دانشجوی پزشکی که به همکلاسیش علاقه داره اما پدرش مخالفه تو این ماجرا پدرش میخواد به زور ترنم رو به عقد یکی دیگه در بیاره...

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۵۳ دقیقه

مطالعه آنلاین خاکستر عشق
نویسنده : زهره زارع

ژانر : #عاشقانه

خلاصه :

دانشجوی پزشکی که به همکلاسیش علاقه داره اما پدرش مخالفه تو این ماجرا پدرش میخواد به زور ترنم رو به عقد یکی دیگه در بیاره...

اگر تمام وجودم از عشقت بسوزد

باز هم با خاکسترم خواهم نوشت

دوستت دارم...

صداي گوشيم منو از خواب ناز بيدار کرد دستمو از زير پتو بيرون دادم و گوشيرو از رو عسلي برداشتم و خفش کردم يهو يادم افتاد دانشگاه دارم

به سختي از خواب بيدار شدم و پوفي گفتم بازم دلم ميخواست بخوابم پتو رو کنار زدم و از جام بلند شدم به سر و وضعم نگاه کردم خندم گرفت...لباس خواب بيچاره ام تو تنم کج و کوله شده بود و موهام هم هر کدوم يه وري...هر کي منو ميديد پس ميافتاد....رفتم تو آشپزخونه مامانم داشت صبحونه ميخورد

بابامم طبق معمول رفته بود بيمارستان

-صب به خير مامان – صبح تو هم به خير يه ابي به دست و صورتت بزن بيا صبحونه بخور –چشم

بعد از خوردن صبحونه رفتم تو اتاقم خودمو تو آينه ديد زدم خواستم آرايش کنم ولي همه ميگفتن همينطوري خيلي قشنگي، مژه هاي بلند فر خورده اي داشتم پس نيازي به ريمل وخط چشم نداشتم ابرو هامم پر پشت مشکي بود که هميشه تميزشون ميکردم چشامم که مشکي بود و دوس نداشتم لنز بزارم کلا بيخيال آرايش شدم فقط يه رژ صورتي خوشگل روي لباي برجسته ام زدم و لباساموپوشيدم، آماده شدم تا برم دانشگاه

-مامي جونم دارم ميرم کاري نداري؟- نه مواظب خودت باش. – چشم... . نگاهي به پريسا کردم رو کاناپه نشسته بود و مشفول ديدن تي وي بود...گفتم-آباجي جونم مارو تحويل نميگيري –هييييي ترنم چي بگم دلم از حميد پره-تو باز با حميد بيچاره دعوا کردي بابا گناه داره طفلي ...حالا بزار برگردم آشتيتون ميدم...فعلا خدافظي... –خداحافظ.

اين خواهر ما عادتش بود با حميد مدام دعوا ميکرد و بهونه ميگرفت هر چي ميگم پريسا سر هر چيز الکي با شوهرت دعوا نکن گوشش شنوا نبود که نبود. از خونه زدم بيرون که صداي گوشيم در اومد پونه، دوستم بود

خدايي از هر کسي بهم نزديک تر بود من:–الو شلام عجيجم خوفي

پوني:-اين ديگه چه مدل حرف زدنه من: –سلامتو اقا موشه خورد پوني: –گيرم عليک من:- پ کجايي بيا ديگه... پوني:-بهت زنگ زدم که بگم بيا دم در که اومدم من:–اوکي

من و پونه و مژگان دوستاي دبيرستاني بوديم که باهم پزشکي قبول شديم خيلي واسه اين که پزشکي قبول شيم زحمت کشيديم و نتيجشو هم گرفتيم

-سلام پوني خانوم – پوني چيه ؟پونه... – اوهوم سلام پونه خانوم –عليک بريم؟!... –البته چرا که نه اگه دوس داري – دير شد بپر بالا.

پونه ماشين داشت و هميشه ميومد دنبالم با هم ميرفتيم دانشگاه.

وقتي رسيديم دانشگاه ،پونه نامزدش سامانو ديد و رفت پيش اون، اون طرف مژگانو ديدم رفتم طرفش –سلام مژي جونم خوبي عزيزم؟ خيلي آروم گفت:(سلام) بعد عين آدم نديده ها به لباسام نگاه ميکرد يه مانتوي خاکستري پوشيده بودم که زياد تنگ نبود با مقنعه مشکي حجابم بد نبود –مژي چته؟-هيچي چيزي نيست – برو... منو دور نزن يالا جواب بده...- چيز...- چيززززز؟

-اهههههه ترنم –خيله خوب باشه بحرف ديگه . –آقاي فروزان... – خوب چي شده ؟مرده؟بريم حلواشو بخوريم-خدا خفت کنه الهي.-خدانکنه ، داشتي ميگفتي – امير... –واييييييي خداااااا کچلم کردي، يه بار ميگه آقاي فروزان يه بار ميگه امير، بگووووو ديگه- باشه ميگم مث ديوونه ها داد نزن ... امير اومد پيشم از تو سوال کرد – از من ؟چي ميگفت ؟!...

-از اخلاقت مي پرسيد ، خانوادت چه جورين خلاصه از اين حرفا

با صداي بلند داد زدم:

-بيخود کرده مرتيکه عوضي رو چه حساب –ترنم! چند بار بگم داد نزن اينجا مکان عموميه –اوکي ولي رو چه حساب ؟!...

بايد اعتراف کنم ذوق مرگ شده بودم ولي نميخواستم کسي بفهمه مخصوصا مژي چون واقعا امير رو دوس داشت عشقشم پاک بود . يعني تا هر کي امير رو ميديد خودشو باد ميزد منم يه جورايي ميخواستمش ولي نه زياد، تا فکرم ميرفت سمتش سعي ميکردم ازش بيام بيرون .پسر به اون خوشگلي چشاي قهوه اي پر رنگي داشت که به مشکي ميزد ولي در کل ناز بود لباشم که خوردن داشت(خاک بر سر منحرفت کنن)صورت گندمگون هم داشت اندامم که... فک کنم هر روز باشگاه بود .

