
رمان گریه میکنم برات
- به قلم الهام
- ⏱️۱۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
- 117.7K 👁
- 859 ❤️
- 697 💬
سوران پسری خوش استایل،دخترباز و شیطونہ کہ تو خانواده ای در سطح متوسط بزرگ شده و هیچ اعتقادی به عشق و عاشقے نداره ،به دنبال یک تماس تلفنی اشتباه با آرام آشنا میشه. آرام دختری زیباست و با اینکه در یک خوانواده با سطح بالا بزرگ شده اما کاملا خجالتی ، سربه زیر و پاکہ. سوران به قصد تفریح رابطه ش با آرام رو ادامه میده و برای سرکار گذاشتن آرام کلی دروغ و دغل بهم بافته ،اما شخصیت پاک و ساده ی آرام مجذوبش میکنہ ودراین بین میفهمه که عاشق شده و... عاشقانه ی بین آرام و سوران روایتگر تاوانـِ یک دلبستگےست. عشقے کہ دختری را بر مرز جنون میکشاند و اتفاقاتی کہ پسری شوخ طبع را به کوه غرور مبدل میکند...پایانی خوش
بمونن حالا ک دورم شلوغ بود کمتر
چتروم میرفتم بهتر کی بشه ترک کنم خسته شدم از الافی...
روز اول عید بود همه اماده شدیم بریم
خونه مادرجون این رسم همیشگی
بود روز اول عید میرفتیم اونجا کل
فامیل هم بودن. خیلی دوست داشتم
ماشاءالله زیاد بودیم خودمون یه ایل بودیم .و ازون جایی که دختر زیاد
داشتیم منم همیشه حسابی خوشتیپ میکردم.
خب کی بدش میاد مورد توجه باشه؟!
از اتاق که بیرون اومدم نادیا سوتی زد و گفت:
خب حالا کی تورو میگیره انقد تیپ زدی!؟!
-اوهوع دلشونم بخواد یه نیم نگاه
بهشون کنم(حالا خدایی ک به من زن
میداد مگر اینکه باهم میرفتیم گدایی.)
اونروز خیلی خوش گذشت.
چقدر ک با بچه های فامیل بازی کردیم.
کلی دخترارو دست انداختیم کلا با دختر عموهام و دختر عمه هام راحت بودیم مثل ناموس بودن برام و من هیچوقت به خودم اجازه نمیدادم که نگاه بد بهشون داشته باشم
طرفای ظهر بود تو رفت و آمد اماده کردن بندوبساط ناهار بودیم که گوشیم زنگ خورد
شماره ناشناس بود باخودم گفتم حتما ازون دختر سیریشاست ک خرجشون بالا زده بود و پیچونده بودمشون و میخواستم جواب رد بدم
اما پشیمون شدم شماره مال تهران بود شاید ازمون قبول شدم زنگ زدن!!!! دکمه اتصالو زدم
-الو....الو....الوووووو
قطع کرد!!!!!!
ای بابا مردم مریضن هاااا.....
********-**-*****
روی تخت دراز کشیده بودم و به
حرفای حسام فکر میکردم' دیروز رفتن
و قبل از رفتنشون باهام حرف زد.
-سوران تا کی میخوای ول بچرخی داداش؟؟
-چیکار کنم اخه حسام؟چندجا ازمون دادم ولی میدونی که از کار پشت میزی خوشم نمیاد.
-ببین سوران یه قطعه هست تو شرکت ازالمان وارد میشه دونه ای هفت ملیون اگه بتونی طراحیش کنی قطعا میتونیم نصف قیمت بفروشیم به کارخونه
-داداش مگه کشکه اخه فکر میکنی میخرن ازما اخه؟
-پسر به امتحانش می ارزه خدارو چه دیدی حالا تلاشتو بکن
-باشه چشم"
-پس من عکس و یسری مشخصات میفرستم برات ببینم چه میکنی"
با یاداوری قضیه لبخندی زدم وبلند شدم و به ایمیلم سرزدم که دیدم بله عکسشو فرستاده بود .
یه دوساعتی مطالبو خوندم و تحقیق کردم و بلند شدم.
داشتم آماده میشدم برم بیرون که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب دادم:
-الو!!!!
الو....ببخشید....
و بعدشم سریع قطع کرد.یه دختر بود.
یه لحظه به شماره نگاه کردم بله همون شماره ناشناس بود که اونروز خونه مادرجون زنگ زد.
