رمان بی محابا به قلم فاطمه عبدالله زاده
نور خوشید فقط یه نقابه رو سیاهی آسمون... دنیا جای ترسناکیه که بستر پرورش روحهای تاریکه! بیمحابا داستان کسانیه که از عاقبت فرو رفتن در تاریکی نمیترسن و ترجیح میدن زندگیشون و بر پایهٔ ویرانی بسازن. گاهی زیباترین سینه تاریکترین قلب و در برمیگیره و زیباترین قلب اسیر تاریکترین سیاهی میشه. رها دکتر سرخوش و بیپرواییه که بر حسب اتفاق زندگی یه آدم خطرناک و نجات میده و برای زنده نگه داشتن احساسش، دنیا رو توی خطر وجود یه مرد بد میاندازه و تاوان این خطا رو با ویران شدن زندگی خودش و خیلیای دیگه پس میده... از زندگی سادهٔ خودش دست میکشه و وارد بازی خطرناکی میشه که نمیتونه پایانش و با روشنایی تضمین کنه...
ژانر : عاشقانه، طنز، معمایی، جنایی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ ساعت و ۳۲ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #طنز #معمایی #جنایی
خلاصه :
نور خوشید فقط یه نقابه رو سیاهی آسمون... دنیا جای ترسناکیه که بستر پرورش روحهای تاریکه!
بیمحابا داستان کسانیه که از عاقبت فرو رفتن در تاریکی نمیترسن و ترجیح میدن زندگیشون و بر پایهٔ ویرانی بسازن.
گاهی زیباترین سینه تاریکترین قلب و در برمیگیره و زیباترین قلب اسیر تاریکترین سیاهی میشه.
رها دکتر سرخوش و بیپرواییه که بر حسب اتفاق زندگی یه آدم خطرناک و نجات میده و برای زنده نگه داشتن احساسش، دنیا رو توی خطر وجود یه مرد بد میاندازه و تاوان این خطا رو با ویران شدن زندگی خودش و خیلیای دیگه پس میده...
از زندگی سادهٔ خودش دست میکشه و وارد بازی خطرناکی میشه که نمیتونه پایانش و با روشنایی تضمین کنه...
- خانم مهرپرور؟
با شنیدن صدایی که توی گوشم پیچید، به خودم اومدم.
- بدجوری توی افکارت غرق شدی؟
سر بلند کردم و لبخند سردی تحویلش دادم.
- بههرحال تو نمیتونی من و نجات بدی!...
جا خوردن رو برای چند ثانیه توی چشمهاش دیدم اما خیلی زود به خودش اومد و با زدن لبخندی که باید دوستانه به نظر میرسید گرهٔ بین ابروهاش و باز کرد.
- اگه این فکر و میکنی چرا نوبت گرفتی؟
شونهای بالا انداختم و با بیپروایی کوسن نرم روی کاناپه رو توی بغلم جا کردم.
- نیومدم کمکم کنی، اومدم به حرفهام گوش کنی.
نگاهش رو با حالتی متعجب به چشمهام دوخت و در بین تحیر نفسی تازه کرد و با مهربونی گفت: اگه اینطور میخوای جلسه اول رو با درد و دل تو شروع میکنیم، راحت باش.
جوش و خروشی درون مردمک دریایی چشمهام به وجود اومد و نگاهم رنگی از اندوه و شاید هم دلتنگی گرفت.
مدتها بود که با کسی حرف نزده بودم.
دکتر با دیدن قیافهٔ سرگردون و نگاه بیاعتمادم از پشت میزش بلند شد و روی صندلی چرم تک نفرهٔ جلوم جا گرفت؛ عینکش و روی چشمهاش گذاشت و با حالتی بهم نگاه کرد که پوزخند روی لبهام اومد.
میخواست بهم نشون بده که توجه کاملش رو دارم و راحت باشم یا نمیتونست چشم از ظاهر به هم ریخته و خیسی لباسهام روی کاناپهاش برداره؟!
یه تای ابروم و بالا انداختم و با تردید پرسیدم: صدام و که ضبط نمیکنی؟
با همون لبخند دوستانه و لحن مطمئنی جواب داد: ما به حریم خصوصی مراجعه کنندههامون احترام میذاریم. پس با خیال راحت روی چیزی که میخوای بگی تمرکز کن.
سری به نشونهٔ فهمیدم تکون دادم اما در واقع برای رفع سردردم بود.
نفسم و طولانی و آه مانند بیرون دادم، لبهام تکون خوردن اما حرفی ازشون خارج نشد.
کلمات ناامیدانه ازم فرار میکردن و خاطرات مصممانه به مغزم هجوم میآوردن.
- قهوه میخوری؟
- نه، از قهوه متنفرم.
برای راحتی بیشتر پای چپم و روی پای راستم انداختم و در حالیکه کوسن و محکمتر توی آغوشم میفشردم، طرههای آویزون موهام و زیر شالم فرو بردم.
دستم و زیرچونم فرو بردم و به سمتش چرخیدم.
- ببخشید اسمتون؟
از شنیدن سوال نا به جام جا خورد اما خیلی سریع جوابم و داد.
- شایان خرسند هستم.
سری به نشون فهمیدن تکون دادم و انگشتم و بیهدف توی هوا تکون دادم.
- میدونی آقای خرسند، من آدم پولداریم.
ابروهاش با حالتی متعجب در هم گره خوردن؛ با هر حرفی که میزدم چند ثانیه توی شوک فرو میرفت.
احتمالا اوایل فکر میکرد میتونه با یه نگاه روانشناسانه به سرتاپام تیپ شخصیت و گروه خونی و همه چیزم و حدس بزنه، اما اشتباه میکرد...
- اما هیچی ندارم...
همزمان با زدن این حرف، پردهٔ اشکی که جلوی چشمهام و گرفته بود محکمتر و بیرحمانهتر دیدم و تار کرد.
- نمیدونم از کجا شروع کنم اما احساس میکنم به یه جایی رسیدم که هیچجا نیست...
نمیتونم خط شروعم و ببینم یا اینکه خط پایانم و حدس بزنم؛ اما هر روز و هر دقیقه و هر ثانیه و حتی الان خیلی درد میکشم.