-ترنم ؟کجايي؟؟؟ – هان همينجام – خوب ميخواي چي کار کني؟

نميخواستم به مژي خيانت کنم هر چي باشه دوستمه - چي کار ميخوام بکنم ؟اگه دوباره اومد پيشت بهش بگو دور و بر خانم سپهري بياد بايد قبلش يه قبر دو نبش بخره تدارک عزاشو هم پيش پيش بگيره .

-اوه چه خشن . مژي خيالش از بابت من راحت شد.

بايد زود تر از اينا ميفهميدم منظورش از اون نگاه هاي معني دار چيه؟... بيچاره مژي عاشق امير بود ولي حيف وقتي خيلي يکيو دوس داشته باشي اون به يکي ديگه فک ميکنه با اين که من و پونه مدام سعي ميکرديم به مژي کمک کنيم ولي بازم از فکر امير بيرون نميومد.

اون روز استاد نيومد ولي من و پونه و مژي رفتيم کتابخونه....

تو راه برگشت به خونه بوديم که پونه گفت :- ترنم چرا با آقاي فروزان حرف نزدي – چي بگم؟ برم با پسر مردم دعوا کنم که چرا به من فک مي کنه؟ههههه خنده داره –نه عزيزم لازم نيس که بري باهاش دعوا – بسه نميخواد در مورد اون حرف بزني به مژي گفتم که بهش چي بگه – باشه، صلاح کار خويش، ترنم خانوم دانند ...ترنم؟...- جونم - پس اوکي؟ – چي اوکي –افتخار ميدين جاري هم بشيم – چييييييييييييييييي جاريت بشم، بشم زن ساسان عمرا، پس کم کم بگو بمير ديگه – وا خيليم دلت بخواد ساسان چي کم داره که پسش ميزني ؟- هيچي فقط من الان نميخوام ازدواج کنم – يعني اگه بعدا بياد خواستگاريت قبول ميکني؟- نچ – خيلي سرتقي ترنم – آره حرف حرف خودمه به قول خودت صلاح کار خويش خودمون ميدونيم و خداي خودمون – باشه من هر چي با تو حرف ميزنم اصلا انگار نه انگار . بحث همين جا تموم شد و رسيديم خونه هر چي تعارف زدم نيومد خونه. وقتي رفتم خونه سينا داداشم داشت با حميد حرف ميزد منم که خسته و کوفته يه سلام کردم و رفتم تو اتاق اصلا نفهميدم چه جوري خوابم برد وقتي از خواب پا شدم ساعت نه شب بود .

خواهرم پريسا اومد تو اتاقم گفت :- خوب منو حميد و با هم آشتي دادي –واي پري اصلا حرفشم نزن خودت برو منت کشي مگه من بي کارم هي از شما دعوا از من پا درميوني،آخه تا کي؟ – اووووه چه خبره تخته گاز گرفتي کجا ميري؟ حالا بيا شام بخور . پريسا به سمت در رفت و گفت:- ترنم! دعواي من و حميد به خاطر بچه اس که هر دفعه يک کدوممون کوتاه ميايم .

واي خدا جون چرا پري همچين ميکنه؟ چرا پس ميگفت دعواهاش سر چيزاي الکي بوده . بيچاره پري بچه دار نميشد مشکل از حميد بود ولي عاشقانه همو دوس داشتن . – باشه آبجي ميام تو برو . پري رفت من هم خودمو از حالت پيژولي در آوردم و لباس مناسب تنم کردم و رفتم واسه ي شام .

سر ميز سينا بهم چشمک زد نفهميدم چي ميخواد بگه بعدا دوزاريم افتاد که ساسان دوست سيناست ممکنه در مورد اون باهام بحرفه ولي من حرفاموآماده کرده بودم........ بعد شام سينا خان اومد تو اتاقم تا باهام حرف بزنه .يه دفعه در رو باز کرد اومد تو –به تو ياد ندادن ميري يه جا در بزني –اکس کيوز مي . اينو گفت و رفت بيرون خيره خيره به در نگاه کردم بعدش در زد – بفرماييد

در رو باز کرد و وارد شد...خيره خيره نگام کرد. – خوبي خانم دکتر – بعله آقاي مهندس.

سينا بيست و شيش سالش بود و مهندس عمران بود يه دونه داداش خوشگل که بيشتر نداريم .

همه ميگفتن من و سينا خيلي به هم شبيه هستيم مخصوصا چشاي مشکيمون.

- جونم داداشي بنال – نه به اون داداشي گفتنات نه به اون بنال گفتنات –شيوه ي بيانم اين مدليه – قربون اون بيان شيوات برم – لپ مطلبو بگو – ساسان... – خب ...- ترنم تو نميخواي مزدوج شي؟ – نچ – بالاخره چي يک روز که بايد ازدواج کني – آري ولي الان موقش نيس

عصبي شد و گفت- اگه وقت کردي يه نگاه به شناسنامت بنداز داره تاريخ انقضاش ميرسه – باشه حتما اين کارو ميکنم

با عصبانيت بلند شد و گفت

– واقعا که. خواستم بگم با ساسان ازدواج کني خوشبخت ترين دختر ميشي ولي تو لياقتشو نداري – اصلا به تو چه که من چي کار ميکنم ميخوام تا عمرم مجرد بمونم مشکل داري ؟ – تو کلا با خودت مشکل داري. اينو گفت و سريع رفت بيرون . وااااااي واي اينا چرا اين مدلين از دستم خسته شدين خو بگين اين کاراتون چيه ؟!!!! حوصله ي درس خوندن نداشتم لپ تاپمو باز کردم و رفتم تو پوشه مرتضي پاشايي عاشق آهنگاش بودم صداش يه آرامش خاصي بهم مي داد آهنگ" زيادي" رو آوردم:

انگاري من زياديم ديگه واسه تو عاديم

ديگه منو دوست نداري بگو واسه تو من چيم

چرا فرق نداره بود و نبود من برات

ديگه تمومه عشقمون حرفي نمونده تو چشات

ميخوام برم از پيش تو ازم نميخواي بمونم

دوسم نداري به خدا دوسم نداري ميدونم

چرا برات فرق نداره بهم نميگي که نرو

اوني که تنهات ميزاره هنوز دوست داره تو رو

آخ مرتضي حرف دلمو گفتي من واسه ي همه ي اينا زياديم..... .(البته ما عشقولانه نيستيم)

اصلا نفهميدم چه جوري خوابم برد . صب با صداي نحس ساعت از خواب بيدار شدم تند تند لباسامو پوشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو با کليپس جمع کردم و فرق کج زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اتاقم زدم بيرون مامي صبحونه آماده کرده بود ولي مثلا من باهاشون قهر بودم چرا چون همه يه جوري شده بودن قضيه هم سر ساسي بود...ساسانو ميگم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوا يکم سرد بود برگشتم تو اتاق و پالتو و کيفمو برداشتم و از خونه زدم بيرون هنوز پونه نيومده بود و منم تو خيابون قدم ميزدم فکرايي تو سرم بود ولي هنوز بين عملي شدنش شک داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشي مو برداشتم و به پونه زنگيدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الو...ترنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پوني!کدوم گوري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرض! حرف زدنت هم مثل خودته به تو سلام ياد ندادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گيرم عليک...الان وقت آموزش ادب نيس...پوني کمکم ميکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- در چه مورد؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميخوام خونه بخرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چي؟ خونه رو که عروس نميخره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چي ميگي تو عروس ديگه کدوم خره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پ چي ميگي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ميخوام مستقل شم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقيقا صداي ترمز ماشين پونه به گوشم خورد. خدايا ! نميدونم چه حکمتيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر فکر بکري که به ذهنم ميرسه همه جلوش جبهه ميگيرن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب... ترنم خانم داشتين تعريف ميکردين که ميخواين مستقل شين اونوقت شما ميدوني اگه بابات بفهمه چي کارت ميکنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره ميدونم ولي راضيش ميکنم . نظرت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- والا من تو کاراي تو موندم چه برسه به خانوادت بزار ميام با هم صحبت ميکنيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه پوني امروز دانشگاه نميام نيا دنبالم فقط ميخواستم يه بنگاه بهم معرفي کني که برم خونه ببينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چيزي که زياده بنگاهي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ميدونم ولي ميخوام قابل اعتماد باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آدرس يه بنگاهي رو برات مسيج ميکنم ولي بازم خوب فکراتو بکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو يک دختر تنهايي نبايد خودتو تنها تر کني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نگرانم نباش من و تنهايي خيلي وقته رفيقيم. فعلا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدافظ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تموم شدن صحبت با پوني يه نفس عميقي کشيدم ديگه حالا که با پونه حرف زدم بايد حرفمو عملي ميکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد چند لحظه آدرس بنگاه به دستم رسيد و رفتم به همونجايي که پونه گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام آقا خوب هستيد شما رو خانم همتي به من معرفي کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دنبال يه خونه ميگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله خيلي خوش آمديد اکبر آقا دوتا چايي بياريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زحمت نکشيد مزاحم نميشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خانم اين چه حرفيه من با شوهر خانم همتي دوست صميمي هستم ميتونم بهتون کمک کنم خونه ميخواين بخرين يا رهن ميکنين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب اگه بشه ميخوام بخرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اتفاقا جاي خوبي اومدي برات يه خونه مناسب دارم مال خودمه سه خوابست بزرگه قيمتشم خوبه 400 تا ميخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته قابل شما رو نداره. شما ميخوايد تنها زندگي کنيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به تو چه مرتيکه الدنگ عوضي. خونت باشه واسه ي خودت قيمت خون بابات ميفروشي....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميشه يکي ديگه معرفي کنيد من سه خوابه نميخوام لازم نيست زياد بزرگ باشه اون بالاها هم نميخوام آخه من پولم زياد نيست.در ضمن اپارتمان باشه بهتره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اين که قيمتش مناسبه... اوممم يه خونه اي هست که قيمتش به جيبتون ميخوره اتفاقا به خونه ي دوستتون نزديکه اگه ميخواي ببينيش بيا با هم بريم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از لحن بنگاه داره بدم اومد – حالا فکرامو ميکنم و بهتون خبر ميدم خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تشريف داشتين. با عصبانيت از اونجا زدم بيرون الهي پونه گور بگور بشه با اين کسي که معرفي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم به خونه برميگشتم که به گوشيم اس اومد ناشناس بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خانومي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- يه دوست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مث بچه آدميزاد خودتو معرفي کن بعد بگو دردت چيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از يک خانم دکتر بعيده اين طوري حرف بزنه از جاي ديگه عصبي هستي سر من خالي نکن .منم ديگه نشناختي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو نيم منم نيستي شمارمو کي بهت داده منو از کجا ميشناسي اصلا تو کي هستي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه هيچ اسي برام نيومد چند بار باهاش تماس گرفتم اما خاموش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و منم يه علامت سوال بزرگ رو سرم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم برم خونه اما پشيمون شدم يه تاکسي گرفتم و رفتم دانشگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از محوطه ي دانشکده رد شدم وارد کلاسمون شدم اون روز قرار بود بهترين ها رو از کلاس انتخاب کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي در و باز کردم همه ي بچه ها تو کلاس بودن استاد اخوان هم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام استاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام خانم سپهري چه قدر دير اومديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معذرت ميخوام استاد کار داشتم نتونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من هم اجازه نميدم وارد کلاس شيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخه چرا استاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما ديگه چرا خانم سپهري قانون درس من اينه بفرماييد بيرون وقت منو هم نگيريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيشتر از اين پافشاري نکردم مرتيکه عوضي فک کرده کيه آبروم جلوي بچه ها رفت ولي همون موقع امير يه پوزخندي زد منم از کلاس زدم بيرون و رفتم تو کافي شاپ نشستم و يه قهوه سفارش دادم منتظر پوني موندم تا بياد وقتي کلاسشون تموم شد تقريبا ساعت 3 بود و پونه با سامان اومد سامان نامزد پونه ست و اونم پزشکي ميخونه اونا با هم تو دانشگاه آشنا شدن...