اگه یک روز از خواب بیدار بشی و خودت رو تو جنگل ببینی چیکار میکنی؟؟بعد ازت بخوان دنبال یکی بگردی که معلوم نیست زندست یا مرده. تیارانا ی قصه ی ما باید با تمام مشکلات کنار بیاد و آروم آروم راز های مخفی تاراگاسیلوس رو آشکار کنه

ژانر : عاشقانه، تخیلی، معمایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۱۰ دقیقه

مطالعه آنلاین بازمانده ای از طبیعت
نویسنده : الهه یخی

ژانر: #تخیلی #عاشقانه #معمایی

خلاصه :

اگه یک روز از خواب بیدار بشی و خودت رو تو جنگل ببینی چیکار میکنی؟؟بعد ازت بخوان دنبال یکی بگردی که معلوم نیست زندست یا مرده.

تیارانا ی قصه ی ما باید با تمام مشکلات کنار بیاد و آروم آروم راز های مخفی تاراگاسیلوس رو آشکار کنه

مقدمه :

من ٬دختری از زمین که برای یافتن بازمانده به اینجا آمده ام

و تو شاهزاده ای از جنس آتش و شیطان هستی که...

برای به دست آوردن من هرکاری انجام میدهی.

راز عجیبی این سرزمین را در بر گرفته که کسی از آن اطلاعی ندارد

به زودی راز ها معلوم٬و هویّت من آشکار خواهد شد.

توضیحات :

تاراگاسیلوس:سرزمین پهناوری با مناطق مختلف.فرمانروا:آخرین بازمانده از خاندان سلطنتی

دارچفینلند:منطقه ی دیو ها.پادشاه:زاگورا

شاینتلند:منطقه ی شیطان ها. پادشاه:سلفوس

ساینتلند:منطقه ی فرشته ها.ملکه:آیرانا

گیرسلند:منطقه ی گیاه افزار ها.پادشاه:سیتاروس

آبرفیند:منطقه ی آب افزار ها.ملکه:الوریا

آترلند:منطقه ی آتش افزار ها.ملکه:آتریسیا

بادرلند:منطقه ی باد افزار ها.پادشاه:هرولد

خاکساران:منطقه ی خاک افزار ها.پادشاه:دنیل

***

با احساس بوی خاک خیس و آواز پرنده ها چشمامو باز کردم. بالای سرم پر بود از درختهای تنومند که

سر به فلک کشیده بودن. خواستم بلند بشم که سرم تیر کشید. سرم به طرز وحشتناکی درد میکرد.

دستم رو گذاشتم روی سرم و نشستم.

به اطراف نگاه کردم. من اینجا چیکار میکردم؟؟؟؟منکه......منکه......اصلا من کجا بودم که از اینجا

سردر آوردم؟؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟؟وای خدا این دیگه چه بلاییه که سرم اومده؟؟؟؟؟

تو همین فکرها بودم که صدای شکستن چند تکه چوب از پشت بوته هایی که پشت سرم قرار داشتن

رو شنیدم!!!حتی جرأت اینکه برگردم و ببینم صدای چیه رو نداشتم!!!!وای خدا اینجا دیگه کجا

بود؟؟؟؟؟

بار دوم که صدا تکرار شد،بی توجه به سردردم از جام پریدم و شروع به دویدن کردم. بدون اینکه

بفهمم مقصدم کجاست و دارم از چی فرار میکنم. فقط می دویدم و می‌دویدم.......

وقتی متوقف شدم که پام به تنه ی درختی که روی زمین افتاده بود و راه رو بسته بود گیر کرد و به

طرز فجیعی از طرف بازوی چپم محکم خوردم زمین!!!!بازوم به طرز وحشتناکی موقع افتادن صدا داد

و درد میکرد و بازوهام داشت میسوخت.

وقتی چشمم به بازوهام افتاد تازه فهمیدم که با چه وضعیتی تو این جنگل لعنتی گیر افتادم.فقط یه

لباس آستین کوتاه به رنگ فیروزه ای تنم بود و موهام به صورت پریشان،روی شونه هام پخش شده

بود و اونو پوشونده بود.

باز هم صدای شکستن چوب اومد.ولی چون بازوم درد میکرد و از درد به خودم مچاله شده بودم حتی

نتونستم از جام به اندازه ی یک بند انگشت تکون بخورم.صدا هر لحظه نزدیک و نزدیک تر میشد و من

هر لحظه بیشتر تو خودم فرو میرفتم.چشمامو بستم و سرمو انداختم پایین.

تموم شد!!!!میتونستم قسم بخورم که اون الان درست جلوم وایستاده، ولی من حتی جرأت نداشتم

که نفس بکشم،چه برسه به اینکه بخوام چشمامو باز کنم. خدایا اشتباه کردم خودت نجاتم بده. دیگه

موقع خواب خیال پردازی نمیکنم.تو منو نجات بده.

مطمئنم که نشسته جلوم.داشتم زیر لب با خودم و خدا حرف میزدم که دستی روی شونه ی چپم

نشست. بی اختیار از درد فریادی زدم و اشکام راه خودشون رو از چشمم باز کردن.

- احمق!!!!!مگه نمیفهمی درد داره؟؟؟؟

تازه اون موقع بود که چشمامو باز کردم و جلو روم،دوتا پسر جوان با لباس های رزمی دیدم. من با اخم

اونارو نگاه میکردم و اونا هم در حالی که سعی داشتن خنده شونو کنترل کنن بهم دیگه نگاه کردن.

مطمئنم که الان سرووضعم شبیه بچه های تخس،هفت هشت ساله شده.

