رمان ماموریت سرخ به قلم الهام ملایری آشتیانی
نووآ جانسون، تکتیرانداز ماهر، در مأموریت حساس خود به دلیل امتناع از کشتن یک کودک، شکست میخورد و دستگیر میشود. پس از 10 سال اسارت، او با پیشنهادی وسوسهانگیز از سوی افبیآی روبرو میشود: آزادی در ازای همکاری و تبدیل شدن به یک مأمور. نووآ که بین گذشتهی تاریک و فرصتی برای رستگاری سرگردان است، باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند دوباره به اسلحه اعتماد کند و اینبار، در مسیر عدالت قدم بردارد یا خیر.
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۳۵ دقیقه ۳۸ ثانیه
ژانر : #عاشقانه #درام #جنایی
خلاصه :
نووآ جانسون، تکتیرانداز ماهر، در مأموریت حساس خود به دلیل امتناع از کشتن یک کودک، شکست میخورد و دستگیر میشود. پس از 10 سال اسارت، او با پیشنهادی وسوسهانگیز از سوی افبیآی روبرو میشود: آزادی در ازای همکاری و تبدیل شدن به یک مأمور. نووآ که بین گذشتهی تاریک و فرصتی برای رستگاری سرگردان است، باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند دوباره به اسلحه اعتماد کند و اینبار، در مسیر عدالت قدم بردارد یا خیر.
2014 ، منهتن/نیویورک
تو این یک ساعت دیگه نوشتههای دستنبند دور دستهام رو هم حفظ شدم.
افبیآی، ایالت متحده آمریکا و حتی شماره سریال تولید این یه تیکه فلز.
- چند سالته؟
سرمو بالا میارم و قبل از اینکه به اون زن سیاهپوست و نسبتا ورزیده که بهم خیره شده جواب بدم، نیمنگاهی به کارت روی سینهش میندازم. مایلی اسکات و بعد به چشمهاش خیره میشم.
- بیست و یک.
- انگیزهت برای کشتن جکسون جونز چی بود؟
این چه سوال احمقانهایه که میپرسه؟ این لعنتیها واقعا برای پرسیدن اینجوری سوالها حقوق میگیرن؟
- پول.
مشخصه که داره از جوابهای کوتاهم عصبی میشه. من هم عصبیم و البته پشیمون.
نه بابت اینکه آدم کشتم.
بابت این پشیمونم که چرا برای دومین بار ماشه رو نکشیدم و خودم رو از قاتل بودنه 56 مقتول به 57 تغییر ندادم. اینطوری شاید مجبور نمیشدم اینجا بشینم و به این سوالات مسخره جواب بدم. شاید امشب میتونستم یه شیشه آبجو برای خودم باز کنم.
فقط باید یکبار دیگه ماشه رو میکشیدم و ماموریت سرخ رو تموم میکردم.
یک ساعت قبل
بخاطر باد شدیدی که به صورتم میخوره، قبل از اینکه گردههای خاک تو چشمهام برن، عینک تیراندازیم رو روی چشمهام تنظیم میکنم:
- لعنت به این باد!
همیشه موقع تیراندازی از همین موضوع کلافه میشم. هرچند تاثیر خاصی تو تیراندازیم نداره اما به هرحال عصبیم میکنه. ولی خب اینکه همیشه از تو ارتفاع تیراندازی میکنم هم دلیل خوبیه که چرا باد رو اعصابمه، واگرنه الان اواسط بهاره.
دستهام که با دستکشهای بندانگشتی پوشیده شدن رو به نردهها میرسونم و از اون بالا نگاهم رو به زیر پاهام که بخاطره وجود ابرها چیزی معلوم نیست، میدم.
- یعنی الان نمیتونیم مأموریتمونو انجام بدیم؟!
وقتی صدای ناامید و نگران پسر کنارم رو میشنوم به سمتش برمیگردم.
حاضر، اماده و منتظر ایستاده تا بتونه تیراندازی من رو از نزدیک ببینه.
نیمنگاهی به لپتاپ تو دستش میندازم و نیشخندی میزنم:
- طوفان هم بیاد برای من فرقی نداره.
حالا که انگار خیالش راحت شده از اینکه قراره به خواستهش برسه، لبخندی میزنه و عینک طبیش رو روی چشمهاش تنظیم میکنه.
دوباره به سمت ارتفاع برمیگردم و کمی خم میشم.
اگه یه کوچولو دیگه خودم رو روی نردهها آویزون کنم، بعد از چند ثانیه و پیمودن 102 طبقه، یه لایهی جدید رو آسفالت قدیمی خیابون میشم.
102 طبقه واقعا زیاده!
خود به خود از شدت تحیر سوتی میزنم و کمر صاف میکنم.
- هی بچه! این ساختمون چند متره؟
ذوق رو میشه به راحتی تو چشمهاش دید. این بچه زیادی از من خوشش میاد و حالا که ازش یه سوال معمولی پرسیدم عملا فکر میکنه باهام رفیق شده!
جوری که انگار میخواد کنفرانس بده، تک سرفهای میکنه و جواب میده:
- 391 متر.
