رمان تارا (جلد دوم رز سیاه) به قلم پردیس نیک کام
من یک نفر نیستم!
من بادهای مختلف شخصیتی دارم!
دخترکی آرام و مهربان...
شیطانی که بلند بلند می خندد و ساکت نمی شود.
دختری معصوم و پاک
بدجنس و سنگدل
آدمی سالم
مریضی روانی
فردی که التماس میکند
و فرد دیگری که از بالا به هه نگاه میکند...
آدمی که خود آزاری میکند
و آدم دیگری که دا میزند بر سر خودش که بس کن حیوان!
خودم را از بین بردی!
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۴۵ دقیقه
۴روز به سرعت گذشت و دختر ها کوچکترین فرصت را برای تمرین از دست نمیدادند.
#پارت10
شب مسابقه رسید!
با ورود به سالن رخت کن هوش از سر دختر ها رفت.
عده بسیاری در جنب و جوش بودند.
پیکو_یا خدا! اینا همه اومدن مسابقه ؟
جمیلا_باز تو چرت گفتی؟ نه پس اومدن دور هم اش بخوریم!
کایا با خنده دختر ها را به ارامش دعوت کرد و خلوت ترین مکان سالن را انتخاب کرد.
لباس هایشان را برتن کردند و ایستادند.
دو به دو یکدیگر را ارایش کردند ... در این میان تنها کایا بود که بی حوصله پیشنهاد ارایش را رد کرده بود و ترجیح میداد ساده روی صحنه حاضر شود.
پوست روشن؛چشم های کشیده و درشت سیاه او در میان انبوه مژه های سیاهش ستودنی بود.
جمیلا،پیکو،نانسی و هانا نیم تنه پولکی همراه دامن کوتاه سفید با جوراب های بلند همرنگش به تن داشتند.
طبق طرح رقص کایا وسط بود و رنگ لباسش با انها متفاوت بود.
#پارت11
رنگ لباس کایا سرخ اتشین بود او برخلاق دیگر دختر ها که با موی باز بر روی صحنه میرفتند ترجیح داد موهایش را جمع کند!
داوطلبان هر کشور روی صحنه حاضر شدند و زمان به سرعت گذشت.
.استرس سراسر وجود دختران را فرا گرفته بود.
نوبه به گروه داوطلب عربستان رسید.
حالا زمان انها بود... تمام دنیا مسابقه را تماشا میکردند...
این یک مسابقه بین المللی رقص بود...
که با داوری ۴ شخصیت مشهور جهان برگذار میشد..
دیوید لوکاس کارشناس مد و فشن یکی از مشهور ترین افراد در صحنه مد بود.
کندیس دامال نیز هم حرفه دیوید بود.
اما سعد خواننده و طراح رقص عربی بود. و شهرت بسیاری در این عرصه داشت.
تیم داوران با حضور رز حاتمی کیا که شرکت مد و طراح لباس را اداره میکرد تکمیل میشد.!
تمام افراد حاضر در سالن سکوت اختیار کرده بودند و منتظر تیم بعدی بودند.
دختر ها شنل های بلندشان را به تن کردند و کلاه بلند لباس را روی صورتشان کشیدند.
این نیز قسمتی از رقص انان بود! برای جلب توجه!!!
طبق برنامه روی صحنه ایستادند و منتظر پخش موسیقی شدند.
#پارت12
موزیک پخش شد و صدای جیغ تماشاچیان را بلند شد.
سالن روشن شد و دختران شروع به رقص کردند.
موزیک تند عربی تمام جمعیت را به شور اورده بود.
داوران با تعجب به شنل های گشاد در خال رقص خیره بودند.
حالا زمانش بود...
کایا وسط ایستاد و بقیه به دورش حلقه زدند.
شنل ها را با یک حرکت کنار زدند و به ادامه رقص مشغول شدند.
بیس پر شور اهنگ هر کسی را به رقص در میاورد.
موزیک به اتمام رسید اما تازه صدای تشویق تماشاچیان به پا شه بود.
دختر ها به نوبت ایستادند.
در سمت راست پیکو؛نانسی در مرکز کایا و در اخر هانا و جمیلا ایستادند.
باترس اب گلویشان را قورت دادند و به داروان خیره شدند.
دیوید منتظر شد تا سالن ساکت شود...
نگاهی به تک تک دختر ها انداخت و گفت:
همیشه از دختران عرب بعنوان بهترین رقاصه و زیبا رو یاد میشه.
باید اعتراف کنم فوقولاده بودین اما...
