلش معلوم بود که یه مرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احتیاط دست مشت شده از ترسم و روی شونش گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش و به حدی پایین انداخته بود که انگار تازه از پای میله اعدام کشیدنش پایین، با تکون خفیفی که خورد، ترسیدم و بدون مکث دستم و پس کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبم و با زبون تر کردم و با تردید گفتم: هی آقا؟ اگه زنده‌ای یه چیزی بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ واکنشی به حرفم نشون نداد، حتی ناله خفیفی هم نکرد، انگار که در عرض چند ثانیه جون داده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با جرعتی که از بی‌حرکت بودنش به دست آورده بودم، سرم و مقداری جلو بردم و به آرومی ضربه‌ای به شونش زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبی؟ کمک نمی‌خوای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم بلافاصله خودم و عقب کشیدم، اما باز هم واکنشی نشون نداد که ترس برم داشت و از ذهنم گذشت که ممکنه مرده باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدایی که از زور هیجان می‌لرزید، دوباره گفتم: اگه نمی‌تونی یه جیغم قبوله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند ثانیه که گذشت و حرکتی از جانبش ندیدم، با تردید دستم و به سمت گردنش بردم، نرسیده به پوستش انگشت‌هام با حالت انزجارآوری در هم پیچیدن، با نفس عمیقی موهای نم دارش رو کنار زدم و انگشتم و روی گردنش گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تماس نوک انگشتم با پوست نم‌دار و زبرش، جریان الکتریکی ضعیفی درونم دوید و خیلی سریع دستم و پس کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم به سمت قفسه سینش رفت که هر چند ثانیه یک‌بار به سختی بالا و پایین می‌شد، پس زنده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی همین افکار بودم که ناگهان دستی دور مچم حلقه شد و به جلو کشیده شدم، وحشت‌زده جیغ زدم و سعی کردم خودم و به عقب بکشم، اما بیشتر به سمتش مایل شدم، صدای تپش‌های محکم و بی وقفه قلبم به حدی بلند بود که هر آن ممکن بود سکته کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چند تا جیغ و جفتک ناگهان رهام کرد و به عقب پرت شدم، با دستم خاک نم زده زمین و چنگ زدم و کشون کشون خودم و بلند کردم؛ ناگهان چشمم به قرمزی خون روی دستم افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسیده بودم اما نتونستم رهاش کنم با عجله به سمتش رفتم، این بار خودم دستش و گرفتم و روی زمین خوابوندمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی تاریکی نمی‌تونستم چیزی از چهرش ببینم، اما لب‌های تیره‌ ضخیمی پوشیده بود، دستم و جستجو وار روی بدنش کشیدم تا به پهلوی سمت راستش رسیدم، خونی که ازش می‌ریخت همه اون قسمت و تا نزدیک سینش خیس از خون کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دستم و روی زخمش نگه داشتم و با اون یکی دستم کتم و از تنم بیرون آوردم و روی زخمش گلوله کردم و محکم روش فشار دادم که صدای آخ دردناکش در سکوت شب پیچید و قلبم به درد اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست چپم و روی صورتش کشیدم و سرم و به گوشش نزدیک کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صدام و می‌شنوی؟ با چی زخمی شدی؟ خونت کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر جوابش نموندم و دستم و به دنبال گوشیش توی جیب شلوارش کردم، اما پیداش نکردم. دستم و زیر کمرش بردم و به آرومی و زحمت زیاد بلندش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دستم و به دیوار گرفتم و با زحمت لگدی به در زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وزنش که روم افتاده بود انقدر زیاد بود که هر آن ممکن بود جفتمون پخش زمین شیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند ثانیه در باز شد، تکیم و از دیوار گرفتم و در و به عقب هل دادم، به سختی به داخل خونه کشیدمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای برخورد دمپایی‌هاش با پارکت اومد ک بعد هم صدای خودش توی گوشم پیچید: بی‌خود نیس اسمت و گذاشتن رها، ولی دیگه! ساعت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفش با رسیدن به جلومون و مستقیم شدن نگاهش به دست‌ها و مانتوی خونیم ناتموم موند،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش و جلوی دهنش گذاشت و نگاه متعجبش رو به چشم‌های ترسیدم دوخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این چه سر و وضعیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن مردی که رو زمین افتاده بود، جیغ خفه‌ای کشید و انقدر عقب رفت که به دیوار خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شنیدن صدای جیغش به خودم اومدم و به سمتش رفتم، دستم و زیر گردنش بردم و فشار دادم، نبضش خیلی ضعیف بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیمه بی‌هوش افتاده بود روی زمین و صدای خرخر مانندی از گلوش بیرون میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتوم رو درآوردم و جاش و با بارونیم عوض کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به سمت دالیا که هنوز تو شک بود کردم و با شتاب گفتم: کمک کن بلندش کنم و بذارمش روی تخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واکنشی نشون نداد و هم‌چنان با نگاهی معتجب بهش خیره موند، انگار که هنوز توی شک بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شنیدن