رمان بازمانده ای از طبیعت به قلم الهه یخی
ژانر: #تخیلی #عاشقانه #معمایی
خلاصه :
اگه یک روز از خواب بیدار بشی و خودت رو تو جنگل ببینی چیکار میکنی؟؟بعد ازت بخوان دنبال یکی بگردی که معلوم نیست زندست یا مرده.
تیارانا ی قصه ی ما باید با تمام مشکلات کنار بیاد و آروم آروم راز های مخفی تاراگاسیلوس رو آشکار کنه
مقدمه :
من ٬دختری از زمین که برای یافتن بازمانده به اینجا آمده ام
و تو شاهزاده ای از جنس آتش و شیطان هستی که...
برای به دست آوردن من هرکاری انجام میدهی.
راز عجیبی این سرزمین را در بر گرفته که کسی از آن اطلاعی ندارد
به زودی راز ها معلوم٬و هویّت من آشکار خواهد شد.
توضیحات :
تاراگاسیلوس:سرزمین پهناوری با مناطق مختلف.فرمانروا:آخرین بازمانده از خاندان سلطنتی
دارچفینلند:منطقه ی دیو ها.پادشاه:زاگورا
شاینتلند:منطقه ی شیطان ها. پادشاه:سلفوس
ساینتلند:منطقه ی فرشته ها.ملکه:آیرانا
گیرسلند:منطقه ی گیاه افزار ها.پادشاه:سیتاروس
آبرفیند:منطقه ی آب افزار ها.ملکه:الوریا
آترلند:منطقه ی آتش افزار ها.ملکه:آتریسیا
بادرلند:منطقه ی باد افزار ها.پادشاه:هرولد
خاکساران:منطقه ی خاک افزار ها.پادشاه:دنیل
***
با احساس بوی خاک خیس و آواز پرنده ها چشمامو باز کردم. بالای سرم پر بود از درختهای تنومند که
سر به فلک کشیده بودن. خواستم بلند بشم که سرم تیر کشید. سرم به طرز وحشتناکی درد میکرد.
دستم رو گذاشتم روی سرم و نشستم.
به اطراف نگاه کردم. من اینجا چیکار میکردم؟؟؟؟منکه......منکه......اصلا من کجا بودم که از اینجا
سردر آوردم؟؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟؟وای خدا این دیگه چه بلاییه که سرم اومده؟؟؟؟؟
تو همین فکرها بودم که صدای شکستن چند تکه چوب از پشت بوته هایی که پشت سرم قرار داشتن
رو شنیدم!!!حتی جرأت اینکه برگردم و ببینم صدای چیه رو نداشتم!!!!وای خدا اینجا دیگه کجا
بود؟؟؟؟؟
بار دوم که صدا تکرار شد،بی توجه به سردردم از جام پریدم و شروع به دویدن کردم. بدون اینکه
بفهمم مقصدم کجاست و دارم از چی فرار میکنم. فقط می دویدم و میدویدم.......
وقتی متوقف شدم که پام به تنه ی درختی که روی زمین افتاده بود و راه رو بسته بود گیر کرد و به
طرز فجیعی از طرف بازوی چپم محکم خوردم زمین!!!!بازوم به طرز وحشتناکی موقع افتادن صدا داد
و درد میکرد و بازوهام داشت میسوخت.
وقتی چشمم به بازوهام افتاد تازه فهمیدم که با چه وضعیتی تو این جنگل لعنتی گیر افتادم.فقط یه
لباس آستین کوتاه به رنگ فیروزه ای تنم بود و موهام به صورت پریشان،روی شونه هام پخش شده
بود و اونو پوشونده بود.
باز هم صدای شکستن چوب اومد.ولی چون بازوم درد میکرد و از درد به خودم مچاله شده بودم حتی
نتونستم از جام به اندازه ی یک بند انگشت تکون بخورم.صدا هر لحظه نزدیک و نزدیک تر میشد و من
هر لحظه بیشتر تو خودم فرو میرفتم.چشمامو بستم و سرمو انداختم پایین.
تموم شد!!!!میتونستم قسم بخورم که اون الان درست جلوم وایستاده، ولی من حتی جرأت نداشتم
که نفس بکشم،چه برسه به اینکه بخوام چشمامو باز کنم. خدایا اشتباه کردم خودت نجاتم بده. دیگه
موقع خواب خیال پردازی نمیکنم.تو منو نجات بده.
مطمئنم که نشسته جلوم.داشتم زیر لب با خودم و خدا حرف میزدم که دستی روی شونه ی چپم
نشست. بی اختیار از درد فریادی زدم و اشکام راه خودشون رو از چشمم باز کردن.
- احمق!!!!!مگه نمیفهمی درد داره؟؟؟؟
تازه اون موقع بود که چشمامو باز کردم و جلو روم،دوتا پسر جوان با لباس های رزمی دیدم. من با اخم
اونارو نگاه میکردم و اونا هم در حالی که سعی داشتن خنده شونو کنترل کنن بهم دیگه نگاه کردن.
مطمئنم که الان سرووضعم شبیه بچه های تخس،هفت هشت ساله شده.
