دختر داستان، دختری ۱۹ ساله است؛ که به اجبار خانوادش، باید با مردی ۴۹ ساله، ازدواج کنه. ولی اون زیر بار حرف زور نمیره و شب عقد، فرار می کنه. هنگام فرارش توسط فردی برده فروش، دزدیده می شه و به کشوری غریب برده می شه .....

ژانر : عاشقانه، اربابی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۰ دقیقه

مطالعه آنلاین تک برده ی ارباب
نویسنده : پریا حسینی

ژانر : #عاشقانه #اربابی

خلاصه :

دختر داستان، دختری ۱۹ ساله است؛ که به اجبار خانوادش، باید با مردی ۴۹

ساله، ازدواج کنه. ولی اون زیر بار حرف زور نمیره و شب عقد، فرار می

کنه. هنگام فرارش توسط فردی برده فروش، دزدیده می شه و به کشوری

غریب برده می شه .....

با صدای مامان که گفت:زودباش دختر رخت عروسی ک نیست، یه چادر

سفیده ! کلافه شدم.

ادامه داد:خوبه تا دیروز نه نه ها و مخالفتات، داشت مارو دیوانه میکرد حالا

داری خودتو اینطوری واسش درست میکنی.

زد زیرخنده با خوشحالی گفت:

_دیدی مادر دیدی باید خوشحال باشی ،زندگیشو ببین !چه خونه ای داره

ببین...

با کلافگی گفتم:مامان جان برو من دارم میام حواسم و پرت نکن!

با خنده گفت:ای من فدات بشم، چشم عزیزم.

یه قطره اشک از چشمم ریخت حالا بدون تو کجا برم مامانی؟

سرم و تکون دادم تا این افکار از ذهنم بره بیرون.الان مهم اینه ازین بدبختی

خلاص شم.!

سریع شالمو کشیدم جلوی صورتم. رفتم طرف تراس کوچیکی که تو اتاق بود

و از اول نقشه کشیده بودم برای فرار هولناکم.

از بالا ب پایین نگاهی انداختم.ایشالا چیزیم نمیشه خداروشکر ارتفاع چندانی

نداشت.

درسته خونش دوبلکسه ولی خیلی نقلی و جمع و جوره !

خندم گرفت ب این میگن پولدار درسته از ما بالاتره ولی اونجور ک مامان بابا

میگن نیست.

سریع دستمو گرفتم ب میله های مربعی تراس و ازش اویزون شدم. همه تو

خونه منتظر من بودن کسی بیرون نبود.

یهو دستمو ول کردم و پرت شدم پایین، با درد چشامو بستم.پاهام پیچ خورده

بود. اه لعنتی.

به سختی بلند شدم، درد داشت خیلی ولی نمیتونستم جیغ بزنم.چون ممکن بود

کسی بفهمه من اینجام.

لنگان لنوگان شروع ب حرکت کردم. با این تیپی ک من زدم هیچکس منو

نمیشناسه!

اروم و لنگان نزدیک ب در بودم که دوست داماد اجباری و رو که همسن و

سال خودش بود و با کت شلوار مشغول دود کردن سیگار بود دیدم.با تعجب

بهم نگاه کرد ولی منم سعی کردم عادی و با احتیاط راه برم!

شالمو بیشتر کشیدم رو صورتم، مثلا هوا سرده و منم سردمه!از در به ارومی

بیرون رفتم..

بعد اینکه از در خارج شدم و یکم از خونه ی کذایی فاصله گرفتم، باهمون پای

لنگون شروع ب دویدن کردم.

بعد نمیدونم ده دقیقه یا یک ربع بی وقفه دویدن، رسیدم به یه کوچه ی تنگ و

خلوت.

سریع رفتم یه گوشه نشستم و شروع کردم ب نفس نفس زدن.

نفسم بریده بود، گلوم خشک شده بود و میسوخت. نیاز ب اب داشتم.

چشمم ب مغازه ی اول کوچه خورد دلم یه اب معدنی سرد یخچالی خواست.

ولی اون مغازه دار ازمن پول میخاست ،منم ک پول نداشتم .

با خستگی بلند شدم تا کی اینجا بشینم؟

اروم اروم شروع ب راه رفتن کردم.

نمیدونستم کجا، ولی میرفتم تا ببینم ب کجا میرسم..