سری تکون میدم... حس میکنم کنار یه گوگل زنده ایستادم.
- کرایسلر چی؟
- اون 319 متره.
جوابی نمیدم و به سمت کیف اسنایپرم که به نرده و کمی اونورتر تکیه داده شده، میرم که صدای باتردیدش به گوشم میرسه:
- فکر کردم خودت میدونی این دوتا ساختمون چند مترن.
زیپ کیف رو باز میکنم.
- چرا باید بدونم؟
سرم پایینه و نمیتونم ریاکشنهاش رو ببینم، اما از مکثهایی که بین جملاتش میکنه، میفهمم از بابت گفتن حرفهاش مطمئن نیست و انگاری خجالت میکشه.
- آخه... خودت گفتی میخوای از این برج به کرایسلر شلیک کنی.
سرم رو بالا میارم و با اینکه حدس میزنم میخواد چی بگه میپرسم:
- خب؟
لبهاش رو تر و دوباره عینکش رو تنظیم میکنه –تو این مدت کم فهمیدم وقتی هیجانزده میشه، اینکار رو میکنه - و میگه:
- یعنی هیچوقت به متراژ جایی که ازش تیراندازی میکنی، توجه نمیکنی؟
اسنایپر و صداخفهکن رو از توی کیف بیرون میکشم و همون حال که به اسنایپر وصلش میکنم، میگم:
- کلا زیاد از اعداد و ارقام سر در نمیارم، همین که با چشم بفهمم کجا ارتفاعش بیشتره و برای شلیک اونجا رو انتخاب کنم، کافیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سر تکون دادنش میفهمم که شگفتزده شد، حق هم داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسنایپر و پایههاش رو روی زمین و از بین نردهها تنظیم میکنم، به روی شکم دراز میکشم و همون حال که دارم دوربین اسنایپر رو تنظیم میکنم، میپرسم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تونستی ارتباط برقرار کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپتاپ رو روی زمین میذاره و کنارم میشینه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تقریبا دیگه تمومه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهندزفری رو به سمتم میگیره؛ اون جسم کوچیک و مشکی رنگ رو ازش میگیرم و داخل گوشم میذارم. دکمهی روش رو فشار میدم اما صدایی نمیشنوم؛ به سمتش برمیگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس چرا صدا نمیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون بین که تندتند چیزی رو با کیبورد تایپ میکنه، جواب من رو هم میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- گفتم که تقریبا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار توجهی به حاضر جوابیش نمیکنم و مشغول تنظیم کردن دوربین اسنایپر میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میشه یه چیزی بپرسم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند وقته تیراندازی میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوالش رو با سوال جواب میدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند سالته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گیجی و مکث جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ... 12 سالمه0
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتعجب به سمتش برمیگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واقعا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دیگه چه کوفتیه! این بچه واقعا بزرگتر بالا سرش نداره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بعد با این سنت هکر شدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافهای احمقانه به خودش میگیره که نمیتونم حدس بزنم ذوق کرده یا خجالت کشیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام رو تو حدقه میچرخونم و با چشم راستم از دوربین اسنایپر به کرایسلر خیره میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 4 سال از سنت کم کن، من همونقدر تیراندازی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عام... خب خیلی فرق نداریم، توهم وقتی شروع کردی، 13 سالت بوده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین بچه دیگه زیادی پیگیر منه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سنمو از کجا میدونی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پیدا کردن اون که دیگه کاری نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به لبخند مفتخرش و دستش که داره به لپتاپش اشاره میکنه، میندازم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون بچه دقیقا دست گذاشته رو چیزی که ازش متنفرم و مطمئنا این که از فوضولیش خوشم نیومده تو صورتم پیداست چون رسما لبخندش میماسه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیگه زیاد داری حرف میزنی، به کارت برس!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع به سمت لپتاپش برمیگرده و چند لحظه بعد دوباره صداش در میاد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تموم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره دکمهی روی هندزفری رو فشار میدم که اینبار صدا تو گوشم پخش میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همه چیز مرتبه نووآ ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن صدای توماس میگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره... کی شروع کنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون مرتیکه چند دیقه دیگه با دخترش و بادیگارداش میاد طبقهی آخر کرایسلر،… خودش یه کت و شلوار سرمهای تنشه و دخترش هم قرمز پوشیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ماموریت سرخ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسم میخورم این دوتا کلمه خیلی ناخودآگاه وارد ذهنم شدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام به گوشش نمیرسه و ادامه میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اول جکسون رو خلاص کن و وقتی تمرکز همه رفت روش، برو سراغ دخترش و-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه از توضیحات تکراریش میگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه، از دیشب هزار بار گفتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره دکمهی روی هندزفری رو فشار میدم که صداش قطع میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب ببین مایکل تو...-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط حرفم میپره:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مارسل !