-زودباشین جواب منو بدین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکیشون که موهاش طلایی بود و چشماش به رنگ آبی آسمانی بود و لباسی به رنگ فیروزه ای به تن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرده بود جلو اومد و کمی سرش رو خم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بانو مگه شما سوالی از ما پرسیدین؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااااا!!!!بیچاره راس میگفتااااا. منکه سوالی ازشون نپرسیدم. خو به من چه!!!الان ازشون میپرسم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من تو این جهنم چیکار میکنم؟؟؟؟اصلا اینجا کجاست؟؟؟من کیم؟؟؟شماها کی هستین؟؟؟چطوری از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجا سردر آوردم؟؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟؟(هرچی من سوال میپرسیدم چشمای اونم گشاد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگشاد تر میشد!!!!)چشماتم اونجوری مثل وزغ نکن به سوالم جواب بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اولا باید بگم دلیل اینکه به قول شما......چشمامو مثل وزغ کردم اینه که سوالاتتون زیاده. و همینطور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت سر هم دارین از ما دوتا سوال میپرسین.اسم من شارل،و اسم همراهم الکس هست.به بقیه ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوالاتتون هم توی قصر جواب داده میشه و درمورد اینکه شما گفتین جهنم!!!!باید خدمتتون عرض
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنم بانو،این جنگل زیبا هیچ شباهتی به جهنم نداره!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیبار دیگه اطرافم رو خوب نگاه کردم. راس میگفت،این جنگل هیچ شباهتی به جهنم نداشت. بلعکس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی هم زیبا بود. خب اسم اینکه شارله.اون یکی هم الکس......گفت که بقیه ی سوالاتم رو توی قصر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب میده.......قصر......قصر.....چی؟؟؟؟؟!!!!!قصر!!!!!خواستم بلند بگم که قصر اینجا چیکار میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو......که وقتی نگاه سوالی منو دید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بانو همه چیز رو در قصر متوجه میشین.الان با ما بیایین به قصر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم آیا درسته که بهشون اعتماد کنم؟؟؟؟ولی خب هیچ احساس بدی نسبت به این دو نفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنداشتم. از جام بلند شدم و وقتی چشم شارل به بازوهام افتاد شنلش رو از دور گردنش باز کرد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداخت رو شونه های من و کلاهش رو انداخت رو موهام. به طوری که کاملا موهام پوشونده شد. بهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هر اتفاقی که افتاد شنل رو از روی سرتون برندارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه. ولی آخه چ........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جوابشو در قصر میگیرید!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشوره نفهم!!!!همش میگه قصر،قصر،قصر.اصلا منو واسه چی میبرن به قصر؟؟؟؟با کمک الکس روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسب شارل نشستم. با این دردی که بازوم داشت فکر کنم در رفته باشه!!!!آخه یکی نیس بگه دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجون!!!!مرض داری که موقع خواب خیال پردازی کنی و سر از این دنیای نا شناخته در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیاری؟؟؟وای!!!همچین میگم ناشناخته انگاری دیو و پری و فرشته و شیطان دیدم!!!!اینجا که مثل زمینه!!!!حتما موقع خواب بازم راه رفتم.از وسط جنگل سردر آوردم.اینا هم به خونشون میگن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقصر!!!!آره خودشه. حتما همینه. وگرنه چیز دیگه ای نمیتونه بغیر از این باشه!!!!!خدای من دارم دیوونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشم،من دقیقا کجام؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir**************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم به خودم و خیال پردازی ها و این دوتا مجسمه ی ابوالهول فحش میدادم که اسب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوایساد!!!!!چی شد؟؟؟؟یعنی رسیدیم؟؟؟؟این شارل هم که از اول رو اعصاب من بندری میرقصید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بانو به دروازه ی شهر رسیدیم!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شارل نمیتونم از این کلاه درست و حسابی ببینم.جان مادرت از رو سرم بردارش!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-متأسفم بانو. الان نمیشه.کمی هم تحمل کنید تا به قصر برسیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه با ادب.......چند ثانیه ی بعد که اسب وایستاد،الکس از طرفی که آسیب ندیده بودم کمکم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد تا از اسب پایین بیام.کلاه شنل رو که از رو سرم کنار زد،با دست راستم مشغول درست کردن موهام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم که،چشمم به منظره ی رو به روم افتاد.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای خدااااااا.چه قصر زیبایی!!!!!به قصر رو به روم زل زده بودم و مشغول تجزیه و تحلیلش بودم که با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای الکس به خودم اومدم..........چه عجب!!!!!این حرف زد. فکر کردم لال تشریف داره!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بانو بهتره بریم داخل قصر تا به زخم هاتون رسیدگی کنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفی نزدم و فقط به تکون دادن سرم اکتفا کردم.وقتی از در وارد شدیم،همه یجور خاصی بهم نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکردن. میخواستم از شارل سوالی بپرسم که با خودم گفتم الانه که بگه :بعدا خودتون میفهمید!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنکه تو عمرم قصر ندیده بودم،دهنم از اون همه زیبایی باز مونده بود.دیوار های پوشیده شده از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدف های ریز و رنگارنگ و کف شیشه ای سالن،جلوه ی خاصی به قصر بخشیده بود.