به دخترک اشاره کرد وگفت:
_تو اسمت چیه؟
مجری میکروفن را به دستش داد...
_کایا..
_اصلا به هم تیمی هات نمیخوری! هم خیلی زشتی و هم افتضاح میرقصی!
نفس در سینه کایا حبس شد... چیزی نمانده بود که اشک بریزد.
دیوید ادامه داد:
_رای من منفیه!
کندیس افراد حاضر در سالن را به سکوت دعوت کرد و گفت:
_شما عالی بودین دخترا... رای من مثبته!
اینبار صدای تشویق افراد حاضر به پاشد.
سعد لبخند زد و گفت:
Faty
00هیچ کلمه ایی برای قشنگی این رمان پیدا نمیکنم خیلی ممنونم که این رمانو انقد متفاوت و قشنگ نوشتید خسته نباشید دمتون گرم واقعااا عالی بود خیلیی قشنگ بود بی نظیره این رمان اگه نخونیدش ضرر بزرگی میکنید💜
۴ ماه پیش...
۱۵ ساله 00واقعا من پنج ساله رمان میخونم و این دومین باره ی که این رمان خوندم دفعه اول حدودا دو سال پیش بود و به طور قطع میتونم بگم این رمان بهترین رمانی بود که تو عمرم خوندم واقعا خلاقیت ذهن نویسنده قابل تحسینه
۶ ماه پیشT
20درسته که مرگ ایگیت و حامد و رز غم انگیز بود، ولی بهترین رمانی بود که تا به الان خوندم ..:))
۱۰ ماه پیشمهسا
۲۵ ساله 20بسیار بسیار رمان زیبایی ولی با اینکه مرگ حقه ولی ای کاش رز و حامد نمی مردن من دو تا جلد هم خودم و عاشق این رمان هستم اما شخصییت مورد علاقه رز بود که مرد😭 بازم ممنون از شما و زحمات تون
۱۰ ماه پیشMOONCHILD
30رز خیلی بد مرد. سر این داستان نمیتونستم مرگ رز و حامد و ایگت رو درک کنم. ای کاش زنده می مونن. داستان خیلیی غمگین بود. اما از خوندنش پشیمون نیستم. خیلی دوسش داشتم.
۱۲ ماه پیش♧♡♤☆mmmm
30بهتزین رمان دنیا هر چی بگم کمه من در سنی که کم هست کلی رمان خوندم ولی هیچی مثل این رمان نمیشه عالی عالی الی عالی عالی الی عالی بود هر چی بگم کم است
۲ سال پیشفلانی
00رنان در آغوش مهربانی رو بخون
۱ سال پیشزهی
۱۷ ساله 20پژماااام برگااام معرکه بوددد
۱ سال پیشتارا
۱۳ ساله 40بی نظیر ترین رمان عمرم بودن هم جلد یک وهم دو
۱ سال پیش...
30فقط این و متونم بگم فوق العاده بود نویسنده موفق باشی
۱ سال پیشآرتمیس
10ازبین همه رمانایی که خوندم این تنهارمانی بودکه انقدرازشخصیتهاش مردن واینکه چه قدرعنایی داشته تارا...۱۸۰ سانت قداخه زیادی بلندنیس؟😂😂
۲ سال پیشRezaii
20از بین این همه رمانی ک خوندم تارا دومین رمانی ک اینجور به دلم میشینه البته اولیش هم رز سیاه بود یعنی همون جلد اولش😉ولی واقعا این رمان جزو بهترین ها حساب میشه من از بیست نمره بهش ۲۱ میدم واقعا عالیه
۲ سال پیشگوربه اندیشمند
50بینظیر بودددد عاشق همه شخصیتا شدم ،هرکدوم یه جوری سختی کشیده بودن و زندگی باهاشون همیشه مهربون نبوده و این باعث شد این رمان محشر باشه با همه کاراکتراش♡
۲ سال پیشانیتا
00واقعا رمان قشنگ و پر از معنا بودن خیلی عالی هستی من لحظه به لحظه که رمانو میخوندم انگار احساساتم هماهنگ شده بودن با نوشته وقتی خوشحال بودن میخندیدم درد میکشیدن اشک... منی که عاشق کشت و کشتارم پسندم شد
۲ سال پیشسیما
10قشنگ بود ولی ای کاش اینقد مرگ و میر نداشت .مخصوصا ایگیت . در کل رملن خوبی بود مرسی از نویسنده
۲ سال پیش
پونه
۲۰ ساله 00عالی بود ♡