صدای نسبتأ بلندم که از هیجان و استرس بود، تکونی خورد و به سمتم اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رها این کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتوم و محکم رو زخمش بستم و دستم و زیر بازوش انداختم و در حالی‌که نفس نفس میزدم گفتم: نمی‌دونم، بگیرش سنگینه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس و نگاهی انزجارآور بهش نگاه کرد، بعد از چند ثانیه کوتاه پوفی کشید و دستش و دوره گردنش انداخت، با زحمت و تلاش زیاد تا اتاقم کشیدیمش‌، بعد از این‌که ملحفهٔ سفیدی روی تختم انداخت، به آرومی روی تخت گذاشتمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم و زیر گردنش بردم و تلاش کردم نبضش و بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شتاب به سمت دالیا چرخیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برام آب جوش و پارچهٔ سفید بیار، توی کشوی کابینت ابزار بخیه و جراحی هست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نبضش انقدری ضعیف بود که هر ده ثانیه یه بار به صورت موج ضعیفی روی پوستش میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول درآوردن پیراهن خیس از خون و گلش شدم که با شنیدن صدای دالیا متوقف شدم و به سمتش چرخیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رها داری چه غلطی می‌کنی؟ باید زنگ بزنیم اورژانس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممکنه تا وقتی که بیان بمیره، من خودم هم دکتر همون اورژانسم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای لرزونی گفت: اگه زیر دستت بمیره چی؟ آدم سالم که این‌طوری یه گوشه نمیفته، ممکنه دزد یا خلافکار باشه، بذار به پلیس زنگ بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه ولی اول بذار جونش و نجات بدم، خیلی خون از دست داده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خسته از بحث کردن‌، دست‌های خونیش و بالا گرفت و نشونم گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه مرد خونش گردن توئه انسان دوست عمهٔ زوروئه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیراهن و کامل از تنش بیرون کشیدم و مسیر خون‌ریزی رو تا پهلوش دنبال کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوک انگشتم و روی خون اطراف زخمش کشیدم و دستم و روی پارگی پوستش کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه گلوله به اندام‌های اصلیش رسیده بود، حتما می‌مرد؛ دستم و روی صورت ملتهبش گذاشتم و لای پلکش و باز کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای کاش ازش فرار می‌کردم، ای کاش می‌تونستم بی‌خیالش شم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست و صورتم و خشک کردم و بعد هم حوله رو پرت کردم تو کمد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با قدم های آهسته به سمتش رفتم و روی لبهٔ تخت نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نوک انگشتم موهای پریشونش و از روی پیشونیش کنار زدم، با دیدن زخمی که سمت چپش صورتش و از استخون گونه تا نزدیک چشمش برداشته بود، قلبم به درد اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجیب بود اما احساس می‌کردم می‌تونم دردش و احساس کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی‌دونم چی بود که نگاهم و میخ صورت و زخم حلالی گونش کرد، به طوری که تا چند ثانیه نتونستم چشم ازش بردارم و دست از نوازش موهاش بکشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هر لمس صورتش چیزی شبیه به جریان ضعیفی از برق زیر پوستم می‌دوید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست مثل اولین لحظه‌ای که لمسش کردم یا شبیه همون جریان الکتریکی‌هایی که موقع گرفتن نتیجهٔ امتحان‌های فیزیک بهم دست میداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با باز شدن در اتاق و اومدن دالیا ازش فاصله گرفتم و دستم و روی شلوارم کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کوتاهی به محتوای سینی توی دستش انداختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه همیشه همین‌قدر هنر توی آشپزی به خرج بدی بلأخره می‌گیرمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لازم نکرده، من می‌خوام پشت عقدم پنتاوهاوس باشه تو فوقش می‌تونی یه شاخه گل برام بخری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نچ نچی کردم و سینی رو از دستش کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لابد منتظر اون بچه سوسولی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یادآوری چیزی ناگهان اخم‌هام توی هم رفت و جیغ زدم: من صدبار نگفتم اون قزمیت و نیار خونه؟ همسایه‌های عوضی انقدر حرف درمیارن و اعتراض می‌کنن تا اون مرتیکه خیکی بندازتمون بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی نازک کرد و با حرص گفت: بسه رها! بخدا اگه می‌بردمش جلو ننه بابام هم انقد گیرهای بنی اسرائیلی نمی‌دادن! اصلا تو چه مشکلی با این بدبخت داری؟ تا گفتم رها تو راهه، شال و کلاه کرد و چهار نعل رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازویی براش گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینه جذبه! بگو یه بار دیگه این دور و ورا ببینمش خشتکش و پرچم می‌کنم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا حیف اسم پر مسمای سهراب نیست که روی این جوجه رنگی باشه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپی نثارم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا برو تا چپ و راستت نکردم، با اومدن بد موقعت ده میلیون از کفم رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی عوضش این و نجات دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم نیشم و باز کردم و با ابرو به مرده اشاره کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگا چه جذابه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمهٔ توی دستش و توی دهنش انداخت و خم شد سمتش تا دقیق‌تر ببینتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به هوش که اومد باید یه نگاه دقیق بهش بندازم و چکش کنم، دیدی و مشتری شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس سهراب جونت چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قرار نیست که اجناس و فقط به یه نفر بفروشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم طره‌ای از موهای مش شدش و دور انگشتش پیچید و گفت: ولی رها شر نشه که زنگ نزدیم پلیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بی خیالی یه تیکه از پیتزا رو برداشتم و به دهنم نزدیک کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فردا صبح خودم زنگ میزنم پلیس و بعد هم می‌برمش اورژانس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نکنه خلافکاری چیزی باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحنش نشون می‌داد که ترسیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غرهٖ ریزی بهش رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تاثیر فیلم های چرتیه که می‌بینی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم با مسخرگی ادامه دادم: لابد رئیس گنگستر هاست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به حرفم گفت: چه جذبه ای! چه عضله ای!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش نگاهم رفت سمتش و از لا به لای به پیراهن نیمه بستش به عضلاتش نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نچ نچ دماغش و! جوون چه لبایی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از لحنش خندم گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌خوای به هوش اومد برو خاستگاریش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارم نشست و همون طور که چشم ازش برنمی داشت، با لحن جدی‌تری گفت: ولی من می‌ترسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه جرعتی داری بوزینه! نگفتی می‌گیرن می‌کشنت، نیان برامون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کیا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونایی که اینجوریش کردن، یا حتی خودش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این که عین جنازه افتاده! بعدش هم جونش و نجات دادم، اصلا دیدی و پچه پولدار از آب دراومد، باباش میلیاردرمون کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زرشک! حالا کی به هوش میاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم، سوزن که تو پاش نرفته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم بنداز سرمش رو عوض کنم، من امشب پیش تو می‌خوابم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاش و بالا انداخت و با شیطنت گفت: جا به این خوبی، پسر به این جذابی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سینی رو پرت کردم تو بغلش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم جا سهراب بدون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابم رو نداد و با برداشتن پیتزا و نوشابه از جاش بلند شد و از اتاق بیرون رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بلند شدم و بعد از عوض کردن سرمش، پتو رو روی پاهاش مرتب کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی ناخواسته لبخند کمرنگی روی لب‌هام نقش بست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب خب، این‌هم از اولین کار خوبی که توی عمرم انجام دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئنأ اگه همون‌طور رهاش می‌کردم، از عذاب وجدان می‌ترکیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ثانی تا به اورژانس زنگ میزدم، ممکن بود بمیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غرغر سرمش رو پر کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه خواب آلودم و به ساعت دیواری صورتیم دوختم، عقربه هاش ساعت دو و چهل دقیقه صبح رو نشون می‌دادن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کش و قوسی به بدنم دادم و پهلوم و مالیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترهٔ گاومیش انقد تو خواب لگد پروند، کبودم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یادآوری فردایی که در پیش داشتم نیشم و باز کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبه که فردا جمعست و تعطیل، می‌تونم کمی استراحت کنم چون هفتهٔ فوق العاده پرکاری داشتم و انگار که مقرر شده بود فرشتهٔ نجات این آقا شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم آباژور و خاموش کنم که صدای نالهٔ خفیف و نسبتا آرومی از جا پروندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس به اطراف نگاه کردم و در آخر نگاهم رو به لب های ترک خوردش دوختم که به آرومی تکون می‌خوردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احتیاط صورتم رو به صورتش نزدیک کردم، انگار یه اسم و زمزمه می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رو... یا... روب... یا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روباه؟ روباه کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رویا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم و روی پیشونیش گذاشتم، اما احساس حرارت زیادش جا خوردم و به شدت دستم و عقب کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آرومی لب زدم: رویا چه خریه؟ خودت داری میمیری گیر دادی به رویا؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارچهٔ تمیزی رو توی آب سرد کردم و روی پیشونی ملتهبش گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحن بی‌جون و نجوا مانندش، توی گوشم خیلی حزن انگیز به نظر می‌رسید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اختیار همون‌جا کنار تخت سر خوردم و سرم و روی لبهٔ تخت گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ثانیه نگذشته بود که دوباره به چهرش نگاه کردم و با پارچهٔ دیگه‌ای عرق صورتش و گرفتم و بعد هم خمیازه‌ای کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلی راست می‌گفت ها! اصلا چرا باید دماغ این از دماغ من خوشگل تر باشه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌های بستش و مورد خطاب قرار دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این رویا هر کی که هست واسهٖ تو نون و آب نمیشه، سعی کن تا صبح که ببرمت اورژانس از تب نمیری بدبخت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خمیازهٔ دیگه‌ای کشیدم و پلک‌های خستم و رو هم گذاشتم تا کمی بخوابم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حال و حوصلهٔ کار تکراری پرستاری تا صبح و نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رها؟ بلند شو خرس قطبی! نکنه جدی به درک واصل شدی؟ پاشو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنگی به پتو زدم و تو خواب و بیداری لگدی به طرف صدا پروندم که صدای جیغش بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم و موهام و از تو صورتم کنار زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا نمیذاری بخوابم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پاشو تا بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی کردم و اومدم بلند شم که غلت زدم و از یه چیزی افتادم پایین، آخی گفتم و کمرم و مالیدم. اول از همه نگاهم به ساعت افتاد که سه بعد از ظهر رو نشون می‌داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کرختی از جام بلند شدم و به اطراف نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چیزی که دیدم چشم‌هام تا آخرین حد گشاد شد و نگاهم مات موند، دستم و روی سرم کشیدم و با تعجب نگاهم و اطراف اتاقم چرخوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اثری از وسایل پزشکی و ملحفهٔ خونی یا اون مرد نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گیجی بعد از خواب و تلوتلوخوارن رو به دالیا کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیشعور چرا سر خود زنگ زدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هاش و ریز کرد و لب‌زد: ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت کمدم رفتم و مانتوم و درآوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا بردنش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازوم و گرفت و به سمت خودش کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی می گی دیوونه؟ من به کی زنگ زدم؟ نکنه مردی و از اون دنیا برگشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه از نفهمیدن مکالمهٔ نامفهوممون پرسیدم: چی میگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرکت سرش به تخت اشاره کرد و گفت: نگاه کن، اون مرد نیستش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح قرار بود با بچه ها برم کوهنوردی که خواب موندم؛ ساعت دو بیدار شدم،‌ تو که کپیده بودی، این‌جا مرتب شده و وسایلت جمع شده بودن و هیچ اثری هم از اون پسری که دیشب اوردی ا درمانش کردی نبود... نه خودش، نه وسایلی که باهاش درمانش کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اتمام حرف‌هاش از شوک دراومدم و رو تخت نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی چی دلی؟ اگه تو زنگ نزدی اورژانس یا پلیس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گیجی سرم و مالیدم و ادامه دادم: پس کجا رفته؟ دیشب داشت تو تب می‌سوخت‌ زخمش هم خوب نشده بود؛ اگر هم به هوش میومد، من متوجه می‌شدم... چرا هیچ یادداشتی نذاشته؟ اصلا چه‌طور من اومدم رو تخت و بیدار نشدم؟ خرس که نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبروم نشست و با دهن کجی گفت: لابد من خرسم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منی که از صدای نفس کشیدن هم بلند میشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه دیگه ای به اتاق انداختم و با بهت و اندوهی وصف نشدنی زمزمه کردم: انگار که هیچوقت این‌جا نبوده و هیچ اتفاقی نیفتاده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همچین این‌جا رو شخم زده، انگار صحنهٔ جرم پاکسازی کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم شاید کلأ توهم زدیم یا یه خوابه! الهه نیومده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی‌که موهاش و می‌بست، وارد اون یکی اتاق شد و صدای تمسخرآمیزش توی گوشم پیچید: نه، گویا للگی ننش طول کشیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نوک انگشتام اول شقیقه و بعد گوشهٔ لب‌هام و به سمت بالا کشیدم، دالیا می‌گفت تاثیر به‌سزایی در جلوگیری از افتادگی داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان نگاهم روی آینه متوقف شد و سوزشی رو توی گردنم احساس کردم؛ دستم و با احتیاط روی پوست روشنم کشیدم و بعد روی خط قرمزی که روی گردنم نقش بسته بود، مثل رد کم‌رنگ یه چاقو بود یا یه هشدار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنبال دالیا رفتم و به درگاه اتاقش تکیه دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میری پیش سهراب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس خوابش رو با با مانتوی جلو باز و جین لی عوض کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه‌طور؟ تو هم میای بریم دربند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من با اون مرتیکه و دوستای لاشیت بهشت هم نمیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رژ لبه جیغی و روی لب هاش کشید و بی تفاوت گفت: میل خودته فرزندم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند ثانیه فکر کردن، با تردید پرسیدم: دربارهٔ اون وام بهش گفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مکث نسبتا طولانی گفت: آره‌، گفت با بابام دربارش حرف می‌زنم و بعد خبرت می‌کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از فیکس کردن آرایشش دل از آینه کند، کیفش رو برداشت و لپم و کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مراقب خودت باش، در و رو غریبه‌ها باز نکن‌، اون حس نکبتی انسان دوستانتم کنترل کن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ضمن خودت هم به بانک زنگ بزن، به این بچه لاشی و قولاش اعتباری نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به تأسف براش تکون دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودش هم نمی‌دونست داره چی‌کار می‌کنه و انرژیش و صرف چه‌ کارهای بیهوده‌ای می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تیغ زدن پسرهای پولدار در واقع تن خودش و می‌برید و زخم‌هایی به جا می‌گذاشت که هیچ‌وقت خوب نمی‌شدن یا حداقل آثارشون تا ابد روی روح و جسمش حک می‌شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چند از دختری که زیر دست بی‌رحم نامادری و پدر بدون عاطفه قد کشیده بود توقع یه آیندهٔ درخشان و زندگی درست زیاد بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دالیا از دست اون مرد و زن فرار کرد، اما با فرارش بدتر گم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی این دنیا جایی برای امثال اون نبود و با این روش زندگی فقط کار ناتموم پدرش و تموم می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه تفاوت کوچیک که پول فروشش تو جیب خودش می‌رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هممون غرق در تصور خوشبختی‌ای شده بودیم که می‌خواستیم از راه غلط بسازیمش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی بچه بودم فکر می‌کردم اگه سخت درس بخونم و دکتر شم می‌تونم به آرزوهایی که تو محدودیت های خونمون نایاب بودن برسم، ولی اشتباه می‌کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوله کرایهٔ خونه و قرض و مخارج و حتی یه خانم دکتر به ظاهر موفق هم نمی‌تونست جور کنه و در انتها چیزی برای شادی براش بمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای همین راهم و عوض کردم و پا در مسیری گذاشتم که زندگیم و به سمت این تباهی کشوند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت چیه؟ نمی‌خوای ادامه بدی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کنجکاو شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- توضیحاتت هیچ اطلاعات درستی بهم ندادن، بعد از اون شب دیگه اون مرد و ندیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسم و آه مانند به بیرون فوت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کاش نمی‌دیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون اتفاق و با پلیس در میون نذاشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه‌، باید چی می‌گفتم؟ یه غریبه رو درمان کردم اما هیچ مدرکی ندارم چون هیچ چیزی از حضورش باقی نمونده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت از اون مسیر بد چی بود؟ به‌خاطر به دست آوردن پول کار بدی کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کار بدی نکردم ولی مخاطبم و اشتباه انتخاب کردم، دیدم اون مرتیکه دومین ملاقات نکبت زندگیم و رقم زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب چشم‌هاش و ریز کرد و در سکوت به حرف‌هام فکر کرد، بعد از چند ثانیه با تردید پرسید: تو به‌خاطر پول با شوهر سابقت ازدواج کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کمرنگ و تلخی روی لبم نشوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه‌، باهاش ازدواج کردم چون فکر می‌کردم احساس بینمون برای خوشبخت شدن کافیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس اون مرد کی بود که آزارت داد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون کسی بود باعث شد به آراد خیانت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از قیافش مشخص بود که هیچی از حرف‌هام نمی‌فهمه، برای همین انگشتم و روی شقیقم فشار دادم و به دومین قرار ملاقاتمون برگشتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

