وصیت نامه به قلم sara 18 (سارا)
رونیا سالاری دختری 20 ساله دانشحوی معماری که شیفته ی مادربزرگ پدری خود فخرالسادات سالاری است.
روزی خبر فوت مادربزرگش به او میرسد ، طبق وصیت نامه ی مادربزرگ بزرگترین نوه ی دختری ( رونیا ) موظف به ازدواج با بزرگترین نوه ی پسری هوو اش میباشد ، چراکه میخواهد با این وصلت اختلافات گذشته را حل و فصل نماید .
اگر رونیا و یا ارتام ( بزرگترین نوه ی پسری ) قصد این ازدواج را ندشته باشند ثروت فخرالسادات به آنان تعلق نمیگیرد.
با این ازدواج اجباری مسیر زندگی این دو فرد تغییر میکند …!!!..پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۳۲ دقیقه
چون وابستس به تو جــــــــونم
محتـــــاجم به نفس های تو
آخه دور از دستات تو زنـــــــــدونم
آخه دور از دستــــــات تو زندونـــــــم
بعد هاله و رکسانارو میبینم که از خنده دلشون و گرفتن و روناکم هرکار میکنه نمیتونه جلو خندشو نگه داره و میگه
بیا بیا عشق من بیا بیا بیا
با من برقص بیا بیا
میخوام بگم بیا بیا
دوستت دارررررررررررررم
تقریبا یه گله دختر و پسر دورمون جمع شده بودن به مسخره بازیای ما میخندیدن
من رو به بچه های که دورمونن میگم ، خب دوستان فیلم تموم شد بی زحمت نفری یکی دو سکه ی ناقابل بندازه تو کلاه این دوسته ما (اشاره به روناک ) که طلفکی بخاطر دوقرون پول اینجارو با کنسرت اشتب نگیره
-اِاِاِاِاِاِاِ !! من اینجارو با کنسرت اشتباه گرفتم؟؟
همه میزنن زیر خنده سری تکون میدن و میرن
روناک-حالا که اینطوره اصن منم بهت خبو نمیگم
منم که فضوووول بهش گفتم
-روناکی، عقشم ، عمرم نفسم ، بابا تویی همه کسم بگو چی شده چی شده؟؟؟
هاله و رکسانا دستمون میگرن و میکشن
- آبرو نذاشتین واسمون گم شین برین یه گوشه دیگه، نمیبینین هنوز دارن بهتون میخندن؟
هاله-اگه من بترشم تقصیر شما دوتاس ، انقدر مسخره بازی و جفتک اندازی کردین که دیگه کل دانشگاه میشناسنتون ، الانم هرکی مارو ببینه میگه نگــــاه، اینا دوستای اون دو تا خل و چلن ، شانس آوردیم اِلی الان نبود وگرنه اون دیوونه هم مثه اینا مسخره بازی در میاورد
-اِ گفتین اِلی ، راستی الی کووش؟؟ نیستش!
روناک-خب خُله من الان چهل ساعته میخوام همین و بت بگم ، اگه گذاشتی
-خب بنال ببینم چی میگی؟
-خیلی رو داری رونی ، اگه بخاطر داداشت نبودا همچین کف گرگی نثارت میکردم حـــــظ کنی.
-برو بابا ، پیرزن و از تاکسی خالی میترسونی؟ خوبه بازم روت میشه به منی که این همه کلاس کاراته و تکواندو و کنگ فو رفتم بگی بالا چشت ابروه تو واسه من هنوز جــــــــوجه ای!
هاله-روناک میگی یا بگم؟
روناک –میگم بابا نزن ، میگم
-خب جون بکن دیگه
روناک در حالی که مثلا اشکاشو پاک میکرد و دماغشو بالا میکشید خودشو انداخت بغلم و گفت
-از دست رفـــــــــــــــــت (بعد مثلا میزنه زیره گریه و هق هق میکنه!*
رکسانا میزنه تو سرش
-خــــــــک دو عالم تو فرق سرت روناک ، این چه وضعه گفتنه؟ بچم جون به سر شد
بعد رو به من
-رونی جون یه آقا خوشتیپه ای استادمون شده فامیلش چی بود؟؟ هــــا استاد زند، یک تیکه ایه لامذهب باید ببینیش.
-خب این چه ربطی به الی داره؟
-خب احمق جون الی از وقتی دیدش دل از کف داد و مثه پروانه گرد شمع میچرخه.
میخندم و میگم
-اِ؟ پس بالاخری الیسا خانوم سُریـــــد؟
3تاییشون با هم میگن بـــــــــــله
-عمو زنجیر بـــــاف
3تاشون – بـــــــه؟
-زنجیره منو بــــافتی؟
-بــــــــــله!
-پشت کوه انداختــــــی؟؟
-زنــــــد اومده!
-چی چی آورده؟
-الی آورده!