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگنگ به سمتش برمیگردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسمم مارسله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا چه اهمیتی داره که اسم لعنتیش چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا هرچی... اون جعبهی فوضولیت رو جمع کن و کنارم رو زمین دراز بکش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنظورم از جعبهی فوضولی، لپتاپشه و اون این رو سریع میفهمه و کاری رو میکنه که بهش گفتم و منم دوربین شکاری مشکی رنگم رو به دستش میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با این اطرافمون رو پوشش بده، فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم مونده از شدت ذوق سکته کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فهمیدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند لحظه بعد از اینکه با دوربین ور میره، نگاه متعجبش رو به منی که دارم یه فشنگ رو داخل اسلحه میذارم، میده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خشاب نداره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نوچ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه باحاله! مدلش چیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسویالکی-14اس... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدی چرا دارم به تکتک سوالاش جواب میدم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسم هم داره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهش میگن گرگ و میش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بُردش چقدره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه به سمتش برمیگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حس نمیکنی داری خیلی سوال میپرسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمظلومانه انگشت اشارهش رو بالا میاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فقط همین یدونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیحوصله نگاهم رو ازش میگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 4 کیلومتر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس چرا برای همچین فاصلهای میخوای ازش استفاده کنی؟ فاصله اینجا تا کرایسلر فقط 1 کیلومتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون بچه راست میگه و من هم جوابی ندارم که بدم. اما خب اینکه از توماس خواستم این اسلحه رو برام آماده کنه دوتا دلیل داشت. اول اینکه از مرگ اون دو نفر مطمئنتر بشم. دوم اینکه میخواستم این اسلحه رو امتحان کنم و این بهترین موقع بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونطور که مشخصه، دلیل دوم مهمتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا ساخته شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قرار بود فقط یه سوال بپرسی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا بگو دیگه! سرمون هم گرم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو با کلافگی بیرون میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- روسیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوه، شرکت بِرتا ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون شرکت ایتالیاییه کودَن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دوباره از داخل دوربین اسنایپر، کرایسلر رو پوشش و همون حال جواب پسر کنارم رو هم میدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لوباو آرمز .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره چند ثانیه سکوت میکنه اما نگاه خیرهش رو روی خودم احساس میکنم و کلافه از این وضع میگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیگه چیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار منتظر بود تا من یه چیزی بگم و اون یه راهی برای حرف زدن پیدا کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میشه بهم تیراندازی یاد بدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئنا توقع نداشت انقدر قاطع جواب بدم که با لحن ناراحتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اما توماس گفت میخوای یکی از آدمهاش بشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من آدم هیچکس نمیشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست چیزی بگه که صدای بوق مانندی از لپتاپش بلند و باعث ساکت شدنش میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- توماس داره زنگ میزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپتاپش به هندزفری هردومون وصل پس دوباره دکمهی روی هندزفری رو فشار میدم و اونهم همینکار رو میکنه که صدای عصبیه توماس تو گوشهامون میپیچه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یکبار دیگه قطع کنی، پشیمونت میکنم نووا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خندهای به حرص خوردنش میزنم که ادامه میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آماده باش، دارن وارد اتاق مورد نظر میشن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار جدی و متمرکز نگاهم رو از دوربین اسنایپر به اتاق مجلل و لاکچری که شبیه به اتاق کار هستش، میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من آمادهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون لحظه در اتاق باز میشه و مرد میانسالی با کت و شلوار سرمهای رنگ، به همراه دو بادیگارد با کت و شلوار مشکی رنگ وارد اتاق میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند لحظه صبر میکنم اما هیچ دختر قرمزپوشی نمیبینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس دخترش کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوربین تمام طبقات توسط مارسل هک شدن و توماس کله کرایسلر رو زیر نظر داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- طبقهی پایین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخوام با دوربین اسنایپر یک طبقه پایینتر رو هم چک کنم که با صدای مارسل متوقف میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من دیدمش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس اسنایپر رو حرکت نمیدم و میذارم رو همون طبقهی آخر ثابت بمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجکسون پشت میزش نشسته و مشغول ور رفتن با برگههای روی میزشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شروع کن نووا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا سرش رو نشونه میگیرم و انگشت اشارهم رو با فاصله از ماشه و آماده نگه میدارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو تو سینه حبس میکنم، یک... دو... و شلیک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیشهی اون طبقه میشکنه و همزمان حفرهای تو گیجگاه جکسون ایجاد میشه