« گذری به شش پیش»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانم کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم و به سمت پیشخدمت چرخیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگاه متعجبی سر تا پام و از نظر گذروند، با نگاه انزجارآورش تعجب کردم و خودمم سرم و پایین انداختم، بعد از چند ثانیه پوزخندی زدم و به سمتش چرخیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه جوری نگاه می‌کنی انگار من یه گربه کثیفم، یه لحظه فکر کردم کروکدیل بهم چسبیده! اگه یه نگاه به بیرون بندازی می‌بینی که چه بارون شدیدیه، طبیعیه کمی خیس بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواست دهن باز کنه که دوباره بهش پریدم: اینه استقبالتون؟ مگه مفتی رستوران و باز کردید؟ عوضش پول میدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببخشید خانم ولی باید قبل از ورودتون تفتیش بدنی شید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هام و با عصبانیت ریز کردم و دست‌هام و توی سینم قفل کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟ من شبیه تروریستام یا این‌جا کاخ سفیده؟ تو فکر کردی کی هستی که به من دکتر میگی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانم مهرپرور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدایی از پشت سرم که مورد خطاب قرارم داد، برای چند ثانیه حرف‌هام از یادم رفت و سکوت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا من و بخور! آخه چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبام و روی هم فشار دادم و خیلی نامحسوس موهای نم‌زدم و به زیر شالم سوق دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا آفریننده پودر فیکس و بیامرزه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آرومی و با احتیاط به عقب برگشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدنش انگار هزاران فحش ناموسی به سر تا پام کشیده شد، انقدر مرتب بود و جذاب بود که خجالت زده شدم و نگاهم و به نقطهٔ نامعلومی دوختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بفرما، آبروم رفت! دیگه عمرأ برای قرار با همچین سلیطهٔ بددهنی بیاد. هعی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مشکلی پیش اومده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- داشتم به خانم تذکر می‌دادم که باید با لباس‌های مرتب و خشک وارد شن و قبلش هم تفتیش بدنی شن و کارت دعوتشون رو بهمون نشون بدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ایشون مهمون ویژهٔ من هستند، شما می‌تونید برید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیشخدمت نگاهی به من انداخت و بعد هم بالإجبار با گفتن بله آقا ازمون فاصله گرفت، دهن کجی‌ای کردم و روم و ازش برگردوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرتیکه بی ادب آبروم و جلو شوهر آیندم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقای کرم‌پور قدمی به سمتم برداشت که تعجب کردم و ناخواسته عقب رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند محوی روی لب نشوند و با متانت پالتوش و درآورد و روی شونه‌هام انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این‌طوری سرما می‌خورید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودم اومدم و خیلی آروم دستم و روی لبهٔ پالتوی گرون قیمتش مشت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار ایستاد و به جلو اشاره کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بفرمایید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون هیچ حرف یا تشکری به مسیری که اشاره کرده بود پا گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میونهٔ راه هر چی فحش تو بلد بودم نثار خودم و دالیا کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا لعنتت کنه گاومیش علف‌خوار! اگه ماشینم همرام بود می‌تونستم تو پارکینگ پارکش کنم و بدون خیس شدم خودم بیام داخل و گیر اون بی تربیت نیفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی آسانسور هم خیلی ریلکس موهام و مرتب کردم و آرایشم و با نوک انگشت صفا دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد گذر از چند تا میز بلأخره به میزی که رزرو کرده بود و انتهایی‌ترین و دنج‌ترین قسمت رستوران بود رسیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلی رو برام کشید و بعد هم خودش روبروم نشست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به بادیگاردم سپردم که دم در ورودی منتظرتون باشه، سهل انگاری از من بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه تقصیر من بود، متاسفم که دیر کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مشکلی نیست، راحت باشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کمرنگی زدم و نگاهم و به اطرافم دوختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی این بیست و چهار سال عمر پرفتوح همچین جایی نرفته بودم، یادم باشه پزش و به دالیا بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از سکوتی که بینمون حکم فرما شده بود واقعأ احساس خفگی می‌کردم، برا همین نیشم و باز تر کردم و بهش نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گفتید شغلتون چی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فریلنسر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بیگانه