-زودباشین جواب منو بدین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکیشون که موهاش طلایی بود و چشماش به رنگ آبی آسمانی بود و لباسی به رنگ فیروزه ای به تن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرده بود جلو اومد و کمی سرش رو خم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بانو مگه شما سوالی از ما پرسیدین؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااااا!!!!بیچاره راس میگفتااااا. منکه سوالی ازشون نپرسیدم. خو به من چه!!!الان ازشون میپرسم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من تو این جهنم چیکار میکنم؟؟؟؟اصلا اینجا کجاست؟؟؟من کیم؟؟؟شماها کی هستین؟؟؟چطوری از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا سردر آوردم؟؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟؟(هرچی من سوال می‌پرسیدم چشمای اونم گشاد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گشاد تر میشد!!!!)چشماتم اونجوری مثل وزغ نکن به سوالم جواب بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اولا باید بگم دلیل اینکه به قول شما......چشمامو مثل وزغ کردم اینه که سوالاتتون زیاده. و همینطور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت سر هم دارین از ما دوتا سوال میپرسین.اسم من شارل،و اسم همراهم الکس هست.به بقیه ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوالاتتون هم توی قصر جواب داده میشه و درمورد اینکه شما گفتین جهنم!!!!باید خدمتتون عرض

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم بانو،این جنگل زیبا هیچ شباهتی به جهنم نداره!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یبار دیگه اطرافم رو خوب نگاه کردم. راس میگفت،این جنگل هیچ شباهتی به جهنم نداشت. بلعکس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی هم زیبا بود. خب اسم اینکه شارله.اون یکی هم الکس......گفت که بقیه ی سوالاتم رو توی قصر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب میده.......قصر......قصر.....چی؟؟؟؟؟!!!!!قصر!!!!!خواستم بلند بگم که قصر اینجا چیکار میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و......که وقتی نگاه سوالی منو دید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بانو همه چیز رو در قصر متوجه میشین.الان با ما بیایین به قصر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم آیا درسته که بهشون اعتماد کنم؟؟؟؟ولی خب هیچ احساس بدی نسبت به این دو نفر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نداشتم. از جام بلند شدم و وقتی چشم شارل به بازوهام افتاد شنلش رو از دور گردنش باز کرد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انداخت رو شونه های من و کلاهش رو انداخت رو موهام. به طوری که کاملا موهام پوشونده شد. بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هر اتفاقی که افتاد شنل رو از روی سرتون برندارین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه. ولی آخه چ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جوابشو در قصر می‌گیرید!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشوره نفهم!!!!همش میگه قصر،قصر،قصر.اصلا منو واسه چی میبرن به قصر؟؟؟؟با کمک الکس روی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسب شارل نشستم. با این دردی که بازوم داشت فکر کنم در رفته باشه!!!!آخه یکی نیس بگه دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جون!!!!مرض داری که موقع خواب خیال پردازی کنی و سر از این دنیای نا شناخته در

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیاری؟؟؟وای!!!همچین میگم ناشناخته انگاری دیو و پری و فرشته و شیطان دیدم!!!!اینجا که مثل زمینه!!!!حتما موقع خواب بازم راه رفتم.از وسط جنگل سردر آوردم.اینا هم به خونشون میگن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قصر!!!!آره خودشه. حتما همینه. وگرنه چیز دیگه ای نمیتونه بغیر از این باشه!!!!!خدای من دارم دیوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشم،من دقیقا کجام؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

