رمان عاشقی ممنوع! به قلم meli770
رمان عاشقی ممنوع درمورد چهارنفره که توی خانواده شون، عاشقی ممنوعه و به خاطر عاشق شدن طرد میشن.بر اثر یه اتفاق که برای هرکدوم از بچه ها میافته، حس ها و توانایی هایی توی بچه ها نسبت به بقیه بیشتر میشه. به غیر از این چهارتا، چهارتای دیگه ام هستن که اون ها هم همین طورن. ازطرفی، چندنفر به خاطر این توانایی هاشون دنبالشون. ولی چرا توی این خاندان، عاشقی ممنوعه؟
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۱۸ دقیقه
ویراستار:GOJE_SABZ
ژانر : اجتماعی، عاشقانه، معمایی
خلاصه:
رمان عاشقی ممنوع درمورد چهارنفره که توی خانواده شون، عاشقی ممنوعه و به خاطر عاشق شدن طرد میشن.بر اثر یه اتفاق که برای هرکدوم از بچه ها میافته، حس ها و توانایی هایی توی بچه ها نسبت به بقیه بیشتر میشه. به غیر از این چهارتا، چهارتای دیگه ام هستن که اون ها هم همین طورن. ازطرفی، چندنفر به خاطر این توانایی هاشون دنبالشون.
ولی چرا توی این خاندان، عاشقی ممنوعه؟
به نام خدای مهربانی ها
مقدمه:
«ما گنهکاریم، آری جرم ما هم عاشقی است
آری اما آن که آدم هست و عاشق نیست، کیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست
زندگی بی عشق اگر باشد، هبوطی دائم است
آن که عاشق نیست، هم این جا هم آن جا دوزخی است
عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است
می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟
تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب
بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟چیست؟»
قیصرامین پور
پست اول
فصل اول:
کیارش:
مخم داشت ازدست این وروجکا میترکید دیگه، وایی! خدا سرم، کی میگیرین بکپین؟
دیگه نتونستم تحمل کنم؛ پا شدم و پایین رفتم که دیدم دارن بازی میکنن؛ اون هم جرئت و حقیقت .
واقعا دیگه تحمل نداشتم، صدای بازی اینا از یه طرف، صدای تلویزیون از یه طرف، صدای آهنگی هم که ازگوشی یکی شون پخش میشد، هم به یه طرف!
دقیقا فقط چشم هام رو بستم و صدام رو همچین پس کله ام انداختم که تا ده کوچه اون طرف تر هم رفت، درعرض دو دقیقه همه جا ساکت شد!
درعرض یک دقیقه همه شون رفتن بالا . کلا روی هم شد سه دقیقه.
وقتی رفتم بالا چراغ های اتاق همه خاموش بود ! صدا حتی از دیوار هم درنمیاومد، آخیش!
نمیدونم چه حسابیه، شب های پنج شنبه، خونه ی من بدبخت میان و دورهمی میگیرن؟!
من نخوام باید کی روببینم؟هان؟خیرسرم برگشتم ایران آرامش داشته باشم، هوف واقعا ازدست همه کلافه بودم !
وقتی توی اتاقم رفتم، خواب از سرم پریده بود، وقتی از آمریکا برگشتم، دیگه کیارش چند سال پیش نشدم. نه من، نه دادمهر، همون دادمهر شد.
نه کیانوش همون کیانوش، نه نازمهر همون نازمهر، نه کیانا همون کیانا و نه رویا همون رویا!
وای که وقتی به یادش میافتم، چشم هام پر از اشک میشه و تو خاطرات غرق میشم.
وای خدا! داشتیم زندگیمون رو میکردیم، دیدی؟! دیدی چه بلایی سرمون اومد؟
هی!فقط، فقط انگار باید میرفتم حال اینارو میگرفتم تا آروم شم!
نمیدونم چه مرگمه؟امشب از اون شب هاست که به هیج وجهحالم دست خودم نیست. مخصوصا با این کاری که سوزی وعسل و سیاوش و سعید کردند. بدکردن، بدکردن توی کارای مادخالت کردن،بدکردن.