ولي بابام با باباي سامان تو بيمارستان همکاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه- ديدي اگه بامن اومده بودي دانشگاه از درس عقب نميموندي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عيب نداره تو به من جزوه ميدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژگان و ديدم که داشت به امير نگاه ميکرد البته نگاهاش پنهاني بود و کسي نميفهميد اما اون دوست قديمي منه من اونو ميشناسم، قبلا خيلي آدم شادي بود ولي الان که مياد دانشگاه روحيشو از دست داده چون تو دلش عشق امير و راه داده... امير اومد پيش ما به بهانه ي حرف زدن با سامان ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سامان ميشه به من جزوه هاي ديروز رو بدي ؟آخه چون ديروز تاخير داشتم (با خنده به من نگاه کرد و حرفشو خورد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من-آقاي فروزان شما مثل اينکه صبحونه نخورديد چون مغزتون درست کار نميکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديروز استاد نيومدن و کلاس تشکيل نشد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي فهميد چه سوتي وحشتناکي داده يه تکوني به خودش داد ومن با خنده راه افتادم و رفتم پيش مژگان نميدونم چرا مژي فک ميکنه من تو دلم امير رو دوس دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درسته امير پولداره خوشگله تحصيل کردست ولي من ...اون...اصلا نميخوام بهش فک کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من-به چي فک ميکني خانم مارپل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به هيچي؟... راستي مگه چي کار داشتي دير اومدي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رفته بودم خونه ببينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خونه برا چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تعريف ميکنم برات...حالا بريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست مژي و گرفتم بردمش پيش پونه دو ساعت ديگه دوباره کلاس داشتيم و برا همينم نرفتيم خونه و رفتيم کتابخونه امير و سامان هم اونجابودن به اصرار پوني رفتيم سر ميز اونا نشستيم من کتاب درسي گرفتم و نشستم تا درس بخونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير گفت- خانم سپهري درس خون شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من- درس خون بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير-اوههه بله ببخشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من- بخشيدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان-بس کنيد باز با هم افتاديد کل کلاتون هم شروع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-به ايشون بگيد بس کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتاب و کيفمو برداشتم و کتاب و پس دادم و از کتابخونه زدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه:-ترنم صبر کن کجا ميري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-به اين پسره بگو دور و بر من نپلکه ميزنم پازل درسش ميکنما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوني:-تو چرا اين روزا اعصاب مصاب نداري بابا مگه امير چي بهت گفت که اينطوري داغ ميکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-من داغ نکردم خيلي هم ريلکس ام ببين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش يه لبخند زدم و با هم رفتيم کافي شاپ دانشگاه باهم يه کافي زديم وقتي رفتيم سر کلاس استادمون يه عالمه تحقيق در رابطه با کلي دارو و بيماري هاي خطرناک رو دوشمون گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من به مژي خيلي آروم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اينو چي کار کنيم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد:- خب بريم سر گروه بندي ما بهترين ها رو از کلاس انتخاب ميکنيم که اونا بشن سر گروه و يک گروه واسه ي خودشون تشکيل بدن و برن واسه ي اين پروژه تحقيق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دعا دعا ميکردم اسم منو نياره چون من الان وقت اين کارارو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آقاي امير فروزان به عنوان سر گروه اول،آقاي فروزان شما زير نظر بنده کار ميکنيد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم ترنم سپهري...شما زير نظر آقاي فروزان آقاي سامان احمدي شما زير نظر خانم سپهري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب اين سه نفر که انتخاب شدن بايد از امروز به فکر تشکيل دادن گروه باشن و خيلي سريع کارشون رو شروع کنن براشون دست بزنيد...من بيرون کار دارم برميگردم ... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يا خدا چه کنم همين مونده زير دست اين چلغوز باشم اهههه خدا من گنا دارم با من اين کارارو نکن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه-تبريک ميگم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من- تو به شوورت تبريک بگو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ترنم خوشال شو ديگه اي بابا حالا ماچ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه لپمو بوسيد و رفت پيش شوورش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم داشتم کتابامو جمع ميکردم که سر و کله ي چلغوز پيدا شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهتون تبريک ميگم اميدوارم موفق باشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با طعنه بهش گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خيلي ممنون ولي مث اينکه اين ترم شما بيشتر درس خونديد که شديد دانشجوي اول کلاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبول داري خيلي حسودي؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حسودي تو خونمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کاملا مشخصه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشت اشارمو به سمتش گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببين شازده پسر خودت ميدوني چه قد ازت بدم مياد پس سعي نکن خودتو بهم بچسبوني فهميدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من همچين علاقه اي به انجام اين کار ندارم ولي مجبورم انجام بدم چون سر گروه توام، توام اگه اعتراض داري برو پيش استاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا يعني تو علاقه اي به همچين کاري نداري پس اون حرفا چي بود به مژي زدي؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدوم حرفا ؟آهان حالا فهميدم، شما دخترا چرا اينطوري هستين، تو فک ميکني من ازت خوشم مياد، نه دختر جون اگه از مژگان درباره ي خانوادت پرسيدم دليلم اين بود که ببينم تو تو چه خانواده اي بزرگ شدي که اينقد بي ادبي و با ديگران بد برخورد ميکني... پوزخندي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا چه دليل قانع کننده اي ببين آقاي امير فروزان من با ديگران خوب برخورد ميکنم اما تو يه موجودي هستي که اصولا رو مخ آدم فوتبال بازي ميکني منم اصلا باهات حال نميکنم حالا برو کنار بزا باد بياد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