یه لحظه پشیمون شدم از فرارم، ولی از فکر اینکه الان عقد اون مردک خرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم برعکس خیلی خوشحال میشدم و نظرم برمی گشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم پایین بود دیدم زیر کفشام خیس شد. سرمو بلند کردم، یه خانمی رو دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که با شلنگ بلند سبز رنگی داشت دم خونشو اب می کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خوشحالی به طرفش رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام ببخشید میشه یکم ازین شلنگ یکم اب بخورم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم نگاهم کرد و سری تکون داد :بیا دخترم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم :مرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ولع سرشیلنگ و نزدیک دهنم بردم و شروع کردم ب اب خوردن ،سوزش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلوم برطرف شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای اولین بار از ته دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام بر حسین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانمه با لبخند گفت:حسین نگهدارت باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی مهربون بهش زدم، گرسنم بود خیلی خیلی زیاد، چند وقت بود درست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسابی چیزی نخورده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پررویی کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم میشه یه تیکه نون به من بدید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگام کرد:گدایی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند گفتم:نه!نه!من اینجا غریبم، گمشدم تلفن هم ندارم ،مرسی نون نمیخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:نه نه صبر کن الان برات یه چیز میارم بخوری،بیا تو خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خانم. مرسی!ببخشید پررویی کردم من میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو تعارف نکن یه تیکه نون هست توی خونم که توبخوری گلم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی پر از تشکر زدم:ممنونم ازتون. ببخشید که زحمت دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت شلنگ رو جمع کرد گذاشت گوشه ای از حیاط.لنگون لنگون پشتش راه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتادم تا یه چیز بده بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا هیچکس رو خار و زلیل نکنه تا دستش جلوی بقیه دراز بشه. الهی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آمین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت و با یه حالتی نگاهم کرد:پاهات چیشده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-افتادم، پیچ خورده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دررفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خانم.در میرفت که از درد میمردم نمیتونستم همینقدر راه رو هم برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخنده اره ای گفت و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو خونه بشین برات یه چیز بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه مرسی من رو همین ایوون میشینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرطور راحتی عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تشکری کردم و رفت تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مخم یکم به کار افتاد تازه .حالا چیکار کنم اخه؟ من چقدر بی فکرم بلند شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم بیرون ک چی؟الان کجا برم؟اونا الان دارن چیکار میکنن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه میموندم حتما تا الان زن اون مردک عوضی هیز بودم.الان حتما فهمیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فرار کردم؛نکنه مامان چیزیش بشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه بودم انقدر غرق افکارم بودم نفهمیدم کی اون خانم با سینی اومد نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبروم،باتکون های دستش به خودم اومدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم؟ببخشید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حواست کجاس دخترجون؟برات غذا اوردم بخور نوش جونت یه فاتحه هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای امواتم بفرست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستتون درد نکنه لطف کردید،چشم حتما،ببخشید من مزاحمتون شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مراحمی، غذاتو بخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیچاره بلند شد رفت تا من سختم نباشه به سینی نگاه کردم یه لیوان دوغ و سه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا کتلت با چند تیکه نون بربری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمله کردم به سینی غذا، در عرض چند دقیقه همش رو خوردم .سریع لیوان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوغم رو سر کشیدم و اخیشی گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند وقتی بود چیزی نخورده بودم،از استرس زیاد نمیتونستم غذا بخورم،ولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به جاش از بابا خوب کتک خورده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال فکر و خیال شدم و سعی کردم فکر کنم تا دنبال راه چاره ای باشم تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی میخاستم برم خونه ی مردم غذا درخواست کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوووف.الانم بهتر بود بلند شم برم،تا کی بمونم خونه ی مردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا علی گفتم و بلند شدم و خانمه رو صدا زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم؟خانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از خونه اومد بیرون و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم؟عه کجا؟میخوای بری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره من بهتون خیلی زحمت دادم دستتون درد نکنه باید برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عمرا من بزارم بری،بشین دختر.یه ده دقیقه بشین فقط.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب به اصرار هاش گوش دادم،من دختر زرنگی ام متوجه بو دار بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصرار هاش شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدس کردم ب پلیس زنگ زده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و درو بازکردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من باید برم مادرم نگرانه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه اجازه بدم حرف بزنه از دررفتم بیرون و شروع کردم دویدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رفتم کوچه ی بغلی، از صدای شنیدن اژیر ماشین پلیس شکم ب یقین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تبدیل شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس بگو از کنارم بلند شد رفت زنگ بزنه به پلیس،فکر کرد من دزدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا نمیشه ب هیچکس اعتماد کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پکر بلند شدم به ساعت درب و داغون تو دستم نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو ساعت از عقدم گذشته ساعت ۲ قرار بود عقد کنیم الان ساعت ۴:۰۵ دقیقه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهی بلند و از ته دل کشیدم شروع کردم به راه رفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاری جز این نمیتونستم بکنم،انقدر راه رفتم که سرمو بلند کردم دیدم تو یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارک کوچیکم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خوشحالی رفتم داخل پارک،خیلی پارک دوست داشتم،چه پارک خوشگل و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با امکاناتش،چه پارک مسخره ای که هیچی نداشته باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم رفتم رو یه صندلی نشستم و دور و ورم نگاه کردم به مردمی که درحال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه رفتن یا دویدن یا خندیدن بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شماها غصه هاتون تا چقدره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به درخت روبروم خیره شدم و رفتم تو خیال خودم به زندگیم تو این مدت فکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از وقتی یادم میاد، مادرم در حال پخت و پز بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرمم دستاش سیاه و مشغول تعمیر ماشینای مردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندگیمون فقیری نبود ولی شبایی هم بود که یه قرون پول نداشته باشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی اونجورم نبود بریم از گرسنگی،گدایی کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم دنبال درس و کتابم بودم رشتمم انسانیه داشتم واسه کنکور میخوندم که یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب بابا با یه ماشین مدل بالا اومد خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اه و ناله گفت به زور اینو تا خونه اورده ارباب رجوعش گفته تا فردا صبح