- خانم مهرپرور...
اجازه ندادم حرفش و تموم کنه.
- قرار شد من حرف بزنم.
دستم و ناامیدانه و نوازشوار روی صورتم کشیدم و با بغض سنگینی که توی گلوم بود، ادامه دادم: من مسیر اشتباهی رو به اشتباه طی کردم و بدجور زمین خوردم.
با یادآوری چیزی بین اشکهام لبخند زدم و مستقیم بهش نگاه کردم.
- تا چند سال پیش من یه آدم دیگه بودم.
هر هفته رژیم میگرفتم و به فکر سالاد کردن خیار روی پوستم بودم، بعضی شبها تا دیروقت اضافهکاری میکردم و سر ماه با حقوقم مانتوهای گرون قیمت میخریدم؛ دنبال یه مرد خوشتیپ و پولدار میگشتم تا باهاش ازدواج کنم.
در حالیکه اشکهام و پاک میکردم، لبخندم و با حالتی تلخ وسعت بخشدم.
- هر شب سرم به بالش نرسیده خوابم میبرد، انقدر الکی خوش بودم و میخندیدم که عضلات صوزتم درد میگرفت، اصلا گریه نمیکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اتمام این قسمت از حرفم، لبخندم به خندهٔ هیستریکی تبدیل شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی الان شبا تا صبح بیدارم، انقدر گریه میکنم که چشمهام درد میگیره، یه نگاهی به قیافم بنداز!خیلی وقته موهام و رنگ نکردم، از آخرین باری که آرایش کردم و لباسهای مرتب پوشیدم پنج سال میگذره... کلی پول دارم اما هیچ لذتی ازشون نمیبرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستش که به سمتم دراز شده بود و چند تا دستمال و روبروم گرفته بود، نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی وقته هیچکس دست کمک به سمتم دراز نکرده؛ خیلی وقته هیچکس به حرفهام گوش نداده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای مهربونش با تناژ آرومی توی گوشم نواخته شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند دقیقه استراحت کن بعد ادامه میدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمال و از دستش گرفتم و روی اشکهام کشیدم، انقدر محکم و بیرحمانه که پوست صورتم شروع به سوختن کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من یه بچه دارم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام از بغض لرزید و نگاهم میخ گوشهای ناآشنا از اتاق شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی حتی نمیدونم جنسیتش چیه، اسمش چیه یا اینکه چه شکلیه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها چیزی که ازش به یاد دارم چند تا بخیه و چند ماه خاطرهٔ حالت تهوع و یه درد عمیق توی سینمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- صبر کن، صبر کن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی جا به جا شد و با تعجبی که توی لحنش عجین شده بود، گفت: یعنی چی؟ چرا نتونستی ببینیش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهای لرزونم به کوتاهترین و مظلومانهترین کلمهٔ توی ذهنم چنگ انداختن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نذاشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورت شوهر سابقته؟ چطور دادگاه به این راحتی حضانت بچه رو بهش داد؟ تو میتونستی یه دادخواست ارائه بدی تا حداقل ماهی دو بار ببینیش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، من هیچکاری نمیتونستم بکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کمرنگی بین ابروهاش افتاد و لحنش جدیتر شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا وکیل نگرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اونموقع پول نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چهطور ممکنه؟ هیچ خونواده یا دوستی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شده به یه نقطهای از زندگی برسی که دیگه نتونی بجنگی؟ من به اونجا رسیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی هیچ تلاشی برای دیدن بچت نکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند تلخم و پررنگتر کردم و نگاه لرزونم و توی چشمهاش ثابت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه میشه یه مادر بدون هیچ تلاشی بچش و رها کنه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میشه یه جوری حرف بزنی که منظورت و بفهمم تا بتونم کمکت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، تو نمیتونی به من کمک کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شوهر سابقت چهکارست؟ اون باید آدم پرنفوذی باشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون هیچ کارهای نیست، فقط یه عوضیه که زندگی هر کسی که اطرافش باشه رو نابود میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از همون اول هیچ علاقهای بینتون نبود؟ دوست نداشت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند دیگهای به ترحمش زدم و جواب دادم: چرا، خیلی دوسم داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو دوسش نداشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- داشتم، ولی کافی نبود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسردرگم از حرفهای ضد و نقیض و پر از ابهامم دوباره پرسید: بیشتر توضیح بده که اون کیه و تو چهطور ملاقاتش کردی؟ اصلا چرا جدا شدید؟ مشکل اعصاب داشت یا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون یه روانی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- که ازت سوءاستفاده کرد و با دروغ فریبت داد؟ با یه ظاهر خوب جلو اومد و تو زرد از آب دراومد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن حرفش خندیدم، برای چند ثانیهٔ کوتاه خندیدم. به حماقت خودم و قضاوت اشتباه اون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، من میدونستم اون چه عوضیایه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهت که گفتم، من یه راه اشتباه و اشتباه رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چی تقصیر خودمه، من کسیم که جفتمون ازش متنفریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir« گذری به شش سال پیش»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلبرگ گلم گل توی باغچه، بی تو نبینم گلی روی طاقچه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irها؟ این دیگه چه کوفتیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی کشیدم و دست توی کیفم کردم، بعد از چند دقیقه با زحمت تونستم گوشیم و از بین انبوهی از وسایل توی کیفم بیرون بیارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام و محکم روی هم فشار دادم، دهنم و باز کردم و از مغز سر جیغ زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خودم کفن پوشت کنم و سنگ قبرت و بشورم الهی! این چه کوفتیه انداختی رو آهنگ زنگ گوشیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند ثانیه سکوت صدای خنده بلندش توی گوشم پیچید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواستم یکم به شخصیت اجتماعیت جو بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تأسف بند کیفم و روی شونم انداختم و نور چراغ قوه رو روشن کردم؛ در حالیکه تلاش میکردم هم جلوی پام و ببینم و هم گوشی نزدیک گوشم باشه، با دهن کجی گفتم: هرهر، ببند دهنت و سر تا پات آلودگیه سوتیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زنگ زدم ببینم زندهای یا نه و اینکه امشب شیفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، اون سمیعی گور به گوری به جبران مرخصی دیروز کلی ازم کار کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الان کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قطع کن، نزدیکم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای بهت زدهای جیغ زد و با حرص پرسید: یعنی الان توی راه خونه ای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهن باز کردم حرفی بزنم که با یادآوری چیزی بستمش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند ثانیه بهت زده سر جام ایستادم و سکوت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الو رها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهام و با عصبانیت روی هم فشردم و با حالتی نجواگونه زمزمه کردم: میکشمت!...