– اينجوريه؟ باشه! يکي طلبت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه پس يه دونه بدهي من به تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو ماشين پوني نشستم حقش بود چلغوز بي مصرف..... داشتم فکر ميکردم کيا تو گروه من باشن که پونه وارد ماشين شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چکار مکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از لحن بامزش خندم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دارم فکر ميکنم کياتو گروه من باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه حالا کيان ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مژي و مهتاب و تو. به نظرت خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چييييي ترنم نه تقاضاي عاجزانه دارم که منو با خودت نزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهههه چرا مگه من بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه توخوبي ولي من دوس دارم با سامان باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اي شوور ذليل ...باشه پس من مجبورم يکي از پسرا رو انتخاب کنم چون دختري نميمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کيو انتخاب ميکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ميون اين همه خوشگل کيو انتخاب کنم به کدوم بگم آره کدوميو جواب کنم... آرمين،حسام يا محسن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امير...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مغز خر خوردي نوش جونت، اون خودش سر گروهه باز من بيام دوباره اونو انتخاب کنم ديگه چي ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ديگه من نميدونم من بايد با سامان باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برا من کسر شانه که امير سر گروهم باشه و من زير نظر اون باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه ايرادي داره ؟سر گروه من سامانه و من ناز و قر ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سامان شوهرته اما امير چه کاره ي منه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي انتخاب گروه بر گشتيم کلاس تو کلاس نشسته بوديم که استاد برگشت کلاس و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من خودم گروه بندي کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير جان شما چون نفر اول هستيد فقط خانم سپهري و آقاي احمدي زير نظرتون هستند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم سپهري شما با آقاي آرمين شايانفر خانم مژگان سالاري و خانم مهتاب ناصري هم گروه هستيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي نه من با آرمين مشکل دارم...ايششش ولي ايول مژي و مهتاب رو خوب اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وآقاسامان شما هم با خانمتون و آقا محسن جليلي و آقاي حسام حسيني هم گروه هستيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي کلاس تموم شد با پونه برگشتم خونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرار شد از فردا صب با بچه ها قرار بزاريم تا بريم برا پروژمون تحقيق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي خواستم بخوابم گوشيمو رو 5 تنظيم کردم وبعد مسواک زدن لالا کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صب با صداي آلارم گوشيم از خواب بلند شدم بعد يه دوش درس حسابي تاب شلوارک آبي مو تنم کردم موهامو خشک کردم و دورم ريختم همه اهالي خونه خواب بودن منم کتري روآب کردم و گذاشتم رو گاز و از تو يخچال عسل و شير و پنير و کره برداشتم و و ميز و چيدم يه لقمه نون پنير رو تو دهنم گذاشتم و برگشتم تو اتاقم مانتوي کرم قهوه ايمو پوشيدم يه شال کرم رنگ که چروک بود و سرم کردم با شلوار جين مشکي رژ صورتي مو زدم و رفتم تو آشپزخونه پاي ميز صبحونه بودم و داشتم چاي شيرين ميخوردم که پونه تماس گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام عزيزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هاي کجايي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ماشينم خراب شد نميتونم بيام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اهه خو عب نداره خودم ميرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه ببين امير مياد دنبالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چي چي ؟من با اون بيام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خو آره ديگه ببين من نميتونم صحبت کنم خدافظ ميبينمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الو... الو.... پوني... اه لعنتي... وقتي برگشتم سينا پشت سرم بود و موهاش بهم ريخته بود و داشت سرشو ميخاروند چه قد بامزه شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صب به خير آقاي مهندس دانشگاه نرفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صب شومام به خير شه نه گلم دانشگاه نميرم شال و کلا کردي کجا به سلامتي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ميخوام با بچه ها برم تحقيق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به ميز صبحونه انداخت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميگم وقت شوور کردنت رسيده ديگه تو بگو نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واييييييي باز شروع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تسليم ديگه نميگم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيم زنگ خورد نا شناس بود جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عليک سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دم درم بيا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيو قطع کرد بي تربيت منم خواستم اذيتش کنم رفتم طبقه ي بالا تو اتاقم از پنجره اتاق که تو کوچه معلوم بود و ديد زدم به کاپوت ماشين دست به سينه تکيه داده بود منم رفتم مسواک زدم کلي هم لفتش دادم رژ لبم و که پاک شده بود و تشديد کردم و راه افتادم تو راه پله ها به گوشيم نگاه انداختم چند بار زنگ زده بود يه بارم پيام داده بود :(اگه نمياي برم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خونه زدم بيرون و آروم رفتم سمتش و طوري که خندم نياد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بريم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني يخ به تمام معنا انگار از تو فريزر به دنيا اومده بود البته منم جلوش کم نميارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو نشستم و خودمو تو آينه ي ماشينش نگاه کردم کلا خودمو زده بودم به پررويي و فلشمو زدم به سيستمش و از آهنگاي تتلو آوردم وحال کردم اونم تعجب کرده بود ولي به رو خودش نمياورد و حرفي نميزد تو راه سکوت کرده بود و تو فکر بود منم مدام تو گوشيم تو اينستاگرام بودم و به اون توجهي نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولي برام جالب بود که امير هيچي نگفت با خودم ميگفتم لابد سرم داد ميزنه که چرا دير اومدم پايين ولي در کمال نا باوري هيچ حرفي نزد و سکوت کرده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فصل2

