رمان تمناي ماندن به قلم ناشناس
دختري به اسم تمنا كه چندين ساله عاشق كره اس. به آرزوش براي رفتن به كره مي رسه. با اين اتفاق زندگيش تغيير هاي زيادي ميكنه. ايا حس هاي تمنا ثابت ميمونه يا تغيير ميكنه....
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۷ دقیقه
_ميگم با پروييه من مشكل داري؟'
_رو اعصابه
_خب پس مشكل توهه نه من
اِ رسيدم.. تا اتوب*و*س وايساد سريع پريدم بيرون ..تا رسيدن به خونه فقط به شكلاتا فكر ميكردم ، اين كه چجوري
بخورمش
ساعت 12 ظهر رسيدم خونه، نيلا ساعت6 ميومد، واس ناهار با موادي كه داشت ، يه دمپخت درست كردم ، يه كاسه ماست بزرگ با يه بشقاب پلو برداشتم و زدم شبكه KBS ..اومم ايول ، برنامه K-PoP بود...
داشتم همينجور غذا ميخوردمو نگا تلوزيون ميكردم ، با ديدن چيزي ، غذا تو گلوم پريد
(فك نكنين ميخوام بگم پسره بود)
چيزي نبود جز يه حشره چندش روي ميز
******
ساعت 6:30 نيلا اومد.
_سلام خسته نباشي ! چرا انقد دير كردي
نيلا_ سلام مرسي ترافيك بود ..
رفت تو آشپزخونه و صداي جيغش تا اينجا اومد
نيلا_واي تمنا دمپخت درست كردي؟؟! من عاشقـــــتم
_نوش جونت ، هروقت خواستي بگو واست درست كنم
_مرسي آجي
تا شب پيش هم نشستيم و خنديديم
****
_نيلي؟!
نيلا_جونم
_حوصلم سر رفت
نيلا_منم. بريم بيرون ؟!
_شهربازي؟!
نيلا_ فرقي نداره ، پاشو اماده شو ، منم برم لباسمو عوض كنم .
رفتم تو اتاق، تاپ مشكيمو با بلوز مردونه
قرمز مشكي گشاد پوشيدم، بلوز رو باز گزاشتم كه تاپم پيدا باشه، خب مدلشه، شلوار لي يخي مدل پاره رو با كفش آديداس سوپراستار شبرنگ پوشيدم، (تو ايران اين بلوز و كفش خز شده، ولي اينجا كه خز نيس) موهام كه پسرونه بود پس ففط يكم بهش موج دادم، از اتاق زدم بيرون ، گوشيمو از رو ميز برداشتم و منتظر نيلا موندم.
اومد. نشد ما يه بار لباسامون تقريبا شبيه هم باشه
نيلا يه نيم تنه تا بالاي ناف مشكي با دامن لي يخي تا روي زانو پوشيده بود،كثافت هم خوشتيپه هم خوش هيكل
نگاهي به تيپامون كرد كه اصلا شباهتي نداشت و گفت
نيلا_يعني خار تيپيم ما
خم شدم پايين شلوارو يكم تا زدم با نيلا از خونه خارج شديم ، به سمت ماشين نيلا حركت كردم، اومم خب پول هم اوردم ديگ ، تو راه همش اهنگ گوش داديم و مسخره بازي در اورديم،
******
بعد كلي بازي كردن كه اكثرش ترسناك
بود سوار ترن هوايي شديم !!!
قيافه منو اگ كسي ميديد كپ ميكرد!!!آخه چشام و دهنم تا اخرين حد باز بود. موهام تو هوا ، كلاه هم تو دستم بود ...وقتي پياده شديم سرم هي قيلي ويلي ميرفت ؛
مردي كه مسئول ترن هوايي بود يه عكسي داد به نيلا؛
كه نيلا با ديدن عكس بلند زد زيره خنده، عكسو از دستش كشيدم و نگاش كردم !
هان! اين قيافه منه
!يا خدا، ياموسي بن جعفر (مگ همچين امامي داريم؟!<خفه شو وجدان عزيز،فعلا اعصابم داغونه>)
عكسو انداختم تو بغل نيلا و بعد خودمم زدم زير خنده، تو عكس نيلا داشت ميخنديد ولي من چشم و دهنم دومتر باز
بود ، اصلا يه وضعي!
_نيلايي من خسته شدم ، ديگه بسه!! روحمو از بدنم جدا كردي تو بيخيال ديگه ... الانم بريم يه چيزي بخوريم ؛
نيلا_اره ، منم خسته شدم، تو رو كه بزارنت تو رستوان، كل اونجارو از پهنا قورت ميدي.
متفكر گفتم
_يعني چي ?!