من با دهن باز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقصر رو میکاویدم و این دوتا بیشوراااااا به من میخندیدن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شماها نمیخواین منو راهنمایی کنین؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا اونا بودن که دهنشون از پررویی من،اندازه ی غار علی صدر باز مونده بود!!!!با هم به سمت یکی از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق ها رفتیم و این دوتا ابوالهول منو تنها گذاشتن و رفتن.اونجور که من از تجزیه و تحلیل اینجا سر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر آوردم،فک کنم باید اتاق پزشک قصر باشه!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همین حین،در باز شد و دختر جوانی وارد اتاق شد.وقتی منو دید اول کمی صورتم رو نگاه کرد.مثل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه دنبال نشونه ی خاصی میگشت که وقتی تو صورتم پیدا کرد.اول با بهت به چشمام نگاه کرد و بعد با لبخند سری به نشونه ی احترام برام خم کرد.منم همینجوری وایساده بودم و اونو نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکردم!!!!!!!! وقتی نگاه بهت زده ی من رو روی خودش دید،لبخند مهربونی زد و بهم نزدیک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو گذاشت رو کمرم و منو به سمت تختی که گوشه ی اتاق قرار داشت هدایت کرد و روی اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشوند. و بعد وسایل پانسمان رو از روی میز برداشت و اومد کنارم روی تخت نشست. شنل رو آروم از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو شونم باز کرد و مشغول تمیز کردن زخم هام شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم چون خیلی کنجکاو بودم،باز هم مشغول بررسی اتاق شدم. وقتی کارش تموم شد،دستش رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیییییلی آروم گذاشت رو دست چپم که حالا کبود شده بود. ولی برخورد دستش همانا و بلند شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ من همانا:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واااااااااای.یواش!!!!مگه نمیبینی درد داره؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستتون در رفته بانو!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ااااااا؟؟؟؟در رفته؟؟؟؟کجا در رفته بگو برم بیارمش؟؟؟؟خب خودم میدونم در رفته.وگرنه کبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشد که........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بانو باید جا بندازمش......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه هی بانو بانو بانو میکنین؟؟؟؟؟ابن میاد میگه بانو!!!!!اون میاد میگه بانو!!!!!وقتی هم دلیل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارشون رو میپرسم جواب سربالا میدن........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونطور که به جون اون بیچاره غر میزدم با چشمام هم کف اتاق و میکاویدم.نمیدونم دنبال چه چیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجالبی میگشتم که به دو جفت کفش آبی برخورد کردم........کمی که اومدم بالا تر رسیدم به لباس آبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفیروزه ای رنگ. درست به رنگ لباس کارول......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم دیگه که اومدم بالاتر به موهایی به رنگ استثنائی برخوردم.....موهای بلندی به رنگه آبیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاجوردی.همونطور داشتم سرم و بالا و بالاتر میآوردم که به زنی زیبا رو رسیدم.صورتش به صافیه آب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزلال بود و رنگ چشماش به پاکی و درخشندگیه آب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظاهرا این بانویه آبی پوش که به رنگ آبی علاقه ی خاصی داشت،منتظر دیدن من بود که با دیدن من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال شد و با لبخند به من نزدیک شد. منکه محو زیبایی لباس و خودش شده بودم زیر لب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای خدا جونم!!!!!!چه خوجگله. چــــــــــ.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همین فاصله که من به اون بانو خیره شده بودم. پزشک هم دستم و با سرعت پیچوند که با صدای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیریک بند بند وجودم پاره شد!!!!!!!سرعت کارش اونقدر بالا بود که صدام تو گلوم خفه شد و به لبه ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتخت چنگ زدم و از لای دندون های کلید شدم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بمیر!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپزشک هم که دختر جوان و شری به نظر میرسید،کف دوتا دستش رو با خوشحالی بهم کوبید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جا انداختمش!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببینم تو همیشه با کمک حواس پرتی بقیه کارتو انجام میدی؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبانوی آبی پوش-اتفاقی افتاده سیدنی؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپزشک که الان فهمیدم اسمش سیدنیه. تازه متوجه حضور اون بانوی آبی پوش شده بود که با دیدنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی سریع از روی تخت برخاست و بعد سری به نشانه ی احترام براش خم کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ملکه الوریا،بانوی جوان در جنگل دچار حادثه شده بودن و دستشون در رفته بود که جا انداختمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-که اینطور.الان حالش خوبه؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله ملکه!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irملکه........ملکه.......وای ملکه!!!!!یعنی اینی که الان جلوم وایساده ملکس؟؟؟؟همین یکیو کم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم!!!!قصر!!!!!محافظ!!!!!سرزمین عجیب!!!!!پزشک شاد و شنقول!!!!ملکه!!!!دیگه دارم دیوونه میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بالاجبار سرم و براش خم کردم که دستش رو گذاشت روی شونم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حتما خیلی سوال داری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله میخوام بدونــــــ........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسیار خب.سیدنی،لطفا این رو ببر به اتاق تا لباس مناسبی به تن کنه و باهم بیاین به سالن اصلی!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااا اینا چرا این ریختین؟؟؟؟؟