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهام و از حصار دندونهام خارج کردم و با آخریم تن صدایی که از خودم سراغ داشتم، فریاد زدم: دعا کن وقتی میرسم با اون چیزی که فکرش و میکنم روبرو نشم وگرنه خودت و اون پسره یالغوز و یکی میکنم! دونه دونه موهاتون و میکنم و کلاه گیس میکنم، با خونتون دیوارارو رنگ میکنم، چشمهاتون و درمیارم و میبرم آزمایشگاه بیمارستان، روی جسدتونم تحقیقات کالبدشکافی انجام میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخ... آیی ننه! خدا لعنتت کنه دالیا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص دستم و روی زمین مشت کردم و خودم و بالا کشیدم، با یه دستم خاک روی زانوهام و تکوندم و با اون یکی دستم گوشی رو دوباره به گوشم نزدیک کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شنیدی چی گفتم؟ هوی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی از اونطرف خط نیومد، با تعجب انگشتم و روی حسگر گذاشتم اما صفحه روشن نشد، پوفی کشیدم و با حرص گوشی رو توی کیفم چپوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی این نطق بلندبالای تهدیدآمیز و برای عمم سرودم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به اطرافم انداختم، خیابون ساکت و غرق در سکوت و تاریکی شب، به حدی آروم بود که به نظر میرسید تموم ساختمون های این قسمت خالی از سکنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراغهای برق به لطف برادران زحمتکش شهرداری به سیاهی میگفتن زکی، تو برو ما جات وایسادیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم شدم و خاکهایی که بهخاطر زمین خوردنم روی مانتو و شلوارم نشسته بودن رو با دست تکوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین کمر دیگه برای من کمر نمیشه؛ آخر این همه اضافه کاری رو یه روزی از حلقومت میکشم بیرون. پیرزن خرفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون مرتیکه هم چون خیابونش بن بست بود زود پیادم کرد؛ برای همین باید با کوهی از خستگی این همه راه مونده رو پیاده برمیگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیفم و روی شونم انداختم و قدمهام و سریعتر برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهزار بار به اون دالیای گوربهگوری گفتم ساختمون گیتا که سر خیابون بود رو اجاره کنه، اما انقد فس فس کرد تا یه واحد کوچیک توی آخرین ساختمون گیرمون اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یادآوری دالیا به غرغر زیر لبیم پایان دادم و شروع به فحش دادن کردم، با یادآوری سهراب حرصم اوج گرفت و دستهام از شدت عصبانیت مشت شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید یه بادیگارد بذارم تو نبودم این دختر بیفکر و کنترل کنه وگرنه آپارتمان و مکان میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص به کیفم توپوق زدم که بهخاطر سنگینیش مهرههای گردنم گرفته بودن، یاد گوشی زپرتیم افتادم و آه از نهادم بلند شد و لبهام به ناسزا باز شدن: گندت بزنن الان چه وقت شارژ تموم کردنه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشبختانه شب مهتابیای بود و به راحتی میتونستم جلوی پام و ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی با این حال اون نور کم گوشی یه جورایی دلگرمم میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین پایین حتی تیر برقهاشم نور درست و حسابی ندارن و یکی در میون رفتن کما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغرق در افکارم دنبال دستآوریزی میگشتم تا بقیه راه و به جونش غر بزنم که با شنیدن صدای خش خشی در سمت راستم، ایستادم و ناخواسته به سمت چپ متمایل شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدسته کیفم رو توی مشتم فشردم و با کنجکاوی به زمین خالی سمت راستم نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نظر یه چیزی خودش و روی زمین میکشید، از ذهنم رد شد که ممکنه گربه یا سگ باشه، برای همین کنجکاوی نکردم و به راهم ادامه دادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما شنیدن صدای ناله خفهای دوباره ایستادم، با دستم طرهای از چتریام و به پشت گوشم هدایت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ذهنم گذشت که نکنه توهم زده باشم؟ اما به نظر نمیرسید گوشهای تیزم اشتباه بگن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنور کم رنگ ماه قسمتی که توش قدم برمیداشتم رو تا حدی روشن کرده بود اما هیج نوری در اون طرف زمین خاکی به چشم نمیخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدا، آوایی مثل خش خش و کشیدن جسمی رو زمین بود و هر چند ثانیه یکبار نالهای ضعیف به گوشم میخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چند قدم به مرز آسفالت رسیدم و به سرتاسر زمین خالی نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر تاریکی نسبتا مطلقی که همه جا رو احاطه کرده بود، تکون خوردن سایهای خاکستری رو دیدم که در خودش مچاله شده و گوشه دیوار افتاده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس قدمی به عقب برداشتم و دستم و جلوی دهنم مشت کردم تا صدای جیغم بلند نشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا جد سادات! نکنه جن باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبسم اللهی دور خودم فوت کردم، دوباره چند قدم عقب رفتم و با احتیاط به اطرافم نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچکس توی خیابون نبود: با همون ترس دستم رو تو جیبم کردم و گوشیم و درآوردم تا به پلیس زنگ بزنم اما با دیدن صفحهٔ خاموشش آه از نهادم بلند شد و دوباره توی جیبم گذاشتمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس بهش نگاه کردم که اینبار بدون حرکت در تاریکی غرق شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخورتم، با ترس نگاه کوتاهی به آسمون شب انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خدایا توبه! من غلط بکنم سر صورتی کلاه بذارم، به گور هفت جد و آبادم بخندم که هوس زرنگ بازی کنم، اصلا دیگه سر دیگه مریضا غر نمیزنم، به چهارشنبههای ننه الی هم احترام میذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط من و سالم برسون خونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمهای لرزونم رو استوار کردم و به جلو دوییدم، هر چند ثانیه یکبار به عقب برمیگشتم و پشت سرم رو نگاه میکردم اما اثری از هیچکس به چشم نمیخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فکری