-با صدای چی؟
- من آمده ام وای وای
من آمـــــــــده ام
عشق فریــــــــــــاد کند
من آمـــــــده وااااااااای
یه دفعه دستی روشونم میشینه و سریع برمیگردم میبنم یه پسره تیــــــــــکه ای خوشتیپ و خوش هیکل با چشمای و قهوه ای و موهای مشکلی لخت و بینی متانسب و لبای قلوه ای جلوم واستاده و اخم کرده (دقت کنین من هیز نیستم تو یه نگاه تونستم همه اینارو ببنم )
یه دفعه چشم میخوره به الی که کنار این آقاهه واستاده و ســـــــــــرخ شده .
آقاهه اخمی میکنه و به من میگه
-خانم لطفا حرمت محیط دانشگاه و زیر پاتون نذارین ، اینجارو با مهد کودک اشتباه گرفتین؟
اخمی میکنم و میگم
-بله، به گمونم شما هم تازه این مهد اومدید، بخش نوباوه ها اون طرفه، اینجا پیش دبستانیه!
-خانوم احترام خودتون و نگه دارید
خَش بید
۱۴ ساله 00خَش بید
۱ ماه پیشپانتهآ
۱۹ ساله 00از نظر من یه چیز بود که می تونست جذاب تر باشه مثلا اگه آخرش رونیا خود کشی می کرد بهتر بود البته من اینجوری می پسندم و اینکه رونیا نباید انقدر راحت آرتام رو تو همه چیز می بخشید اون همه کتکش زد
۱ ماه پیشنیکو
۱۵ ساله 00بد نبود خوب بود اما من خودم رمان نوشتم یه کم باید مطالبش بیشتر بود و ایکه خیلی خلاصه تموم شد
۱ ماه پیشراحله ابوترابی
۳۷ ساله 00عالیه این رمان پیشنهاد میکنم حتما بخوانید 😍
۲ ماه پیشپروا
59اگه خوشتون نمیاد لطفا نظر ندین . من خودم چند تا رمان نوشتم و تمام وقتم و گذاشتم روشون و به عنوان نویسنده ی رمان اصلا دوست ندارم همچین نظراتی رو بخونم مطمئنم بقیه ی نویسنده ها هم دوست ندارن.دل نشکونید
۲ ماه پیشدرنا
۲۳ ساله 50ولی خب به نظرم نویسنده باید نظرات بد رو هم بخونه تا بتونه ضعف های رمانشو درست کنه این که فقط بیاد ببینه همه نوشتن: خوبه ، عالیه ؛ اون موقع دیگه توی کارش (نویسندگی) پیشرفت نمیکنه!!
۲ ماه پیشرز سپید
53بسیاااااار خنک و چررند حتی قسمت اولشو هم کامل نخوندم و حیف وقت
۶ ماه پیشمعین
00فقط یه مشهدی از کلمه خنک استفاده میکنه
۲ ماه پیشF.z
۱۶ ساله 00خوب بود...
۲ ماه پیشنگار
۲۸ ساله 00سلام رمان خوبی بود ولی کمی کسل کننده بود
۲ ماه پیشایدا
۲۲ ساله 113خاننده های محترم نویسنده ها تمام وقت و انرژی خودشون رو صرف رمان میکنند حتی تمام شبانه روز رو شمایی که خوشت نیومد و دوست نداشتی تشکر نمیکنی نکن لطفا توهین هم نکن کسی که رمانو نوشته شاید اولین تجربش باش
۴ ماه پیشپروا
00آره . اگه خوشتون نیومده اصلا نظر ندین بهتره . مخودم چند تا رمان نوشتم اصلا دوست ندارم همچین نظراتی و بخونم . دل نویسنده میشکنه و اعتماد به نفسش میاد پایین
۲ ماه پیش.
۰ ساله 10دوستان رمان خوب بهم پیشنهاد بدید
۲ ماه پیشپروا
00رمان خوب از همین برنامه رمان پسر غیرتی و دو راهی احساس بود
۲ ماه پیشرائیتی
00رونیا خیلی خ،راب بود
۲ ماه پیشroxana
۲۳ ساله 00میشه گفت بدترین رمانی که تو عمرم خوندم بود
۲ ماه پیشایدا
10عااااااااالیه عالی واقعا هر چقدر بگم عالیع کمهههههه
۳ ماه پیشعسل
۱۶ ساله 50تنها بدی این ماجرا که باعث شد خوندن ادامه رمان برای من سخت باشه این بود که وقتی ارتا اینقد دخترو اذیت میکنه اینقد ضربه روحی بهش میزنه و دقیق بدترین خیانتو میکنه بازم دختر خیلی مسخره میا میگه دوسش دار
۳ ماه پیش
مهی
۱۷ ساله 00سلام رمان خوبی بود میشه اسم رمان دختر پری دریایی بود و هرچی از فکرش میگذشت سر طرف میاورد رو لطفا بگین