رمان تلالو هور به قلم نازنین هاشمی نسب
تازیانهی زمختِ نگونبختی، بیرحمانه بر وجودش میتازید. آن شب وحشی، آن سیه آسمانِ مخوف، دنیای سپید رنگش را به خاکستری سوزنده مبدّل کرد. او تنها ازخود و دنیای خود مراقبت میکرد اما با این اتفاق شوم، ازخود و دنیای خود متواری شد. در این دریاچهی مذاب بهناگه حسِ عشق فوران کرد. جوشید و طمع عصیانها را بهخود برانگیخت.
اطلاعیه ها :
سلام به خوانندگان زیبای رمان تلألو هور✨🤍
نمیدونید وقتی نظرات شما رو میبینم چهقدر پرانرژی و باانگیزه میشم.
پس خوانندگان زیرزمینی... خودتونو نشون بدید😁🌈
و اینکه تا ده الی پونزده پارت آینده یه سونامی سهمناک داخل رمان قراره اتفاق بیفته.😎 😱
منتظر اون طغیان باشید که قراره بترکونیم. 🤯
سلام دوست کتابخون من🌿🌼
یادت نره این رمان رو بهکتابخونهات اصافه کنی و با یه نظر کوتاه به من انگیزهی نوشتن ببخشی✨
با نظرات شما من برای ادامه رمان کلی انرژی میگیرم🌈
مطمئن باشید کلی هیجان و گریه و خنده درپیش داریم.
بازم متشکرم از تمام عزیزانی که رمان رو مطالعه میکنن و نظرات زیباشون رو ثبت میکنند✨🌼
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مهتاب
در پارت 6110فکر کنم اونی که داوین باهاش تلفنی حرف میزد پروانه بود ... یه حس سیاهی بهم میگه پروانه خواهر پاشاست یا به پاشا مربوطه 😨
۲۱ ساعت پیشلیلی
در پارت 6110اوخیششششششش بلاخره این مهروی سرگردان یه حرف منطقی زد سپاس بیکران ازبانوی جوان😍😍
۲۱ ساعت پیش??
در پارت 6110❤❤❤❤❤
۲۱ ساعت پیشAa
در پارت 6010ممنون زیبا بود🙏🌺
۳ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
🌹✨
دیروزمهتاب
در پارت 6040کارت خیلی درسته نازنین جان 💚
۳ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
ممنونم مهتاب جانم 🤍✨
دیروزم.ر
در پارت 6030به.به دست مریزاد 👐
۳ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
خیلی ممنونم از شما🌹
دیروزمریم
00عالییییی🧡🧡🧡🧡
۳ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
متشکرم مریم جان✨🧡
دیروز??
در پارت 6020مثل همیشه عالی بود
۲ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
خیلی ممنونم از شما🌹
دیروزستاره
در پارت 6000بله دیگه افتادتوچاه 😉عالی مث همیشه 🌷
۲ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
مرسی ستاره جان، همراه همیشگی🧡
دیروزصحرا
در پارت 6000به به داستان داره رنگ و بو میگیره از شنبه ش🤣
۲ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
آره دیگه همه چیز از شنبه شروع میشه😂 مرسی ازت🧡
دیروزمریم
01حسم میگه مهرو میره شرکت کاملا با داوین کارد و پنیر میشن دوباره ی اتفاق شبیه پاشا میوفته و داوین شک میکنه مهرو مجبور میشه بگه بش و داوین کمکش میکنه البته درین اثنا عاشق همم میشن
۳ روز پیشم.ر
در پارت 5910وای مهرو بیچاره تو بلاتکلیفی مونده😭
۵ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
دقیقا🥲بین گفتن و نگفتن به دینا مونده بود. ممنون از شما🌹
۳ روز پیشستاره
در پارت 5920خوبه که دیناهست غزل هست دوستاگاهی امن ترازفامیل هستند
۵ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
دقیقا🥹باز خوبه اینا کارشن اگه نبودن که مهرو، دق میکرد🥺💔
۳ روز پیشمریم گلی
در پارت 5920ولی ای کاش این همه دروغ پشت هم نمی گفت ،بلاخره ماه هیچ وقت پشت ابر نمی مونه ورازها روزی فاش میشن ،ممنونم نویسنده جان
۵ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
درسته مریم گلی جان، واقعا دروغ دروغ میاره و مهرو چارهای نداره. اما بنظرم گاهی اوقات گفتن حقیقت از دروغ گفتن بهتره اما متاسفانه مهرو اینجوری نیست یعنی دست خودشم نیست، میترسه. مرسی ازت گلم♥✨
۳ روز پیش
-
آدرس وبسایت شخصی
-
صفحه اینستاگرام نویسنده
-
آیدی تلگرامی نویسنده
-
ارتباط از طریق واتس اپ
Aa
در پارت 6110ممنون🙏🌺