که مساوی میشه با خونی شدن دیوار و کت و شلوار بادیگارد کنارش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو رها میکنم اما یه چیزی روی سینهم سنگینی میکنه. دفعهی اولم نیست و این حس هم برام آشناست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمبلغ و مأموریت رو قبول میکنم، آماده میشم، حبس کردن نفس، تا سه میشمارم، شلیک و آزاد شدن نفس حبس شده، اما بازهم نمیتونم راحت نفس بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زودباش نووا! برو سراغ دختره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای توماس من رو برمیگردونه. اینبار اسنایپر رو روی طبقهی پایین تنظیم میکنم و گلولهی دیگهای داخلش میذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئنا تا الان بادیگاردها فهمیدن که شلیک از کجا صورت گرفته و باید قبل از اینکه گیر بیفتیم، کار رو تموم کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک زن با کت و دامن کوتاه کرم رنگ ایستاده و از ظاهرش میشه حدس زد یکی از کارکنانه... شاید منشی یا... پرستار؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن دختر بچهای همسن و سال مارسل که پیراهن قرمز رنگی پوشیده و کنار اون زن که از پشت شیشه داره به چیزی اشاره میکنه و بهش نشون میده، به این نتیجه میرسم که احتمالا حدس دومم درستتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحیانا توماس که از من نمیخواست اون بچه رو بکشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بجنب دیگه داری چه غلطی میکنی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا امروز انقدر صدای لعنتیه توماس رو مختر شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من هدفو نمیبینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لعنتی دقیقا جلوی پنجرهس کنار یه زن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون که بچهس!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همونه نووا! بزنش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسهام منقطع میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن نمیتونم بچه بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز اونقدرا هم عوضی نشدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر حواسم پی اون بچهست که نه صدای توماس و نه مارسل رو میشنوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مبلغ رو دو برابر میکنم فقط بزنش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحظهای انگشتم به ماشه نزدیکتر میشه اما متوقف میشم و برای اینکه دوباره انگشتم به سمت ماشه نلغزه، ناخودآگاه انگشتهام رو به دور بدنهی اسلحه فشار میدم که نوک انگشتهام درد میگیرن و نفسم تو سینه حبس میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچجوره نمیتونم لباس سرخ اون بچه رو رنگیتر کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیتونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیتونم... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتموم شدن زمزمهام مساوی میشه با صدای تیراندازی، اونهم دقیقا کنارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتعجب و ترسیده عینکم رو برمیدارم و نگاهم رو به مارسل که حالا غرق در خون شده، میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون بچه دقیقا کنار من به رگبار بسته شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرجمع شاید دو ساعت باهاش وقت گذرونده باشم، اما به زور جلوی خودم رو میگیرم تا فریاد نکشم برای برگردوندن زمانی که غیرممکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن ماشه رو نکشیدم که بچهای کشته نشه و حالا مارسل تو خون غرق شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لعنت بهش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت در خروج پشتبوم پا تند میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی نفهمیدم تیراندازی ازکجا بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم به دستگیرهی در میرسه که در زودتر باز میشه و 5 پلیس ویژه با ضدگلولههایی که روشون آرم FBI به چشم میاد، وارد پشتبوم میشن، کلتهاشون رو به سمتم نگه میدارن و زن سیاهپوستی که جلوتر از همه ایستاده با صدای بلندش پردهی گوشم رو میلرزونه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تکون نخور و دستهاتو ببر بالا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالا پایین شدن سیبک گلوم بهم ثابت میکنه هنوز زندهم. چند لحظه خشکم میزنه اما بالاخره دستهام رو بالا میبرم که همون زن ادامه میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آروم برگرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون بین که برمیگردم کلافه بابت گندی که زدم، زمزمه میکنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فاک بهت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا برگشتنم تازه متوجه هلیکوپتر بالا سرمون که درش بازه میشم. تا الان حتی متوجه صدا و بادی که درست کرده بود نشدم. پس مارسل رو از اون بالا به رگبار بستن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستبند خوردنم از پشت، به خودم میام و نگاهم رو از اون پسر که به شکم خوابیده و از سوراخهای پشت کمرش خون میجوشه، میگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدنم جوری داره ریاکشن نشون میده که انگار دفعهی اولمه جنازه میبینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی نمیتونم بابت دستگیریم ناراحت یا ترسیده باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحض رضای خدا من قاتل پولیم! از همین حالا میدونم چه بلایی قراره سرم بیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی همین حالاش که تو اتاق بازجویی نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این یک ساعت دیگه نوشتههای دستنبند دور دستهام رو هم حفظ شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافبیآی، ایالت متحده آمریکا و حتی شماره سریال تولید این یه تیکه فلز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند سالته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بالا میارم و قبل از اینکه به اون زن سیاهپوست و نسبتا ورزیده که بهم خیره شده جواب بدم، نیمنگاهی به کارت روی سینهش میندازم. مایلی اسکات و بعد به چشمهاش خیره میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیست و یک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- انگیزهت برای کشتن جکسون جونز چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چه سوال احمقانهایه که میپرسه؟ این لعنتیها واقعا برای پرسیدن اینجوری سوالها حقوق میگیرن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پول.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشخصه که داره از جوابهای کوتاهم عصبی میشه. من هم عصبیم و البته پشیمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه بابت اینکه آدم کشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابت این پشیمونم که چرا برای دومین بار ماشه رو نکشیدم و خودم رو از قاتل بودنه 56 مقتول به 57 تغییر ندادم. اینطوری شاید مجبور نمیشدم اینجا بشینم و به این سوالات مسخره جواب بدم. شاید امشب میتونستم یه شیشه آبجو برای خودم باز کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط باید یکبار دیگه ماشه رو میکشیدم و ماموریت سرخ رو تموم میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از کی دستور گرفته بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- توماس ویلیام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه من ادمفروش نیستم. اما دلیلی هم نداره که همکاری نکنم. من برای توماس کار نمیکنم و نگفتن اسم مشتری به دیگران تو قوانینم نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی اگه مشتری ثابتم باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند فرقی هم نداره. اون لعنتی همین حالاش هم خارج از کشور و تو یکی از مخفیگاهاشه... حتی مطمئن نیستم اسم واقعیش رو بهم گفته باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
پرتقالی و خاکستری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره این دوتا رنگ بهترینن اگه قرار باشه از بین اینهمه رنگ انتخاب کنم. این دوتا رنگ حالا شدن مداد رنگیهای دنیای من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای کثیف و خاکستری من که با یه مشت پرتقال گندیده تزئین شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند دیگه بعد از 10 سال زیادی ضایعس اگه بخوام بگم من جزو این پرتقالها نیستم... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا برخورد پیراهن پرتقالی رنگی تو صورتم بند افکارم پاره میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بجنب دیگه نوبت توعه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اینبار صدای گوش خراش مایکی که کامل افکارم رو نابود میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیراهن رو روی طبقه اول تخت دو طبقه میندازم و دارت قرمز رنگ تو جیب شلوار پرتقالیم رو بیرون میکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا توجه به اینکه سلول خاکستری، چهار نفر رو تو خودش جا میده، نسبتا بزرگه. پس حالا تا تختهی دارتی که به دیوار وصل شده، تقریبا 7 قدم فاصله دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هی بیا عقبتر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه از اینکه تمرکزم رو بهم زده به سمتش برمیگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حتی اگه از سلول هم برم بیرون فرقی به حالت نمیکنه احمق!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمایکی به کل گند زده. دارت سبز رنگش پایین دیوار افتاده و خبر از این میده که حتی با صفحه برخورد هم نکرده بوده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه دستی به کلهی کممو و چربش میکشه و روی پیراهن پرتقالیش که روی تخت بود میشینه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخندی میزنم، دوباره دستم رو بالا میارم و شروع نشونهگیری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سره 20تا بسته بودی جوش نزن... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر جوابش نمیمونم، دارت رو پرتاب میکنم و طبق انتظارم پیش میره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تریپِل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سه برابر شدن امتیازم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ضرب از جا بلند میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لعنت بهت چرا گیر دادی به اون نقطه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اینبار صدای نفر سومه که مانع جواب دادنم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چون فقط تو اون نقطه میتونه تقلب کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرمیگردم و اون گندهبک سیاهپوست رو پشت سرم میبینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبق معمول اول نگاهی به چشم نداشته و بستهی سمت چپش میندازم و بعد چشمی که من رو نشونه گرفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این دیالوگ کلیشهای تقلب نمیخواد از دهنت بیفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخند رو مخش رو تحویلم میده و درحالی که پشت پلک چشم خالیش رو میخارونه روی طبقه اول تخت رو به رویی میشینه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این احمق و فقط میتونی گول بزنی، نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز همون 10 سال پیش وقتی با مایکی و استیو تک چشم هم سلولی شدم وضع همین بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمایکی هم سفید پوسته و خیلی زود باهام جور شد... اما استیو... وقتی میدید مایکی تو تیم منه، حس میکرد از تخت پادشاهی پایین کشیدنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند که این قضیه زمانی خیلی بالا گرفت که مایکی دیگه دستوراتش رو اجرا نکرد - انگاری اون پسر پشتش به منه تازهوارد گرم شده بود - هیچوقت کار من و تک چشم به دعوا و اینجور چیزها نکشید اما از مزخرفاتش من رو بینصیب نمیذاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتوجه به چرت و پرتی که گفت به سمت در باز سلول میرم و به چهارچوب سیمانی تکیه میزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل همیشه همهمه و شلوغ پلوغ که موقع هواخوری بدتر هم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو به زیرپوش سفید رنگم میرسونم و کمی از خودم فاصله میدمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این خراب شده چرا انقدر گرمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو طبق معمول مایکی سرشار از اطلاعاتِ تازه جواب میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یکی از سربازا گفت هواکشها خراب شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس کلافهم رو بیرون میدم و درحالی که از همون بالا نگاهم رو بین پرتقالهای طبقهی اول در گردش میذارم، نگاهم به متیو میخوره... سومین سفیدپوست سلول و صد البته پرحاشیه که تقریبا یک ماهه به سلول ما منتقل شده. مثل همیشه با ورود باشکوهش همه رو به دور خودش جمع کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط متیو نیست که همچین وضعیتی داره... این کثافتخونه همینه. برای طرفدار پیدا کردن یا باید زور بازو داشته باشی و یا از چیزهای دیگه استفاده کنی که خب برای متیو گزینهی دوم خیلی راحتتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اما هوش و استعداد بالا؟ خب دقیقا چیزیه که میتونه سرت رو زیر آب کنه. پس نتیجه گیری؟ عقب بشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکیهم رو از چهارچوب میگیرم و درحالی که دستام رو تو جیبهای شلوارم فرو میبرم و به سمت مایکی میرم، لب میزنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بلند شو چشم نداشتهتو باز کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقولنج گردن کلفتش رو میشکنه و جوابم رو میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستیو بد نقطه ضعفی دستم داده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت ولو میشم و درحالی که دستم رو به سمت پسر کنارم دراز میکنم، خطاب به تک چشم جواب میدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سوگولیت تو خطره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ که نگفتم. اون بچه همین حالاش هم تقریبا داشت مثل توپ بین پرتقالها پرتاب میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل مرغ پر کنده از جا بلند میشه و انقدر با عجله از سلول میزنه بیرون که کتفش محکم به نردهها میخوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو از راه رفتهش میگیرم و به مایکی که با گیجی به دستم خیره شده میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سره 20تا بسته بودیم دیگه، نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهای برزخیش رو بهم میدوزه و پولی که زیر بالشش قایم کرده رو بیرون میکشه و تقریبا کف دستم میکوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسکناسهای چرک رو تو مشتم مچاله میکنم و از جا بلند میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آفرین پسر خوب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو به لبهی تخت بالا میرسونم، میپرم و روی تخت دراز میکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر ماه 4 هفتهس و هر سال 12 ماه. این یعنی تا به الان 520 بار رفتم هواخوری... درست هفتهای یکبار... تو 10 سال.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین یعنی پیروی از قانون عقب نشستن. نه که بگم باهوش و با استعدادم. نه. نیازی به گفتن نیست... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهفتهای یکبار اونهم برای دریافت ویتامین دی از این چهار دیواری بیرون میرم و حدالامکان از دردسر دوری میکنم. هر چند که فرقی نمیکنه و با شرایطی که دارم باید از این وضعیت و درگیریها به عنوان سرگرمی استفاده کنم... بالاخره میتونه یکی از تنهاترین سرگرمیهام تا اخر عمرم باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیخوام بگم من پرتقال نیستم... ولی تو زندان بخوای به هرکی نزدیک بشی باید یه چیزی از دست بدی و خب داراییهای یه زندانی باهوش و با استعداد چی میتونه باشه؟ اطلاعات! اونم نه هر اطلاعاتی، اطلاعاتی که بتونه تو رو توصیف کنه. دقیقا همون چیزی که ازش متنفرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا 10 سال پیش فقط حواسم رو جمع میکردم که به دیگران نقطه ضعف ندم و حالا که این توام باید حواسم باشه که جرمم سنگینتر نشه. پس عقب میشینم و دهنمو میبندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانسون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحظهای صبر نمیکنه و قبل از اینکه بخوام جوابش رو بدم باتومش رو چندباری به نردهها میکوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرنجم رو از روی چشمهام برمیدارم، نیمخیز میشم و اولین چیزی که میبینم زندانبان گرد و تپل و البته سفیدپوست جلو در سلوله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به پیشونی و موهای بور عرق کردهش میکشه... احتمالا بالا اومدن از پلهها براش سخت بوده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه منتظرم رو که میبینه ادامه میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ملاقاتی داری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان اگر بهم میگفت حکم اعدامت صادر شده، باور کردنش خیلی راحتتر بود تا اینکه بگه ملاقاتی دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روی تخت خم میشم و نگاهم رو به مایکی که اونهم اوضاعش بهتر از من نیست، میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- احیانا با تو اشتباه نشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه پسر جوابم رو بده صدای دوبارهی زندانبان به گوشم میرسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مزخرف نگو! زودباش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافه و تن صداش خیلی جدیه و جایی برای شک و تردید نمیذاره؛ اما تو این 10 سال هیچکس به دیدنم نیومده بود. چون کسی نیست که به دیدنم بیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- انگار تو هم صاحب پیدا کردی رفیق!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمنگاهی به مایکی که با لبخند گفته بود، میندازم و از جام بلند میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو به بوتهای بنددار و چِغِرم میدم و قدمهای کوتاه و با تردیدم رو به سمت زندانبان میکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پیرهنتو بپوش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گیجی سرم رو بالا میارم که با سر به پیراهن نارنجی آویزون از نردهی تختم اشاره میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیحرف برمیدارمش، میپوشمش و بیخیال دکمههاش میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان دارم یه چیزهای عجیب غریب حس میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه چیزی تو معدهم به هم میپیچه و حس میکنم مثل گودالی میخواد منو بکشه تو خودش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چیه. اما میدونم که حتی موقع دستگیریم هم همچین احساسی نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار حتی موقع رد شدن از بین پرتقالها سعی نمیکنم وجههی اروم و گوشهگیرم رو حفظ کنم و انقدری نظریههای مختلف با سرعت از جلوی چشمهام و تو ذهنم میگذرن که حتی نمیتونم از بینشون انتخاب کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه یکی از اعضای خانوادهی نداشتهم اومدن ملاقاتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا دوستام؟... کدوم دوست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا شاید هم یکی از مشتریهام؟ توماس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه امکان نداره... اون همچین ریسکی نمیکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو مزخرفات دیگه... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیفهمم کِی از در فلزی خروج از قسمت عمومی میگذرم تا اینکه با پیچیده شدن دستبند سرد به دور پوست داغم به خودم میام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین باره که این مسیر رو میبینم. چیزه خاصی نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه راهروی طویل و نسبتا پهن که همین الان از چهارمین دری که شبیه به در و نردههای سلول هستش رد شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندانبان تپل چنان بازوم رو محکم فشار میده انگار مقاومتی در برابرش دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عنوان کسی که اولین بارشه ملاقاتی داره نباید با ملایمت بیشتری باهام برخورد بشه؟ اصلا همچین چیزی وجود داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداریم به یه در آبی... شاید هم نفتی رنگ نزدیک میشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس میکنم هر لحظه ممکنه محتویات معدهم خالی بشه. چه مرگم شده؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی الان شک دارم که به اون در برسم. رسیدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر باز میشه و وارد سالنی نسبتا بزرگ که حدود 10 تا 15 میز فلزی که هر کدوم یک جفت صندلی فلزی دارن، میشیم. میز و صندلیهایی که توسط پرتقالها و ملاقاتیهاشون اشغال شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنجرههای بزرگی که نور خورشید بیمنت ازشون گذر و سالن رو روشن میکنه... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتصال نگاهم با سالن توسط زندانبان که من رو به سمت خودش برمیگردونه، میشکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو به انگشتهای کوتاه و تپلش که مشغول چرخوندن کلید تو قفل دستبندن، میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازش میکنه و لب میزنه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 10 دقیقه دیگه وقت ملاقات تمومه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir10 دقیقه؟ لعنتی این زیاده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواد دوباره دری که ازش بیرون اومدیم رو باز کنه که مانعش میشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیمنگاهی به دستم که بازوش رو حبس کرده، میندازه و سوالی نگاهم میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف بزن نووآ! مهم نیست چقدر عجیب به نظر بیای؛ تو که نمیتونی بری از تکتک ادمایی که اونجا هستن بپرسی برای ملاقاتت اومدن یا نه! پس بپرس کی به دیدنت اومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کی به دیدنم اومده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت ابروی بورش رو میخارونه و نگاهش رو به میزی میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون خانمی که کت و شلوار پوشیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرد نگاهش رو دنبال میکنم و به همون خانم که کت و شلوار مشکی رنگی پوشیده بود، میرسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیتونم صورتش رو تشخیص بدم چون پشت به من نشسته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادم نمیاد تا به حال مشتری زن داشتم یا نه؛ حداقل یکی از نظریههام تا حدودی حذف میشه؛ پس بیشتر از این وقت رو تلف نمیکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فهمیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازوش رو ول میکنم و اینبار قدمهام رو به سمت میز فلزی وسط سالن میکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتوجه به صدای صحبتهای اروم افراد تو سالن، کاملا توجهم رو به اون زن کت و شلواری میدم و میرسم بهش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا رسیدنم به سر میز سریعا سرش رو بالا میاره. احتمالا رنگ جیغ پرتغالی باعث شد انقدر سریع واکنش نشون بده... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای فرفریش... پوست تیرهش و چشمهای قهوهایش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن این زن رو یه جایی دیدم. مطمئنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیشینی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشنیدن صداش مساوی میشه با پلک زدنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودکار روی صندلی رو به روش جا میگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به گردن و هیکل نسبتا ورزیدهش میرسه و در نهایت اون کارت با نوشتهی افبیآی. یادم اومد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا میگم. دست خودم نیست، اما درست مثل کسی که بعد از مدت طولانی تونسته یه پروندهی جنایی رو حل کنه، مشتم رو با هیجان روی میز فلزی میکوبم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لعنت بهت تو مایلی اسکاتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه یکباره پیچش دلم از بین میره و صدای هیس مانندی تو سالن میپیچه و نگاه هردومون به سمت سرباز گوشهی سالن کشیده میشه که با صورت برزخیش دستور میده دهنم رو ببندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال به سمت مایلی برمیگردم که نگاه ارومش رو متقابلا بهم میده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا وقتشه. وقتشه که کمکم نظریهها برگردن و همینطور هم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی روی میز خم میشم و اینبار با صدای آرومتری میگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الان باور کنم بازجوئه پروندم اومده ملاقاتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی که بیشباهت به نیشخند نیست رو به صورت آرومش اضافه میکنه و تکیه میده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه باور کنی یا نه، اومدم... اقای جانسون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی اینبار نوبت منه که سوالات مسخرهم رو ردیف کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز یادم نرفته وقتی رو که ازم پرسید چرا آدم کشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتقابلا تکیه میزنم و سعی میکنم مثل خودش آروم باشم. ولی لعنت بهش چطوری باید آروم باشم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به سمت ساعت دایرهای و صفحه سفیدی که به دیوار سیمانی نصب شده، کشیده میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صفحه با علامت قرمز، شروع و پایان وقت ملاقات رو مشخص کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون چیزی که فکر میکردم خیلی کوتاهتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ... تقریبا 8 دقیقه وقت داریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- درسته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرسته؟ خب محض رضای خدا حرف بزن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیحواس پام ویبره میره و نیشخندش خطهای نامرئیش رو بدون خساست روی مغزم به جا میذاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دوست داری بدونی چرا اینجام؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس حبس شدهم رو بیرون میدم و نگاهم رو از کارت آویزون از گردنش میگیرم؛ با دیدن قیافهی جدیش نمیتونم جلوی تک خندهم رو بگیرم. اون زن بعد از 10 سال هنوز هم سوالای مزخرف میپرسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا برگشته بودیم به پوزیشنی شبیه به 10 سال پیش. کسی که سوال میپرسه اونه و کسی که با جوابهاش اعصاب خط خطی میکنه من... نه اون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو کمی کج و منتظر نگاهش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار حالا خودش هم کمی نگران شده، چون نیمنگاهی به ساعت میندازه و کمی روی میز خم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دوست داری برگردی سره کارت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان داشت بهم پیشنهاد کاری میداد؟ اونم تنها کاری که من بلدمش؟ یعنی کشتن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یـ - یعنی-...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو مانع میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره! همونی که بهش فکر میکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتن صداش آرومه پس بدون نگرانی و اینبار با دقت بیشتری گوش میسپرم بهش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میخوام بازم ادم بکشی... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- که ایندفعه واقعا اعدام بشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاسخ سریع و محکمش باعث میشع دیگه مانعش نشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میخوام برای دولت کار کنی؛ به عنوان مأمور افبیآی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورت شوکهم باعث میشه مکث کنه... یه مکث طولانی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسی که منو دستگیر کرده بود، داشت به من پیشنهاد میداد که پلیس بشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اینبار صدای خندهمه که باعث میشه برای بار دوم سرباز اخطار بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ساکت باش جانسون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سختی نیشم رو جمع میکنم و به نشونهی عذرخواهی درحالی که نگاهم به صورت کلافهی زن رو به رومه، دستم رو تو هوا تکون میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسش رو با حرص بیرون میده و اینبار با تحکم تو صورتم میکوبه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این تنها راهیه که میتونی از اینجا بیای بیرون و دوباره زندگیت رو شروع کنی... واگرنه قول میدم خودم بعد از مرگت، موقعی که میخوان جنازتو ببرن بیرون زیره گواهی فوتت رو امضاء کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر تندتند جملاتش رو بیان میکنه که چند ثانیه طول میکشه تا تحلیلش کنم و دقیقا زمانی که از جاش بلند میشه بالاخره قفل دهنم باز میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو مستقیم به چشمهای تیزش میدوزم و ادامه میدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لطفا... .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره. حاضرم خواهش کنم. اگه مایلی اسکات میتونه منو از اینجا ببره بیرون. حاضرم باهاش راه بیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه وضوح میبینم که کمی نگاهش نرم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرومی سره جاش برمیگرده و اینبار اونه که سرش رو متمایل میکنه برای شنیدن حرفم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی عمیق میکشم و دستهام رو روی میز به هم قفل میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باید چیکار کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این یعنی قبول کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این یعنی میخوام بدونم کاری که میگی ارزش دردسر احتمالی رو داره یا نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالهام ملایری آشتیانی
00ممنونم بابت نظرت عزیز دلم
۳ دقیقه پیشUnknown
10اگه سرنوشت جوری چید که از هم دور بشیم بگو من برم ولی تو نرو بابوچکا😭
۲ روز پیشالهام ملایری آشتیانی
00دیالوگ موردعلاقه ی خودمم هست...
۳ دقیقه پیشGhost
00توصیفاتت،فضاسازی هات و...فقط می تونم بگم عالی!
۲۴ ساعت پیشالهام ملایری آشتیانی
00خوشحالم که راضی بودی:))
۴ دقیقه پیشدلارا
00آخرش سرش گریه کردم ولی پایانش خیلی زیبا بود سیر داستانی سریع پیش میرفت و آدم رو خسته نمیکرد و هی میخواستی بفهمی بعدش چی میشه شخصیت آئورورا رو خقلی دوست داشتم و خیلی شبیه خودم بود و باهاش همزاد پنداری میکردم ولی واقعا رمان قوی ای بود خیلی دوسش داشتم دمت گرم الهام🥲✨
۱۵ ساعت پیشالهام ملایری آشتیانی
00خوشحالم که دوستش داشتی عزیزم:)
۴ دقیقه پیشMinA
00رمان موردعلاقم😍
۲ روز پیشhope
10اگه بگم کدوم بخش داستانو خیلی پسندیدم اسپویل کردم از نویسنده به شدت ممنونم نمیدونستم به خوندن یه همچین قلم قدرتمندی نیاز داشتم🥲❤️ 🩹
۳ روز پیشالهام ملایری آشتیانی
00عزیز دل:)))
۲ روز پیشFaezeh
00فوق العاده بود، قلم قدرتمندو بی نظیر و یه داستان کاملا قوی و به دور از کلیشه موفق باشی نویسنده
۳ روز پیشالهام ملایری آشتیانی
00مرسی فائزه ی مهربون:)
۲ روز پیش
Sun
00عالی بود 😭 نوا عزیزممم ✨️✨️😭 خیلی دوستش داشتم و وایبی که داشت &...;..;&...;..;&...;..;&...;..;&...;..; خسته نباشی 🌻🌻