**************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم به خودم و خیال پردازی ها و این دوتا مجسمه ی ابوالهول فحش میدادم که اسب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایساد!!!!!چی شد؟؟؟؟یعنی رسیدیم؟؟؟؟این شارل هم که از اول رو اعصاب من بندری میرقصید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بانو به دروازه ی شهر رسیدیم!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شارل نمیتونم از این کلاه درست و حسابی ببینم.جان مادرت از رو سرم بردارش!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-متأسفم بانو. الان نمیشه.کمی هم تحمل کنید تا به قصر برسیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه با ادب.......چند ثانیه ی بعد که اسب وایستاد،الکس از طرفی که آسیب ندیده بودم کمکم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد تا از اسب پایین بیام.کلاه شنل رو که از رو سرم کنار زد،با دست راستم مشغول درست کردن موهام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدم که،چشمم به منظره ی رو به روم افتاد.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدااااااا.چه قصر زیبایی!!!!!به قصر رو به روم زل زده بودم و مشغول تجزیه و تحلیلش بودم که با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای الکس به خودم اومدم..........چه عجب!!!!!این حرف زد. فکر کردم لال تشریف داره!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بانو بهتره بریم داخل قصر تا به زخم هاتون رسیدگی کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفی نزدم و فقط به تکون دادن سرم اکتفا کردم.وقتی از در وارد شدیم،همه یجور خاصی بهم نگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکردن. میخواستم از شارل سوالی بپرسم که با خودم گفتم الانه که بگه :بعدا خودتون میفهمید!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منکه تو عمرم قصر ندیده بودم،دهنم از اون همه زیبایی باز مونده بود.دیوار های پوشیده شده از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف های ریز و رنگارنگ و کف شیشه ای سالن،جلوه ی خاصی به قصر بخشیده بود.من با دهن باز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قصر رو می‌کاویدم و این دوتا بیشوراااااا به من میخندیدن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شماها نمیخواین منو راهنمایی کنین؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا اونا بودن که دهنشون از پررویی من،اندازه ی غار علی صدر باز مونده بود!!!!با هم به سمت یکی از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتاق ها رفتیم و این دوتا ابوالهول منو تنها گذاشتن و رفتن.اون‌جور که من از تجزیه و تحلیل اینجا سر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در آوردم،فک کنم باید اتاق پزشک قصر باشه!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در همین حین،در باز شد و دختر جوانی وارد اتاق شد.وقتی منو دید اول کمی صورتم رو نگاه کرد.مثل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینکه دنبال نشونه ی خاصی میگشت که وقتی تو صورتم پیدا کرد.اول با بهت به چشمام نگاه کرد و بعد با لبخند سری به نشونه ی احترام برام خم کرد.منم همینجوری وایساده بودم و اونو نگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکردم!!!!!!!! وقتی نگاه بهت زده ی من رو روی خودش دید،لبخند مهربونی زد و بهم نزدیک شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو گذاشت رو کمرم و منو به سمت تختی که گوشه ی اتاق قرار داشت هدایت کرد و روی اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشوند. و بعد وسایل پانسمان رو از روی میز برداشت و اومد کنارم روی تخت نشست. شنل رو آروم از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو شونم باز کرد و مشغول تمیز کردن زخم هام شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم چون خیلی کنجکاو بودم،باز هم مشغول بررسی اتاق شدم. وقتی کارش تموم شد،دستش رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیییییلی آروم گذاشت رو دست چپم که حالا کبود شده بود. ولی برخورد دستش همانا و بلند شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ من همانا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واااااااااای.یواش!!!!مگه نمیبینی درد داره؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستتون در رفته بانو!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ااااااا؟؟؟؟در رفته؟؟؟؟کجا در رفته بگو برم بیارمش؟؟؟؟خب خودم میدونم در رفته.وگرنه کبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیشد که........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بانو باید جا بندازمش......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه هی بانو بانو بانو میکنین؟؟؟؟؟ابن میاد میگه بانو!!!!!اون میاد میگه بانو!!!!!وقتی هم دلیل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارشون رو میپرسم جواب سربالا میدن........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که به جون اون بیچاره غر میزدم با چشمام هم کف اتاق و می‌کاویدم.نمیدونم دنبال چه چیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جالبی می‌گشتم که به دو جفت کفش آبی برخورد کردم........کمی که اومدم بالا تر رسیدم به لباس آبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فیروزه ای رنگ. درست به رنگ لباس کارول......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم دیگه که اومدم بالاتر به موهایی به رنگ استثنائی برخوردم.....موهای بلندی به رنگه آبیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لاجوردی.همونطور داشتم سرم و بالا و بالاتر میآوردم که به زنی زیبا رو رسیدم.صورتش به صافیه آب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زلال بود و رنگ چشماش به پاکی و درخشندگیه آب بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ظاهرا این بانویه آبی پوش که به رنگ آبی علاقه ی خاصی داشت،منتظر دیدن من بود که با دیدن من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشحال شد و با لبخند به من نزدیک شد. منکه محو زیبایی لباس و خودش شده بودم زیر لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای خدا جونم!!!!!!چه خوجگله. چــــــــــ.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در همین فاصله که من به اون بانو خیره شده بودم. پزشک هم دستم و با سرعت پیچوند که با صدای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیریک بند بند وجودم پاره شد!!!!!!!سرعت کارش اونقدر بالا بود که صدام تو گلوم خفه شد و به لبه ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تخت چنگ زدم و از لای دندون های کلید شدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بمیر!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پزشک هم که دختر جوان و شری به نظر می‌رسید،کف دوتا دستش رو با خوشحالی بهم کوبید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جا انداختمش!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم تو همیشه با کمک حواس پرتی بقیه کارتو انجام میدی؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانوی آبی پوش-اتفاقی افتاده سیدنی؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پزشک که الان فهمیدم اسمش سیدنیه. تازه متوجه حضور اون بانوی آبی پوش شده بود که با دیدنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی سریع از روی تخت برخاست و بعد سری به نشانه ی احترام براش خم کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ملکه الوریا،بانوی جوان در جنگل دچار حادثه شده بودن و دستشون در رفته بود که جا انداختمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-که اینطور.الان حالش خوبه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله ملکه!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملکه........ملکه.......وای ملکه!!!!!یعنی اینی که الان جلوم وایساده ملکس؟؟؟؟همین یکیو کم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم!!!!قصر!!!!!محافظ!!!!!سرزمین عجیب!!!!!پزشک شاد و شنقول!!!!ملکه!!!!دیگه دارم دیوونه میشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بالاجبار سرم و براش خم کردم که دستش رو گذاشت روی شونم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتما خیلی سوال داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله میخوام بدونــــــ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسیار خب.سیدنی،لطفا این رو ببر به اتاق تا لباس مناسبی به تن کنه و باهم بیاین به سالن اصلی!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااا اینا چرا این ریختین؟؟؟؟؟نمیزارن آدم دو کلمه حرف بزنه. از اونجایی که دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم از کنجکاوی منفجر میشدم خیلی سریع با سیدنی به طرف اتاقی که در طبقه ی دوم قصر قرار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت رفتیم.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اینکه لباس حریر آبی رنگی رو پوشیدم و موهامو آزادانه روی شونه هام رها کردم اومدیم توی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالن طبقه ی سوم قصر.و الان همراه آدم های عجیب و غریبی با لباس های به رنگ های مختلف روی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلی هایی که به صورت نیم دایره قرار دارن نشستیم. بالاخره ملکه لب به سخن گشود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونم که الان میخواین علت حضورتون رو در این مکان بدونین(به من خیره شد و ادامه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد)مخصوصا تو......تیارانای عزیز!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیارانا؟؟؟؟اسم من تیارانا بود؟؟؟