رمان دیوهای بیگانه به قلم آیناز تابش
قاضی شهر قضاوت شطرنجی را در پیش گرفته است: مهرههای سفید خوب و دوستند و مهرههای سیاه بد و دشمن. افکارش مطلق است؛ بدها تا ابد عذاب میکشند و خوبها لذتی ازلوار در پیش دارند. بدهایی که گویا بد زاده شدند و بد زندگی میکنند؛ اما هرگز قرار نیست بمیرند. دیوها در قاب عکس قضاوت قاضی حبس میشوند و تا ابد در آن رنج میکشند. ترحم برای بدها مضحک است و گناهکار نامیدن خوبها ممنوع. قاضی تنها لکهی ننگین سیاهی را روی پارچهی زندگیشان میبینند و به یاد نمیآورد دستشان از چه لرزید که جوهر پلیدی را روی سفیدیها ریختند. غبار فراموشی روی شهر نشسته و تنها او در بالاترین اتاق برج نظارهگر این قصه و تک تک تار و پودهایش است...
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، فانتزی
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
آنیا
در پارت 200سلام ممنونم نویسنده عزیز ازقلم روانت فقط نمیدونم چرااحساس میکنم جوزف بی گناه🤔🧐
۱۸ ساعت پیشآیناز تابش
در پارت 200بستگی داره از چه دیدی نگاه کنید
۴ ساعت پیشاکرم بانو
در پارت 700اوناناراحتن که جوزف بی فکر خودش و توی دردسرانداخته وبه عاقبت کارش فکرنکرده
۱۵ ساعت پیشاکرم بانو
در پارت 610نقاشیش خیلی باحال بود
۱۵ ساعت پیشاکرم بانو
در پارت 500جوزف مث پسربچه ایه که فقط قدوهیکلش بزرگه
۱۵ ساعت پیشاکرم بانو
در پارت 310بیچاره جوزف،الکی واسه کی خودشو بدبخت کرد
۱۵ ساعت پیشآنیا
در پارت 700یعنی چیشده چراهمه ازدستش شکارن😕 متشکرم جانان قلمت مانا🌹🙏
۱۷ ساعت پیشآنیا
در پارت 400طفلک جوزف😔گناه داره
۱۸ ساعت پیشآنیا
در پارت 300نه مثل اینکه بی گناه نیست وواقعاکشته طرفو😐
۱۸ ساعت پیشLuna
در پارت 100قلم روان و پیوستگی لذت بخش خواندن صحنه های یک قصه! و البته تصویرسازی فوق العاده✨️🌙❤️
۲ روز پیشآیناز تابش
در پارت 100خوشحالم خوشتون اومده🤍
۲ روز پیش
آنیا
در پارت 800ای وای ای وایی😔