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید تحویل بده بهش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از مغازه تا خونه راهی نبود..بالاخره بابا اون شب تا ۴ صبح بیدار بود و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینش رو درست کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح میخاستم برم خونه سحر دوستم کتاب تستایی ک میزنه رو بخونم و منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چارتا چیز یاد بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون وضعشون خوب بود کلاسای خوبی میرفت میتونست کمکم کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح چهارشنبه بلند شدم برم خونه ی سحر .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون چهارشنبه ها ما پشت کنکوری ها تعطیلیم برای درس خوندن منم میرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونجا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو حیاط دیدم مرده اومده دنبال ماشینش تا چشمش بهم خورد چشاش برق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه اقای ۴۵ یا ۵۰ ساله بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسیدم ازش یه لحظه چشم غره ای رفتم و به سمت اشپزخونه حرکت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان تو اشپزخونه بود بهش صبح بخیر گفتم و یه لقمه رو از دستش گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سریع از خونه زدم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم اونجا بیخیال از نگاه اون مرد وپیشنهادی که ب پدرم میده داشتم تست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میزدم با سحر و کلی خوشحال بودیم و خندیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما وقتی غروب برگشتم با شنیدن حرف مادرم هیجانم برای کنکور و تستایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که بلد بودم ازبین رفت و آیندم سیاه شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ۱۹ ساله رو میخاستن بدن به یه مرد ۴۹ ساله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمش روزبه دوتا زن داره و دوتا مغازه طلافروشی داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گیجی ب مادرم نگاه کردم.!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط جوابم یک کلمه بود" نه!"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گفتن این حرف مادرم خشک شده بهم خیره شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بی توجه بهش دوییدم طرف اتاق کوچولوم و در چوبی رو محکم بستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اینکه شب شد بابا اومد اونم گفت گفت تا دید حرف نمیره تو سرم شروع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کتک فهموندن بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگفت و با شدت میزد .میگفت و با حرص میزد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که یه شب قبل اون عقد کوفتی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو چند باهاتون معامله کرد،باشه قبول میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم بابا خیلی ناراحت شد ولی وقتی روز بعدش خونه ی دوبلکس و حیاط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگش و دید ناراحتی یادش رفت منم اونروز با دیدن دوباره روزبه تصمیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفتم فرار کنم تا بدبخت نشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز روزبه قبل وارد شدن ب اتاق و پوشیدن لباسم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیانا خیلی خوشگلی،بااینک نزاشتی ب صورتت دست بزنن ولی مث یه الماس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدرخشی دوست دارم هرچه زودتر لمست کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز با نفرت تو صورتش خیره شدم و عهد بستم که نزارم این لجن دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به من بخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش متنفر بودم تا اینکه به قولی که به خودم داده بودم عمل کردم و فرار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم و الانم اینجام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ،لیانا صابر دختری که تازه وارد سن ۱۹ سالگی شد ،از همین الان به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخت شومم اعتراف میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من خیلی بدبختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی نمیدونستم اینا دربرابر بدبختیایه پیش روم خوشبختیه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا حواسم نبود کی رو نیکمت پارک خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی از خواب پریدم دیدم هوا تاریک شده با تعجب به ساعتم نگاه کردم چشام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرد شد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت نه شب بود منم معلوم نبودکی خوابم برد از جام بلندشدم که حس کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام هیکلم چوب شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه اخ گفتم و مچ دستمو چرخوندم یکم در جا زدم بدنم به حالت عادیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق روال عادی امروزم بلند شدم شروع کردم به راه رفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج بودم دقیقا الان چیکار کنم؟من احمق و باش نقشه ی فرار و خوب تونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بکشم ولی دیگه به بعدش فکر نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم تو سرم.احمق!احمق!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیچیدم تو یه کوچه بن بست بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم برگردم که از کوچه برم بیرون که صدای ماشین شنیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم شروع کرد به تند تند زدن.این موقع،تو کوچه ی خلوت و تاریک،یه ماشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت سرمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه میخواد بلایی سرم بیاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم ماشین ایستاد صدای قدم هایی که سریع به سمتم برداشته میشد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشنیدم از ترس چشمام گرد شده بود فقط به روبرو خیره بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خواستم برگردم ببینم کیه یه پارچه ای روجلوی بینیم حس کردم ناخوداگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشیدم و چشام بسته شد و از حال رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سردرد شدیدی چشممو باز کردم،گیج بودم با گیجی صدا زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامااان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم نشستم با تعجب به اطرافم نگاه کردم،تازه یکی یکی داشت همه چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم میومد تو کوچه بودم یهو نمیدونم چیشد که الان اینجام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب از جام پریدم با حیرت ب اطرافم نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر برگردوندم من رو یه تخت دو نفره ی خوشگل سلطنتی بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا مجسمه یدونه طلایی یدونه سفید کنار تخت و روبروی تخت کنار میز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارایش بود اتاق خیلی شیکی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال این چیزا شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی منو اورده اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع بلند شدم رفتم طرف در اتاق محکم کوبیدم به در

