مارال به دلیل اصرار خانواده اش به ازدواج با مردی که برایش درنظر گرفته اند مجبور به جدایی از پسر مورد علاقه اش میشود و تن به ازدواج اجباری میدهد...
او فکر میکند بعداز ازدواجش عشق عمیقش را فراموش خواهد کرد!
اما غافل از اینکه ازدواجش تازه آغاز ماجراست...


460
102,532 تعداد بازدید
356 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۳ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    ۵۲ ساله 00

    داستان بسیار جذاب و زیبایی بود و از همه مهمتر اینکه نمیشد پیش بینی کرد که چی اتفاق میوفته برعکس بیشتر داستان ها

    ۲ روز پیش
  • ارزو

    ۲۶ ساله 00

    خیلی جالب بود وخواندنی مممنون از نویسنده عزیز

    ۷ روز پیش
  • Fateme

    ۲۵ ساله 10

    منم حرص خوردم فقط برا چادر😐😑اخه چاااادر!بریم پایین چادر بریم بیرون چادر یعنی چی اخه و ب نظرم حامدوساناز قربانیایی بودن ک واسطه شدن مارالو علی فراموش شن ب هم وابسته بودن و عشق بین علی ومارال تموم نشد

    ۲ هفته پیش
  • نیلو

    ۱۹ ساله 00

    وای علی چقدر مظلومهههه بمیرم براش کاش علی و مارال بهم میرسیدن اینجوری داستان خیلی قشنگ تر میشد

    ۳ هفته پیش
  • هدی

    10

    رمان خیلی خوبی بود متفاوت و زیبا

    ۱ ماه پیش
  • مینا

    ۳۰ ساله 20

    به خاطر حرف علی به مارال که تو همون عشق اولم میمونی دو روز گریه کردم علی خیلی گناه داشت کاش مال هم میشد ن هر روز نگاه شون باعشق به هم بود نه حسرت .

    ۹ ماه پیش
  • نیلوفر

    ۱۹ ساله 00

    کاش مارال و علی به هم میرسیدن اینجوری خیلی قشنگ تر بود

    ۱ ماه پیش
  • نیلوفر

    ۱۹ ساله 00

    خیلی قشنگ بود

    ۱ ماه پیش
  • ندا

    ۱۸ ساله 00

    خیلی رمان خوبی بود دقیق مثل زندگی خدم یاد خدم افتادم همون موقعی ک ازدواج کرده بودم چهارده سالم بود🥺🖐🏻

    ۲ ماه پیش
  • دانیلا

    ۱۷ ساله 40

    حامد خیلی گیر بود..خیلی جاها واقعا اعصابم رو با گیرهاش به مارال خورد میکرد. مارال هم خیلی ضعیف و توسری خور بود. کاش حامد شخصیت بهتری داشت اینجوری داستان قشنگتر میشد.

    ۲ ماه پیش
  • سوینا

    ۱۵ ساله 06

    به نظر من که خیلی رمان خوبی بود و چون خودم دارم ازدواج میکنم میدونم بفهمم که مارال چه احساسی به محمد داشت اون کتک های هم که محمد بهش میزد خب اون مرد بود عصبانی بود مارال باید مثل ی خانم متاهل باهاش

    ۶ ماه پیش
  • هانی

    00

    عجب😐😐😐😐😐😐😐😐

    ۲ ماه پیش
  • یانا

    50

    نویسنده محترم این ازدواج اجباری واین کتک خوردنها واین خانواده مارال که عصر حجر، بودند واز همه بدتر تحقیرها وخورد کردن مارال برای حجاب اجباری خوشبختیه؟!!!!

    ۲ ماه پیش
  • S

    30

    ب نظرم ت رمان خیلی دختراروصعیف جلوه میدن این بدع

    ۳ ماه پیش
  • Asea.

    30

    رمانش قشنگه فقط بنظرم حامد و مارال زیادی چای میخورن

    ۳ ماه پیش
  • Xyz

    61

    کاش می شد حامد و از داستان کشید بیرون و خفش کرد. مردک آشغال وحشی فکر کرده بود کیه که یکسره می خواست مارال ازش اطاعت کنه و هیچی نگه؟! باز علی در عوض خیلی جنتلمن بود کاش به جای اون نکبت به عشقش می رسید

    ۳ ماه پیش
  • رقیه

    ۳۳ ساله 10

    رمان بدک نبود یکم ابکی بود و بچگانه

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.