خواستن ازهمه چی سر در بیارن، بدکردن که الان باهاشون چپ افتادم، بدکردن که الان جواب سلام سوزی وعسل رو هم نمیدم.
باورم نمیشه، روی سوزی و عسل، بدجور تعصب داشتم، اصلا یه جور دیگه دوستشون داشتم، ولی نباید توی کارامون دخالت میکردن!
حتی دادمهر هم خیلی وقته با سوزی سرسنگینه، الان دقیقا یه پنج ماهی میشه. امشب بعد از مدت ها دیدمشون، چهارتاشون رو!
نمیگم دلم براشون تنگ نشده بود، اتفاق اون قدر دلم تنگ بود که خودم خبر نداشتم! امشب با دادمهر تصمیم گرفتیم یه ذره نرم تر باشیم.
ولی، ولی حال این چهارتا خوب نبود ، نمیدونم چرا؟ تا اون جایی که من یادمه، چهارتاشون خوب بودن !
عالی، فقط کارشون سرک کشیدن توی کار بقیه بود ولی نمیدونم امشب چشون بود؟! تا پنج ماه پیش، همه چی خوب بود .
من و دادمهر همیشه هوای این چهارتا رو داشتیم، همیشه از همه ی کاراشون خبر داشتیم ولی این چند وقته، اصلا، اصلا انگار نیستن!
هرچی بابا و خان عمو گفتن گوش نکردیم . مگه بابا وقتی من چندسال پیش بهش گفتم، قبول کرد؟ لج کرد، بدتر یه ترسی توی دلم افتاده.
از وقتی باهاشون قهریم، نمیدونم چیه این ترس؟! فقط خدا به خیر بگذرونه؛ چون دیگه حوصله ی دردسر جدید ندارم. هنوز داد هایی رو که که سر سوزی وعسل کشیدم، یادم نرفته.
داد هایی که سرسیاوش وسعید کشیدم! نه فقط من، دادمهر هم همین طور . فقط خداروشکر کیانوش بعدش اومد!
چون اون داد نمیزد، عربده میکشید. اصلا به اون ها چه که دخالت میکنن. قول دادم با هیچ کدوم کاری نداشته باشم!
ولی امشب بدجور حالشون گرفته بود، سوزی که حتی یه لحظه هم یه جا بند نمیشد، یه گوشه پای گوشی اش نشسته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسلی که یک لحظه خنده از روی لبش کنار نمیرفت، یه گوشه نشسته بود و اخماش توی هم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش هم کلا توی حیاط بود، سعید هم یه گوشه با گوشی اش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی پایین رفتم، دیدم سوزی وعسل نشستن و دارن میخندن، ولی بی توجه بهشون صدام رو روی سرم انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی بالکن اتاقم رفتم و داشتم حیاط رونگاه میکردم که دیدم سوزی توی حیاط داره راه میره، عسل روی تاب نشسته، سیاوش به ماشینش تکیه داده، سعید هم داره سیگار میکشه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاحالا ندیده بودم سعید سیگار بکشه، یعنی چشون شده که این طورین؟ نمیدونم، ولی چهارتاشون بی حوصلگی ازسر و روشون میبارید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم بود حوصله ندارن، انگار توی این پنج ماه اتفاقات زیادی افتاده ولی چرا چهارتاشون لباس عوض کردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:داری به چی نگاه میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:بیا خودت ببین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:چی شون رو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:چه میدونم، تو کی اومدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:الان، اون قدر توی فکر بودی که حواست این طرف ها نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:آهان ، میگم تاحالا دیده بودی سعید سیگار بکشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:نه، چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اومدم جواب دادمهر رو بدم، صدای حرف زدن سوزی نظرم رو جلب کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:بله!?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت خط : _____________
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:چرا مثل آدم حرف نمیزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نمیدونم حرف نمیزنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:هه! دوس پسر گرامتونن شاید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:سیاوش، بسه! بهت توضیح دادم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:باشه، شنیدم همه رو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خیلی بی انصافی، خودت چی؟هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:خب ... ، خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خب چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:بسه دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:نفهمیدی کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینا چشونه؟سوزی و دوست پسر؟ ازفکر این که نکنه هنوز با اشکذر باشه، فکم منقبض شد . اگه الان دم دستم بود زنده بودنش رو تضمین نمیکردم. دوباره گوشی ش زنگ خورد ولی این دفعه به وضوح رنگش پرید، صداش هم میلرزید ولی خیلی سعی میکرد جلوی لرزش صداش رو بگیره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:سیاوش که گفت، حوصله ی دردسر جدید نداریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نترس، به دردسر نمیرسه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:یعنی ..یعنی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:یعنی همین..سوییچ رو نمیدی، پیاده برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:نمیدم، تو هم هیچ جایی نمیری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:میشه تکلیف رو مشخص کنید؟الان من مقصرم یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:سوزی..