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی اونجاست؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره محکم کوبیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهاااای،یکی درو باز کنه ،اینجا کجاااست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم با دست و پا افتادم به جون در و شروع کردم به جیغ زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره صدای داد یکی اومد مرد بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چخبرته؟صبرکن بابا...صبر کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در فاصله گرفتم با تعجب منتظر بودم ببینم کی میاد تو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مرد قوی هیکل اومد تو با اخم زل زد بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه؟چته؟خونه رو گذاشتی روسرت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با جیغ جیغ گفتم:یعنی چی؟من کجام؟کی منو اورده اینجا؟تو کدوم خری هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یه سیلی خوابوند زیر گوشم..گوشم سوووت کشیدیه اخ گفتم،با تعجب بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره شدم،دستمو گذاشتم رو صورتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بلند فریاد زد:معلومه چی داری میگی؟دختره ی پررو فکر میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی هستی؟هاااان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس بهش خیره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با من من گفتم:خو..خوب..اینجا کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو اورد جلو یقه ی لباسمو گرفت و کشید دنبال خودش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با جیغ گفتم:منو کجا میبرییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه شو راه بیافت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس پشتش میرفتم از در اتاق که خارج شدیم وارد یه سالن بزرگ شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا کجا بود اخه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خوشگل بود مشغول دید زدن خونه بودم یادم رفته بود سیلی ای که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خورده بودم رو، دستمو کشید که گیج رفتم سمتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو برد سمت پله ها از پله ها داشت میرفت پایین منم مجبور بودم پشت سرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونه دوبلکس بود.نهههه!!! وارد بهشت شده بودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز سالن پایین فوق العاده بهتر از سالن بالا بود وسایل برق میزد از تمیزی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا کجا بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اممم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا منو ادم حساب نکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اممم،ببخشید!اینجا کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا انگار دیوار بیشتر حس میشد تا من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیرلب گفتم:عجب ادمیا..ایا نیاز ب سمعک داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه کردم،چقد خشک !مرتیکه غول احمق تشن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یادم افتاد:یادم نمیره دست روم بلند کردیاااا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیم نگاهی بهم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چرا نمیرسیم،اخه خونه هم انقدر بزرگ میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو کشید گفت:خیلی حرف میزنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اینکه ترس تموم وجودمو پر کرده بود اما سعی میکردم طبیعی رفتار کنم تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره وحشی نشه ،بیافته به جونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم جلوی یه در بزرگ یه تقه ب در زد که صدای خشنی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس اب دهنمو قورت دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم اقا،دختره رو اوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو.!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستگیره رو گرفت و در وباز کرد رفتیم تو با ترس سرم پایین بود. استینمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشید و برد جلوتر میدیدم جلوی یه میز ایستادیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم سرمو بلند کردم با دیدن پسر روبروم از ترس سکته کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دیدن قیافه خشنش، لبخند مرموزش، قلبم شروع کرد ب تند تند زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پسر با پوستی برنزه ابروهای پرپشت مشکی و شمشیری، چشم های کشیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که برق میزد و دماغ استخونی و لب های باریک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو اورد بالا ب اون غول تشن علامت داد بره بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم سری تکون داد تعظیمی کرد و رفت بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگاری روشن کرد گذاشت گوشه لبش پک عمیقی زد و خیره خیره بهم نگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوشگلی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلیم خوشگلی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چن تا پلک پشت سر هم زدم از ترس معدم به سوزش افتاده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام نیرومو جمع کردم:م..من کجام؟