نمیزارن آدم دو کلمه حرف بزنه. از اونجایی که دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم از کنجکاوی منفجر میشدم خیلی سریع با سیدنی به طرف اتاقی که در طبقه ی دوم قصر قرار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت رفتیم.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه لباس حریر آبی رنگی رو پوشیدم و موهامو آزادانه روی شونه هام رها کردم اومدیم توی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالن طبقه ی سوم قصر.و الان همراه آدم های عجیب و غریبی با لباس های به رنگ های مختلف روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلی هایی که به صورت نیم دایره قرار دارن نشستیم. بالاخره ملکه لب به سخن گشود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم که الان میخواین علت حضورتون رو در این مکان بدونین(به من خیره شد و ادامه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد)مخصوصا تو......تیارانای عزیز!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیارانا؟؟؟؟اسم من تیارانا بود؟؟؟پس چرا خودم هیچی یادم نمیاد؟؟؟؟خواستم این سوال رو با صدای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند بپرسم که دستش رو به نشانه ی سکوت بالا آورد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همه ی شماها میدونین که ما چه جنگی رو در پیش داریم. ولی برای اینکه تیارانا هم متوجه بشه،از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول توضیح میدم.سالهاست که سرزمین ما تاراگاسیلوس،در صلح زندگی میکرد.تاراگاسیلوس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرزمینی بزرگ و زیبا و پهناوری بود که بامناطق: ساینتلند، شاینتلند، دارچفینلند، گیرسلند، بادرلند،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآبرفیند، آترلند وخاکساران تشکیل میشد.این اتحاد پا برجا بود تا اینکه اهالی منطقه ی دارچفینلد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاینتلند برای کشور گشایی باهم متحد شدن و با ما جنگیدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irما خیلی سعی کردیم تا در مقابلشون بایستیم. ولی قدرت ما در برابر قدرت اونها خیلی کمه. تنها امید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irما بازماندست. بازمانده ای از طبیعت......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازمانده ای از طبیعت آخرین فرزند از خانواده ی سلطنتی تاراگاسیلوس هست که گم شده و ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیتونیم اون رو پیدا کنیم. هنگامی که جنگ شروع شد،خانواده ی سلطنتی تاراگاسیلوس بنا به دلایل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنامعلومی به قتل رسیدند. و ما الان باید اون بازمانده رو پیدا کنیم و......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه نتونستم صبر کنم. آخه اینا چ ربطی به من داشت؟؟؟؟از جام بلند شدم و با صدای بلندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه لحظه صبر کنین. اینا چ ربطی به من داره؟؟؟اصلا این بازمانده چیکار میتونه بکنه؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تیارانای عجوووول!!!!صبر داشته باش.بازمانده ای از طبیعت که آخرین فرزند خانواده ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلطنتی،میتونه تمام عناصر طبیعت رو کنترل کنه. میتونه آتش ایجاد کنه. سوار بر باد بشه. آب رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنترل کنه. خاک رو حرکت بده. با حیوانات حرف بزنه. با گیاهان ارتباط برقرار کنه. اون قدرتش از همه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irما بیشتره. اون باید توی جنگ به ما کمک کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باید؟؟؟؟خب حالا این قضیه به من چه ربطی داره؟؟؟من حتی ماهیت مردم دارچفینلد و شاینتلند رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله. اون باید در جنگ به ما کمک کنه. دارچفینلد منطقه ی دیو ها. و شاینتلند منطقه ی شیطان هاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاه زاگورا(پادشاه دارچفینلد)و شاه سلفوس(پادشاه شیطان ها)باهم متحد شدن. ببین تیارانای عزیز،تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه به ما کمک نکنی، زندگی مردم زمین هم به خطر میفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گذشته ی من چیه؟؟؟چرا هیچی یادم نمیاد؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گذشته ات رو هرچی که هست. ما خواستیم فراموش کنی. پس بهتره که زیاد در موردش فکر نکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقعی که لازم باشه همه چیز رو میفهمی. و.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-و من باید چطوری به شما کمک کنم؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سادست. تو باید بازمانده رو پیدا کنی.طبق پیش بینی که گذشتگان کردن،دختری با موهای سپید،با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشان گل سرخ،از زمین میتونه بازمانده رو پیدا کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روی عصبانیت و حرف مسخره ی ملکه ،خنده ی عصبی کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با موهای سپید؟؟؟با نشان گل سرخ؟؟؟واقعا که!!!!من موهام مشکیه. و هیچ نشانی هم ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مطمئنی؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بـــــــ......بله.....بله مطمئنم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند مرموزی زد و دستاش و جلوی صورتش بهم چسبوند و نفس عمیقی کشید و بعد دستش رو به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورت دایره وار جلوی صورتش چرخاند و به سمت پنجره برد و بعد از چند لحظه مقداری آب رو ا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنجره به داخل آورد و به من نزدیک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو که پر اب بود گذاشت رو موهام و در مقابل چشم های بهت زده ی بقیه موهای سفید رنگم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه رنگ مشکی در اومده بود نمایان شد.بفرما ضایع شدم رفت پی کارش!!آخه مگه نمیدو نی اینا همه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیو میدونن بعد میگی موهام مشکیه؟؟؟؟