پس چرا خودم هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟خواستم این سوال رو با صدای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند بپرسم که دستش رو به نشانه ی سکوت بالا آورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همه ی شماها میدونین که ما چه جنگی رو در پیش داریم. ولی برای اینکه تیارانا هم متوجه بشه،از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول توضیح میدم.سالهاست که سرزمین ما تاراگاسیلوس،در صلح زندگی میکرد.تاراگاسیلوس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرزمینی بزرگ و زیبا و پهناوری بود که بامناطق: ساینتلند، شاینتلند، دارچفینلند، گیرسلند، بادرلند،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آبرفیند، آترلند وخاکساران تشکیل میشد.این اتحاد پا برجا بود تا اینکه اهالی منطقه ی دارچفینلد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاینتلند برای کشور گشایی باهم متحد شدن و با ما جنگیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما خیلی سعی کردیم تا در مقابلشون بایستیم. ولی قدرت ما در برابر قدرت اونها خیلی کمه. تنها امید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما بازماندست. بازمانده ای از طبیعت......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازمانده ای از طبیعت آخرین فرزند از خانواده ی سلطنتی تاراگاسیلوس هست که گم شده و ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتونیم اون رو پیدا کنیم. هنگامی که جنگ شروع شد،خانواده ی سلطنتی تاراگاسیلوس بنا به دلایل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نامعلومی به قتل رسیدند. و ما الان باید اون بازمانده رو پیدا کنیم و......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نتونستم صبر کنم. آخه اینا چ ربطی به من داشت؟؟؟؟از جام بلند شدم و با صدای بلندی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه لحظه صبر کنین. اینا چ ربطی به من داره؟؟؟اصلا این بازمانده چیکار میتونه بکنه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تیارانای عجوووول!!!!صبر داشته باش.بازمانده ای از طبیعت که آخرین فرزند خانواده ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلطنتی،میتونه تمام عناصر طبیعت رو کنترل کنه. میتونه آتش ایجاد کنه. سوار بر باد بشه. آب رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنترل کنه. خاک رو حرکت بده. با حیوانات حرف بزنه. با گیاهان ارتباط برقرار کنه. اون قدرتش از همه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما بیشتره. اون باید توی جنگ به ما کمک کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید؟؟؟؟خب حالا این قضیه به من چه ربطی داره؟؟؟من حتی ماهیت مردم دارچفینلد و شاینتلند رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله. اون باید در جنگ به ما کمک کنه. دارچفینلد منطقه ی دیو ها. و شاینتلند منطقه ی شیطان هاست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاه زاگورا(پادشاه دارچفینلد)و شاه سلفوس(پادشاه شیطان ها)باهم متحد شدن. ببین تیارانای عزیز،تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه به ما کمک نکنی، زندگی مردم زمین هم به خطر میفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گذشته ی من چیه؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گذشته ات رو هرچی که هست. ما خواستیم فراموش کنی. پس بهتره که زیاد در موردش فکر نکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقعی که لازم باشه همه چیز رو میفهمی. و.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-و من باید چطوری به شما کمک کنم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سادست. تو باید بازمانده رو پیدا کنی.طبق پیش بینی که گذشتگان کردن،دختری با موهای سپید،با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشان گل سرخ،از زمین میتونه بازمانده رو پیدا کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی عصبانیت و حرف مسخره ی ملکه ،خنده ی عصبی کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با موهای سپید؟؟؟با نشان گل سرخ؟؟؟واقعا که!!!!من موهام مشکیه. و هیچ نشانی هم ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمئنی؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بـــــــ......بله.....بله مطمئنم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند مرموزی زد و دستاش و جلوی صورتش بهم چسبوند و نفس عمیقی کشید و بعد دستش رو به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت دایره وار جلوی صورتش چرخاند و به سمت پنجره برد و بعد از چند لحظه مقداری آب رو ا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنجره به داخل آورد و به من نزدیک شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو که پر اب بود گذاشت رو موهام و در مقابل چشم های بهت زده ی بقیه موهای سفید رنگم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به رنگ مشکی در اومده بود نمایان شد.بفرما ضایع شدم رفت پی کارش!!آخه مگه نمیدو نی اینا همه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیو میدونن بعد میگی موهام مشکیه؟؟؟؟خو به من چه. منکه از گذشته هیچی یادم نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو گذاشت روی پیشونیم و موهام رو انداخت پشت گوشم و گل رز کوچکی که کنار پیشونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود نمایان شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب......اینم از نشانه ها. همین حالا لوازم سفرتون آمادست. تو به همراه شارل و الکس برای پیدا کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتری میرین که وقتی بازمانده رو احساس کنه تبدیل به تاج میشه. اینم بگم که اون انگشتر رو فقط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو میتونی برداری. نه کس دیگه ای موفق باشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به به!!!!بدبخت شدم رفت پی کارش!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاه شنلمونو انداختیم رو سرمون و سوار اسب هامون شدیم.تازه فهمیدم که الکس اهل ساینتلنده. و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارل هم اهل بادرلند!!!!!از شهر خارج شدیم و وارد جنگل شدیم. کسی چه میدونست چی در انتظار ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه نفره؟؟؟؟من بخاطر اینکه دوباره به زمین برگردم باید کمکشون میکردم. چون تنها کسی که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میتونست منو برگردونه بازمانده بود.......... هنوز که خوب فکر میکنم میبینم انگار توی خوابم یا بهتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگم توی یه کابوس که قرار نیس ازش بیدار بشم با صدای شارل به خودم امدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارول-بانو...بانو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حواس پرتی جوابشو دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه شارل چی میخوای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بانو خواستم بگم اگه گشنه هستید یکم بشینیم تا غذا بخورید و استراحت کنید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی راه هم نمیگفت چون واقعا از گشنگی داشت روده بزرگم روده کوچیکمو شکار میکرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر خوبیه،منم گشنم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس بانو شما اینجا بشینید تا ما بریم شکار کنیم و بیایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شکار کنن!؟ مگه غذا با خودشون نیوردن؟...فکری که تو سرم بود رو بلند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه با خودتون غذا نیوردید!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بانو ،ما وقتی به جنگل میایم غذا نمیاریم شکار میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه پس برین زودهم بیاین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارل و الکس کمی سرشونو خم کردنو رفتن...چه ادم مهمی هستمو خودم خبر نداشتم...بعداز اینکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتن شروع کردم نگاه کردن به جنگل،چقدر زیبا بود...گوشامو تیز کردم انگار یه صدایی میومد...با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس برگشتم سمت بوته ها بازم صدا امد این دفعه بلندتر...ای خدا بازم کنجکاویم گل کرد اخرش من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر همین کنجکاوی کوفتی میمیرم...پاشدم لباسمو تکوندمو رفتم سمت بوته ها چون صدا دقیقا از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون جا میمود...بوته هارو که کنار زدم...نفس تو سینه ام حبس شد خدای من ........ببر...حالا چکار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم؟؟؟؟!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم بود خیلی گرسنه اس!! با چه خصومتی هم منو نگاه میکرد...خدایا خودت کمکم کن به دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برس...کم کم به سمتم قدم برمیداشت و من به عقب میرفتم...ای خدا بگم چیکارتون کنه!!شارل و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الکس کجا رفتین اخه منو اینجا تنها گذاشتین...به سمتم خیز برداشت که چشمامو بستمو جیغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدمو بی اختیار گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توروخدا منو نخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز چند مین که گذشت و اتفاقی نیوفتاد یک چشممو باز کردم ببر دقیقا جلوی من نشسته بود...ودر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمال حیرت من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام بانوی جوان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا خداااااا ببر هم مگه حرف میزنه...از تعجب گوشام داشت سوت میکشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-س..ل..ا...م