که از ذهنم گذشت ایستادم، با شک عقب گرد کردم و مسیر رفته رو برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه مرده باشه، یا اگه من ولش کنم بمیره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیر سرم دکترم، نمیشه ولش کنم که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنم و قورت دادم و نفس عمیقی کشیدم تا ریههام پر از هوای تازه شه و شجاعتم رو به دست بیارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستهای یخ زدم و جلوی صورتم مشت کردم و چند بار تکون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ترس نداره رها، تو عمرت با کلی مریض روبرو شدی و نجاتشون دادی، این هم یکی دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شک به جلو نگاه کردم و خطاب به ندای درونم گفتم: البته با تفاوت های زیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند قدم جلو رفتم تا به نزدیکش رسیدم، از هیکلش معلوم بود که یه مرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احتیاط دست مشت شده از ترسم و روی شونش گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش و به حدی پایین انداخته بود که انگار تازه از پای میله اعدام کشیدنش پایین، با تکون خفیفی که خورد، ترسیدم و بدون مکث دستم و پس کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبم و با زبون تر کردم و با تردید گفتم: هی آقا؟ اگه زندهای یه چیزی بگو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ واکنشی به حرفم نشون نداد، حتی ناله خفیفی هم نکرد، انگار که در عرض چند ثانیه جون داده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جرعتی که از بیحرکت بودنش به دست آورده بودم، سرم و مقداری جلو بردم و به آرومی ضربهای به شونش زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبی؟ کمک نمیخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم بلافاصله خودم و عقب کشیدم، اما باز هم واکنشی نشون نداد که ترس برم داشت و از ذهنم گذشت که ممکنه مرده باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی که از زور هیجان میلرزید، دوباره گفتم: اگه نمیتونی یه جیغم قبوله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند ثانیه که گذشت و حرکتی از جانبش ندیدم، با تردید دستم و به سمت گردنش بردم، نرسیده به پوستش انگشتهام با حالت انزجارآوری در هم پیچیدن، با نفس عمیقی موهای نم دارش رو کنار زدم و انگشتم و روی گردنش گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تماس نوک انگشتم با پوست نمدار و زبرش، جریان الکتریکی ضعیفی درونم دوید و خیلی سریع دستم و پس کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به سمت قفسه سینش رفت که هر چند ثانیه یکبار به سختی بالا و پایین میشد، پس زنده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی همین افکار بودم که ناگهان دستی دور مچم حلقه شد و به جلو کشیده شدم، وحشتزده جیغ زدم و سعی کردم خودم و به عقب بکشم، اما بیشتر به سمتش مایل شدم، صدای تپشهای محکم و بی وقفه قلبم به حدی بلند بود که هر آن ممکن بود سکته کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چند تا جیغ و جفتک ناگهان رهام کرد و به عقب پرت شدم، با دستم خاک نم زده زمین و چنگ زدم و کشون کشون خودم و بلند کردم؛ ناگهان چشمم به قرمزی خون روی دستم افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیده بودم اما نتونستم رهاش کنم با عجله به سمتش رفتم، این بار خودم دستش و گرفتم و روی زمین خوابوندمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی تاریکی نمیتونستم چیزی از چهرش ببینم، اما لبهای تیره ضخیمی پوشیده بود، دستم و جستجو وار روی بدنش کشیدم تا به پهلوی سمت راستش رسیدم، خونی که ازش میریخت همه اون قسمت و تا نزدیک سینش خیس از خون کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دستم و روی زخمش نگه داشتم و با اون یکی دستم کتم و از تنم بیرون آوردم و روی زخمش گلوله کردم و محکم روش فشار دادم که صدای آخ دردناکش در سکوت شب پیچید و قلبم به درد اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست چپم و روی صورتش کشیدم و سرم و به گوشش نزدیک کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- صدام و میشنوی؟ با چی زخمی شدی؟ خونت کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر جوابش نموندم و دستم و به دنبال گوشیش توی جیب شلوارش کردم، اما پیداش نکردم. دستم و زیر کمرش بردم و به آرومی و زحمت زیاد بلندش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دستم و به دیوار گرفتم و با زحمت لگدی به در زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوزنش که روم افتاده بود انقدر زیاد بود که هر آن ممکن بود جفتمون پخش زمین شیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند ثانیه در باز شد، تکیم و از دیوار گرفتم و در و به عقب هل دادم، به سختی به داخل خونه کشیدمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای برخورد دمپاییهاش با پارکت اومد ک بعد هم صدای خودش توی گوشم پیچید: بیخود نیس اسمت و گذاشتن رها، ولی دیگه! ساعت....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش با رسیدن به جلومون و مستقیم شدن نگاهش به دستها و مانتوی خونیم ناتموم موند،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش و جلوی دهنش گذاشت و نگاه متعجبش رو به چشمهای ترسیدم دوخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این چه سر و وضعیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن مردی که رو زمین افتاده بود، جیغ خفهای کشید و انقدر عقب رفت که به دیوار خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شنیدن صدای جیغش به خودم اومدم و به سمتش رفتم، دستم و زیر گردنش بردم و فشار دادم، نبضش خیلی ضعیف بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمه بیهوش افتاده بود روی زمین و صدای خرخر مانندی از گلوش بیرون میومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتوم رو درآوردم و جاش و با بارونیم عوض کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به سمت دالیا که هنوز تو شک بود کردم و با شتاب گفتم: کمک کن بلندش کنم و بذارمش روی تخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواکنشی نشون نداد و همچنان با نگاهی معتجب بهش خیره موند، انگار که هنوز توی شک بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیا دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شنیدن صدای نسبتأ بلندم که از هیجان و استرس بود، تکونی خورد و به سمتم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رها این کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتوم و محکم رو زخمش بستم و دستم و زیر بازوش انداختم و در حالیکه نفس نفس میزدم گفتم: نمیدونم، بگیرش سنگینه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس و نگاهی انزجارآور بهش نگاه کرد، بعد از چند ثانیه کوتاه پوفی کشید و دستش و دوره گردنش انداخت، با زحمت و تلاش زیاد تا اتاقم کشیدیمش، بعد از اینکه ملحفهٔ سفیدی روی تختم انداخت، به آرومی روی تخت گذاشتمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم و زیر گردنش بردم و تلاش کردم نبضش و بگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شتاب به سمت دالیا چرخیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برام آب جوش و پارچهٔ سفید بیار، توی کشوی کابینت ابزار بخیه و جراحی هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنبضش انقدری ضعیف بود که هر ده ثانیه یه بار به صورت موج ضعیفی روی پوستش میومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول درآوردن پیراهن خیس از خون و گلش شدم که با شنیدن صدای دالیا متوقف شدم و به سمتش چرخیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رها داری چه غلطی میکنی؟ باید زنگ بزنیم اورژانس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممکنه تا وقتی که بیان بمیره، من خودم هم دکتر همون اورژانسم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای لرزونی گفت: اگه زیر دستت بمیره چی؟ آدم سالم که اینطوری یه گوشه نمیفته، ممکنه دزد یا خلافکار باشه، بذار به پلیس زنگ بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه ولی اول بذار جونش و نجات بدم، خیلی خون از دست داده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسته از بحث کردن، دستهای خونیش و بالا گرفت و نشونم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه مرد خونش گردن توئه انسان دوست عمهٔ زوروئه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیراهن و کامل از تنش بیرون کشیدم و مسیر خونریزی رو تا پهلوش دنبال کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوک انگشتم و روی خون اطراف زخمش کشیدم و دستم و روی پارگی پوستش کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه گلوله به اندامهای اصلیش رسیده بود، حتما میمرد؛ دستم و روی صورت ملتهبش گذاشتم و لای پلکش و باز کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای کاش ازش فرار میکردم، ای کاش میتونستم بیخیالش شم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست و صورتم و خشک کردم و بعد هم حوله رو پرت کردم تو کمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قدم های آهسته به سمتش رفتم و روی لبهٔ تخت نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نوک انگشتم موهای پریشونش و از روی پیشونیش کنار زدم، با دیدن زخمی که سمت چپش صورتش و از استخون گونه تا نزدیک چشمش برداشته بود، قلبم به درد اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجیب بود اما احساس میکردم میتونم دردش و احساس کنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چی بود که نگاهم و میخ صورت و زخم حلالی گونش کرد، به طوری که تا چند ثانیه نتونستم چشم ازش بردارم و دست از نوازش موهاش بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هر لمس صورتش چیزی شبیه به جریان ضعیفی از برق زیر پوستم میدوید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست مثل اولین لحظهای که لمسش کردم یا شبیه همون جریان الکتریکیهایی که موقع گرفتن نتیجهٔ امتحانهای فیزیک بهم دست میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا باز شدن در اتاق و اومدن دالیا ازش فاصله گرفتم و دستم و روی شلوارم کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه کوتاهی به محتوای سینی توی دستش انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه همیشه همینقدر هنر توی آشپزی به خرج بدی بلأخره میگیرمت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لازم نکرده، من میخوام پشت عقدم پنتاوهاوس باشه تو فوقش میتونی یه شاخه گل برام بخری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنچ نچی کردم و سینی رو از دستش کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لابد منتظر اون بچه سوسولی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یادآوری چیزی ناگهان اخمهام توی هم رفت و جیغ زدم: من صدبار نگفتم اون قزمیت و نیار خونه؟ همسایههای عوضی انقدر حرف درمیارن و اعتراض میکنن تا اون مرتیکه خیکی بندازتمون بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت چشمی نازک کرد و با حرص گفت: بسه رها! بخدا اگه میبردمش جلو ننه بابام هم انقد گیرهای بنی اسرائیلی نمیدادن! اصلا تو چه مشکلی با این بدبخت داری؟ تا گفتم رها تو راهه، شال و کلاه کرد و چهار نعل رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازویی براش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینه جذبه! بگو یه بار دیگه این دور و ورا ببینمش خشتکش و پرچم میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا حیف اسم پر مسمای سهراب نیست که روی این جوجه رنگی باشه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچپ چپی نثارم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیا برو تا چپ و راستت نکردم، با اومدن بد موقعت ده میلیون از کفم رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی عوضش این و نجات دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم نیشم و باز کردم و با ابرو به مرده اشاره کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نگا چه جذابه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلقمهٔ توی دستش و توی دهنش انداخت و خم شد سمتش تا دقیقتر ببینتش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به هوش که اومد باید یه نگاه دقیق بهش بندازم و چکش کنم، دیدی و مشتری شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس سهراب جونت چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قرار نیست که اجناس و فقط به یه نفر بفروشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم طرهای از موهای مش شدش و دور انگشتش پیچید و گفت: ولی رها شر نشه که زنگ نزدیم پلیس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بی خیالی یه تیکه از پیتزا رو برداشتم و به دهنم نزدیک کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فردا صبح خودم زنگ میزنم پلیس و بعد هم میبرمش اورژانس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نکنه خلافکاری چیزی باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحنش نشون میداد که ترسیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غرهٖ ریزی بهش رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تاثیر فیلم های چرتیه که میبینی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم با مسخرگی ادامه دادم: لابد رئیس گنگستر هاست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به حرفم گفت: چه جذبه ای! چه عضله ای!