رمان تارا (جلد دوم رز سیاه)
- به قلم پردیس نیک کام
- ⏱️۱۲ ساعت و ۴۵ دقیقه
- 60K 👁
- 111 ❤️
- 73 💬
من یک نفر نیستم! من بادهای مختلف شخصیتی دارم! دخترکی آرام و مهربان... شیطانی که بلند بلند می خندد و ساکت نمی شود. دختری معصوم و پاک بدجنس و سنگدل آدمی سالم مریضی روانی فردی که التماس میکند و فرد دیگری که از بالا به هه نگاه میکند... آدمی که خود آزاری میکند و آدم دیگری که دا میزند بر سر خودش که بس کن حیوان! خودم را از بین بردی!
۴روز به سرعت گذشت و دختر ها کوچکترین فرصت را برای تمرین از دست نمیدادند.
#پارت10
شب مسابقه رسید!
با ورود به سالن رخت کن هوش از سر دختر ها رفت.
عده بسیاری در جنب و جوش بودند.
پیکو_یا خدا! اینا همه اومدن مسابقه ؟
جمیلا_باز تو چرت گفتی؟ نه پس اومدن دور هم اش بخوریم!
کایا با خنده دختر ها را به ارامش دعوت کرد و خلوت ترین مکان سالن را انتخاب کرد.
لباس هایشان را برتن کردند و ایستادند.
دو به دو یکدیگر را ارایش کردند ... در این میان تنها کایا بود که بی حوصله پیشنهاد ارایش را رد کرده بود و ترجیح میداد ساده روی صحنه حاضر شود.
پوست روشن؛چشم های کشیده و درشت سیاه او در میان انبوه مژه های سیاهش ستودنی بود.
جمیلا،پیکو،نانسی و هانا نیم تنه پولکی همراه دامن کوتاه سفید با جوراب های بلند همرنگش به تن داشتند.
طبق طرح رقص کایا وسط بود و رنگ لباسش با انها متفاوت بود.
#پارت11
رنگ لباس کایا سرخ اتشین بود او برخلاق دیگر دختر ها که با موی باز بر روی صحنه میرفتند ترجیح داد موهایش را جمع کند!
داوطلبان هر کشور روی صحنه حاضر شدند و زمان به سرعت گذشت.
.استرس سراسر وجود دختران را فرا گرفته بود.
نوبه به گروه داوطلب عربستان رسید.
حالا زمان انها بود... تمام دنیا مسابقه را تماشا میکردند...
این یک مسابقه بین المللی رقص بود...
که با داوری ۴ شخصیت مشهور جهان برگذار میشد..
دیوید لوکاس کارشناس مد و فشن یکی از مشهور ترین افراد در صحنه مد بود.
کندیس دامال نیز هم حرفه دیوید بود.
اما سعد خواننده و طراح رقص عربی بود. و شهرت بسیاری در این عرصه داشت.
تیم داوران با حضور رز حاتمی کیا که شرکت مد و طراح لباس را اداره میکرد تکمیل میشد.!
تمام افراد حاضر در سالن سکوت اختیار کرده بودند و منتظر تیم بعدی بودند.
دختر ها شنل های بلندشان را به تن کردند و کلاه بلند لباس را روی صورتشان کشیدند.
این نیز قسمتی از رقص انان بود! برای جلب توجه!!!
طبق برنامه روی صحنه ایستادند و منتظر پخش موسیقی شدند.
#پارت12
موزیک پخش شد و صدای جیغ تماشاچیان را بلند شد.
سالن روشن شد و دختران شروع به رقص کردند.
موزیک تند عربی تمام جمعیت را به شور اورده بود.
داوران با تعجب به شنل های گشاد در خال رقص خیره بودند.
حالا زمانش بود...
کایا وسط ایستاد و بقیه به دورش حلقه زدند.
شنل ها را با یک حرکت کنار زدند و به ادامه رقص مشغول شدند.