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببر با اون صدای پر ابهتش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما چطور میتونید زبان مارو بفهمید!؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی من زبون حیوانات رو میفهمیدم؟؟؟؟؟؟باورم نمیشهباترس گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستش منم نمیدونم چطور میتونم زبان شمارو بفهمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببر-از من نترسید من به قصد شکار امدم اینجا اما چون شما زبان حیوانات رو میفهمید شمارو شکار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیکنم بانوی جوان!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خدا حتی ببره هم بهم میگه بانونمیدونم چرا احساس کردم ببره ناراحت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتفاقی براتون افتاده!؟گرسنه هستید!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببر رو کردسمت منو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منو خانواده ام چند روزه که هیچی نخوردیم...شاه زاگورا و شاه سلفوس...همه ی حیوانات رو شکار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردن و ما کم میتونیم شکار کنیم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم جوابشو بدم که صدای داد شارل به گوشم خورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بانو فرار کنید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و تیرو کمانشو اماده کرد و خواست به سمت ببر تیراندازی کنه که داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وایسااااااااا نزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الکس-بانو چی میگید ببر خطرناکه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون هیچ خطر نداره فقط گرسنه اس با خودتون غذا اوردین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارل-بله یک اهو شکار کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه پس بهم بدینش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهو رو از دست الکس گرفتمو رفتم سمت ببر:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرما این اهو غذای خانواده ات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببر -یعنی شما غذای خودتون رو به من میدید!؟من از شما متشکرم بانوی جوان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهو رو گرفتو یک چیزی مثل سوت به من داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببر-هروقت به کمکی احتیاج داشتید فقط کافیه من روبا این سوت صدا کنید من به کمک شمامیام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببر تعظیم کوتاهی کردو رفت...برگشتم سمت الکس و شارل که دهنشون از تعجب باز شده بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه حالا شما دوتا چرا به من اینجوری نگاه میکنین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الکس درحالی که هنوز تعجب از سر روش میبارید گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شما چطور......چطور با اون ببر .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوف لکنت زبانم که گرفته این ،بدون توجه به حرفش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهتره دیگه راه بیفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوناهم با تعجب پشت سرمن راه افتادن .اون شی طلایی رنگ که شبیه سوت بود محکم تو دستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفتم یادم باشه درمواقع ضروری ازش استفاده کنم .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خبرچینی که از بادرلند برامون خبر آورده بود دوباره به یادم اومد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سرورم اونا بالاخره موفق شدن دختر نشان دار رو انتقال بدن.دخترنشان دار اینجاست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی الان کجاست ؟؟؟هرجا که هست سریع باید نابود بشه. این به نفع همه ی ماست ،مخصوصا برای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آینده ی من که قراره جای پدرم،شاه سلفوس رو بگیرم.من شاهزاده ی بزرگ سرزمین شاینتلند هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من باید اون دختر رو نابود کنم ...... دخترک بیچاره.........آماده باش که دارم میام......با خشم تو سوت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دمیدم واژدهام چندثانیه بعد جلوی پام توقف کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندساعتی تو اسمان دنبال نشونه می گشتم از منطقه بادر لند عبور کرده بودم که بالاخره سه نفر رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازدور روی زمین دیدم .لبخند ترسناکی و زدم به اژدهام اشاره کردم تا روی زمین فرود بیاد. محافظان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک فرشته و یک بادافزار بود که راحت تشخیصشون دادم و اون دختر......اولین چیزی که منو به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودش جلب می کرد چشاش بود......چه حیف که چشایی مثل این باید برای همیشه بسته بشه ......با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اژدهام به سمتشون حمله کردم که محافظا سریتر از اون دختر به خودشون امدن و در ظاهر سعی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتن ازش محافظت کنن!!! پوزخندی زدم از همون چند متری که به زمین نزدیک بودم پایین پریدم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتشون حمله ور شدم.ماهر بودن، ولی نه به ماهری من.طولی نکشید که هردو،با ضربه های من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیهوش روی زمین افتادن .به دخترک زل زدم که حالا چشماش گردشده بود تند تند اب دهنش قورت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشمشیرم به سمتش یورش بردم که سریع سوتی طلایی رنگ جلوی دهنش گرفت و بعد صدای جیغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانندی ازسوت خارج شد. بی اختیار چشمامو از درد بستم.اه این چه کوفتی بود دیگه ...... دستم رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی گوشم گذاشتم.بعد از چند ثانیه صدا قطع شد ولی وقتی سرم بالا اوردم جلوی این دختر یک....ببر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرار داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این ببر رو خوب می‌شناختم از نژاد های اصیل بود.چطور تونست خبرش کنه؟؟؟؟واقعا واسم عجیبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی تنها چیزی که برام مهمه اینه که این دختر باید بمیره!!!!!به سمتش حمله ور شدم که ببر با یک جهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرید روم و با پنجه هاش زخمیم کرد. مطمئنا اگه این دختر کاری نکنه منو زنده نمیگذاره!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من باید یه کاری می کردم. من یک شیطانم و وارث آتش!!!!دستام رو داغ کردم و گذاشتم روی پنجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاش که از درد غرشی کرد و تا به خودش بیاد اژدهام،منو از رو زمین بلند و از اونجا دور کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئنم که پنجه هاش سوخته. حقش بود!!!نباید شاهزاده ی شیطان هارو خمی میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی......دخترک بیچاره!!!!پوزخندی زدم و داشتم به این فکر میکردم که نباید ولشون کنم.کنار رودخانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای روی زمین فرود اومدیم و من زخم هامو با آب شستم و محکم بستمشون و بعد به اونجا رفتم.من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید یه کاری میکردم.شاید اگه اون دوتا دست و پاچلفتی نبودن تا الان مرده بود. ولی فرقی هم نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در هر صورت من اون دختر رو نابود می کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیارانا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو توی موهام فرو بردم و نفس عمیقی کشیدم. خدای من اون دیگه چه دیوونه ای بود؟؟؟یهو از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کجا سر و کلش پیدا شد؟؟؟؟اصلا واسه چی به ما حمله کرد؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا چیکار کنم؟؟؟؟دست ببری هم که سوخته. این دوتا هم که دراز به دراز افتادن رو زمین. خداروشکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتفاقی براشون نیفتاده. ولی فکر کنم سرشون اسیب دیده باشه. به ببری نزدیک شدم و کنارش نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول لیس زدن پنجه هاش بود و هر از چندگاهی غرش ضعیفی میکرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببری ببخشید. همش تقصیر من بود،اگه من خبرت نمی‌کردم تو اینطوری زخمی نمیشدی.منـــــــ.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بانو. این چه حرفیه؟؟؟؟من به شما مدیونم!!!اگه شما نبودین خانواده ی من میمردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرکی جای من بود این کمک رو بهت میکرد.راستی؟؟؟؟اون دیوونه کی بود که به ما حمله کرد؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نگفت و شروع به لیس زدن پنجه هاش کرد.سوالمو بازم تکرار کردم که غرشی کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودتون بعدا میفهمین.الان بهتره به حافظاتون برسین. من خوب شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی چطوری؟؟؟مگه نسوخته بود؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من جزو ببر های اصیلم!!!!میتونم با لیس زدن زخم هامو ترمیم کنم. البته فقط جاهای سوختگی رو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آهان!!خب حالا باید چیکار کنیم؟؟منکه جایی رو بلد نیستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که از روی زمین بلند میشد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پشت من سوارشین. من کمکتون می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی هیجان آخ جونی گفتم و سوارش شدم.اول اروم تر میدوید. ولی کمی که من عادت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعتش رو زیاد کرد. وای خدای من!!!!!!حتی از یه ماشین هم سریع تر میرفت. مطمئنم اگه کسی اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکی بود. مارو فقط به صورت یک سایه میدید. کنار رودخانه ای توقف کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون بوته های صورتی رنگ رو میبینید؟؟برگ های اون رو بچینین و بعد کمی از آب رودخانه رو روی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون بپاشین و با سنگ کاملا له کنین. اگه از اون مخلوط روی زخم محافظانتون بزنین. زخم هاشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترمیم پیدا میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهانی گفتم و به اون بوته ی عجیب نزدیک شدم. این سرزمین بیش از اندازه عجیب و غریب بود. فقط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا کنه ازش جون سالم به در ببرم!!دستم رو که به نزدیکی بوته بردم بوته حرکت کرد. از ترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم رو مشت کردم و دستمو عقب کشیدم که با این حرکتم بوته مچاله شد!!!!!پناه بر خدا!!!!این چرااین ریختیه؟؟هر حرکتی که میکردم بوته هم همون شکلی میشد!!از فکری که به ذهنم رسید بشکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم و با صدای بلند و خوشحالی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یافتم!!!همینه!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منکه متوجه اطرافم نبودم یهو یه صدا از بـغـ*ـل گوشم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیو یافتین بانوی من؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس هینی کشیدم و پام به شاخ و برگ های روی زمین گیر کرد و روی زمین ولو شدم.این ببره هم یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تختش کمه هااااااا. زهره ام ترکید!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی ببری. فهمیدم که این بوته ها شفا بخشه!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد لبخند دندون نمایی زدم و از روی زمین بلند شدم. خاک و خل لباسم رو تکوندم و توری که جلوی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسم بود رو با یه دستم گرفتم و ازش به عنوان سبد استفاده کردم.برگ هارو آروم و یکی یکی جدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم و داخلش انداختم!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب منکه نمی تونستم بهش بگم می تونم گیاه هارو کنترل کنم. اگه بهش می‌گفتم صددرصد فکر می