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا نفهميدم چه طوري رسيديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير:-از تو گوشي بيا بيرون رسيديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بالا آوردم توي يک دارو سازي بزرگ نگه داشته بود من از ماشين پياده شدم و رفتم جلوتر پونه و مژي رو جلوترديدم و رفتم پيششون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام بچه ها صب به خير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژي:-صب شمام به خير دير اومدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-آخه نميدوني که..... نذاشت حرفمو بزنم و راشو کشيد و رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه:-ميدوني که حساسه تو هم آتو بده دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:- اون حتي اجازه نميده من حرفمو بزنم من ساعت 6راه افتادم الانم هفته همچينم طول نکشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه:-باشه حالا بريم تا از دلش در بياريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و پونه رفتيم پيش مژي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه:- چرا مث بچه ها ناز ميکني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژي:-من ناز نکردم بريم که دير ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مژي نگاه کردم و لبخند زدم از اونطرف آرمين و امير و سامان اومدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمين :-سلام تري خوبي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهههه اين ديگه چه موجود بي شخصيتيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله خوبم آقاي شايانفر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با يکي از دوستام که تو داروسازي کار ميکرد هماهنگ کردم تا با بچه ها بريم اونجا تو راه که داشتم ميومدم به ترنم فک ميکردم دوس داشتم اون مال من باشه ولي نميتونستم حرف دلمو بهش بزنم وقتي ديروز با اون حرف زدم مطمئن شدم علاقه اي به من نداره برا همينم دلم بد جوري از ديروز گرفته ديگه نميخوام غرورمو خرد کنم. وقتي رسيديم داروسازي ترنم رفت پيش دوستاش من سامان و آرمينو تو پارکينگ ديدم و رفتم پيششون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام آرمين،سلام سامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامي:-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمين :سلام آقاي دکتر خوب هستين انشاءالله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-من که آره ولي مثل اينکه شما بهتري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:-بهتر مال يه دقيقشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمين:-آخه الان ميتونم يه کوچولو ترنم و اذيتش کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آرمين بدم ميومد پسر جلفي بود و خيلي به دخترا گير مي داد مخصوصا به ترنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي رفتيم پيش دخترا و ترنم اونطوري جواب آرمين و داد خوشم اومد کلا به پسرا محل نميداد و واسه خودش ارزش قائل بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-بريم طبقه ي بالا اونجا با دکتر صحبت کنيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بچه ها رفتيم طبقه ي دوم ساختمون، اتاق اول سمت راست اتاق دکتر بود و وقتي رسيديم دم در به ترنم گفتم من واسه ي همه يه سري سوال آماده کردم بعدشم برگه هاي سوالا رو از جيبم در آوردم دادم به دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنم:-چرا اينا رو ميدي دست من، من خودم سوال دارم لازم نکرده برو کنار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که کنار در بودم رفتم اون ورتر و ترنم در اتاق رو زد و وارد اتاق شديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر کسي سوالاي خودشو از دکتر مطرح کرد و اونم جواب داد وقتي کارامون تموم شد تقريبا ساعت دوازده بود و چون فاصلمون با خونه هامون زياد بود تصميم گرفتيم با بچه ها بريم رستوران سنتي که همون نزديکيا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با بچه ها رفتيم رستوران و چون از تختاي بزرگ داشت همه يکجا بوديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمين:-ترنم سينا خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-خوبه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش از اونجا بلند شدم و رفتم سمت دستشويي ها خودمو تو آينه نگاه کردم رژ لبمو پر رنگ تر کردم و خواستم برگردم که يکي از پشت کيفمو گرفت برگشتم واي نه آرمين بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لباتو خوشگل تر کردي حالا خوردني تر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آشغال عوضي کيفمو ول کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ميخوام يه مهموني راه بندازم يه پارتي با حال دعوتت کنم مياي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم ميخواست خفش کنم البته از آرمين اين طور چيزا بعيد نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه دونه محکم زدم زير گوشش و با چشاي وحشي تو چشام زل زده بود و رد انگشتام رو صورتش موند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا تو خوشگل شدي واسه مهمونيت حرف نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت از پيشش رفتم و برگشتم پيش بچه ها دستام ميلرزيد بچه ها طوري منو نگاه ميکردن که انگار چي کار کردم بعدش آرمين اومد و سر جاش نشست امير بد جور نگام ميکرد فک کنم فکر بد با خودش کرده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم آبروي آرمينو بردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوابوندم زير گوشت تا بفهمي هر دختري رو که ميبيني زود خودتو وا ندي همه ي آدما مث هم نيستن گرفتي چي ميگم؟ من مث دختراي تو خيابون نيستم که تو اونطوري باهام حرف ميزني ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:-جريان چيه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه :-آرمين چه دست گلي آب دادي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمين سرشو انداخت پايين و چيزي نگفت نميدونم چرا امير رفت بيرون من از شيشه نگاش کردم تو ماشينش نشستو بعدشم با صداي مژي به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:-آرمين رفت واقعا تو خوابوندي زير گوشش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دور برمو نگاه کردم آرمين از ترسش پا به فرار گذاشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه-بگو ديگه چي شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:من بايد اين آرمين و آدمش کنم خيلي پررو شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من –ولش کن اين طور آدما بيمارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پونه:نگفتي چي بهت گفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مهم نيست فراموشش کنيد . همون لحظه غذامون رسيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژي:-تو که نبودي من به جاي تو جوجه سفارش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-خوب کردي هوس کرده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:-يکي بره امير رو صداش کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-تو چرا نميري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:-تو برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-من برم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژگان:-من ميرم با خدنه رو به مژگان گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-شوما برو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژگان رفت بيرون منم از پشت شيشه مژگان رو تماشا ميکردم من هميشه اخلاق و رفتار مژگان رو تحسين ميکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتي عشقشم قابل ستايشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واي نه چيزي که از پشت شيشه ميبينم واقعيته يا توهم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير تو ماشين سيگار دستش بود!!!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب به درک!!! مگه اون چي کارمه که نگرانش ميشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقع غذا خوردن با غذاش بازي بازي ميکرد چرا اين طوري شد يهو اصن بيخيل اون هميشه کوه يخه الانم همين طور،کلا درجه داره خودشو با محيط اطراف وفق ميده ولي اون سردي هميشه هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه وقتي خواستيم برگرديم پونه با ماشين سامان رفت مژگانم که خونشون نزديک خونه ي پونه بود با اونا رفت من موندم با حسام و مهتاب وامير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزديک رستوران آژانس بود منم خواستم برم اونجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-مهتاب عزيزم خداباي فردا ميبينمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهتاب:-مگه با ما نمياي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به امير انداختم و گفتم :-نه گلم خودم ميرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير :-لازم نکرده! خودت تنها بري که يکي مث اون عوضي بهت گير بده خودم ميرسونمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني شاخ دو سر در آورده بودم امير و اين کارا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:-ميشه بگيد شما چه کاره بنده هستيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ربطي داره من واسه خودت ميگم دوس نداري؟ باشه خودت برو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-معلومه خودم ميرم لازم نکرده يکي ديگه از من مواظبت کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش گذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرتيکه بي تربيت اه اه اه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آژانس يه تاکسي گرفتم و رفتم پيش به سوي منزل ،ساعت دو رسيدم خواستم با آسانسور برم طبقه هفتم که نگهبان اومد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خانم سپهري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام وقت به خير خوب هستيد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله خانم ،آسانسور خرابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا؟ خيلي ممنون که گفتيد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش ميکنم فعلا خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون رفت تو اتاقکش و من به راه پله ها نگاه ميکردم و يه سوتي زدم- کي بره اين همه راهو .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم طبقه ي هفتم که خونه ي خودمون باشه،نفس عميقي کشيدم خيلي خسته شدم کلي پله بود....درو با کليد باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام بر همگي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:- تو کدوم گوري بودي چرا وقتي ميري از صب زود راه ميافتي که مانفهميم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-مامان چه خبره صبر کن من بيام بعد باز جويي کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خوبه تو روي من وا ميستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامي من تو روت واستادم ؟بعدشم سينا خبر داشت من ميرم بيرون من با بچه ها قرار داشتم واسه ي پروژمون برم تحقيق، ددر که نرفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه حالا ناهار خوردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره دورت بگردم خوردم الان فقط ميخوام بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاقم مامانم خيلي روم حساسه نه تنها مامي بلکه بابا هم همينطور شديد روم حساسن ايرادي نداره خوب پدر مادرن ديگه حق دارن، لباسامو با تاپ شلوارک آبيم عوض کرد و افتادم رو تختم و ديگه هيچي نفهميدم .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي زنگ گوشيم بيدار شدم گوشيو نگاه کردم پونه بود منم جوابشو دادم :هان؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفت هان کجايي الان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خونه ام مرض داري زنگ ميزني نميدوني وقتي تو خواب نازم نباس بيدارم کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اينجا کتک کاري شده سر تو بعد اون وقت تو تو خونه خوابي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه دفعه از جام پريدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چي؟ کتک کاري؟سرمن؟کي با کي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کتک کاري سر تو، امير و آرمين بيا خودت حلش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امير رفته خونه ي آرمين و تا خورده زدش بعدشم آرمين در رفته و زنگ زد به سامان ما هم خودمونو زود رسونديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان منم ميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زود رفتم لباسامو پوشيدم مانتوي اسپرتمو با شلوار جين مشکيموپام کردم موهامو با کليپس جمع کردم و شال مشکيمو انداختم رو سرم و رفتم تو اتاق سينا، اتاقش بغل اتاق خودم بود سينا داشت درس ميخوند که من يهو رفتم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بيا، باز تو به من ميگي در بزن بيا تو اتاقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان وقت اين حرفا نيس سوئيچ ماشينتو ميدي بهم داداش جونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سوئيچو ميخواي چيکار ميخواي بري بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پ ن پ ميخوام ببرمش تو اتاقم بفهمه يه سرپناه داره. بده ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تصادف ميکني بهت نميدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ميزنمت ها بهت ميگم بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا کجا ميري ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دعوا شده ميرم جداشون کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب به تو چه ربطي داره خودشون جدا ميشن حالا کيا با هم دعوا کردن؟ - دوتا از بچه هاي دانشگاه ميگم بده سوئيچو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم ميام با هم جداشون کنيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو دعوا حلوا که خيرات نميکنن ميرم زود ميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش سوئيچو از رو ميزش برداشت بهم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه بيا، ماشينمو خراب نکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممنون ولي وظيفت بود.... اينو گفتمو و سريع اومدم پايين خدا رو شکر مامانم خونه نبود وگر نه نميتونستم از زير سوالاي اون در برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع از پله ها اومدم پايين و رفتم تو پارکينگ دنبال ماشين ميگشتم يه پرادوي مشکي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيداش کردم سريع رفتم تو ماشين نشستم و راه افتادم وقتي از تو ساختمون اومدم بيرون در حالي که کمربندمو ميبستم گوشيمو برداشتمو و پوني رو گرفتم بعد چار تا بوق جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پوني چي شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فعلا آرومه کجايي تو؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رام دارم ميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نيازي به اومدن تو نيستا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه من بايد بيام ببينم اين چلغوز چي کاره ي منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رو به هر کي که دوس داري دعوا راه نندازي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قسم نده پونه اومدم.....اينو گفتم و قطع کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي رسيدم به خونه ي آرمين ماشين امير و ديدم خوشحال بودم که هست نه اينکه قيافه ي نحس شو ببينم نه،ميخواستم يه درس بهش بدم.....ماشين و دم در پارک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگ در و زدم و درو برام باز کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حياط خونه ي آرمين رد شدم خونه ي بزرگي بود يعني حياطش بزرگ بود ولي خونش هم بزرگ معلوم ميشد تو دو طرف حياط درخت و گل و چمن بود و سانتافه مشکي آرمين هم زير سايه بون ماشين پارک شده بود از پياده رو سريع عبور کردم و از پله هاي خونه بالا رفتم در چوبي رو باز کردم و وارد شدم تو پذيرايي که وارد شدم امير و سامان رو مبل نشسته بودن و پونه هم سيني چايي تو دستش بود همه من و نگاه ميکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمين و نميديدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:-سلام چه زود اومدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که کارد ميزدي خونم در نميومد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشم نمياد کسي وکيل وصيم شه خودم ميدونم چه طوري از پس زندگيم بر بيام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اميربلند شد سرپا اومد طرفم و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان دقيقا منظورت با کيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زل زدم تو چشاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- يعني نفهميدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بايد بفهمم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامان:امير مگه تو با آرمين سر ترنم دعوا نکردي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير پوزخندي زدو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من واسه اين غيرتي شم چي ميگين واسه خودتون دعواي من با آرمين يه مساله شخصيه هيچ دليلي هم نميبينم برا شما توضيح بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امير اومد نزديک ترم و گفت :-خيلي دوس داري مدام به تو فک کنم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عوضيه بيشعور فک کرده کيه مرتيکه آشغال چلغوز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببين شامپانزه تو واسه من عددي نيستي اگرم باشي ميزارمت زير راديکال جذرتو ميگيرم من الان اينجام چون فک ميکردم آرمين ميزنه دماغتو خوني ميکنه اومدم جلوشو بگيرم پونه به من گفت تو سر من با اون دعوا کردي وگر نه من هيچ علاقه اي به ديدن ريخت تو ندارم تو دانشگاه ميبينمت بسه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع از اونجا زدم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و تو ماشين نشستم و راه افتادم حقش بود پسره ي بيشعور عين..چسبيد به ديوار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيمو در آوردم و به پونه زنگيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:-بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله و درد بله و مرض بله و درد بي درمون اي دختر منو سنگ رو يخ کردي خوب شد ؟آبرومو بردي خيالت راحت شد؟ من سر در نميارم چي نصيبت شد اين کار و کردي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه دقه دندون رو جيگر بذار اين حرفا چيه ميزني ترنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من آبروتو بردم؟ نه به خدا اين طوري نيست منو سامان فک ميکرديم به خاطر امروز ظهره که امير ناراحت شده و اومده با آرمين دعوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني بهتون نگفتن دعواشون سر چيه بعد شما زن و شوهر فک کردين سر من بوده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره به خدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه من قانع شدم، کاري باري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو ازم دلخور نباش همين خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نيستم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس باي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باي باي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم برم خونه اما مسيرو کج کردم و رفتم خونه ي مژي خيلي وقت بود نرفته بودم خونشون پيشش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبلش رفتم سوپر که نزديک خونشون بود و چند بسته پاستيل خريدم يادم مياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبلا وقتي ميرفتيم مدرسه هر روز با پونه و مژي پاستيل ميخريديم اما با خودم گفتم چه خوبه پونه هم باشه وبه ياد قديما يه دورهمي با هم بگيريم تو مغازه بودم و تلفن پوني رو گرفتم بعد سه تا بوق جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخور پلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ترنم تويي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه روح مامان بزرگمه به تو زنگ زده يه کوچولو بترسونتت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ترنم اذيت نکن بازچه کار داري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امير اونجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه بابا سامان کمي آرومش کرد رفت گويا دعواشون سر يه خورده حساب بوده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فرانک

