رمان بالاتر از سياهي به قلم آریانا امینی و نگین حسینی
دو خواهر دوقلو به نام مانیا و ساحل
دوقلوهای ناهمسان
که هیچ شباهتی به هم ندارند.
مانیا عاشق میشود و با مرد مورد علاقه اش ازدواج میکند اما ساحل
پدرش اجازه نمیدهد که با پسر موردعلاقه اش ازدواج کندو….
روزگار مانیا وقتی سیاه میشود
که خواهر و همسرش را شب تولدش درحال رابطه میبیند و وقتی که پدرش مانیای باردار را مجبور به سقط جنین پنج ماهه اش برای حفظ ابروی ساحل میکند و …………
#پایانی_خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۸ دقیقه
+خب من بزرگترم هرکاري کنم حق دارم ولي تو کوچولويي نبايد که تلافي کني
همونموقع مامان با دست پر وارد خونه شد
مامانم ادم تميز و مرتبي بود همچنين دقيق و تو بعضي چيزا هم وسواس به خرج ميداد
مثل فرشها
-سلام دخترااا
هردو بلند شديم و پاکت هاي ميوه و مواد غذايي رو از تو دستش گرفتيم و برديم اشپزخونه
-ساحل توروخدا ضايع نکنيا
+باشه بابا عه
با لبخند رفتيم بيرون که مامان چيني به بيني اش داد و گفت :چرا انقدر خونه بوي بد ميده؟
-چي...امم..بوي چي ميده
+نميدونم به بوي بدي مياد
رفت و رو مبل نشست
بعد بااخم برگشت سمتمونو گفت چرا قاليها خيسه؟
ساحل :چي...زه مامان هيچي نيست
اين...مانيا ميدونيد که دست و پاچلفتيه داشت اب ميخورده يهو از دستش افتاد ريخت زياد,نبود
دست و پاچلفتي عمتتته عوضي
مامان بلند شد و قسمتهاي خيس قالي و سراميکهارو نشونمون داد با فرياد گفت بار اخرررت باشه بمن دروغ ميگي ساحل
دختراي گنده اب بازي ميکنيد توي خوووونه؟
من من کنان گفتم :مامان باور کن ... همش تقصير ساحل بود
-نه ماما مانيا اب ميريخت رو من و دنبالم ميکرد
+اگه تو اب نميپاشيدي تو سرم که اينکارو نميکردم
هردوباهم حرف ميزديم و معلوم نبود چي ميگيم مامان که اعصابش خورد شده بود داد زد:بسسسه ديگه
هردوتون بريد تو اتاقاتون
از شامم خبري نيييست
درمونده گفتيم :ماماننننن
-هيچي نميخوام بشنوم
مامان ناظم دبيرستان بود
نظم و ترتيب خونه و البته تربيت ماها خيلي براش مهم بود
من و ساحل از مامان بيشتر بابا ميترسيديم
بااينکه مهربون بود اما وقتي عصباني ميشد کاري از دستمون بر نميومد و از اينجور تنبيها ميشديم
يادمه يبار
با ساحل يواشکي مامان دوستامونو تو خونه دعوت کرديم تو تايمي که مامان نيست باهم باشيم
اما از شانس گندمون همون روز مامان زود اومد خونه
و تنبيه سختي شديم
_ساحل
_هوم
_به نظرت اين پسره پوياهه زيادي خوشگل نيست
_اوهوم
_ميخوام برم کلاس
_کلاس چي
_گيتار
_جادرس خوندنته ديگه
_اه توديگه گيرنده
_توکه علاقه اي به گيتارو وسايل موسيقي نداشتي
_دارم علاقه پيداميکنم
_حتما ميخواي باگيتار يادگرفتن بشي زن پويا
_شايد
_بگير بخواب بچه جووون
_کلاس اموزش موسيقي داره
_کي
_پويا ديگه
_ميخوام راضيش کنم به صورت خصوصي و فشرده يادم بده
_اونم قبول ميکنه
من شنيدم فقط کلاس ها مال اونن وگرنه خودش تدريس نميکنه
_اره ولي يکاريش ميکنم