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد دیوونه ام!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی کارم تموم شد،پوسته ای از درخت رو که کنار رودخونه افتاده بود رو برداشتم و پر از آب کردم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار ببر به راه افتادم. خب اگه پشتش سوار می شدم صددرصد آبی واسم نمی‌موند که. والا......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هزار جور بدبختی و زحمت این دوتا ابوالهول رو کنار درخت خوابوندم. مطمئنا اگه بفهمن ببری با آب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنش زمین رو لزج کرد تا من اینارو راحت روی زمین بکشم،روزی سه بار خودشونو گربه شور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکنن!!!!هخخخخخ. منم بدجنس شدماااااا........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون مایعی رو که ببری گفته بود درس کردم و روی چندتا برگ درخت مالیدم و بعد گذاشتم روی زخم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاشون. خسته بودم و از صبح هیچ استراحتی نکرده بودم. واسه ناهار هم چندتا میوه خوردیم. این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا که فعلا تو عالم هپروت تشریف دارن!!!!اگه اینطوری پیش بره از پا در میام. ببری همکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته.چندتا برگ روی زمین ریخته بود اونارو کنار درخت جمع کردم و ازش به عنوان بالشت استفاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم و خوابیدم.خییییییلی خسته بودم. برای همین زود خوابم برد..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی عالم شیرین خواب بودم که ناگهان.......با تکون های شدیدی که بهم وارد می شد کسی که شونمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم تکون میداد آروم لای چشمامو باز کردم.جلوی صورتم دوجفت تیله ی آبی رنگ خودنمایی میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که با نگرانی و وحشت بهم خیره شده بودن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تیارانا..........تیارانا بلند شو........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هووم؟؟؟؟.........چیه چیکارم داری؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیدار شو ببینم سالمی؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هذیون نگو. ولم کن خوابم میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مسخره بازی در نیار بیدار شو!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولم کن......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز گیج خواب بودم و به آرامی منو روی زمین گذاشت. منم که لنگه خوااااااب غلطتی زدم و به سمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپم خوابیدم که..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تیاراااااناااااااااااااااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا خود خدا!!!!!!با صدای فریاد سیخ نشستم!!!!حتی خوابیدن هم یادم رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفت!!!!بیشوره خررررر. واسه چی عربده میکشی گوشم کر شد!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی همون حالت هم دستمو زده بودم به کمرم و داشتم غر میزدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه تو نمیفهمی اینطوری فریاد نمیزنن؟؟؟؟عقل و شعور نداری من نمیدونمچرا شما دوتا رو مسئول