خو به من چه. منکه از گذشته هیچی یادم نمیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو گذاشت روی پیشونیم و موهام رو انداخت پشت گوشم و گل رز کوچکی که کنار پیشونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود نمایان شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب......اینم از نشانه ها. همین حالا لوازم سفرتون آمادست. تو به همراه شارل و الکس برای پیدا کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشتری میرین که وقتی بازمانده رو احساس کنه تبدیل به تاج میشه. اینم بگم که اون انگشتر رو فقط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو میتونی برداری. نه کس دیگه ای موفق باشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه به!!!!بدبخت شدم رفت پی کارش!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاه شنلمونو انداختیم رو سرمون و سوار اسب هامون شدیم.تازه فهمیدم که الکس اهل ساینتلنده. و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشارل هم اهل بادرلند!!!!!از شهر خارج شدیم و وارد جنگل شدیم. کسی چه میدونست چی در انتظار ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه نفره؟؟؟؟من بخاطر اینکه دوباره به زمین برگردم باید کمکشون میکردم. چون تنها کسی که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیتونست منو برگردونه بازمانده بود.......... هنوز که خوب فکر میکنم میبینم انگار توی خوابم یا بهتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگم توی یه کابوس که قرار نیس ازش بیدار بشم با صدای شارل به خودم امدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارول-بانو...بانو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حواس پرتی جوابشو دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه شارل چی میخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بانو خواستم بگم اگه گشنه هستید یکم بشینیم تا غذا بخورید و استراحت کنید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی راه هم نمیگفت چون واقعا از گشنگی داشت روده بزرگم روده کوچیکمو شکار میکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر خوبیه،منم گشنم شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس بانو شما اینجا بشینید تا ما بریم شکار کنیم و بیایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکار کنن!؟ مگه غذا با خودشون نیوردن؟...فکری که تو سرم بود رو بلند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه با خودتون غذا نیوردید!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بانو ،ما وقتی به جنگل میایم غذا نمیاریم شکار میکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه پس برین زودهم بیاین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشارل و الکس کمی سرشونو خم کردنو رفتن...چه ادم مهمی هستمو خودم خبر نداشتم...بعداز اینکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتن شروع کردم نگاه کردن به جنگل،چقدر زیبا بود...گوشامو تیز کردم انگار یه صدایی میومد...با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترس برگشتم سمت بوته ها بازم صدا امد این دفعه بلندتر...ای خدا بازم کنجکاویم گل کرد اخرش من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر همین کنجکاوی کوفتی میمیرم...پاشدم لباسمو تکوندمو رفتم سمت بوته ها چون صدا دقیقا از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون جا میمود...بوته هارو که کنار زدم...نفس تو سینه ام حبس شد خدای من ........ببر...حالا چکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنم؟؟؟؟!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم بود خیلی گرسنه اس!! با چه خصومتی هم منو نگاه میکرد...خدایا خودت کمکم کن به دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرس...کم کم به سمتم قدم برمیداشت و من به عقب میرفتم...ای خدا بگم چیکارتون کنه!!شارل و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکس کجا رفتین اخه منو اینجا تنها گذاشتین...به سمتم خیز برداشت که چشمامو بستمو جیغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدمو بی اختیار گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-توروخدا منو نخور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز چند مین که گذشت و اتفاقی نیوفتاد یک چشممو باز کردم ببر دقیقا جلوی من نشسته بود...ودر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمال حیرت من گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام بانوی جوان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خداااااا ببر هم مگه حرف میزنه...از تعجب گوشام داشت سوت میکشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-س..ل..ا...م
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببر با اون صدای پر ابهتش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما چطور میتونید زبان مارو بفهمید!؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی من زبون حیوانات رو میفهمیدم؟؟؟؟؟؟باورم نمیشهباترس گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش منم نمیدونم چطور میتونم زبان شمارو بفهمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببر-از من نترسید من به قصد شکار امدم اینجا اما چون شما زبان حیوانات رو میفهمید شمارو شکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیکنم بانوی جوان!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا حتی ببره هم بهم میگه بانونمیدونم چرا احساس کردم ببره ناراحت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اتفاقی براتون افتاده!؟گرسنه هستید!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببر رو کردسمت منو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منو خانواده ام چند روزه که هیچی نخوردیم...شاه زاگورا و شاه سلفوس...همه ی حیوانات رو شکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردن و ما کم میتونیم شکار کنیم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم جوابشو بدم که صدای داد شارل به گوشم خورد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بانو فرار کنید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تیرو کمانشو اماده کرد و خواست به سمت ببر تیراندازی کنه که داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وایسااااااااا نزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکس-بانو چی میگید ببر خطرناکه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون هیچ خطر نداره فقط گرسنه اس با خودتون غذا اوردین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشارل-بله یک اهو شکار کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه پس بهم بدینش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهو رو از دست الکس گرفتمو رفتم سمت ببر:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرما این اهو غذای خانواده ات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببر -یعنی شما غذای خودتون رو به من میدید!؟