با خنده زد رو شونم
نيلا_بيـــــــــخيالش آبــجي
**********
الان 10 روز از اومدنم ميگذره ، تا الان كه خيلي خوش گذشته، نيلا هم امروز مصاحبه داشت با شركت magic ,اميدوارم موفق بشه...
****
تقريبا ساعت 7 شب بود كه صداي باز شدنه درو شنيدم، موبايلمو گذاشتم رو كاناپه و رفتم سمت در ، نيلا با خوشحالي دويد بغلم كرد و هي تو هوا ميپريد
_سلام نيلـــي ..چي شد قبولت كردن؟
نيلا در حالي كه گردنم گرفته بود هي تو هوا ميپريد گفت:
نيلا_واي تــــمنا طرح هامو ديد گفت عاليه و اين كه هنوز دانشجو هستم استعداد خوبي دارم،ولي مرتيكه خيلـــــــي مغرور بود، تو 1 ساعت يه طرح زدم كه خيلي خوشش اومد ، گفت
از 2روز ديگه بيا سركار.
_واي ايول ...مبارك باشــه، بدو منو ببر بيرون شام بدهه
نيلا ازم جدا شد و كوبوند پس كلّم و گفت
اوین
۲۰ ساله 00میشه بگید از کجا ؟ هر چی گشتم پیدا نکردم رمان نمیدونستم منظورمه
۳ هفته پیشترک قِزِه
۱۲ ساله 30این بنظره آرمیه من ارمیم و هم عاشق کره
۲ سال پیشدختر ارمی
00چون خودم آرمی هستم و عاشق کره این رمانو دوست داشتم
۳ ماه پیشOmoli
۱۷ ساله 00بدنبود اما نصفه وآبکی تموم کرد رمانو
۱۱ ماه پیشمحدثه
۱۸ ساله 00از لحاظ نوشتار مبتدی بود ، ولی باارفاق میشه گفت رمان نسبتاً خوبی بود ، البته اگر غلط املایی هاش رو فاکتور بگیریم!
۱ سال پیشندا
00خوب بود میتونست عالی باشه نصفه تموم شد منتظر فصل2 هستیم ممنون نویسنده
۱ سال پیششیما اسماعیل نصب
۱۸ ساله 00رمان عالی بود حتماً بخوانید لذت بردم آنقدر خوشمزه آمده بود که در 2 ساعت تمامش را خاندم
۱ سال پیشآرتین
10عالی بود پیشنهاد میکنم حتما بخونید
۱ سال پیشنویسنده بی نام
۱۸ ساله 10رمانش خوب بود،چون خودمم طرح لباس میزنم و ب کره هم علاقه شدیدی دارم خیلی خیلی رمانش دوست داشتم اعتراف میکنم رمانی ب این نصبت قبلاً نخونده بودم
۲ سال پیشثنا
10صدای ...:::: یتلذوملذپتردپتذدنارذ ذفرددزبتمگمدرل والا اجق وجقه رمانم بد نبود خوبم نبود
۲ سال پیشالینا
۱۷ ساله 00یه رمان هست دختره میوفته تو استخر و پسره میاد کمکش کنه و اونو بیرون میاره مجبور میشه تنفس***بهش بده و در همین هین ازش لب هم میگیره و خیلی اتفاقایی میوفته و همچنان در میان او اتفاقات... اسمش چیه
۲ سال پیشنیلو
۲۰ ساله 51یه نویسنده ارمیییییییی ایول
۲ سال پیشالناز
۱۳ ساله 00رمان عروس اعدامی خیلی عالی بود فقط توروخدا بهم بگید واقیعت داره یا نه
۲ سال پیشب ت چ ؟
40چرا حس میکنم نویسنده ی این رمان آرمی بیده
۳ سال پیشالهه
۱۳ ساله 20حتما بوده ولی عالی بود
۳ سال پیشKo
۱۶ ساله 30رمانش بد نبود ولی به نظرم جا داشت بهتر باشه اما اینکه آخرش نفس رفت تو کما و نوشته ادامه دارد و هنوز اون کلاهبرداره رو پیدا نکردن رو اعصابه آدم احساس میکنه وقتشو تلف کرده خو فصل دو رو بنویس دیگه لطفا!
۳ سال پیشدختر ترک
۱۲ ساله 10خیلی عالی بود1
۳ سال پیشM
۰۰ ساله 00خوب بود فقط یکم از اتفاقات سریع تموم میکردم و توضیح نمیداد و اینکه نفس رفت تو کما خب یکم شوکه شدم
۳ سال پیش
فاطی
۱۵ ساله 01رمان خوبی بود اما لی هیون وو توی کره بازیگر و خواننده است عاشق کره این برین تو اینترنت رمان نمیدونستم رو بخونید خیلی بهتر و قشنگتره.