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محافظت از جونه من بدبخت کردن.آره دیگه وقتی.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارل که کلافه بود دستش رو گذاشت رو دهن و بینیم که رسما خفه شدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما حق ندارین به ما توهین کنین بانو.ما فقط نگرانتون بودیم و میخواستیم ببینیم سالمید؟؟؟؟ولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ظاهرا شما از ما هم سالم ترید!!!!اون پسری که دیدین شاهزاده ی شیطان بود.من نمیدونم چطور جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالم به در بردین. ولی ......مطمئن باشین اگه نجات پیدا نکرده بودین،الان معلوم نبود اون چه بلایی به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرتون آورده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا خفه شدم. این چرا دستش رو برنمیداره؟؟؟؟هر چی تقلا میکردم و دست و پا میزدم بی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نتیجه بود!!!!!داشت منو می‌کشت!!!!مگه من چی گفته بودم که اون الان اینطوری میکرد؟؟؟؟کلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانی بود. این شارل،زمین تا آسمان با شارلی که صبح دیده بودم فرق میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوا کم آورده بودم و اینم نمی‌خواست ولم کنه. زانو هام خم شد و تنها کاری که تونستم بکنم این بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که دستشو گاز بگیرم.از روی درد دستش رو برداشت که راه تنفسیم باز شد و تونستم نفس بکشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو مشت کردم و روی قفسه ی سینه ام کوبیدم!!!!نه!!!نفسم بالا نمیومد،روی زمین زانو زده بودم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الکس زود خودش رو بهم رسوند و دستش رو گذاشت پشت گردنم و یکم بهم آب داد.چشمام تار دید و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجا تو بـغـ*ـل الکس توی تاریکی فرو رفتم......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارل:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من......من اصلا نمیخواستم اون اتفاق براش بیفته.نمیدونستم که نفس کم میاره. خب من که اینطوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیستم!!!!آه چی میگی شارل؟؟؟؟تو یه باد افزاری. معلومه که نفس کم نمیاری. ولی اون چی؟؟؟؟باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه!!!!قبول. ولی حالا باید چیکار کنم؟؟؟؟الکس تیارانا رو توی بـغـ*ـلش گرفت و رو بهم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-احمقانه ترین کاری که یه بادافزار میتونه انجام بده اینه که همه رو بادافزار در نظر ببینه!!!!درست مثل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه دستی تو موهام کشیدم و موهامو فرستادم عقب:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا چیکار کنیم؟؟؟؟زنده ست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به صورت تیارانا انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فعلا که زندس. به شرطی که تو دوباره هوس نکنی دستتو بزاری رو بینی و دهنش.شارل......اون واسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرزمین ما مهمه. باید زنده نگهش داریم،نه اینکه خودمون تو سریع تر مردنش به دشمنانمون کمک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنیم.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا باید چیکار کنیم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که به سمت اسب میرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گیریسلند همین نزدیکیه.باید بریم اونجا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد سوار اسب شد. منم سوار اسبم شدم و بهش نزدیک شدم.تیارانا کاملا توی بـغـ*ـلش بود و شنل کاملا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتش رو پوشونده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نظرت در مورد اتفاق امروز چیه الکس؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شاهزاده کارل مطمئنا دوباره برمیگرده. باید مواظبش باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موافقم. باید حواسمان بیشتر جمع باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی اسب از وسط جنگل رد میشدیم.صدای هیچکدوممون در نمیومد. ولی یه احساس خیییلی بدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم. مطمئن بودم که کسی داره تعقیبمون میکنه ولی هربار که به اطراف نگاه میکردم هیچی نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این سکوت نشان از یه حادثه بود. مطمئنم که قراره یه اتفاقی بیفته. ولی الان نباید به این اتفاق ها فکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکردم.جنگل که تموم شد به مرز گیریسلند نزدیک شدیم. پر بود از سربار و همه در حال آماده باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودن!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ^_^