شما کی هستی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زد بلند شد از جاش اومد روبروم ایستاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونمو گرفت پرتم کرد رو صندلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باترس بهش خیره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا چه بلایی میخواد سرم بیاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشم اومد صندلی کنارم لم داد وفقط بهم خیره شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم نگاش رفت رو لبام سرشو اورد نزدیک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام ازین گرد تر نمیشد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هییی داری چیکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهم نگاه کرد دوباره ریلکس گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببوسمت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب و عصبانیت گفتم:بلههه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زد.بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میشه بدونم که الان کجام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مهم نیست کجایی؟ولی اینو بدون از الان ب بعد اینجا کلفتی.خدمتکاری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ته مونده سیگارش و تو زیرسیگاری فشرد و خاموش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه جورایی برده ی منی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم:میدونی چی میگی؟ینی چی خدمتکار و برده و کلفت؟اینا یعنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیییی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-احمقی؟نمیفهمی؟من بیشتر ازبن نمیتونم توضیح بدم چون زیادی خوشگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودی لشت واز تو کوچه اوردم اینجا برو خداروشکر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیح فقط بهش نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستی.وظیفه ی مهمی رو دوشته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوالی نگاش کردم:باید بهم سرویس بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گنگ و متعجب خیره بودم بهش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ینی هرشب میام اتاق خابت و..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش قهقهه زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک توچشام جمع شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه شو اشغال عوضی.معلوم نیست کدوم خری هستی.معلوم نیس چی میگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا ؟من میخام برم خونم. بگو بیان منو ازینجا ببرن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو محکم زد زیرگوشم از دردش جیغ بلندی کشیدم گونم از درد داغ شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و میسوخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شالم رو از سرم کشید و پرت کرد روی زمین. چنگ زد توموهام و سرمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشید طرفش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد جیغ میکشیدم:ولم کن. توروخدا ولم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توله سگ! دختره ی ه*ر*ز*ه تو روی من وایمیستی و به من فحش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدی؟حرومزاده ی عوضی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشک و جیغ گفتم:تو چرا اینجوری میکنی؟مگ تو کی هستی؟هااا؟ فکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکنی کی هستی که دست روی من بلند میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند ترسناکی زد صورتش و اورد جلو صورتم با لحن چندشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:اربابتممم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص بهش خیره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعد اینو کی به شما گفته که ارباب منید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بیخیالی بلند شد:زبونت خیلی درازه،امشب کوتاهش میکنم،به بچه ها میسپرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لباس خوب بپوشی برای شب امشب باهات خیلی کارا دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردم:چیکار؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد روبروم زل زد تو صورتم یهو نزدیک شد شروع کرد به گاز گرفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنم جیغ بلندی زدم و تقلا کردم تا از دستای کثیفش ازاد بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم محکم و وحشیانه خودشو چسبونده بود به من و از گردنم گاز میگرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هق هق و گریه زار زدم:ولم کن.توروخدا ولم کن!دست از سرم بردار من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که کاری نکردم.ببخشید دیگه بهت بی احترامی نمیکنم. ولم کن خواهش میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بدون توجه به خواهشام کار خودشو میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند دقیقه جیغ زدن و تقلا کردن سرشو بلند کرد با صورت و سرخ و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمای خمار گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثل عسل شیرینی لحظه شماری میکنم واسه امشب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هق هق زار زدم:میخوای بدبختم کنی؟مگه خودت مادر نداری؟مگه غیرت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند بلند خندید:برای امشب خوب خودتو اماده کن،من خیلی بی قرار یه رابطم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.یه دو هفته ای میشه با کسی نبودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحن چندشی گفت:امشب کولاک میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از گریه نفسم بالا نمیومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا داری با من چیکار میکنی؟ خدایا همه چیمو بگیر ابرومو نگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو بلند داد زد:معصومهههه؟معصومهههه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای دویدن یکی پشت در اومد و سریع درو باز کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خانم قد کوتاه لاغر و سن بالا اومد تو اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع گفت:بله اقا شاهین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سر به من گریون اشاره کرد:ببرش اتاق بالایی امادش کن بهش غذا مذا بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقویتش کن بعد یه لباس خوشگل بده بهش برای شب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند موزی زد:برای امشب نیازش دارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زار زدم:توروقران بزار برم،من میخوام برم خونمون خواهش میکنم،بخدا من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ کاری نکردم،من فقط...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به من و به حرفای من رو کرد طرف معصومه گفت:ببرش همون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارای که بهت گفتم و بکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معصومه :چشم اقا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد طرفم بازومو گرفت شروع کردم التماس کردن بهش:توروخدا شما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزارین سرم بلایی بیاره،خواهش میکنم،من دخترم،من بدبخت میشم،خواهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مبکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معصومه با غم توچشاش گفت:بلندشو دختر بلند شو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور منی که زار میزدم رو از اتاقش برد بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون بی رحم رزل بی توجه به من و حرفام نشسته بود رو میزش داشت یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی و میخوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اون قیافه اش مردک عوضی کثیف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره رفتیم توهمون اتاق که از خواب بیدار شده بودم توش مستقر بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نالان رو تخت نشستم وسرم تو دستام گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروع کردم حرف زدن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدایا غلط کردم.اصلا میرم زن همون روزبه میشم، اشکال نداره ۴۰ سالشه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکال نداره.بخدا راضیم حداقل این بلا سرم نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا من و ببخش خدایا خواهش میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با زجه داشتم حرف میزدم از ترس داشتم میمردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس امشب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس از دست دادن دخترونگیام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس بدبخت شدنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس بی ابرو شدنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس ندیدن دوباره ی پدر مادرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همه چیز میترسیدم از همه چیز. ولی میدونستم اگه سر دخترونگیم بلایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیاره من خودمو میکشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای اشکی سرمو بلند کردم معصومه خانم چشماش قرمز بود و با غم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترحم خیره شده بود به من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معصومه خانم:گریه نکن دخترم،چی بگم اخه؟ من از موقعی که ۱۵ سالم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا کار میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوادگی همینطورن عزیزم،اینا بی رحمن.اخه تو کجا بودی که اینا گیرت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوردن؟دلم برات میسوزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بغض الود گفتم:من خیلی بدبختم خانم.من تازه ۱۹ سالمه کلی ارزو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم.حالا به راحتی میخواد دختر بودنمو ازم بگیره.بقران من خودمو میکشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم زد رو دستش:کفرنگو مادر خدا قهرش میگیره،خودکشی برای ضعیف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاست.تو باید صبر داشته باشی تا خدا یارت باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با زجه گفتم :اخه چقدر؟چقدر صبر؟خسته شدم.از نداشتی هام، از بی پولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هامون،از خجالت کشیدنام،از زور گفتنا،از اجبار کردنا،حالام که به راحتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم بدبخت میشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معصومه خانم:نگران نباش ،صبور باش.خدا یارته،بزار برم برات یه چیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیارم بخوری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیخورم،نمیخوام بخورم میخوام اروم اروم بمیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معصومه خانم با ناراحتی و سکوت از اتاق بیرون رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره شروع کردم به گریه کردن هر لحظه برام لحظه ی مرگ بود.انگار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم جون میدادم. نفسم بالا نمیومد از گریه. اخه جز گریه چیکار میتونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بکنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرلحظه انگار به موقع بدبخت شدنم نزدیک تر میشد و بدبختی به زندگیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک تر..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر گریه کردم نمیدونم کی خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خواب که بیدار شدم از شدت سردرد داشتم دیوونه میشدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر گریه های زیادی که کردم بود مثل افسرده ها نشسته بودم روی تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

،زانوهام و بغل کرده بودم و به روبرو خیره بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم سرمو چرخوندم به ساعت نگاه کردم ، ۶:۳۵ دقیقه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید

ارسال نظر برای این رمان قفل شده است

آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.