بیس پر شور اهنگ هر کسی را به رقص در میاورد.
موزیک به اتمام رسید اما تازه صدای تشویق تماشاچیان به پا شه بود.
دختر ها به نوبت ایستادند.
در سمت راست پیکو؛نانسی در مرکز کایا و در اخر هانا و جمیلا ایستادند.
باترس اب گلویشان را قورت دادند و به داروان خیره شدند.
دیوید منتظر شد تا سالن ساکت شود...
نگاهی به تک تک دختر ها انداخت و گفت:
همیشه از دختران عرب بعنوان بهترین رقاصه و زیبا رو یاد میشه.
باید اعتراف کنم فوقولاده بودین اما...
به دخترک اشاره کرد وگفت:
_تو اسمت چیه؟
مجری میکروفن را به دستش داد...
_کایا..
_اصلا به هم تیمی هات نمیخوری! هم خیلی زشتی و هم افتضاح میرقصی!
نفس در سینه کایا حبس شد... چیزی نمانده بود که اشک بریزد.
دیوید ادامه داد:
_رای من منفیه!
کندیس افراد حاضر در سالن را به سکوت دعوت کرد و گفت:
_شما عالی بودین دخترا... رای من مثبته!
اینبار صدای تشویق افراد حاضر به پاشد.
سعد لبخند زد و گفت:
نیلوفر آبی
1خیلی عالی بود ممنون خسته نباشید خانم نویسنده
۲ ماه پیشفاطمه
1عالی بود ، نویسنده ی عزیزی دستت طلا.
۲ ماه پیشرها
1خیلیی قشنگ بود، پیشنهاد میکنم حتماا بخونید، هم جلد اول عالی بود و هم جلد دوم😍
۳ ماه پیشAyda
1قلبم شکست.. چرا صورتشو دوباره عمل نکرد؟؟
۴ ماه پیشnegah
1تاحالا اینقدر برای رمانی اشک نریخته بودم از من بی احساس بعید بود
۴ ماه پیشs u g a
2کلمه ای این رمان رو توصیف نمیکنه بقدری بی نظیر بود. من دوسال پیش هر دو جلد رو خوندم. تا الان ۳ بار خوندم این رمان رو.
۵ ماه پیشهلیا
2وایییییی عالی بود هر لحظه هیجان رو حس میکردممممممم :)))))
۵ ماه پیشملیس
2رمانش عاشقانه هم هست ؟؟ ممنون میشم بگین
۱۱ ماه پیشملک محبت
2نمی دونم چی بگم فوقولادس عالی عالی
۱۱ ماه پیشپونه
2عالی بود ♡
۱ سال پیشFaty
2هیچ کلمه ایی برای قشنگی این رمان پیدا نمیکنم خیلی ممنونم که این رمانو انقد متفاوت و قشنگ نوشتید خسته نباشید دمتون گرم واقعااا عالی بود خیلیی قشنگ بود بی نظیره این رمان اگه نخونیدش ضرر بزرگی میکنید💜
۱ سال پیش...
2واقعا من پنج ساله رمان میخونم و این دومین باره ی که این رمان خوندم دفعه اول حدودا دو سال پیش بود و به طور قطع میتونم بگم این رمان بهترین رمانی بود که تو عمرم خوندم واقعا خلاقیت ذهن نویسنده قابل تحسینه
۱ سال پیشT
4درسته که مرگ ایگیت و حامد و رز غم انگیز بود، ولی بهترین رمانی بود که تا به الان خوندم ..:))
۲ سال پیشمهسا
4بسیار بسیار رمان زیبایی ولی با اینکه مرگ حقه ولی ای کاش رز و حامد نمی مردن من دو تا جلد هم خودم و عاشق این رمان هستم اما شخصییت مورد علاقه رز بود که مرد😭 بازم ممنون از شما و زحمات تون
۲ سال پیش
شکوفه
0عالی وبی نقض.معرکه بود.خسته نباشیدعریزم