من از شما متشکرم بانوی جوان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهو رو گرفتو یک چیزی مثل سوت به من داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببر-هروقت به کمکی احتیاج داشتید فقط کافیه من روبا این سوت صدا کنید من به کمک شمامیام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببر تعظیم کوتاهی کردو رفت...برگشتم سمت الکس و شارل که دهنشون از تعجب باز شده بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه حالا شما دوتا چرا به من اینجوری نگاه میکنین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکس درحالی که هنوز تعجب از سر روش میبارید گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شما چطور......چطور با اون ببر .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوف لکنت زبانم که گرفته این ،بدون توجه به حرفش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهتره دیگه راه بیفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوناهم با تعجب پشت سرمن راه افتادن .اون شی طلایی رنگ که شبیه سوت بود محکم تو دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفتم یادم باشه درمواقع ضروری ازش استفاده کنم .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خبرچینی که از بادرلند برامون خبر آورده بود دوباره به یادم اومد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سرورم اونا بالاخره موفق شدن دختر نشان دار رو انتقال بدن.دخترنشان دار اینجاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی الان کجاست ؟؟؟هرجا که هست سریع باید نابود بشه. این به نفع همه ی ماست ،مخصوصا برای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآینده ی من که قراره جای پدرم،شاه سلفوس رو بگیرم.من شاهزاده ی بزرگ سرزمین شاینتلند هستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باید اون دختر رو نابود کنم ...... دخترک بیچاره.........آماده باش که دارم میام......با خشم تو سوت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدمیدم واژدهام چندثانیه بعد جلوی پام توقف کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندساعتی تو اسمان دنبال نشونه می گشتم از منطقه بادر لند عبور کرده بودم که بالاخره سه نفر رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازدور روی زمین دیدم .لبخند ترسناکی و زدم به اژدهام اشاره کردم تا روی زمین فرود بیاد. محافظان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک فرشته و یک بادافزار بود که راحت تشخیصشون دادم و اون دختر......اولین چیزی که منو به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش جلب می کرد چشاش بود......چه حیف که چشایی مثل این باید برای همیشه بسته بشه ......با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاژدهام به سمتشون حمله کردم که محافظا سریتر از اون دختر به خودشون امدن و در ظاهر سعی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتن ازش محافظت کنن!!! پوزخندی زدم از همون چند متری که به زمین نزدیک بودم پایین پریدم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتشون حمله ور شدم.ماهر بودن، ولی نه به ماهری من.طولی نکشید که هردو،با ضربه های من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیهوش روی زمین افتادن .به دخترک زل زدم که حالا چشماش گردشده بود تند تند اب دهنش قورت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشمشیرم به سمتش یورش بردم که سریع سوتی طلایی رنگ جلوی دهنش گرفت و بعد صدای جیغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانندی ازسوت خارج شد. بی اختیار چشمامو از درد بستم.اه این چه کوفتی بود دیگه ...... دستم رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی گوشم گذاشتم.بعد از چند ثانیه صدا قطع شد ولی وقتی سرم بالا اوردم جلوی این دختر یک....ببر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرار داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین ببر رو خوب میشناختم از نژاد های اصیل بود.چطور تونست خبرش کنه؟؟؟؟واقعا واسم عجیبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی تنها چیزی که برام مهمه اینه که این دختر باید بمیره!!!!!به سمتش حمله ور شدم که ببر با یک جهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرید روم و با پنجه هاش زخمیم کرد. مطمئنا اگه این دختر کاری نکنه منو زنده نمیگذاره!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باید یه کاری می کردم. من یک شیطانم و وارث آتش!!!!دستام رو داغ کردم و گذاشتم روی پنجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاش که از درد غرشی کرد و تا به خودش بیاد اژدهام،منو از رو زمین بلند و از اونجا دور کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئنم که پنجه هاش سوخته. حقش بود!!!نباید شاهزاده ی شیطان هارو خمی میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی......دخترک بیچاره!!!!پوزخندی زدم و داشتم به این فکر میکردم که نباید ولشون کنم.کنار رودخانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای روی زمین فرود اومدیم و من زخم هامو با آب شستم و محکم بستمشون و بعد به اونجا رفتم.من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید یه کاری میکردم.شاید اگه اون دوتا دست و پاچلفتی نبودن تا الان مرده بود. ولی فرقی هم نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر هر صورت من اون دختر رو نابود می کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیارانا:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو توی موهام فرو بردم و نفس عمیقی کشیدم. خدای من اون دیگه چه دیوونه ای بود؟؟؟یهو از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکجا سر و کلش پیدا شد؟؟؟؟اصلا واسه چی به ما حمله کرد؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا چیکار کنم؟؟؟؟