    165

    چقدر رمان شبیه رمان افسانه آرابلاست و انگار که فقط گسترشش دادی، شخصیت هارو عوض کرده باشی، حادثه هارو تغییر دادی ولی موضوع اصلیش به نظر من شبیه افسانه آرابلاس. ولی خب، قشنگ بود(: موفق باشی🖌🌱

    ۴ سال پیش
  • BTS♡Army

    ۱۵ ساله 141

    افسانه ارابلا با این فرق داره درسته هردو رمان توی ی دنیای دیه بودن ولی موضوعاتش باهم فرق میکرد😊دست نویسنده درست❤

    ۴ سال پیش
  • هیناتا

    ۲۰ ساله 22

    ببین جفت رمانارو ونده باشی میبینی یه کپی کامل از ارابلاس🤧 مثلا اومده اسم مامان بزرگ شخصیتو گذاشته ارابلا 😂 یا اسم اژدهارو از اسم بابای یه شخصیت توی اربلا برداشته😂 کپی ضعیف و داغون

    ۲ سال پیش
  • زهرا

    ۱۴ ساله 00

    سلام و معذرت میخوام اگه این حرفی که دارم میزنم واقعا واقعیت هست و شما یک عقده ای حسود هستین که به نویسندگان بی احترامی میکند و اینکه رمان ها و داستان ها در اصل برای نویسنگان هست که از اونها الهام بگیر

    ۱ هفته پیش
  • مرووو

    11

    دقیقا باهات موافقم

    ۳ سال پیش
  • Taka

    20

    در اصل افسانه آربلا از روی این رمان نوشته شده به زمان نوشتار شون دقت کن

    ۶ ماه پیش
  • Najme

    10

    عاشقش شدم دستت طلا نویسنده جان🥰😍کسایی که میگن از افسانه ارابلا یاهرچی کپی شده باید بدونن درس اصل اون کپی کرده و رمانش تکراریه چون ایده ی اصلی رو خانم اله نوشتن لطفا تهمت نزنین چون تقصیر نویسنده نیست

    ۲ هفته پیش
  • الهه یخی

    ۲۴ ساله 00

    ممنون از عزیزانی که رمانم رو خوندن. عادت به دنبال کردن نظرات تو سایت های مختلف ندارم، و اینجا رو تازه پیدا کردم. رمان رو حدودای سال ۹۰ نوشتم و تا تموم و فایل بشه، طول کشید. میگید کپی؟

    ۶ ماه پیش
  • سنا

    ۳۴ ساله 00

    من دنبال جلدسوم هستم میشه کمکم کنین

    ۲ ماه پیش
  • آزاده | ناظر برنامه

    دوست عزیز روی نام نویسنده که با رنگ آبی زیر اسم رمان مشخص شده کلیک کنید؛ اگر این رمان جلد سومی داشته باشه و در اپلیکیشن هم موجود باشه بهتون نمایش داده می‌شه💚

    ۲ ماه پیش
  • الهه یخی

    ۲۴ ساله 13

    میگید کپیه ولی فکر نمیکنین شاید من جزو اولین هایی بودم که دست به نوشتن رمان فانتزی زدم و خودم شدم منبع الهام. میگید بچگونه و لوس؟ خب اره، واسه کسی که ۱۲،۱۳ سالش بود حین نوشتن، قطعا بچگانه و لوسه

    ۶ ماه پیش
  • حدیثه ,

    10

    عالی بود نویسنده قلم بسیار زیبایی داشت و اتفاقات رو به خوبی شرح داده بود

    ۹ ماه پیش
  • Saheliii

    10

    واقعا واقعا عالی بود هر چی بگم کم گفتم 👏🏻👏🏻 واقعا آفرین به نویسنده این داستان🩵 خسته نباشید 💚🪻

    ۹ ماه پیش
  • مهرسا جمالی

    ۱۲ ساله 20

    خیلی قشنگ و زیبا بود

    ۱ سال پیش
  • مهرسا جمالی

    ۱۲ ساله 20

    خیلی خیلی عالی بود بی صبرانه منتظر ادامش هستم خیلی خوب مینویسی پر انرژی تر بنویس

    ۱ سال پیش
  • مانیا

    10

    سلام میشه اسم جلد سوم بازمانده ای از طبیعت رو بگین لطفن

    ۱ سال پیش
  • بهار

    ۲۰ ساله 10

    خوب بود یکم قلمش بچگانه و ساده بود و میتونست بهتر باشه اما در مجموع خوب بود و خوندنش پشیمونی نداره

    ۲ سال پیش
  • Sahar

    10

    جالبه..

    ۲ سال پیش
  • Aski

    ۲۱ ساله 10

    😘😘😘😘

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۴ ساله 31

    خیلی رمان قشنگیه

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۳۲ ساله 20

    رمان خوبی بود ممنون نویسنده جان 🌟🌟🌟👏🌹

    ۲ سال پیش
  • به توچه

    30

    خیلی عالیه حرف نداره به شخصه عاشقش شدم درس خوبی هم میده اینکه عشق میتونه باعث شه خود واقعی تو پیدا کنی

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.