_موفق باشي خواهر کوچولو
_مررسي
(منو ساحل اصلا شبيه هم نيستيم چه از لحاظ قيافه چه از لحاظ اخلاق من چشماي ابي لباي غنچه اي وقلوه اي پوستي سفيد و موهاي بورطلايي دارم نميدونم به کي رفتيم اخه نه شبيه مامانم نه بابام ساحل موهاي مشکي باپوستي که برنزه کرد
زهرا
۱۸ ساله 10رمان خیلی خیلی قشنگی بود حتما بخونید🙂
۱ سال پیشمو فرفری
01مسخره بود هم فرهان هم پویا و هم آراد مانیا رو میخواستن میگم مانیا ب فرهان به چشم داداش نگاه می کرد اما نباید آرادو مسخره خودش می کرد وقتی هنوز پویا رو دوست داشت و خیلی رو مخ ک اصلا التماس مسعود و ندید
۱ سال پیشM
11مزخرف ترین وضعیف ترین رمانی که توعمرم خوندم،معلومه۱نوجوون۱۵ساله نوشته،پرازغلط املایی،نویسنده حتی به خودش زحمت نداده قوانین ازدواج طلاقوبخونه بعدبنویسه،من ازفصل۴به بعداصلانخوندم،واقعامزخرفه
۱ سال پیشمانیا
۱۸ ساله 01سلام منم دقیقا مثل مانیای داستانم چع از سرنوشت چه از قیافه چه از اخلاق ولی حاجی ناموسا مانیا بچه رو صغد میکنه چون تا چهارم خوندم تا اونجا خاستگاری پرهام دیگه نخوندم بس که چرته والا اما دست درد نکنه
۲ سال پیشفاطمه
20به نظر من موضوع رمان خیلی جالب بود فقط روند رمان خیلی سریع بود و همه چی خیلی سریع پیش رفت به نظرم اگرنویسنده یک مقدار به هر بخش بال و پر میداد واقعا جزو رمان های جذاب میشد با تشکر از نویسنده
۲ سال پیشارزو
۱۸ ساله 12یعنی هرچی بگم کم گفتم ع مسخرع بودنش حیف وقتم بخدا دلم میخادزاربزنم ع بس چرت بود ن داستانش خوب بود ن قلمش نویسندع عزیزب رمان نوشتن ادامع بدع ولی اگ میخایی مث این رمان چرت بنویسی خاهش میکنم دگ ننویس🙏
۲ سال پیشQ
10خدایااا ایناچرااینجوری رمان مینویسن تاحالادیدین یکی مرده باشه بعدبیادزندگیشوبنویسه
۲ سال پیشسلن
10نویسنده که دوتا باشه رمان یا شور میشه یا بی نمک ولی خداییش انگار یه فرد 11ساله نوشته رمانو
۲ سال پیشYona
01قبلا خوندم رمان خوبیه
۲ سال پیشسمی
21رمانش خیلی کشکی بود🗿
۲ سال پیشمهسا
52نویسنده جان با عرض پوزش خاک تو سرت با این موضوع رمانت😐💔 ما رمان میخونیم از درد و غمهامون دور باشیم بعد شما بهش اضافه میکنین :|
۲ سال پیش?ب ت چ?
21دلمم خیلی برای پویا سوخت. اون بی گناه بود😔 ولی اخرش مانیا نباید ساحل رو میبخشید!؟
۲ سال پیشفاطی
40چرا اینقده قسمت اولش تند تند جلو رف انگار نویسنده رو دمبال کرده بودن😐
۲ سال پیشد
30رمان خیلی قشنگ و احساسی هست ولی وقعا خاک تو سر ساحل و پویا و پدر ساحل ساحل که مثل شیطان و پویا هم که وقتی می خواست با ساحل ازدواج کن هیچ حرفی نزد و پدرش که خیلی بی رحم هست اخه مانیا ۵ ماهش بود
۳ سال پیشرقیه
۱۸ ساله 50سازنده عزیز خواهش من از طرف تمامی رمان خون های دنیای رمان لطفا لطفا رمان های خوب بذار من دوساله دارم تو این برنامه رمان میخونم تمام رمان های خوب این برنامه رو خوندم لطفا رمان خوبی بذار خسته شدیم 😵😐
۳ سال پیش
تی تی
20حالم به هم خورد نمیتونی ننویس