تو واقعا منظور من رو بد متوجه شدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:واضح بگو متوجه شم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:منظور من اصلا این نبود که چرا این قضیه رو شروع کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:پس چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:منظورم این بود که چرا خودسر تصمیم گرفتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:حق با سعیده، منظور من هم از دردسر همین بود؛ خودت بهتر میدونی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:اگه موضوع اینه، معذرت میخوام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:دفعه آخره ها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:قول، حالا آشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:آشتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:آشتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:آشتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:لایک!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:حالا جرئت داری برو بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:از جونم سیر نشده بودم که، کارداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:هیچی، بی خوابی زده به سرم، میخواستم برم بچرخم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:آخ گفتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:نمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:جواب عمو کیارش و دادمهر خان رو چی بدیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:اگه...اگه چندماه پیش بود، براشون مهم بود، ولی الان نه. باید بشناسیدشون . وقتی عمو کیارش و دایی دادمهر یه چیزی بگن تا تهش میرن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا من و دادمهر اینطوری بودیم؟ آره بودیم! این جور موقع ها بی رحم ترین موجودات روی زمین میشدیم. وقتی سوزی داشت این جمله ش رو میگفت، بغض داشت، یه بغض سنگین. حال همشون گرفته شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:یعنی...یعنی به خاطر یه اتفاق که تازه برای اون ها هم خوب شد و دعوا و توبیخش برای ماها بود، داد و بیداد پدرجون، داد و بیداد بابا اینا همه ش برای ما بود، بی محلی های مامان اینا برای ما بود، سرسنگین رفتار کردن بابا اینا برای ما بود و البته هنوز هم هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:واقعا دلم برای بابام تنگ شده، کی میشه تموم شه؟ کی میشه تموم شه این همه سرسنگین بودن؟ حتی سپهر هم باهام سرسنگینه. حتی جواب سلامم رو نمیده، فقط سر میز غذاخوری میبینمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:فهمیدی کی تموم میشه بگو! الان مامان دقیقا یک هفته اس نه بهم زنگ زده نه هیچی؛ حتی بابا هم بهم زنگ نزده ! یعنی دخترش براش مهم نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:بالاخره تموم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:آره، فقط روزی تموم میشه که دیگه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:حالا ما دو تا هیچی، پسریم، شما چی که باباجون نذاشتن برید ویلاشون؟هان؟ فقط، بابا اینا براتون خونه پیداکردن؟همین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:کاش همین بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورم نمیشد، هنگ بودم، مگه میشه؟ مگه میشه بابا همچین کاری کرده باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:کیارش گوش هام درست میشنوه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:باورکن، من به خودم هم شک دارم، درست شنیدم یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:درست شنیدین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای کیانا، سر هامون برگشت، کیانا و رویا پشت سرمون بودن، ولی الان رو به رومون هستن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:واقعا که، از شما دوتا توقع نداشتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:ولی رویا...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:چیه؟نباید سرک میکشیدن؟حالا یه اشتباهی کردن، شما باید این طوری کنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:میگین چی کار کنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:نمیدونی؟ کیارش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:حرفش رو هم نزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه فکر و ذهنم پیش چندماه پیش بود، مگه ماها چی کار کردیم؟ هوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط تنها جرمی که مرتکب شدیم، یکیش عاشق شدن بود، اون یکیش هم سرک کشیدن توی گذشته عمو کیارش و دایی دادمهر که تازه برای اونا خیلی هم خوب شد . نمیگم کارمون درست بوده، نه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی حتی بابا و باباجون و پدرجون هم حتی حاضر نشدن به حرفای ماها گوش بدن، هوف، نمیدونم کی تموم میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا نمیدونم ؛ یعنی فقط به خاطر این که عاشق شدیم، باباجونم بهمون پشت کرد؟ اون همم ماچهارتا که برای پدر جون یه جور دیگه ای هستیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی بابا، دلش اومد با تک دخترش همچین کاری بکنه؟یعنی عمو دلش اومد با تک دخترش همچین کاری بکنه؟واقعا باورم نمیشه که عمه با پسرش قهر کرده باشه، عمو با سعید قهر کرده باشه، نمیدونیم چی کار کنیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز طرفی بابا اینائن، از طرفی هم عمو کیارش و دایی دادمهر و کیانوش خان . آخه من نمیفهمم، چرا این سه تا قهرکردن؟ بازعمو کیارش و دایی دادمهر یه چیزی، چرا دیگه کیانوش خان قهره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم برای مامانم تنگ شده، خیلی زیادتر دلم برای بابایی ام تنگ شده؛ یعنی دیگه دوستم نداره؟اون هم به خاطر یه کنجکاوی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:به چی فکر میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:به همه چی...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:میگم سوزی، میای برگردیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:ببین سعید و سیاوش چی میگن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخر هفته ها بچه ها میاومدن خونه ی عمو کیارش وخاله کیانا. هه! میبینید چه کنجکاوی جالبی بوده؟عموکیارش و خاله کیانا بهم رسیدن، دایی دادمهر و خاله رویا بهم رسیدن. این وسط ماها شدیم بد، که همه بهمون پشت کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:میدونی کجان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:همین جاییم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:کجا بودین تا الان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید: با تلفن کار داشتیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:میگم، برگردیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:من حرفی ندارم، حداقل دیگه اخم های توی هم عمو کیارش رو نمیبینیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:الان بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:آره، بهتره بریم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:پس من برم به خاله رویا بگم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا همون موقع صداشون اومد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین یعنی این که اون ها هم توی بالکنن، از توی بالکن دارن به برف های سفید نگاه میکنن که روی زمین رو پوشوندند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله رویا:کجا با این عجله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:عجله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله کیانا:نمیخوایین برای شام بمونید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:همین قدر بسه، زیادی زحمت دادیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله کیانا:سوزی! این چه حرفیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:راست میگه سوزی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله رویا:بچه ها! بهتون حق میدم ولی به کیارش و دادمهر هم حق میدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:حرف شمادرست، ما اصلا غلط اضافی کردیم، ولی حتی حاضر نیستن به حرف هامون گوش کنن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:بیخیال، میگذره! ما هم بهتره بریم، فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله کیانا:از دست شماها! حداقل بعدازشام میرفتین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:نه دیگه خاله، بیخیال. ما هم رفتیم، فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خداحافظی کردن با خاله کیانا و خاله رویا، پایین رفتیم که دیدیم عمو، دایی و کیانوش خان پایینن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله مهرنوش هم پایین بود، ولی بچه ها توی باغ بودن. وقتی پایین رفتیم، همه ی نگاه ها سمتمون برگشت؛ دلم برای عمو تنگ شده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر غریب نگاهم میکرد. انگار، انگار دو تا گوله یخ توی چشم هاش گذاشتند. دایی دادمهر هم که هیچی، خنثی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی همین وسط جان هم بدی، فقط نگاهت میکنند. از این طرز برخورد، همه جای بدنم سرد بود. فقط خداحافظی کردیم و بیرون اومدیم که اون هم بی جواب موند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بچه ها هم خداحافظی کردیم و به خونه برگشتیم. فقط خوبیش این بود که چهارتامون توی یک ساختمون بودیم، خیلی خوب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و سیاوش توی یک طبقه بودیم، سعید و عسل هم باهم توی یک طبقه. وقتی رسیدیم، هیچ کدوممون حال حرف زدن نداشتیم، فقط بالا رفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی توی واحدم رفتم، مستقیم لباس هام رو عوض کردم و توی بالکن رفتم؛ دلم امشب عجیب گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون قدر گرفته بود که میخواستم بمیرم، نمیدونستم چی کار کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط یه تصمیم گرفتم، اون هم این که بشنیم و بنویسم، همه چی رو از اول تا همین جا که ببینم چه کار خطایی کردیم؟ ولی دلم نمیخواست تنها بنویسم؛ توی گروه به بچه ها گفتم. چون روی هوا زدنش، فهمیدم اون ها هم دلشون گرفته. رفتم و یه دفتر برداشتم و یه قهوه برای خودم درست کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی بالکن رفتم شروع به نوشتن داستان اصلی کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" بعداز مهمونی باباجون به مناسب برگشت عمو کیارش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون جا بود که عمو کیارش خاله کیانا رو دید. داستان از همون جا شروع شد؛ کنجکاوی ما چهارتا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرا خیلی وقت بود برگشته بودن ایران، همیشه از بچگی ما چهارتا باهم بودیم، تا آخرشم باهمیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیجان داشت، کنجکاوی داشت، ماجراجویی داشت ولی نمیدونستیم تهش این میشه، پس شروع کردم."