دوست داشتی؟

رمان اوهام وار

  • 5.3K 👁
  • 22 ❤️
  • 4 💬

غرق شده در گرفتاری و مصیبتی روز افزون، حمایت و مراقبت از کسی بر گردنش افتاد. برای گریز از حضور منحوس فقر، چنگ به هر ریسمانی نواخت و دیده بر روی درستی و نادرستی کارهایش بست؛ گویا که از یاد برده بود حتی تکیه‌گاهی محکم مختص به خود، با وجود تکیه‌گاه بودنش ندارد! اشتباهی غیر منتظره، شقاوت را بر سر و رویش ریخت، همه از اطرافش پر کشیده و دخترکی بسمل شدن را برگزید. زندگانی، درست در کنجی از چهار دیواری نمور، به تعیشی...اوهام‌وار برایش بدل شد! *** اوهام‌وار: توهم‌وار، توهم گونه.

بیشتر...
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • فرزانه

    00

    خوب بود اما بهتر بود شخصیت جمشید توصیف بیشتر و بهتری میشد مبهم بود

    ۲ هفته پیش
  • باران

    00

    بد نبود ولی نویسنده عزیز آنقدر خودتو درگیر کلمات و توصیفات قلنبه سلمبه کردی که گاهی به داستانت صدمه زدی موفق باشی

    ۶ ماه پیش
  • اسرا

    00

    رمان اولی خوب بودالبته بیشترداستان کوتاه بود

    ۹ ماه پیش
  • سحر

    00

    داستان پر از بدبختی و به شدت تراژدی.نباید آخر داستان باز میذاشتی.عاقبت فریاد و صحرا مشخص نشد.

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.