خوب چرا قطع میکنی دختر خوب'؟
همین لحظه دوباره گوشی زنگ خورد.
این دفعه میخواستم با تشر جواب بدم که دیدم اسم کوثر رو گوشی چشمک میزنه.
ای بابا این چی میگه دیگه باز!!!
-الووو....سلاااام
سلام کوثر خوبی؟
-خوبم بیمعرفت ولی انگار تو بهتری؟
نه سرم شلوغ بود خب مهمون داشتیم گفته بودم که
-عزیزم دلم برات تنگیده
(اووووف اینو کجای دلم بزارم)
باکمی مکث گفتم: واسه همین بیست روز یبار زنگ میزنی؟
-خب حالا بدهکارم شدیم؟
بیا یجا ببینمت سورانی.
باشه کجا؟
-کافی شاپ همیشگی....
حالا واسه سرگرمی بدنبود حوصلمم سررفته بود ...
کوثر تویه اتلیه کار میکرد و ازصدقه سریش کلی عکس گرفته بودم که البته هنوز نداده بودبهم.
فتانه
00بچه ها یه سوال آرام هنوز دختر بود؟ یعنی دکتر گفت آسیب دیده ولی کامل از بین نرفته ، بعدشم بعد از انجام عملیات مربوطه با سوران دردش گرفت یعنی هنوز دختر بود؟ کوروش صاحبش نشد؟
۴ هفته پیشارام
04یکی بم بگه از کوروش باردار میشه فق همینو میخام بدونم.
۴ سال پیشفتانه
00وقتی که دکتر گفت پردش آسیب دیده ولی از بین نرفته یعنی هیچ اتفاقی نیفتاده آرام خودش رو زیادی در ب و داغون کرد هنوز دختر بود ، احتمالا
۴ هفته پیشمحدثه
00با یک غم خاصی نوشته شده از اول تا اخر، حس میکنم واقعیه و همه ی این داستان با عشق نوشته شده نمیدونم شاید هم من اینطور فکر میکنم، و بگم که پنج بار خوندمش هربار به اندازه اول گریه کردم 💕🤍🌙
۴ هفته پیشSara
10خیلی رمانشو دوس دارم عاشقشم
۱ ماه پیشمهسا
10فقط میتونم بگم بهتررررین رمانی بود ک خوندم
۱ ماه پیشآتنا
10سلام خیلی عالی بود ممنون میشم اگه اسم فصل دوم روبگید
۲ ماه پیشآتنا
10خیلی خیلی عالی بودمیشه اسم فصل دوم رمان رو بگید ممنون میشوم
۳ ماه پیشنازنین
10رمان خیلی خوبیه من ۲بار خوندمش ممنون از نویسنده عزیز
۳ ماه پیشآیداا
10خیلی خیلی عالی بودددد
۳ ماه پیشصفورا
10عالی بود دست نویسندش درد نکنه ایول داری
۳ ماه پیشAsra
10مان خیلی خیلی جالبی بود
۳ ماه پیشHOsna
10یکی از قشنگ ترین رماناس. چندین سال پیش خوندمش و هر بار بیشتر از بار قبلی گریه کردم عالی بود.
۴ ماه پیشفاطمه
03خیلیییییییی خوبه😍♾ ولی اخه چرا باید ارام انقد بدبختی بکشه؟ چرا سوران باید اونجورشه؟ ایکاش عین اولش بود همه چی😭😢
۱۲ ماه پیشAMAZING
60در نهایت بهم رسیدن ، دروغ نمی گم منم از اینکه کوروش بدون اینکه تاوان پس بده فرار کرد روانی شدم اما شاید اون نفرین آرام توانش باشه اما در نهایت خوشحالم که أرام زندس و زندگیش دوباره خوب شد
۷ ماه پیشسوران
91در نهایت بهم رسیدیم ، آرام و من درسته حالمون خوش نبود ولی حالا حالمون به حالت اول برگشته و جفتمون شادیم
۶ ماه پیشمهتاب
30رمان مگه واقعیت داشت ؟؟؟
۴ ماه پیشرویا
21دایتان وافعی بود؟
۴ ماه پیشرویا
10واقعا عالی بود خیلی از نویسنده ممنونم من حتی با این رمان گریه کردم🙃
۴ ماه پیش
دینا
00قشنگ بود جالب بود یکم آبکی بود اما احساساتو خوب میرسوند لذت بردم پیشنهاد میشه بخونین