    10

    دلمو زد

    ۱ ماه پیش
  • asheg

    00

    زیبا بود ولی میتونست قشنگ تر باشه🙂

    ۷ ماه پیش
  • واقعا حیف وقت

    ۴۱ ساله 00

    رمان خوبی نبود، با عجله نوشته شده بود و طرز کفتار شخصیت ها خیلی بی ادبانه بود مخصوصا دختر نقش اول ، واقعا افتضاح بود

    ۷ ماه پیش
  • طیبه

    00

    افتضاح

    ۷ ماه پیش
  • *اف ام*

    00

    رمان خوبی بود بنظرم ارزش خوندنو داشت..

    ۷ ماه پیش
  • هانی

    00

    عالی

    ۸ ماه پیش
  • Sara

    00

    میتونست کوتاه تر باشه بعضی از موضوعات رو زیاد کش داده بودن! در کل رمان خوبی بود

    ۹ ماه پیش
  • Sana

    00

    رمان بدی نبود ولی انگار دنبالش کرده بودن زود ب زود همه چی اتفاق میفتاد

    ۱۰ ماه پیش
  • عالی بود

    ۱۳ ساله 00

    واقعا عالی بود ولی ای کاش آخرش بیشتر توضیح میداد اون طوری جذاب تر میشد داستان ولی عالی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • پریا

    00

    رمان خوبی بود ولی آخرش خلاصه شد در هر صورت ممنون از سازنده

    ۱۲ ماه پیش
  • فرنیا صفایی

    ۱۱ ساله 02

    بهترین رمان در جهان که من خوندم😍😘🥰🤩

    ۱ سال پیش
  • هاریکا

    00

    فقط رمان عمق دریای چشمانت

    ۱ سال پیش
  • ازیتا

    ۵۴ ساله 10

    روی هم رفته رومان نسبتا خوبی بود

    ۱ سال پیش
  • Fati

    00

    عالییی بوددد

    ۱ سال پیش
  • سحر ۳۴

    00

    خوب بود قشنگ بود

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.