دست ببری هم که سوخته. این دوتا هم که دراز به دراز افتادن رو زمین. خداروشکر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتفاقی براشون نیفتاده. ولی فکر کنم سرشون اسیب دیده باشه. به ببری نزدیک شدم و کنارش نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول لیس زدن پنجه هاش بود و هر از چندگاهی غرش ضعیفی میکرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببری ببخشید. همش تقصیر من بود،اگه من خبرت نمیکردم تو اینطوری زخمی نمیشدی.منـــــــ.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بانو. این چه حرفیه؟؟؟؟من به شما مدیونم!!!اگه شما نبودین خانواده ی من میمردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هرکی جای من بود این کمک رو بهت میکرد.راستی؟؟؟؟اون دیوونه کی بود که به ما حمله کرد؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیزی نگفت و شروع به لیس زدن پنجه هاش کرد.سوالمو بازم تکرار کردم که غرشی کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خودتون بعدا میفهمین.الان بهتره به حافظاتون برسین. من خوب شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولی چطوری؟؟؟مگه نسوخته بود؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من جزو ببر های اصیلم!!!!میتونم با لیس زدن زخم هامو ترمیم کنم. البته فقط جاهای سوختگی رو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آهان!!خب حالا باید چیکار کنیم؟؟منکه جایی رو بلد نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که از روی زمین بلند میشد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پشت من سوارشین. من کمکتون می کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روی هیجان آخ جونی گفتم و سوارش شدم.اول اروم تر میدوید. ولی کمی که من عادت کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرعتش رو زیاد کرد. وای خدای من!!!!!!حتی از یه ماشین هم سریع تر میرفت. مطمئنم اگه کسی اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیکی بود. مارو فقط به صورت یک سایه میدید. کنار رودخانه ای توقف کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون بوته های صورتی رنگ رو میبینید؟؟برگ های اون رو بچینین و بعد کمی از آب رودخانه رو روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون بپاشین و با سنگ کاملا له کنین. اگه از اون مخلوط روی زخم محافظانتون بزنین. زخم هاشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترمیم پیدا میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهانی گفتم و به اون بوته ی عجیب نزدیک شدم. این سرزمین بیش از اندازه عجیب و غریب بود. فقط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا کنه ازش جون سالم به در ببرم!!دستم رو که به نزدیکی بوته بردم بوته حرکت کرد. از ترس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو مشت کردم و دستمو عقب کشیدم که با این حرکتم بوته مچاله شد!!!!!پناه بر خدا!!!!این چرااین ریختیه؟؟هر حرکتی که میکردم بوته هم همون شکلی میشد!!از فکری که به ذهنم رسید بشکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم و با صدای بلند و خوشحالی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یافتم!!!همینه!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنکه متوجه اطرافم نبودم یهو یه صدا از بـغـ*ـل گوشم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیو یافتین بانوی من؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس هینی کشیدم و پام به شاخ و برگ های روی زمین گیر کرد و روی زمین ولو شدم.این ببره هم یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتختش کمه هااااااا. زهره ام ترکید!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی ببری. فهمیدم که این بوته ها شفا بخشه!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد لبخند دندون نمایی زدم و از روی زمین بلند شدم. خاک و خل لباسم رو تکوندم و توری که جلوی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسم بود رو با یه دستم گرفتم و ازش به عنوان سبد استفاده کردم.برگ هارو آروم و یکی یکی جدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم و داخلش انداختم!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب منکه نمی تونستم بهش بگم می تونم گیاه هارو کنترل کنم. اگه بهش میگفتم صددرصد فکر می
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد دیوونه ام!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی کارم تموم شد،پوسته ای از درخت رو که کنار رودخونه افتاده بود رو برداشتم و پر از آب کردم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار ببر به راه افتادم. خب اگه پشتش سوار می شدم صددرصد آبی واسم نمیموند که. والا......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هزار جور بدبختی و زحمت این دوتا ابوالهول رو کنار درخت خوابوندم. مطمئنا اگه بفهمن ببری با آب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش زمین رو لزج کرد تا من اینارو راحت روی زمین بکشم،روزی سه بار خودشونو گربه شور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکنن!!!!هخخخخخ. منم بدجنس شدماااااا........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون مایعی رو که ببری گفته بود درس کردم و روی چندتا برگ درخت مالیدم و بعد گذاشتم روی زخم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاشون. خسته بودم و از صبح هیچ استراحتی نکرده بودم. واسه ناهار هم چندتا میوه خوردیم. این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتا که فعلا تو عالم هپروت تشریف دارن!!!!اگه اینطوری پیش بره از پا در میام. ببری همکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفته.چندتا برگ روی زمین ریخته بود اونارو کنار درخت جمع کردم و ازش به عنوان بالشت استفاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم و خوابیدم.خییییییلی خسته بودم. برای همین زود خوابم برد..........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی عالم شیرین خواب بودم که ناگهان.......با تکون های شدیدی که بهم وارد می شد کسی که شونمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم تکون میداد آروم لای چشمامو باز کردم.جلوی صورتم دوجفت تیله ی آبی رنگ خودنمایی میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با نگرانی و وحشت بهم خیره شده بودن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تیارانا..........