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش نگاهم رفت سمتش و از لا به لای به پیراهن نیمه بستش به عضلاتش نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نچ نچ دماغش و! جوون چه لبایی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز لحنش خندم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میخوای به هوش اومد برو خاستگاریش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارم نشست و همون طور که چشم ازش برنمی داشت، با لحن جدیتری گفت: ولی من میترسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه جرعتی داری بوزینه! نگفتی میگیرن میکشنت، نیان برامون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کیا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اونایی که اینجوریش کردن، یا حتی خودش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این که عین جنازه افتاده! بعدش هم جونش و نجات دادم، اصلا دیدی و پچه پولدار از آب دراومد، باباش میلیاردرمون کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زرشک! حالا کی به هوش میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونم، سوزن که تو پاش نرفته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادم بنداز سرمش رو عوض کنم، من امشب پیش تو میخوابم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهاش و بالا انداخت و با شیطنت گفت: جا به این خوبی، پسر به این جذابی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینی رو پرت کردم تو بغلش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم جا سهراب بدون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابم رو نداد و با برداشتن پیتزا و نوشابه از جاش بلند شد و از اتاق بیرون رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بلند شدم و بعد از عوض کردن سرمش، پتو رو روی پاهاش مرتب کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی ناخواسته لبخند کمرنگی روی لبهام نقش بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب خب، اینهم از اولین کار خوبی که توی عمرم انجام دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئنأ اگه همونطور رهاش میکردم، از عذاب وجدان میترکیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ثانی تا به اورژانس زنگ میزدم، ممکن بود بمیره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا غرغر سرمش رو پر کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه خواب آلودم و به ساعت دیواری صورتیم دوختم، عقربه هاش ساعت دو و چهل دقیقه صبح رو نشون میدادن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکش و قوسی به بدنم دادم و پهلوم و مالیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترهٔ گاومیش انقد تو خواب لگد پروند، کبودم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یادآوری فردایی که در پیش داشتم نیشم و باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبه که فردا جمعست و تعطیل، میتونم کمی استراحت کنم چون هفتهٔ فوق العاده پرکاری داشتم و انگار که مقرر شده بود فرشتهٔ نجات این آقا شم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم آباژور و خاموش کنم که صدای نالهٔ خفیف و نسبتا آرومی از جا پروندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس به اطراف نگاه کردم و در آخر نگاهم رو به لب های ترک خوردش دوختم که به آرومی تکون میخوردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احتیاط صورتم رو به صورتش نزدیک کردم، انگار یه اسم و زمزمه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رو... یا... روب... یا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروباه؟ روباه کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رویا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم و روی پیشونیش گذاشتم، اما احساس حرارت زیادش جا خوردم و به شدت دستم و عقب کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرومی لب زدم: رویا چه خریه؟ خودت داری میمیری گیر دادی به رویا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارچهٔ تمیزی رو توی آب سرد کردم و روی پیشونی ملتهبش گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحن بیجون و نجوا مانندش، توی گوشم خیلی حزن انگیز به نظر میرسید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اختیار همونجا کنار تخت سر خوردم و سرم و روی لبهٔ تخت گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند ثانیه نگذشته بود که دوباره به چهرش نگاه کردم و با پارچهٔ دیگهای عرق صورتش و گرفتم و بعد هم خمیازهای کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلی راست میگفت ها! اصلا چرا باید دماغ این از دماغ من خوشگل تر باشه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهای بستش و مورد خطاب قرار دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این رویا هر کی که هست واسهٖ تو نون و آب نمیشه، سعی کن تا صبح که ببرمت اورژانس از تب نمیری بدبخت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخمیازهٔ دیگهای کشیدم و پلکهای خستم و رو هم گذاشتم تا کمی بخوابم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحال و حوصلهٔ کار تکراری پرستاری تا صبح و نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رها؟ بلند شو خرس قطبی! نکنه جدی به درک واصل شدی؟ پاشو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنگی به پتو زدم و تو خواب و بیداری لگدی به طرف صدا پروندم که صدای جیغش بلند شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی کشیدم و موهام و از تو صورتم کنار زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا نمیذاری بخوابم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پاشو تا بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمی کردم و اومدم بلند شم که غلت زدم و از یه چیزی افتادم پایین، آخی گفتم و کمرم و مالیدم. اول از همه نگاهم به ساعت افتاد که سه بعد از ظهر رو نشون میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کرختی از جام بلند شدم و به اطراف نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چیزی که دیدم چشمهام تا آخرین حد گشاد شد و نگاهم مات موند، دستم و روی سرم کشیدم و با تعجب نگاهم و اطراف اتاقم چرخوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاثری از وسایل پزشکی و ملحفهٔ خونی یا اون مرد نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گیجی بعد از خواب و تلوتلوخوارن رو به دالیا کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیشعور چرا سر خود زنگ زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهاش و ریز کرد و لبزد: ها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت کمدم رفتم و مانتوم و درآوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا بردنش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازوم و گرفت و به سمت خودش کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی می گی دیوونه؟ من به کی زنگ زدم؟ نکنه مردی و از اون دنیا برگشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه از نفهمیدن مکالمهٔ نامفهوممون پرسیدم: چی میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرکت سرش به تخت اشاره کرد و گفت: نگاه کن، اون مرد نیستش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح قرار بود با بچه ها برم کوهنوردی که خواب موندم؛ ساعت دو بیدار شدم، تو که کپیده بودی، اینجا مرتب شده و وسایلت جمع شده بودن و هیچ اثری هم از اون پسری که دیشب اوردی ا درمانش کردی نبود... نه خودش، نه وسایلی که باهاش درمانش کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اتمام حرفهاش از شوک دراومدم و رو تخت نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی چی دلی؟ اگه تو زنگ نزدی اورژانس یا پلیس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گیجی سرم و مالیدم و ادامه دادم: پس کجا رفته؟ دیشب داشت تو تب میسوخت زخمش هم خوب نشده بود؛ اگر هم به هوش میومد، من متوجه میشدم... چرا هیچ یادداشتی نذاشته؟ اصلا چهطور من اومدم رو تخت و بیدار نشدم؟ خرس که نیستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبروم نشست و با دهن کجی گفت: لابد من خرسم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنی که از صدای نفس کشیدن هم بلند میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه دیگه ای به اتاق انداختم و با بهت و اندوهی وصف نشدنی زمزمه کردم: انگار که هیچوقت اینجا نبوده و هیچ اتفاقی نیفتاده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همچین اینجا رو شخم زده، انگار صحنهٔ جرم پاکسازی کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونم شاید کلأ توهم زدیم یا یه خوابه! الهه نیومده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالیکه موهاش و میبست، وارد اون یکی اتاق شد و صدای تمسخرآمیزش توی گوشم پیچید: نه، گویا للگی ننش طول کشیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نوک انگشتام اول شقیقه و بعد گوشهٔ لبهام و به سمت بالا کشیدم، دالیا میگفت تاثیر بهسزایی در جلوگیری از افتادگی داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناگهان نگاهم روی آینه متوقف شد و سوزشی رو توی گردنم احساس کردم؛ دستم و با احتیاط روی پوست روشنم کشیدم و بعد روی خط قرمزی که روی گردنم نقش بسته بود، مثل رد کمرنگ یه چاقو بود یا یه هشدار...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبال دالیا رفتم و به درگاه اتاقش تکیه دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میری پیش سهراب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس خوابش رو با با مانتوی جلو باز و جین لی عوض کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چهطور؟ تو هم میای بریم دربند؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من با اون مرتیکه و دوستای لاشیت بهشت هم نمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرژ لبه جیغی و روی لب هاش کشید و بی تفاوت گفت: میل خودته فرزندم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند ثانیه فکر کردن، با تردید پرسیدم: دربارهٔ اون وام بهش گفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مکث نسبتا طولانی گفت: آره، گفت با بابام دربارش حرف میزنم و بعد خبرت میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از فیکس کردن آرایشش دل از آینه کند، کیفش رو برداشت و لپم و کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مراقب خودت باش، در و رو غریبهها باز نکن، اون حس نکبتی انسان دوستانتم کنترل کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ضمن خودت هم به بانک زنگ بزن، به این بچه لاشی و قولاش اعتباری نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری به تأسف براش تکون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش هم نمیدونست داره چیکار میکنه و انرژیش و صرف چه کارهای بیهودهای میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تیغ زدن پسرهای پولدار در واقع تن خودش و میبرید و زخمهایی به جا میگذاشت که هیچوقت خوب نمیشدن یا حداقل آثارشون تا ابد روی روح و جسمش حک میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چند از دختری که زیر دست بیرحم نامادری و پدر بدون عاطفه قد کشیده بود توقع یه آیندهٔ درخشان و زندگی درست زیاد بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدالیا از دست اون مرد و زن فرار کرد، اما با فرارش بدتر گم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی این دنیا جایی برای امثال اون نبود و با این روش زندگی فقط کار ناتموم پدرش و تموم میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه تفاوت کوچیک که پول فروشش تو جیب خودش میرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهممون غرق در تصور خوشبختیای شده بودیم که میخواستیم از راه غلط بسازیمش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی بچه بودم فکر میکردم اگه سخت درس بخونم و دکتر شم میتونم به آرزوهایی که تو محدودیت های خونمون نایاب بودن برسم، ولی اشتباه میکردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوله کرایهٔ خونه و قرض و مخارج و حتی یه خانم دکتر به ظاهر موفق هم نمیتونست جور کنه و در انتها چیزی برای شادی براش بمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همین راهم و عوض کردم و پا در مسیری گذاشتم که زندگیم و به سمت این تباهی کشوند...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورت چیه؟ نمیخوای ادامه بدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کنجکاو شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- توضیحاتت هیچ اطلاعات درستی بهم ندادن، بعد از اون شب دیگه اون مرد و ندیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم و آه مانند به بیرون فوت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کاش نمیدیدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون اتفاق و با پلیس در میون نذاشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، باید چی میگفتم؟ یه غریبه رو درمان کردم اما هیچ مدرکی ندارم چون هیچ چیزی از حضورش باقی نمونده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورت از اون مسیر بد چی بود؟ بهخاطر به دست آوردن پول کار بدی کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کار بدی نکردم ولی مخاطبم و اشتباه انتخاب کردم، دیدم اون مرتیکه دومین ملاقات نکبت زندگیم و رقم زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب چشمهاش و ریز کرد و در سکوت به حرفهام فکر کرد، بعد از چند ثانیه با تردید پرسید: تو بهخاطر پول با شوهر سابقت ازدواج کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کمرنگ و تلخی روی لبم نشوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، باهاش ازدواج کردم چون فکر میکردم احساس بینمون برای خوشبخت شدن کافیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس اون مرد کی بود که آزارت داد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون کسی بود باعث شد به آراد خیانت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز قیافش مشخص بود که هیچی از حرفهام نمیفهمه، برای همین انگشتم و روی شقیقم فشار دادم و به دومین قرار ملاقاتمون برگشتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir« گذری به شش پیش»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی کشیدم و به سمت پیشخدمت چرخیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نگاه متعجبی سر تا پام و از نظر گذروند، با نگاه انزجارآورش تعجب کردم و خودمم سرم و پایین انداختم، بعد از چند ثانیه پوزخندی زدم و به سمتش چرخیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه جوری نگاه میکنی انگار من یه گربه کثیفم، یه لحظه فکر کردم کروکدیل بهم چسبیده! اگه یه نگاه به بیرون بندازی میبینی که چه بارون شدیدیه، طبیعیه کمی خیس بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست دهن باز کنه که دوباره بهش پریدم: اینه استقبالتون؟ مگه مفتی رستوران و باز کردید؟ عوضش پول میدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببخشید خانم ولی باید قبل از ورودتون تفتیش بدنی شید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام و با عصبانیت ریز کردم و دستهام و توی سینم قفل کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله؟ من شبیه تروریستام یا اینجا کاخ سفیده؟ تو فکر کردی کی هستی که به من دکتر میگی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم مهرپرور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن صدایی از پشت سرم که مورد خطاب قرارم داد، برای چند ثانیه حرفهام از یادم رفت و سکوت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا من و بخور! آخه چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبام و روی هم فشار دادم و خیلی نامحسوس موهای نمزدم و به زیر شالم سوق دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا آفریننده پودر فیکس و بیامرزه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرومی و با احتیاط به عقب برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدنش انگار هزاران فحش ناموسی به سر تا پام کشیده شد، انقدر مرتب بود و جذاب بود که خجالت زده شدم و نگاهم و به نقطهٔ نامعلومی دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرما، آبروم رفت! دیگه عمرأ برای قرار با همچین سلیطهٔ بددهنی بیاد. هعی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مشکلی پیش اومده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- داشتم به خانم تذکر میدادم که باید با لباسهای مرتب و خشک وارد شن و قبلش هم تفتیش بدنی شن و کارت دعوتشون رو بهمون نشون بدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ایشون مهمون ویژهٔ من هستند، شما میتونید برید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیشخدمت نگاهی به من انداخت و بعد هم بالإجبار با گفتن بله آقا ازمون فاصله گرفت، دهن کجیای کردم و روم و ازش برگردوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرتیکه بی ادب آبروم و جلو شوهر آیندم برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقای کرمپور قدمی به سمتم برداشت که تعجب کردم و ناخواسته عقب رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند محوی روی لب نشوند و با متانت پالتوش و درآورد و روی شونههام انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینطوری سرما میخورید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودم اومدم و خیلی آروم دستم و روی لبهٔ پالتوی گرون قیمتش مشت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار ایستاد و به جلو اشاره کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون هیچ حرف یا تشکری به مسیری که اشاره کرده بود پا گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیونهٔ راه هر چی فحش تو بلد بودم نثار خودم و دالیا کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا لعنتت کنه گاومیش علفخوار! اگه ماشینم همرام بود میتونستم تو پارکینگ پارکش کنم و بدون خیس شدم خودم بیام داخل و گیر اون بی تربیت نیفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی آسانسور هم خیلی ریلکس موهام و مرتب کردم و آرایشم و با نوک انگشت صفا دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد گذر از چند تا میز بلأخره به میزی که رزرو کرده بود و انتهاییترین و دنجترین قسمت رستوران بود رسیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلی رو برام کشید و بعد هم خودش روبروم نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به بادیگاردم سپردم که دم در ورودی منتظرتون باشه، سهل انگاری از من بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه تقصیر من بود، متاسفم که دیر کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مشکلی نیست، راحت باشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کمرنگی زدم و نگاهم و به اطرافم دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی این بیست و چهار سال عمر پرفتوح همچین جایی نرفته بودم، یادم باشه پزش و به دالیا بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سکوتی که بینمون حکم فرما شده بود واقعأ احساس خفگی میکردم، برا همین نیشم و باز تر کردم و بهش نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- گفتید شغلتون چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فریلنسر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکتا
00کاش فصل دومی هم داشت واراد تا دخترشون بزرگ نشده برمیگشت اینجوری خیلی حسش قشنگ تره، من باخوندن رمان تامدت هاازذهنم بیرون نمیره حس بدی باخوندن اخرش بهم دست داد
۱ هفته پیشیکتا
00سلام خیلی رمانتون خوب بودجوریکه باخوندنش نمیتونستم ولش کنم وهی کارهامو ول میکردم ومیومدم سراغش باخیلی جاهاش خندیدم واخرش زیاد گریه کردم کاش همه نویسنده ها مثل شما توانابودن کاش اخرش بد تموم نمیشد
۱ هفته پیشآیدا
۲۰ ساله 00این قشنگ ترین رمانیه ک تا حالا توی عمرم خوندم شاید باورتون نشه ولی برای بار سوم خوندنش رو تموم کردم چند سال پیش تازه خوندمش برای بار اول الان بازم خوندمش خسته نباشید واقعا
۲ هفته پیشزهرا
۲۷ ساله 00دیگه واقعا داره باورم میشه که تو این دنیا همه چی خوب پیش نمیره
۴ هفته پیشM
10رمان خوبی بود وقلمش هم خوب بود اما مثل فیلمایی بود ک اولشو قشنگ پیش رفت ولی اخرش خوب تموم نشد حیف شد ک اخر رمان بد تموم و به ادم احساس خوبی نداد از خوندش
۱ ماه پیشM.F
10واقعا دمت گرم نویسنده عزیز رمانت عالی بود و با خیلی از رمان دیگه متفاوت بود انقد رمانت خوب بود که نمیتونم بگم عالی واقعا دمت گرم خسته نباشی خدا قوت گلم🙂🙃
۱ ماه پیشنازی
00من با حوش وحواس وعشق تمام جملات رمان از خلاصه تا توضیحاتت رو خوندم و از نظرم این پایان حق رها واراد نبود.... به هرحال واقعا خسته نباشی فوق العاده بود رمانت
۲ ماه پیشKiana
۲۴ ساله 00دیشب برا دومین بار خوندمش و باز هم چیزی از زیبایی و هیجانش برام کم نشد، ترکیب کمدی سیاه و یه عشق دیوونه وار و پرهیجان و غمگین هیچوقت برام تکراری نمیشه مرسی از نویسنده که با قلم قویش اینو هدیه داد❤
۳ ماه پیش.
10خوبه بنظرم ارزش خواندن رو داره
۴ ماه پیشبالنذ
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
Ell
40وای عالی بود واقعا عالی بود خیلی خیلی رمان قشنگی بود
۲ سال پیش....
00دو تا سوال ، یکی که اون مهره دقیقا چیکار میکرد که آراد انقدر عصبانی شد ، دومی خواهر پسرا چرا الکی کشته شد و آراد اصلا اینو فهمید؟؟؟
۴ ماه پیششادی
01واقعا رمان قشنگی بود پراز اتفاقای هیجان انگیز من خیلی دوست داشتم
۴ ماه پیشهانیه
۱۶ ساله 00چقد حال و هوای آرادو رها شبیه اهنگ تو درون قلب من بعضی جاهاش رها به آراد بعضی جاهاشم آراد به رها
۵ ماه پیشهانیه
۱۵ ساله 10ویه چیزدیگه اراداشتباه کردارادمیتونست برگرده وزندگی کنه ارادبازم ترسید از زندگی کردن،ازروبروشدن با ترسش ترسید ازاینکه نتونه ادم خوبی بشه ترسید کاش فصل دومی داشته باشه وآرادزنده باشه خوشحال میشم
۵ ماه پیش
بیگانه
00اولش قصدم این بود بیام توی نظرات و بت بگم چرا پایان اینجوری بود اما وقتی متن آخرش رو خوندم واقعا قانع و راضی و حتی فکر کردم بهترین رمانیه میخونم منم مثل خیلیای دیگه دوس داشتم آرا باشه اما نظر تو عالی.