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نام خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدفترخاطرات:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا یک هفته از اومدن عمو کیارش میگذشت. توی این یک هفته، خیلی چیزا باعث قلقلک کنجکاوی ماچهارتا شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه من، سوزی، سیاوش و سعید توی هرشرایطی باهم بودیم، حتی وقتی که خارج از ایران بودند، باهم درارتباط بودیم. دقیقا یه جورایی بیشتر از داداش های خودم دوستشون داشتم. دقیقا عین داداشم بودند. از وقتی عمو کیارش برگشته بود، ما چهارتا بیشتر خونه پدرجونم بودیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی اتاقم نشسته بودم و داشتم با گوشیم ورمیرفتم که یکی عین خر توی اتاقم اومد. وقتی سرم رو بالا آوردم، دیدم سوزی با نیش باز داره نگاهم میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:ها چته؟عین بز میایی تو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:عزیزم چند دفعه بهت بگم لقب های خودت رو به کسی نسبت نده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:یعنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:حرص نخور بابا، فهمیدم بلدی جواب بدی. حالا پاشو بریم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خونه ی آقا شجاع.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:جان؟! کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:وای ترسیدم!گنده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:مرسی واقعا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:قابل نداشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:یعنی من موندم این جا کاروان سراست یا اتاق؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی وسیاوش: کاروان سرا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی همچین دنبالشون کردم که اگه کسی سر راهم بود، خدا رو زیارت میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:وای! باز این افسار پاره کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:بدو فقط. الان سوزی میرسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتیم دنبال هم میکردیم که یهو داد یکی به هوا رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص نامشخص:آی چتونه؟ای خدا یه روز ازدست این چهارتا توی این خونه آرامش نداریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تازه متوجه شدیم اون شخص کسی جز عمو کیارش نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:وا چرا داد میزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو کیارش:چرا؟سوال داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:اصلا قهر میکنم ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعموکیارش:اِ این چه حرفیه بچه پرو؟ ببینم باز شما یه نقطه ضعف گیر آوردین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:این قدر تابلو بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو کیارش:خیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:میگم بریم بیرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعموکیارش:تا پنج دقیقه دیگه حاضر و آماده دم در باشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از رفتن عمو، ما هم سریع بالا رفتیم تا آماده بشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:میگم یکی بره به سعید بگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:میگم، پس کی بریم مخفیگاه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل: وقتی برگشتیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:باشه، پس من به سعید هم خبر بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:باشه، من و عسل هم بریم آماده شیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمان حال:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمخم داشت منفجر میشد، نمیدونم چرا نمیتونم بگذرم؟ نمیدونم این چه اخلاق گندیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراباید با دلخوری برن؟چرا باید اینطوری بشه؟ اصلا چرا دخالت کردن که این طوری بشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش: چرا تو فکری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر: تو فکر نیستم، خون خونم رو داره میخوره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش: برای چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:نمیدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:بس کنید دیگه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:نمیشه، نمیتونم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:خب برید آشتی کنید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:محاله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:خدا شفاتون بده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:ببینم تو چرا باهاشون قهری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:دلیلش رو نمیدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:چرا خوب هم میدونم، ولی نمیتونم هضم کنم کار بابا رو، نمیتونم هضم کنم کار خان داداش رو، چطور دلشون اومده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:مگه چی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:نمیدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:به نظرت اگه میدونستم، میپرسیدم!