تیارانا بلند شو........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هووم؟؟؟؟.........چیه چیکارم داری؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیدار شو ببینم سالمی؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هذیون نگو. ولم کن خوابم میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مسخره بازی در نیار بیدار شو!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولم کن......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز گیج خواب بودم و به آرامی منو روی زمین گذاشت. منم که لنگه خوااااااب غلطتی زدم و به سمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچپم خوابیدم که..........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تیاراااااناااااااااااااااااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خود خدا!!!!!!با صدای فریاد سیخ نشستم!!!!حتی خوابیدن هم یادم رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کوفت!!!!بیشوره خررررر. واسه چی عربده میکشی گوشم کر شد!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی همون حالت هم دستمو زده بودم به کمرم و داشتم غر میزدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه تو نمیفهمی اینطوری فریاد نمیزنن؟؟؟؟عقل و شعور نداری من نمیدونمچرا شما دوتا رو مسئول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحافظت از جونه من بدبخت کردن.آره دیگه وقتی.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشارل که کلافه بود دستش رو گذاشت رو دهن و بینیم که رسما خفه شدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما حق ندارین به ما توهین کنین بانو.ما فقط نگرانتون بودیم و میخواستیم ببینیم سالمید؟؟؟؟ولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظاهرا شما از ما هم سالم ترید!!!!اون پسری که دیدین شاهزاده ی شیطان بود.من نمیدونم چطور جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالم به در بردین. ولی ......مطمئن باشین اگه نجات پیدا نکرده بودین،الان معلوم نبود اون چه بلایی به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرتون آورده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای خدا خفه شدم. این چرا دستش رو برنمیداره؟؟؟؟هر چی تقلا میکردم و دست و پا میزدم بی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنتیجه بود!!!!!داشت منو میکشت!!!!مگه من چی گفته بودم که اون الان اینطوری میکرد؟؟؟؟کلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبانی بود. این شارل،زمین تا آسمان با شارلی که صبح دیده بودم فرق میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوا کم آورده بودم و اینم نمیخواست ولم کنه. زانو هام خم شد و تنها کاری که تونستم بکنم این بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه دستشو گاز بگیرم.از روی درد دستش رو برداشت که راه تنفسیم باز شد و تونستم نفس بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو مشت کردم و روی قفسه ی سینه ام کوبیدم!!!!نه!!!نفسم بالا نمیومد،روی زمین زانو زده بودم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکس زود خودش رو بهم رسوند و دستش رو گذاشت پشت گردنم و یکم بهم آب داد.چشمام تار دید و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونجا تو بـغـ*ـل الکس توی تاریکی فرو رفتم......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشارل:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن......من اصلا نمیخواستم اون اتفاق براش بیفته.نمیدونستم که نفس کم میاره. خب من که اینطوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیستم!!!!آه چی میگی شارل؟؟؟؟تو یه باد افزاری. معلومه که نفس کم نمیاری. ولی اون چی؟؟؟؟باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه!!!!قبول. ولی حالا باید چیکار کنم؟؟؟؟الکس تیارانا رو توی بـغـ*ـلش گرفت و رو بهم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-احمقانه ترین کاری که یه بادافزار میتونه انجام بده اینه که همه رو بادافزار در نظر ببینه!!!!درست مثل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه دستی تو موهام کشیدم و موهامو فرستادم عقب:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا چیکار کنیم؟؟؟؟زنده ست؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به صورت تیارانا انداخت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فعلا که زندس. به شرطی که تو دوباره هوس نکنی دستتو بزاری رو بینی و دهنش.شارل......اون واسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرزمین ما مهمه. باید زنده نگهش داریم،نه اینکه خودمون تو سریع تر مردنش به دشمنانمون کمک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنیم.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا باید چیکار کنیم؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که به سمت اسب میرفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گیریسلند همین نزدیکیه.باید بریم اونجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد سوار اسب شد. منم سوار اسبم شدم و بهش نزدیک شدم.تیارانا کاملا توی بـغـ*ـلش بود و شنل کاملا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتش رو پوشونده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نظرت در مورد اتفاق امروز چیه الکس؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شاهزاده کارل مطمئنا دوباره برمیگرده. باید مواظبش باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-موافقم. باید حواسمان بیشتر جمع باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی اسب از وسط جنگل رد میشدیم.صدای هیچکدوممون در نمیومد. ولی یه احساس خیییلی بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم. مطمئن بودم که کسی داره تعقیبمون میکنه ولی هربار که به اطراف نگاه میکردم هیچی نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین سکوت نشان از یه حادثه بود. مطمئنم که قراره یه اتفاقی بیفته. ولی الان نباید به این اتفاق ها فکر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکردم.جنگل که تموم شد به مرز گیریسلند نزدیک شدیم. پر بود از سربار و همه در حال آماده باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبودن!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir