ماده شیر

به قلم parisa.j

عاشقانه اجتماعی اربابی

داستان درباره یه دختر که رشتش حقوق برای انجام پایان نامش مجبور میشه بره تو یه روستا و با ارباب اون روستا درگیر میشه و......


301
89,147 تعداد بازدید
191 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Soheyla

    ۳۳ ساله 00

    هر چند نواقصی داشت اما خوب بود بابتش زحمت کشیده شده،از نویسنده رمان تشکر میکنم ،امیدوارم همیشه دست ب قلم باشه،واینکه در آخر ارزش خوندن داره...

    ۱ هفته پیش
  • اتوسا

    ۲۲ ساله 00

    حتی ارزش خوندن هم نداره ؛فقط توهین به روستا بود ،بشدت قلم ضعیفی داره وقت با ارزشتون رو براش تلف نکنین

    ۳ هفته پیش
  • محیا

    00

    به نظرم کاش دختره تو روستا می موند و اونجا زندگی می کرد و کم کم متوجه عشق بینشون می شدن . و پسره هم تو روستا اربابی می کرد و باهم زندگی تشکیل می دادن بهتر بود. ولی در ول رمان خوبی بود. نویسنده ممنو

    ۱ ماه پیش
  • Mlika

    01

    زیاد جالب نبود مخصوصل اخرش

    ۱ ماه پیش
  • مریم

    ۲۵ ساله 01

    افتضاح

    ۲ ماه پیش
  • رها

    00

    خیلی خوب بود ولی چندتا نقص هم داشت

    ۲ ماه پیش
  • ZYZYx

    ۱۶ ساله 00

    خیلى خوب بود عالی بود زود تمومش کردم ولی خیلی شعر داشت ولی بازم دست نویسندش درد نکنه

    ۲ ماه پیش
  • نسرین

    00

    واقعا چرت بودالکی وقت تلف کردم

    ۲ ماه پیش
  • Helia

    00

    من فقد چند خطشو خوندم چوپ دختره خیلی لوس بود و همش توهین میکرد به روستا بنظرم خیلی عقدایی بود

    ۳ ماه پیش
  • ترانه

    00

    عالی بود حتما بخونید

    ۳ ماه پیش
  • انا

    00

    خدیجه رو به خاطر به دنیا آوردن دوتا دختر شوهرش طلاقش دادچرا بعد از مرگش یه بچه دختر بود یکی پسر بعد آیا ارباب دوباره برگشت روستا یاموند تهران

    ۳ ماه پیش
  • فرشته

    ۲۸ ساله 00

    سلام قشنگ بود دوسش داشتم.

    ۴ ماه پیش
  • پگاه

    ۱۸ ساله 10

    رمان خوبی بود ولی مشکل اینجاست که میگه خدیجه به خاطر اینکه دختر به دنیا اورده. شوهرش ولش کرده اونوقت اسم پسرش علی بوده

    ۵ ماه پیش
  • نازنین

    00

    افتضاح و آبکی بود

    ۶ ماه پیش
  • Afra

    ۱۶ ساله 00

    عالی بود فقط دوتا نقص داشت یکیش اینکه اول گفت دوتا دختر بعد شد یه دختر یه پسر و آخر رمان تو خیلی یهویی و کوتاه بود

    ۶ ماه پیش

زندگی را نمی بازم

داستانی از جنس عشق و ابهام...

خواندن رمان
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.