    00

    اولش قصدم این بود بیام توی نظرات و بت بگم چرا پایان اینجوری بود اما وقتی متن آخرش رو خوندم واقعا قانع و راضی و حتی فکر کردم بهترین رمانیه میخونم منم مثل خیلیای دیگه دوس داشتم آرا باشه اما نظر تو عالی.

    ۷ روز پیش
  • یکتا

    00

    کاش فصل دومی هم داشت واراد تا دخترشون بزرگ نشده برمیگشت اینجوری خیلی حسش قشنگ تره، من باخوندن رمان تامدت هاازذهنم بیرون نمیره حس بدی باخوندن اخرش بهم دست داد

    ۱ هفته پیش
  • یکتا

    00

    سلام خیلی رمانتون خوب بودجوریکه باخوندنش نمیتونستم ولش کنم وهی کارهامو ول میکردم ومیومدم سراغش باخیلی جاهاش خندیدم واخرش زیاد گریه کردم کاش همه نویسنده ها مثل شما توانابودن کاش اخرش بد تموم نمیشد

    ۱ هفته پیش
  • آیدا

    ۲۰ ساله 00

    این قشنگ ترین رمانیه ک تا حالا توی عمرم خوندم شاید باورتون نشه ولی برای بار سوم خوندنش رو تموم کردم چند سال پیش تازه خوندمش برای بار اول الان بازم خوندمش خسته نباشید واقعا

    ۲ هفته پیش
  • زهرا

    ۲۷ ساله 00

    دیگه واقعا داره باورم میشه که تو این دنیا همه چی خوب پیش نمیره

    ۴ هفته پیش
  • M

    10

    رمان خوبی بود وقلمش هم خوب بود اما مثل فیلمایی بود ک اولشو قشنگ پیش رفت ولی اخرش خوب تموم نشد حیف شد ک اخر رمان بد تموم و به ادم احساس خوبی نداد از خوندش

    ۱ ماه پیش
  • M.F

    10

    واقعا دمت گرم نویسنده عزیز رمانت عالی بود و با خیلی از رمان دیگه متفاوت بود انقد رمانت خوب بود که نمیتونم بگم عالی واقعا دمت گرم خسته نباشی خدا قوت گلم🙂🙃

    ۱ ماه پیش
  • نازی

    00

    من با حوش وحواس وعشق تمام جملات رمان از خلاصه تا توضیحاتت رو خوندم و از نظرم این پایان حق رها واراد نبود.... به هرحال واقعا خسته نباشی فوق العاده بود رمانت

    ۲ ماه پیش
  • Kiana

    ۲۴ ساله 00

    دیشب برا دومین بار خوندمش و باز هم چیزی از زیبایی و هیجانش برام کم نشد، ترکیب کمدی سیاه و یه عشق دیوونه وار و پرهیجان و غمگین هیچوقت برام تکراری نمیشه مرسی از نویسنده که با قلم قویش اینو هدیه داد❤

    ۳ ماه پیش
  • .

    10

    خوبه بنظرم ارزش خواندن رو داره

    ۴ ماه پیش
  • بالنذ

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • Ell

    40

    وای عالی بود واقعا عالی بود خیلی خیلی رمان قشنگی بود

    ۲ سال پیش
  • ....

    00

    دو تا سوال ، یکی که اون مهره دقیقا چیکار میکرد که آراد انقدر عصبانی شد ، دومی خواهر پسرا چرا الکی کشته شد و آراد اصلا اینو فهمید؟؟؟

    ۴ ماه پیش
  • شادی

    01

    واقعا رمان قشنگی بود پراز اتفاقای هیجان انگیز من خیلی دوست داشتم

    ۴ ماه پیش
  • هانیه

    ۱۶ ساله 00

    چقد حال و هوای آرادو رها شبیه اهنگ تو درون قلب من بعضی جاهاش رها به آراد بعضی جاهاشم آراد به رها

    ۵ ماه پیش
  • هانیه

    ۱۵ ساله 10

    ویه چیزدیگه اراداشتباه کردارادمیتونست برگرده وزندگی کنه ارادبازم ترسید از زندگی کردن،ازروبروشدن با ترسش ترسید ازاینکه نتونه ادم خوبی بشه ترسید کاش فصل دومی داشته باشه وآرادزنده باشه خوشحال میشم

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.