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی کل قضیه رو براش تعریف کردم هنگ بود، باید هم هنگ باشه؛ چون امکان نداره همچین اتفاقی بیوفته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:اون وقت شماها الان متوجه شدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:ما نه، همه مون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:میخواین ادامه بدین دیگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:نمیدونم...فقط میدونم کاری به کارشون نداریم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:الحق که لجبازین...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرنوش:چی شده؟چتونه شماها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:هیچی آبجی، به احتمال زیاد موضوع سربچه هاست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:راست میگه آبجی، موضوع غرور و لج بازی بی جاست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرنوش:ببینم نمیخواین تموم کنید؟ نه؟ خسته نشدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:فعلا چیزی نمیدونم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرنوش:تو یکی ساکت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:ول کنید این حرف ها رو، پاشید بیاید شام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:میل ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا هم میل نداشتم، اصلا نمیدونستم خونه ی این بچه ها کجا هست؟ اصلا نمیدونستم کجا هستن، نمیدونم چرا بعد از پنچ ماه تازه یادم افتاده باید دلتنگشون باشم، هی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:یعنی چی دادمهر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:نمیدونم چمه، فقط میدونم میل ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:پاشو یه زنگ بزن به بچه ها، پاشو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:دیگه چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:لج بازی نکنید، اصلا خودم زنگ میزنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:میخوای زنگ بزنی چی بگی خانومی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:نمیدونم، دلم براشون شور میزنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا پاشد رفت تلفن رو آورد، اول به عسل زنگ زد، ولی دفعه اول جواب نداد، دفعه دوم بوق اول جواب داد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:کجایی تو؟چرا گوشیت رو جواب نمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون روی اسپیکر زده بود، همه مون میشنیدیم، فقط خدا رو شکر بقیه توی حیاط بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:ببخشید خاله، توی بالکن بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:نگران شدم گلم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:ببخشید نگرانتون کردم، چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:نه،مگه باید چیزی بشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:آها...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:شام خوردین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:آره..آره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین آره، از صدتا نه بدتر بود ، از بغض صدای عسلم دلم گرفت. تا حالا این قدر بغض نداشت صداش، شاید هم داشته و من متوجه نشدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:تنهایی؟یا با بچه هایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:نه، تنهام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:پس بچه ها کجان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:خب توی واحد هاشون دیگه، نزدیک همیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:هوف، خیالم راحت شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:عسل مطمئنی شام خوردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:آره خاله ی گلم، نگران نباشید. کاری ندارید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا:نه گلم، فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادمهر:خب حالش هم که خوب بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرنوش:آره خیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:نکنه میخواین به سوزی و سعید و سیاوش هم زنگ بزنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرنوش :نه پس!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانوش:غلط کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا به تک تک بچه ها زنگ زدن؛ همه شون یه جوری بودند، انگار بغض داشتن. حالم بدترشد، بیشتر دلم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر دل تنگ شدم، ولی به هیچ وجه نمیتونستم آشتی کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرویا:پاشین برین بچه ها رو خبر کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ناچار از جام بلندشدم و پیش بچه های تو باغ رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدفتر خاطرات قبل:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا به همه مون خوش گذشت بود، خیلی خسته و گرسنه بودیم؛ رستورانی که انتخاب کرده بودیم اصلا مهم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی دادمهر:خب زودتر بگین چی میخوایین تا نرفتم سراغ این شکلاتا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:اِ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی دادمهر:باشه بابا لوس..