رمان خاکستر عشق
- به قلم زهره زارع
- ⏱️۴ ساعت و ۵۳ دقیقه
- 73.3K 👁
- 80 ❤️
- 123 💬
دانشجوی پزشکی که به همکلاسیش علاقه داره اما پدرش مخالفه تو این ماجرا پدرش میخواد به زور ترنم رو به عقد یکی دیگه در بیاره...
منم داشتم کتابامو جمع ميکردم که سر و کله ي چلغوز پيدا شد
-بهتون تبريک ميگم اميدوارم موفق باشيد
با طعنه بهش گفتم
- خيلي ممنون ولي مث اينکه اين ترم شما بيشتر درس خونديد که شديد دانشجوي اول کلاس
- قبول داري خيلي حسودي؟!
- حسودي تو خونمه
- کاملا مشخصه...
انگشت اشارمو به سمتش گرفتم و گفتم:
- ببين شازده پسر خودت ميدوني چه قد ازت بدم مياد پس سعي نکن خودتو بهم بچسبوني فهميدي؟
- من همچين علاقه اي به انجام اين کار ندارم ولي مجبورم انجام بدم چون سر گروه توام، توام اگه اعتراض داري برو پيش استاد
- واقعا يعني تو علاقه اي به همچين کاري نداري پس اون حرفا چي بود به مژي زدي؟؟
-کدوم حرفا ؟آهان حالا فهميدم، شما دخترا چرا اينطوري هستين، تو فک ميکني من ازت خوشم مياد، نه دختر جون اگه از مژگان درباره ي خانوادت پرسيدم دليلم اين بود که ببينم تو تو چه خانواده اي بزرگ شدي که اينقد بي ادبي و با ديگران بد برخورد ميکني... پوزخندي زدم و گفتم:
- واقعا چه دليل قانع کننده اي ببين آقاي امير فروزان من با ديگران خوب برخورد ميکنم اما تو يه موجودي هستي که اصولا رو مخ آدم فوتبال بازي ميکني منم اصلا باهات حال نميکنم حالا برو کنار بزا باد بياد....
– اينجوريه؟ باشه! يکي طلبت...
- باشه پس يه دونه بدهي من به تو
رفتم تو ماشين پوني نشستم حقش بود چلغوز بي مصرف..... داشتم فکر ميکردم کيا تو گروه من باشن که پونه وارد ماشين شد:
-چکار مکني
از لحن بامزش خندم گرفت
-دارم فکر ميکنم کياتو گروه من باشن
- خوبه حالا کيان ؟؟
- مژي و مهتاب و تو. به نظرت خوبه؟
- چييييي ترنم نه تقاضاي عاجزانه دارم که منو با خودت نزن
-اهههه چرا مگه من بدم؟
- نه توخوبي ولي من دوس دارم با سامان باشم
- اي شوور ذليل ...باشه پس من مجبورم يکي از پسرا رو انتخاب کنم چون دختري نميمونه
- کيو انتخاب ميکني
- ميون اين همه خوشگل کيو انتخاب کنم به کدوم بگم آره کدوميو جواب کنم... آرمين،حسام يا محسن؟
- امير...
- مغز خر خوردي نوش جونت، اون خودش سر گروهه باز من بيام دوباره اونو انتخاب کنم ديگه چي ميشه
- ديگه من نميدونم من بايد با سامان باشم
- برا من کسر شانه که امير سر گروهم باشه و من زير نظر اون باشم
- چه ايرادي داره ؟سر گروه من سامانه و من ناز و قر ندارم
- سامان شوهرته اما امير چه کاره ي منه؟؟
براي انتخاب گروه بر گشتيم کلاس تو کلاس نشسته بوديم که استاد برگشت کلاس و گفت:
-من خودم گروه بندي کردم
امير جان شما چون نفر اول هستيد فقط خانم سپهري و آقاي احمدي زير نظرتون هستند
خانم سپهري شما با آقاي آرمين شايانفر خانم مژگان سالاري و خانم مهتاب ناصري هم گروه هستيد
واي نه من با آرمين مشکل دارم...ايششش ولي ايول مژي و مهتاب رو خوب اومد
وآقاسامان شما هم با خانمتون و آقا محسن جليلي و آقاي حسام حسيني هم گروه هستيد
وقتي کلاس تموم شد با پونه برگشتم خونه .
قرار شد از فردا صب با بچه ها قرار بزاريم تا بريم برا پروژمون تحقيق
وقتي خواستم بخوابم گوشيمو رو 5 تنظيم کردم وبعد مسواک زدن لالا کردم
صب با صداي آلارم گوشيم از خواب بلند شدم بعد يه دوش درس حسابي تاب شلوارک آبي مو تنم کردم موهامو خشک کردم و دورم ريختم همه اهالي خونه خواب بودن منم کتري روآب کردم و گذاشتم رو گاز و از تو يخچال عسل و شير و پنير و کره برداشتم و و ميز و چيدم يه لقمه نون پنير رو تو دهنم گذاشتم و برگشتم تو اتاقم مانتوي کرم قهوه ايمو پوشيدم يه شال کرم رنگ که چروک بود و سرم کردم با شلوار جين مشکي رژ صورتي مو زدم و رفتم تو آشپزخونه پاي ميز صبحونه بودم و داشتم چاي شيرين ميخوردم که پونه تماس گرفت
-بعله
- سلام عزيزم
- هاي کجايي
- ماشينم خراب شد نميتونم بيام
- اهه خو عب نداره خودم ميرم
- نه ببين امير مياد دنبالت
- چي چي ؟من با اون بيام؟
-خو آره ديگه ببين من نميتونم صحبت کنم خدافظ ميبينمت
- الو... الو.... پوني... اه لعنتي... وقتي برگشتم سينا پشت سرم بود و موهاش بهم ريخته بود و داشت سرشو ميخاروند چه قد بامزه شده بود
- صب به خير آقاي مهندس دانشگاه نرفتي؟
- صب شومام به خير شه نه گلم دانشگاه نميرم شال و کلا کردي کجا به سلامتي ؟
- ميخوام با بچه ها برم تحقيق
- اوهوم
يه نگاه به ميز صبحونه انداخت...
-ميگم وقت شوور کردنت رسيده ديگه تو بگو نه
ترنم
0همه جا رو ولی خب کارای ترنم و امیر رو بیشتر امیر و ترنم به عشقشون پایبند بودن بخونن و لذت ببرن ولی بیشتر عاشقا اینا رو درک می کنن
۲ ماه پیشمبینا
0متوسط رو به پایین بود ، میتونست قلم بهتری داشته باشه . از اتفاقات هم خیلی زود رد میشد کلا رمان تندی بود ممنون از نویسنده
۲ ماه پیشنیلوانا
1تقریبا رمان خوبی بود ولی یکم می تونست بهتر باشه ولی خب خوب بود ارزش خوندن داره
۳ ماه پیشعسل
2رمان خیلی قشنگی بود ممنون از نویسنده عزیز
۳ ماه پیشساغر
2بهترین رمانی بود ک توی عمرم خوندم و بابتش کلی گریه کردم
۳ ماه پیشsaghar
3قشنگ ترین رمانی بود ک توی عمرم خونده بودم. خیلی خیلی زیاد دست نویسنده اش درد نکنهههههه. عاشق رمان شدمممممم.
۵ ماه پیشپناه
3رمان خوبی بود یعنی در حد بقیه رمان هایی که خوندم میشه گفت عالی بود ولی میشد بهتر باشه😊.
۶ ماه پیشآیدا
2رمان خوبی بود کامل نخوندم ولی تقریبا مثل رمان های دیگه بود حس میکنم از صد بهش 70 میدم بازم دست نویسندع درد نکنه
۹ ماه پیشم،علی
3خوب بود من دوست داشتم ..ممنون
۱۰ ماه پیشفرانک
2دلمو زد
۱۲ ماه پیشasheg
3زیبا بود ولی میتونست قشنگ تر باشه🙂
۲ سال پیشواقعا حیف وقت
1رمان خوبی نبود، با عجله نوشته شده بود و طرز کفتار شخصیت ها خیلی بی ادبانه بود مخصوصا دختر نقش اول ، واقعا افتضاح بود
۲ سال پیشطیبه
2افتضاح
۲ سال پیش*اف ام*
3رمان خوبی بود بنظرم ارزش خوندنو داشت..
۲ سال پیش
حنا
0خوب نبود از زبون همه حرف میزد