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نه خیر هم، لوس چیه؟ کسی حق نداره بره طرف شکلاتا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو کیارش:باشه وروجک من، دادمهر اشتباه کرد، دورتون بگردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش: شکمو ها..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی دادمهر:سیاوش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:غلط کرد، فعلا این هارو بیخیال، بگین چی میخورین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:من بختیاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:من هم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش: جوجه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:من هم جوجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:حسود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:بروبابا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی دادمهر:خب کیارش تو چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو کیارش: هرچی خودت میگیری، فقط کوبیده نباشه دمت جیز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی دادمهر:امر دیگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعموکیارش: اگه بود، میگم بنویسی. فعلا این قدر فک نزن گشنه شونه این وروجکا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازسفارش دادن دایی دادمهر، شروع به حرف زدن کردیم، از هر دری گفتیم، وقتی شام رو آوردند، نمیفهمیدیم چطوری داریم میخوریم! بعد از خوردن شام، وقتی به ساعت نگاه کردیم ، قشنگ رنگ هامون پرید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعموکیارش:وای بدبخت شدیم. میگم، کسی هتل سراغ نداره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی دادمهر:ببین، سوزی و عسل که هیچی؛ هر چی باشه بابا این ها رو راه میده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خب ما وساطت میکنیم، شماها هم بیایین تو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو کیارش:الهی من دورت بگردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به خونه برگشتیم، هم پدرجون و هم مادرجون بیدار بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرجون:کجا بودین تا الآن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:پدرجون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرجون:ساکت! دلم هزار راه رفت، شما چهارتا هیچی، نمیگین بلایی سر دختر هام میاد؟ باز شما دو تا هیچی، فکر این چهار تا رو نکردین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو کیارش:بابا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرجون:بسه، دفعه آخرتونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:مادرجون همین یه دفعه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرجون:فقط به خاطر شما دو تا، برین تو ببینم. شماها لباس هاتون رو عوض کردید، بیایین پایین سریع.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالا رفتیم و لباس هامون رو عوض کردیم و پایین رفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمان حال:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه نتونستم بنویسم، داشتم دیونه میشدم. الآن باید یکی وساطت ما ها رو بکنه که راهمون بدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان باید یکی بیاد وساطت بکنه که حداقل عمو کیارش و دایی دادمهر باهامون آشتی کنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا میدونه چه حالی بودم امش، وقتی خاله رویا زنگ زد، بغض داشت خفم میکرد، ولی به روی خودم نیاوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم دیونه میشدم، داشتم خل میشدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم برای مامانم تنگ شده، این رسمشه؟ که یه دونه دخترت رو ول کنی به امان خدا؟ آخه این درسته؟ اون هم به خاطر یه اشتباه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر عاشق شدن؟ مگه جرمه؟ مگه گ*ن*ا*ه کردیم؟ مگه قتل کردیم؟چیکار کردیم؟یکی از جرم هامون، عاشق شدن بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو، کمک کردیم ، جرم ما همین بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا میل به غذا خوردن نداشتم، خدایا میشه این دوره هم بگذره و دوباره به گذشته برگردیم ؟میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوف! مخم داشت منفجر میشد، پا شدم پایین رفتم و یه مسکن با یه خواب آور خوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پی ام شب بخیر هم برای سیاوش، عسل و سعید فرستادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر قرص خواب آور، سرم به بالش نرسیده بی هوش شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمان حال:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح باسر درد بدی از خواب بیدار شدم. بدون توجه به سردردم پاشدم رفتم یه دوش گرفتم که حالم رو جا آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از پوشیدن لباس هام، پایین رفتم تا برای خودم صبحونه درست کنم، هی خدا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خوردن صبحانه ام، بالا توی بالکن رفتم، خوب شد امروز کلاس ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از این که دفتر خاطراتمو باز کنم و شروع به نوشتن کنم، یه زنگ به سوزی زدم. بعد از پنج تا بوق برداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:سلام خانوم خواب آلو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:سلام آقای گندزن به خواب آدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:باشه، که من شدم گندزن به خواب، آره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نه، کی گفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:نمیدونم، تو میدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نچ!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:سوزی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:جانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:میگم پاشو بیا پیشم، میخوای من بیام پیشت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نچ، خودم میام. تا یه دو ساعت دیگه میام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:باشه، فقط دفتر خاطرات رو هم بیار این جا، با هم بنویسیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:خب فعلا، منتظرم ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:باش عشقم، فعلا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:دورت بگردم، عشق خودمی. فعلا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزم برام گنگه، چرا این اتفاق افتاد؟چرا بابا اینا باهامون همچین کاری کردند؟چرا باید آقاجون همچین دستوری بده؟ چرا؟ مگه گ*ن*ا*ه کبیره کردیم؟به خدا نکردیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه چرا دایی کیارش و دادمهرخان یه همچین کاری کردن؟ چرا کیانوش خان؟ حالا میگیم دایی کیارش و دادمهر خان حق دارن، نباید تو کارشون فضولی میکردیم، ولی کیانوش خان چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی خدا وکیلی برای دایی کیارش و دادمهر خان بد نشد، تازه خیلی هم خوب شد! هوف با این فکر ها به جایی نمیرسم. دفترم رو بازکردم و شروع به نوشتن کردم تا شاید بفهمم چرا همچین مجازاتی حقمون بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدفترخاطرات،قبل:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ناهار بود، همه داشتن استراحت میکردن به جز ماچهار تا که یواشکی توی زیر زمین خونه ی پدرجون رفته بودیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتیم دنبال چیزای قدیمی میگشتیم، دنبال چیزی که این کنجکاوی به وجود اومده رو تسکین بده و آرومش کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:بچه ها این دفترچه رو نگاه کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید :باز کن، ببین چیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:الآن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه مون روی زمین نشسته بودیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خب بچه ها، فکر کنم یه چیزایی پیدا کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:خب بگو دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:آبجی خواهشا کرم نریز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:باشه عسلم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:نوشته از طرف دادمهر به عشق عزیزم رویا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:چـی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:یعنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:دادمهرخان هم بله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خب داستان داره جالب میشه . پایه این ببیرمش بالا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه مون موافقت کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید:سیاوش چته هی ول میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:جام نا میزونه، صبرکن، فکر کنم روی یه چیزی نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:از بعد تولدت کور بودی، عیب نداره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر پرو ، برم بزنمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:هوف، بیا این هم یه دفترچه ی دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:خب ببین چیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:صبرکن، اوه پر از عکسه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:فکرکنم برای امروز بسه، نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید: آره، بسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:فقط بچه ها، یه چیزی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوزی:دفترچه ای که دسته منه، خیلی قدیمی نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیاوش:این یکی هم همین طور .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعسل:ببینم، شاید آلبوم به دردمون بخوره، نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعید: آره، ولی به شرطی که اول این ها رو بخونیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir